هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۲۷:۳۵
از جنگل بایر افکار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 305
آفلاین
1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)


همه چیز از آن روز کذایی شروع شد .
آن روز به آرامی داشتم در باغ راه می رفتم و مدام دستور صادر می کردم که یک دفعه صدای نگهبان ارشدم را شنیدم:

- فرار کنین ! ف...ر...ا...ر

به سمت او برگشتم و دیدم یک موجود عجیب با یک وسیله ی عجیب تر روی دوشش به سمت من می آید.
کُپ کرده بودم ؛ نمی دانستم باید چه کار کنم ! فقط ایستادم و به موجود عجیب و آن چیز نقره ای روی دوشش خیره شدم.

- سرورم! فرار کنید! فرار

تا به خودم بجنبم آن موجود مرا گرفت و جالب اینجا بود که از سرم مرا گرفت و من نمی توانستم سرم را قطع کنم ! این قابلیت را فقط دمم داشت !

بله ! من پادشاه بینوای مارمولک هایم که گیر یک موجود عجیب افتاده ام !

الان چند روز است که من درون یک غار بزرگ نگهداری می شوم که انواع بو ها در آن می آید و چیزهای عجیبی هم به دیواره های آن چسبیده است که حتی از نگاه کردن به آنها هم اکراه دارم .
این غار مدام در حال تکان خوردن است و گاه به گاه هم آرام میگیرد که فرصتی برای تفکر به من می دهد اما هیچ راهی برای فرار پیش رویم نیست .
و یک لرزش شدید! اوه خدایا خودت کمکم کن !
انگار صدای برخورد چیزی با یک تکه چوب می آید ! باید حواسم را بیشتر جمع کنم شاید اینجا درختی باشد و یاران وفادار من در آن مخفی شده باشند !
گوشم را به دیواره های غار می چسبانم تا صدا را بهتر بشنوم .

- کیه ؟
- پروفسور هکتور دگورث گرنجر بهترین معجون ساز قرن

خدایا ! این قاتل زنجیره ای مارمولک هاست ! یک انسان مارمولک کش ... .

**

چشم هایم را به آرامی باز کردم و ناگهان متوجه شدم قاتل چشم در چشم من دوخته است !
به دور وبرم نگاه کردم یک سری قاتل دیگر را هم آنجا دیدم ! هیچ وقت آن همه آدم را با هم یکجا ندیده بودم !
قاتل شماره ی 1 که همان موجود عجیب و غریب همیشه لرزان است که مرا به آنجا اورده بود ، داشت آن چیز نقره ای که قبلا روی دوشش دیده بودم را درون یک غار بزرگ –همانی که من در ان زندانی بودم- تکان می داد.
هیچ نمی فهمیدم و فقط به سرنوشت غم انگیز خود فکر می کردم !
آن همه جلال و جبروت که روزی داشتم کجا رفته بود ؟ یاران وفادار من کجا بودند ؟ چرا هیچ کس به یاری من نمی آمد ؟
و سوال های دیگری که مرا به مرز دیوانگی می رساند.


- خب دیگه چی ؟ آهان داشت یادم میرفت ! روده ی مارمولک رنده شده ...


و من دوباره به سیاهی سرنوشت پیوستم.

2-در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)


الان دارم از آسمان با شما سخن می گویم .
مرا قطعه قطعه کردند و پختند و حالادارند در مورد خواص وجودی من و آن چیزی که مرا درون ان انداخته اند بحث می کنند .
من بهتر از هرکسی می دانم ! چون درون آن چیز عجیبی که به آن معجون می گویند بوده ام و اسرار مارمولکی را بهتر از هرکسی می دانم !

در افسانه های مارمولک های باستان آمده است که :
« اگر تمامیت خود را فراموش کردید و نتوانستید هیچ چیز را به یاد آورید ، لایق ترین پادشاه مارمولک ها را قطعه قطعه کنید و روده ی انرا بجوشانید و در آن صورت است که پادشاه درون شما تجلی می یابد و خواهید توانست بر تمام مارمولک ها حکم برانید.»

و همچنین در کتاب «چه کسی مگس مرا خورده؟» میخوانید که:
«مارمولک و مگس مکمل یکدیگرند به طوری که اگر یکی نباشد آن یکی قدرت خود را از دست میدهد و اگر توانستید بخشی از وجود یکی را با وجود دیگری بخورید ، به قدرت دراز کردن زبان ، بالا رفتن از دیوار و کشتن قاتل ها دست خواهید یافت .»

در کتاب های دیگر هم چیز های زیادی آمده است اما گروهی سفید پوش می خواهد تا مرا به بالای ابر ها و به قصر مردگان ببرند پس دیگر فرصت گفتن نیست !
اما فرزندان من انتقام مرا از این موجود دوپا بگیرید !
باشد که آرامش بینید !



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۶

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین

1-
- رز! واقعا با چه عقل سالمی اجازه دادی هکتور دوباره معجون سازی رو درس بده؟
- اصلا تو هم می گیم هافلیی و هوشی نداری، لینی چه جوری اجازه داد؟

رز پوکر فیس به همگروهی هایش خیره شد. این قدر که همگروهی هایش نسبت بهش محبت داشتند، مادرش نداشت. با چند دقیقه همنشینی هم هوشش را زیر سوال بردند و هم عقل سیلمش را.
- کسی تا حالا به کرم فلوبر تبدیل شده؟

این از آن سوالهای عجیب و غریبی بود که فقط توی همین تالار یافت می شد. بچه های هافلپاف با تکان دادن سر به دو طرف جوابش را دادند.

- خب پس صحبت نباشه!

بعید بود معجون کرم فلوبر سازی هکتور کار کند. اصولا معجون های هکتور کار نمی کردند و او بدترین معجون ساز قرن بود. البته کسی جرئت نداشت این را جلوی خودش بگوید ولی با اینکه رز می دانست معجونش کار نمی کرد ولی امنیت خوردنش را نداشت. شاید به کرم تبدیل نمی شد ولی ممکن بود به چیزی بدتر تبدیل شود. اصلا فکرش هم ترسناک بود.

هافلیپافی ها دریافتند که چاره ای جز سر کردن ترم با هکتور ندارند و توفیقی یست اجباری!

چند ساعت بعد

این رز و اون رز و دوست رز کشان کشان، لقد زنان و جیغ کشان با ویبره به سمت کلاس خطرناک معجون سازی می رفتند و در پشت سرشان هلگا کاسه ی آب می پاشید. بقیه هم هر دعایی که بلد بودند و نبودند را تلاوت می ردند بلکه دوستانش حتی روح شده برگردند. هافل عضو چندانی نداشت که حالا سه تا هم ازش کم شود.

- اون منوت سوخت ها که تقصیر من می بودش. زلزله می زدم شد خالی روش همه ی شربت چهارتخمم. برنگشتیم حلال کن به تندرستی برام.

منو به جزایر بلاک! شربته را رز برای خودش درست کرده بود ولی رز خوردش! اصلا یادش نبود. اگر سالم برمی گشتند نشان رز می داد که شربت رز خوردن یعنی چه!

در طی زمانی که رز از هرکی می دید حلالیت می طلبید که اکثراشان با آن جمله بندی خراب چیزی متوجه نمی شدند و فقط باشه ای برای رد کردنش می گفتند، و اون یکی رز به تک تک راه هایی که می توانست حال رز را به جا آورد، فکر می کرد؛ به در کلاس معجون سازی رسیدند.

سه نفری آب دهانشان را با صدا قورت دادن و با توکل به هلگا وارد کلاس شدند. از بخت بدشان جاهای دور به پاتیل پر شده بود و مجبور شدند دقیقا جلوی پاتیل و در آینده چشم در چشم هکتور بنشینند. رز ها ویبره هایشان را قبل از آمدن هکتور زدند که ممکن بود آخرین ویبره یشان شود.

- به کلاس بزرگ ترین معجون ساز قرن خوش آمدید! این یک سری معجون خوش آمدی هستش که برای همه آوردم سرش دعوا نکنید.

هکتور اشتباه متوجه شده بود. دعوا ی دانش آموزانش سر خوردن معجون نبود، بلکه سر نخوردن آن بود. کسی دوست نداشت اولین نفری باشد که معجون را امتحان می کند.

- اولیش می رسه به مدیر خوبمون رز!

رز از نوعیش که مجبور نبود اولین نفر معجون را بخورد، با نگاه " روحت شاد و یادت گرامی " به ناظرش نگاه کرد. واقعا ناظر خوبی بود. مرلین بیامرزدش. رز آب دهانش را حتی شدیدتر از لحظه ی ورود به کلاس پایین داد و با چشم های نگران معجون را از دست هکتور گرفت و با شک و تردید و ترس بسیار یک قطره اش را فرو برد.

همه انتظار داشتند که رز پودر شود، منفجر شود یا به طرز وحشتناکی به فنا رود ولی او خیلی هم عادی بود. حتی از عادی هم نورمال تر بود. با این حال کسی معجونش را نخورد. اعتماد به هکتور کار سختی بود.

هکتور چیزی سبز و خشک شده را در آورد و داخل پاتیل خالی کرد و برای دانش آموزان پوکرش توضیح داد:
- روده ی مارمولک رنده شده با... با چی خوب میشه؟ نیش پشه؟ نه، نه...

رز زلزله آرنجش را به پهلوی رز کناریش زد و پرسید:
- رز؟ خوبه مطئنی حالت؟

رز خندان و خوشحال به جلویش خیره شده بود و جواب نمی داد. انگار که در این دنیا سیر نمی کرد. اون یکی رز که هنوز در این دنیا سیر می کرد با خودش گفت " باید بشم داوطلبی چیزی فور تالار هافل. این از یکی رفت دست! "

- روده ی مارمولک و مگس له شده ی تازه ترکیب بسیار خوبی هستن. البته نمیدونم این معجون دقیقا برای چه چیزی مفیده ولی این اهمیتی نداره. کافیه معجونتون رو در گوش، حلق یا بینی یک نفر دیگه بریزید و نیم ساعت اون رو تماشا کنید. میتونید تاثیرش رو متوجه بشید.

صدای هکتور به گوش دو رز می رسید اما هیچکدام متوجه صحبت هایش نبودند. یکی در فکر نظارت تالار هافلپاف بود و یکی دیگر..خب معلوم نبود کجا بود. هر دوتنها " تمام شد " کلاس هکتور را شنیدند. حتی تکلیفش را هم متوجه نشدند فقط با سیل دانش آموزانی که می خواستند هرچه سریع تر از این کلاس فرار کنند، همراه شدند.

2-
کلا به هیچ دردی نمی خوره. کدوم یک از معجون های هک مفید بوده که این دومیش باشه؟ ها؟ نه به مرلین آخه.
تاثیرش به طبق اصولی و کتابی اینه که تاثیرات معجون ولکامینگ اول کلاس را خنثی می کنه ولی اینا همه در حد تئوریه. باید دید که اجرا می شه یا نه.

چند دقیقه ی بعد

آقا! خانم! اصن این معجونو ندین به کسی که اون معجون قبلی رو خورده! خوبش که نمی کنه هیچ بدترش می کنه. نگاه کنین شما رو به مرلین! ناظرمون با یه سری گل رز ایستاده به هرکی که می رسه کریشو و رز می ده





پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
از خانه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)

هکتور منو روی زمین میکشید و می برد. انقد کلمو رو زمین کشیده بود که پس کلم پر از خراش های کوچیک و بزرگ شده بود. مدام ویبره میزد و سر همین ویبره زدناش تمام کله و دسته ام داغون شده بود. هکتور به دفتر مدیریت هاگوارتز رسید و ته منو به در کوبید. درسته. من ملاقه بدبخت فلک زده ی هکتورم. صدای جیغ و داد و دعوا کل هاگوارتزو برداشته بود و بعد از این که من به در خوردم همه جا آروم شد.

- کیه؟
- پروفسور هکتور دگورث گرنجر، بهترین معجون ساز قرن!
- کسی اینجا نیست نیا تو!

درو با کله ی من باز کرد و رفت تو. مدیرای مدرسه، رز ویزلی و لینی وارنر، از اینکه هکتور بدون اجازه وارد دفتر مدیریت شده بود حسابی شاکی بودن. البته تا زمانی که هکتور اون ها رو تهدید نکرده بود تا به کرم فلوبر سه سر تبدیل کنه.

چند روزی هکتور منو تو فضاهای مختلف، مخصوصا تو گلخونه می چرخوند و چیز هایی که لازم داشت رو جمع می کرد و میریخت تو پاتیلش. اون حتی زیر سنگ ها و داخل تنه های خشکیده ی درختا رو هم می گشت تا یه سری موجود بدبخت فلک زده رو هم پیدا کنه تا باهاشون معجون مورد نظر رو درست کنه. اولین چیزی هم که پیدا کرد یه مارمولک بخت برگشته بود که گرفته بودتشو تو دستای هکتور دست و پا میزد. یه دونه با کله ی من کوبید تو کله ی مارمولک که درجا جونش بالا اومد.

بعد از چند روز گشت و گذار پیرامون مدرسه و پیدا کردن مواد اولیه معجون رفتیم سمت کلاس معجون سازی. هنوز داشت منو رو زمین می کشید و طبق معمول ویبره میزد. به کلاس رسیدیم. درو با لگد باز کرد و ویبره زنان وارد شد.
- من پروفسور هکتور دگورث گرنجر هستم و درس معجون سازیتون با منه.

بدون هیچ حرف دیگه ای کارشو شروع کرد. اول از همه مواد اولیه رو ریخت تو ظرف کنار پاتیل و روده ی مارمولک بدبخت رو کشید بیرون و رنده کرد. پاتیل رو تا بیخ پر آب کردو شروع کرد به شرح دادن دستور پخت معجون:
- روده ی مارمولک رنده شده با... با چی خوب میشه؟ نیش پشه؟ نه، نه...

تو همین فکرا بودم که چه بلایی میخواد سر مدرسه و بقیه بیاره که یه دفعه کله ی منو کرد تو پاتیل و شروع کرد به هم زدن.
از اونجایی که کلم تو پاتیل بود بقیه داستان رو ندیدم. فقط دیدم تو پاتیل پر آب که در حال جوشیدن بود یه سری چیز میزای عجیب به اضافه ی یک عدد پشه کتاب شده که قیافش خیلی هم برام آشنا بود ریخته شد.
بعد از حدود پنج دقیقه هم زدن معجون بالاخره منو از تو پاتیل کشید بیرون و ویبرکانه گفت:
-معجون من حاضره. بنابراین مال شما هم حاضره. تکلیفتون برای جلسه ی آینده هم اینه که خاصیت معجون خودتون رو کشف کنید. میتونید برید.

مدت زیادی سر کلاس نبودیم ولی هرچی بود بالاخره از دست اون معجون چندش راحت شدم. هرچند میدونستم معجون های دیگه ای هم هستن که باید تحملشون کنم و اون ها رو هم بزنم.


2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)

طبق نتایجی که بنده از آزمایش این معجون روی یک سری از دانش آموزان مدرسه و حیوانات موجود در اطراف آن شاهد بودم، این معجون به صورت پنجاه پنجاه کار میکند. یعنی یا می کشتت یا تا آخر عمر نامرئیت میکنه. البته گفته هایی هم مبنی بر اینکه ممکنه طرف بال در بیاره و پرواز کنه هم وجود دارد.
مطالبی هم در کتاب معجون العجایب اومده که میگه برای خوردن این معجون باید اول خلوص نیت داشته باشی.
اگر این معجونو خوردی و مردی که درست عمل کرده.
اگر خوردی و گیج رفتی بدنت مقاومت می کنه.
اگر خوردی و سالم موندی بدون یه مشکلی داره. احتمالا روده ی مارمولک رو اشتباه رنده کردی.
در مواردی هم دیده شده جاسوسان آن معجون رو توی یه روکش قرص کپسول کردن و به جای دندونشون گذاشتن و بعد از اینکه گیر میافتادن میخوردن که بهش سیانور جمبل جگور هم میگن.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۹ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۶

جسیکا ترینگold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۲ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 143
آفلاین
1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)

2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)


1.هکتور با خوشحالی به سمت کلاس راه افتاد دستی به موهایش کشید.
وارد کلاس شد .
همه را دور پاتیل جمع کرد و شروع کرد:روده ی مارمولک رنده شده...
که البته بوی سویس های ماگلی میداد، در همین لحظه دستمالی برداشت و من را تمیز کرد . خودتان هم می دانید که من از این سوسول بازی ها خوشم نمی آید. بنابر این از مغز که دوست قدیمی ام بود در خواست کردم تا مگس له شده را به هکتور پیشنهاد بدهد.اینجوری هم هکتور اخراج می شد(به علت رعایت نکردن حقوق حیوانات ) هم دست از سر دماغ سربالایش که من باشم بر می داشت.

مغز هم آنقدر خفن و با مرام بود که سریعا به ماهیچه ها دستور له کردن آن مگس بخت بر گشته را داد و ...شپلق

- روده ی مارمولک و مگس له شده ی تازه ترکیب بسیار خوبی هستن. البته نمیدونم این معجون دقیقا برای چه چیزی مفیده ولی این اهمیتی نداره. کافیه معجونتون رو در گوش، حلق یا بینی یک نفر دیگه بریزید و نیم ساعت اون رو تماشا کنید. میتونید تاثیرش رو متوجه بشید.

هکتور مشق دانش آموزان را داد و از در بیرون رفت.
نفس راحتی کشیدم.
در آینه نگاهی به صورتش کرد و با ناراحتی گفت:اه این دماغم برام دماغ نشد باید برم پیش دکتر ارباب دماغمو عمل کنه عروسکی...

خلاصه قصه ما هم با عمل شدن به پایان رسیدو کلاغه به خونه ی هکتور نرسید.

2.تقریبا وقت خواب بود مغز با خوشحالی داشت کارا رو جمعو جور میکرد که بخوابیم.
ناگهان...
تق تق تق...
گوش دوباره میشنید ...
مغز:
دهن:چیه ؟کیه؟
صدای فرد:استاد ماییم اومدیم نتیجه معجون رو بهتون بگیم.
گوش:احمق
دهن:باشه عزیزم بیا تو زود بگو من خستم!
مغز:نه جون مادرت...
صدا :استاد ما امتحان کردیم خاصیت خاصی نداشت. یعنی بی خاصیته
مغز:yes
دهن:واقعا؟
مغز:من دیگه فکر نمی کنم. دهن خفه شو !دست سریع درو ببند.
دهن:باشه پس من خفه میشم!
فرد:
هکتور:
مغز:
دست:بستم!درو بستم
خلاصه هکتور پس از دعوا با اعضای محترم بدنش به تختخواب رفت و خوابید.


پایان



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶

گرگوری گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین

1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)

2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)

___________________

دور پاتیل جعم شده بودیم و داشتیم به تعریف دراکو از غضیه ی جدید هری گوش میدادیم

یهو با دیدن قیافه ی تو هم رفته ی رون برگشتیم سمت پرفسور

-...نیش پشه؟

پشه رو زد پوسترش کرد!!!!!

- روده ی مارمولک و مگس له شده ی تازه ترکیب بسیار خوبی هستن. البته نمیدونم این معجون دقیقا برای چه چیزی مفیده ولی این اهمیتی نداره. کافیه معجونتون رو در گوش، حلق یا بینی یک نفر دیگه بریزید و نیم ساعت اون رو تماشا کنید. میتونید تاثیرش رو متوجه بشید.

با چشای گرد شده زل زده بودیم به پرفسور

یکم بعد گفت:معجون من حاضره. بنابراین مال شما هم حاضره. تکلیفتون برای جلسه ی آینده هم اینه که خاصیت معجون خودتون رو کشف کنید. میتونید برید.

چشای گرد شدمون سمته بقیه چرخید و نگاهه متعجبمون به ی نگاهه شیطانی تبدیل شد

با ی نیشخند عجیب گفتم:شماها کی رو پیشنهاد میدین؟

دراکو با برق شیطانیه چشاش گفت:پروفسور!

تو ی لحضه کل معجونای پروفسور که مکن بود به عنوان تنبیه رو ما امحانش کنه از جلو چشمم مثله ی فیلمه روی دور تند رد شد

درحال برداشتن معجونم و ریختنش توی ی قوطی گفتم:از جونم سیر نشدم!

و با نقشه ای شرورانه سمته خابگاه گریفندوریا رفتم!

______________________________________________________

خب صد در صد بی رمز نمیتونستم برم تو!

پس تو نزدیک ترین پیچ مقفی شدم

یکی از وسایلی که مشنگا ازش برای پاک کردن گوشاشون استفاده میکنن و سرش ی چیز نرمی داره رو به مقدار زیاد از دراکو گرفته بودم و معجونا روشون کاملا میدرخشیدن!

که من نفهمیدم چرا میدرخشیدن!

ی مقداریشم توی ی مشت غذا ریختم

معجون تغییر شکلو خوردم و شبیه یکی از دانش آموزای خودشون که به دلیل ی اتفاق کاملا اتفاقی (!!!!!!!!!!!!!!) الان درمانگاه بود دراورم و همه چیزای آغشته به معجونو روش گذاشتم و به همه تعارف کردم!

همه هم با ی لبخند بزرگ بلاخره یکی از چیزای روی میزو برمیداشتن!

حتی ارشد ها!

بعد از تموم شدن موجودیت معجون و تموم شدن وقته معجون تاییر شکل منتظر نتیجه شدم

ولی بعد از تقریبا بیست دقیقا اجبارا به مدیر مراجعه کردم و کات کردن این قسمت که من معجونو به خوردشون دادم گذارش دادم که بچه ها بعده خوردن معجونای پروفسور دارن به ی مشت دیوانه ساز تبدیل میشن!



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶

آلیشیا اسپینت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۰ جمعه ۱۱ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۰:۲۲ شنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۱
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 140
آفلاین
1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)

گوش هکتور از بس که از صبح هکتور هرکی رو میدید دوساعتی مخشو میریخت تو فرغون و یه دور باهاش میرفت کوچه دیاگون و برمیگشت سرسام گرفته بود.. گوش هکتور اینطوی دیگه اصلا نمیتونست! البته گوش در واقع از حرف زدن زیاد هکتور سرسام نگرفته بود، از این سرسام گرفته بود که همه این حرفا راجع به معجون بود!
اون روز هم گوش همینطور داشت برای خودش فکر میکرد که ناگهان...

-کیه؟

گوش با خودش گفت باز الان شروع میکنه به معرفی خودش پس تصمیم گرفت نشنوه و خودشو کلا بزنه به اون راه.
ولی صدای بلند هکتور به هیچ وجه این اجازه رو نداد. و البته بلافاصله در جواب صدای هکتور، صدای بلندی فریاد زد:
-کسی اینجا نیست! نیا تو!

گوش با خودش گفت:
- ایول! الان کم میاره و بیخیال میشه، بعدشم میره نیم ساعت غر میزنه که هیچکس توانایی هاشو قبول نداره و در نهایت هم میخوابه، منم اینطوری حسابی استراحت میکنم!

اما برخلاف انتظار گوش، هکتور در اتاق رو بدون اجازه باز کرد و وارد شد... گوش اگر میتونست حرف بزنه، قطعا چندتا فحش آبدار به هکتور میداد.
گوش از صدای باز و بسته شدن در فهمید که هکتور کار خودشو کرد و وارد اتاق شد. توی اتاق صداهای عجیبی میشنید، صدای "ویز ویز" حشرات، صداهای نامعلوم دیگه ای که بعد از تماسی که با چشم گرفت، فهمید صدای گل و گیاه های جادویی داخل اتاقه. چشم حتی بهش گفت که بعضی از گل ها عینک آفتابی دارن و بعضیای دیگشون هم همدیگه رو میخورن تا نمونه کامل یک جامعه گیاهی به وجود بیاد!
گوش وقتی راجع به گیاهایی که همدیگه رو میخوردن شنید، گفت:
- ای کاش منم دهن داشتم... یا حتی به جای اینکه گوش هکتور باشم، دهن هکتور میشدم.

چند ثانیه بعد، یهو گوش حس کرد داره فلج میشه. عملا هیچی نمیشنید! فقط میشنید که هکتور پشت سر هم میگه:
- من در زده بودم!

گوش تصمیم گرفت یه چرتی بزنه، اما بعد یهو مغز و چشم همزمان کوبیدن تو سرش که بلند شه و صداهارو برسونه بهشون. مغز و چشم هکتور حسابی فضول بودن!

- اگه بهم کلاس معجون سازی رو ندید اینجا معجون پراکنی میکنم همتون کرم فلوبر سه سر بشید!

گوش به شدت از اینهمه زورگویی و بوقی بودن صاحبش متاسف شد و تصمیم گرفت تا پایان اون روز کلا هیچی نشنوه!

چندروز بعد - کلاس معجون سازی


گوش هکتور بالاخره با پادرمیانیِ چند تا از نورون هایِ قدیمی و ریش سفیدِ مغز هکتور، تصمیم گرفت به وظیفه اصلیش عمل کنه و بشنوه.
گوش با شنیدن چیزهایی که هکتور در مورد معجون سازی میگفت، خوف کرد. اون تحمل این میزان از چرند گویی رو نداشت. یعنی اصلا توی خلقت و مرامش نبود! پس تصمیم گرفت یکبار برای همیشه پرده گوش رو پاره کنه و دیگه هیچی نشنوه. همین که این تصمیمو گرفت، مغز یدونه زد تو سرش و گوش هم مجبور شد تا آخر کلاس دووم بیاره.

- روده ی مارمولک و مگس له شده ی تازه ترکیب بسیار خوبی هستن. البته نمیدونم این معجون دقیقا برای چه چیزی مفیده ولی این اهمیتی نداره. کافیه معجونتون رو در گوش، حلق یا بینی یک نفر دیگه بریزید و نیم ساعت اون رو تماشا کنید. میتونید تاثیرش رو متوجه بشید.

گوش یه نیم نگاهی به مغز کرد و آروم گفت:
- اگه یکبار دیگه خواست از این حرفا بزنه، فقط به دستاش دستور بده من رو با همون چاقوی معجون سازیش بِبُرَن... ببرید خلاصم کنید.

مغز هم گوش رو درک کرد و این خواسته رو گذاشت توی لیست کارهای آینده، و در همون لحظه، هکتور که به نظر میرسید کلا جدا از مغزش تصمیم میگیره گفت:
- معجون من حاضره. بنابراین مال شما هم حاضره. تکلیفتون برای جلسه ی آینده هم اینه که خاصیت معجون خودتون رو کشف کنید. میتونید برید.

گوش و مغز و بقیه جوارح و جوانح هکتور یه نگاه بهم کردن و شکر به جا آوردن!

- پیست... گوش... فهمیدی چیکار کرد سر کلاس؟ اون مگسی که گفت باید همراه مارمولک مخلوط شه، اونو همون لحظه زد کشت!
- نگو... نگو بابا جان... نگو... میدونم تو مغزی... ولی نگو... یه بار دیگه تعریف کنی از حرکتای این، هوا میکشم تو خودم کلا هیچی نمیشنوم!

گوش هکتور زندگی سختی داشت. واقعا سخت!

2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)
خب... معجون های ساخته شده در کلاس، حداقل امنیتو دارن. یعنی در واقع اصلا امنیت ندارن. اون حداقلی که گفتیم هم واسه گرفتن نمره بود. اما اگر استاد اون کلاس هکتور باشه... شما آب هم بخورید سر کلاسش خطرناکه! یعنی چی؟ یعنی معجون نخورید! مخصوصا معجونی که تحت آموزش هکتور ساخته شده. چون ممکنه گوشتون یهو بیفته پایین. دماغتون بره تو چشمتون. شست پاتون بره تو گوشتون حتی...
البته در اینجا ما یه موضوعی داریم، اونم اینه که هکتور استاده و ما نمره را از هکتور میخوایم. پس نتیجتا اعلام میکنم که معجون ها کاملا سالمه. دقیقا تاثیری رو میذاره که باید بذاره. یعنی مثلا شما مگس تازه له شده رو همراه پوست مارمولک بخورید، تاثیرش غیر از گلاب به روتون و تگری زدنه؟ پس نتیجه میگیریم معجونی که اینجا ساخته شده اثر استفراغ آور داره!


ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۲۰:۰۱:۱۵

تا عشق و امید است چه باک از بوسه ی دیوانه ساز


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶

شیلا بروکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۷ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۵۴ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۱۷:۱۹:۲۳

1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)
-اوووووف راحت شدیم والا
-آره دیدی با مگسه چیکار کرد
- آقا من نخوام معجون سازی پاس کنم باید چیکار کنم
شیلا دور از همه بچه ها نزد استاد رفت و گفت : استاد استاااااااد
استاد: چیه شیلا چرا داد میزنی دختر ؟! باز اومدی بگی من میخوام معجونتونو امتحان کنم؟
-نه نه استاد ولی یکی رو دارم که این معجونو امتحان کنه ، اما باید تا نیمه شب صبر کنیم ...
-تا نیمه شب مگه اینی که میخواد این معجونو امتحان کنه کیه ؟!
-استاد بماند یکی که خیلی دوست داره معجونای شما رو بچشه
-نه این خطرناکه اگه اتفاقی بیفته میخوای چیکار کنید
-استاد من همیشه تو کلاس شما نفر اول بودم
- باشه باشه پس ساعت 12 زمانی که عقربه های ساعت صدای تیک تیکشون در اومد من تو اتاق خودم منتظرتم ....
شیلا با خوشحالی به سمت در اتاق رفت ووو پیش دوست خود میره ...
-چی شد چی شد قبول کرد ؟
- آره چی فکر کردی به من میگن شیلا اما دوست گرام شما باید ساعت 12 شب دم در اتاق استاد باشی میدونی که این مسئله یه راز اگه بفهمم کسی از بچه های ریونکلاووفهمیده برای همیشه قید منو باید بزنی ..
- نه نه نه کسی نمیفهمه قول میدم ولی آخه ما چطوری میخوایم 12 شب اتاق استاد باشیم ....
- با تغییییر شکل
-شیلا بس کن خودت هم میدونی تنها کسی که میتونه تغییر شکل بده خودتی نه من
حالا این بحثا رو بزار برای بعد زود آماده کن خودتو که امشب کلی کار داریم

تا اینجا داستانو داشته باشید ....
دوست شیلا کی میتونه باشه که حاظر شده معجونه استاد رو امتحان کنه ؟؟؟

2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)
نیمه های شب
- بدو بدو یه دیقه به 12 شد دیر شددد به مرلین ....
-بابا صبر کن من از خواب ناز بیدار کردی که چییییی..؟! ایییییی مرلین بزرگ من یه چی گفتم برای خودم .
- اذیت نکن دیگه باید بیای ...
-باشه باشه حالا نمیخواد آبغوره بگیری...
1 دیقه به نیمه شب
تق تق تق
- بیاین تو
- سلام استاد ما اومدیم ....و این هم کسی که میخواد معجون جدید شما رو امتحان کنه ....
- هاااااااااا این که آمانداست ...آماندا تو که همیشه از زیر معجون سازی در میرفتی ....
--- ااااااستاد ما یه چی برای تفریح گفتیم این باور کرد و من هم میشنااااسید که تو رو دربایستی قرار گرفتم مجبوووور شدم میفهمین استاد مجبووووور
- خب باشه باشه نمیخواد این جا برای من آبغوره بگیرید ..شیلا آماده ای همه وسایل رو آوردی ؟!
- بله بلهههههه استاد آماده آمادم
ساعاتی بعد معجون آماده شد
-آمادندا بیا بیا که آمادست
-نهههه میشه من برم تا جایی و بیام ....
-فکر کردی من میزارم بیا آماندا اذیت نکن ...زودباش دختر
آماندا با ناراحتی و بغض در گلو به سمت پاتیل معجون سازی میرود . یه ملاقه از معجون رو میخوره ....
- اااا چرا هیچی نشد استاد ..
- صبر کنید باید چند ثانیه بگذره ..شیلا تو نمیخوای امتحان کنی ؟!
-نه استاد اون سری که امتحان کردم هنوز معدم خرابه
و در همان لحظه که شیلا با استاد بحث میکردند سر معجون
ناگهان آمادا جیغ خفیفی زد و شیلا رو صدا زد
اتاد و شیلا به صورت برگشتند
و با تعجب به آماندا نگاه کردند
بله آماندا تبدل به پری دریایی شده بود


این هم تکلیف من


اگر واقعا می‌خواهی کسی را بشناسی‌، ببین با زیردستانش چطور رفتار می‌کند، نه با آدم‌های هم‌سطح خود.
(سیریوس بلک )


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۰:۰۹ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۶

الکس سایکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۱ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۰:۴۰ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین

1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)

2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)



1_
دفتر مدیریت , میون گل و گیاه ها

_ویییز! (سلام به همگی من اومدم , خوبی جیگر بابا ، عجقم شما چطوری خوبی ؟)

_ویییییییییییییییییییییییییییییییز!(سلام بابایی .)

_ویییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییز! وییییییییییییییییییییییییییییییییییییییز!(سلام!خسته نباشی. چیشده بنظر خسته میای؟)

_وییییز!(اره عقجم اون بالا هی می خواستم با ایفون اس نهم یه عکس ازاین گل و گیاه ها بگیرم که یه موجود ژست و ابی رنگ که چند بارم توی خونه ریدل ها دیدم اذیتم میکرد.)

_وییییییییییییییییییییییز!وییییییییییییییییز!(الهی من فدای اون بالهای کثیفت بشم , عجیجم هرکی که لیاقت کثیف بودن مثل منو و تورو نداره. )

(تق تق تق)

_کیه؟

و...


کلاس معجون سازی




_ویییییز! وییییز! ( خوب دیگه بچه گولم اینم اولین کلاس ترمت. یادت نره بالای سر دانش اموزا نچرخی ، قشنگ به درس هایی که معلم بی ریخت میده گوش کن.الهی بابایی فدات بشه . )

_ویییییز!( بابایی زنت بهمون صبحونه نداد ، گشنمه! )

_ویییز! ویییییییز! (زنت چیه بچه بیجور ممنت! همینجا صب کنید الان برات چند تا از خرتو پرتای هکتور رو میارم کوفت کنی. )

مگس پرواز کنان و ویز ویز کنان به طرف هکتور که در حال گشتن یه چیزی برای اضافه کردن به معجونش بود رفت.مگس از میان دانش اموزانی که درحال خمیازه کشیدن بودند گذشت.مگس درحالی که از پشت سر مو های بهم ریخته و برق زده مانند هکتور می گذشت یکی از دست های نانومتری مگس به موی هکتور خورد و مگس سریع روی میز هکتور فرود اومد.

_وییییز! ( واخ واخ! پیف پیف! ، عجب مردک کثیف و بد بویی بود. حالا باید هشت بار برم حموم اه. )

مگس که درحال تمیز کردن دست هایش بود سنگینی نگاهی را روی خودش احساس کرد. سرش را که بالا اورد...

شپلخ

ویییییییییییز! (جمیعا ال فاتحه .)


2_

چند روز بعد

_اقای ایگرد هرچی درست کردی نشون بده.

دانش اموز دهن بغل دستیشو دو دستی باز کرد و معجون رو در حلقش ریخت.

پروفسور::چه طعمی داره؟

_طعم خرمای سرخ شده با روغن زیتون.

دانش اموز:

_خوب حالا بعدش

دانش اموز گوش دانش اموز ازمایشی رو می گیره و دانش اموز از درد شدید اخ اخ کنان خم شد.

_خوب چه صدایی میشنوی؟

_صدای سیوروس اسنیپ.

دانش اموز:

_خوب حالا مماغش

دانش اموز با یک حرکت جت لی وارانه دانش اموز ازمایشی رو به زانو در میاره و معجون رو داخل مماغش میریزه.

_خوووووب؟

_بوی جوراب دامبلدور میده

پروفسور هکتور سرش رو به نشانه تایید تکان داد و نمره کامل رو به انها داد.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶

دورا ویلیامز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۷ شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۹
از اتاق مد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 206
آفلاین
1- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز)
داشتم به بغل دستیم درباره ی آخرین جاروی واردی در بازار حرف میزدم :خودمونیم عجببب چیز خفنی تولید کردن که در با لگد باز شد ،مردم استاد دارن ما هم پالی چپلمن صبونه نخورده اوه اوه باز این چپلمن (امروز اعصابش خرابه کارل درست حرف بزن نخورتمون ) خفه دورا (دو قطبیه ) استاد چپلمن دیشب دیر خوابیده صبح به صبحانه نرسیده قند خونش پایینه پاچه میگیره ; صد بار گفتم زود بخوابید که صبح ها به همه ی کارهاتون برسید بدبخت شدیم رفت تو افکار خودم بودم که تشر زد

_ننه باباهاتون یادتون ندادن بزرگ تر میاد تو به خودتون یه تکونی بدید از جاتون بلند شید؟

همه عین بز ترسیده:

+برپاااا

نشستیم که باز نعره زد:

_مگه من اجازه دادم بشینید که سر خود نشستید؟

ای بابا امروز دمارمونو در میاره، دوباره بلند شدیم تا خانم اجازه بدن بشینیم پاتیلمو درآوردم ونشستم رو صندلیم تا ببینم باس چه درست کنم و از سر عادت شروع کردم پام رو رو زمین تکون دادن

_خانم ویلیامز تکون دادن پاتون دلیل خاصی داره؟

واهای گیر داد به من حالا ،نیشخندی زدمو با پررویی گفتم

+استاد عزیز ،اندکی استرس دارم

_اون لبخند ملیح رو از روی صورتت بردار تا استرست بیشتر نشده و از کلاس پرتت نکردم بیرون

لبخند روی بیم خشکید من تسلیمم به خدا.

رفت سمت تخته و گچی برداشت و محکم به تخته کوبید کلاس که ساکت بود ای کاش یه چیزی میدادم بخوره حالش خوب بشه اونقدر گچو محکم کوبید که گچ بیچاره از وسط نصف شد خندم گرفته و بود و داشتم میپوکیدم از خنده

_خانم ویلیامز لطفا از ص 13 و روش ساخت معجون ضد اسهال و بخون

اومدم بخونم که درو زدن و یه پسر ریز نقش اومد تو که تارهای صوتی چپلمن پاره شد

_کی به جناب اجازه داد بیای تو؟ برو بیرون در بزن،بعد حق داری بیای داخل!

خخخخخ بچه گرخید از رفتارش عین موش رفت بیرون و بعد اجازه اومد تو واقعا باید یه راهی برای امروز پیدا میکردم وگرنه تعطیلاتو جای رختخواب باید تو تابوتم میگزروندم زیر یه من خاک دست کردم تو جیب ردام که از اتاق همتون شلوغ تره! و یه عالمه توت خشک در اوردم و با ترس بلند شدم خدایا خودمو به خودت سپردم

+استاد؟

_هااان؟

_راستیتش اینارو چند روز پیش از هاگزمید برای شماخریدم (آره ارواح جدم ) کاملا طبیعی و ارگانیک خشک شده با نور خورشید متمایل صبحگاهی ترد وشیرین بدون هیچ جادویی(نگار میخواد بفروشتش) بفرمایید.!

اولش براق شد و با نگاهش خوردم ولی خیلی گشنه بود فکر کنم چون حمله ور شدو بدون هیچ تعارفی خورد همشو.!


2- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)
تو پست بالا اشره کردم به معجون ضد اسهال
اسهال که میدونید چیه؟توضیح لازم نیس ؟اگر نیاز دارید شخصی بپرسید در ملا عام شاید جالب نباشه بعضیا دارن غذا میخورن
برای معجون ضد اسهال شما نیاز دارید به غورباقه ی خشک شده به همراه دو عدد ان دماغ تمساح نر موقع آنفولانزای مرغی این دارو رو به صورت جوشانده پس از غذا میل میکنید بدنتون تعجب واکنش میده و سفت میشه.






پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶

آنجلینا جانسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۴ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۶
از یو ویش!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 127
آفلاین
قسمت اول:

ای بابا تازه داشتیم ده دقیقه از دست این بابا که یا همش تنمون رو می لرزونه یا یه مشت تخم قورباغه و خیار دریایی میده به خوردمون نفس راحت می کشیدیم که باز اومد ما رو انداخت رو کولش. معلوم نیست که کجا داره میره اینبار ویبره زنان.

تق تق تق

نکوب آقا جان! نکوب پدر من! غر شدم، خوبه یکی بیاد از ماتحت خودت رو بکوبه به در؟
صدایی که همه در دفتر مدیریت فرض کردند در اثر کوبیدن ملاقه ایجاد شده، در واقع به وسیله منِ پاتیل و به این صورت تولید شده بود که هکتور یک دور صد و هشتاد درجه زده بود و پشتش را به در کرده بود، همینطور که من رو بر پشتش حمل می کرد نزدیک به در ویبره میزد.

- کیه؟
- پروفسور هکتور دگورث گرنجر، بهترین معجون ساز قرن!
- کسی اینجا نیست! نیا تو!

این طفلک ها خیلی خوش خیالن. این هکتور که هنوز جواب رو کامل نشنیده در رو باز کرد.

- کی بهت گفت بیای تو هکولی؟
- من در زدم.
- منم گفتم نیا تو.
- ولی من در زدم.
- هک هر کی در زد نباید بیاد تو. باید صبر کنه بهش اجازه بدن بعد بیاد تو.
- مهم اینه که من در زدم.
- حالا چی کار داری؟
- کلاس من کی برگزار میشه؟

در خلال سکوتی که ایجاد شد من از پشت ویکتور یه نیم نگاهی به سمت مخاطب هاش انداختم. یه گل و یه جور حشره خیلی معذب به همدیگه نگاه می کردن.
- اممم... کدوم کلاس هکولی؟
- کلاس معجون سازیم.

هیچی دیگه بدبخت شدیم. از فردا نه تنها کلی آت و آشغال به خوردمون میده، یه خروار تماشاچی بچه هم جمع میکنه دورمون تا به ریش نداشته ما بخندن.
از قیافه اون دوتا بنده خدا هم معلوم بود که اونها هم زیاد راغب نیستن کلاس رو بدن دستش.

- اگه بهم کلاس معجون سازی رو ندید اینجا معجون پراکنی میکنم همتون کرم فلوبر سه سر بشید.
-گولش رو نخورید بابا، این خیلی تلاش کنه شاید پُر پُرش کرم فلوبر یک سر شدید! ای بابا رضایت دادید؟

چند روز بعد سر کلاس.

هکتور با حالتی که انگار داره یه موسیقی آرامش بخش گوش میده شکمم رو ماساژ میده. خیر از جوونیت ببینی.
متاسفانه استعداد آشپزیش از معجون سازیش هم بدتره. جای دل و روده مارمولک دل و قلوه گوسفند میریختی جغول بغول بار میزاشتیم بعد کلاس یه پرس می زدیم.

شترق!

مگس فلک زده رو چیکار داشتی آخه؟! طفلکی اومده بود کرم فلوبر بشه...

بلاخره رضایت داد کلاس رو تموم کنه. بنده شخصا واسه اون بی نوایی که بخواد این معجون رو امتحان کنه آرزوی آمرزیده شدن دارم. خودم هم زیاد حالم خوب نیست به مزاجم نساخته. آی هکتور بیا من رو خالی کن که عنقریبه گلاب به روت خودم و خودت رو بی عزت کنم. من دیگه روده درازی رو کم کنم تا نپاشیده. تا معجون سازی دیگر درود و دو صد بدرود!

قسمت دوم:

یه وقت خدایی نکرده هوس نکنید جدی جدی این معجون رو درست کنید! این معجون نه تنها هیچ خاصیتی نداره بلکه بوی خیلی مشمئز کننده ای داره که حتی از بوی قرمه سبزی هم چسبنده تره. این معجون تنها فایده اش اینه که شما تو فصل تابستون بلند بلند راجب درست کردنش در هفته آینده صحبت میکنید، مارمولک ها و مگس های خونتون میشنون میرن برای بچه محل هاشون هم تعریف می کنند برای یک هفته از دستشون راحتید.


ویرایش شده توسط آنجلینا جانسون در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۲:۲۴:۲۱
ویرایش شده توسط آنجلینا جانسون در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۲:۴۷:۲۵
ویرایش شده توسط آنجلینا جانسون در تاریخ ۱۳۹۶/۴/۱۳ ۲:۵۲:۲۵

کتی بل عشق منه، مال منه، سهم منه!
قدم قدم تا روشنایی،
از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!





?You want to know what Zeus said to Narcisuss
"You better watch yourself"








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.