هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۵۷ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
پست اول تیم اجرا


- کلوپ جادوگران همینجا بود؟
- همینجاس... چشمای کورتو باز کن تابلوشو ببین.

جن خانگیِ کور، با یک دست عصای سفیدش را بالا گرفت و با دست دیگر نیز عینک دودی‌اش را از چشم برداشت. سپس با چشمان کورش تابلوی رنگارنگ کلوپ جادوگران را خواند.
- بوکی هنوزم نتونست تابلو رو خوند. حتماً تابلو خیلی بدرنگ بود!

جادوگر دربان کبود شد. او جادوگری بود که آن تابلو را ساخته بود و برای ساختنش خون دل خورده بود. او طاقت نداشت تابلویش توسط یک جن خانگی سیبیلو مورد اهانت قرار گیرد! در نتیجه به محض اینکه جن را از یقه کت گرفت و بلند کرد، جن ناگهان با عصای سفید خود کوباند بر سر وی و با صدای جیغ جیغویی گفت:
- هیچ جادوگری حق نداشت در روز جن‌های خونگی آزاد یک جن خونگی آزاد رو کتک زد!
- نمیدونستم روز جن خونگی آزاد داریم اصلاً.

البته همین حرف جادوگر کافی بود که جن یک ضربه دیگر با عصایش بزند و مردم دورشان جمع شوند و شروع کنند به فیلم گرفتن از دعوا و البته دعوا کم کم بالا گرفت و پای جن‌های خانگی آزاد را هم به صحنه باز کرد و ریختند دور همی دربان بدبخت را کباب کردند و به دنبال نبود دربانِ وظیفه شناس، جادوگران زیر ده سال ریختند در کلوپ و شروع کردند به پای کوبی کردن.

اما در گوشه دیگری از کلوپ، جمعی خسته و بیخیال و بریده از دنیا، نشسته بودند و داشتند همزمان با نوشیدن نوشیدنی کره‌ای، راجع به آخرین مناظرات کشتی کج و فیتیله پیچ شدن هیتلر به دست روزولت بحث میکردند.
در میانه بحث، ناگهان یکی بلند شد. ابتدا پاهایش را تکان داد تا بوی خوش جوراب‌هایش در هوا پخش شود، دستی به موهای سیخ سیخی‌اش کشید، سپس سینه‌اش را همچون کفتری مغرور سپر کرد و گفت:
- من میگم یه کار جدید کنیم.

سه ساحره، یک جادوگر جادوگر و تنها روباه جمع که نشسته بودند، با تعجب به چهره او نگاه کردند. سپس آنانیو با تعجب گفت:
- جیمز؟ این کارا چیه وسط کافه؟ بگیر بشین... داریم بحث به این مفرحی انجام میدیم خب.
- نه آنا... نه... مخالفم... من میگم بیاید یه مسابقه بدیم، من، آرسی و آماندا یه تیم، شما سه تا هم یه تیم، پانتومیم اجرا کنیم.

بقیه جمع برای چند ثانیه با تعجب بهم نگاه کردند، اما بعد شانه‌ای بالا انداختند و چهار چشمی به جیمز زل زدند که پانتومیم اجرا کند. اما جیمز در جواب به سرعت رفت به طرف آرسینوس و وی را از جا بلند کرد و خودش نشست. سپس زمانی که چشم غره آرسینوس را از زیر نقاب دید، خودش را کاملاً به کوچه تسترال چپ زد.

- اهم... خب پس... حواستون باشه، میخوام شروع کنم.

و آرسینوس شروع کرد!
او در ابتدای کار، شروع کرد به راه رفتن در بین ردیف‌های میز و صندلی ها، سپس پایش به یکی از صندلی‌ها گیر کرد و به زمین برخورد کرد و شست پایش رفت در نقابش. سپس ملت بسی به او خندیدند و مسخره‌اش کردند و او هم به شدت افسرده و اندوهگین شد و حتی چند تکه دستمال کاغذی روی خودش خالی کرد.

- هوووم... آدمه پس؟

آرسینوس سرش را به نشانه تایید تکان داد. سپس خواست بلند شود که البته نتوانست و افتاد صاف در آغوش یک صندلی که دست بر قضا کاملاً اتفاقی در همانجا بود. آرسینوس پس از آنکه چهره Deal With It واری به خود گرفت، از جا بلند شد و دوباره به جمع دوستانش رفت که البته همه ساکت بودند.
- یعنی هیچکس نفهمید؟
- نه.

آرسینوس از نفهمیدن ملت در دل شکایت کرد. اما نفس عمیقی کشید، و سپس رفت کنار یک غول غارنشین که در همان نزدیکی نشسته بود. موهای زیربغل غول را کند و همچون ریش به خود آویزان کرد و تلاش کرد در زیر نقاب چهره موعظه گر و دانایی به خود بگیرد و اصلاً هم اهمیتی نداد که ملت نمیتوانند قیافه‌اش را ببینند!
او پس از این میزان زور زدن برای تغییر قیافه همیشه ریلکسش، یک عکس آهو از جیب خود بیرون آورد. ابتدا با حالتی استهزا آمیز به آن نگاه کرد. سپس آن را مچاله کرد و در سطل آشغال انداخت و بعد هم رفت بالای سر سطل آشغال، همچون ابری بهاری اشک ریخت ریخت.

- ما هنوزم نفهمیدیم.

آرسینوس چشمانش را در زیر نقاب چرخاند، سپس یک قلم پر از جیبش بیرون کشید و شروع کرد به خط خطی کردن روی پیشانی‌اش. اما پس از چند ثانیه آن را پاک کرد و باز هم به ملت نگاه کرد.

- پس خر شانسه و با یکی که کلش زخمیه ارتباط داره؟
- آره... و سه بخشی هم هست!

آرسینوس پس از گفتن این جمله، منتظر شد تا پاسخ را در پست بعدی بخواند!


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۶/۲/۱۳ ۱۴:۳۳:۲۹


پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

گرنت پیج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۸
از مغز خوشگل من هر کاری بر میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 74
آفلاین
تیم حدس



گرنت در محوطه هاگوارتز قدم میزد و با خود می اندیشید. به همه چیز. به دنیای جادوگری و سوالات بی پاسخ آن ها که البته هیچ یک برای گرنت بی پاسخ نمی ماند.
به همه چیز فکر میکرد. به راز و رمز های دنیای جادوگری و همان چیز هایی که نابغه ها معمولا درباره اش فکر میکنند.
ناگهان حس کرد از راه رفتن خسته شده است. او کلا بیشتر اوقات نشسته فکر میکرد و این حجم از راه رفتن در این ساعت شب بی سابقه بود. خیلی از خودش مایه گذاشته بود.
بالاخره درختی پیدا کرد و زیر آن نشست که شاید مانند داستان افتادن سیب از درخت بر سر انیشتین و کشف جاذبه او هم بتواند کشفی بکند.
امم... مثل اینکه عوامل پشت صحنه اشاره میکنند که : احمق جون اون که انیشتین نبود گراهام بل بود.
مگه گراهام بل برق رو اختراع نکرد؟
خلاصه مهم نیست مهم اصلیت داستانه که خوردن سیب تو کله یک نفره. حالا هر چی!
گرنت که در فکر فرو رفته بود ناگهان حس کرد چیزی او را از پشت سیخ میدهد. چیزی خار مانند. و وقتی گرنت برگشت تا به پشت سر خود نگاهی بیندازد، مشتی حواله چانه اش شد که او را صاف فرستاد توی خوابگاه پسران ریونکلاو تا دیگر نصف شبی در هاگوارتز ول نچرخد و فکر های چرند نکند.
و جالب است به شما بگویم که دوست عزیز مشت زنمان همان درختی بود که گرنت زیرش نشسته بود. فقط این درخت به جای سیب مشت روی سر ملت می اندازد. و این درختی درختی نیست جز همان بید کتک زن خودمان!


من اول مغز بودم...
بعد دست و پا در آوردم!


کـــارآگاه پیج

تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

جیسون ساموئلزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰
از سفر برگشتم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 234
آفلاین
مسابقات پانتومیم جادویی

سه مون vs شیششون

=======

- ساحره ی با کمالات؟
- مغز خوشگل؟
- بلاک کردن من؟

فقط یکم مونده بود که جیسون از کلوپ بیرون بره و تو افق محو بشه، ولی چون کلاً خیلی اهل محو شدن و اینجور چیزها نبود، دوباره سعی کرد. دست هاش رو برد بالای سرش، پاهاش رو محکم به هم چسبوند و چند وقت یکبار هم با یک حرکت سریع، دستش رو جوری که انگار میخواست یه توپ بیس بال رو بزنه تکون میداد.

- غر دادن؟
- پرستش؟
- حرکت میکنه؟ نمیکنه؟ دستاش حرکت میکنه خودش حرکت نمیکنه؟!

جیسون به گرنت اشاره کرد که نشون میداد داره نزدیک میشه. جیسون یکبار دیگه هم پاهاش رو به هم چسپوند، دست هاش رو برد بالا و باز هم چند ثانیه یکبار اون هارو تکون میداد، ولی ایندفعه با شدت بیشتر!

- همه بریزیم سینوس رو بزنیم؟
- علیه باروفیو کودتا کنیم؟
- ساحره ی حمله کننده؟ حمله کن؟ حمله میکنه؟

جیسون ایندفعه به رودولف اشاره کرد که نشون میداد اون داره نزدیک تر میشه، اما قبل از اینکه بتونه پانتومیم رو ادامه بده 2 مرد وارد کلوپ شدن، به سمت جیسون اومدن و یقه اش رو گرفتن.
- فکر کردی به همین راحتیه؟! میزنیم لت و پارتون میکنیم!
- داداش فکر کنم سوژه رو اشتباهی اومدی.
- اشتباهی؟ یک دقیقه صبر کن...

مرد یه کاغذ از جیبش درآورد و یکبار دیگه خوند:
نقل قول:
جاسم و قاسم عزیز
برای سوژه ی مورد نظر به آدرس زیر بروید:
کوچه ی دیاگون، مغازه ی ویزلی ها
سوژه: شما به تازگی از از آزکابان فرار کردید و می خواید هر کی که اونجا هست رو بکشید! نیست و نابود! خیلی زیاد هم نیست و نابود!
با احترام، سالار سوژه زاده

- دیدی؟ ما توی دهکده هاگزمید هستیم!
- خب اشکالی نداره...سوژه رو همینجا اجرا میکنیم!
- جان؟

چند ساعت بعد - قبرستان دهکده ی هاگزمید

- ما اومدیم اینجا که یادی کنیم از چهار جوون ناکام که امروز بر اثر حادثه ای در کلوپ جادوگران جان باختند. اول از جیسون ساموئلز یاد میکنیم. بی اعصاب و اهل سفر. رودولف لسترنج. قمه به دست و دنبال ساحره ها. امیدواریم در درگاه مرلین گناهانش بخشیده بشه. گرنت پیج. تازه وارد و دارای یک مغز خوشگل. گبین...همه دنبال این بودن که بلاکش کنن...روزگار به این جوون ها رحم نکرد. خدا بیامرزتشون.


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۰:۲۷ جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
تیم حدس


یک روز بهاری تقریبا شلوغ در دنیای جادوگری گیبن در انتهای کوچه ی ارمستانگ به دیوار تکیه داده بود و کیفی که در دست داشت را محکم نگه داشته بود. صدای چکمه و شلپ شلپ ان در چاله های اب گیبن را وادار به برگشتن کرد. فردی با شنل سیاه و چشمان براقی که تنها چیزی بود که از صورتش معلوم بود به گیبن نزدیک شد و کلاه شنلش را برداشت.
گیبن کیف را روی زمین گذاشت.
-جواب رو اوردی؟

ریگولوس پاسخ داد:
-البته که اوردم. تو چی؟ جواهرات من را اوردی؟

گیبن کیف را بلند کرد و جلوی ریگولوس گرفت و زیپ ان را باز کرد. الماس های درشت بانک مرکزی همه انجا بودند. ریگولوس به دیدن الماس ها دیگر نمیتوانست تحمل کند دستش را در جیب شنلش کرد و کاغذی را بیرون اورد کرد‌.
-بیا این هم جواب مسابقه! فکر نکن به دست اوردنش اسون بود.

گیبن دیگر چیزی نگفت تنها لبخند به لب داشت و ریگولوس را تماشا میکرد که کیف را بلند کرد و به سمت انتهای کوچک میرفت. ریگولوس ارام ارام قدم میزد که چیزی روی زمین توجهش را جلب کرد‌. کمی بیشتر دقت کرد باورش نمیشد. یک خرگوش بود. یک خرگوش سفید. نفسش تبدیل به هق هق شد. لرزان به پشت سرش نگاه کرد.
- گیبن ! نه خواهش میکن...!
-اواداکادورا!

گیبن چوبدستی اش را غلاف کرد و از کوچه خارج شد کاغذ مچاله شده را باز کرد. با دستخط بدی بید کتک زن روی کاغذ نوشته شده بود.



_______________________

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۲/۸ ۰:۳۷:۰۷

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۶

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
از خانه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
مسابقات پانتومیم جادویی

سه مون vs شیششون


آرتور نگاهی به جمع انداخت و دید که همه یا سرشون تو کتابه یا دارن با چوبشون ور میرن. برخی هم انگار مجبور بودن بیدار بمونن داشتن به در و دیوار نگاه میکردن.

یکم فکر کرد و با خودش گفت من باید این جمع رو متحول کنم. انگار از جنگ با ارتش گریندل والد برگشتن.

از جاش بلند شد و روی یه مکان بلند ایستاد که همه ببیننش.

بلند داد زد.
-همه گوش کنید! چرا عین جنگ زده های بدبخت میمونید؟ یکم جنب و جوشی تفریحی چیزی. حوصلمون پوکید.

گیبن نگاهی به آرتور انداخت.
-خب تو میتونی ساکت شی ویزویزی. کسی که کاری با تو نداره.

آرتور گیبن رو تهدید به حمله با افسون آداوراکداورا کرد اما از اونجایی که عضو محفل بود نمی تونست اینکار رو بکنه.

جیسون در یک لحظه از ته سالن اومد کنار آرتور.
_چطوره پانتومیم بازی کنیم؟ به چند تا گروه تقسیم میشیم و بعد مسابقه میدیم.

ریگولوس از جاش بلند شد.
_موافقم. من و آرتور و جی هر چند زیاد ازش خوشم نمیاد، تو یه گروه. ببینم کی می خواد جلو ما وایسه.

گیبن که دید ریگولوس داره کری میخونه، گروهشو تشکیل داد و گفت:
_چطوره ما دوتا گروه با هم مسابقه بدیم. خب من و گرنت و رودولف هم با همیم. اول کی اجرا میکنه؟

جمعیت به دو گروه مقابل هم خیره شده بود که یه دفعه لینی وارنر از بین جمعیت بیرون اومد.
_حالا که می خواید مسابقه بدید منم داورم. اول گروه آرتور اجرا کنه. خب کی داوطلب میشه اولین اجرا رو انجام بده؟

آرتور دستشو بالا گرفت.
_اول من اجرا میکنم.

آرتور نگاهی به گیبن انداخت و براش خط و نشون کشید. اول از همه دستاشو بالا برد و شروع کرد به تکون دادن.

گیبن گفت:
-خب این چیه؟

آرتور همون کار رو ادامه داد.

-میشه یکم واضح تر اجرا کنی؟

آرتور نگاهی به جیسون انداخت.
_میشه تو پانتومیم کمکم کنی؟

جی گفت:
_البته!

آرتور نگاهی به جی انداخت.
_امیدوارم زیاد درد نکشی!

جیسون با تعجب به جمعیت خیره شد. آرتور با سرعتی معادل سرعت نور به سمت جی حمله ور شد و شروع کرد به زدن جیسون.

جیسون که داشت زیر مشت و لگدای آرتور نابود میشد به گروه گیبن گفت:
_شما رو به مرلین کبیر قسم حدس بزنین.

گیبن که داشت حرکات رزمی آرتور رو نگاه میکرد رو کرد به رودولف و گفت:
-این مسابقه پانتومیمه یا حرکات رزمی؟!

گرنت گفت:
-من فهمیدم! داری میزنیش.

کل جمعیت به حالت پوکر فیس دراومد و محل ارتکاب جرم را ترک کرد.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین
تیم حدس زننده




کلاس انشای جادویی هاگوارتز

_رودولف لسترنج...بیا و انشات رو بخون!
_باشه!

نقل قول:
موضوع انشا: آیا نارس بودن بادام،فحش است؟

متن انشا:ما بادام نارس دوست دارم...ما بادام نارس میخوریم..ما بادام نارس را با نمک میخوریم...ما فحش نیز میخوریم...بیشتر عمه مان فحش میخورد...پس طبق قوانین ریاضی فحش مساوی بادام نارس است،زیرا هر دو خورده میشنود.

خب بادام نارس اسم های دیگری نیز دارد..مثل چاقله بادام.
بادام که همان بادام است،ولی نارس اینجا به چاقاله تغییر کرده است.

پرسشی پیش می آید که خب چاقله چیست و به چه معناست؟
پاسخ پرسش فوق این است که چاقاله مثلٍ حمیده است...همانطور که حمیده مونث شده حمید است،چاقله به دلیل "ه" آخر، مونث شده ی کلمه دیگری است!

برای همین است که این "کلمه دیگر" فقط مختص جنس مذکر است!

نتیجه گیری: بله...بادام نارس فحش است!


_لسترنج؟
_چی شده؟
_خاک تو سر من که همچین موضوعی دادم در ابتدا و بعد خاک تو سرِ غول غارنشینت بکنم! پاشو برو از کلاس بیرون!




پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶

ریگولوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۷ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۷:۵۴ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۸
از یو ویش.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 279
آفلاین
مسابقات پانتومیم جادویی

سه مون vs شیششون



هر طور که بخواهیم حساب کنیم، همه ی این ها به کنار "کلوپ جادوگران" مسخره ترین اسمی ست که برای یک کلوپ میتوان استفاده کرد. چیزی درست به احمقانگیِ "ریگولوس فروشی" یا "گوسفندِ زنده"، که تقریبا باهم برابری میکردند.

"دنبال جادوگر میگردین؟! هاه! ما اینجاییم!"

و می دانید؟ حقیقت اینجا بود که نه تنها جادوگران "اینجا" بودند بلکه انسانی بنام گیبن هم آن روز در کلوپ جادوگران حضور داشت و شاید در جریان نباشید اما قیافه ی گیبن زیر ماسک طوری بود که وقتی نگاهش میکردی هی دلت میخواست بلیت بزنی بلاکش کنند.

بهرحال، نزدیک ظهر بود که تیم شماره ی سه با موزیک متنِ خوب بد زشت و درحالیکه تیمی از برجسته ترین دانشمندان علم نجومِ سازمان ناسا به فرماندهی آگوستوس راکوود پشت سرشان رژه میرفت، دروازه های کلوپ جادوگران را شکستی شکستی کردند و داخل شدند.

تیم نجوم دانان که کاشف به عمل آمده بود همگی مامور مخفی بوده و مسلسل هایی را بهمراه حکم دستگیری بعلت خروج ارز از کشور از داخل لباس زیر هایشان بیرون آورده بودند و به جمعیت نشان میدادند، کاربر پرسیوال گریوز را بدلیل اینکه از قیافه اش خوششان نمی آمد بلاک کردند.

ریگولوس بلک درحالیکه لبخندی همفری بوگارت مانند بر لب داشت و نیازمند بود یکی به او یاداور شود که "جمع کن -سانسور شد- یه پانتومیمه ها"، روبروی جمعیت سه نفره ای ایستاد که بیست دقیقه به حالت پوکرفیس این نمایش مسخره را تماشا کرده بودند و متوجه شد که بهتر است هرچه سریع تر شروع کند، چرا که اگر شروع نمیکرد رودولف لسترنج یکهو بلند میشد و... آم... تمام میکرد.

یک دستش را بالا برد و عدد دو را نشان داد. گیبن نیشخند زد.
_جواب مسابقات فرار از آزکابانه؟

ریگولوس بلک درحالیکه چشم غره میرفت عددِ دو را بالا تر گرفت.

_خرگوش؟! کاربر گیبن بلاک بشه چون ریگولوس رو نابود کرد؟

ریگولوس برای چند ثانیه به او خیره شد، و سپس متوجه شد که نه تنها از کل تیم شش بلکه از گیبن خواهد باخت.
سپس روش جدیدی را در پیش گرفت.

چشمانش را بست و تلاش کرد که مقدار زیادی دستِ اضافه در بیاورد.

گیبن نیشخند زد.
_داری به سختی تلاش میکنی.

گیبن دوباره نیشخند زد.
_زور میزنی.

بلک شدید تر تلاش کرد و گیبن دست بردار نبود.
_بلک ممکن نیست کلمه تون این باشه مطمئنی درست فهمیدی؟

بلک دستش را به سمت آرتور ویزلی که در میان دریایی از ویزلی ها غوطه ور بود گرفت تا بیاید و بجایش اجرا کند، و گیبن همچنان نیشخند زد.
_هوم. خیلی خیلی زیاد زور میزنی. به اندازه ی این همه بچه ی ویزل-
_من بگم؟

نگاهش به سمتی چرخید که جیمز ساموئلز، جوان ترین عضو تیم سه دستش را بلند کرده بود. و بخاطر خدا جوان بودنش به درک، ریگولوس به او خیره شد.
_جیسون تو عضو تیم خودمونی.
_داری تلاش میکنی هزار تا بچه بدنیا بیاری؟

ریگولوس بلک برای مدتی طولانی و سال های متمادی و قرن های دراز به جیسون خیره شد. سپس درحالیکه سرخ و سرخ تر میشد، دندانهایش را به هم فشرد.
_جیسون تو کلمه رو میدونی.
_یبوست؟

اگر دوست داشتید بدانید که چه چیز میتواند باعث شود که یک ریگولوس بلک به شما حمله کند، احتمالا باید درموردش از جیسون سوال کنید. ریگولوس بلک درحالیکه می اندیشید از اول هم باید همین کار را میکرده است تا حدس زدنِ کلمه آسانتر شود، گردن جیسون را گرفت و او را به طرفین تاب داد و هق هق کرد.

سپس درحالیکه جیسون را کتک می زد، تشنج کرد و افتاد و مرد، و این یکی دیگر جزو پانتومیمش نبود.

گیبن نیشخند زد.
_مرگ؟


پ.ن: پس از حجمی از شفاف سازی، این پست توسط نویسنده ویرایش و با استاندارد های فرهنگ و آرشاد آسلامی هماهنگ شد. نویسنده برای چاقاله بادام احترام زیادی قائل است، اما بهرحال.


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۶/۲/۵ ۲۲:۵۰:۴۶

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
با هماهنگی ناظر انجمن، تا اطلاع ثانوی این تاپیک از روند عادی خارج شده و برای مسابقات پانتومیم جادویی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لطفا از زدن پست متفرقه در این تاپیک در طول مسابقه بپرهیزید که در این صورت پست شما توسط ناظر انجمن پاک خواهد شد.

اطلاعیه گروهبندی و تاپیک‌های مسابقات پانتومیم جادویی


زمانبندی مسابقات

دور اول: از تاریخ 5 اردیبهشت تا ساعت 11:59 تاریخ 10 اردیبهشت
دور دوم: از تاریخ 13 اردیبهشت تا ساعت 11:59 تاریخ 18 اردیبهشت

اطلاعیه زمانبندی مسابقات


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۸ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
با هماهنگی ناظر انجمن، تا اطلاع ثانوی این تاپیک از روند عادی خارج شده و برای مسابقات پانتومیم جادویی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لطفا از زدن پست متفرقه در این تاپیک در طول مسابقه بپرهیزید که در این صورت پست شما توسط ناظر انجمن پاک خواهد شد.

اطلاعیه گروهبندی و تاپیک‌های مسابقات پانتومیم جادویی


زمانبندی مسابقات

دور اول: از تاریخ 4 اردیبهشت تا ساعت 11:59 تاریخ 8 اردیبهشت
دور دوم: از تاریخ 11 اردیبهشت تا ساعت 11:59 تاریخ 15 اردیبهشت


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: كلوپ جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
با هماهنگی ناظر انجمن، تا اطلاع ثانوی این تاپیک از روند عادی خارج شده و برای مسابقات پانتومیم جادویی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. لطفا از زدن پست متفرقه در این تاپیک در طول مسابقه بپرهیزید که در این صورت پست شما توسط ناظر انجمن پاک خواهد شد.

اطلاعیه گروهبندی و تاپیک‌های مسابقات پانتومیم جادویی


زمانبندی مسابقات

دور اول: از تاریخ 4 تا ساعت 11:59تاریخ 8 اردیبهشت
دور دوم: از تاریخ 11 تا ساعت 11:59تاریخ 15 اردیبهشت


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.