قبل از اعلام نتیجه یه نکته رو اعلام کنم. از این به بعد، آریانا دامبلدور در نوشتن پست های نتیجه و اعلام نتایج با ما همکاری خواهد کرد. توجه داشته باشین که آریانا یکی از داور های این تاپیک نیست. فقط برای اعلام نتایج کمک می کنه. که ازش بسیار ممنونیم.
.......................
نتیجه دوئل روبیوس هاگرید و رودولف لسترنج:امتیاز های داور اول:
روبیوس هاگرید: 27 امتیاز – رودولف لسترنج: 27.5 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
روبیوس هاگرید: 27 امتیاز – رودولف لسترنج: 28 امتیاز
امتیاز های داور سوم:
روبیوس هاگرید: 27 امتیاز – رودولف لسترنج: 26.5 امتیاز
امتیاز های نهایی:
روبیوس هاگرید:27 امتیاز - رودولف لسترنج: 27.5 امتیاز
برنده دوئل:
رودولف لسترنج-ببین هاگرید...دارم بهت می گم. خشونت آخر و عاقبت نداره. این قمه رو ببین. همیشه دست منه. تا حالا دیدی ازش استفاده کنم؟
-نچ! :pashmak:
-کیک نخور. به من توجه کن. چه دلیلی داره ما الان دوئل کنیم؟ نه...تو یه دلیل به من بگو!
-تو داعوات کاردی! :pashmak:
-با دهن پر حرف نزن...
رودولف توضیح می داد...و این طور به نظر می رسید که هاگرید چیزی نمی فهمد! هاگرید می خورد و می خورد!
رودولف به دو هفته پیش فکر کرد. به روزی که هاگرید را دعوت به دوئل کرده بود. خودش هم نمی دانست چرا چنین کاری انجام داده.
-ببین داداش...آخر این دوئل یا من می میرم یا تو...مرگ من و تو ضربه مهلکی به این جامعه وارد می کنه. ضربه ای جبران ناپذیر!
هاگرید بی خیال چنگال شده بود. مشت مشت کیک برمی داشت و در دهانش می چپاند. رودولف به بشقاب کیک نگاه کرد. پر از کیک له شده بود.
-دارم باهات حرف می زنم. این کیک لعنتی چرا تموم نمی شه؟
-هر چی می خورام از اونوار می ریزه پایین!
-و این اتفاق دلیل خاصی داره؟
-هنوز ملتفت نشدی؟ پشت منو ببین!
برای دیدن پشت هاگرید لازم نبود رودولف از جایش بلند شود. و این امری طبیعی به شمار نمی رفت.
-هووووم...چرا من از این ورت دارم اون ورتو می بینم؟
-شفاف شدم عمو!
رودولف تازه متوجه اتفاقی شد که افتاده بود!
هاگرید مرده بود!
-ایول...هورا...یوهوووو....این عالیه! تو نفله شدی!
...ولی چرا؟ چگونه؟
-با کیک تمشکی که برای اربابتون فرستادم!
رودولف به فکر فرو رفت. کیک سمی که لرد در حین حرف زدن با رودولف خورده بود...و مسموم شده بود. اگر هورکراکسش را به موقع نمی رساندند، شاید باز مجبور می شدند سیزده سال برای بازگشتش صبر کنند.
-لرد سم می خوره تو می میری؟ اینقدر بهش وابسته بودی؟ من اینو نمی دونستم!
هاگرید ابرو هایش را بالا انداخت.
-پروف منو فرستاد که برم ببینم چه اتفاقی افتاده. وقتی رسیدم کسی اونجا نبود...بشقاب خالی کیک بود...و خب...خرده کیک هایی که تهش ریخته بود. منم که می دونی. در مقابل کیک ضعف دارم! حتی اگه ته مونده و خرده باشن! و این جوری شد که این جوری شد!
و مشت بعدی از کیک پایان ناپذیرش را به دهان گذاشت.