نتیجه دوئل فیگ و رز زلر:امتیازهای داور اول:
فیگ:28.5 امتیاز – رز زلر:26 امتیاز
امتیاز های داور دوم:
فیگ: 28 امتیاز – رز زلر:26 امتیاز
امتیاز های داور سوم:
فیگ: 27 امتیاز – رز زلر: 26 امتیاز
امتیاز های نهایی:
فیگ: 28 امتیاز – رز زلر: 26 امتیاز
برنده دوئل:
فیگ خالی!-نمی تونم ننه...کمرم درد می کنه...زانوم درد می کنه...ساقم درد می کنه...شاید باورت نشه، ولی کلیه مم درد می کنه!
دافنه با تردید نگاهی به خانوم فیگ انداخت.
-نداری که. پارسال به همین بهانه از زیر قرض دادن آبکش قرمزت در رفتی. بعدم که قضیه پخش شد مجبور شدی بری هر دو کلیه تو در بیاری بندازی جلوی لک لکا.
خانوم فیگ برای لحظه ای به این فکر فرو رفت که آیا لک لک ها کلیه می خورند یا نه، ولی بعد متوجه نگاه های خیره شد و از ترس این که این بار زانو و ساقش را هم از دست بدهد، آه و فغان به راه انداخت.
-دِ همین دیگه ننه...درد می کنه چون نیست. فقدانش عذاب آوره. تو درد دوری کشیدی؟ این همونه.
دافنه قانع نشده بود. نگاهی به رز زلر انداخت.
-سردته؟
-نه...مدلمه...می گما...من دلم براش سوخت. برم این دارویی رو که می خواد بگیرم بیارم؟
دافنه با بی تفاوتی شانه هایش را بالا انداخت.
-نمی دونم. خودت تصمیم بگیر...می بینی که داره فیلم بازی می کنه. چون اون دارو رو مرگخوارا جمع کردن. باید بری از یه مرگخوار بگیری...سخته!
فیگ، عرصه را برای ضجه زدن مناسب دید.
-آی هوار....مادر دارم می میرم. تو که نمی خوای من پیرزن، اول جوونی بمیرم. ناکام از دنیا برم...برم؟
رز دیگر صبر نکرد... دوان دوان و با عجله، محفل را ترک کرد. فیگ گناه داشت!
ساعتی بعد به همان دوان دوانی که رفته بود، بازگشت!
-آوردم...آوردم. یه عالمه...توی بطری!
دافنه با تعجب به رز که هنوز در حال نفس نفس زدن بود، نزدیک شد.
-واقعا؟ از کی گرفتیش؟
-از رز...ویزلی...اون دارو رو داشت...اون لرزید...من لرزیدم...دارو از برگاش به بطری من منتقل شد.یه ساعتی طول کشید ولی این انتقال ویبره وار، باعث شد دارو بیشتر جا بیفته.
دافنه بطری را از دست رز گرفت و نگاه دقیقی به آن انداخت.
-خب...الان...کجاست؟!
بطری کاملا خالی بود! ولی ظاهرا این، چیزی از شور و هیجان رز کم نکرده بود.
-حتما تو راه خالی شده...انتقال ویبره ای. می دونی که. از بطری من به زمین منتقل شده و از اون جا با ویبره بعدی به یه جای دیگه. زمین لرزه برای همینه. دارو از بین نمی ره، فقط در اثر ویبره از جایی به جای دیگه منتقل...این چش شد؟
هر دو ساحره به فیگ، که در سکوت و با چشمان باز به سقف زل زده بود نگاه کردند.
-هیچی دیگه...مرد! گفت بی دارو می میرم...مرد. جوگیره به نظرم.
-سعی کرده لبخند بزنه که نورانی و زیبا به نظر برسه. ولی اصلا نرسیده. چروکیده تر شده.
- این نباید می مرد. دوئلو برده. الان می تونه این جوری باشه که تو در اثر عذاب وجدان سکته کنی و بمیری، بعدم مشخص شه که این نمرده بود. فقط به دور دست ها خیره شده بود. اینجوری نمی شه که!
-حالا که شده...مرده...همینه که هست!
.....................
نتیجه دوئل یوآن ابروکرومبی و الکتو کرو:امتیازهای داور اول:
یوآن ابروکرومبی: 27 امتیاز – الکتو کرو: صفر امتیاز
امتیاز های داور دوم:
یوآن ابروکرومبی: 26.5 امتیاز – الکتو کرو: صفر امتیاز
امتیازهای داور سوم:
یوآن ابروکرومبی: 26 امتیاز – الکتو کرو: صفر امتیاز
امتیازهای نهایی:
یوآن ابروکرومبی: 26.5 امتیاز – الکتو کرو: صفر امتیاز
برنده دوئل:
یوآن ابروکرومبی!-تو بردی!
یوآن انتظار نداشت نتیجه را اینقدر سریع و مستقیم به او اعلام کنند.
ولی خب...کرده بودند!
-نه، نه...این جوری نمی شه. کمی صبر کنین. مهلت بدین. میاد!
صدای خشن و خش داری در فضای باشگاه پخش شد.
-مهلت مهلت نداریم.
یوآن مثل همیشه به بی اهمیت ترین قست ماجرا توجه کرد.
-مهلت رو دوبار گفتین.
-دو بار نفرمودیم. خواستیم بی اهمیت بودنش رو نشون بدیم. مثل یوآن موآن...هکتور مکتور...اولش میم داشت. نشد!
یوان قصد داشت بحث را ادامه داده و وقت کشی کند. این آخرین دوئلش بود و نمی توانست این گونه پایان بیابد!
-کجایی لعنتی؟...بیا دیگه...خودت دعوت کردی خب.
خبری از الکتو نبود. داور به شکل آزاردهنده ای به یوآن نزدیک، و به چشمانش خیره شد.
-تو...بردی...حالا پاشو برو.
یوآن با عصبانیت پوزه اش را به هم فشرد. دستی به دمش کشید.
-نمی خوام! قبول نمی کنم. درخواست منو حذف کنین. من نمی خوام این جوری برنده بشم. من که اصلا نجنگیدم.
داور برگه ای را نشانش داد.
-جنگیدی...اینم مدرکش...و بردی. پاشو برو خونه.
پای برگه، عکسی از یوآن دیده می شد که خسته و عرق ریزان در حال تایپ مطلبی بود. چشمانش از بی خوابی سرخ شده بود و جز لیوانی خالی از آب و تکه نانی خشک، چیزی روی میزش نبود.
-نمی رم...من نبردم. من نجنگیدم...نبردم...دوئل نکردم. الکتو نیومد...ما نجنگیدیم...هر چی نمی خوای نگی بگو ولی من بردم! الکتو اومد...ولی این مهم بود. دوئل با شرکت دو نفر اجرا می شه. الان دو نفر اینجا نمی بینی؟ پس دوئلی در کار هست و من بردم!
کسی نمی فهمید یوآن درباره چه چیزی صحبت می کند...یوآن پاک به هم ریخته بود. صدایش بیشتر از صدای موذیانه همیشگی، به خرخر گربه شباهت داشت. گربه ای عجیب و غریب...
آخرین جمله اش سند محکمی بر زوال عقلش بود...
-پفک ندارین؟...نه نه نه...چیپس رو ترجیح نمی دم!