هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 398 باشگاه دوئل، گویندالین مورگن:


نقل قول:
چی شد که اینجوری شد؟
بد بود؟ یا بی ربط بود؟ یا شلوغ بود؟
خب خیلی خوبه که دارین سعی می کنین بفهمین که چی شد که این جوری شد.
بد نه...بی ربط بود ولی...سوژه این بود که شخصی رو که براشون عزیز و مهمه حین انجام اشتباه یا جرمی ببینن...و درگیر این سوال بشن که لوش بدن یا نه.
تو پست شما این اتفاق نیفتاد.
بجز بی ربطی یکی دو اشکال دیگه داشت که بدش نمی کرد. ولی باعث کم شدن امتیاز می شد...مثلا خیلی ناقص و مبهم بود.


نقل قول:
واقعیت این است که تنها وزش نسیم خنک غروب تابستان روی صورتت، کافی است تا لبخند بزنی. صدای تیتراژ اخبار توجه الین را از این موضوع به سمت تلوزیون جادویی کافه جلب کرد.
توجهش رو از کدوم موضوع جلب کرد؟ از وزش باد؟...از لبخند؟ از این که وزش باد می تونه باعث لبخند زدن بشه؟
توضیحاتتون باعث می شه خواننده به جای تجسم صحنه و درکش، درگیر جمله ها بشه. جمله ها رو می تونین رسا تر بنویسین.


نقل قول:
به نظر می رسید که گوش دادن به اخبار زرد تلوزیون لااقل از جیک جیک زوج عاشق میز بغلی قابل تحمل تر باشد.
پست شما جدی نیست...ولی توضیحات این قسمت جدیه. برای همی "جیک جیک " انتخاب درستی برای این قسمت نبود. این قسمت از طرف نویسنده نوشته شده...و نویسنده نباید این جوری تیکه بندازه.


نقل قول:
از همان اخبار زردی که می گویند کدام بازیگر کجا رفته. کی از کی جدا شده. در خوابگاه مدیران چه خبر است . و یا کدام سیاستمدار پشت کدام بدبختی را با شلاق نوازش کرده.
تلویزیون جادویی بود. اخبارش می تونست خیلی جادویی تر باشه. اون "خوابگاه مدیران" هم به نظر من برای اون جا مناسب نبود. چون فضای پست واقعی و جادویی بود...کشش اصطلاحات سایتی رو نداشت. ولی با استفاده از شخصیت ها می شد اتفاق ها رو جادویی تر و جالب تر کرد. این فرصت های کوچیک رو از دست ندین.


نقل قول:
الین بی خیال کلاف گره خورده افکارش به صفحه نمایشی چشم دوخت.که در آن، مجری اخبار با آن چهره نقاشی شده و مژه های نیم متری اش زل زده بود به تماشاچی ها و جوری پلک میزد که الین اطمینان داشت برای پرواز اصلا به جارو احتیاجی ندارد.
ظاهرا مجری نه از صدا نصیبی برده بود و نه از چهره. چون با صدایی نکره گفت:
گویندالین شما حسود و مغرور به نظر می رسه...اصلا دوست داشتنی نیست! توجه داشته باشین که شخصیت ها مجبور نیستن دوست داشتنی باشن. می تونن لوس باشن. می تونن مغرور باشن. می تونن بی ادب باشن. اینو گفتم که بدونین از مقابل چطوری به نظر می رسه. مغرورانه به دیگران نگاه می کنه و تو دلش طعنه و کنایه می زنه! تاثیر بدی روی خواننده می ذاره.


نقل قول:
طبق آآآآآآآخریـــــــــــــن اخبااااار ما، خاااانم وااااربگ در مرررررکززززز دو رســـــــــــواییـــ بزررررررگ اقتصادیی قراااار گرررررفته. طبقـــــــــــ گفتــــــــه ها، ایــــــــــــشون نه تنهااااا مجوز ساخت آهــــــــــــنگاشونو ندارن بلــــــــکه برای برگذاریـــــ آخرین کنسرتشووووووون به ماموووووران وزارتخانــــــــــــــــه رشوه دادن! این موضوووووع درست دو هفته و فقط دوووو هفته بعد از جریاااان رسواااایی مالیاتی ایشون به بیرووووون درز کرده! تیم اخبااااار ستاره ها با اسنادی که به دست آورده خبردار شده که خاااااانم واااربگ مالیاتشوووو پیچوندهــــــــ ...
این تکرار حروف شدیدا آزار دهنده بود. چون هیچ لحن خاصی رو به خواننده منتقل نمی کنه. گوینده نمی تونه اونقدر کش دار حرف بزنه.


نقل قول:
الین اخمی کرد. به نظرش غیر طبیعی می رسید. تینا هرچقدر هم که مغرور یا لوس یا خودخواه بوده باشد, همیشه حساب بدهی های مالی را داشت.
اسم ها رو تا جایی که ممکنه مخفف نکنین. مخصوصا در قسمت توضیحات. حالا گویندالین رو درک می کنم. واقعا طولانی و سخته. ولی سلستینا لازم نیست مخفف بشه که ذهن خواننده بره سراغ این سوال که تینا کی بود.


- خب این از ویژگی های منه! اسم ساحره ها رو بیار من ظاهر میشم. نقل قول:

ظاهر شدن ناگهانی رودولف خوب بود.


نقل قول:
- پنج میلیون گالیون؟
- اره پنج میلیون گالیون.
- پنج میلیون گالیون؟
- آره دیگه پنج میلیون؟
- گفتی پنـــــــــــــــــــــــــج میلیون؟
بعضی قسمت ها رو بی دلیل کش می دین...نه خنده دارن، نه جالب! خسته می کنن. حرف های مجری هم همینطور بودن.


نقل قول:
هیچ کاری بدون عیب نبود. البته به جز مرگخوار بودن.
این قسمت مبهم بود...یعنی فقط مرگخوار بدون بدون عیبه؟ به نظر کی؟ نویسنده؟ گویندالین؟...گویندالینم که مرگخوار نیست! پس این نظر کی بود!


گفتگوی گویندالین با جاروش خوب بود. بی مزه یا خسته کننده نبود.


نقل قول:
چند ده ساعت بعد، یک اتاق تاریک ( تاحدی تاریک که من نمی بینم کجاست. شما رو نمیدونم)
از دادن توضیحات بی دلیل و بی خاصیت خودداری کنین. توضیح داخل پرانتز از این جنس بود.


نقل قول:
درتاریکی استدیو، چهره مجری مشخص نبود اما اینکه صاحب این ، دیانا نیست کاملا مشخص بود. صدای پچ پچی شنیده شد.

- اصـــــــلاً از کجا معلووووووم که راست مــــیگی؟
- رودولف قانعت می کنه؟ از لستر شنیدم. با تک تک جزئیات دیانا!
- لعنتـــــی! خیـــــــلی خب باشــــه! ازشـــــــ عذرخوااااااهی میــــکنم. میــــگم واربگ مشــــــکلی نداره. توهم همه چی رو فراموشـــــ می کنی. :|
- بعد از عذرخواهی رسمیت خانم مون! وگرنه خودت مرکز یک رسوایی مالی خواهی شد.

به محض روشن شدن استودیو، چهره دیانا مون صفحه تلوزیون را پر کرد. و حجمی از پرسش ها درباره رسوایی دیانا با پاترونوس، برسرکارگردان برنامه هوار شد.
این قسمت جایی بود که پست شما باید به نتیجه می رسید.
می شه فهمید موضوع چیه و چه اتفاقی افتاده. ولی اصلا به اندازه کافی واضح و روشن و کافی نیست که خواننده تمرکزش رو معطوف داستان کنه. خواننده مجبوره دقت کنه...که بفهمه چی به چیه و چه اتفاقی افتاد. این قسمت شدیدا خلاصه شده و ناکافی بود. احتیاج به توضیحی بیشتر از دیالوگ ها داشت.


سوژه زیادی ساده بود. در هیچ قسمتی از پست شما خواننده غافلگیر نمی شه. داستان همون جوری پیش می ره که انتظار داریم. شاید می شد با کمی تغییر خواننده رو غافلگیر کرد. مثلا خواننده شاهد گفتگوی رودولف و گویندالین نمی شد. و بعد از این که گویندالین می ره سراغ مجری، با یه فلش بک یا حتی یه توضیح کوتاه و واضح، اون گفتگو رو توضیح می دادین.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 134
آفلاین
ارباب؟
چی شد که اینجوری شد؟
بد بود؟ یا بی ربط بود؟ یا شلوغ بود؟


تصویر کوچک شده


اینجا همه چی دراوجهـــ
جاییـــ که از همه بالاتره صاحب نداره
باید یاد بگیری فتحش کنی

*****

نزدیک غروب آفتاب است ...
و من...
صبح را دوست دارم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۱۴ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سلام اورلا!

نقل قول:
اصلا هم قبلا درخواست نقد نداده بودم.
بله...ما هم اینو قبلا ندیده بودیم! اولین باره می بینیمش!


بررسی پست شماره 397 باشگاه دوئل، اورلا کوییرک:

سوژه خیلی خوبی بود.
اولین قدم رو خوب برداشتین. اولین قدم اینه که سوژه ای پیدا کنیم که عادی نباشه. به ذهن هر کسی نرسه. یا حداقل اولین ایده ای نباشه که به ذهن بقیه می رسه.
سوژه شما خیلی خوب بود...خلاقانه بود. ولی اشتباه کوچیکی انجام دادین که سوژه رو توی خودش حل کرده. اونم پرش های زمانی تونه. فلش بک های پشت سر هم.
خواننده تو فلش بک های شما گم می شه...داستان رو گم می کنه. یا حداقل گیج و خسته می شه!
داستان شما احتیاج به کمی نظم داشت.


نقل قول:
در زندگی همیشه مشکلاتی وجود دارد، اما شاید دوراهی ها سخت تر باشد، آن هم وقتی پای عزیزترین کستان، همدم تنهایی هایتان در میان باشد...
این تعریف کوتاه و تیتر وار داستان قشنگ بود. این جور تعریفا باید ساده باشن و کوتاه و تاثیر گذار. کلمات رو باید با دقت انتخاب کنین.


نقل قول:
شاید چهره اش آرام بود اما درون دلش و مغزش جنجالی بود که فقط خودش را میدید. شاید باید میگفت، شاید هم نباید میگفت. او میدانست دزدیدن پرونده ی سری وزارت خانه کار کیست اما آن کس شخص ازرشمندی برای اورلا بود و تحمل سختی او را نداشت.
تا این جاش خوب بود. ساده و واضح...سوژه رو به طور کم رنگ توضیح دادین. این کار خوبیه. نه موضوع بطور کامل برای خواننده روشن می شه که هیجانش از بین بره و نه اونقدر خواننده رو بی خبر می ذاره که حوصلش سر بره.


نقل قول:
در راهروی تاریک یا شاید خیلی تاریک وزارت خانه راه میرفت. نباید در این موقع شب و ساعت دو بعد از نیمه شب در اینجا پرسه میزد. نمیخواست ولی مجبور شده بود.
مکث های شما هنوز اشکال دارن.
مخصوصا در پست های جدی، لحن خیلی مهمه. مکث ها خیلی مهمن:
در راهروی تاریک یا شاید خیلی تاریک وزارت خانه راه میرفت. نباید در این موقع شب و ساعت دو بعد از نیمه شب در اینجا پرسه میزد.
نمیخواست... ولی مجبور شده بود!

این جوری بهتر می شه.


نقل قول:
ناگهان چشمش به در باز دفتر سری پرونده ها خورد. همیشه آرزو داشت به آنجا برود و حالا همه چیز مهیا بود. با قدم هایی پاورچین به سمت اتاق رفت و در را کمی باز تر کرد و وارد اتاق شد.
درباره صحنه ها فکر کنین...
صحنه هایی هست که احتیاج به توضیح زیاد نداره. چون احساس خاصی در اون وجود نداره. نکته جذابی وجود نداره. ولی این صحنه حس خاصی داره.
وسوسه!
وسوسه حس خاصیه که می شه دربارش نوشت. بیشتر و طولانی تر و مفصل تر.
اورلا داره قدم می زنه...به اتاقی می رسه که مدت ها بوده می خواسته واردش بشه. و حالا در این اتاق بازه.
با دیدن این صحنه کسی فورا و بدون مکث به طرف اتاق نمی ره. حداقل برای چند لحظه دچار کشمکش درونی می شه. که برم یا نرم! درباره اون تردید و وسوسه بهتر بود بیشتر می نوشتین.


نقل قول:
چشم های اورلا بی وقفه میچرخید. دلش میخواست بالاخره یکی از پرونده ها را ببیند که ناگهان به یاد پرونده ای افتاد که به طرز عجیبی وقتی که او داشت روی آن کار میکرد مختومه اعلام شد.
این ماجرا هم جالب بود. به نظر من اینقدر کوتاه و سریع نباید ازش رد می شدین.


نقل قول:
کسی به احتمال زیاد داشت به آنجا نزدیک میشد. باید سریع از آنجا میرفت. پرونده را زیر شنلش چپاند. همین که خواست از اتاق بیرون برود چشمش به آیینه خورد. او داشت چه کار میکرد؟ پرونده میدزدید؟ اما او فقط میخواست آن را برای مدتی قرض بگیرد، در هرصورت درحال قانون شکنی بود. کسی که در آیینه به او خیره شده بود همان اورلای همیشگی نبود...
این قسمتش خیلی خوب بود. هم صحنه...هم توضیحش و هم زاویه دید شما.


نقل قول:
بله آن کس خودش بود. خودش و درونش. اورلا برای خودش ارزش زیادی قائل بود. همه چیز دست خودش بود. میتوانست خودش را لو دهد و حداقل یک ماه آزکابان را تحمل کند یا این که چیزی نگوید طوری که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده. اما یک مشکل دیگر نیز وجود داشت.
این توضیح خوب بود...ولی جمله ها نه. در پست جدی جمله ها هم مهمن. باید به بهترین شکل ممکن نوشته بشن.
مثلا"آن کس خودش بود" می تونست با چیزی مثل"گناهکار(یا مجرم) خودش بود" جایگزین بشه. "اورلا برای خودش ارزش زیادی قائل بود" با جمله ای مثل" اورلا هم مثل هر شخص دیگری برای خودش ارزش قائل بود..."..."خودش را لو دهد" با " به جرمش اعتراف کند"...


نقل قول:
فلش بک- سه روز پیش- کوچه ی دیاگون
این جاست که زمان گم می شه. وقتی از یک فلش بک برگشتیم...و بلافاصله به طرف یه فلش بک جدید هل داده می شیم.
به نظر من اصلا لازم نبود فلش بک تموم بشه. وقتی اورلا خودش رو توی آینه می بینه می شد توضیحات بعدی رو هم داد و بعد بدون تغییر زمان ماجرای سه روز پیش رو توضیح می دادین.


نقل قول:
آرام و لرزان راه میرفت و چیزی را که پشت شنلش پنهان شده بود را محکم گرفته. پرونده ی سری را با خودش به همه جا میبرد حتی به کوچه ی دیاگون. چیز عجیبی نبود، اگر اتفاقی برای آن می افتاد چه؟ آن وقت بود که زندگی برایش از هر زمانی مشکل تر میشد.
این توضیح کمی غیر منطقی بود. این که پرونده رو زیر شنلش این طرف و اون طرف ببره. لزومی هم نداشت این کار رو انجام بده. این اتفاق چرا همون لحظه ای که از وزارتخونه خارج شد نیفتاد؟


به نظر من این سوژه یه چیزی کم داشت...چیزی که پرونده رو اونقدر برای اورلا باارزش و مهم می کرد که به خاطرش حاضر بود همه چیز رو به خطر بندازه. برای همین بود که قضیه پرونده باید بیشتر توضیح داده می شد که اهمیتش برای اورلا بیشتر روشن بشه.


نقل قول:
دوشیزه کوییرک عزیز
پرونده ی سری وزارت خانه از اتاق پرونده ها به سرقت رفته. از تو میخوام که اونو طی یک هفته برام پیدا کنی.
پایان پستتون قشنگ بود...متن نامه می تونست کمی جدی تر باشه. کمی تهدید آمیز تر. که اون "صد برابر شدن مشکل اورلا" رو بهتر درک می کردیم. چون الان کسی اورلا رو مقصر نمی دونه. بهش شک نداره. اگه پرونده پیدا نشه هم اتفاق خاصی نمیفته.


ایده خوب بود. احساسات شخصیت شما خوب بود. و اینا خیلی مهمن!


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۸ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
سلام بر ارباب تاریکی
میشه اینو برام نقد کنید. سوژه ش خوب بود؟ پردازشش چطور؟ کلا خوب بود؟
اصلا هم قبلا درخواست نقد نداده بودم.


خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
سلام جینی

معمولا برای کسایی که از نقد کننده های دیگه درخواست نقد می کنن، نقد نمی کنم. چون معتقدم یک نقد کننده برای شما مفید تره. یا حداقل نقد کننده هایی که نظر و سبکشون یکسان باشه. که به جای راهنمایی، گیج و سردرگم نشین! شما قبلا از دامبلدور درخواست نقد کردین. من و دامبلدور اختلاف نظر و اختلاف سبک بارز و مشخصی نداریم. یعنی با نقد هاش موافقم. اگه احساس کنم نقد کردن برای درخواست دهنده مفیده، انجامش می دم.


بررسی پست شماره 48 خورندگان مرگ، جینی ویزلی:


نقل قول:
وندين شروع به نوشتن اسامي بر روي برگه هاي كوچكي كرد. سپس همه ي آنها را درون گوي قرعه كشي ريخت. نفس ها در سينه حبس شده بود. همه منتظر اين بودند كه ببينند اسم چه كسي از درون گوي بيرون مي آيد.
رودولف و باروفيو با چشمانشان براي هم خط و نشان ميكشدند. هركس اميد داشت كه اسم خودش بيرون آيد. سرانجام انتظار ها به پايان رسيد. وندين دستش را درون گوي آورد. همه ي چشم ها به سمت برگه بود. بالاخره وندين برگه را باز كرد.
موقع نوشتن رول طنز مهم ترین کاری که می تونین انجام بدین اینه که نوشته هاتون رو خاص کنین!
خاص کردن یعنی از حالت عادی درش بیارین. البته تا جایی که ممکنه. گاهی هم ممکن نیست. طنزش کنین. جالبش کنین. هیجان انگیزش کنین. مسخره اش کنین. هر کاری که ممکنه انجام بدین که خیلی ساده و عادی نباشن.
در صورتی که نمی شه از حالت عادی درشون آورد، و ننوشتنشون به داستان آسیبی وارد نمی کنه سعی کنین خلاصه و حذفشون کنین.
الان این سه خط، خاص نیست. و چون شروع پست شماست، مهمه! شروع پستتون باید خواننده رو جذب کنه. وقتی ساده پیش می ره خواننده ناامید می شه. قسمت رودولف و باروفیو کافی نبود. باید کمی پر رنگ تر می شدن.
این پاراگراف رو می شد با استفاده از شخصیت ها خاص کرد. مثلا وندلین اسامی رو همینجوری ننویسه. اسم هافلیا رو دو سه بار بنویسه(چون وندلین یه هافلپافی متعصبه!)...و اسم اسلیترینیا رو ننویسه و فقط وانمود کنه که نوشته.
این فقط یه مثال بود. ولی هر جمله ساده ای رو با کمی فکر کردن و دقت می شه خاص کرد. چیزی که این جا بهش نیاز دارین اینه که شخصیت ها رو بشناسین. و شناخت شخصیت های کتاب هم کمک زیادی بهتون نمی کنن. شخصیت های سایت مهم ترن. اونا رو بشناسین. و بعد از شناختن، در هر سوژه و موقعیتی به این موضوع فکر کنین که از این شخصیت و ویژگی خاصش چه استفاده ای می شه کرد؟


نقل قول:
با صداي رودولف همگي به سمت او برگشتند:
- خب معلومه كه اسم خودت در مياد. اگه منم دستمو توي گوي ميكردم، مطمئنا اسم خودمو از اون تو درمياوردم.
- نخير، هيچم انطور نيست.
- چرا هست.
- ميگم نيست.
- هست
- نيست
- هست.
دیالوگ رودولف خوب بود. دیالوگ های لجبازانه بعدش هم خوب بودن. ولی به نظر من احتیاج به شکلک داشتن. که اون لجبازی رو با تاکید بیشتری نشون بدن.


اول پستتون نوشتین وندین...فکر کردم اشتباه تایپیه. ولی تکرار شده. اون وندلینه. نه وندین.


مرگخوارا جادوگرای عادی نیستن. جادوگرای سیاهن...بی رحمن...معمولا شجاع و نترسن.
ولی این ویژگی ها به درد همه سوژه ها نمی خوره. گاهی لازمه جنبه بچگانه مرگخوارا رو نشون بدیم. مثل همین جا که سر خوندن رول برای لرد، مثل بچه ها دارن جرو بحث می کنن. این خروج از ایفای نقش نیست. سوژه اینطور ایجاب می کنه. کافیه برای تک تک شخصیت ها حد و مرزی قائل بشیم. حواسمون باشه که مثلا بلاتریکس و باروفیو شخصیتشون یکسان نیست. اینا رو در یه حد نمی شه طنز کرد.
در مورد محفلیا هم همینطوره. محفلی شوخ داریم. محفلی جدی داریم. محفلی سنگین داریم! این پستی و بلندی ها رو همیشه باید رعایت کرد که شخصیت ها واقعا شخصیت داشته باشن.


نقل قول:
به نظر همه اين منطقي ترين راه بود. لاكرتيا دستش را درون گوي كرد و برگه اي را از آن بيرون آورد. مثل بار اول هيچ كس از استرس زياد پلك نميزد و تنها به برگه اي كه در دستان لاكرتيا قرار داشت، نگاه ميكردند. بالاخره لاكرتيا اسم نوشته شده بر روي برگه را با صداي بلندي خواند
در پست شما هیچ اتفاقی نیفتاده. وندلین یک اسم رو در آورد...بقیه ردش کردن. لاکرتیا انتخاب شد که دوباره قرعه بکشه.
این یعنی سوژه حتی یک قدم هم پیش نرفته. و نوشتن بدون پیش بردن سوژه کار خیلی خوبیه. این که عجله ای برای به نتیجه رسیدن نداشته باشین. فقط بخواییم درباره اون موقعیتی که وجود داره بنویسیم.


به نظر من چیزی که شما باید روش کار کنین طنزه. پست شما طنزه...ولی هنوز خنده دار نیست. می تونه باشه.
کمی ویژگی شخصیت ها رو بزرگ نمایی کنین...اغراق آمیز بنویسین. صحنه ها رو هم همین طور. مثلا وقتی نوشتین فلانی از تعجب خشکش زد، واقعا خشکش بزنه! هر کاری کنن تکون نخوره. حتی اگه ممکنه تا پایان پستتون همون جوری بمونه.
یا مثلا موهای بلاتریکس وزه...بخواد ظرف بشوره خیلی خونسرد پیش بندش رو ببنده و شروع کنه با موهاش ظرفا رو بشوره.
یعنی وقتی یه شخصیتی یه ویژگی خاصی داره، چه ظاهری و چه باطنی، بزرگش کن...شورش رو در بیار! نترس!


سوژه رو خیلی خوب پیش بردی(چون پیش نبردی)...به اندازه کافی توضیح می دی. این خیلی خوبه. احساس نمی کنی چون دو سه تا دیالوگ نوشتی، لازمه بینشون رو با توضیح و فضاسازی پر کنی. که این هم کار درستیه. این سوژه و داستانه که به شما می گه دیالوگ لازمه یا فضاسازی یا توضیح یا هر چیز دیگه ای. قوانین نیستین!


نقل قول:
بالاخره لاكرتيا اسم نوشته شده بر روي برگه را با صداي بلندي خواند.
کار خوبی کردی که اسم رو اعلام نکردی. همین کار خواننده رو تشویق به ادامه دادن پست می کنه...که یکی از اهداف اصلی ما و شماست.
و وقتی شما اسم رو اعلام می کنین نفر بعدی مجبوره با همون اسم ادامه بده. و ممکنه ایده ای براش نداشته باشه. الان که اعلام نکردین، کسی که می خواد ادامه بده آزادانه هر شخصیتی رو که ایده ای براش داره میاره وسط.



موفق باشی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵

جینی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۰ یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۵۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲
از سرزمین تنهایی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 336
آفلاین
سلام بر لردسياه.

ميشه رول منم نقد كني؟ مررسي


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور.


هیچ وخ یه ویزلی رو دست کم نگیر. مخصوصا اگه از نوع تک دختر خاندان باشه

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۷ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 396 باشگاه دوئل، رودولف لسترنج:


پستی که کلا از دیالوگ تشکیل شده! یه دوره ای چیزی در حد جنایت بود! ممکن بود به خاطرش بلاک بشین حتی! یا حداقل بفرستنتون مراحل ورود به ایفای نقش رو از اول طی کنین.
حالا همه می تونن ببینن که جنایت نیست. خیلی هم عادیه. می تونه خوب هم باشه. کافیه بلد باشیم دیالوگ بنویسیم. کافیه از این نظر کافی باشیم!
منم تو نقد هام می گم این قوانین کلی همیشه استثنا دارن. ممکنه یه پست کلا دیالوگ باشه و پست خوبی محسوب بشه. الان دیگه می تونم پست شما رو مثال بزنم.


من تا وسط پست شما متوجه نشده بودم که همش دیالوگه. وسطش که رسیدم اون خط تیره ها توجهمو جلب کردن. این خیلی عالیه. یعنی پست شما از نظر انتقال احساسات و صحنه ها چیزی کم نداشته.
اعضای سایت باید نقاط قوت خودشونو بشناسن...روی اونا تمرکز کنن. دیالوگ ها یکی از نقاط قوت شماست. و به همین مورد تکیه کردین. این که تاپیک دوئل جای مناسبی برای این کار بود یا نه جای بحث داره. چون به نظر من این پست می تونست با توصیف یک صحنه بهتر بشه(که پایین تر دربارش توضیح می دم)!
اطلاع دارین که منم قبلا یک پست داشتم که کلا از دیالوگ تشکیل شده بود. برای همین خوب می دونم که وقتی قصد داریم چنین کاری انجام بدیم، مجبوریم از یه چیزایی صرفنظر کنیم. یه چیزایی رو فدا کنیم. برای همینه که تاپیک دوئل جای کاملا مناسبی نبود. چون پست دوئل پستیه که بهتره همه توانایی هامونو به نمایش بذاریم.


گفتم این پست می تونست با توصیف یک صحنه بهتر بشه...اونم صحنه کیک خوردن لرد حین رد و بدل شدن این دیالوگ ها بود.
از اول پست کیک می خورد...و در پایان دیگه لازم نبود اون قدر درباره کیک توضیح بدین. کافی بود رودولف در یک دیالوگ بگه که "راستی...هاگرید برای لرد کیک فرستاده" و همون جا هر دو بفهمن این کیک که از اول پست داره خورده می شه، همون کیکه!


شخصیت هاتون خوب بودن... ولی هر دو می تونستن بهتر باشن! رودولف زیادی صمیمی و راحت بود.
شخصیت رودولف همینه...ملاحظه و فکر و سنجیدن موقعیت تو کارش نیست. ولی به هر حال وقتی طرف مقابلش لرد سیاهه بهتره کمی مواظب باشه!
لرد سیاه هم با وجود اعتراض های گاه و بی گاهش زیادی ملایم و صبور به نظر می رسه. دلیلش می تونه این باشه که این جا فقط دو شخصیت حضور داشت. و هر دو مجبور بودن حرف بزنن و اگه لرد اینقدر صبور نمی بود بحث پیش نمی رفت.


نقل قول:
_خب ما فقط به کمالاتش خیره شدیم...به کلماتش دقت نکردم!
این جاش خوب بود.

نقل قول:
_بله...میشد حدس زد،چون دقیقا از اون روز توی بستر بیماریه،شفاگرا گفتن سرطان فک پیدا کرده...بگذریم....بلاخره رفتی گریمولد؟
این جاش خوب نبود! طنزش اونقدر قوی نبود که بخواییم به خاطرش لرد رو وادار به توضیح دادن کنیم. بهتر بود رودولف ادامه می داد.


سوژه های رودولفی(ساحره ای!) داستان خیلی خوب بودن. فلور...ویولت...اتاق اورلا...مادر لسترنج...
حتی عکس هم نمی تونه تمرکز خواننده رو به هم بزنه. چون جالب تر و مهم تر از حفظ حسه! و مادر لسترنج واقعا خیلی زشته!


شکلک زیاد بود...باید هم زیاد می شد. این همه دیالوگ...بدون توضیح. شکلک لازم داشتن.


نقل قول:
_نمیدونم ارباب...ولی چون گذاشته بودینش کنار سطح اشغال یحتمل میخواستین بندازینش و...عه!ارباب...چرا خوابیدین؟!ارباب؟!چرا افتادین؟!ارباب؟!ارباب؟!نبض ندارین چرا؟!نکنه مردین؟!ارباب نمیرید...بدبخت میشم!ارباب من نمیتونم تا چهلمتون صبر کنم و پیرهن مشکی بپوشم...هیچ پیرهنی از هیچ رنگی رو چهل روز نمیتونم بپوشم!ارباب نمیتونم به ساحره ها توی این چهل روز ابراز علاقه خاص نکنم...ارباب نمیرید؟!ارباب!
این دیالوگ آخر بهترین قسمتش بود... یک صحنه مهم...بدون توضیح نوشته شده. خوب هم نوشته شده. سوالی برای خواننده باقی نمی مونه که لرد چطوری افتاد و به کدوم سمت افتاد! همین قدر براش کافیه.


دیالوگ محض نوشتن کار آسونیه...داستان سریع و راحت پیش می ره. ولی یه ریزه کاریایی داره که موقع نوشتن بهشون می رسین و متوجه می شین. که کدوم دیالوگ رو کجا بگم؟ چطوری بگم که داستان جالب تر بشه. وقتی به اون قسمت ها می رسیم می فهمیم در واقع چقدر کار سختیه. اون جا آدم گیر می کنه! مثل خیابون صاف و خلوتی که توش دو تا سرعت گیر خفن گذاشته باشن!


کار شجاعانه ای کردین...شجاعتی که با ریسک همراه بود. نتیجه خوب از آب در اومده.


برو ببینیم برنامه بعدیت چیه؟!..نقد؟...غر؟...دوئل؟




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ سه شنبه ۸ تیر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
نیوت عزیز


قبل از این پست های پشت سر همتون رو(اینجا و در پیام شخصی) نقد می کردم که سریع تر پیشرفت کنین. ولی الان دیگه وقتشه قوانین نقد رو یک بار بخونین.
وقتی پشت سر هم درخواست نقد کنین من حرف جدید زیادی ندارم که بزنم. چون شما از دیروز تا امروز و طی یک پست نمی تونین تغییر خیلی خاص و زیادی کرده باشین. این جوری درخواست نقد شکل نظر سنجی رو پیدا می کنه که فقط می گم به نظرم پست شما خوب بود یا نه. که اینم زیاد مفید نیست.


بررسی پست شماره 60 گلخانه ریدل، نیوت اسکمندر:


نقل قول:
بخاطر همین کوتاه نوشتم.
کار خوبی کردین. کوتاه بنویسین. کوتاه و ساده.


نقل قول:
لینی که تازه فهمیده بود با چه گاومیشی(بخوانید جادوگر!!) همگروه شده در پوکر فیسی عمیق رفت و گفت:
-همونی که شبا ردولف میخوره میره دنباله ساحره ها.
لحنتون خیلی قشنگه. راحت می نویسین. و این راحتی به خواننده منتقل می کنه باعث می شه اونم راحت بخونه. این راحت به معنی آسون نیست. به معنی بی اجبار و با آرامشه. مثل یه داستان بدون استرس و آرامش بخش. نه خسته کننده.
این سوژه کمی لب مرزه. شما خیلی با احتیاط نوشتین...این احتیاط قشنگی بود. کلمات رو با دقت انتخاب کردین. با حساسیت.


نقل قول:
بارفیو که تازه فهمیده بود منظور لینی چی هست گفت:
-خوب زودتر بگو ره.
در نقد قبلی هم گفته بودم...از لهجه باروفیو به شکل قشنگی استفاده می کنین. این پراکنده و نامنظم نوشتن اصلا برای خواننده تون که احتمالا باروفیو رو می شناسه و با لهجه این شخصیت آشناست، آزار دهنده نیست.


نقل قول:
ابتدا بارفیو را به 48 روش سامورایی به دیوار بستند سپس او را تا پایان سوژه آزاد کردند.
"تا پایان سوژه آزاد کردند" کمی مبهمه...یعنی الان آزاده؟ آخر سوژه قراره آزاد بشه؟
البته این موضوع اهمیت زیادی نداره. چون سوژه طنزه و بلاتریکس زندانی هم می تونه به روشی خودشو آزاد کنه. ولی این که جمله های شما واضح و رسا باشن مهمه. ذهن خواننده نباید درگیر معنی مبهم جمله ها بشه.


نقل قول:
مورفین از ته اتاق فریادی زد و سپس به خواب رفت و اندکی بعد بلند شد و گفت:
-چیژه مراشمم ماله من.یه محموله از افغانشتان داره میا......
چقدر جالبه که مورفین تو همه پست های شما حضور داره. مورفین شخصیت مهم و جالبیه. مواظب باشین تکراری نشه. مورفین معتاده. تو سوژه های مختلف ازش استفاده کنین. به شکل های مختلف. این جا شکل استفاده خوب بود. با سوژه متناسب بود. البته دیالوگ هم می تونست کمی متفاوت باشه. از سادگی در بیاد.


نقل قول:
لینی که مسئول پارتی بود،منوی مدیریتش را باز کرد و ردولف را مدیر کرد تا بیناموسی بازی در اورد و سپس بلاتریکسن را بلاک کرد تا در جشن راحت باشند.
این کار جالب بود. مهم نیست که بلاتریکس بلاک شده. همون طور که بلاک شده می تونه برگرده. موقع نوشتن رول طنز شجاعت داشته باشین. از انجام دادن همچین حرکاتی نترسین.


پست خوب و مفیدی بود...به سوژه کمی سرو سامون دادین. مرتبش کردین. کوتاه و واضح بود...و همین خوندنش رو راحت تر و لذتبخش تر می کرد.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
سلام ارباب
لطفا اینو نقد کنید.
نقل قول:
من اشتباه می بینم یا پست ها واقعا دارن کوتاه تر می شن؟ اگه این طوره از این موضوع خوشحالیم!

بخاطر همین کوتاه نوشتم.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.