آرسينوس و وينکى که زير پاتيل رو روشن کردن لبخندى تحويل هم دادن و خواستن برن سراغ بقيه ى کارهاى معجون سازى که صداى آوازى شنيدن.
- لاى لاى لالاى... اکسپليارموسى دارم خوشگله فرار کرده ز دستم... لاى لاى لالاى... دوريش برايم مشکله... لاى لاى لالا...
عع!
سلام آرسى! سلام وينکى!
البته آرسينوس و وينكي اصلا از ديدن يه منبع دردسر به اسم آريانا دامبلدور يا حداقل از ديدن يه دامبلدور واقعا خوشحال نشدن.
- وينكي سلام كرد.
- آريانا مي شه بري جلو در خونه ي خودتون اكسپليارموس بازى کنى؟
- نه نمي شه. نه نمي شه لاي لاي لالاي.
و بعدش بپر بپر جلو اومد و خم شد رو آتيش زير پاتيل و...
- فووووووووت!خاموشش کرد.
آرسينوس و وينکى:
- وينكي سلامش رو از آريانا پس گرفت.
وينکى نفهميد که چرا آريانا آتيش رو خاموش کرد.
آريانا چوبدستيش رو بيرون آورد و بالا گرفت تا مخاطب هاش ببينن.
- مى خواستم قدرت جديد اکسپليارموسم رو که روشن کردن آتيش هستش رو بهتون نشون بدم!
- ولي آريانا ما نمي خوايم تو قدرت جديد اکسپليارموست که روشن کردن آتيش هستش رو به ما نشون بدى!
- متأسفم آرسى. من براى نشون دادن قدرت جديد اکسپليارموسم که روشن کردن آتيش هستش، از شما نظر نخواستم.
آرسينوس اميدوار بود كه بتونه زودتر معجوني درست كنه كه موهاي بلند بوجود اومده رو سر اربابش رو از بين ببره. به همين علت تصميم گرفت بذاره آريانا يه طلسم بزنه و بره پى کارش. البته اگر آريانا قصد رفتن به پى کارش رو داشت.
آريانا با افتخار سرش رو بالا گرفت، شونه هاش رو صاف کرد و چوبدستى رو به سمت زير پاتيل نشونه گرفت.
وضعيت آرسينوس و وينکى براي بخير گذشتن طلسم اکسپليارموس:
- اکسپليااااارموووس! ابتدا جيغ بلند آريانا پخش شد تو فضا و بعدش صداى
تالاپي به گوش رسيد. آرسينوس که چشماش رو از ترس بسته بود باز کرد. ابتدا دست و پاش رو چک کرد که سالم باشن و بعدش به سمت پاتيل رفت. آريانا کنار پاتيل وايساده بود و زير پاتيل همچنان خاموش!
- آريانا چرا زير پاتيل روشن نشد؟
- نمى دونم.
- نظر تو چيه وين... وينکى؟ وينکى کجاست؟
- آرسى راستش... من گويا... اکسپليارموس اشتباهى رو زدم و به جاى روشن شدن آتيش... وينکى رو به معجون توى پاتيل اضافه کردم. :worry:
-
- الان عصباني اي؟
- اون صداى تالاپ وينکى بخت برگشته بود که افتاد تو معجون؟ و الان معجون وينکى اى شد؟
- آره.
ولي نگران نباش من مى خواى به جاى وينکى دستيارت باشم.
-