هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ جمعه ۱۵ آبان ۱۳۹۴

اسلیترین، مرگخواران

مرلین کبیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۴۸ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۳۲
از دین و ایمون خبری نیست
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 705
آفلاین
- من به همه تون دستور میدم! اصلا این منم که همه چیز به دستور منه! بزرگ و کوچیک و بالا و پایین نداره! دیر ترم گفتم، فدای سرم! خودتون خلاقیت ندارین! اصلا از من بی حاشیه تر دیدین؟ ندیدین دیگه! چِشِتون کور، دَندِتون نرم!

دارنده جایزه بین المللی کرکسِ بلورین


- بعد اونوقت به نظرم از این ماسک ها هم بذاریم خوب باشه، اینقده حال میده. شما که نمیدونین، من تجربه دارم تو این زمینه. انگاری داری از یه غذای آماده استفاده میکنی! غذایی که صاحبش دهنش سرویس شده تا به دست بیاره! اینقده فااااااانه!

با حضور برترین بازیگران دهه اخیر. بازیگرانی با برترین توانایی اقتباس


- پیتیکو پیتیکو...
- میو... میو...
- عـــــــــر... عـــــــــــــر...
- میــــــــــــو...
.
.
.


همراه با برترین کادر تهیه فیلم در سده اخیر


- سهام کارخانه دستمال سازی اسکاور رکورد بازار بورس را شکست... آخرین خبر... آخرین خبر... ارزش سهام کارخانه دستمال سازی اسکاور 5 برابر شد...

جلوه های ویژه: یوآن ابرکومبی
مجری گریم: هکتور دگورث گرنجر


- و حالا گاو ها رو میبینیم که با قدرت تمام در حال یورتمه رفتن هستن! همونطور که مشاهده می کنید، یه علفزار بسیار وسیع در جلوی اونها قرار داره و گاوهای عزیز از خود بیخود شدن! مثل اینکه قراره روستایی ِ صاحب اونها شیرِ زیادی رو بدوشه!

طراح صحنه: آرسینوس جیگر
طراح لباس: سیورس اسنیپ


- ویییییییز... وییییییییز...
- پییییس!
- قرچ...
حشره کش ِ JTD . مخصوص جانوران موذی...


فیلم تحسین شده جشنواره گلدن تسترال


- تو ابوالهول رو میشناسی؟
- آره کا،بچه محله مونه!
- ابوالهول تومصره...
- آره ، جنگزده که شدیم اونا رفتن مصر، ما رفتیم اهواز.
- ابوالهول مجسمه ست...!
- خدااااا... بش گفتوم ایقد لاف نیا! خدا سنگت میکنه ها،گوش نکرد!


تهیه کننده: ریگولوس بلک
کارگردان: مرلین کبیر


- دو به اضافه دو میشه 4! آیا میدونستید این عدد چقده خاصیت داره؟ میتونین این عدد ور بریزین توی یه قوری و بعد از اینکه دم کشید با مقداری 10 و 23 میل کنید! خواهید دید در عرض کمتر از 28 ثانیه معجزه میکنه! و این است خواص فوق العاده این مواد!

به زودی در تلویزیون های سراسر کشور!
کاری از کمپانی فیلم سازی J.T.D


ویرایش شده توسط مرلین کبیر در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱۵ ۱۸:۱۵:۱۷



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۳۹ پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
- این ایده کدوم ابلهی بود؟ من از لباس مردونه متنفـــــــــــــــــــــــــــــــرم!!

تصویر کمی دیرتر از صدا، مهمان صفحه های تلوزیونی تماشاگران شد. غافل از اینکه این را نه کارگردان میدانست نه عوامل! اما برای کسی که لااقل سه بار، پیغمبره عامل زیرین را؛ حتی از دور، دیده بود، تشخیص این زنی که هیبتی مردانه پیدا کرده بود سخت به نظر نمی رسید. انگار مورگانا تلاش کرده بود مردانه لباس بپوشد.
با آن شلوارک نیمه بلند و چسبان و آن پیراهن مردانه و موهایی که قسمت زیادی شان، محو شده بودند، " سر کارگردانش فریاد زده بود: من بمیرم هم موهام رو کوتاه نمی کنم." و آن کلاه مردانه، کمی تا قسمتی ظاهرش قابل قبول بود. ولی....
یک نفر از دورهای دور _ جایی آن طرف دوربین_ خودش را شوت کرد توی کادر
- ببین مورگانا، مدل همیشگی حرف نزن. یه زنی هستی که میخوای به زن ها کمک کنی ولی یه خورده مردونه ای خب؟
- این رو سی بار گفتی رودولف! من نمی فهمم کی گفته برای دفاع از حقوق زن ها باید شبیه شما سبیل کلفت ها بشیم؟
- چون من می گم!

رودولف سعی کرده بود این را با اقتدار بگوید.
- بله؟

واقعیت این است که رودولف اصلا از نگاه بلاتریکس و مورگانا خوشش نیامده بود. هرچند که سعی داشت از موضعش عقب نشینی نکند.
- مورا من واقعا به ساحره هایی که چشم غره می رن علاقه خاصی دارم.
- دووور شو! در ضمن وضعیت تاهل من به تو مرتبط نیست!

خب کم پیش می آید که بلاتریکس به کسی جز اربابش لبخند بزند. ولی ظاهرا مورگانا امروز مستثنا شده بود. چون بلا با همان لبخند جواب سوالی را داد که چیزی نمانده مورگانا و بینندگان، فراموشش کنند.
- مردها، از جمله این غولتشن قمه کشی که من دارم؛ اگه تا حدی با چیزی یا ظاهری احساس شباهت کنند بهش جذب میشن و لباس مردانه یک زن اون ها رو کنجکاو و علاقه مند می کنه.
- امیدوارم به من علاقه مند نشن!

صدای فریادی مذاکره زنانه را قطع کرد.
- بریم برای ضبط؟
- نه هنوز معلوم نکردیم چی بهشون بگیم. قراره سعی کنیم کمک کنیم نه اینکه آزارشون بدیم!

صدای پوزخند منشی صحنه شنیده شد.
- مرگخوار و کمک؟

برق چشم های مورگانا، کمی شوم به نظر می رسید.
- ما زن هستیم ویزلی!
- اوه بله می دونم ما زن هستیم!

و با نور چوبدستی به دکور بالای سر مورگانا اشاره کرد که با رنگ هایی ملایم عبارت " ما زن هستیم" را به نمایش گذاشته بود.
با نمایش کامل این جمله؛ تصویر محو شده و ایلین پرنس با لباس بنفش پررنگ در کادر ظاهر شد.
- همچنان با شما " در مسیر سیاهی" همراه هستیم بینندگان عزیز! تیزری که دیدید بخش هایی از برنامه جدید کانال ساحره ها به نام " ما زن هستیم" بود که طبق اطلاعات من، پخشش از کریسمس شروع میشه.

با ما در مسیر سیاهی بمانید


تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴

ادی کارمایکل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۰:۴۸ جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
از گولاخ خانه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 122
آفلاین
تلویزیون جادویی روشن شد. جادوگر بیننده، زد شبکه‌ی "مسیر" - بر وزن نسیم - تا اوغات فراغتش را بگذراند.
- شبکه‌ی مسیر، شبکه‌ی محفلی و ریدلی!

بعد، برنامه ای شروع شد. [دوربین روی تلویزیون زووم می‌کند]

آلبوس دامبلدور روی صندلی نشسته بود و می‌خندید.
-هه هه هه هه هه هــــــه!

بعد صحنه عوض شد. آلبوس دامبلدور که روی صندلی چرخان نشسته بود، چرخی زد و دوباره خندید.
-اهه هه هه هه هه هــــــــه!

خلاصه همینجوری بیست بار اعصاب خواننده بیننده را له و لورده کرد. نهایتاً جلوی دوربین ایستاد، دست‌هایش را باز کرد و گفت:
- آلبوسِ جوان هستم، از شبکه‌ی مسیر! اینجا، محفلانه اس!

بعد آهنگی با این متن پخش شد:

اگه نشستی تو خونه بیکار

نمی‌دونی بکنی چی کار

بخند این هست فنّ کار

نری به جاش بکشی سیگار

اینجا هست محفلانه

شیرین، مثل هندوانه

با تمایلات دامبلانه

بگو بگو محفلانه!



بعد صدای آلبوس دامبلدور جوان (!) پخش شد:
- به زودی! با ما همراه باشید! محفلانه در شبکه‌ی مسیر!


بعد میان برنامه ای پخش شد که آرم شبکه‌ی مسیر را پخش می‌کرد. گوینده ای گفت:
-مسیر، شبکه‌ی محفلی و ریدلی!

تصویر کوچک شده


[به دلیل کمبود بودجه، از ساخت لوگوی خفن‌تر معذوریم!]





He is Nostro dis Parter
Nostr' alma Mater...


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
بزرگترین جشنواره اهدای جوایز به دنیای جادوگری...

همه در سالنی بزرگ گرد یکدیگر آمده بودند و مجری که مردی لاغر اندام با سری تاس و ردایی به رنگ سرخ و سفید و آبی بود روی سن ایستاده بود.
- بله بله... بزرگترین مراسم اهدای جوایز به برترین های دنیای جادوگری رو شروع میکنیم...

به زودی با پخش زنده در هالی ویزارد...

مجری نگاه دیگری به جمعیتی که روی صندلی ها نشسته بودند انداخت و میکروفون را به دهان خود نزدیک کرد.
- امشب چندین نفر از برترین های دنیای جادوگری جوایزی رو که متعلق به اونها هست رو دریافت خواهند کرد...

سریالی انتقادی و زیبا برای همه سنین و سلیقه ها...

- جناب آقای کورممد جاسم آبادی بفرمایید برای دریافت جایزه!

همچنان که شخص صدا زده شده به سوی سن میرفت تکه هایی از بهترین فیلم وی در مانیتور ها برای مردم به نمایش در آمد:

نقل قول:
دوربین روی صورت مردی که شبیه به پیرمرد ها گریم شده بود زوم کرد، مرد در حال حرکت در میان خیابان بود و با وجود پیر بودنش به شدت به دیگران تنه میزد.

همچنان که حرکت میکرد ناگهان ایستاد... قلب خود را گرفت و پخش زمین شد. صحنه به سرعت کات خورد.


صدای همهمه های تحسین آمیز اشخاص حاضر، به دلیل چنین بازی طبیعی ای به گوش میرسید که مجری گفت:
- بله... همونطور که دیدید ایشون آخرین عابری بودند که تنه خوردن و صحنه رو به بهترین نحو ممکن بازی کردن... ایشون برنده جایزه بهترین عابر پیاده شدند!

ملت:

سریالی با حضور بزرگترین فیلم سازان و هنرپیشگان سینمای جادویی...

COMING SOON



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۱۷ چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۹۴

مورگانا لی فای old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۲ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۷:۵۵ شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴
از من دور شو جادوگر!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 403
آفلاین
اگر عصر روز سه شنبه نهم ستامبر کسی تلوزیون را که روی شبکه "سیاهی" تنظیم می کرد، اولین تصویری که با آن روبرو می شد یک "سیاهی" بود و صدایی شبیه پرتاب ظروف اشپزخانه...
کمی بعد، تصویر کم کم واضح شد. البته آنچه که پخش میشد کمی لرزش داشت. انگار دوربین تازه روی پایه اش نصب شده باشد.
"تق"

- آخ منو چرا می زنی رودولف؟ دور شو دورافکن! نفرین پیغمبران بر تو باد. تا ابد در عالم زیرین سرگردان بمون. برات آرزوی قضاوت بی پایان می کنم. من...

باقی نفرین های مورگانا در طنین صدایی که گوینده اش، خارج از کادر دوربین بود محو شد.
- کرشیو!

گرچه شدت طلسم را می شد از چهره پر از درد پیغمبره تشخیص داد، اما بینندگان نمی توانستند مطمئن باشند که علت قطع کردن طلسم، تیرهای نقره ای رنگ " نمیسیا"ها بود یا پرتاب سینی نقره توسط ریگولوس!
در مدتی که تصویر، مجددا سیاه شده بود، بیننده وقت داشت از خودش بپرسد که: " داشتن با "اون" می جنگیدن؟"
تصویر بعد از چند لحظه مجددا ظاهر شد.سه نفر، دور یک پاتیل ایستاده و مشورت می کردند. مجمع معجون سازان! اسنیپ درحالیکه سعی داشت ردایش را از له شدن زیر ویبره های هکتور نجات دهد، پاسخ آقای وزیر داد.
- ببین آرسینوس! در چنین وضعیتی من خیلی هم خوشحال خواهم شد. ولی کی می تونه جلوی ظلم و بی عدالتی این کچل بی خاصیت بایسته؟ باید کسی باشه که بتونه قدرت رو ازش بگیره!

ارسینوس دست هکتور را گرفت.
- ممنون هکتور ولی این معجون بلوط لازم نداره. چرا خودت اقدام نمیکنی سوروس؟
- آخه با این دست شکسته؟
- اوه من حواسم نبود!
- من لرد بشم؟ من لرد بشم؟
- تو لرد معجون ها باش بسه. اینقدرم ویبره نزن. ردام پاره شد.

دوربین مجددا تاریک شد و بدون توجه به اینکه ممکن است ببینده ها علاقه داشته باشند آن دعوا را تماشا کنند به اتاق دیگری رفت.
اتاقی که مورفین، لودو و رودولف که ظاهرا از دعوای آشپزخانه جان سالم به در برده بود در آن نشسته بودند.
- چی رو حساب می کنی لودر؟
- چند درصد ممکنه کچلک سقوط کنه؟ طرف کی برم بهتره؟
- بابا عجب حوصله ای داری لودر. همه مرگخوارا ضدشن.

لودو بگمن با چشم و ابرو به مورفین اشاره ای کرد که یعنی مراقب باش. رودولف خنده ای کرد.
- اینجا رو باش ! مورفین؟ ارباب احضارت کرده!
- بوق بر نور افکن. کچل بشی دربه در. نه ینی چیژه... در به در شی کچل!

لودو نمی توانست نخندد.ولی بینندگان خنده اش را ندیده بودند. چون مجبور شده بودند لباس نارنجی یک حوری مو قرمز را تماشا کنند. هیچ نیازی به تفکر در مورد صاحب اتاق نبود.
- شما طرف کی رو می گیرید مرلین کبیر؟

حوری مو قرمز با سکسکه صحبت کرده بود. انگارکه مجبور شده باشد که بخش کبیر را بگوید.
- اوه شیرین کوچولوی من. ما از پیش موضعمون رو مشخص کردیم. چه کسی از یک پیغبر برای لرد شدن مناسب تره؟

حوری ها پلک زدند و خودشان را متعجب نشان دادند ولی اگر کسی کمی مرلین را می شناخت شاید تعجب نمی کرد.مرلین کبیر(!) خنده شاهانه ای سر داد.
- چه کسی از ما مناسب تره عزیزم؟

حوری ها اگر مخالف هم بودند، به نفعشان بود که بگویند "هیچکس" .
از آنجا که ماندن در تالار مرلین، بیش از این، خطرناک بود، قبل از اینکه بینندگان شاهد تصاویری غیر آسلامی باشند، تصویر دوربین مجددا سیاه و زودتر از همیشه واضح شد. باز هم صدای فریاد به گوش می رسید. قطعا اتاق نشیمن. تصویر چرخید و مرگخوارانی را نشان داد که با هر جور وسیله در دسترس آسیب رسان، به بخش شرقی اتاق نشیمن حمله کرده بودند.

- بوق باد بر کچل بی دماغ!

چند ثانیه بعد، تصویر روی صورت خونین مورگانا چرخید که با کمک یکی از "نمیسیا"هایش، به زحمت سرپا ایستاده بود. البته بهتر است بگوییم سعی داشت بایستد و چون هر دو دقیقه دقیقه یکبار به سمت زمین سر می خورد، به نمیسیای مذکور چشم غره می رفت.
- آنچه که دیدید، بخشی از جنگ داخلی خانه ریدل بود. به امید سرگونی ظلم کچل! تا قسمت بعدی برنامه " من به همه جا سرک می کشم" به خودم می سپارمتون.

اگر بیننده ها آنقدر مقاومت کرده باشند که تا آخر برنامه را ببیند الان با تیتراژی روبرو می شوند که آوازی با این مضمون می خواند.

من به همه جا سرک می کشم.
خونه ندارم ولی به همه جا سرک می کشم
فرقی نمی کنه سفید و سیا...
من به همه جا سرک می کشم.
من و تو و ما... من به همه جا سرک می کشم
.
.
.


ویرایش شده توسط مورگانا لی فای در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۸ ۲۳:۴۹:۴۱

تصویر کوچک شده



?How long will you have me in your memory
Always



Перерыв сердца людей. Осколки может сделать вас ударить ...
Кинжал в сердце иногда ... иногда ... иногда горло вашим отношениям веревки!
Святые люди ... черные или белые ... не сломать чью-то сердце.


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۴

مونیکا ویلکینزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۸ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۸ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
از تو خوابگاه ریونکلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
آه ای خورشید تابان ای ماه زیبا بی شک آفریننده این همه زیبایی خداوند است
فوکس روی شانه های پر مهر دامبلدور نشسته و با چشمانی غمگین به سایه درخت ها نگاه میکند
-عااااااااااااااااغاااااااااااااااا بسه مگه دارید رومئو و ژولیت بازی میکنید .
-برداشت 1234567890 حرکت

-یاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

-بسه دیگه بوقی یااااااااا فوکس تفنگ مرگ رو برمیداره و پووووووووووووووووووووووووووووووووووف اونو تو صورت ارباب خالی میکنه دامبلدور روی میز میپره و از لوستر آویزون میشه یااااااااااااااااااااااااااااااااااا لوستر به دلیل وزن زیاد پشمک دووم نمی آره و کنده میشه لرد یک کورشیو میزنه که همه رو پخش زمین میکنه
-کااااااااااااااااااااااااااااااااااااااات
-کات و زهر باسیلسیک کات و زهر بو آی دو سر
کارگردان که از این حرف لرد عصبانی شده داد میزنه بووووووووقی (ادامه حرف ها به دلیل سن و سال کسایی که این برنامه رو میبینن سانسور شد)
-توبه ما گفتی بوقی ......... میدنی میتونم الان یک کورشیو بزنم بچسپی به دیوار؟
برداشت1234567892
حرکت
لرد دهن فوکسو میگیره:زود باش مدارک شرکت egbnjhjhgnjhvbhytو...... رو بده به من درست در لحظه ای که لرد میخواد فوکس رو بکشه
-کلااااااااااااااااااااااااااااااات
شاه حسینی که رنگش مثل گچ سفید شده بود گفت:پشت صحنه سکوت برداشت 1234567893 حرکت

-لرد سیاه نارگیله سیاهه نارگیله اربابه نارگیله تام ریدل برزیلته
لرد :
فوکس:
دامبلدور: :angel:
کارگردان و شاه حسینی:
-کااااااااااااااات
-کورشیووووووووووووووووووووووووو
کارگردان :
برداشت 1234567894 حرکت
-نههههههههههههههههههههههههههههههه نمیر تام ما به تو نیاز داریم
لرد که کاملا حس گرفته بود دستش را بالا آورد و گفت:آ..آلبوس م..من آهههههههههههههههههههههههههه لرد به دیار باقی پیوست
نههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
-نمیر این دروغهه دروغهههههههههههههههه
فوکس روی شانه های دامبلدور نشست و...
-کاااااااااااااااااااااااااااااات
مدیر فیلم برداری که اشکاشو پاک میکرد گفت:داشتن عااااااااااااااااااااالی بازی میکردند
دامبلدور و لرد دیگر به کارگردان فرصت ندادند تا بروند و در بیرون سالن فیلم برداری نوشیدنی کره ای بخورند

فوکس هم که دید فرصت مناسب است از پنجره بیرون رفت
دامبلدور ولرد:
فوکس:
کارگردان:
عوامل صحنه و شاه حسینی:
کسایی که این پست رو خوندن:



만 까마귀 발톱
با ارزش ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست.
Only Raven


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۴ جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۹۴

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
دوربین روی چهره خسته گوینده اخبار، که البته میکوشید لبخند مصنوعی اش را حفظ کند، زوم کرد.

- کات آقا! کات! یعنی چی؟! چرا تیتراژ اول رو پخش نکردید؟
- تیتراژ باید پخش میکردیم مگه؟
- پَ نَ پَ! باید آگهی "کیک های سنگی هاگر اسفنجی" رو پخش میکردی!
-عه؟ چشم جناب کارگردان... همین الان!
- یکی این مرتیکه رو بندازه بیرون!

به دنبال نعره کارگردان، بقیه عوامل پشت صحنه و جلوی صحنه، مرد را که معلوم نبود کلا چه کاره است را از پنجره به بیرون پرتاب کردند و تیتراژ اصلی برنامه شروع شد.

ما مسلح به ارکان دولتیم!
بر صف شورشیان حمله می بریم!
ما همه پیرو خط قدرتیم!
بر صف دشمنان حمله می بریم!

پس از به اتمام رسیدن تیتراژ برنامه اخبار، چهره گوینده اخبار که ردای رسمی بنفشی پوشیده بود، پدیدار شد... مرد که موهای خاکستری و چهره خسته و البته صدایی خسته تر از چهره اش داشت، در حالی که میکوشید لبخند مصنوعی اش را که پیش از شروع برنامه نیز بر لب داشت، حفظ کند، به دوربین خیره شد.

پس از یک دقیقه:

کارگردان که میکوشید سر خود را به دیوار نکوبد، گفت:
- اممم... برادر ممدیان! رو آنتنیم!
- جدا؟ به قیافش نمیخوره!
- اهمممممم!
- خب... با سلام و درود بر جامعه جادوگران و ساحرگان، ضمن عرض خسته نباشید و...

در این لحظه گوینده شروع کرد به گشتن جیب هایش و برهم زدن کاغذ هایی که مقابلش روی میز بود، شاید که میتوانست متنش را پیدا کند و وظیفه سخت و طاقت فرسای گویندگی را به خوبی به اتمام برساند.

دقایقی بعد:

گوینده که متوجه شد متنش را نمیتواند پیدا کند شروع کرد به صورت فی البداهه صحبت کردن.
- این روز ها همونطور که همه میدونید جامعه جادوگری در وضعیت بسیار پر شور و خوشحالی به سر میبره... همه جامعه به خاطر رسیدن لیگ کوییدیچ هیجان زده و خوشحال هستن. به همین دلیل، ما امشب گفتگویی رو با جناب وزیر، آرسینوس جیگر خواهیم داشت.
- پیست! رو مکسور بودن گافشون تاکید کن!
- بله... همونطور که از پشت صحنه اشاره میکنن، با جناب وزیر، آرسینوس جیگر، با گاف مکسور گفتگویی رو خواهیم داشت!

در همین لحظه، شخصی با ردای سیاهی که یک نشان کوچک وزارت روی قسمت چپ سینه اش خودنمایی میکرد، یک کراوات قرمز، یک نقاب سفید و یک کلاه سیاه بر سر داشت، وارد شد و روی صندلی ای در کنار گوینده نشست.
-با سلام و درود بر تمامی ملت جامعه جادوگری!
- سلام بر جناب وزیر! خب... جناب وزیر... نظرتون در مورد لیگ کوییدیچ امسال چیه؟
- کوییدیچ همواره از ورزش های محبوب و جالب دنیای جادویی بوده و هست و من خودم به شدت طرفدارشم.
- و البته یک سوا...

در همین لحظه صدای چندین انفجار به گوش رسید. گوینده که بسیار وحشت زده شده بود، گفت:
- اینجا چه خبره؟!
- چیزی نیست... رئیس اداره کاراگاهان، وینکی، احتمالا حوصلش سر رفته... داره یکم برای خودش بازی میکنه. بهتره به ادامه بحث برسیم... چه سوالی داشتید؟

- جناب کارگردان، پنج نفر پاشون قطع شده، سه نفر هم گلوله مسلسل خورده مستقیم تو مغزشون!

آرسینوس پیش از آنکه کارگردان صحبت کند، با آرامش خاصی گفت:
- حداقل پایی داشتن که قطع بشه و همینطور مغزی برای سوراخ شدن داشتن... پس اصولا جای هیچ نگرانی ای نیست!

ملت پشت صحنه بر اثر آرامش و خوشبینی آرسینوس، رداها دریدند و سر به بیابان ها گذاشتند و گوینده که خیس از عرق شده بود، شروع به صحبت کرد.
- بله... یک سوال داشتم... شما خودتون سابقه بازی کوییدیچ داشتید تا به حال؟
- البته... بنده در تیم کوییدیچ گریفیندور، در دوران هاگوارتز به عنوان مهاجم بازی میکردم... امسال هم به لطف و مرحمت مرلین، در تیم تنبل های زوپسی، که تیم تنبل های وزارتی سابق بود پذیرفته شدم، که البته بسیار از کاپیتان این تیم، یعنی سیوروس اسنیپ عزیز تشکر میکنم.
- هوووووووووم... پس یعنی امسال ما میتونیم شما، وزیر جامعه جادوگری رو در زمین کوییدیچ ببینیم؟!
- بلی... صد البته میتونید... امسال به جرئت میتونم بگم که لیگ فوق العاده با کیفیت، هیجانی، زیبا و حساسی رو شاهد خواهیم بود... تیم هایی که تا به حال ثبت نام کردن تیم های خیلی قدرتمند و با کیفیتی هستن.
- و در آخر هرچه میخواهد دل تنگتان، بفرمایید!
- بلی... امروز بنده با مرلین ملاقاتی داشتم که ناگهان به چیز جالبی بسیار جالبی برخورد کردم! شاید باورتون نشه... ولی مرلین هم اکنون هولوگرام داره!
- یعنی چه؟
- این تصویر به وسیله دوربین های بسیار مجهز، با تکنولوژی زوپس گرفته شده. خودتون مشاهده بفرمایید!
- یعنی چه؟! یعنی ایشون خودشون رو به ثبت جهانی رسوندن؟!
- خیر... ایشون همواره پیغمبری اورجینال، دارای لایسنس، بیمه عمر، بیمه بدنه، بیمه حوادث و همچنین ثبت شده در تمامی موسسات و ارگان های آثار تاریخی، بودن و هستن، در ضمن اون، از تمام جامعه جادوگری تقاضا میکنم که در هنگام دعا کردن، راز و نیاز کردن و طلب حاجت، به آرم هلوگرام توجه فرمایند!
- بسم المرلین... این الان انتهای دل تنگیتون بود جناب وزیر؟
- بلی... دلتنگی من به طور کامل به اتمام رسید... و در آخر دوباره میگم که وضعیت درست میشه... این کشته شده ها هم باید خوشحال باشن که اونقدری ارزش داشتن که کشته بشن!
- تا برنامه ای دیگر همه شمارا به مرلین و آل مرلین میسپاریم!



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۰:۵۳ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین
فیلمبرداری صحنه دوم!
دکتر کونگ فو کار!


گیبن لانگ وسط زمین ولو شده بود و نوشیدنی کره ایش را میخورد.
-من دو روز از زندان مرخصی گرفتم حالا! نمیشه یه کم بخورم و بخوابم؟ بابا دو روزه تو کل دوران محکومیتم! فک کردن مرخصی گرفتن کشکیه که هر کی پاشه بره مرخصی بگیره؟

شاه حسینی چاق و چله، شلوارش را با دو دستش بالا گرفت و وارد صحنه شد. چماقی را از جیب پشتی لباسش بیرون کشید و بر دهان گیبن لانگ کوبید. بعد هم فریاد زد:
-ما سه ماهه داریم روی این سریال کار میکنیم و این پونزدهمین باریه که مرخصی میگیری. پس اون نوشیدنی رو کنار بذار و بیا سر فیلمبرداری!

وینکی شیفو میخواست اعتراض کند. هیچ فرد چاق و چله ی چماق به دستی نمیتوانست اظهار نظر کند. چماق حتی یک سلاح هم نبود! کسی نباید چماق داشته باشد.
-وینکی خواست اعتراض کرد.
-نمیتونی اعتراض کنی. برگردیم سر فیلمبرداری.

***


-غوووداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!

دکتر کونگفوکار با یک جهش بلند که به وسیله نخ های پشتی ممکن شده بود، بر سر گیبن لانگ پرید و شاخ هایش را گرفت.
-غوداااااااا!
-قااااااااااااور!

گیبن لانگ به هوا پرید و با چندین افکت صحنه روی هوا چرخ زد. دکتر به سختی خودش را به شاخ های گیبن لانگ چسبانده بود و در هوا تاب میخورد.
-قاااااااااااااااور! بیفت دیگه!

دکتر نمی افتاد! دکتر هنوز شاخ های گیبن لانگ را گرفته بود و در هوا تاب میخورد.

دوربین از صحنه پرش های گیبن لانگ چرخید و به سمت دیگری رفت. به سمتی که وینکی شیفو، وزیری در پوست لک لک، روونای مارمانند، سوسکی خبرنگار، یوآنی روباه شکل و هاگرید میمون در وسط انبوهی از حیوان بدها ایستاده بودند و بزن بزن میکردند.

-وینکی اون مسلسل رو بده به من. آها! ترترترترترترترترتر!
-کیک دونی رو گرفتن. هاگرِ میمونی، بپر!

هاگر میمونی پرید و در جلوی کیک دانی و وسط جمعیت آدم بدها فرود آمد. بعد هم که دید این همه شخصیت منفی بر سرش ریخته اند کیکی با خامه اضافی را از جیبش در آورد و لمباند! این شد که بسیار جوگیر گشت و پرید و بدین شکل:
تصویر کوچک شده


زد مرغ دانی را آزاد کرد!

از آن سوی صحنه، پنج آتشین به سمت هاگرید دویدند و درحالیکه روزنامه هایشان را بالا نگه داشته بودند، فریاد زدند:
-کیک دونی آزاد شد!

(برقک! )


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۰ ۸:۵۰:۵۱


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴

دکتر فیلی باسترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۷ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۵:۱۱ یکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 41
آفلاین
ما افسانه ی دکتر کنگ فو کاریم!
داش دالان دالان دادان دالان داران دارام
اون کسی نیست جز پسر آلبوس شله قلمکار
می‌ره بالا پله ها رو دکتر کنگ فو کار!
اوه آی وای، دکتر کونگ فو کار!

وینکی شیفو بهش کونگ فو یاد می‌ده
که یه بروس علی بشه دشمناشو شکست بده
دکتر کونگ فو کار!

حمله می‌کنه می‌جنگه همراشم پنج آتشین
محافظ لندنه بهش می‌گن آفرین
دکتر کونگ فو کار!
ها هوی هی های، افسانه های چیژدار

***


- دکتر آماده شو می‌خوایم سکانس جنگت با گیبن لانگ رو بگیریم. پنج آتشین آماده‌اید؟

روی پلی آویزان دکتر فیلی باستر در نقش دکتر کنگ فو کار باید با تهدیداتی که جامعه را به خطر می‌انداختند مقابله می‌کرد. کنار دکتر، پنج نفر دیگر ایستاده بودند که قرار بود نقش پنج آتشین را بازی کنند. آرسینوس جیگر در نقش لک لکی که به دلیل کمبود بودجه بال نداشت. یوآن آبرکرومبی قرار بود نقش ببر را داشته باشد امّا به دلیل پارتی بازی هایی که با کارگردان داشت نقش ببر را به روباه تغییر دادند. از آن‌جا که تنها هاگرید برای نقش میمون تست داده بود او را به عنوان میمون انتخاب کرده بودند. روونا ریونکلا به دلیل دندان های خون آشامیش نقش مار را پذیرفته بود ولی خب فیزیک بدن روونا کجا و فیزیک بدن مار کجا.

- پنجمیشون کجاست؟

شاه حسینی که مدیر صحنه بود جواب داد:
- مانتیس رفته مسافرت به جاش یه سوسک اومده بازی کنه.
- سوسک؟
- آره، سوسک.

و بله، ریتامبیز هم به عنوان سوسک ایفای نقش می‌کرد.
دکتر لباس زرد رنگ بروس علی را پوشید و به روی صحنه آمد. پس از برانداز کردن صحنه گفت:
- کی شروع می‌کنیم؟
- وقتی وینکی شیفو بیاد.

در همان لحظه وینکی از ناکجاآباد پدیدار شد و فریاد زد:
- وینکی شیفو جن استاد خوب بود!

حالا که همه ی عوامل برای فیلم برداری آماده شده بودند، مبارزه آغاز شد. زمین ترک برداشت و گیبن لانگ به کمک نخی که به پشتش آویزان بود به بالا کشیده شد و در هوا معلق ماند.

- غودااااااااااااااااااا!

با گفتن این جمله، دو جبهه ی خیر و شر به یکدیگر حمله کردند.



پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴

مایکل کرنر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۵ جمعه ۱۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۴ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴
از همونجایی که ممد نی انداخت
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 182
آفلاین
اگه یه روز بری به هاگ


شاعر: مایکل کرنر
گیتار: مایکل اصلانی
خواننده: مایکل اصلانی، مایکلوش
بقیه‌ی چیزها: ممدکرنرها

Khak Bar Sar Music
PRESENTS



مایکلوش:
اگه یه روز بری به هاگ[1]
کچل بکنی مثل دانگ
اسیر معجونا می شم
تو ارّه ها رها می شم
به جیگر می گم پیشم بمونه
به دانگ می گم تا صبح بخونه
بخونه از دالایی لامایی
که از اونجا برام دامن می آری...

مایکل اصلانی:
اگه منو موشم کنی
با پتی گرو هم کیشم کنی
آویزون دامبل می شم
پیش ولدمورت رها می شم
به فنگ می گم خاموش بمونه
تفش تو حلقش هم بمونه
می رم به سوی اون تالاری
که از توش برام معجون می آری...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


مایکل اصلانی:
اگه بازم دلت می آد
که یار یکدیگر باشیم
مثال کلاس هِکی[2]
دوتاییمون رول بزنیم
باید ردات رنگی بگیره
صدات یه آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری
که توش برام هی چیز می آری...

مایکلوش:
اگه می خوای اینجا بمونی
جلوی شومینه بمونی
بپا یه وقت عطسه نکنی
تف نپاشی رو زلزله
بزار تالار رنگی بگیره
دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون تالاری
که از توش برام هی چیز میاری...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


مایکل اصلانی و مایکلوش:
اگه یه روزی چوب تو
رو چوب من صدا کنه
دوباره باز غمت می آد
که سیو رو باخبر کنه...
به دل می گم کاریش نباشه
بزاره طلسم تو رها شه
بره توی تموم جونم
که باز برات هی ورد بخونم...


که باز برات هی ورد بخونم...
که باز برات هی ورد بخونم...
که باز برات هی ورد بخونم...




Special TNX to
Myself
Someone
The Other One


1=هاگ مخفف هاگوارتز است.
2=هکی مخفف هکتور است.


لامصب چقد رنک

!Only Raven

وبلاگ شخصی من

بیخیال اون صوبتا، من هنوز شصت درصد ایفام ریتا هم سی و نه درصد، جمعاً می شیم 99 درصد ایفا


چقد چکش!

اصن ذووووق

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.