هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   3 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷ جمعه ۱۰ دی ۱۳۹۵

بلوینا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۰ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۷
از دُم سوجی پالتویی خواهم دوخت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 52
آفلاین
درود ارباب!
هماهنگ شده با اینی که خیلی لسترنجه جهت دوئل ، مهلتش هم دو روز باشه بیزحمت .

با سپاس فراوان.


اصالت و قدرت برای لحظه اوج!
به یک باره خاموشی ما برای
دگرگونی شما...
بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد...


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۶ دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
نتیجه دوئل آرسینوس جیگر و رودولف لسترنج:

امتیاز های داور اول:
آرسینوس جیگر: 25 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
آرسینوس جیگر: 26 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
آرسینوس جیگر: 26 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز

امتیازهای نهایی:
آرسینوس جیگر: 26 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز


برنده دوئل: رودولف لسترنج!



-شما دو تا دو روزه اعصاب نذاشتین برای ما...ما اگه می دونستیم اینقدر بی جنبه هستین اصلا اجازه نمی دادیم متوجه بشین گوی پیشگویی ای هم در کاره!

-رودولف بی جنبه تره ارباب!
-

-تو حرفی نداری؟

رودولف بغضش را عمیق تر کرد.
-من با چشمام حرف می زنم ارباب.

لرد سیاه دست از قدم زدن برداشت و درست جلوی دو مرگخوار خاطی توقف کرد.
-کل خونه رو ریختین به هم...چه پیشگویی خاصی می تونه در مورد شما دو بی کفایت صورت گرفته باشه آخه؟ به عنوان مجازات گوی های هر دوتونو دادیم هکتور باهاشون معجون درست کنه. حالا می تونین برین.


دو مرگخوار به سرعت برق و باد از اتاق خارج شدند. ولی مقصد هر دوی آن ها یکی بود...آزمایشگاه هکتور!

-بدو سینوس. این آخرین فرصته. قبل از این که معجون بشن باید پیشگویی رو بشنویم. من مطمئنم ارباب شدن در طالع منه. فقط احتیاج دارم اینو از خود گوی بشنوم و اعتماد به نفسم بیش از پیش بشه.

آرسینوس جوابی نداد. چون می ترسید همین یک ذره انرژی که صرف صحبت کردن می کند از سرعتش بکاهد.

دو مرگخوار بعد از این که دو بار اشتباها آزمایشگاه را رد کرده و دو دور دور خانه ریدل دویدند بالاخره موفق به ورود به آزمایشگاه شدند.
و صحنه ای را در مقابلشان دیدند که آرزو کردند کور می شدند و نمی دیدند!

هکتور با لبخندی شیطانی در کنار پاتیلی ایستاده بود. با یک دست داشت معجون داخل پاتیل را هم می زد...با دست دیگرش گوی بلورین درخشانی را بالا گرفته بود.

-ه...هک...داری...چیکار می کنی؟

-می بینی که. دارم آخرین ماده رو به معجونم اضافه می کنم. گوی...

هکتور عادت بدی داشت! صبر نمی کرد! عمل می کرد!

برای همین، ضمن دادن توضیح دستش را کج و گوی را رها کرد. گوی بلورین با نهایت سرعت به طرف پاتیل سقوط کرد.

رودولف بی حرکت ماند. چون باید برای این صحنه بغض می کرد. ولی آرسینوس کراواتش را از دور گردن باز کرد و بعد از این که مانند کمندی دور سرش چرخاند، به طرف گوی پرتاب کردن و در مقابل نگاه های متعجب هکتور و رودولف گوی را گرفت و به طرف خود کشید!
گوی رم کرده بود...ولی آرسینوس با زدن یکی دو ضربه به بالای گوی و گفتن"شششش....آروم حیوون" آرامش کرد.

بغض رودولف تمام شده بود.
-این گوی کدوممونه؟
-نمی دونم...فکر می کنم برای فهمیدنش باید شکسته بشه.

و گوی به زمین پرتاب شد و با صدای بلندی شکست.

دود غلیظی از میان تکه های شکسته بلند شد و زمزمه مبهمی به گوش رسید.

یکی از آن ها باید به دست دیگری کشته شود... یکی باید بمیرد تا دیگری زنده بماند!


آرسینوس نگاه خصمانه ای به رودولف انداخت و شمشیرش را بیرون کشید.
-از خودت دفاع کن دشمن!

رودولف با عجله به دنبال چوب دستی اش گشت.
-لعنتی...تو چرا شمشیر داری؟ چوب دستیم کجاس؟

-در اتاق ارباب ماند. آماده مرگ باش متخاصم!

شمشیر لحن حرف زدن آرسینوس را عوض کرده بود. آرسینوس جادوگر جوگیری بود.
فریاد بلندی کشید و به طرف رودولف حمله ور شد. رودولف که وسیله دفاعی نداشت یکی از پاتیل های هکتور را برداشت و از آن به عنوان سپر استفاده کرد.
صدای برخورد شمشیر با پاتیل با صدای فریاد اعتراض هکتور در هم آمیخت.
-اوهوی...به بچه های من دست نزنین!

دو مرگخوار با هم گلاویز شدند.

-که اینطور...تا تو زنده باشی من نمی تونم زندگی کنم...هان؟
-از اول می دونستم این جا یا جای توئه یا جای من. شمشیرمو ول کن ملعون!

رودولف با تمام قدرت شمشیر آرسینوس را گرفته بود و او را به عقب هل می داد.
آرسینوس قدرت بدنی زیادی نداشت. تعادلش به هم خورد و با تمام سرعت به طرف پنجره رفت.
رودولف از فرصت استفاده کرد و سپر پاتیلی اش را به طرف آرسینوس پرتاب کرد.
پاتیل با پیشانی آرسینوس برخورد کرد و شتابش را افزایش داد!
آرسینوس از پشت سر با پنجره برخورد کرد. شیشه ها را در هم شکست...و با فریاد بلندی به پایین پرتاب شد.

رودولف نفس راحتی کشید...و دو صدای "قلپ" مانند به گوشش رسید. به طرف هکتور برگشت.
-هی هک...کمکم کن جسدشو قبل از این که ارباب ببینه ناپدید کنیم. تو این وضعیت هنوز داری معجون درست می کنی؟

-یه هک تحت هیچ شرایطی معجونشو ناقص نمی ذاره. گفتم که...آخرین ماده معجونم مونده. دو گوی بلورین که ارباب بهم هدیه کرده بود. گوی تو و گوی آرسینوس. که انداختم تو معجون. الان آماده می شه.

رودولف گیج شده بود.
-گوی ما که شکست...نشکست؟

-اون گوی ارباب و کله زخمی بود...چطور پیشگوییشو نشناختی؟ تو چه جور مرگخواری هستی؟ از خودت خجالت بکش. بازیابیش کرده بودم. می خواستم برای افزایش تاثیر معجونم بهش اضافه کنم. که شما دو تا نابودش کردین...راستی...چرا سر گوی ارباب دعوا کردین؟




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ پنجشنبه ۲ دی ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل یوآن ابروکرومبی و پالی چپمن:گوزن!


توضیح: کریسمسه...بابانوئل سرگرم اجرای وظیفه مهم تقسیم هدایاست. و یک گوزن کم داره!
شما(یوآن به عنوان روباه و پالی به عنوان گرگ) رو سر راهش می بینه و تصمیم می گیره از شما به جای اون یک گوزن استفاده کنه.
همراهش برین. به یک خونه یا چند خونه. توضیح بدین که چیکار می کنین. چی می بینین. چه هدیه ای برای کی می برین. چطوری وارد خونه می شین و...


برای ارسال پست در باشگاه دوئل ده روز (تا دوازده شب یکشنبه 12 دی) فرصت دارید.

اگه سوالی داشتین همین جا یا با پیام شخصی بپرسین.


معجون خورده، معجون شوید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۵

محفل ققنوس

یوآن آبرکرومبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۸ جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۳:۱۳:۱۲
از اکسیژن به دی‌اکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 436
آفلاین
تو خیابون داشتم ول میچرخیدم، یهو از یه ناکجاآبادی این خانم گرگه پرید، یقه‌مو گرفت و بدون هیچ توضیحی منو کشوند و آورد اینجا.
خبریه اینجا؟ به مناسبت یلدا، هندوونه خیرات میکنن آیا؟


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل آرسینوس جیگر و رودولف لسترنج: گوی پیشگویی!

توضیح:
حتما گوی پیشگویی هری پاتر در کتاب پنجم رو به خاطر دارین! هر کدوم از مرگخوارا هم یک گوی پیشگویی دارن که همشون پیش لرده.
لرد نمی خواد دست مرگخوارا به این گوی ها برسه. برای همین توی خانه ریدل(یا اتاق خودش، از این محدوده خارج نشین) قایمشون کرده.
شما باید سعی کنین گوی خودتون رو بدست بیارین و پیشگویی مربوط به خودتونو بشنوین!

برای این کار می تونین از هر روشی استفاده کنین. مذاکره با لرد...راضی کردنش...دزدیدن...


برای ارسال پست در باشگاه دوئل، سه هفته(تا دوازده شب شنبه، یازده دی) فرصت دارید.


معجون تو سرتون!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۵

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
درود ارباب.

ارباب، من میخوام با رودولف لسترنج به صورت کاملا هماهنگ دوئل کنم، اجازه میباشد؟ مهلتش هم سه هفته باشه لطفا.

با تشکرات.



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۲۲:۴۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
بزرگ لردآ، قدر قدرتا، قوی شوکتا. آویسومآ!

این جانب که معرف حضور جنابتان می باشم، بر این سرای وارد بر آمدم، تا پس از مدّتی چند طلب جدالی مجادله آمیز نمایم مَعَ آن روده سمت چپ که دائم مجادله نماید. در این مسیر نیز به شکلی تماما ناجوانمردانه قصد مددجویی زان دینگ که دنگ خطابش می کنیم دارای می باشیم.

با تشکرات وافر ز جناب مجانبتان،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.



این درخواست دوئل پذیرفته نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۸/۲۶ ۲۳:۴۰:۱۰

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
نتیجه دوئل رز ویزلی و رودولف لسترنج:


امتیاز های داور اول:
رودولف لسترنج:26 امتیاز – رز ویزلی: 26.5 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
رودولف لسترنج:26 امتیاز – رز ویزلی: 27 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
رودولف لسترنج: 26 امتیاز – رز ویزلی: 26.5 امتیاز

امتیاز های نهایی:
رودولف:26 امتیاز – رز ویزلی: 26.5 امتیاز

برنده دوئل: رز ویزلی!

..........................

توضیح: لازمه توضیح بدم که کمی درگیر پست رودولف بودیم.
سوژه ای که داده شد این بود که مشنگی میاد دنیای جادویی و شما ماموریت دارین برش گردونین. روی قسمت ماموریت داشتن هم تاکید شده بود.
دو داور معتقد بودن که رودولف اصل داستان رو نوشته و فقط به قسمت ماموریت داشتن زیاد نپرداخته و باید امتیاز کامل رو بگیره. یکی از داورا(که اتفاقا ارباب بزرگی هم هست) معتقد بود رودولف اون قسمت رو کلا کنار گذاشته! ولی اون داور هم بالاخره قانع شد که رودولف این ماموریت رو داشته. هر چند کمی کمرنگ و هر چند بصورت معنوی! چون تو پستش خودشو موظف می دونسته که قضیه و حل و فصل کنه و مشنگ رو برگردونه.و در نتیجه کل امتیاز رو دادیم.

این نکته رو هم یادآوری کنم که امتیاز های داورا ربطی به هم نداره. هر کدوم که تشخیص بده که پست بصورت نسبی بی ربط به سوژه هست می تونه یک چهارم کل امتیاز رو کم کنه.

..............................

ساکنین خانه ریدل به دیدن صحنه های عجیب و غریب عادت داشتند...ولی صحنه ای که صبح آن روز شاهدش بودند کمی عجیب تر و البته مسخره تر از روز های قبل بود.

شاخه گلی سراسیمه که با دو برگ ظریف و نازکش دو گوشه گلدانش را گرفته بود و ریشه هایش از زیر گلدان بیرون زده بود، با تمام وجود به این طرف و آن طرف می دوید و فریاد می کشید!
-نمی خواااااااااااااااام...دست از سرم بردار. گفتم نمی خوام!

و جادوگر نیمه برهنه ای که با آب پاشی در دست، در تعقیب گل و گلدانش بود.
-فقط یه پاش دیگه! خواهش می کنم...صبر کن. من در مقابل تو مسئولم! وقتی ارباب رفتن مسافرت، فرمودن به گلدوناشون آب بدیم.

-پاش دیگه چه جور واحد شمارشیه؟ تو داری منو خفه می کنی! الان تو گلدونم پر گِله...اونم از نوع نرم! دست از سر من و گلدونم بردار. یه تیغمم که شکستی! نامرد!

گلدان و رودولف دقیقا تا ساعت پنج بعد از ظهر که وقت تعطیل شدن هاگوارتز بود به تعقیب و گریز ادامه دادند...بعد شیفت رودولف عوض شد. چون باید می رفت دم در هاگوارتز می ایستاد و جذابیتش را برای ساحره های نوجوان به نمایش می گذاشت.

این فرصتی بود برای رز که تیغ شکسته اش را ترمیم کند...غنچه های وحشت زده اش را دلداری بدهد...و البته فکری برای این وضع بکند!


دو روز بعد...لحظاتی پس از بازگشت شکوهمند لرد سیاه از سفر:


-یاران ما...آرامش خود را حفظ کنید! بله! ما بازگشتیم. سوغاتیاتونو برای تقدیم کردن به ما آماده کنین.
-ولی ارباب...شما رفته بودین مسافرت...
-خب شما هم رفته بودین. پارسال مگه نرفتی هاگزمید آدامس بخری؟ اون مسافرت نبود؟ هاگزمید کجا و این جا کجا. یا تو...آرسینوس. هر روز مگه از این جا نمی رفتی وزارتخونه؟ اونم مسافرت بود. همگی سریع سوغاتیای ارزشمند ما رو آماده کنن. این رودولف کجاست؟ به گلدان های ما به خوبی رسیدگی کرد؟ رودووولف؟

آرسینوس که اصولا اگر در هر کاری مداخله نمی کرد، می مرد، جلو رفت.
-ارباب...با اجازه شما مُرد!

-مرد؟ قتل ناموسی؟ بالاخره یکی غیرتی شد و زد اینو کشت؟

این بار نوبت رز بود که جواب بدهد.
-نه ارباب...راستش...رودولف خیلی به من رسیدگی کرد. هر روز به برگ هام روغن زیتون می زد که براق و زیبا جلوه کنن...و البه اصلا مهم نبود که برگام نمی تونستن نفس بکشن! وقتی خواب بودم غنچه هامو به زور باز می کرد که وقتی شما برگشتین بگین به به...رز چقدر باز شده! روزی سه بار منو هرس می کرد! به این صورت که گلامو می چید و برای ساحره هاش می برد! منم خواستم محبت هاشو جبران کنم...همین دیروز براش یه غذای مخصوص آماده کردم...که خورد و مرد! بی جنبه بود ارباب.

لرد سیاه اهمیت چندانی به مرگ رودولف نمی داد. رودولف کم تر، زندگی شاد تر...ولی باید می دانست این چه غذایی است!
-درباره غذا برای ما توضیح بدین.

-خب...ارباب غذای خاصی نبود. من براش ران آکرومانتیولای کباب شده در فر...به همراه پاستا و پنیر گودا...و کمی سالاد سبزیجات...و کمی از غذای مخصوص خودم درست کردم.

ریز بودن جمله آخر باعث نمی شد که لرد سیاه آن را نبیند...یا نشنود!
-اوووم....غذای....خودت رز؟...یعنی؟...کود؟

رز با جدیت سرش را تکان داد.
-ارباب لطفا از این اسم استفاده نکنین! بهم بر می خوره! این کار برخلاف حقوق گیاهانه. شما بفرمایین فرآورده های مقوی گیاهی!

لرد سیاه سعی کرد برای رودولف که در اثر خوردن فرآورده های مقوی گیاهی کشته شده بود دلسوزی کند...ولی هر کاری کرد نشد! نتوانست!
چمدان هایش را برداشت و به طبقه بالا رفت.
-چمدونامونو خودمون حمل می کنیم که شما بتونین سوغاتیاتونو تو دستتون بگیرین و بیارین بالا! حرف هم نباشه!






پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹ سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
سوژه دوئل رز ویزلی و رودولف لسترنج: مشنگی در دنیای جادویی!


توضیح:یک مشنگ(ماگل) اشتباهی وارد دنیای جادویی شده. هاگوارتز...هاگزمید...خانه ریدل...وزارتخونه، یا هر جای جادویی دیگه.
این مشنگ چیزایی می بینه که براش عجیب هستن. مکان ها، شخصیت ها، اتفاق های جادویی!
پاک کردن حافظه ممنوعه. برای همین، شما ماموریت دارین بدون این که متوجه چیزی بشه، اونو به دنیای خودش برگردونین.


نکته ها:

1-این که چطوری اومده مهم نیست. می تونین توضیح بدین...یا ندین.
2- وظیفه برگردوندنش به شما داده شده. ولی مجبور نیستین این کار رو درست انجام بدین!
3-طبیعتا نمی تونین آپارات کنین...چون قرار نیست متوجه چیزی بشه. ولی استفاده از روش های دیگه آزاده...کافیه مشنگ رو قانع کنین که خبری از جادو نیست و همه چیز عادیه!
4-تنها استثنایی که قائل می شیم در مورد رزه...رز یه انسان عادی نیست. ولی برای این که شرایط هر دو طرف یکسان باشه، لزومی نداره درباره خودش توضیحی به مشنگ بده یا قانعش کنه که چرا یک گُله!(اگه توضیح بده، یا این موضوع مشنگ رو کمی گیج کنه، اشکالی نداره. ولی اجباری در کار نیست.).


برای ارسال پست در باشگاه دوئل، ده روز(تا دوازده شب جمعه 21 آبان) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
ارباب؟
هماهنگ شده اس البته!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.