هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۳ سه شنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
نقل قول:

لرد ولدمورت نوشته:
بررسی پست های کجا؟

خانه ریدل!

شهر بازی کجاست؟

لندن!

دور شو نیوت...برو بگرد پیدا کن که درخواست نقد اینو کجا می تونی بدی!
حالا که تا این جا اومدی قوانین نقد رو هم بخون که دست خالی نرفته باشی!


ارباب منو ببخشید. کل سایت سیاهه آدم فکر میکنه خونه ریدله، اربابا برای آرام شدن شما ما به خومون کروشیو میزنم.
آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ آخ



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۵ یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
هک


نقل قول:
ارباب ما دچار بیماری "سطح این پستم از بقیه پست هام کمتره" شدیم.

ارباب چرا هر پستی که میخوام بزنم خیلی وقت میگیره؟ ارباب رو پست هام حساس شدم.
اینوخارج از سایت به ما گفته بودی...ولی خوب شد که این جا هم گفتی. چون می دونم که این حساسیت بین خیلی از اعضا وجود داره.

الان اگه بگم حساسیتتونو کم کنین فایده ای نداره! چون نمی کنین.
ولی یه چیزی مشخصه.
یا باهاش می جنگین و شکستش می دین...و یا حساسیته شما رو شکست می ده و فعالیتتونو روز به روز کم تر می کنه و اعصابتونو خرد می کنه و مانع لذت بردن از ایفای نقش می شه.

اهمیت ندین! بی خیال باشین. بنویسین و بفرستین...و برنگردین دوباره بخونین.
قرار نیست همه پستامون خوب باشن. نمی شه...ممکن نیست. مگه این که ماهی یه پست بزنین. اونم که فایده ای نداره. حتی اگه عالی باشه. فعالیت وقتی به درد می خوره که مستمر باشه.
یه مورد دیگه اینه که تصویر اشتباهی از خودتون تو ذهن دارین.
یکی میاد می گه همه پستای من از سطح خودم پایین ترن!
مگه می شه؟
خب حتما داری درباره سطح خودت اشتباه می کنی. وقتی همه پستات در اون سطح هستن، معنیش اینه که سطح تو اونه! شاید یه موقعی بالاتر از سطح خودت نوشتی!
ملت انتظار دارن روز به روز بهتر بنویسن.
اینم نمی شه.
تا یه جایی پیشرفت می کنی...ولی این که هر روز بهتر از دیروز بنویسی و این پیشرفت تا ابد ادامه پیدا کنه غیر ممکنه.
راه حلشون هم اینه که شخصیت عوض می کنن.
این پیشرفت نیست. این از صفر شروع کردنه. انگار مسیر رو تا آخر رفتی...بر می گردی از اول می ری...و خوشحالی که هنوز راهی برای رفتن داری.
اگه هدفت تجربه کردن باشه و بخوای دوباره از مسیر لذت ببری و شخصیت جدید رو تجربه کنی، این کار منطقیه. ولی برای بهتر نوشتن نه! فکر نمی کنم تغییر شخصیت تاثیر خاصی روی سطح نویسندگی بذاره. روی شناخته شدن ممکنه بذاره. که دلیل اونم شرایط سایت وسوژه هاییه که معمولا بصورت اتفاقی ایجاد می شن.

خلاصه این که نذارین این حساسیت ایجاد بشه و پیشرفت کنه. وگرنه نمی ذاره بنویسین. من پستامو طی ده دقیقه می نویسم. اگه بخوام همچین حساسیتایی داشته باشم و نگران اسم و سطحم باشم باید ماهی یه پست بزنم...که با توجه به مسئولیت هام این خودخواهیه! بقیه هم مسئولیت دارن. هر عضوی به نسبت موقعیت خودش مسئولیت داره.
برای خودتون محدودیت بذارین. مثلا بگین من این پست رو طی 30 دقیقه می نویسم و می فرستم.
بنویسین و ارسال کنین و فراموشش کنین...و این کار رو دوباره و سه باره تکرار کنین.
با اطمینان می گم...هر چی بیشتر بنویسین مسلط تر می شین. راحت تر سوژه پیدا می کنین. سریع تر جمله های مناسب رو انتخاب می کنین. برای همین کمیت فعالیتتون هم خیلی مهمه.


بررسی پست شماره 306 قصر خانواده مالفوی، هکتور دگورث گرنجر:


نقل قول:
هکتور اولین کسی بود که راه حلی برای خودش پیدا کرده بود. در کمتر از یک دقیقه پس از اعلام مشکل هکتور پاتیل تاشوی جیبی اش را در اورده بود، زیرش را روشن کرده بود و داشت از روی دستوری در دفترچه یادداشت میخواند.
خب...تو برای پست زدن وارد این تاپیک نشدی...سوژه رو خوندی و احساس کردی هکتور می تونه این جا وارد داستان بشه.
که این یعنی یک شروع درست! این یعنی جایی که ما ایده ای برای ادامه دادن داریم. همیشه همین کار رو انجام بده.
پاراگراف شروعت خیلی ساده بود...ولی همونقدر هم صمیمی و دلنشین بود. شخصیت هکتور همین جوریه. همون سادگی...همون اعتماد به نفس و همون طنز. و انتظاری که برای خواننده ایجاد می شه که این بار چه خرابکاری ای ممکنه بار بیاره!


نقل قول:
- معجون افزایش جاذبه زمین... نه این مفید نیست. معجون افزایش سیاهی، معجون تنظیم میزان ویبره، معجون ساخت ردبول، خودشه.
این معجونا به نظر من می تونستن عجیب و غریب تر باشن. اسامی مسخره...اون قدر مسخره که ذهن خواننده رو برای چند ثانیه درگیر این موضوع کنه که این معجونا به چه دردی می خورن!
به جای اسم رد بول هم می شد یه اسم هکتوری اختراع کرد.


نقل قول:
بلاخره متوجه شد دقایق زیادی است زیر پاتیلش را روشن کرده و پاتیل بی نوا تقریبا داشت ذوب میشد و اگر بال داشت مطمئنا پرواز میکرد و از دست هکتور میگریخت. اما در حال حاضر پاتیل مذکور بال نداشت
این قسمت خیلی خوب نبود...خوبِ خالی بود. می تونست بهتر باشه.
به نظر من دلیل اصلیش این بود که اشاره کردی پاتیل اگه بال داشت پرواز می کرد. و سوژه اصلی ما همین پرواز کردنه...یه جورایی انگار اون موضوع رو ساده جلوه داده. مثلا اگه می گفتی می دوید و فرار می کرد بهتر می شد.


نقل قول:
هکتور در حالی که معجونش را با یک دسته بیل هم میزد دور پاتیل بالا و پایین میپرید و میچرخید.
- این پاتیه؟ کی میگه کجه؟ لینی چرا، با ما لجه؟
این قسمتش هکتوری بود! خوب بود. به این حرکات سرخپوست وار و مضحک هکتور عادت کردیم. می تونی بیشتر و متنوع تر و عجیب و غریب ترش کنی. در مورد پاتیلش هم همن حالت وجود داره. مثلا وقتی داغ شده بود واقعا می تونست بذاره فرار کنه...و هک هم دنبالش!


نقل قول:
هکتور چنان غرق در آواز خواندن بود که متوجه لینی که بال بال زنان بالای سرش رسیده بود نشد.
-چون داری اشتباه میزنی هک. ✋
خب این شکلک لینیه...زیاد ازش استفاده می کنه. من و تو اینو می دونیم. بقیه هم می تونن بدونن. چون تو سایت هم ازش استفاده می کنه. اشکالی نداره که سوژه های خارج از سایت رو وارد سایت کنیم. ولی باید برای جا انداختنش تلاش کنیم. نمی شه سوژه رو بیاریم و انتظار داشته باشیم همه قبولش کنن. این سوژه داره جا میفته. برای همین اشکالی نداشت.


لینی کمی بی دلیل اومد و رفت...می تونستی نقشش رو بیشتر کنی. از اون جایی که هکتور و لینی کلا کمی با هم درگیرن، جر و بحثشون می تونست بیشتر طول بکش و شدید تر باشه.


در پایان پست خواننده رو همراه لینی فرستادی به طرف رز...و در طرف دیگه ای، هکتور داره به هم زدنش ادامه می ده.
خواننده می تونه انتخاب کنه...ولی از اون جایی که هر دوی این سوژه ها خوب هستن، به نظر من بهتر بود خودت انتخاب می کردی. یه قسمت رو پررنگ تر می کردی که خواننده همون جا بمونه.


طنز پستت در حالت عادی و نسبت به سطح متوسط سایت خوب بود...ولی برای هکتور کم بود. چون هکتور شخصیت خنده داریه. طنز خیلی خوبی داره. یه کمی با احتیاط نوشتی...با ترس...
شخصیت هکتور احتیاج به شجاعت داره. با همون اعتماد به نفسی که هکتور معجون درست می کنه بنویس. خوشبختانه قبلا بار ها این کار رو انجام دادی و می دونیم که می تونی.

خوب بود. سطحش اصلا پایین نبود. حساسیتت بی دلیله.

قرار نیست همه پست هات مثل پست های مسابقه آزکابانت بشه. همونطور که همه پست های کسایی که فعالیت مستمر دارن، همیشه در سطح عالی نیست. نمی تونه باشه.

تو هکتورو داری...و خوب اداره می کنیش. هنوز فراموش نکردیم که برای گرم کردن پاتیل دورش می دوئیدی و "ها" می کردی!
پس خوب بنویس...مثل همین پست...گهگاهی هم عالی بنویس. مثل اون پست ها. می بینی که عالی ها هم فراموش نمی شن.


برو پی کارت حالا.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۹ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
ارباب پست زدم!

ارباب ما دچار بیماری "سطح این پستم از بقیه پست هام کمتره" شدیم.

ارباب چرا هر پستی که میخوام بزنم خیلی وقت میگیره؟ ارباب رو پست هام حساس شدم.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست های کجا؟

خانه ریدل!

شهر بازی کجاست؟

لندن!

دور شو نیوت...برو بگرد پیدا کن که درخواست نقد اینو کجا می تونی بدی!
حالا که تا این جا اومدی قوانین نقد رو هم بخون که دست خالی نرفته باشی!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ سه شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۱:۳۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
از دپارتمان جانور شناسی یو سی برکلی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 144
آفلاین
سلام ارباب

میشه اینو نقد بفرمایید؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۲۵ شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست شماره 403 باشگاه دوئل، رودولف لسترنج:


معمولا به اعضا می گم درباره سوژه دوئلشون خیلی فکر کنن. خیلی بیشتر از وقتی که برای نوشتن می ذارن. یه ایده خوب پیدا کنن...یه ایده خوب شما رو خیلی جلوتر می بره. متاسفانه معمولا ایده هایی که پیدا می شه ساده و پیش پا افتاده اس و نویسنده ها خیلی تلاش می کنن که اون ایده ساده رو خوب و جذاب بنویسن. که کار نسبتا سخت تریه.
برای شما بر عکسه...ایده خوب رو پیدا می کنین...ولی موقع نوشتن کمی سرسری می نویسین. کمی بی حوصله...
انگار فقط می خوایین بنویسین که تموم بشه. مثلا:
نقل قول:
_فرقی نمیکنه...یکهویی و مسخره مرد!
فرق می کنه خب!
من اگه جای شما بودم این سوژه رو این قدر بی دلیل کنار نمی ذاشتم...هزاران راه وجود داشت که این مرگ مسخره رو توضیح بدین. خلاقیت یعنی همین...یعنی این سوژه ای که داده شده رو به شکلی بنویسیم که به ذهن دیگران نرسه. و این قسمت یه فرصت طلایی بود.
دیالوگ های قبلیش هم خیلی ساده بودن:
نقل قول:
_حالا میدونی چجوری مرد؟
_من شنیدم پاش پیچ خورد مرد!
_نه بابا...اینقد غر زد مرد!
اون قدر عادی و ساده که بهتر بود نوشته نمی شد. خیلی از دیالوگ ها و جمله ها همین حالت رو دارن! بی خاصیتن! توجه داشته باشین که بد نیستن...ایرادی ندارن. ولی ویژگی خاصی هم ندارن. یه مثال دیگه:
نقل قول:
قصر مالفوی ها همیشه مکانی برای تجمع مرگخواران و مراسم رسمی آنها بودند...چه این مراسم جلسه رسمی و مهمی باشد و چه مراسم ختم!
این پاراگرافیه که دو کلمه آخرش باید یه شوک خفیف به خواننده وارد کنه. باید حواس خواننده رو پرت کنه...و یهو به "مراسم ختم" اشاره کنه. طوری که خواننده انتظارشو نداشته باشه. ولی این اتفاق نیفتاده. با کمی دقت در انتخاب کلمات و جمله ها می تونست وظیفه شو بهتر انجام بده.


نقل قول:
و حالا عده زیادی در قصر مالفوی ها حضور داشتند تا در مراسم ختم رودولف حضور پیدا کنند!

اما بر خلاف معمول مراسم ختم به جای ماتم و اندوه و به گوش رسیدن صدای گریه،این صدای خنده و خوشحالی بود که در مراسم به گوش میرسید!
باز هم ایده خیلی خوبه...ولی سوژه ها سرسری و گذرا رد شدن.
ملت از مرگ رودولف خوشحالن. این عالیه...اون قدر خوبه که واقعا حیفه که بطور مستقیم و در یک خط بهش اشاره بشه. می تونست خیلی مفصل تر باشه. خیلی جالب تر. خنده دار تر.
حتی اشاره به این که مراسم ختم مال کیه هم سوژه ای بود که حقش بود کمی بیشتر بهش رسیدگی بشه. مقدمه چینی داشته باشه. دیالوگ های شما معمولا خیلی قوی هستن. ولی در این پست معمولی بودن. ساده و عادی. حتی اون دیالوگ های پشت سر هم که شما مهارت خوبی در نوشتنشون دارین.


نقل قول:
چشمان حاضرین در مراسم برق زد...رودولف جادوگر متمکنی بود...شاید برای آن ها چیزی گذاشته بود!
یه ایده خوب دیگه که بلا استفاده مونده.
همه داشتن از مرگ رودولف ابراز خوشحالی می کردن...تا وقتی که بحث وصیت نامه پیش کشیده شد. چشماشون برق زد...و بعد چی؟

هیچی!

اینم یه فرصت بود...که ملت تغییر رویه بدن. حرفاشونو عوض کنن. به این امید که چیزی بهشون رسیده باشه، از مرگ رودولف ابراز ناراحتی کنن. این دیالوگ اصلا کافی نبود:
نقل قول:
_مرحوم بوق خورده!غلط کرده...والا...ما به احترام مرحوم سیاه میپوشیم!



نقل قول:
با باز شدن وحشیانه درب قصر مالفوی ها،جمله آن شخص ناقص ماند...پس از باز شدن در،چندین ساحره همراه چند بچه سیبیل دار،وارد قصر شدند...یکی از آن ساحره ها که جلو تر از بقیه حرکت میکرد ناگهان سر جای خود ایستاد و در حالی که به آن کودکان اشاره میکرد،رو به حاضرین در مراسم کرد و گفت:
_اینا بچه های رودولفن...بزرگشون کنید!
این قسمت خوب بود...ولی برای بالا بردن سطح پست کافی نبود. کمی هم دیر رسیده بود! شاید اگه این بچه ها کمی زودتر وارد سوژه می شدن(مثلا قبل از باز کردن وصیت نامه) می تونستن سوژه ساز تر و مفید تر باشن.


پست شما طنز بود...ولی خنده دار نبود. سوژه های خوبی داشت که تیتر وار بهشون اشاره شده بود. اگه هر کدوم از این سوژه ها بطور کامل و مفصل شرح داده می شد می تونست خیلی بهتر بشه.


احتیاج به کمک نداری...فقط احتیاج به کمی حوصله داری! صبورانه تر بنویس.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
آرسینوس


سلام

از دیروز تا امروز...بله...همچنان خوبیم!


نقل قول:
به شدت تلاش کردم نکاتی که ذکر کرده بودید رو رعایت کنم.
ما نیز خوشحال می باشیم که تلاش می نمایی!


بررسی پست شماره 180 فرهنگستان ریدل ها، آرسینوس جیگر:


نقل قول:
لوئیس ویزلی با شنیدن ندای دامبلدور به سرعت به جلو خیز برداشته، به سرعت دامبلدور را روی دوش خود گذاشته و پس از اینکه از شدت هیجان، چند بار خورد به در و دیوار، دامبلدور را روی صحنه مقابل لرد پیاده کرد.
من در پست قبل فقط گفته بودم یکی بیاد به دامبلدورکمک کنه...وظیفه ادامه دهنده اینه که سوژه رو بگیره...و فکر کنه که چطوری می تونه همون سوژه کوچیک جزئی رو ادامه بده؟ این شکل کمک، ایده خوبی بود. ساده و بامزه! به نظرم شخصیت لوئیس هم برای این صحنه انتخاب مناسبی بود.


نقل قول:
دامبلدور که زیر یک چشمش کبود شده بود و بینی اش هم از حالت عادی به شدت کج تر شده بود، به سختی به کمک عصایش ایستاد. سپس به آرامی یک قدم به سمت لرد سیاه برداشت.

نقل قول:
دامبلدور نفس عمیقی کشید. سپس یک پای دیگرش را جلو گذاشت و پس از آن پای دیگرش را. البته تمام این حرکت ها با اندکی صدای قرچ قوروچ همراه بود.
ببین! این اغراق درسته...چون دامبلدور پیره و ما مجازیم اینو بزرگش کنیم. پس فراموش نکن...فقط چیزی رو که وجود داره می تونیم بزرگ کنیم. و علاوه بر "وجود داشتن" اون شخص باید خواننده رو یاد اون صفت یا اون رفتار بندازه. مثل همین پیر بودن دامبلدور...یا دماغ شکسته اش.


نقل قول:
- خب تام، همونطور که گفتم نمایشنامه ـت به شدت مشکل داشت. بنابراین اگر ادعا داری که حقیقت رو میگی، ازت میخوام بذاری ما هم زندگی شمارو نمایش بدیم.
سوژه در پست قبلی عوض شده...چون سوژه قبلی عمر خودشو کرده بود. این تاکید دوباره معمولا کار مفیدیه. یه جور محکم کاریه! که خواننده متوجه بشه مسیر داستان عوض شده.


نقل قول:
بنابراین اگر ادعا داری که حقیقت رو میگی، ازت میخوام بذاری ما هم زندگی شمارو نمایش بدیم.

لرد و مرگخواران راست نمیگفتند.
با استفاده از جمله ها می شه طنز خوبی ایجاد کرد. این قسمت هم خوب بود...ولی این کار یه قانونی داره. باید توجه خواننده رو به قسمتی که می خواییم جلب کنیم. این کار هم وقتی انجام می گیره که از کلمات عینا یکسان استفاده بشه. یعنی به جای:
بنابراین اگر ادعا داری که حقیقت رو میگی، ازت میخوام بذاری ما هم زندگی شمارو نمایش بدیم.

لرد و مرگخواران راست نمیگفتند.


بنویسیم:

بنابراین اگر راست می گی، ازت میخوام بذاری ما هم زندگی شمارو نمایش بدیم.

لرد و مرگخواران راست نمیگفتند!

این جا تاکید روی "راست گفتن" هست...برای همین به جای استفاده از عبارت های هم معنی از خود فعل باید استفاده کنیم.


نقل قول:
سینه اش را سپر کرد و با لحنی محکم و با ابهت که انحصارا برای خودش بود، گفت:
این تیکه بود؟ جیگر؟ این تیکه بود؟ به ما تیکه انداختی؟ این کارو کردی؟


نقل قول:
- بلی. راست میگیم. نتیجتا به عنوان تماشاچی، افتخار میدهیم و مینشینیم و چشمان پر اهمیتمان را برای دیدن نمایش مسخره شما خسته مینماییم.

پس از گفتن این جمله، لرد با آرامش و ابهت تمام از بالای صحنه به پایین آمد. سپس مقابل صندلی وسط ردیف اول رفت. یک عدد ویزلی را از روی صندلی برداشت و خودش به جای او نشست.
خوب بود. هم دیالوگ و هم حرکت بعدی لرد و هم عبارت تحقیر آمیز "یک عدد ویزلی" قشنگ بودن.


نقل قول:
حتی عده ای دست هایشان را از پشت صحنه بیرون آوردند و بلافاصله نقش "دستان پشت پرده" را به عهده گرفتند.
دامبلدور با دیدن دویست سیصد جفت دست که از پشت پرده ها زده بودند بیرون و پانتومیم اجرا میکردند، گفت:
- نه فرزندان روشنایی. ما میخوایم داستان زندگی تام و فرزندان تاریکی رو اجرا کنیم. دستای پشت پرده که برای خودمون بودن و عامل موفقیت های بیشمار هری در زندگی پر از عشق و برگزیده وارش
این قسمت به نظر من باید کلا حذف می شد. خوب شروع کردی...خوب پیش رفتی...ولی این جاش کمی خراب شده. از اون طنزاییه که به زور می خواد بخندونه...ولی نمی تونه.


نقل قول:
- میگم پروفسور، بازیگرا قراره کیا و در چه نقشایی باشن؟
پایان خیلی خوبیه. روشن و واضح...و تشویق کننده. چون نفر بعدیه که باید نقش ها رو تعیین کنه و این می تونه جالب و هیجان انگیز باشه.


شخصیت هات خوب بودن...لردت خیلی خوب بود. دامبلدورت عالی نبود ولی قابل قبول بود.


بله سینوس...تلاش کردی...تلاشت هم نتیجه داده. خیلی بهتر از پست قبلیه که نقد کردیم. داشتیم نگرانت می شدیم ولی ظاهرا دوباره داری مثل قبل می شی.


برو سینوس!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۵

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام ارباب.

حالتون خوبه ارباب؟

به شدت تلاش کردم نکاتی که ذکر کرده بودید رو رعایت کنم. بنابراین اگر زحمتی نیست و ممکنه یه نقدی بر این پست انجام بدید.

با تشکرات ارباب.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.