هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
تدریس جلسه دوم

استرجس با قدم هایی آرام وارد کلاس شد و نگاهی به جمعیت داخل کلاس انداخت !
دانش آموزان به استاد خود نگاه میکردند و هیچ عکس العمل خاصی نشان نمیدادند
استر گفت:
امروز به زمین کوییدیچ میریم برای تدریس !
بدین ترتیب بچه ها کیف ها و ورق های خودشون رو برداشتن به سمت زمین کوییدیچ به راه افتادن !

دقایقی بعد در زمین کوییدیچ :

باد با شدت میوزید ولی هوا صاف بود و آفتاب گرمی بر چهره ی بچه میتابید ! استرجس از داخل رختکن زمین بیرون آمد و همراهش چند جارو کوییدیچ بود . جاروها را بر روی زمین انداخت و گفت:

_ خب بچه ها امروز تمرین پرواز داریم . البته من قبلش باید یک سری مسائل رو توضیح بدم ! بیشترین تاثیر بر روی پرواز شما میزان باد هستش همون طور که شاهد هستین وزش باد الان خیلی خوبه ولی من به کمک جادو وزش باد رو بیشتر میکنم و شما باید تعادل خودتون رو حفظ کنین ! بعد از اینکه تونستین پرواز بکنین باید کوافل جادویی رو بگیرین و گل کنین !
آرسینوس از میان جمعیت گفت :

استاد ببخشید کوافل جادویی چیه دیگه ؟

_سوال خوبی بود ! من کوافل رو جادو کردم که قابل کنترل نباشه ! وقتی کوافل به سمتتون میاد ممکنه تغییر مسیر ناگهانی بده و یا سرعتش کم یا زیاد بشه !

همه ی بچه ها به همدیگه نگاه میکردن و برق خاصی در چشمهایشان دیده میشد ! استرجس ادامه داد و گفت:

خب این از تمرین امروز ولی یک توضیحی هم در مورد کوییدیچ در زمان قدیم بدم ! طبق دفتر خاطرات گرتی کدل اولین نمونه های کوافل توپ های چرمی ای بود که یک بند در دور آن قرار داشت ! اولین نمونه های بلاجر هم از سنگ ساخته شده بود ! البته در آن زمان کوییدیچ واقعا پیشرفت خاصی نداشت و خیلی بازیه سختی به حساب می آمد ! خب بریم سراغ تمرین ...

بچه ها یکی یکی به صف شدند و آماده پرواز !

تکالیف :

1-یک رول با فضا سازی نسبتا زیاد از پرواز در باد شدید و گرفتن کوافل جادویی و گل کردنش بنویسید (تدریس را مطالعه کنید لطفا )(20 امتیاز)

2-تکامل کوافل ها را شرح دهید ! (10 امتیاز)

3-مشکل بلاجرهای سنگی چه بود ؟ (5 امتیاز ) (رسمی)


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین

1-یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)

گودریک در حالی که مبل مقابل شومینه تالار خصوصی گریفیندور را کله پا کرده بود ، با یک اره مشنگی در حال بریدن یکی چوب های زیر آن بود!

- هی گودریک؟ چرا داری مبل رو خراب می کنی؟

- خراب نمی کنم! فقط یکی از چوباشو در میارم! چیزی نمیشه! فقط از این به بعد اگه بیش از سه نفر بشینه روش ، میشکنه!

گودریک چوب را برید و به سمت دیگر تالار رفت که بقیه ابزار های مشنگیش را در آنجا قرار داده بود! با یکی از آنها مشغول گرد کردن چوب شد! گودریک می توانست با ورد های ساده تری اینکار را انجام دهد اما معتقد بود ورد ها همیشه منحرف می شدند و این اختراعات جدید مشنگی کمی دقیق تر هستند!

برای ته جاروی خود نیز چهار طاووس سرخ رنگ از افریجای جنوبی شکار کرده بود و قرار بود پر های این طاووس ها که برای بدست آوردنشان سه ماه تلاش کرده بود ، به ته جاروی خود ببندد تا زیبایی جارویش بیشتر شود! همچنین یک وسیله ی دیگر بنام آبرنگ از بازار مشنگی تهیه کرده بود و می خواست با آن روی چوب جارو نقاشی و نوشته هایی بکشد!

2-چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید (5 امتیاز)

قالی پرنده؟ فکر خوبیه! میشه موقع پرواز هم روش دراز کشید و یه چرت زد و قالی هم به طرف مقصد حرکت کنه! اما خب قالی خیلی بزرگه و جا گیر مخصوصا تو سفر های کمی پیچ در پیج خیلی ناامنه! یهو می پیچی و از قالی میفتی! چون جایی نداره محکم ازش بگیری! مجبوری پخش بشی رو قالی تا زنده بمونی! بشکه هم وضعیتش از همون اسمش معلومه! بزرگه و اونم همانند قالی حس پرواز رو خوب القا نمی کنه و حتی ممکنه واسه مشنگا مشکوک باشه!

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)

تصویر کوچک شده


4-آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)(ویژه دانش آموزان رسمی)

قدرتیست که جادوگران با تمرین و تلاش بسیار می توانند به آن دست پیدا کنند اما خطرات بسیار زیادی دارد و همچنین هر جادوگری که بتواند به طور کامل اینکار را انجام دهد حتما باید به وزارت سحر و جادو اطلاع دهد تا پرونده ای برای او ایجاد شود!

در این طلسم که جادوگر موردنظر سعی دارد خود را برای مدتی تبدیل به یک جانور دلخواه بکند ، خطرات بسیاری در پی اوست! اول از همه اگر جادوگر نتواند تمرکز لازم را ایجاد کند ممکن است ناقض تبدیل شود! مثلا پاهایش و یا دست هایش تبدیل شود و یا ممکن است تنها اجزای داخلی بدنش تنها تبدیل شوند که بسیار خطرناک است!

از خطرات دیگر آن نیز از تبدیل عقل انسانی به عقل حیوان مورد نظر است که اگر این اتفاق بیفتد می توان گفت جادوگر دیگر مرده است چراکه هیچ حیوانی به ذهنش نمی رسد که خود را به یک جادوگر تبدیل کند تا جادوگر دوباره برگردد و در نتیجه جادوگر به طور همیشه تبدیل به یک حیوان می شود! پس باید جادوگر مطمئن شود که می تواند عقل انسانی خود را در عقل حیوان مورد نظرش جای دهد و بتواند به حالت اولیه خود برگردد!

بنده خود نیز می توانم به یک شیر تبدیل شوم .... ئه نه نمیشم! آقا نمیشم! کی گفته؟! مدرک داری؟!

- کاراگاه ... بگیرش!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۶:۲۷ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 134
آفلاین

نقل قول:
1-یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)


گویندالین بالای درختی که حتی نامش را هم نمی دانست، درست روی شاخه ای ایستاده بود که در واقع جای ایستادن نبود. ولی خب چه کسی دقیقا می رود روی شاخه ای بایستد که دارد "خرت...خرت...خرت" قطعش می کند؟
-آآآآآآآآآآآ.....آخ!
الین بعد از اینکه مطمئن شد هیچ جایی از بدنش نشکسته، ناقص نشده، تبدیل به شبح نشده و هر نوع بلای دیگری بر سرش نیامده، چوب بریده شده را که بیش از تنه جارو به دسته بیل سابیده نشده ای می ماند، به کول گرفته و راه خروج از جنگل را پیش گرفت.
هر ده قدم می ایستاد و چیزی بر میداشت یا برگی میچید یا ...
وقتی از جنگل بیرون آمد یک گونی بزرگ، برگ خشک و خرده چوب و پرهای مختلف را روی شانه اش انداخته بود.
- میخوای چی بسازی با این دسته بیل؟ بیل؟
- نه علاقه ای ندارم یه ماکت از داداشت بسازم خواهر کوچولوی بیل. قراره جارو بسازم!
- با این چوب خشکا؟ با اینا که جاروچه هم نمیشه ساخت. مطمئنی بلدی جارو بسازی؟
-نچ! ولی تا نسازمش که نمی فهمم.

بعد همه آن چیزهایی گه آورده بود را به کلبه ای برد که برای ایت کار اماده کرده بوذ
کلبه ای از چوب نارون سرخ که دور تا دورش گل صدتومانی کاشته یود و البته در زمان کاشتن هر کدام از بوته ها، نفرینی نثار نویسنده کتاب کرده بود. "بوته گل صدتومانی بکارید. با دست!"
-تو اصن تا حالا گل صدتومنی رو از نزدیک دیدی؟
نویسنده گفته بود همه چیز باید بخشی از طبیعت باشد. حتی لباس های جادوگر.
"بدون جادو!"
گویندالین ردایی از ابریشم خام به تن کرد. و کتاب را جلوی خودش باز نگه داشت. نویسنده گفته بود باید چوب را با دست خودشان بتراشند و صاف کنند.
گویندالین حساب زمان را از دست داد
چن هیچکس به او نجاری نیاموخته بود.
او تراشید...
ورد خواند...
تراشید...
ورد خواند...
صاف کرد...
وردخواند...
رنگ زد. البته با دست.
چسباند با جادو
و باز هم ورد خواند.
- اینجا نوشته هیچ جادویی بدون ورد اتحاد کار نمی کنه. پس بگو، آتدینا سوریتیتو ادواک نورسی تث.

جارو برقی زد.
-خب پس الان اماده اس. بریم برای پرواز
نیشخندی روی لبش نشست.

-بشین سر جات بچه.
- جانم؟
- د گفتم بیشین لامصب. اخه کدوم نوزادی رو دیدی که به محض تولد راه بره؟

گویندالین جیغ بنفشی سر داد
- این چوب حرف میزنــــه.
- د همشیره چوب چیه؟ اسم من سیخو هست. حالا می تونی سیخو خان هم صدام کنی

نقل قول:

2-چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید (5 امتیاز)


جادوگران و ساحره ها زیرک و هشیار بودند. و می دانستند که اگر همسایه های ماگلشان از کم و کیف نیروهای آنها آگاه شوند، درپی بهره کشی از آنها بر می آیند.بنابراین مدتها پیش از تصویب و اجرای قانون راز داری بین المللی جادوگری، از معاشرت با ماگل ها اجتناب می ورزیدند. آنها تنها می توانستند وسیله پرنده ای را در خانه نگه دارند که عادی و پیش پا افتاده بوده و مخفی کردن آن آسان باشد. جاروی دسته بلند برای این کار از هر وسیله دیگری مناسب تر بود. جارو وسیله ای ارزان و قابل حمل بوده و حتی در صورت قرار گرفتن در دید ماگل ها نیازمند هیچ گونه توضیح و یا توجیهی نبود. منظورم این است که هیچ ماگلی درخانه شما را نمی زند تا با قیافه ای شاکی بپرسد "این جاروی دراز لعنتی رو برای چی نگه داشتی؟" با این همه استفاده از جاروهای پرنده معایبی هم داشت.

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)


تصویر کوچک شده


نقل قول:

4-آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)(ویژه دانش آموزان رسمی)

آنیماگوس که چیز نیست! شخصه! این در واقع نوعی از مهارت های تغییر شکله. که با کمک اون می تونیم به شکل حیوانات تغییر شکل بدیم. ممکنه بپرسید این کارو با جادو هم میشد کرد.
بله می شد ولی اگه با جادو تغییر شکل بدین دیگه برگشتنون دست خودتون نیست و باید منتظر شید یکی طلسم رو باطل کنه. ولی تغییر شکل به صورت انیماگوس اختیاریه. در جنگ ها یک برگ برنده اس و حتی نوعی استتار هم محسوب میشه. البته هرکسی که جانورنما میشه باید طبق تشریفاتی نام خودش رو در وزارتخونه ثبت کنه وگرنه مهمان ازکابان میشه.


تصویر کوچک شده


اینجا همه چی دراوجهـــ
جاییـــ که از همه بالاتره صاحب نداره
باید یاد بگیری فتحش کنی

*****

نزدیک غروب آفتاب است ...
و من...
صبح را دوست دارم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
1-یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)

- روووووووووووووووووووووووووووووووووون!
- آخ!

رون از مسیر قابلمه ای که به سمتش پرتاب میشد جاخالی داد و جای اصابت ماهیتابه ی قبلی را مالید.
- اینا همه از روی عادته؟ هنوز یه ماه نشده از قبلی که!
هرماینی سرخ شد... سرختر... و حتی سرختر شد... به سرخیه محل اصابت ماهیتابه به صورت رون...
- کوفت... نگا چه گندی زدی؟ الان من چجوری برم خرید؟ هان؟
- مگه تو با جاروت میری خرید همیشه؟

رون خودش را از مسیر پرتاب ملاقه منحرف کرد...

- اصنشم دلم میخواد با جاروم برم. چکار کنم الان؟ اصن اون چه طلسمی بود؟ تو خونه باید بزنی؟...دیگه اینجوری نمیتونم اصن...

رون کمی خودش را بالا کشید و به هرمیون نگاه کرد. لبخندی زد و به سمت همسر خیلـــــي مهربان خود رفت...دستش را گرفت و با مهربانی نگاهش کرد. زمزمه کرد:
- خب از این به بعد میرم تو حیاط!... دل خانوم راضی شد؟ تازه نگران جارو هم نباش... یکی میسازیم... خیلی آسونه!

نگاه هرماینی نرم تر شد... دستش را از رون جدا کرد و به سمت گاز برگشت. به آن تکیه داد و به رون نگاه کرد.
- چجوری؟

رون نفس راحتی کشید و دوباره محل اصابت ماهیتابه را لمس کرد.
- خیلی راحته بیا بریم نشونت بدم!

رون دست هرماینی را محکم گرفت و از خانه خارج شد.

چند دقیقه بعد – باغچه پشت خونه خودشون

- اینجا قراره چکار کنیم؟
- قراره یه تیکه چوب پیدا کنیم. بعد با یه وردی چیزی میفرستمش هوا!

در همان زمان، رون با خوشحالی ساقه ی گلی را براشت و برگ ها و گلبرگ هایش را کند.
- نگا نگا ...این خیلی خوبه...تازه سبزم هست به لباست میاد!
-

رون همچنان با ذوق و با افتخار به خودش بابت خلاقیتش به ساقه نگاه میکرد. هرماینی از رون جدا شد و به سمت یه تنه ی درخت رفت... روی آن دست کشید و بعد موهای مجعد قهوه ای رنگ خود را کخه کمی وز شده بودند به پشت گوشش داد. بعد از چند لحظه با خوشحالی به سمت رون برگشت:
- فهمیدم فهمیدم

هشتادو پنج دقیقه و هجده ثانیه بعد – در جنگلی با مکانی نامعلووم

- رون بس نیس؟
- نه بابا هنوز نمیتونه وزنتو تحمل کنه
- رون
- چیزه... ینی زیادم حتی به گذاشتیم نظرم
- دبستانتو بازم مرور کن رون
- بله

هرماینی به شاخه های کوچک و بزرگی که طی این زمان جمع کرده بودند نگاه کرد. کافی بود.
- حالا باید اینارو بهم بچسبونیم و بعدشم طلسم پروازو بخونیم....رون؟...چکار داری میکنی؟

رون کوله اش را جلوی پایش روی زمین گذاشت و یه قوطیه چسب کوچک بیرون آورد.
- رون...کی کولتو آوردی؟ ... با اون چسب میخوایی چکار کنی دقیقا؟ این 40 ، 50 تیکه چوبو میخوایی با اون چسب قطره ای بچسبونی؟

رون لبخندی با مضمونه "دونت وُری‌" به همسرش زد و به سمته تکه چوب ها رفت... آنها را مانند جارویی معمولی به یکدیگر نزدیک کرد و در چسب را باز نمود. چسب را بالای چوب ها گرفت و آنرا فشرد. قطره های چسب روی تکه چوب ها می چکیدند، چند لحظه بی حرکت و بعد بزرگ میشدند و به دور چوب ها میپیچیدند تا آنهارا به همان شکل که هست ثابت نگه دارند و در لحظه ی بعد مانند یک پوشش تَلْقی، راحت و بی رنگ و نشانه میشد. سه قطره کافی بود تا کل چوب ها را در بر بگیرد. رون ، خار و خاشاک هایی که هرماینی جمع کرده بود را از سر به یکدیگر نزدیک کرد و با چند قطره دیگر از چسب اعجاب انگیزش – بی شک کار برادرانش - خاشاک هارا به انتهای جارو چسباند. رون به سمت همسرش که او را با فرمت " " نگاه میکرد برگشت و با نگاه دیگری با مضمون‌" کلا دونت وُری" اورا نگریست. به شاهکارش نگاه کرد...البته هنوز معتقد بود که آن ساقه ی گل وحشی بسیار زیبا تر میشد...
- عالی بود رون....بالاخره یه کاره درست و حسابی انجام دادی...آفرین....
- دونت وُری سِیر کن عزیزم....
- آره باشه...

هرماینی با ذوق مخصوص خودش به سمت چوب رفت؛ تر و تمیز و آماده ی استفاده...البته نه هنوز... هرماینی چشمانش را بست و ورد را زیر لب زمزمه کرد:
- بویلفلایوس...

چشمانش را باز کرد...لبخندش با دیدن جارو که هنوز روی زمین بود خشکید. باز زیر لب زمزمه کرد:
- بویلفلایوس...بویفلایوس....بویفلایوس....

و چندین و چند بار دیگر ان را تکرار کرد. نا امید و ناراحت به جارو چشم دوخت و چیزی نگذشت که صدای رون توجه او را جلب کرد:
- اهم اهم...

هرماینی به رون نگاه کرد. همان نگاه غمگین....
- چیه

رون لبان خوشکیده اش را لیسید و بعد ادای بیرون آوردن چیزی از دهان را دراورد. شچمان هرماینی از خوشحالی برق زدند و به سمت رون بوسی فرستاد.

- تو نابغه ای رون

هرماینی با خوشحالی آدامسش را بیرون آورد و طی یک حرکت آستاکبارانه آن را روی زمین انداخت و بار دیگر ورد زا زمزمه کرد:
- بولفلایوس....

جارو روی هوا شناور بود.


2-چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید


جادوگران به علت محتاط بودن در کار و جادویشان، نیازمند وسیله ای بودند که عادی باشد و اگر کسی آنرا دید نیازمند توضیح و تفسیر نباشد. مخصوصا ماگل ها. بنابراین قالیچه و بشکه خیلی مناسب جادوگران نبود و جاروی دسته بلند، که در هر خانه ای یکی از آن است، وسیله ای مناسب بود تا جادوگران از بهره کشی ماگل ها و لو رفتن راز هایشان در امان باشند.

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)

قابل شمارو نداره پروفسور.

4-آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)(ویژه دانش آموزان رسمی)

جادوگرانی که توانایی تغییر شکل به حیواناتی را دارند . طبق آموزش های پیشین ، اونها نمیتوانند به هر حبوانی تبدیل شوند. تعداد انگشت شماری از آنها توانایی تبدیل شدن به حیوانات پرنده و بالدار را دارند. این جادوگران به حیوانی تبدیل میشوند که بیشتر از همه به آن شباهت دارند که یکی از بدی های این جادو نیز همین است . این جادو نیازمند پشتکار فراوان است که در بعضی مواقع جادوگر را به شدت به سمت فنا میشتافاند حتی . این جادو بخش بدِ دیگری نیز دارد و آن این است با تبدیل شدن به حیوان پرنده ای، مغز جادوگر نیز به همان حیوان تبدیل میشود.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۱ جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
1.
نجینی در کاسه ی آبگوشت خود غرق شده بود که با داد و فریاد سایر اسلیترینی ها از کاسه بیرون جست و تمام آبگوشت به در و دیوار پاشید. در صدد یافتن علت بود که سقف بر سرش فرو ریخت.
-به پاپا میگم!

ملت اسلیترینی که از ابهت او به وجد آمده بودند، شروع به ناله و زاری و شیون و مویه کردند. در این بین از مرلین بی خبری داد زد:
- آخه چرا رو سر این؟ :worry:

و متملق بدبختی نیز از آن سوی تالار فریاد کشید:
- این به درخت میگن.

نجینی که متوجه شد ملت متوجه حضور او شده اند، تصمیم گرفت مانند یک پرنسس متین از زیر آوار بیرون بیاید و فرد خاطی –همان فرد از مرلین بی خبر- را مورد عفو ملوکانه قرار دهد.
- این سر وصدا ها برای چیه؟ تا کی هرج و مرج؟ چه خبره اینجا؟
- بانو، راستش...
- میخوای وقت منو با این اتفاقات بی ارزش بگیری؟
- نه من... :worry:
- کافیه! یکی بیاد من رو دوشش سوار شم.
-اتفاقی افتاده؟
- میخوام جارو بسازم. کسی داوطلب نیست؟ آستوریا! قیافه ت خیلی داوطلب به نظر میاد. بیا جلو.
- بانو شونه های من نحیفن! :worry:
- لا مشکل، سرتو بیار.
***
- نکن! نه! نه! انقد بالا و پایین نپر! الان میفتم!
- بهتر!
- چی گفتی؟!
- هـ... هـ... هیچی... هه! داشتم سوت میزدم!
- آهان!

نجینی در حالی که مثل دستار دور سر آستوریا پیچیده شده بود، زیر لب غر می زد و ملت را تهدید می کرد که به پاپا می گوید و هر از چندی دم خود را در چشمان آستوریا فرو می برد.
آستوریا نیز در حالی که دندان بر دندان می سایید و به خود فحش میداد، سعی داشت تکه چوبی که به دستور نجینی از درخت جدا کرده بود به شکل یک مار کبری در بیاورد.
- این شکلی خوبه بانو؟
- نه، کجه.
- خب چیکارش کنم؟
- برو یه تیکه چوب از تو شومینه بردار بیار.
- ببخشید، پرنسس، جسارتا بهتر نیست خودتون برید بیارید؟! تکلیف شماست نه من که آخه!
- تو چی گفتی؟ یعنی مـــــــــــن! پـرنـــــــــســـــــس نــــــجـــــــیـــنی، فلس هامو بالا بزنم از روی سر تو بیام پایین، برم تا شومینه، یه تیکه چوب بردارم، برگردم بیام رو سر تو؟ پس تو چه کاره ای؟
- مگه فلس دارین شما؟! نه جسارتا منظورم این بود که کلشو خودتون بر عهده بگیرید.
- چی گفتی؟!
- بیا پایین ببینم! اه!

و آستوریا نجینی را بر زمین بگذاشت و برفت. چاره ی دیگری نبود. نجینی باید دست به کار می شد. تنه ی درخت پانصد ساله ی بید را برداشت و آن را سابید و با دامستوس و سیف کرمی جدید و دستکش رز مریم شست. در این بین، فکر نکرد و پودرش را هم عوض کرد. همچنین، با استفاده از سوسک کش قهرمان (بینندگان محترم توجه کنند که می توانند از حشره کش تار و مار هم استقفاد کنند) چند عدد سوسک را کشته، جهت تزئینات نهایی کنار گذاشت. همچنین دم جارو را با پرده های تالار تزئین نمود. می توان چند عدد همنوع تاکسیدرمی شده نیز در صورت تمایل به انتهای جارو اضافه کرد. منت آستوریا را هم نکشید.
2.
جادوگرا می تونستن وسیله ی پرنده ای رو تو خانه داشته باشن که جلب توجه نکنه و اگه همسایه ماگلشون دید نیازی به توجیه نداشته باشه.جاروی دسته بلند وسیله ی معمولیه که تو همه ی خونه ها هست. همچنین ارزان و قابل حمل هم بوده.
3.
چیزی که بوده:
تصویر کوچک شده

چیزی که من میگم بوده:
تصویر کوچک شده

4.
اونا همون جانور نما ها هستن. اعضای گروه غارتگر ها یا پروفسور مک گانگال مثال هایی از جانور نما ها هستند. تفاوتشون با موجودی مثل گرگینه اینه که به اراده ی خودشون میتونن به حیوان مورد نظر تبدیل بشن یا نشن.



فیسسس فیسسس فیسسسسس
باسیلیسکها می آیند.
به پاپا میگم.



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۰۸:۲۵
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5462
آفلاین
1.
- لینی؟ کو اون جاروی من؟
- جارو؟ کدوم جارو؟
- یا تا یه ساعت دیگه جاروی منو پس می‌دی یا با دمپایی می‌زنم فرق سرت صدای قرررچ بدی!

و این چنینه که لینی دو بال داره، دو بال دیگه هم قرض می‌گیره و بال به فرار می‌ذاره. (بر وزن پا به فرار گذاشتن / کلمه‌آرایی بر وزن بال)

خب بذارین از اولش براتون بگم! لینیِ داستان ما ازونجایی که پیکسی بود، همیشه با زور بازوی خودش پرواز می‌کرد. حالا یه بارم که شده دلش می‌خواست سوار جارو بشه و در قالب انسانیش پرواز رو تجربه کنه. اینطوری می‌شه که جاروی دوستشو قرض می‌گیره... خب در واقع بدون توجه به فریادهای بی‌پایانی که پشت سرش به هوا برمی‌خاست، جارو رو کش می‌ره!

تصورش سخت نیست که چطور بعد از بدست آوردن جارو بلافاصله روش شیرجه می‌زنه و به سرعت تو آسمون اوج می‌گیره... نه خب نمی‌گیره. خیلی شیک با دیوار خونه برخورد می‌کنه و جارو به دو نصف که نه، بلکه شصت تیکه‌ اون هم از نوع غیرمساوی تقسیم می‌شه!

مسلما اولین چیزی که در این مواقع به ذهن هر جادوگر و ساحره‌ای خطور می‌کنه استفاده از طلسم ریپاروئه. و بله! لینی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما چه فایده که شدت وخامت اوضاع جارو بیش از این بود که بتونه مجددا به زندگی برگرده.

و حالا لینی مونده و دوستش که یک ساعت برای برگردوندن جارو بهش وقت داده. دستشو تو جیبش می‌کنه تا ببینه چقد گالیون داره و حداقل برای خرید یک جاروی غیر پرنده‌ی مشنگی کافی هست یا نه؟ اما دست کردنش تو جیب همانا و چسبیدن تارهای عنکبوت به دستش نیز همانا! خبری از حتی یه نات هم نبود، چه برسه به گالیون.

لینی آهی می‌کشه و در حالی که سنگی رو نشون کرده بود و مدام با پا به جلو شوتش می‌کرد، بر روی سنگفرش‌های خیابون قدم می‌ذاره و جلو می‌ره. یک نگاه به منظره‌ی اطراف کافیه تا ذهن ریونی لینی به سرعت شروع به کنکاش کنه. همه جا از درخت پر شده بود؛ و حدس بزنین جارو از چی ساخته می‌شه؟ بله چوب! لبخندی بر لب‌های لینی نقش می‌بنده و به سمت درخت کاجی که بهش چشمک می‌زد حرکت می‌کنه...

دقایقی بعد:

لینی گوشه‌ای نشسته بود و با چاقوی تیزی در حال تراشیدن تکه چوبی دراز بود. به نظر می‌رسید لینی درس حرفه‌وفن در دوران راهنمایی رو به خوبی پاس کرده بود! بعد از اینکه چوب جارو تا حد ممکن از حالت چند ضلعی(!) در میاد و لبه‌هاش گرد می‌شن، به سراغ اره مویی می‌ره. شاید انداختن یک سری طرح خوشگل و ژیگول روی جارو، می‌تونست دوستشو از داشتن یه جاروی نو بیش از پیش خوش‌حال کنه.

لینی در حالی که از شدت تمرکز زبونش بیرون زده بود، اره مویی رو با دقت و ظرافت تمام از داخل جارو بیرون می‌کشه و به شاهکار هنری‌ای که ساخته بود خیره می‌شه. باورش نمی‌شد که به ذهن هیچ‌کس نرسیده بود که برای تزئیتات می‌تونه قسمتی از خود جارو رو ببره.

البته که لینی رنگ‌آمیزی جارو رو فراموش نمی‌کنه و مقادیری گواش(!) برمی‌داره و شروع به رنگ کردن جارو می‌کنه. حتی دم جارو رو طوری طراحی می‌کنه که شاخه‌های وسطش دراز و هرچی به اطراف میان کوتاه‌تر بشن. اصلا خلاقیت بود که از این بشر چکه می‌کرد!

بعد از اجرای چندین طلسم که مستقیما از تو کتابی می‌خوند و روی جارو به اجرا در میاورد، تو ذهنش لحظه‌ای رو تصور می‌کنه که دوستش سوار بر جارو اوج می‌گیره و استعدادیابان اونو می‌بینن. صد در صد که تو ذهن لینی استعدادیابا به دنبال مهارت کوییدچ دوستش نیستن، بلکه اونچه که تو ذهنش می‌گذشت نگاه خیره و تحسین‌برانگیز استعدادیابان به طراحی جاروی پرنده بود.

لینی در حالی که در این چنین خیالاتی غرق شده بود، جاروی پرنده رو تحویل دوستش می‌ده و با غرور می‌گه:
- پرواز کن ببین چی خریدم برات.

آیا لازمه اشاره کنم که اتفاقی مشابه با لینی برای دوست لینی رخ می‌ده و با یک ضربه‌ی جانانه به خونه برخورد می‌کنه؟ تنها تفاوتش اینه که اینبار جارو از وسط به دو نصف تقسیم نمی‌شه!

- اوپس. خب حداقل جاروت مقاومه و به این زودیا نمی‌شکنه.

لینی پیش از اینکه مجددا مورد ضرب و شتم (شطم؟) دوستش قرار گیره، با بیشترین سرعتی که داره از اونجا دور می‌شه.

2.
قالیچه‌ی پرنده واسه مشنگا بوده. حداقل تو داستانا متعلق به مشنگا بوده و همین برای جادوگرا افت داشته که بخوان به روشی مشابه با اونا پرواز کنن.
و اما بشکه... آخه بشکه؟ اگه بخوان تو بشکه بشینن و پرواز کنن که کلهم کوییدیچ به فنا می‌ره. تصور کنین طرف چطور می‌خواد دستشو در بیاره و کوافلو گل کنه یا اسنیچو بگیره و...
اگه هم بخوان تو بشکه وایسن تا مشکلات کوییدیچی رفع شه، خسته می‌شن خب! چقد سرپا وایسی آخه؟

بعد تازه بشکه مثل جارو چیزی نیست که راحت بتونی تهیه‌ش کنی و اینکه تو خونه‌ت داشته باشیش چیز عجیبی نباشه! خیلیم جاگیره! یه مشنگم با بشکه گیرت بندازه چه توجیهی داری براش؟ حداقل جارو دستت باشه سریع ادای زمین تمیز کردن در میاری و طرفو می‌پیچونی بره. ولی بشکه چی؟

3.
خودشه! بگیرش در نره.

4.
چیست؟
باید بگی کیست.
من هستم! من! نگاه کن! هروقت بخوام آدم می‌شم، هروقت بخوام پیکسی می‌شم. بعله با اجازه‌تون جانورنما تشریف دارم.
خیلیم جانورنما شدن مهارت خفنیه که نصیب هرکسی نمی‌شه. اصلا هم از خودم تعریف نکردم.
ازونجایی که ما خیلی خفنیم، وزارت سحر و جادو این حرکتو غیرقانونی اعلام کرده و لازمه که حتما اگه جانورنمایی خودتو لو بدی و ثبت بشی. چشم ندارن موفقیت مارو ببینن که.


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۰۸:۲۵
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5462
آفلاین
1.
- لینی؟ کو اون جاروی من؟
- جارو؟ کدوم جارو؟
- یا تا یه ساعت دیگه جاروی منو پس می‌دی یا با دمپایی می‌زنم فرق سرت صدای قرررچ بدی!

و این چنینه که لینی دو بال داره، دو بال دیگه هم قرض می‌گیره و بال به فرار می‌ذاره. (بر وزن پا به فرار گذاشتن / کلمه‌آرایی بر وزن بال)

خب بذارین از اولش براتون بگم! لینیِ داستان ما ازونجایی که پیکسی بود، همیشه با زور بازوی خودش پرواز می‌کرد. حالا یه بارم که شده دلش می‌خواست سوار جارو بشه و در قالب انسانیش پرواز رو تجربه کنه. اینطوری می‌شه که جاروی دوستشو قرض می‌گیره... خب در واقع بدون توجه به فریادهای بی‌پایانی که پشت سرش به هوا برمی‌خاست، جارو رو کش می‌ره!

تصورش سخت نیست که چطور بعد از بدست آوردن جارو بلافاصله روش شیرجه می‌زنه و به سرعت تو آسمون اوج می‌گیره... نه خب نمی‌گیره. خیلی شیک با دیوار خونه برخورد می‌کنه و جارو به دو نصف که نه، بلکه شصت تیکه‌ اون هم از نوع غیرمساوی تقسیم می‌شه!

مسلما اولین چیزی که در این مواقع به ذهن هر جادوگر و ساحره‌ای خطور می‌کنه استفاده از طلسم ریپاروئه. و بله! لینی هم از این قاعده مستثنی نیست. اما چه فایده که شدت وخامت اوضاع جارو بیش از این بود که بتونه مجددا به زندگی برگرده.

و حالا لینی مونده و دوستش که یک ساعت برای برگردوندن جارو بهش وقت داده. دستشو تو جیبش می‌کنه تا ببینه چقد گالیون داره و حداقل برای خرید یک جاروی غیر پرنده‌ی مشنگی کافی هست یا نه؟ اما دست کردنش تو جیب همانا و چسبیدن تارهای عنکبوت به دستش نیز همانا! خبری از حتی یه نات هم نبود، چه برسه به گالیون.

لینی آهی می‌کشه و در حالی که سنگی رو نشون کرده بود و مدام با پا به جلو شوتش می‌کرد، بر روی سنگفرش‌های خیابون قدم می‌ذاره و جلو می‌ره. یک نگاه به منظره‌ی اطراف کافیه تا ذهن ریونی لینی به سرعت شروع به کنکاش کنه. همه جا از درخت پر شده بود؛ و حدس بزنین جارو از چی ساخته می‌شه؟ بله چوب! لبخندی بر لب‌های لینی نقش می‌بنده و به سمت درخت کاجی که بهش چشمک می‌زد حرکت می‌کنه...

دقایقی بعد:

لینی گوشه‌ای نشسته بود و با چاقوی تیزی در حال تراشیدن تکه چوبی دراز بود. به نظر می‌رسید لینی درس حرفه‌وفن در دوران راهنمایی رو به خوبی پاس کرده بود! بعد از اینکه چوب جارو تا حد ممکن از حالت چند ضلعی(!) در میاد و لبه‌هاش گرد می‌شن، به سراغ اره مویی می‌ره. شاید انداختن یک سری طرح خوشگل و ژیگول روی جارو، می‌تونست دوستشو از داشتن یه جاروی نو بیش از پیش خوش‌حال کنه.

لینی در حالی که از شدت تمرکز زبونش بیرون زده بود، اره مویی رو با دقت و ظرافت تمام از داخل جارو بیرون می‌کشه و به شاهکار هنری‌ای که ساخته بود خیره می‌شه. باورش نمی‌شد که به ذهن هیچ‌کس نرسیده بود که برای تزئیتات می‌تونه قسمتی از خود جارو رو ببره.

البته که لینی رنگ‌آمیزی جارو رو فراموش نمی‌کنه و مقادیری گواش(!) برمی‌داره و شروع به رنگ کردن جارو می‌کنه. حتی دم جارو رو طوری طراحی می‌کنه که شاخه‌های وسطش دراز و هرچی به اطراف میان کوتاه‌تر بشن. اصلا خلاقیت بود که از این بشر چکه می‌کرد!

بعد از اجرای چندین طلسم که مستقیما از تو کتابی می‌خوند و روی جارو به اجرا در میاورد، تو ذهنش لحظه‌ای رو تصور می‌کنه که دوستش سوار بر جارو اوج می‌گیره و استعدادیابان اونو می‌بینن. صد در صد که تو ذهن لینی استعدادیابا به دنبال مهارت کوییدچ دوستش نیستن، بلکه اونچه که تو ذهنش می‌گذشت نگاه خیره و تحسین‌برانگیز استعدادیابان به طراحی جاروی پرنده بود.

لینی در حالی که در این چنین خیالاتی غرق شده بود، جاروی پرنده رو تحویل دوستش می‌ده و با غرور می‌گه:
- پرواز کن ببین چی خریدم برات.

آیا لازمه اشاره کنم که اتفاقی مشابه با لینی برای دوست لینی رخ می‌ده و با یک ضربه‌ی جانانه به خونه برخورد می‌کنه؟ تنها تفاوتش اینه که اینبار جارو از وسط به دو نصف تقسیم نمی‌شه!

- اوپس. خب حداقل جاروت مقاومه و به این زودیا نمی‌شکنه.

لینی پیش از اینکه مجددا مورد ضرب و شتم (شطم؟) دوستش قرار گیره، با بیشترین سرعتی که داره از اونجا دور می‌شه.

2.
قالیچه‌ی پرنده واسه مشنگا بوده. حداقل تو داستانا متعلق به مشنگا بوده و همین برای جادوگرا افت داشته که بخوان به روشی مشابه با اونا پرواز کنن.
و اما بشکه... آخه بشکه؟ اگه بخوان تو بشکه بشینن و پرواز کنن که کلهم کوییدیچ به فنا می‌ره. تصور کنین طرف چطور می‌خواد دستشو در بیاره و کوافلو گل کنه یا اسنیچو بگیره و...
اگه هم بخوان تو بشکه وایسن تا مشکلات کوییدیچی رفع شه، خسته می‌شن خب! چقد سرپا وایسی آخه؟

بعد تازه بشکه مثل جارو چیزی نیست که راحت بتونی تهیه‌ش کنی و اینکه تو خونه‌ت داشته باشیش چیز عجیبی نباشه! خیلیم جاگیره! یه مشنگم با بشکه گیرت بندازه چه توجیهی داری براش؟ حداقل جارو دستت باشه سریع ادای زمین تمیز کردن در میاری و طرفو می‌پیچونی بره. ولی بشکه چی؟

3.
خودشه! بگیرش در نره.

4.
چیست؟ :missbalck:
باید بگی کیست.
من هستم! من! نگاه کن! هروقت بخوام آدم می‌شم، هروقت بخوام پیکسی می‌شم. بعله با اجازه‌تون جانورنما تشریف دارم.
خیلیم جانورنما شدن مهارت خفنیه که نصیب هرکسی نمی‌شه. اصلا هم از خودم تعریف نکردم.
ازونجایی که ما خیلی خفنیم، وزارت سحر و جادو این حرکتو غیرقانونی اعلام کرده و لازمه که حتما اگه جانورنمایی خودتو لو بدی و ثبت بشی. چشم ندارن موفقیت مارو ببینن که.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۰ ۱۶:۱۸:۴۳

🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
1-یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)

- ببخشید خانم استالکر.
- بله؟
- میخواید من براتون جلو درتون رو جارو کنم؟
- بله البته.

اورلا با لبخندی جارو خانم استالکر ماگل را گرفت و زن هم بی خبر از همه جا خوشحال وارد خانه اش شد. به سی ثانیه نیز نرسید که عقاب به خوابگاهش، ریونکلاو آپارات کرد.

خوابگاه ریونکلاو

- خب اینم جارو.

فلش بک- کلاس پرواز و کوییدیچ

استرجس بعد از دادن درس پرواز به سمت تخته رفته و با چوبدستی اش روی آن یادداشت کرد:
برای تکلیف یک جاروی دست ساز بیارید

پایان فلش بک


اورلا پس از ناسزایی به استرجس برای این تکلیف دادنش(روله ها جدی نگیرید شما) جارو را روی زمین گذاشت و سپس کیسه ای را به سمت خودش کشید و دستش را در آن کرد.
- این پر پرنده ی جادویی... پودر پرواز...

اورلا مکثی کرد و سپس زیر لب گفت:
- فقط کاش حرف فروشنده هه درست باشه. چی گفت؟ آها... گفت پودر رو روی هرچیزی که بریزی اون شئ قابلیت پرواز پیدا میکنه. امیدوارم راست گفته باشه. :worry:

و بعد سرش را به نشانه ی "بیخیال بابا" تکان داد و دوباره دستش را در کیسه کرد و آخرین مورد برای ساخت جارو را بیرون آورد.
- و البته رنگ آبی نفتی برای خوشگل کردن جارو.

بعد نیم ساعت کار کردن اورلا روی جارو بیچاره و در آوردن آن شی زیبا به این، با لبخندی رضایت آمیز به جارویش نگاه کرد.

- اسمم به عنوان سازنده ی جاروی پرنده ی ثبت میشه.

اورلا جارو به دست از خوابگاه ریونکلاو بیرون رفت و در حیاط هاگوارتز ایستاد. یکی از پاهایش را آن طرف جارو انداخت و به خوبی و خوشی پرواز کرد. همه ش که نباید جارو ها بترکن



2-چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید (5 امتیاز)


شاید من اشتباه میکنم اما پروفسور به نظرم قالیچه ی پرنده و بشکه ی پرنده در شرق استفاده میشدند اما جادوگران غربی به دلایل ذیل از اونا استفاده نکردند. (کتابو قورت دادم کلا)
جادوگران غربی باهوش بودند و به این فکر افتادند که اگر ماگل ها از سحر و جادو با خبر شودند دیگر با ساحرگان و جادوگران ارتباط برقرار نمیکنند برای همین از وسیله ای استفاده کردند که داشتنش در هرخانه ای طبیعی باشد و ماگل ها با دیدن آن جادوگر یا ساحره را سوال پیچ نکنند، و چه وسیله ای بهتر از جارو؟

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)


تصویر کوچک شده


4-آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)

من منظور شما رو تازه از این سوال فهمیدم و فکر میکنم که همچینم این سوال یه سواله متفرقه نیس.
آنیماگوس یا جانورنما ،جادوگران یا ساحرگانی هستند که به اختیار خودشان به حیوانی که دوست دارند تبدیل میشوند اما فقط به یک حیوان مشخص و باید نام خود را در وزارت خانه ثبت کنند.
اما ربط آنیماگوس به کوییدیچ...
طبق کتاب کوییدیچ در گذر زمان، در زمان های خیلی دور جادوگران اروپایی تنها به پرواز کردن به شکل پرندگان راضی نبودند چرا که کسی که به شکلی پرنده ای در می آید مغز او نیز به شکل همان پرنده میشود (تکذیب میکنم، البته عقاب حیون باهوشی ـه کلا ) و به همین دلیل بود که جادوگران اروپایی و غربی به فکر درست کردن جارو های پرنده افتادند.


ویرایش شده توسط اورلا کوییرک در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۹ ۲۳:۵۳:۵۷
ویرایش شده توسط اورلا کوییرک در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱۹ ۲۳:۵۸:۳۳
ویرایش شده توسط اورلا کوییرک در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۰ ۰:۰۸:۱۳

خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵

دای لوولین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۳ چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲:۲۹ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
1- یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)

تلوزیون جادویی پس از چند دقیقه نشان دادن برفک و پخش صداهای عجیب، بالاخره تصویر را نشان داد.

دای با لبخندی که هر لحظه بیشتر بر وسعت آن افزوده می شد وارد کادر شد.
- آیا از کوتاهی جاروی خود رنج می برید؟ آیا شخصیت خود را بنا بر یک جاروی سخن گو ساخته اید؟! با ما تماس بگیرید!

دای محو و کادری صفحه را در بر گرفت.

جاروفروشی دای و لاله به جز اصغر
0277 907 909


پنج صبح- جنگل

- کاری نداره که، الان به این جاروهایی که خریدیم یه طلسم دسته جمعی می زنم درست می شه.

مرلین رفتگان شما را هم بیامرزد.

2-چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید (5 امتیاز)
چون بشکه شیک نبود! قالی پرنده هم کنترل نمی شد. بافت فرشو که نمیشه درست در دست گرفت.

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)
تصویر کوچک شده


4- آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)(ویژه دانش آموزان رسمی)
این افسون توسط یک جانورنما (آنیماگوس) برای این که به شکل حیوانیش دارآید، یا از شکل حیوانیش برگردد به اجرا در می آید. گاهی اوقات شکل حیوانی، بستگی به فرم جانورنمایی ساحره یا جادوگر دارد. جانورنما شدن کاریست با پیچیدگی و خطر بالا.


این بدترین شکنجه دنیاس، اینکه صبر کنی و بدونی هیچ کاری از دستت ساخته نیست.

the hunger game | 2012 | Gary Ross


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵

کنت الاف old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۶ جمعه ۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۰:۴۹ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از یتیم خانه های شهر
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین
1- یک رول کوتاه در مورد ساختن جارو توسط خودتون بنویسید (20 امتیاز)

- نمیشه اقا، جاروهاتون باید توقیف بشه. شما مجوز ندارید.
- یعنی چه؟ پس این چیه تو دستای من؟
- این مجوز برای بریتانیا هستش. نه ایتالیا.
کنت الاف همچنان داشت با مسئول فرودگاه صحبت میکرد و اعضای تیم کوییدیچ اسلیترین با غم به جارو هایشان نگاه میکردند که حالا توقیف شده بودند. خیر سرشان امده بودند اردوی اماده سازی در ایتالیا و شرکت در جام شهدای ریتزولی!

- متاسفم بچه ها. نمیتونیم سوار اینا بشیم. دولت ایتالیا اینا رو ممنوع اعلام کرده.
- خو بریم یه سری دیگه بخریم.
- حاجی ظاهرا ملتفت نیست. دفتر استر رو خالی کردم تا بتونم پول همین جارو ها رو هم جور کنم.

اعضای تیم با نگاه های خالی هم دیگر رو نگاه میکردند.
- بریم یه چیزی بزنیم بلکه مخمون وا شه!

کافه ی فرانچسکو- رم

- نمیتونیم قاچاقی جارو وارد کنیم؟
- میخوای پروانه تیم برای بقیه مسابقات هم لغو بشه؟ هوففف. بدون جارو کاری نمیشه کرد. باید برگردیم به....
- درست شنیدم؟ جارو؟
اعضای تیم به سمت صدای جدید برگشتند. در سمت راستشون فردی شنل پوش و ماسک زده ایستاده بود.

- شما؟
- فلورنزی صدام میزنن. تو کار کوییدیچم. چندتا جارو میخواین؟
- مهم نیست چندتا میخوایم. شما برای پاتیل و فندک هم جارو میسازین؟
- شرمنده اخلاق ورزشیت.
بلاتریکس با ارنجش ضربه ای به پهلوی هکتور زد و گفت:
- اونا مهم نیستن. یه کاریشون میکنیم.
- پاشین. پاشین بیاین کارگاه براتون بسازم.

دهاتی اطرف رم- کارگاه

- مطمئنی این کار درسته؟ :worry:
- اره بابا، خطری نداره. کافیه این ورد رو بخونم اونوخت...

چند روز بعد، استادیوم

- بنام مرلین ممنان. خوش امدین به مسابقه ی بین دو تیم ناپولی و پالرمو. همانطور که مشاهده میکنید اعضای دو تیم بازوبند مشکی بدست کردند تا ناراحتی خودشون رو نسبت به فاجعه ای که برای تیم کوییدیچ اسلایترین انگلستان بوجود اومده نشون بدن. مرلین بیامرزدشان!

2- چرا از قالی پرنده و یا بشکه پرنده در زمان قدیم استفاده نشد برای پرواز و به جای آن از جارو استفاده شد ؟ توضیح دهید (5 امتیاز)

شما فرض کن سوار بشکه بشی پرواز کنی. وجدانا خنده دار نیست؟ جواب درست؟
خب وقنی سوار بشکه() یا قالی پرنده میشید فضایی که اشغال میکنید بشدت بالا میره نسبت به جارو. بنابراین احتمال دیده شدن توسط مشنگ ها هم بالا میره و اون وقت خر بیارو؟ باقالی بار کن.

3- یک نقاشی با نرم افزار paint از یک جارو اولیه بکشید (5 امتیاز)


تصویر کوچک شده


4- آنیماگوس چیست ؟ (5 امتیاز)(ویژه دانش آموزان رسمی)

پروفسور مک گونگال انیماگوس ثبت شده است و سیریوس بلک آنیماگوس ثبت نشده. متوجه شدید با بیشتر توضیح بدم آنیماگوس همان جانور نماست؟
البته جانورنما شدن کاری بس مشکله که ربطی به کلاس کوییدچ نداره!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.