هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۳ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
با رنک بهترین نویسنده اش اومده نقد می خواد...

شما مزاحم نشده ات هم مزاحمه.


بررسی پست شماره 43 خورندگان مرگ، رودولف لسترنج:


من اشتباه می بینم یا پست ها واقعا دارن کوتاه تر می شن؟ اگه این طوره از این موضوع خوشحالیم!


نقل قول:
مرگخواران مات و مبهوت و البته خواب الود به لرد که بی خوابی به سرش زده بود،خیره شدند...
سوژه دادن کار سختی نیست...چون می دونی سوژه چیه. می دونی چی می خوای و چی رو قراره به خواننده منتقل کنی. ولی زدن پست دوم سوژه معمولا سخته. چون احساس مسئولیت می کنی. که سوژه ای رو که داده شده درست و طبق نظر سوژه دهنده پیش ببری.
این سوژه سرگرم کننده ایه...کمی هم خطرناکه. لرد خوابش نمی بره و از مرگخوارا می خواد براش قصه بگن. این موضوع در حالت عادی نه برای لرد مناسبه و نه مرگخوارا. وظیفه ما در ایفای نقش هم همینه. که این سوژه ها رو با قالب شخصیت های جدی و ترسناک هماهنگ کنیم.
لرد این سوژه نباید لوس و مسخره به نظر برسه...ولی نباید اون لرد ترسناک و مقتدر کتاب هم باشه. اگه تعادل رعایت بشه سوژه درست از آب در میاد. یعنی اینجوری:
نقل قول:
_بله...ما خوابمون نمیاد اما میخواهیم بخوابیم...راه حلی پیدا کنید...قصه بگید،لالایی بخونید یا هر کار دیگه..خودتون چجوری میخوابید؟
شکلک...لحن...جمله ها...همشون طوری هستن که لرد رو با این سوژه هماهنگ می کنن.



دیالوگ های شما خیلی خوبن. و این خیلی مهمه. چون معمولا چیزی که خواننده رو سرگرم و به داستان علاقمند می کنه دیالوگه. چه دیالوگ های با شخصیتتون و چه دیالوگ هایی که لازم نیست گوینده خاصی داشته باشن. مثل اینا:نقل قول:
_من همون قصه و لالایی کارسازه برام!
_منم که باید تکونم بدن..چیه خب؟!از بچگی عادت کردم!
_من وقتی تلوزیون مشنگی و این سریالا رو میبینم خوابم میگیره،میخوابم!
_اتفاقا من هم تلوزیون مشنگی میبینم...ولی کویدییچ برتر ایران!اصلا میبینم اینقد خواب آوره که میخوابم!



نقل قول:
مرگخوران به سمت رودولف که سوال بالا را پرسیده بود،سربرگرداندند...
_نمیدونی خواب چیه؟!
_ولش کنید...این دربونه،اصلا نمیخوابه،وظیفشه!
_اهم اهم!
نخوابیدن رودولف در موقعیت جالبی مطرح شده. وقتی می گم سوژه ها رو بخونین و هر جا جذبتون کرد وارد داستان بشین منظورم همینه. بعضی از سوژه ها برای بعضی از شخصیت ها مناسبن...حتی اگه این مناسبت کم و محدود باشه. از این فرصتا باید استفاده کرد.
همون "اهم اهم" به ظاهر بی اهمیت در راستای حفظ شخصیت لرده...که همیشه دوست داره در مرکز توجه باشه.


نقل قول:
مرگخواران قصد داشتند که بروند و به خوابشوان برسند.اما فقط قصد داشتند...زیرا که به نظر نمیرسید لرد به این زودی ها و توسط داستان خوانی ایرما،بی خوابیش رفع شود!
ایده قصه گفتن ایرما خیلی خوب بود. ولی به نظر من شما یه کار دیگه هم باید انجام می دادین. قصه رو تعیین می کردین! یا یه راهنمایی می کردین. کسایی که توانایی و مهارت و تجربه شو دارن بهتره مسیر داستان رو تعیین کنن. یه تازه وارد یا یه بی تجربه ممکنه تشخیص نده که همین قصه می تونه سوژه جالبی باشه و ازش رد بشه.


شما سبکتو گم نکردی...به نظر من راحت نوشتی...آزادانه. بدون محدودیت و اجبار برای اجرای سبک خاصی. این خیلی خوبه. چون به هر حال شما مشکلی برای نوشتن طنز پیدا نمی کنی. هر شخصیتی رو بدن بهت، می تونی متناسب با داستان، طنزش کنی.


شکلک هاتون خیلی زیادن...وقتی وقتی رفتم ببینم کدومشون اضافیه یا اگه نباشه چیزی عوض نمی شه، چیزی پیدا نکردم. برای این که همشون درست و سر جای مناسبشون قرار داشتن.


سوژه رو پیش بردی...خیلی کم پیش بردی. همونقدر که لازم بوده. تمرکز پستت روی سوژه نیست. روی دیالوگ هاست. همین باعث می شه پست جالب و سرگرم کننده بشه.


برو غر نزن...هنوزم خوب می نویسی.

......................

بررسی پست شماره 54 گلخانه تاریک، ایرما پینس:


خلاصه تون خیلی خوب و کامل بود. یه خلاصه خوب به ادامه پیدا کردن داستان کمک می کنه.


نقل قول:
-هکتور صداتو به شکل واضح نشنیدیم٬یه بار دیگه تکرار کن!
دیالوگ خیلی خوبی برای شروع بود. ادامه پست قبلی...و دیالوگ و شکلکی کاملا متناسب با لرد سیاه.


نقل قول:
هر انسان عاقلی با دیدن اخم لرد٬ بالا رفتن چوبدستی‌اش و حالت تهاجمی نجینی میفهمید که باید با گفتن یک جمله کوتاه٬ که تنش‌زا نباشد اتاق لرد را ترک کند.
اما هکتور عاقل نبود. معجون ساز بود!
توضیح جالب، خلاصه و گویایی بود! شکل نوشتن و انتخاب جمله هاتون هم به این جالب بودن کمک کرده. جدیت لحنتون هم همینطور.
شما به وضوح با نوشتن بهتر می شی و با ننوشتن ضعیف تر. این در مورد همه صدق نمی کنه. بعضیا می رن ده سال دیگه میان. نوشته هاشون از نظر کیفیت تغییری نکرده(چه خوب بوده باشن و چه ضعیف)...ولی شما با ننوشتن ضعیف می شی. پس بنویس!


نقل قول:
-برای ما دماغ و مو درست کنی؟
فکر کردی ما خودمون نمیتونیم اینکارو بکنیم؟
قدرت مارو زیر سوال میبری؟
به توانایی های ما توهین میکنی؟
فکر کردی بدون دماغ و مو به ما خیلی سخت میگذره؟
برای ما احساس ترحم میکنی؟
فکر کردی ما حاضریم معجون‌های تورو بخوریم؟
ارباب رو احمق فرض کردی؟
تصور کردی که ما از تو برای ایمن معجون تشکر میکنیم؟
صاحب عقده خود‌کم‌بینی؟
معجون ساز بی‌سواد٬ بی‌مهارت٬ مصرف‌گرا!
من هیچوقت یه دیالوگ رو به این شکل نمی نوشتم...ولی الان می بینم که همیشن شکل نوشتن چقدر لحنتون رو درست تر می رسونه...اینا اگه پشت سر هم نوشته می شدن اون لحن محکم رو از دست می دادن. حرف های لرد هم خیلی خوب بودن...ولی مواظب اشتباهای تایپی باشین. کم دارین...ولی همون کم هم اگه حذف بشه روی کیفیت نوشته هاتون تاثیر می ذاره.


نقل قول:
مرگخواران مشغول یافتن راه‌حلی برای درآوردن اشک لرد بودند.
و چون پیشنهاداتی از قبیل دادن خبر مرگ پدر٬ دادن خبر قتل دایی٬ خرد کردن پیاز به شکل‌ دسته‌جمعی٬ و آوردن ویولت بودلر به خانه ریدل نتوانسته بود نظرشان را جلب کند٬ به‌ناچار به ایرما که مشغول یافتن راه حل در بین چندین کتاب قطور بود چشم دوخته بودند.
خب...به نظر من این کاری بود که باید در این سوژه صورت می گرفت. پیدا کردن راه حل های مسخره! ولی سوژه ها رو رد نکنین..شما ایده خودتونو بدین. مثلا خرد کردن پیاز. و همونو اجرا کنین. وقتی می گین فلان ایده و فلان نظر توجه کسی رو جلب نکرد خودبخود اون سوژه ها رو از دور خارج می کنین که این کار خوبی نیست. همین خرد کردن پیاز به نظر من ایده با مزه ای بود...یا دادن خبر قتل دایی...اینا همشون قابل اجرا هستن. به سادگی نزنینشون کنار.


نقل قول:
-به این توجه کنید.
همی سوخت باغ و همی خست روی
همی ریخت اشک و همی کند موی

شاید اگر باغ پشت ساختمون رو آتیش بزنیم٬‌اشکشون در بیاد.البته باید بخش کندن مو‌ رو فاکتور بگیریم.
ایرما که منتظر شنیدن احسنت و آفرین بود با دیدن چهره مرگخواران تصمیم به ادامه مطالعه گرفت.
این قسمت عالی بود...خیلی خوب بود. شعر متناسب با موضوع و از همه مهمتر ایده متناسب با شخصیت ایرما.
این ایده ای بود که باید داده می شد و بعد توسط خود نویسنده رد می شد. چون اجراش نمی تونست به اندازه تعریف کردنش جالب باشه. شما هم همین کار رو انجام دادین و نتیجه کار خیلی خوب از آب در اومده.


نقل قول:
-نه!اینطوری که اشک همه‌مونو درمیارن!بریم نجینی رو بکشیم!اینطوری از نارحتی چشمشون اشکبار میشه!

-خب٬ کی میخواد نجینی رو بکشه؟
کشتن نجینی ایده خوبیه...گرچه کمی جدی و خطرناک به نظر می رسه. من ایده های مسخره تر و سطحی تر رو ترجیح می دادم. مثلا نجینی رو بدزدن و به لرد بگن مرده. ولی به هر حال اینجوری هم فرق زیادی نمی کنه. سوژه کشتن نجینی هم می تونه به عنوان سوژه فرعی وارد داستان بشه.


پست شما خوب، جالب و مفید بود. قسمت ایرماش هم خوب بود.

....................................

بررسی پست شماره 46 خورندگان مرگ، چارلی ویزلی:


نقل قول:
بله! لرد تصمیمش را گرفت، به آرامی چوبدستی اش را زیر ردای سیاهش بیرون آورد و آن را به سمت لینی گرفت.
-شما به چه جرئتی ما رو تهدید کردی لینی؟
کار خیلی درستی انجام دادین. لرد تو این سوژه می تونه کمی لوس باشه و بچه بازی در بیاره. ولی اونم یه حدی داره. شخصیت نباید بطور کامل از قالبش خارج بشه. حتی این که گاهی لوس بشه و بعد یهو به خودش بیاد هم قابل قبوله. ولی به هر حال گهگاهی باید به خواننده یادآوری بشه که این لرد ولدمورته.

شکلک ها مهمن...در انتخابشون دقت کنین. مثلا این جا به نظر من شکلکش باید کمی طلبکار تر و عصبانی تر می بود.


نقل قول:
ولدمورت روی تخت اش دراز کشید
اینو اگه یه مرگخوار نوشته بود احتمالا ازش ایراد می گرفتم. چون نویسنده به طور نامحسوس و مخفی باید جبهه و علایقش رو مشخص کنه. و مرگخوارا بهتره از ولدمورت خالی استفاده نکنن...ولی برای محفلیا این حالت وجود نداره و در قسمت توضیحات می شه از ولدمورت خالی استفاده کرد. برای شما اشکالی نداره. در مورد دامبلدور هم همینطوره. وقتی دارین چیزی رو توضیح می دین بهتره از "پروفسور دامبلدور" یا "دامبلدور" استفاده کنین...نه از لقب ها و اسم های مخفف تمسخر آمیز.


نقل قول:
ولدمورت روی تخت اش دراز کشید و پتو را به تا زیر چانه اش بالا کشید. در آن حالت هچون نوزاد غول پیکر و ترسناکی به نظر می رسید.
توصیفتون بامزه بود...می تونستین کمی جلوتر هم برین...مثلا اینجا اگه درباره لباس خواب مسخره لرد می نوشتین اشکالی نداشت. به شرطی که خود لرد جدیتش رو از دست نده. مثلا اشکالی نداره که لباسی با طرح قورباغه بنفش پوشیده باشه. ولی وقتی مرگخوارا به لباسش خیره می شن باید عصبانی بشه و اعتراض کنه که چیه؟ چرا زل زدین؟


نقل قول:
-خب لینی، فرمودیم که برامون قصه بگو.
-من ارباب!؟
-بله! خود شما!
-اممم...ارباب، چیزه...من قصه بلد نیستم!
-باید بگی لینی.
شخصیت لردتون خیلی خوب و پخته اس. حتی با این دیالوگ های کوتاه می تونه اخلاق و ویژگی های خودش رو به خوبی نشون بده.


نقل قول:
-لینی؟
-بله ارباب؟
-شما ما رو چی فرض کردی؟ چرا اسم تسترال سفیدن؟
-اسم تسترال ها سفیدن؟!
-بله! سفیدن! مگه اینجا محفله؟
-ببخشید ارباب! اسماشون آوادا، کروشیو و ایمپریو بود...
این قسمت هم خیلی خوب بود...دیالوگ های ساده و واضح و خنده دار. برای خندوندن مخاطب لازم نیست دنبال راه های پیچیده و سخت باشیم. بامزه بودن به همین سادگیه. اینجا هم همین حال رو داره:
نقل قول:
لینی نفس راحتی کشید و گفت:
-آخرش اینکه مانتیکوره سه تا بچه رو می خوره و خلاص!

ناگهان لرد از جایش بلند شد و فریاد زد:
-غلط کرده!
صحنه های خنده دار رو به خوبی خلق و توصیف می کنین.


نقل قول:
-مانتیکوره! مگه اتاق تسترال های اینجا صاحب نداره؟! ما خودمون توی انجمن مون تاپیکش رو زدیم، سوژه دادیم اونجا، ماموریت دادیم حالا یک مانتیکور بیاد تسترال های ما رو بخوره؟
استفاده از سوژه های سایت معمولا کار جالبیه. ولی حساس هم هست. اشاره بیش از حد و مستقیم می تونه زننده باشه. ولی اشاره کمرنگ و متناسب با سوژه، اگه در جای درستی انجام بگیره دلنشین و جالب از آب در میاد. درست مثل همین که شما نوشتین.


نقل قول:
-شاید اگر برای ارباب، به جای قصه، رول بخونیم خوابشون ببره.
-

شاید این ایده، زیاد هم بد نبود!
شما برای ادامه داستان به نفر بعد ایده دادین...ایده خوبی هم دادین. ولی کار بهتری که انجام دادین دادن حق انتخاب به نفر بعد بود. این کار رو با استفاده از کلمه "شاید" انجام دادین. این جوری نفر بعدی اگه ایده بهتری داشته باشه می تونه اجرا کنه. که البته من طرفدار ادامه دادن ایده های داده شده هستم. ولی به هر حال کار شما خوب بود.


"خوندن رول برای لرد" ایده فوق العاده ایه. سوژه رو طوری به سایت ربط دادین که بدون این که آسیبی به سوژه وارد بشه می شه از سایت و شخصیت هاش برای پیش بردن داستان استفاده کرد. این بحث که کدوم رول از کدوم نویسنده رو برای لرد بخونن که خوابش ببره می تونه خیلی جالب باشه.


پست شما جالب و خنده دار بود. این سوژه سوژه سرگرم کننده ایه. پست هاش هم باید در همون راستا باشن. شما این کار رو به خوبی انجام دادین. شخصیت اصلی پست شما لرد ولدمورت بود. که این شخصیت رو خوب و درست نشون دادین. امیدوارم همین شناخت رو در مورد بقیه شخصیت ها هم داشته باشین که موقع نوشتن کارتون خیلی راحت تر بشه. مثلا می تونن از رول های خود لرد استفاده کنن. فکر خیلی خوبی بود.
شما ایده های ساده، ولی جالب و جذابی به داستان اضافه می کنین. ایده هایی که شاید نقش اساسی نداشته باشن ولی همینا هستن که داستان رو جذاب می کنن و باعث می شن خواننده ها به خوندن ادامه بدن.


موفق باشید.










پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۸ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵

چارلی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۳ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 83
آفلاین
سلام
میشه لطفا این رو برام نقد کنین؟
ممنون


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده
آخرین دشمنی که نابود می شود، مرگ است.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۴۳ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵

ایرما پینس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۹ سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۸ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 184
آفلاین
لردا!

این پست رو به شما هدیه میدهیم!

باشد که آن را در ویترین اتاقتان گذاشته٬ و از تماشای آن حضّ نفس ببرید!


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب...میشه باز مزاحمتون بشم تا دوباره سبک نوشته هام رو پیدا کنم؟گمشون کردم...به عنوان مثال این رو مشاهده کنید...چجوری درستش کنم؟!
میشه هی مزاحمتون بشم یعنی؟!میشه؟!نمیشه؟!هی مزاحم بشم؟!هی مزاحم نشم؟!چه هی و چه غیر هی،کلا مزاحم نشم؟!میبخشید؟!نمیبخشید؟!اتاق تمساحا؟!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 266 نیروگاه اتمی، بلاتریکس لسترنج:


آه...ما داشتیم افتخار می کردیم که بلاتریکس کوتاه نویسی داریم! یهو چرا طولانی شدی؟

قبلا زیاد روی این مورد تاکید نمی کردم. می گفتم اگه ممکنه کوتاه بنویسین. ولی طی سال های اخیر طول پست ها بلند و بلند تر شد و فکر می کنم روی فعالیت سایت تاثیر منفی گذاشت. برای همین به نظر من اعضا بهتره به زدن پست های کوتاه عادت کنن.
قبلا راحت تر می نوشتیم! یه داستان رو می خوندیم. خوشمون میومد. تصمیم می گرفتیم ما هم چند خطی بنویسیم...این حالت کم کم عوض شد. اعضا احساس می کنن فقط وقتی که خیلی خوب می نویسن و ایده فوق العاده ای دارن بایدشروع به نوشتن، و ایده شونو پیاده کنن. به نظر من اون حالت و روحیه قبلی رو باید به سایت برگردونیم.


این سوژه کمی کش اومده...سوژه ای که کش میاد یا باید تموم بشه...یا باید به صورت اساسی عوض بشه و یا باید سوژه جالب دیگه ای بهش تزریق(اضافه) بشه که جون تازه ای بگیره.
شما خوشبختانه از عوض کردن سوژه ها ترسی نداری. این شجاعت رو لازم داریم. چون خیلی از اعضا می ترسن...تازه واردا در این مورد کمی باید احتیاط کنن. در پست های اولشون آروم تر و با احتیاط تر قدم بردارن. ولی بقیه که کمی با جو و حال و هوای سوژه ها آشنا شدن می تونن تشخیص بدن که سوژه دیگه جای کار نداره و بهتره کمی عوض بشه.


نقل قول:


- این صدای چیه پیکسی؟

لینی درحالی که روی چشم‌بندِ خوابِ لردسیاه مشغول قدم زدن بودن تا پلک‌های خسته لرد سیاه رو ماساژ بده جواب میده :

- صدای چکشه اربااااب
این چه شروع عجیب و غریبی بود! اولش فکر کردم این چکشا اول پست چیکار می کنن.
خیلی خوب بود...خلاقانه...جالب، و خنده دار. همین شروع، به خواننده می گه که با نویسنده متفاوتی روبرو هست و بهتره به خوندن ادامه بده.
صحنه قدم زدن لینی خیلی با مزه بود. لینی سال هاست که حشره اس. حشره بودنش سوژه های زیادی داره که قبلا زیاد ازشون استفاده نمی شد. ولی تازگیا این اتفاق داره میفته که برای ایفای نقش هم مفید و خوبه.
این که به جای "لینی" از "پیکسی" استفاده کردین دقت شما رو نشون می ده. دقت در استفاده از سوژه های ریز و به ظاهر بی اهمیت سایت.


نقل قول:
- وینکی اینها رو مشغول کوبیدن میخ به در خانه لردسیاه دید. وینکی دستگیره در رو به چهارقسمت تقسیم و در حلقشون فرو کرد و تحویل لرد داد. وینکی جن خوب؟!
شخصیت هاتون خیلی خوبن...خوب بودن شخصیت ها یعنی شما شخصیت ها رو خوب شناختین، نقاط ضعف و قوتشونو می دونین و به خوبی می تونین ازشون با توجه به موقعیت های مختلف استفاده کنین. وقتی شخصیت های ما قوی و جا افتاده باشن، برای نوشتن به هیچ چیز دیگه ای احتیاج ندارین...یه وینکی و یه هکتور و یه لرد بدن به شما...با همینا می تونین یه پست کامل بنویسین. این عدم وابستگی به داستان و سوژه باعث می شه شما راحت و آزادانه بتونین درباره هر سوژه ای بنویسین.


نقل قول:
در اتاق دوباره باز شد:

- سرورم. یک فنجون شکلات داغی که همیشه این ساعتــ ..

صدای جیغی که کروشیو میگفت تمام فضای اتاق رو پر کرد. در میان انبوه موهای فرفری‌ای که روی آرسینوس افتاده بود، دستی پیدا بود که چوبدستیش رو در چشم رودولف فرو میکرد.

- خائنین به لردسیاه! ویزنگاموتی‌های بدبخت!
بلاتریکستون فوق العاده اس...البته انتظار دیگه ای هم نداشتم! خوشحالم که چیزی عوض نشده.
فقط مواظبش باشین از کنترل خارج نشه. اینجا موقعیت برای کروشیو و عصبانیت مساعد بود. ولی اینجوری نباشه که کلا بلاتریکس همیشه با یه حالت عصبانی و کلافه وارد سوژه ها بشه و جیغ و داد و شکنجه کنه و بره بیرون. اینجوری عصبانیتش بی تاثیر می شه. چون دائمیه. همه بهش عادت می کنن. جنبه های دیگه شخصیتش رو هم نشون بدین...غرور...وفاداری...اعتماد نداشتن به هیچ شخصی بجز لرد سیاه.


نقل قول:
- سرورم. سرورم! بلیز میخواد وزیر سحر و جادو بشه. اون بخاطر اینکه ما شما رو به این وضعیت انداختیم ( -کروشیو!! - ) ناراحته. مخصوصا که بمب جادویی رو در زیر بالشش پیدا کرده و همه ماجرای چند ماه پیش رو از حلقوم ماندانگاس مو به مو بیرون کشید و الان قصد انتقام داره. تنها راهی که میتونه باعث بشه اون شاید کمی کوتاه بیاد اینه که شما رو دوباره در خونه ریدل ببینه و شاید دست از سر ما برداره. نصف ساختمون وزارتخونه تا الان تخریب شده. درحقیقت گراوپ هم باهاش همدسته ..
این قسمت کمی سریع پیش رفته. همین باعث شده کمی مبهم بشه. خواننده ممکنه گیج بشه که هدف چیه؟
برگشتن لرد سیاه؟
این که سخت نیست...
موقع پست زدن اولین چیزی که باید تعیین کنین هدفتونه. هدفتون چیه؟ پیش بردن سوژه؟ باز کرده گره هاش؟ صرفا نوشتن؟ و تمرکزتون رو بذارین روی اون هدف.
این پست شما مسیر سوژه رو عوض می کنه...و برای این کار به بیشتر از یک دیالوگ و یک پاراگراف احتیاج داشت. شاید می شد حرف های بالا رو کمی خلاصه تر کرد و روی این قسمت وقت بیشتری گذاشت. البته به این شکل هم بد نیست. نفر بعدی آزاده که هر مانعی دوست داره سر راه اینا بذاره.ولی به نظر من بهتر بود اون مانع رو شما تعیین می کردین.
بهترین کاری که انجام دادین همین تغییر مسیر سوژه بود. الان با یه خلاصه کوتاه و درست این سوژه می تونه دوباره زنده بشه.


طنز خشن و جالبی دارین...طنز بلاتریکسی...

یکی دو دیالوگ بود که فایده خاصی نداشتن و به نظر من بهتر بود حذف می شدن. مثلا:
نقل قول:
- ارباب اجازه بدین حرف بزنیم.
- وینکی آرسینوس را ساکت کرد. آرسینوس وزیر مردمی بد. وینکی جن خوب!!
وینکی زیادی ابراز وجود کرده...البته این که تا آخر پست ول کن چکش نبود و می خواست باهاش سر هکتورو بشکنه خیلی خوب بود.


پست شما جالب بود...برای سوژه مفید بود. چیز بیشتری هم که نمی خواییم.


شیفته بمانید.

.....................

بررسی پست شماره 561 خانه ریدل، زنوفیلیوس لاوگود:


همیشه دقت کنین سوژه اصلی چیه و سوژه های فرعی کدومن.سوژه اصلی معمولا قوی و پررنگه، ولی در حاشیه داستان می مونه. سوژه های فرعی محدود و موقتی ولی واضح تر از سوژه اصلی هستن.
مثل سریالایی که یه داستان کلی دارن که به آرومی ادامه پیدا می کنه...و هر قسمت هم یه داستان مخصوص به خودش داره که تو اون لحظه اون داستان مهم تره.
در این سوژه موضوع اصلی سیوروسه...و سوژه فرعی رفتن مرگخوارا به محفله. همیشه می گم زیاد روی سوژه تمرکز نکنین. این جا منظورم سوژه اصلیه... تمرکز شما باید روی سوژه های فرعی باشه.

پست قبلی با سوال و فریاد سیو تموم شده بود. برای همین شما هم باید با پاسخ به اون فریاد شروع می کردین(که کردین)...ولی به نظر من این قسمت رو کمی بیشتر از حدی که لازم بود طولانی کردین. و همین باعث شده نتونین برای سوژه فرعی به اندازه ای که لازمه وقت بذارین.


نقل قول:
_منکه مردم نمی تونم برم خرید!
مرد هستم؟ یا مرده هستم؟ این دیالوگ شما جالب بود...ولی همین نامفهوم بودنش باعث می شه خواننده متوجه منظورتون نشه. من فکر می کنم منظورتون رودولف بوده...که این منظور، هم دیالوگتون رو جالب می کنه و هم کارتون رو قشنگ. چون سوژه ای رو که در پست بانز داده شده گرفتین و ادامه دادین...سوژه خوبی هم بود.


نقل قول:
از کله ی سیو دود بلند می شد و این همان انفجاری بود که انتظارش را می کشیدند.دود ها در فضا پخش شد و ناگهان سیو نقش زمین شد. در بین دود ها وینکی با قیافه ای مظلومانه به مرگخوار ها نگاه کرد و گفت:
درباره این صحنه بیشتر باید توضیح می دادین...خواننده متوجه می شه که وینکی یه بلایی سر سیو آورده...ولی این کافی نیست. صحنه رو باید به طور کامل برای خواننده توضیح بدین. توضیح صحنه ها یکی از مهم ترین کار هاییه که موقع رول نویسی باید انجام بدین. این که چه صحنه ای رو چطوری باید توضیح داد؟ از کجا باید شروع کرد؟


نقل قول:
_اول از همه دستو پای سیو رو ببندید. دهنشم ببندید تا نتونه زاغیشو صدا کنه.
ملت مرگخوار در یک صف بلند بالا راهی محفل شدند و سیو در خانه ریدل ماند.
اینجاش سانسور شد؟
تصمیم می گیرن دست و پای سیو رو ببندن...و بعد می ذارن می رن...به جای تصمیم گرفتن بهتر بود عمل کنن. یعنی شما اون "عمل کردن" رو بنویسین.


بچه رولتون خوب بود. همونطور که گفتم سیوروس سوژه اصلی بود...باید در پشت صحنه باقی بمونه. شما هم همین کار رو انجام دادین. موقتا از صحنه خارجش کردین. به نظر من حرکت درستی بود.
مرگخوارا احتمالا نمی تونن همینجوری سرشونو بندازن پایین و برن محفل و بگن حلالیت می خواییم! باید نقشه ای بکشن...که این نقشه هم به عهده نفر بعده.
صحنه ها رو کمی کامل تر توضیح بدین. لازم نیست پستتون طولانی بشه. فقط کمی توضیح بدین که خواننده متوجه بشه چی شده...حدس نزنه!


در ادامه راه موفق باشید.

.................

بررسی پست شماره 53 گلخانه تاریک، نیوت اسکمندر:


نقل قول:
سعی کردم به حرفاتون گوش بدم ولی نمی تونم زیاد بنویسم
زیاد ننویسین! اتفاقا کم بنویسین. تو نقد قبلی هم گفتم اندازه پست های شما مناسبه. طولانی ترش نکنین. ولی باید توضیحاتتون کامل باشه. مثلا اگه لازمه صحنه ای رو توصیف کنین باید این کار رو کامل و درست انجام بدین. عوضش داستان رو کمی کمتر پیش ببرین که پستتون طولانی نشه. یکی از دلایل فعالیت زیاد شما همینه که کوتاه می نویسین.


نقل قول:
وینکی می لرزید.نمی دانست نجینی گازش گرفته یا گله مرگخواران از رویش رد شده اند.با نگرانی زیر لب زمزمه می کرد:
-وینکی جن خوب،وینکی جن خوب.
وقتی داستان دو قسمت شده(حتی بصورت جزئی) قسمت مهم داستان رو پیدا کنین...قسمت سوژه دارش رو...و همونو ادامه بدین.
این جا یه عده از اتاق رفتن بیرون...و وینکی داخل اتاق موند. کدوم مهم تر بود؟
به نظر من کسایی که بیرون رفتن...برای این که اونا قراره سوژه رو ادامه بدن. بنابراین به نظر من شما نباید با وینکی شروع می کردین. البته مقداری از این اشتباه بر می گرده به پایان پست قبلی(که نویسنده اش هم هی گفت برم ویرایش کنم درستش کنم...من گفتم لازم نیست!).


نقل قول:
وینکی می لرزید.نمی دانست نجینی گازش گرفته یا گله مرگخواران از رویش رد شده اند.با نگرانی زیر لب زمزمه می کرد:
-وینکی جن خوب،وینکی جن خوب.
خب...وقتشه که از سوژه های مستقیم جدا بشین.
بعضی ویژگی ها و دیالوگ ها هستن که مختص یه شخصیتن...مثل همین "وینکی جن خوب"...اگه دائم همینا رو تکرار کنیم خسته کننده و بی مزه می شن. خود وینکی دائما این دیالوگ رو تکرار می کنه. ولی کجا؟ آخر جمله هاش! جمله های فوق العاده خلاقانه اش...و بعد از تموم شدن جمله اینو می چسبونه تهش. همین باعث می شه دیالوگش تکراری نشه.
شما هم باید همین کار رو انجام بدین. از ویژگی ها بطور مستقیم استفاده نکنین. ویبره زدن هکتور...چشم چرونیای رودولف...همشون باید غیر مستقیم و با استفاده از موقعیت های مختلف باشن.
هر جا از هکتور اسم می برین نگین با حالت ویبره گفت...شکلکش رو که می زنین. همون کافیه. برای توضیح هاتون از حالت ها و احساسات دیگه استفاده کنین.


نقل قول:
بله، هکتور چنان سابقه ای در ساخت معجون داشت،که حتی نجینی هم اسمش را میتوانست بگوید!
این قسمت خیلی خوب بود...این طنز خوبیه. نترسین. ادامش بدین. مثلا اینجا می شد دو سه خط بطور اغراق آمیز از هکتور تعریف کنین. تعریف های غیر ممکن و غیر قابل باور کردن...و بعد اشاره کنین که به این دلیل بود که نجینی می تونست اسمشو بگه.


نقل قول:
-ارباب،ما میخواستیم با استفاده از اشکتون برای شما دماغ ومو درست کنیم!
در نقد های قبلی گفته بودم...ولی یادم نمیاد به شما گفته بودم یا نه. برای همین دوباره تکرار می کنم.
سوژه طنز اگه منطقی بشه بی مزه می شه. تو سوژه های طنز دنبال مسیری بگردین که بشه مسخره بازی در آورد. بشه خندوند.
این که اینا لرد رو راضی کنن بهشون اشک بده خنده دار نیست. الان اگه لرد راضی بشه چی؟ سوژه تموم می شه!
مسیر مسخره اینه که اینا بدون این که لرد متوجه بشه سعی کنن اشکشو در بیارن...برای این کار هزار روش وجود داره. و هی باید به شکلی شکست بخورن. که سوژه زنده بمونه. کاری که لینی در پست قبل انجام داد همین بود. سوژه رو از مسیر منطقی خارج کرد. مرگخوارا رو برد بیرون که مجبور بشن از روش های غیر مستقیم استفاده کنن...ولی شما دوباره برشون گردوندین به همون اتاق و همون مسیر.


سوژه خیلی خوب پیش نرفته...ولی اشکالی نداره. ناامید نشین. شناختن سوژه ها و مسیر های احتمالیشون احتیاج به کمی وقت و تجربه داره. به فعالیتتون ادامه بدین. به سوژه ها دقت کنین. سعی کنین آینده سوژه رو حدس بزنین. که اگه اینو اینجوری بنویسم بعدش چی می شه؟ چی می تونه بشه؟ و اگه چه اتفاقی بیفته جالب تر می شه؟
سوژه ها مال شما هستن. برای این وجود دارن که بنویسین و یاد بگیرین و از نوشتن لذت ببرین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
یا مرلین
سلام ارباب میشه اینو نقد کنین؟
سعی کردم به حرفاتون گوش بدم ولی نمی تونم زیاد بنویسم



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۱ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵

زنوفیلیوس لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۶ سه شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۸:۲۰ دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 102
آفلاین
سلام لرد
بعد از مدتها دوری از سایت و فضا ی هری پاتر یه بچه رولی نوشتم که اگر ممکنه نقدش کنید.
ببخشید اگر پر از ایراده


زیادی خوب بودن خوب نیست،
زیادی که خوب باشی دیده نمی‌شوی،
می‌شوی مثل شیشه‌ای تمیز،
کسی شیشهٔ تمیز را نمی‌بیند،
منظرهٔ بیرون را می‌بیند.!





تصویر کوچک شده




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۵ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵

بلاتریکس لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۷ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 188
آفلاین
لردسیاه.


بلاتریکس بسیار تمایل داره که بعد از اینهمه ننوشتن و دور بودن از راهنمایی.هایِ تاهمیشه بی.نظیرِ شما، این پست رو براش نقد کنید.


بانهایت احترام و شیفتگی.


?You dare speak his name
!Shut your mouth
!You dare speak his name with your unworthy lips


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
اسب!


این درخواست نقده؟ درخواست نقدت به بلندی یک پسته! چرا کنترل نداری؟ چرا این جوری هستی؟ چی شد که این جوری شدی؟

نقل قول:
1-بعد از عمری گمشدی اومدی سایت بعد خدای جذابیت درخواست نقدم میدی بعد از یک رول؟
که به شخصه جوابی براش ندارم. کسی جوابی داشت خوشحال میشم منو هم در جریانش بذاره.
لازم نیست جوابی پیدا کنی...آدم نمی تونه تشخیص بده پستش خوبه یا بد. اشکالاش چیه. نقاط قوتش چیه. درخواست نقد می ده. همین!


نقل قول:
2- این رول طنزه؟ پس شکلکش کو؟
خب لرد من داشتم فکر مینمودم که برای تنوع و ایناش بیام یکبار بدون شکلک های دهن باز و پوکر و تعجب و اینا رول طنز بنویسم ببینم چ قدر الان این طنزیش میرسه برای مخاطب و میخواستم همینو بپرسم در اصل:
چه قدر این طنزیش میرسه الان؟!
همچین قانونی نداریم خب! کی گفته پست طنز باید شکلک داشته باشه؟
پست طنز معمولا به شکلک احتیاج داره. ولی شاید یکی پیدا بشه که بسیار خفن و ماهر باشه و بدون احتیاج به شکلک بتونه طنز خوبی بنویسه. مگه تو کتاب های طنز از شکلک استفاده می کنن؟


بررسی پست شماره 380 خاطرات مرگخواران، اسب!

عجیبه!

پست تکی...از آملیا سوزان بونز...و اونقدرا که انتظار داشتم طولانی نبود. تو این مدتی که نبودی سرت به جایی خورده؟

اوه! پست طنز؟ بدون شکلک؟ مگه ممکنه؟ مگه می شه همچین چیزی؟ از خودت خجالت نکشیدی؟ اسم خودتو گذاشتی نویسنده؟


نقل قول:
نفس عمیقی کشید. کیف دستی کوچک و کهنه اش را به آرامی بر روی علف های نرم زیر پاهایش قرار داد. نفس عمیق دیگری کشید تا بوی جادو و خانه را تا اعماق ریه هایش فرو ببرد. چشمانش را بست و بار دیگر باز کرد. احساس میکرد حلقه های نورانی و درخشان شوق و ذوق از ورود به خانه پست حدقه هایش می چرخند. نیشش را تا بنا گوشش باز کرد و زیر لب زمزمه کرد:
فرقی نمی کنه پست طنزه یا جدی...البته در مورد پست های جدی کاربرد بیشتری داره. وقتی با یک جمله کوتاه و محکم شروع می کنین بهتره اون جمله رو از بقیه متن جدا کنین...یه فاصله بذارین بعدش(یعنی برین سر خط یا یه خط بعد!).

من فکر می کنم بهتره اول پست به خواننده بفهمونین که با چه سبکی طرفه...برای این کار کافی بود دیالوگ رو می بردین قبل از توضیحات!
-آی ام اِلایو!
نفس عمیقی کشید.
کیف دستی کوچک و کهنه اش را به آرامی بر روی علف های نرم زیر پاهایش قرار داد. نفس عمیق دیگری کشید تا بوی جادو و خانه را تا اعماق ریه هایش فرو ببرد. چشمانش را بست و بار دیگر باز کرد. احساس میکرد حلقه های نورانی و درخشان شوق و ذوق از ورود به خانه پست حدقه هایش می چرخند.



نقل قول:
-هان؟!

با شدت پلک زد و سرش را به سمت فرد "گنده ای" که کنار در ورودی ایستاده بود برگشت. تمام آن حلقه های نورانی درخشان و بوی جادو و مزخرف پریدند و آن هم همه اش تقصیر آن فلان شده رو به رویش بود."رودولف لسترنج"!
این توضیح ها خوب بودن. ولی با عجله ننویسین. بوی جادو و مزخرف؟ بالا هم نوشته بودین پست حدقه هایش! یا مثلا اینجا خیلی خوب بود:
نقل قول:
-خب دیگه شرمنده به عنوان دربان ارباب من نمیتونم به ساحره های باکلمالات تازه اونم با ارفاق در حالی که مرگخوارم نیستن اجازه بدم که داخل خونه ریدل شن!
هر جا خوب نوشتین با یه اشتباه تایپی همراه شده!


نقل قول:
محکم به پیشانی اش کوبید.
-رودولف! حتما باید ورود شکوهمند منو نابود میکردی؟ حالا خیالت راحت شد؟ حالا که من تمام امیدمو برای یک شروع دوباره عالی از دست داده ام؟ حالا که دیگه نمیتونم بدرخشم در ابتدا؟ حالا که شاید میتونستم حتی رنک بهترین نویسنده تازه واردو بگیرم؟

و چه وقتی چه چیزی گفته شد! رودولف که با شنیدن کلمات "رنک بهترین نویسنده تازه وارد" داغ دلش تازه شده بود قمه اش را کشید و فریاد بر اورد که:
خیلی خوب بود. همیشه تاکید می کنم که سوژه ها و شخصیت های سایت مهم تر از کتاب هستن. البته شخصیت های تعریف شده باید در چارچوب کتاب بمونن...ولی شخصیت های دیگه رو باید تو سایت بشناسیم. شما خوب شناختی و ازشون استفاده کردی. قضیه ورود شکوهمند و ربط دادنش به رنک بهترین تازه وارد خیلی خوب بود.


نقل قول:
-من...؟ من کی هستم رودولف...؟ من...من...
-تو تو چی؟! برو بابا وقت ما رو گرفتی!
-رودولف من آملیام!
ایده خیلی خوبی بود که کسی آملیا رو به جا نیاره.


نقل قول:
-چیزی گفتید خانوم باکمالات؟ البته...ام...با ارفاق!
شما نکات ریز و جزئی رو خوب می بینی و می کشی بیرون و وادارشون می کنی به بهتر شدن پستت کمک کنن...
یکی از دلایل خوب نوشتنت همینه...سعی نمی کنی آملیا رو فوق العاده و خفن نشون بدی...آملیا با توجه به پست های شما اصولا ساحره ایه که اونقدرا که لازمه بهش توجه نمی کنن...یا اسب خطابش می کنن. یا فراموشش می کنن. همینه که بامزه و دوست داشتنیش کرده.


می رسیم به شکلک نداشتن پست شما.
این کارت خیلی خوب بود که خواستی همچین چیزی رو امتحان کنی. این شجاعته...و به نظر من طنز نویسی احتیاج به شجاعت داره. همه چیز رو باید امتحان کرد. پست طنز بدون شکلک...پست جدی با شکلک...پست فقط دیالوگ...پست بدون دیالوگ...
درسته که یه سری قوانین کلی وجود داره. ولی با امتحان کردن می تونیم استثناها رو پیدا کنیم.
در طول پست شما جایی نبود که من منظور و احساس گوینده رو درک نکنم. و همین باعث شد احساس کمبود شکلک نکنم...ولی یه سوالی پیش میاد. اونم اینه که آیا پست شما با شکلک بهتر می شد؟
به نظر من می شد...چون موقعیت های خنده داری وجود داشت که می تونست با شکلک تقویت بشه. مثل جایی که آملیا می خواست بره تو و رودولف از پشت یقه شو می گیره.


نقل قول:
-رودولف. منــــــــــــــــــــــــم! مردک منم! آملیا سوزان بونز! همون که همش اون شکلک کوفتی مادر سیریوس نیشخند بدون دندون لعنتی رو میزدش! منم! رودولف منو به یاد بیار!

و رودولف قبل از اینکه چیزی را به یاد بیاورد خود را در حالی یافت که یقه همیشه بازش از دو طرف توسط آملیا گرفته شده به عقب و جلو هل داده میشود!
دیالوگ بالا رو که خوندم دقیقا آملیا رو در حالتی تصور کردم که یقه رودولف رو گرفته و تکونش می ده.
این یعنی شما خیلی خوب و درست می تونی منظورت رو برسونی. دیالوگت همون صحنه ای رو به من نشون داد که بعدش توضیح دادی.


پست شما طنز بود...هیچ لزومی نداشت در این مورد هشدار بدین! و طنز تقلیدی هم نبود...مال خودت بود. یادته یه بار بهت گفتم پستات داره شبیه دیگران می شه؟ ناخودآگاه داری مثل اونا می نویسی؟ این پست اونجوری نیست. این طنز آملیاس و واقعا هم خوب و قوی و خنده داره. طنز های شما نه از دیالوگ میان نه از شخصیت ها...از نکته های ریزی که پشت شخصیت ها و لابلای موقعیت هاست ایجاد می شن. و این طنزیه که مهارت لازم داره. تیز بینی لازم داره. شما هم خیلی خوب از پسش بر میای.

قبلا کمی ابهام تو پستات بود...از اونم اینجا خبری نبود. روشن و واضح! هم شما می دونستی چی می خوای بنویسی. هم خواننده می فهمه منظورت چیه. ابهام همیشه بد نیست...ولی خیلی جاها هست که بده.


خوشحالیم که برگشتی اسب! چهار نعل به پیش بتاز.

...............................

بررسی پست شماره 52 گلخانه تاریک، پیکس!


لینی؟
نقد؟
هنوز هم؟

یه عمر نقد کردی خودت!

کوتاه شو! پست قبلی تو می بینی؟ سعی کن همونقدر باشی! به نظر من برای فعال کردن سایت لازمه.


نقل قول:
لرد سرگرم صحبت با نجینی بود. اما یک سری حرکات که جلوی در اتاقش در حال به وقوع پیوستن بودن، لردو از ادامه‌ی صحبتش بازمی‌داره و توجهشو به خودش جلب می‌کنه.
خب جمله اول جالب بود...به نظر من سوژه بود. هر چند کوتاه و محدود. چرا این صحبت رو ننوشتی؟ می تونست جالب باشه. از کنار این سوژه های ریز نگذرین. پستت قسمت هایی داشت که می تونست کوتاه بشه و به جاش این قسمت نوشته بشه.


نقل قول:
لینی که پرواز کنان در فاصله‌ی دو میلی‌متری هکتور قرار داشت، لگدی به کله‌ی هکتور می‌زنه. البته که چون حشره بود کله‌ی هکتور از جا کنده نمی‌شه و با برخورد به دیوار رو به رو، همه جا رو خونین و مالین نمی‌کنه. اما به هر حال این ضربه موجب پرتاب شدن کله‌ی هکتور به دو سانتی‌متر جلوتر که می‌شه!
لحن این قسمت خیلی قشنگ بود. این خیلی مهمه که نویسنده پست بطور نامحسوس مشخص باشه! سیاه و سفید بودنش...احساساتش. اخلاق و رفتارش. این قسمت به وضوح از طرف لینی نوشته شده...ولی اون وضوح طوری نیست که بتونه "دخالت نویسنده" نامیده بشه.


در یکی از نقد های همین تاپیک(گلخانه) گفته بودم که این سوژه بهتره از این مسیر منطقی خارج بشه. این که اینا برن از لرد درخواست اشک کنن منطقیه... و جالب نیست. ولی این که سعی کنن با ورش های مختلف بدون این که متوجه بشه، اشکش رو در بیارن جالبه...
ناراحتش کنن...خبر بدی بهش بدن...فیلم بذارن ببینه...خاطره تعریف کنن و حتی آسیب فیزیکی بهش بزنن.
کلی روش مسخره می شه پیدا کرد.
شما سوژه رو از این مسیر منطقی خارج کردی...و به نظر من بهترین کار ممکن همین بود. کلا تو سوژه های طنز باید دنبال مسخره بازی باشیم.


نقل قول:
-ارباب... به خاطر نجینی! 🙈
بعضی از جمله ها هستن که برای عده ای جالبن...و برای اشخاص خاصی خیلی جالب ترن. یعنی برای هیچ کدوم از دو گروه مضر نیستن. این شکلک یکی از اونا بود. چون جزئی از هکتور شده.

نقل قول:

- مگر ما مضحکه شماییم؟ مگر وسیله معجون سازی هستیم؟
این دیالوگ مستقیم ما نبود؟ از ارباب سوء استفاده ابزاری کردی الان؟ خطاتو شمردم. یک سی و هشتم این پست رو من نوشتم. حقمو هم می خوام!


نقل قول:
و حاصل این حرکت وینکی‌ای کتلت شده بر کف اتاقِ خالی از سکنه‌ی لرد می‌شه. چشمای نگران وینکی که همچون فرش رو زمین پهن شده بود مدام در حال جا به جا شدن در سرتاسر اتاق بود!
به نظر من پست نباید اینجا تموم می شد. باید کمی جلوتر می رفت و مسیر رو روشن می کرد. شما مشکل سوژه رو حل کردی...بعد باید اشاره می کردی که نقشه بعدی مرگخوارا چیه که بر نگشتنش به مسیر قبلی تضمین بشه. لازم نبود به خود نقشه اشاره کنی. کافی بود بگی مرگخوارا فهمیدن این جوری نمی شه از لرد اشک گرفت و باید دنبال راه های دیگه باشن.


شخصیت هات خوبن...سوژه رو خوب پیش بردی. صحنه های خنده دارت خنده دار بودن. جا داشت که کمی خلاصه تر و کوتاه تر بشه. ولی به همین شکل هم خسته کننده نیست.

شکلک هات خیلی خوب و متناسب هستن.

نمی دونم نظر خودت هم اینه یا نه. ولی من فکر می کنم تازگیا حضور لینی داره تو داستان ها پررنگ تر می شه. انگار بیشتر داره خودش و شخصیتش رو پیدا می کنه. نه فقط تو نوشته های خودت. برای بقیه هم همینطوره. که اینم خیلی خوبه!


پیش پیش رو هم به گربه می گن!


پرواز کنان از این جا برو!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۲:۰۶:۱۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.