هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
دیروز ۱۵:۳۸:۳۲
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
لیسا معجونی که قرار بود به رنگ بنفش باشد ولی به رنگ سبز بود را هم میزد.
- خب اینم از معجون کلاس معجون سازی!

معجونش را درون ظرف شیشه ای گذاشت و در آن را بست.
کفش هایش را پوشید و همراه با صدای آن ها به سمت دفتر پرفسور دگورث گرنجر رفت.
به در دفتر رسید.
صندوقی در کنار در وجود داشت. روی آن نوشته شده بود: محل قرار دادن معجون ها"
معجونش را توی صندوق گذاشت و به خوابگاه برگشت!


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۸ جمعه ۳۰ تیر ۱۳۹۶

مرگخواران

رودولف لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۷ شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۲۴ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
از مودم مرگ من در زندگیست... چون رهم زین زندگی پایندگیست!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 1272
آفلاین


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۶

جیسون ساموئلزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۶ چهارشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰
از سفر برگشتم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 234
آفلاین
جیسون با لگد در کلاس معجون سازی را باز کرد، معجونش را روی روی میز گذاشت و به سرعت اتاق را ترک کرد.
باید به مسافرت بعدیش میرسید!


تصویر کوچک شده

= = = = = = = =
- تو فيلما وقتي يکي از کما خارج ميشه، بازيگر زن مياد و بهش گل تقديم ميکنه. اما من...از يه خواب کوتاه بيدار شدم...ديدم دنيا به فنا رفته...و به جای گل يه دسته مرده ی مغز خوار بهم تقديم کردن.

Night Of The Living Deadpool
= = = = = = = =
من یعنی مسافرت...مسافرت یعنی من!

= = = = = = = =

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۲۲:۰۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 541
آفلاین
هکتور آ!


از سرایی دور و دراز آمده و ایشان را تقدیم بر محضر جنابتان می نماییم.

ز اراشد می باشیم.

با تشکرات وافر . متعاجن،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱:۴۸ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
از خانه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
آرتور بروسلی وار بدون اینکه در بزنه وارد کلاس معجون سازی میشه و به سمت هکتور میره و تکلیفشو میزاره روی میزو بدون هیچ حرفی از کلاس خارج میشه.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۰:۲۳ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۶

آریانا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۸:۳۸ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 371
آفلاین
ارشد هافل

هكتور سرش پايين بود و مشغول تصحيح برگه ها.
نخير! تمومي نداشتن.
آريانا خيلي آروووم برگه ش رو مي ذاره رو ميز و از اتاق مياد بيرون.



Do you hate people
I don't hate them...I just feel better when they're not around




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶

اورلا کوییرکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۸ جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 477
آفلاین
اورلا با سردگمی جلوی کلاس معجون سازی ایستاده بود. اصلا نمیتونست اینجا اومده بود. شیشه معجونی هم دستش بود که یادش نمی اومد برای چی اونو آورده. بالاخره سوالات توی ذهنش رو خفه کرد و در زد.

- بیا تو.

دختر در رو باز کرد. هکتور تو اتاق پشت انبوهی برگه نشسته بودو و معجونی که کناری تو پاتیل بود رو هم میزد.
- چیکار داری؟
- من اومده بودم... یادم نیست اصلا برای چی اومدم.
- اشکال نداره. اونی که تو دستته چیه؟

اورلا به شیشه‌ی کوچیک معجونی که تو دستش بود نگاه کرد. معجون آبی بودو یه برگه روش چسبونده شده بود.
- این معجونو که روش نوشته شده...تکلیف معجون سازی رو فکر کنم باید بدمش به شما.

دختر گیج رفت جلو و معجون رو به هکتور داد. معجون ساز درحالی که ویبره میرفت در شیشه رو باز کرد و معجون رو ریخت توی پاتیلش.

- درسته که هیچی یادم نیست ولی یه معجونی رو که نمیدونید چی رو میریزید تو معجون خودتون؟
- دوتا معجون بهتر از یه معجونه.

اورلا:

هکتور بود دیگر؛ گاهی دلش میخواست معجونا رو با هم ترکیب کنه تا معجون خودشو خلق کنه.


خودم، آخرین چیزی بودم که برایم باقی می‌ماند تصویر کوچک شده

Onlyتصویر کوچک شدهaven
تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶

گویندالین مورگن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۸ جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
از روی جارو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 134
آفلاین
هکتورِ معجون ساز برای چند لحظه خم شد تا بال حشره توربال را بردارد و در معجونِ جدیدِ "من درش ناپیدا"ی جدیدش، که خودش هم هنوز کاربردش را نمی دانست بریزد که...

"ویــــــــــــــــــژ"

ویبره های هکتور دچار ضربان نامنظمی شد.
- این دیگه چی بود. این دیگه چی بود!
- نلرز بابا. می خورم تو چش و چالتا!
- تو دیگه چی هستی؟
- چی چیه! چی به درخت می گن. من آلفردم. چاقوی پرنده سخنگو




پی نوشت: ارشد گریفندور دیگه! دی:


تصویر کوچک شده


اینجا همه چی دراوجهـــ
جاییـــ که از همه بالاتره صاحب نداره
باید یاد بگیری فتحش کنی

*****

نزدیک غروب آفتاب است ...
و من...
صبح را دوست دارم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶

تریسی اورسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۴ دوشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
تریسی وارد کلاس شد.
پروفسور گرنجر آن روز زودتر از دانش آموزان آمده بود و مثل همیشه با سرعت و ویبره به آنها آموزش میداد...

ساعتی بعد:

تریسی در حالی که خیس عرق شده بود و موهایش بر اثر حرارت و بخار معجون درون پاتیل وز شده بود، شیشه ای را وارد پاتیل کرد و آن را پر از معجونی به رنگ سیاه کرد و به سمت میز هکتور حرکت کرد.
- پروفسور، تکلیفتون آمادس.
- به به... من همیشه معجون سیاه دوست داشتم!
- یعنی کاربردش مهم نیست اصلا؟
- نه... کاربردش بعدا کشف میشه!



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ دوشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۶

گرنت پیج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۲ سه شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۲۴ سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۸
از مغز خوشگل من هر کاری بر میاد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 74
آفلاین
تکلیف درس معجون سازی

گرنت در کلاس را با ضربه محکم پا باز کرد. چون با هر دو دستش ظرف معجونش را محکم در دست گرفته بود.

- کیه؟
- گرنت پیج هستم پروفسور! تکلیفم رو آوردم!
- برای چی عین اسب میای تو؟ در بلد نیستی بزنی؟
- دستم پر بود استاد!
- حالا بیار اون معجونو بزار روی میز من.
- چشم.

گرنت آهسته و با احتیاط جلو رفت و معجونش را کنار معجون سایر دانش آموزان گذاشت.

- خب برو دیگه نبینمت!
-چشم استاد!


من اول مغز بودم...
بعد دست و پا در آوردم!


کـــارآگاه پیج

تصویر کوچک شده








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.