_هری:هاگرید الان سه ساعته داریم تو این کوچه ها ول میگردیم هرچی مغازه هم که دیدیم رفتیم و اونجارو زیرو رو کردیم این شهر لباس پوست سیمرغ آتش رو نداره بیا و بیخیال شو
هاگرید:هری معلوم هست چی داری میگی؟پای مرگ و زندگی در میونه،من اگه اون لباس رو نخرم اهریمن وحشی با اون قدرتش منو با خاک یکسان میکنه،تنها وسیله شکست اون همین لباسه
هدویگ:هاگرید تو اصلا نباید تو اون مسابقه ثبت نام میکردی،اگه اهریمن وحشی رو شکست بدی،اون از تو انتقام میگیره،خودتم خوب میدونی،لباس سیمرغ آتشین تنها پنج ساعت قدرت داره
هاگرید:اوه اون مغازه رو ببینید،
((((فروشگاه لباس های جادویی))))
بهتره این مغازه رو هم ببینیم.
هری و هاگرید و هدویگ:سلام آقا
فروشنده:سلام،به فروشگاه جادویی من خوش آمدید کمکی از دست من بر میاد؟
هاگرید:لباس پوست سیمرغ آتش رو دارید؟
فروشنده:اوه،شما یکی از ویژه ترین لباس های جادویی فروشگاه مارو میخواید،این لباس خیلی سحر آمیزه و خیلی مهمه چه کسی از اون استفاده میکنه
هری:این لباس رو برای هاگرید میخوایم اون دوساعت دیگه تو میدون شهر با اهریمن وحشی مسابقه داره.
هدویگ:اگه ما این لباس رو نخریم اهریمن وحشی هاگرید رو شکست میده،هرچند اگه هاگرید پیروز شه اهریمن وحشی حتما از اون انتقام میگیره
فروشنده؛که اینطور،پس با من بیاید
اینجا محل نگهداری این لباسه،خیلی مرموزه باید بصورت مخفی اونو ببرید
هاگرید:نگران نباشید،ما از پسش برمیایم.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
یک ربع بعد
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
هری:خیلی ممنون آقا روز خوش
فروشنده:بازم سر بزنید
هاگرید و هدویگ:حتما
هاگرید:باید بریم خونه
هری:نه من باید به محل مسابقه برم تا اونجارو آماده کنم
هاگرید:باشه،میبینمت
هدویگ:اووووووووف هاگرید بپوشش دیگه فقط ده دقیقه به شروع مسابقه مونده
هاگرید:خیلی سخته،اها اهااا پوشیدمش بالاخره
هدویگ:خب،حالا زودباش راه بیفت بریم
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
میدان شهر
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
هری:بچه ها بالاخره اومدید،هاگرید زودباش برو،اهریمن وحشی منتظرته
هاگرید:باشه رفتم
هدویگ:اوه چهار ساعت و نیم از مسابقه گذشته،اگه هاگرید تا نیم ساعت دیگه اهریمن وحشی رو شکست نده جادوی لباس تمام میشه
هری:هدویگ ببین،لباس هاگرید داره تبدیل به خاکستر میشه
هدویگ:چی؟خاکستر؟
هری:واسا ببینم،خاکستر رفت تو دهن اهریمن وحشی
داور مسابقه؛اهریمن وحشی،تو فقط ده ثانیه وقت داری تا بلند شی،
یک
دو
سه
چهار
...
ده
برنده این مسابقه آقای هاگرید
هدویگ و هری؛آفریننننننننن آرههههههه همینهههه
هاگرید:بچه ها من مسابقه رو بردم،خیلی خوشحالم،خیلی
هدویگ:بچه ها،حالا باید یه فکری واسه اهریمن وحشی کنیم تا همه چی یادش بره،وگرنه برای انتقام هاگرید برمیگرده
هری:نه نباید چیزی یادش بره،مگه یادتون رفته ما برای اینکه روی اونو کم کنیم تو این مسابقه ثبت نام کردیم اگه یادش بره که فایده ای نداره،من یه جادو درست می کنم که با بوییده شدن اون توسط اهریمن وحشی،هاگرید رو شبیه اژدهای سرخ مو ببینه و نتونه سمتش بیاد
هدویگ و هاگرید:درسته.....
جالب بود.
منتها بعد از اینکه دیالوگ هات رو نوشتی و خواستی بری سروقت توصیفات، دوتا اینتر بزن. در انتهای جملاتت هم یادت نره نقطه بذاری. اگر هم جمله حالت تعجبی یا خبری داشت، علامت تعجب.
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی