من فک کنم تو گریفندور
چون عاشق هیجانم و فک کنم شجاع باشم البته نه خیلی زیاد
ریونکلا هم برام خوبه

ولی هیچ علاقه ای به اسلیترین
ندارم شرور نیستم و حس ریاستم نمی کنم
هافلپافم که بماند

در ضمن من که کتابو با ترجمه ی ویدا اسلامی خوندم که بهترین ترجمه ی کتاب هری پاتره
ریونکلاو نیست بلکه ریونکلا هست
گریفیندورم نیست گریفندور هست

همچین حال میده فقط تو این تاپیک بیای بگی...

نقل قول:

حالا تعریف از خود نباشه خنگم نیستما!
ولی خب شرمنده اخلاق ورزشکاریتون!
همچین علاقه ای به ریونکلا ندارم. یعنی نه به اندازه بقیه.

هافلپافم خوبه ولی خب...من یکم فقط یکــــــــــــــــــــــــــــــــــم آدم خسته ایم.
یعنی همچین نیازه ی انگیزه بهم بدن در حد بلیط ال کلاسیکو فردا مثلا! یا خیلی رک و پوست کنده پرتم کنن جلو!

اسلیترینم خیلی دوست دارم به شخصه ولی ادم خیلی جاه طلبی نیستم. برای پیشرفت خودمو میزنم به در و دیوار ولی بیشتر از اون کار لذت میبرم تا از جایی که قراره بهش برسم. و اینکه همچنان شرمنده خلاق ورزشکاریتون ولی بیگی نگی خوشم نمیاد سالن عمومی زیر آب باشه! اون وقت از ترس غرق شدنم شده غرق میشم!

و از اونجایی که هیچ گروهی منو قبول نمیکنه حتی هافلپاف که خیلی مهربونه ولی همه رو قبول میکنه -احساس اضافی بودن کردم یه لحظه اصلن -مجبوری میوفتم تو گریف! بین یکسری کله خراب و بزن بهادر!

و این گونه میشه که منو از رو چارپایه پرت میکنن پایین. احتمالن در اون لحظه دامبلدور یک نگاه به چپ و راس و حتی بالا میکنه و پیش خودش میگه:
به کجا چنین شتابان؟!

اولین احتمال هافلپافه!
آره... خب نمی گم که باهوش یا جاه طلب و شجاع نیستم ولی خب فکر می کنم بیشتر از همه اونا مثل هافلپافی ها کنه و پرتلاش باشم. البته این تشخیص کلاهه و به گفته خود هری و اون چیزایی که خودمون خوندیم و شنیدیم کلاه به حرف هامون هم گوش می ده و می گه که خودمون چی رو ترجیح می دیم و من هم گریفندور رو ترجیح می دم. نمی گم که دلیلش هری نیست... خب الحق هری قهرمان محبوب همه ما بود و... قبول دارم گاهی حرص آدم رو در می آورد... ولی واقعا معمولی ترین قهرمان بود. کسی که هرچی بیشتر تلاش می کرد عادی زندگی کنه، زندگیش عجیب و غریب تر می شد. ولی اما دلیلم!
دلیل من واسه رفتن به گریفندور اینه که از ترکیب قرمز و طلایی خوشم می آد. ساده است و شاید هم احمقانه باشه... ولی خب دیگه، دلیل منه! :دی.

خوب خوب خوب...
اول از همه میرم سراغ اسلیترین...من تو مدرسه تو زنگ های تفریح بیشتر کارآگاه بازی میکنم و تو کارآگاه بازی هیچوقت دوست ندارم رئیس باشم و قدرت رو زیاد دوست ندارم...پس به نظر نمیاد اسلیترینی باشم...
بعد میرم سراغ هافلپاف خوش قلب هستم...وقتی با کسی دعوا میکنم اگه اون مقصر باشه باهاش آشتی میکنم البته اگه دوستم باشه...سختکوشم هستم و احساساتی البته بعضی وقتا هم شرور میشم...البته بعضی وقتا هم شر میشم...به هافلپافی هم میخورم ولی نه خیلی زیاد...
خوب حالا میرم سراغ گریفیندور...من بیشتر جسورم تا شجاع...شجاع هم هستم البته با معنای واقعی شجاعت شجاع هستم...به گریفیندوری ها هم میخورم...
حالا میرم سراغ ریونکلاو...باهوشم و سر کلاس فقط به درس توجه میکنم...وقتی که از مدرسه میام خودمو برای روز بعد آماده میکنم...برنامه ریزی میکنم و خیال پردازم...دوستای هری پاتری مدرسمون هم بهم میگن ریونکلاویی هستی...

دقیقا نمیتونم بگم اسلیترین.
من از طرفی از همون اول علاقه ی زیادی داشتم به ارباب و در کل گروه اسلیترین و همینطور علاقه زیادی دارم به جادوی سیاه.
و از طرفی،از اونجایی که گروه اسلیترین معمولا به شر بودن معروف بود توی کتاب،این خصوصیت بامن سازگار نیست.
و همینطور تعریف اگه از خود نباشه من ادم باهوشی هستم.
در هرصورت اگه کلاه گروهبندی گذاشته بشه روسرم 60 درصد میرم اسلیترین،20 درصد به راونکلا،15 درصد به هافلپاف و5 درصد میرم گریفیندور

من راونکلاو میشم چون از بعضی چیزها واقعا میترسم (از سوسک این جور چیزها نه یه چیزای دیگه هست که واقعا ترس داره)
هافل پاف هم با اینکه بعضی وقت ها احساساتی میشم اما فکر نکنم انتخاب بشم.
گریفندور هم که جای آدم های شجاع احتمال رفتنم به گریفندور خیلی کم هستش برای همین شاید راون کلاو بشم.

توی گریفندور می افتم چون باهوش و شجاعم
البته ممکنه توی ریونکلاو هم بیوفتم به خاطر باهوشیم

خوب من اصلا برا اسلایترین مناسب نیستم. همیشه توی بازی های بچگی نقشه هام خدمتکاری شهروندی چیزی بود با این که میتونستم ملکه باشم.

گریفیندور هم شحاعت میخواد که من ندارم. نه این که دیگه از سایه بترسم ولی در حد گریفیندور هم نیستم.

هافلپاف هم که پشتکار و تلاش و صد البته احساسات زیادی می خواد. در واقع من پشت کار زیادی دارم و همین طور تلاش خوبی(در صورت دوست داشتن کار) و خوب ابراز اخساسات می کنم و کلا آدم با احساسی هستم.

خوب میرسیم به ریونکلاو! من به شدت با هوشم و در خانواده به نابغه هم معروف شدم( آقا نمیخوام تعریف کنم از خودم) تو مدرسه شاگرد اولم و اینا نشون می ده که من احتمالا...

به ریونکلاوی ها می پیوندم! البته ممکنه هافلپاف هم برم ولی بیشتر نظرم رو ریونکلاوه!

خب در این مورد اگه بدون کلاه بخوایم جواب بدثیم باید خودشناسی بالایی داشته باشیم که من فاقدشم پس شاید درست نگم ولی بلاخر می گم فوق فوقش اشتباه می گم ضایع می شم بالاتر از سیاهی رنگی نیست

لازمه اسلیترین چی جاه طلبی متاسففانه اینو به شدت دارمش یعنی جاه طلبی که در من فوران می کن
دو اصیل زاده دوست بودن (تبعیض نژاد) یعنی یک گرم از این بحث تو خودم پیدا نمی کنم دورد بر دموکراسی
کتاب گفته معمولا شرارت هایی دارن خب تا اون جا که یادم دفعه اخر واسه کشتن یه ملخ 3 روز عزای عمومی گرفته بودن یعنی ادمیم بس احساساتی
پس احتمالا اسلیترین نمی افتم

گریفیندر لازمش شجاعت ترسو نیستم ولی شجاعت گریفیندوری در من پیدا نمی شه که برم تو دل مرگ بعله چه کاری تا شقایق هست زندگی باید کرد

هافلپاف خب لازمش مهربانی که لازمش احساسات من مغز من نشان داد که قسمت لیبیکش بشدت فعال و هرمون های ایجاد کنند احساسات که تو خونم فوران می زنه پس احتمال دار که تو این گروه بیوفتم 60 درصد

ریونکلاب خود علاقه شخصی به گروه دارم چون علاقه شخصی به هوش و دانش دارم بچه باهوشی هم هستم ولی مسئله اینه که هوش اگه 40 أرصدم باش احساسات 60 درصدم تشکیل می ده وجایی که احساس پا می زار عقل کور می شه

پس احتمالا می افتم هافلپاف

يا راونکلاو يا گريفندور
راونکلاو چون ادم باهوشيم و توي موقعيتي که انتظاري از من نداري افکار عجيبي به ذهنم مي رسه.(که انجامشون ندي سالم تري...)
گريفندور چون همون افکاري رو که به فکرم مي رسه رو عملي مي کنم.