به نام او
درود
هاگزمید، کوچه ی هری چپ، دقایقی بعد : تعدادی برادر ارزشی کوچه رو محاصره کرده بودن. یکی شون پرچم بزرگی رو داشت در هوا تکون میداد، پرچم سیاه رنگی که روش نوشته بود « لا ایفا الا گ ت ت ».
- یا شیخ همانا که ما مهمات آر پی جی را به اتمام رساندیم، حال چگونه دزدان پلید را نابود کنیم؟
فرمانده ی این گروهک خشن ارزشی، که به او شیخ می گفتند، آدم بدقواره ای بود که به روی ویلچر نشسته بود و نیمی از صورتش، در کنار نیمه ی دیگر صورتش قرار داشت.
- انتم الاحمقون! فانهم الآخرین لماذا انا هذه الحمقاء اختیارون؟ انا فست اند فیوریوس دِ سونث، پرتاب نارنجکون.
و از زیر دسته ی ویلچرش مشت مشت نارنجک برداشت و در حالی که ویلچرش با سرعت حرکت می کرد، نارنجک ها را به سمت همرزمانش پرتاب کرد. نیمی از یارانش در دم شهید شدند.
شیخ پس از چند دقیقه تفکر و تمدد اعصاب فریاد زد :
- یا ایها الاصغر کلاش اصغر انتَ لهُ اسپیکرٌ فی ولومِ الزیاد و الترجم بیاناتنا للدزد الرجیم.
- سمعاً و طاعتا.
و بلندگویی به جلوی دهنش گرفت.
-
یا ایها الدزد و الاول و الثانی و الثالث و الخامس الرودریگز فی رئال المادرید، انتم القهرمان الشمبیونز لیگ فی یوم التالی ...- ای کسانی که دزدی کرده اید، همانا بدانید و آگاه باشید که ما شمارا محاصره کرده ایم و از حال شما خبر داریم،
-
و فی الیورو 2016 فی کشور الفرانسه انها هوالبرتغال به مقام قهرمانی و انها هو الاخر الشانس و الاقبالی.- خدمت شما سلام عرض می کنیم و خسته نباشید می گوییم ... خدا قوت.
-
ان المرلین و الساحراته یصلون علی البیریمیر لیگ لانها هوالمنچستر الیونایتد و زلاتانن و اخوی ها، المنچستر الشیتی و الکچل پاس پاس، یا ایها الآرسن الچهارم الونگر فی نورث لاندن فوتبال کلاب انتم قهوه ای بغایتن آخری.- همانا که شما چیزهایی را از ما دزده اید و گفته اند که با سارقان با خشونت رفتار کن و با ناسارقان هم با خشونت کن رفتار. شما متهمید. شما مجرمید. شما دزدید. زیرا که هویت ما را دزدیده اید، وطن مارا دزده اید، رتبه ی ما در جدول را دزده اید، نتیجه ی کنکور ما را دزدیده اید، چیزی که دزدیده بودیم را دزدیده اید، عشق مارا دزدیده اید، بودن ِ ما را نبودن ما را ... شما هوارا دزدیده اید، گریه ام را نه ...
در همین حال ماندانگاس که از لب پنجره یواشکی صحنه رو دنبال می کرد، ناگهان داد زد :
- بابا یه نخ سیگار میخاسم بکشم آتیش نداشتم یه فندک بلند کردم این همه داستان برا...
ولی با خالی شدن یک قبضه ی کلاشینکف به پنجره، تصمیم گرفت دیگر حرفی نزد و فقط گوش کند.
-
ان الفوتبال لنا اما فی ایتالیا لانها آلآس المیلان و البی بی الپیک و الشاه الگیشنیز فیها.- لطفاً از مواد آرایشی با کیفیت استفاده کنید، حمام بروید و خود را بشویید.
-
و انا الحاکم فی البازی الحکم و الحکم پیکً. و انتم یقیناً کت ً و شلوارن و شورتن.
- و ریش خود را قسمت گردن کوتاه کنید. لطفا پس از اصلاح از افترشیو های مناسب استفاده کنید ...
-
قلبی لنا و لوالدیننا یا رحمان یا آلمان. انه القهرمان الجام الجهانی هفت تا لبرزیل!- و از خانه خارج شوید، تا ما راحت تر سر شما را ببریم. با تشکر.
در درون خانه ی مثلن امن، ماندانگاس بعد از شنیدن صحبت های سرکرده ی گروهک، از پنجره فاصله گرفت و با مشت و لگد به جون گلرت که بیهوش کف زمین دراز کشیده بود، افتاد.
- پاشو! پاشو! د لامصب! پاشو !
- چی؟! کی ؟ آلبوس؟! دهع! بیست بار گفتم هارد نه! ایزی فقط! پیرم هارد نمیتونم!
- پاشو برو بیرون پیری جون! رفیقات دم خونه منتظرتن ...
- ها؟
- در پناه او
بدرود
ویرایش شده توسط گلرت گریندلوالد در تاریخ ۱۳۹۵/۶/۱۱ ۰:۲۷:۱۷