هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





بدون نام
دنيس براي اولين بار به سنت مانگو ميرود !
قضيه از جايي شروع ميشه كه دنيس دستش به پاتيله كالين كه توش يه معجون خيلي خيلي مهم قرار داشت برخورد ميكنه و پاتيل ميفته روي زمين ... كالين خبردار ميشه و وقتي ميفهمه قضيه چيه پاتيل رو محكم توي سر دنيس ميكوبونه ولي از قضاپاتيل ديگه از سرش بيرون نيومد واسه همين كالين دنيسو ميبره به سنت مانگو وداستان توي راهه سنت مانگو آغاز ميشه !!!! L
كالين : دنيس آها .... آها .... آها ... بيا فقط چند قدم ديگه .... جلوت چيزي نيست بيا !
دنيس : مطمئني جلوم چيزي نيست ..... ؟
كالين : آره بابا تو فقط بيا جلو .... آااااااااااااااي !!! دنيس كجاميريصبر كن نترس برادرت دستتو گرفته !!
( دنيس توي چاه فاضلاب ميفته ! )
دنيس : آآآآآآآآآآآآآه !!!!! لعنت به اين اقبال بد من !!! اون از عكاسي اون از تو اون از اون پاتيله لعنتي اون از سنت مانگو بردنت !!! )
كالين : بابا تقصيره من چيه ؟! تو حالا سعي كن پايين نري من خودم هواتو دارم !!! حالامي كشمت بالا ... آماده اي ؟ 1....2....3 !!!
دنيس : هووووووووووووووووووووم ! ( با توجه به امضاي من كه صد ها هزار معني داره اين معنيش اينه كه آخييييييييش راحت شدم ! )
كالين : خوب بهتره راه بيفتيم ....
____ و بالاخره دنيس و كالين ميرسن به سنت مانگو ____
توي سنت مانگو يه شفادهنده مياد جلو : هووووووووووووم ! ميتونم كاري بكنم !؟
كالين : نه بيا رو كمر من خرسواري !!!! خوب بابا مگه نميبيني كه كلش گير كرده يه كاري بكن ديگه !!!
شفادهنده : اوووووووووووووووه ! آقا ..... خيلي خوب بذارين ببينم شفادهنده گيلدوري هست كه كارتون رو راه بندازه ؟
دنيس : چچچچچچچچچي !!!!!!! گيلدي !؟ نه اون قصده جونه منو كرده كالين من از زير دستش سالم بيرون نميام !!!!!
كالين : چي ؟
دنيس : يعني الفرار !!!!!!!!
در اين لحظه دنيس با سرعت 762306270467 كيلومتر بر ثانيه فرار كرد ( البته پاتيل به سر ! )
در اين لحظه . كالين : هوووووووووووووووم ! آخه چرا رفت ؟!
: يو ها ها ها ها ها ها !!!!
كالين در اين لحظه گيلدي رو ديد كه گذاشته دنبالش .......
كالين هم مثل دنيس چونكه نميخواست به يك عدد جاسم نظر تبديل بشه فرار رو بر قرار ترجيح داد !!!!



Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
#83

اینیگو ایماگو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۰ دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۱ یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
از کجایی؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
اتاق 46 طبقه چهارم تيمارستان(ببخشيد بيمارستان)
خانم پرستار : خب....آقايون و خانم ها اين اتاق اتاق خل و چل ها هست و كساني كه تخته كم دارن معمولا ميران اينجا!
ايماگو:ميشه يه نگاهي بندازيم؟
پرستار:بله با كمال ميل...بفرمائيد..

*****بعد از اينكه وارد اتاق شدند ايماگو برميگرده ميگه******
پرستار:كجا ميرين؟
ايماگو:ببخشيد فكر كنم اشتباهي اومديم!باغ وحش نيست اينجا؟؟؟
پرستار:
سوسك:هي اينيگو ول كن بابا بيا ببين كي اينجاست...
ايماگو:به به به......بريم عيادتش.....
سوسك : خانم پرستار....ميشه بگين اين بنده خدا رو چرا آوردين اينجا مگه چي كار كرده؟؟؟؟
پرستار:نميدونم...به من گفتند كه در حال كل كل كردن ور افتاده و ديوونه شده....
ايماگو:
سوسك:
ايماگو:خب...سوسك دسته گل زو ور دار بريم پيشش...
سوسك:به به ببين كي اينجاست لاوندر ما رو به جا مياري؟
لاوندر:بله معلومه...
ايماگو:خب كي هستيم؟
لاوندر:پرفسور دامبلدور و ...
ايماگو:و چي؟
سوسك:حتما ولد مورت ديگه....
لاوندر:آه بله من مورچه هستم از...
ايماگو:ولش كن بابا اين خيلي كم داره بريم...


تصویر کوچک شده

آوادا کداورا! طلسمی با دو چهره!


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۰۴ سه شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۳
#82

آنتونین دالاهوف LORD MIND


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۹ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۱۳ چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۶
از نیروگاه هسته ای
گروه:
کاربران عضو
پیام: 255
آفلاین
دالاهوف به ملاقات گیلدروی میاد......
دالاهوف:کسی خونه هست!؟؟!؟
گیلدروی:بفرما تو
ونوس:گیلدروی تو وضعت خیلی خرابه نمیتونی ملاقات داشته باشی
گیلدروی: وضع من خرابه!؟!؟!
ونوس:
ونوس:چطور جرات میکنی با من اینطوری حرف بزنی!؟؟!
گیلدروی:من چیکاره بیدم؟!؟
ونوس:
گیلدروی:قرصاتو خوردی!
آمبریج وارد سنت مانگو میشه
آمبریج:چرا این جا وایستادی داالاهوف؟!؟!
دالاهوف:والا ...گیلدروی مثل اینکه قرصاشو نخورده...داره با ونوس سر همین مساله دعوا میکنه!
آمبریج:
آمبریج:قرصاشو نخورده؟!؟!
دالاهوف:والا چی بگم!
آمبریج:برو کنار ببینم!
آمبریج میاد تو.....
آمبریج:گیلدی چرا رفتی رو کله ی ونوس نشستی!
دالاهوف:
دالاهوف:مثل اینکه اورزانسی!
آمبریج:گیلدی ...چرا داری ونوس رو کتک میزنی!!ولش کن!!
گیلدروی:این نفس من بیده....
ونوس:
ونوس:خانوم آمبریج من دیگه نمیتونم شفادهنده ی گیلدی باشم...چون اون دیگه خوب نمیشه
دالاهوف:پس مردنی....!
آمبریج:گیلدروی!!!
گیلدروی:من چیکاره بیدم!!
دالاهوف وارد میشه.
دالاهوف:
آمبریج:نه گیلدی...چرا داری به دالاهوف حمله میکنی!!!این کارو نکن!!
دالاهوف چوبدستیشو در میاره!
دالاهوف:برو به سلامت....آودا کداورا
آمبریج:چرا کشتیش؟!؟!؟!؟
دالاهوف:اون که مغزش تعطیل بود...همون بهتر که بمیره..


تصویر کوچک شده


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۸:۳۰ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۳
#81

دلورس  آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۲۵ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۳ سه شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۴
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 93
آفلاین
ادامه از دفتر معاون وزیر....

آمبریج: من شکایت می کنم...چطور تونستن به شخص شخیصی مثه من دروغ بگن..پناه بر ریش مرلین...
یه شفادهنده: خانوم..لطفا اروم تر...
آمبریج میره تو شکم شفادهنده: تو می دونی داری با کی حرف می زنی؟!می دونی یا نه؟!
ونوس: اینجا چه خبره!؟
آمبریج می دوه یقه ونوسو میگیره: شما به من گفته بودید من دیگه با سانتور ها مشکلی ندارم..ولی شما دروغ گفتید.. شما منو مسخره کردید...من مجوز اینجا رو لغو می کنم...
ونوس: ....خانوم آمبریج اینطوری که شما فکر می کنید نیست..شما حالتون کاملا بهبود یافته..فقط یه واکنش طبیعی بوده بعد از برخورد با سانتورها..همین...
آمبریج پس من خوب شدم...مرسی..مرسی...اینجا واقعا یه بیمارستان خوبه..من به اینجا امتیاز میدم....
ونوس:خواهش...ولی من الان کار دارم..کرام رو مصدوم اوردن اینجا..قفسه سینه اش اسیب دیده..مخشم تکون خورده...


دلورس جین آمبریج
سازمان ملل جادوگری!
سفیر صلح.


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۳
#80

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
**************ادامه از محفل**************
سیریوس میره طرف پیشخون
سیریوس:اه اینجا چرا کسی نیست ما مریض داریم
جمیز:اینجا متروکه شده جون میده برای زدن شعبه غارتگران
سیریوس:الان حرف این چیزا نیست این داره میمیره
هرمیون: :angel: :angel:
جمیز:چی شده تو به فکر این افتادی ؟؟
سیریوس:حالا حرف این چیزا نیست بگرد به دنبال یکی تا اینو خوب کنه
یلا:سوت! سوت!
سیریوس:بلا کمک کمک! این داره میمیره چرا هیچکس اینجا
بلا:به من چه داره میمیره الان خیلی وقته اینجا رو بستن کسی نمیاد
سیریوس:من الان چیکارکنم
بلا:بزار ببینمش
سیریوس:مردنیه
بلا:الان تو تا بزنم تو سرش خوب میشه
تق تق
هرمیون:
بلا:آهان . هرمیون من یه کتاب دارم در مورد طلسم های یونانی میخوای
هرمیون یوهو از جاش میپره:اه چه خوب بده من بخونم
بلا: :-D :-D دیدید چه راحت خوب شد
سیریوس:بلا تو اینجا جارو نیست
بلا:چرا یدونه ستاره دنباله دار
سیریوس:
جیمز: ایراد نداره

سیریوس و جمیز:


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۹:۱۴ پنجشنبه ۲۸ آبان ۱۳۸۳
#79

سوسك بي همتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 715
آفلاین
شفا دهنده گان عزيز:
من ديروز مقدار زيادي پيف پاف تنفس كردم و حالم شديدا بده لطفا به من كمك كنيد


سلطان سوسك بي همتا!


Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۸۳
#78

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
واکسن جنون هیپوگریفی
با توجه به زیاد شدن بیماری جنون هیپوگریفی در لندن از امروز در بیمارستان سنت مانگو واکسن این بیماری زده می شود!
از تمام اعضای سایت تقاضا می شود که برای زدن این واکسن اقدام نمایند.
کسانی که واکسینه میشوند باید به مدت یک هفته در سنت مانگ تحت مراقبت باشند.
با تشکر
سر شفابخش
ونوس




Re: سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۱:۵۶ یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۳
#77

مادام پامفریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۸ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
مادام پامفری وارد میشه
سلام asm potter
چی شده تو هم به این ویروس مبتلا شدی
اشکالی نداره تو تو این هفته مریض 16 همی که اینطوری شده این یه ویروسه و تنها راهش برای درمان اینه که
1- از ولدمورت و دارو دسته ی مرگ خوارا دوری کنی تا بیماریت تشدید پیدا نکنه
2- تا میتونی استراحت کن
3- این معجونی رو که میدم سر ساعت مصرف کن
4- تا میتونی فین کن تا همه ی شکلکای ولدمورت از تو دماغت بیان بیرون
این کارایی که گفتم بکن انشا الله حالت بهتر میشود.

حالا نفر بعدی کیه بیاد جلو


زاده می شویم زندگی می کنیم و می میریم
تولد را درک نمی کنیم و از مرگ می هراسیم و فراموش می کنیم که زنده ایم.


Re:سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ جمعه ۱۵ آبان ۱۳۸۳
#76

اژدها


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۱۶ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
آقا یکی به من کمک کنه
دیشب هیپوگریفم دماغم را گازگرفته
حالا ازتودماغم شکلک های کوچک ولدمورت میادبیرون


مرلین نگه دارتان
حتما به اینجا سر بزنید!!!


Re:سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵ سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳
#75

مادام پامفریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۸ دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
من هم می خواهم در سنت مانگو به عنوان شفادهنده کار کنم .
و مدارکم که شامل 60 سابقه کار در هاگوارتز و معرفی نامه از طرف پرفسور دامبلدور است می فرستم .
امیدوارم با پیشنهاد کاری من موافقت شود.


زاده می شویم زندگی می کنیم و می میریم
تولد را درک نمی کنیم و از مرگ می هراسیم و فراموش می کنیم که زنده ایم.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.