یه بار غذا از بیرون خورده بودیم.
بعد من خواب دیدم یه جاروی نفرین شده میخواد منو بکشه!
منو ولدمورت سوار ماشین بابام شدیم بعد ولدمورت میگه تو رانندگی کن!
خلاصه منم که انقد دست وپا چلفتی بودم تو خواب.که آخر جاروهه ما رو گرفت و منو کشت!
بعد خوابم تبدیل شد به یه خواب دیگه
در نهایت هم بیدار شدم!
.
.
.
.
ضایع بود.نه؟
به هر حال خواب بوده

یک بار خواب دیدم دارم تو حیاط مدرسه ی هاگوارتز راه میروم یک دکمه رو زمین پیدا کردم برداشتم، تو را داشتم به دکمه نگاه میکردم بعد افتادم زمین دیدم پایم به یک چاله ی کوچک گیر کرده است بعد دیدم اون دکمه اندازه ی این چاله است دکمه رو گذاشتم تو چاله بعد دراکو داشت میومد پیشه من انگار از دستم عصبانی بود ولی همینکه اومد پیشه من نقاشی من و دراکو رو زمین ظاهر شد خیلی قشنگ بود دراکو یادش رفت چی می خواست بگه بعد هری اون عکاسی رو اوارد از نقاشی ما عکس گرفت و هری داشت مسخره ام میکرد بعد من رفتم به هری بگم که بس کند دوباره داشتم میفتادم زمین که دراکو دستم رو گرفت داشت یک چیزی به من می گفت که کاملا یادم نیست و از خواب بیدار شدم،بازم خواب دیدم بقیشون هم یکم عجیب غریب هستند.

منم یه بار خواب دیدم ولی یادم نمیاد

من که یه سری روز فیلم هری پاترو نگاه کردم شب تحت تاثیر اون فیلم خواب دیدم که سوار بر جارو در کنار هری پاتر توی یه جنگل تاریک و سیاه در حال پرواز هستم

آره یه بار دیدم اونم وقتی بود که زندانی آزکابان رو تموم کردم. اون موقع هنوز عکس سیریوس بلک رو ندیده بودم و...
رفته بودم توی هاگوارتز که هری و رون و هرمیون رو دیدم که دارن با هم حرف میزنن که یهو همه جیغ زدن و یه ماری که نقره ای بود و برق می زد و طول و صورتش مثل هیولای تالار اسرار بود(هنوز فیلم تالار اسرار رو ندیده بودم و وقتی دیدم کلی شباهت بینشون پیدا کردم) با این تفاوت که یه دندون طلایی داشت. بچه هایی که اونو دیده بودن داد می زدن سیریوس بلک اومده هری رو بکشه. اما اون مار به جای اینکه هری رو بکشه از کنارش رد شد و درست زل زد به چشمای منو دهنشو باز کرد و سر من به سقف دهنش(خیلی محکم) خورد و...
از خواب پریدم و فهمیدم سرم به دیوار بالای سرم خورده و بعد خوابیدم ولی دیگه خواب ندیدم

لوتانتونا!( آره یه بار خواب دیدم هری شدم دارم خاله پتونیا می زنم انقدر باحال بود.

اره خواب دیده بودم که رفتم امریکا بعد یه قطار دیدم که هرمیون توش بود ضاحر شد بعدش هرمیون در گوشم گفت نویل لانگ باتم ناراحته بعد به من گفت که بذاریم یه اتوبوس رو برانه بعد نویل و رون امدن هرمیون گفت : نویل برو اون. . که من پریدم وسط حرف و گفتم:قطار رو برون بعد نویل شاد شد و. رفت بالای قطار. رون هم سوار شد. با راننده (نویل ) صحبت می کردیم و سرگرم بودیم که یهو نویل نزدیک یه جنگل تاریک توقف کرد که یهو. ... از خواب پریدم

اره خواب دیده بودم که رفتم امریکا بعد یه قطار دیدم که هرمیون توش بود ضاحر شد بعدش هرمیون در گوشم گفت نویل لانگ باتم ناراحته بعد به من گفت که بذاریم یه اتوبوس رو برانه بعد نویل و رون امدن هرمیون گفت : نویل برو اون. . که من پریدم وسط حرف و گفتم:قطار رو برون بعد نویل شاد شد و. رفت بالای قطار. رون هم سوار شد. با راننده (نویل ) صحبت می کردیم و سرگرم بودیم که یهو نویل نزدیک یه جنگل تاریک توقف کرد که یهو. ... از خواب پریدم

خوب بحث خواب شده باید بگم منم یبار خوابشو دیدم که نه هری بود و نه دراکو یا هرمیون احتمالا مال قبل از اونا بود حالا که خلاصشو بگم تو جنگل سیاه کنار یه روز خانه نشسته بودم و داشتم با دستام با اب شکل های مختلفی درست میکردم که یهو همچی بهم ریخت...

خوب اینجا دنیایه سرگرمی هری پاتره اگه تو دنبال جادو هستی باید بگم که تقریبا غیر ممکنه بدست بیاری فقط تا همین حد بهت میگم که دنبالش نری بهتره