ـ اوهو!اوهو!
این صدای سرفه مورگانا بود.مدتی میشد که پیغمبره سیاه پس از سبک شدن انبوهی از بار مشکلات به دفترش سر نزده بود.
در خاک گرفته با صدای غژ غژی باز شد.
اتاق خیلی سرد بود.مدت زیادی بود که اتش درون شومینه هنوز خاکستر مانده بود.
البته باتوجه به طبیعت سردش،خود پیغمبره به آتش نیازی نداشت.
این وسیله آتش زا تنها مخصوص مراجعه کنندگان ساخته شده بود.
چون قطعا کسی خوشش نمی آمد در حالی که رئیس ساواج ورقه تاییدیه اش را مهر و امضا میکند،شروع کند به (ها)کردن دستانش.
به اولین چیزی که فکر میکرد،درخواست های جدید برای عضویت در ساواج بود و اولین چیزی که توجهش را جلب کرد،برگه های مهر شده ای بود که برروی میزش قرار داشت.
جلو رفت و آنها را برداشت،آن ورقه ها گذارش آزمون انجام شده برای تایید در ساواج توسط سه شخص بود:
ایلین پرنس،اورلا کوییرک و آگوستوس راک وود.*******************************************************
آگوستوس راک وودآگوستوس عزیز
پستت مختصر و مفید و در عین حال مناسب بود.
ولی یه کم بیشتر درباره شکنجه ها توضیح میدادی،سفر مرگخوارانه تری میشد فرزندم
درهرصورت به ساواج خوش اومدی...
تایید شد!ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عقاب تیز پروازتست رمزداری ابهام برانگیزی بود!
کارت خوب بود...
تو قطعا مامور شایسته ای خواهی شد.
تایید شد!ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بانو تیلیالیست اعظم!خیلی وقت بود منتظرت بودیم بانو!خوش امدی...
تست دقت هوشمندانه ای بود بانو پرنس!
دربرابر پسرت هم خوب مقاومت نشون دادی...عالی بود!
فقط یه چیزی....
به قول ضرب المثل تا حالا نگفته شده ای:
(حضور)به است از(حظور)!
تو نوشتن دقت کنید بانو.
چون خودتون درجریان هستید که...ملت اند دیگه...ممکنه همینم بذارن به پای:(کپی_پیست_آپشن)!!!!!!!
به ساواج خوش امدی بانو!
تایید شد!ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توجه:
نشان های ساواج به زودی تحویل داده میشوند.