هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۴ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آرنولد پفک پیگمیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۲ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۹:۴۹ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از هررررررررررچی که منفوره، خوشم میاد!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
یه خدافسیِ سرررد به اون مگسِ تک‌چشم و اون مو فرفریِ دماغ‌دار! و... اممم... خیلی!
بریم سر فرع مطلب!
اون روباهه الآن توی بیمارستان بستنی شده و هی می‌خواد برنگرده اینجا، ولی به‌زور یه نیمچه‌روز بهش مرخصی میدن که نیاد اینجا.
برا همین بهم گفتش که نیام اینجا و از طرفش بهتون نگم که: میشه اینو نقد نکنین؟
و...
هووووووووف!
با توجه به اینکه سخته فوراً عادت کنم به این روش صحبت کردن عجیب و غریب و فعلاً هم برنامه‌ای ندارم برا حد و حدودش، همین یه بارو عادی حرف بزنم که نمی‌تونم سؤالمو برعکس بپرسم.
بله!
یه سؤال خیلی مهم برام پیش اومده.
من تقریباً تا حالا ده بار دوئل کردم.
و می‌تونم خیلی راحت رولای دوئلی رو که زدم، از لحاظ کیفی رده‌بندی کنم. می‌تونم بگم که بهترینشون همین آخری بوده که تازه نتایجش اومد. اگه از نظرم رتبه‌ش "یک" باشه، از رول "دَهُمی" خیلی بهتره. اصلاً رولِ رتبه دَهُمی رو دیگه هیچوقت نخوندم و به نظرم باید ۲۲ یا ۲۳ می‌گرفت.
چی باعث تعجبم شده؟
اینکه همه‌ی رولام یا ۲۶ گرفتن یا ۲۷. ینی یه بارم ندیدم غیر از ۲۶ و ۲۷ نمره‌ی دیگه‌ای بگیرم.
چه همون رولی که توی آخرین ساعاتِ مهلتِ دوئل نوشتمش و اصلاً براش وقت نذاشتم و ازش راضی نیستم... و چه همین رول آخری که واقعاً براش وقت گذاشتم و تقریباً ازش راضیم.
نمیگم باید بیشتر از ۲۷ بگیرم یا دارم به نظر شما داورا بی‌توجهی می‌کنم یا دارم اعتراض می‌کنم یا هرچی. این باشگاه دوئل مال شماس، نظر و سلیقه‌تونه که مشخص می‌کنه کی برنده‌س و کی بازنده. کی ۲۹ می‌گیره و کی ۲۴.
حرف، حرف شماس.
ولی صرفاً دارم می‌پرسم که از نظر شما داورا، همه‌ی رولام از لحاظ کیفی تفاوتی ندارن؟ همه‌شون در یه حدّن؟
ممنون.


Rock 'n' Roll 'n' Rule 'n' Role!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
نقد ندارم!


ولی می خوام درباره چیزی که می شه گفت هر روز از من پرسیده یا نظرخواهی می شه، یه چیزایی بگم. که مجبور نشم دائم حرفامو تکرار کنم. اگه کسی سوال کلی پرسید، به این پست ارجاعش بدم.

شخصیت پردازی!

این چیزیه که بعد از ورودتون به ایفای نقش، توصیه می شه انجام بدین. ولی این کار اصولی داره.


اولین موردی که وجود داره و بارها و بارها تکرار کردم، اینه که شخصیتی بسازین که قابل استفاده باشه. فکر کنین! که من که این ویژگی رو به این شخصیت اضافه می کنم، کجا و چطوری قراره ازش استفاده کنم.
مثلا طرف میاد می گه شخصیت من تو خواب خروپف می کنه.
خب؟
این این چقدر می تونی استفاده کنی؟ این شخصیت چند بار می تونه تو سوژه بخوابه؟ حالا خود خوابیدن ایده بدی نیست...ولی "صدای خروپفش بلند شد" رو اگه سه بار بنویسی، عمرش تموم می شه. دیگه نمی شه ازش استفاده کرد.
یا می گه شخصیت من سیب دوست داره.
خب؟...بعدش؟
یا طرف میاد قهرمان می سازه. یه سری ویژگی خوب پشت سر هم ردیف می کنه که این شخصیت منه. شجاع...جذاب...مغرور...متعصب...دانا...باهوش...
این شخصیت فقط و فقط برای خودتون جالبه. برین تاریح سایت رو بگردین. ببینین حتی یک شخصیت وجود داره که اینجوری باشه و جا افتاده باشه یا موفق باشه؟
نیست.
حتما دلیلی داره که نیست.
این قهرمان سازی ها به درد نمی خورن. چون سوژه ندارن. دقت کنین. تمام شخصیت های جا افتاده و سوژه ساز سایت عیب و ایراد دارن. بنابراین، از شکستن شخصیت ها نترسین. لای پر قو نگهشون ندارین. شما به زیبایی و شجاعت شخصیت احتیاج ندارین...به سوژه هاش احتیاج دارین. سوژه چیزیه که بتونین تو موقعیت های مختلف، ازش استفاده های مختلفی بکنین.
ظاهر شخصیت، اصولا سوژه محسوب نمی شه. مگه این که یه ویژگی خیلی جالب و عجیب داشته باشه. بیخودی به موهای طلایی و نقره ای و قد بلند و چشم آبی اشاره نکنین.
یا طرف میاد می گه شخصیت من از دروغ متنفره و از خیانت خوشش نمیاد.
خب...کیه که از دروغ و خیانت خوشش بیاد؟ همه بدشون میاد خب.
این سوژه نیست...تعریف از شخصیته. به درد هم نمی خوره.
تازه واردا معمولا بیشترین مقاومت رو در مقابل این مورد دارن. دوست دارن شخصیتشون کامل و بی نقص باشه. ولی چند ماه بعد متوجه می شن که واقعا یه جای کار ایراد داره و اینجوری هر چی تلاش می کنن به جایی نمی رسن.

مورد بعدی اینه که طرف یه ایده پیدا می کنه...میاد پشت سر هم و بدون وقفه بهش اشاره می کنه(معمولا تو چت باکس). مطمئن باشین در اشاره پنجم، این سوژه رو به باد دادین! شخصیت و سوژه این جوری جا نمیفته. زننده و تکراری می شه.
یک کلمه رو اگه ده بار پشت سر هم تکرار کنین مفهومشو گم می کنه. سوژه هم همینطوره.

هرگز و به هیچ عنوان نرین به شخص یا گروهی بگین که شخصیت من فلان جوره و ویژگیاش اینا هستن. این کار هم نابود کردن شخصیت، قبل از شروع کاره.
این مثل این می مونه که یه غنچه داشته باشیم و سعی کنیم سریع با دست خودمون بازش کنیم.
برای یه لحظه باز می شه...ولی خیلی زود پژمرده می شه.
باید به غنچه فرصت بدین که کم کم و خود بخود باز بشه.
برای جا انداختن شخصیت باید فعالیت کنین. باید تلاش کنین. اعلام کردن به گروه، تلاش نیست. این کار شخصیتتونو تک بعدی و بی استفاده می کنه.
شخصیت خیلی با احتیاط و ملایم باید جا بیفته. بگردین موقعیت های مناسب رو تو سوژه ها پیدا کنین و شخصیتتونو معرفی کنین.
چت باکس در رده دومه. الان مد شده هر کی معرفی شخصیت می کنه دو روز بعدی تو چت باکس داره چپ و راست به شخصیتش اشاره می کنه. این که دوستاتون با شما همراهی می کنن نشون نمی ده که شخصیتتون درست جا افتاده! این فقط نشون می ده که شما دو عدد دوست دارین! کمکی به ایفای نقشتون نمی کنه. این کارو نکنین.

یه چیزی که تجربه به من ثابت کرده اینه که برای شخصیت ها نمی شه تعیین تکلیف کرد. این که شما بیایین بگین شخصیت من فلان جوره...

سوژه باید پیش بیاد.

شما مثل یه عنکبوت باید تارتونو بتنین.و صبورانه منتظر شکار باشین. فعالیتتونو بکنین و صبر کنین که سوژه پیش بیاد. وقتی پیش اومد سریع بگیرینش. دورشو تارپیچی کنین که فرار نکنه...و ازش استفاده کنین.
اینجور سوژه ها خیلی موندگار تر و جالب تر و قابل استفاده تر می شن.
من، جادوکارها، ناظر ها یا مسئول گروهتون می تونه با توجه به رفتار شما و معرفی شخصیتتون، یه سرنخ هایی بهتون بده...ولی اینا فقط سر نخن...در نهایت همون سوژه ای جا میفته که به موقع شکار شده باشه و روش کار شده باشه و آروم آروم و با تلاش جا افتاده باشه.

برای جا انداختن شخصیت اصلا عجله نکنین. شما لازم نیست به محض ورود یه شخصیت خیلی برجسته و پررنگی داشته باشین. این کار باعث می شه شخصیت شما به همین شکل خام و هول هولکی در ذهن ها بمونه و فرصت های بعدی رو از دست بدین. چون بعدا اگه سوژه بهتری پیدا بشه مجبورین این گذشته رو پاک کنین و سوژه جدید رو از اول جا بندازین. کارتون دو سه برابر می شه.
اون شخصیت پردازی که به تازه واردا می گیم، بیشتر یه معرفی کلیه. که خنثی نمونین. که من وقتی دارم می نویسم، بدونم مثلا رز در حالت کلی چه جور آدمیه. تو این موقعیت چه عکس العملی نشون می ده. بتونم ازش استفاده کنم.
در همین حد کافیه. برای بقیه اش باید صبر کنین...که پیش بیاد. این که کل انرژیتونو صرف جا انداختن سوژه های خام می کنین و بعد که می بینین نگرفت، ناامید می شین، اشتباهه. شما فعالیت کنین. سوژه ها میان.
حرف دوستان و هم گروهی ها رو باور نکنین. همین تعریف های تو خالی باعث می شه اشتباها فکر کنیم موفق شدیم، در حالی که هنوز در اول راه هستیم. اینا باعث می شه درجا بزنیم و تلاش نکنیم. برین پست های عمومی سایت رو بخونین. پست کسی رو که هیچ ارتباطی با شما نداره. ببینین از سوژه شما استفاده کرده؟
اگه نکرده، بدونین جا نیفتاده...فقط به زور و ظاهرا دارین سعی می کنین بالا نگهش دارین. که فایده ای هم نداره. بالاخره همگی خسته می شین و ولش می کنین.


در مورد شخصیت پردازی سیاه و سفید توضیح نمی دم. چون شاید در آینده پست جداگانه ای براش بزنم.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 342 قصر خانواده مالفوی، دافنه مالدون:


دافنه


نقل قول:
اممم...اها بعد یه سوال الان اینقدری که من نوشتم کمه یا خوبه؟
در نگاه اول و بدون خوندن، کمه...من همیشه می گم کوتاه بنویسین. ولی این زیادی کوتاهه. در حدی که نمی شه توش حرف جدیدی زد. اندازه ظاهری پست ها همیشه نشون دهنده چیزی نیست. پست رو باید خوند که بشه درست گفت که طولانیه یا کوتاه. موقع خوندنه که می شه فهمید که زیاد بود؟ کم بود؟ احساس کردی چیزیش کمه و کاش بیشتر توضیح داده می شد؟ احساس کردی زیادی کشش داده؟
با دیدن ظاهر پست فقط می شه یه نظر کلی داد.


نقل قول:
راستش اصلا نمیدونم که پیشرفتی کردم یا نه.خودم که احساس میکنم هیچ پیشرفتی نکردم.
ببین...سیستم خیلی قدیمی جادوگران(منظورم هفت هشت سال پیشه) این بود که اعضا میومدن می گفتن وای! یه سایتی که توش می شه ایفای نقش کرد. چه باحال! برم عضو شم!
عضو می شد.
بعد سوژه رو می خوند و می گفت چه جالبه...ده دقیقه بیکارم. سریع یه پست بزنم.
پست می زد.
همین راحتی و بی خیالی و سریع نوشتن باعث می شد در طی یک روز شیش تا پست ایفای نقش بزنه. خسته هم نشه.
حالا قدیم تر هم داریم...وقتی که کمتر کسی اینترنت پر سرعت داشت. باز شدن یه صفحه چندین دقیقه طول می کشید. با وجود این می نوشتیم. راحت و بی خیال. هم ما خوشحال بودیم هم سایت.
این سیستم پیشرفت کردن، بعدا مد شد.
اعضا حساس شدن. احساس کردن اومدن این جا که مهارت های نویسندگی شونو به نمایش بذارن.
اینجوری نیست خب. این جا سایت ایفای نقشه.
ملت چیزای اشتباهی رو زیادی جدی گرفتن... این جمله "پیشرفت نمی کنم" رو تو یکی دو سال اخیر، بارها و بارها شنیدم...و در سال های قدیم، اصلا نشنیدم!
سیستم عوض شده...و به شکل خوبی هم عوض نشده.
شما چرا باید دائم در حال پیشرفت باشین؟ من چرا باید دائم برم جلو؟ مگه من و شما نویسنده هستیم؟
ما اومدیم این جا تفریح کنیم. دور هم یه چیزی بنویسیم. وقتی یه سوژه تموم شد، بعید می دونم کسی وقت بذاره و بره از اول بخوندش. پرونده پست ها و سوژه های تموم شده، بسته می شه. انگار هیچوقت زده نشدن.
برای همین حواستون باشه برای چی چقدر وقت می ذارین. چقدر انرژی صرف می کنین. چقدر اعصاب خرد می کنین.
بد بنویسین!
عمدا نه...برای خرابکاری نه...ولی اگه توانایی کسی در حد خاصیه، خودشو اذیت نکنه. نگه چرا من روز به روز بهتر نمی شم. این شدنی نیست. همه که نمی تونن تاابد پیشرفت کنن و هی بهتر بشن. انرژیتونو بذارین روی کار گروهی. روی ایفای نقش. روی شرکت و فعالیت. بقیه اش واقعا مهم نیست. یه سطح متوسط و قابل قبولی داریم. همه باید سعی کنن به اونجا برسن. برای جلوتر رفتن می تونن تلاش کنن. ولی تمرکزشونو روی این نذارن. بعضیا جلو می رن...بعضیا نمی رن. اصلا هم مهم نیست.
فقط یه توصیه اساسی می تونم بکنم. برای پیشرفت، از اون تاپیک "کی، کی، کجا" جدا شو و بیا تو ایفای نقش فعالیت کن. اون تاپیک بی معنی ترین و بی مصرف ترین تاپیک سایته و هرگز به هیچ دردی نخورده و نخواهد خورد. تعداد زیاد پست در اون تاپیک فقط نشون می ده که طرف می خواسته تعداد پستاشو ببره بالا.


نقل قول:
انان فکرشان رو،روی هم گذاشتن تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسن.
"آنان فکرشان رو روی هم گذاشتن"، یه ایرادی نداره؟ موقع خوندن احساس نمی کنی مشکلی داره؟
اون مشکل لحنشه. یا باید اینجوری باشه:
اونا فکرشون رو، روی هم گذاشتن تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسن.
یا اینجوری:
آنان فکرشان را، روی هم گذاشتند تا به نتیجه ای برای فرار از ازدواج برسند.
که من به شما حالت اول رو توصیه می کنم. چون آزادی عمل بیشتری داری.


نقل قول:
-تو چیزی به فکرت رسید؟
-من مگه قراره پنیری به کلم برسه؟
روی طنز اشتباهی داری کار می کنی. این نوع طنز حداقل فعلا برای شما مناسب نیست. این کمی تجربه می خواد. دایره لغات خیلی وسیعی می خواد.ابتکار می خواد. اینا رو کم کم می تونی به دست بیاری...ولی فعلا کمی زوده. طنز درست شما کمی بالاتر بود:
نقل قول:
ساعت ها فکر کردن و بازم فکر کردن و دوباره نیز فکر کردن ولی هیچ فکری به سرشان نزد.
همین تکرار فکر کردن، طنز بهتر و مناسب تری بود. می تونستی کمی بیشترش کنی. که فکر کردن و فکر کردن و به این نتیجه رسیدن که برای حل مشکل باید فکر کنن. این فکر کردن رو به شکلای مختلفی می شد نشون داد. حتی می شد ظاهر این دو نفر رو توصیف کرد که به حالت های غیر عادی دارن فکر می کنن.


نقل قول:
-این که من به کمک ماسکام و کرمام صورتم رو جوری درست کنم که ترسناک شه، بعد تظاهر کنم که انگار دارم به تو اسیب میزنم.
-اره عالیه.
نه خب عالی نیست!
مشکلی که تو پست قبلی شما بود، این جا هم هست. شما باید توجه کنی که اینا دو نفرن که دارن با هم ازدواج می کنن. نه دو تا بچه که قصد بازی دارن. الان فرض کنیم جسیکا صورتشو ترسناک کرد...پدر و مادرا واقعا گول همچین چیزی رو می خورن؟!


اصل سوژه رو خوب پیش بردی. این که اینا دارن فکر می کنن که چیکار کنن که خانواده ها منصرف بشن. راه حل هم بد نبود، ولی به سن و سال و موقعیت اینا نمی خورد. می شه کمی پرورشش داد و بهترش کرد. شما هم ادامه بده. بخون...بنویس. خوشبختانه برای پیشرفت جا داری. هنوز خیلی تازه کاری. عجله نکن. کم کم یاد می گیری که با هر سوژه و هر شخصیتی می شه چیکار کرد.


یه چیز امیدوار کننده ای که دیدم تلاشت برای علامتگذاری بود. این عالیه. وقتی پستی رو نقد می کنم و در نقد بعدی می بینم هیچی عوض نشده، احساس می کنم وقتمو تلف کردم. احساس می کنم به جای اون نقد می تونستم دو سه تا پست بزنم. چون نقد کردن وقت خیلی بیشتری می گیره. ولی وقتی می بینم تغییر یا حتی تلاشی برای تغییر وجود داره، امیدوار می شم. می دونم که وقتمو تلف نکردم و طرف توجه کرده. این کارت خیلی قشنگ بود.

بعد از خوندن می تونم بگم پستت خیلی کم نبود. با توجه به محتواش، قابل قبول بود. ولی با توضیح بیشتر صحنه ها می تونست بهتر و متعادل تر بشه.
برای پیشرفت عجله نکن. خیلی زوده. کسی به این سرعت پیشرفت نمی کنه.


موفق باشی.


ویرایش شده توسط آراگوگ در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۱ ۲۱:۴۶:۰۹

!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

دافنه مالدونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
از این دنیا اخرین چیزی که برایم باقی می ماند،خودم هستم.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 229
آفلاین
میشه لطفا اینو نقد کنید.
ممنون.
راستش اصلا نمیدونم که پیشرفتی کردم یا نه.خودم که احساس میکنم هیچ پیشرفتی نکردم.
به هرحال ممنون میشم نقدش کنید.
اممم...اها بعد یه سوال الان اینقدری که من نوشتم کمه یا خوبه؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۵ سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
مردم!

منو ببینین!

اون جا نه...بالا ...بالا رو نگاه کنین!

خب...سلام!

از این به بعد نقد های این انجمن توسط من و لرد ولدمورت(بصورت مشترک) انجام می گیره. لطفا به هیچ عنوان تعیین نکنین که کی نقد کنه. هر کدوممون که مناسب تر باشیم و وقت داشته باشیم نقد می کنیم.


با تشکر...تارهایتان مستحکم!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۲ دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
گيبن

آراگوگ مسافرت بودن، پس من نقد كردم پستتون رو.

بررسى پست شماره ٤٠٣ انجمن تفرقه، گيبن

نقل قول:
ولی حالا که بود میتوانست از مزایایش برخوردار شود. نمیتوانیم اسمش را بیاوریم و ریش پشمکی چشم تو چشم شدند.


باز هم مثل هميشه، اول اين نكته رو ميگم كه شروع و پايان پست، مهمترين بخششه.
توى شروع پست، خواننده تصميم ميگيره كه پست رو بخونه، يا ازش رد شه. و با پايان پست، تصميم ميگيره كه سوژه رو ادامه بده يا بگذره.
توى پست شما، خواننده بايد برگرده و انتهاى پست قبل رو بخونه، تا متوجه بشه كه شما، از چند خط مونده به پايان پست قبل، پستتون رو شروع كردين. و اين خوب نيست. ميتونستين از جمله ى اول صرف نظر كنيد و پست رو با چشم تو چشم شدن لرد و دامبلدور شروع كنيد.
ضمنا، هميشه گفته ميشه كه سوژه هارو رد نكنيد. الان سوژه اين بود كه اينا بى خانمان شدن. اين سوژه خيلى خيلى جاى كار داشت. خيلى ميشد راجع بهش نوشت.

نقل قول:
لرد که از قبل دست ریش را خوانده بود که حتما هم خوانده بود چوبدستی کبریایی خود را دراورد و با ان لِیزرسبز تیزش دور تا دور جایی را که ایستاده بودند و به وسعت تمام جایی که همه ایستاده بودند بُرید و زمین از زمین کنده شد و همین که خواست به پرواز در بیاید صدای زمین درامد که:


اين پاراگراف به نظر من مشكل داره...توضيحات اضافه داره و اين، باعث مبهم شدنش شده.

نقل قول:
یه کم از اون پس لرزه های زلزله ای که چند لحظه پیش درست کردین تو من مونده . من نمیتونم تحمل کنم با خودتون ببرید.


من ارتباط بين ديالوگ و شكلك رو متوجه نشدم. به نظرم كلا بهتر بود كه استفاده نشه ازش.

نقل قول:
تعدادی اخ و اوخ شنیده شد و چندین نفر روی زمین افتادند و جمعیت کم شد. حالا همه را میتوانستی بشناسى!


همونطور كه تو شروع پستم گفتم، پايان پست نقطه ى مهميه. يه پست كامل و خوب، معمولا از جمله ى آخرش قابل شناسايه. چون يه جمله وجود داره كه به شما ايده ميده واسه ادامه دادن.

يه جمع بندى كلى بخوام بكنم، بايد بگم كه پستتون به شدت كمبود علائم نگارشى داشت. كه اين باعث ميشه خوندنش سخت بشه.
تيكه تيكه بود. يعنى از يه صحنه، ميپريد تو يه صحنه ى ديگه. انگار كه چند تا ايده داشتين و ميخواستين كه همه رو با هم استفاده كنيد. در كل، يه پست متوسط بود.
من پست هاى قبليتون رو خوندم. شما مدتى رو نبودين، تو اين مدت هم احتمالا ننوشتين و اين كاملا نرماله كه تو اين حالت، كيفيت نوشته ها پايين بياد. اما با توجه به پست هايى كه تو اين چند وقت اخير زدين، مطمئنم كه شما خيلى بهتر از اين پست، ميتونين بنويسيد.

موفق باشيد.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
لطفا اینو برام نقد کنید.
توی ازکابان هم درخواست نقد یه پست رو دادم ولی هنوز رسیدگی نشده. لطفا شما اینو نقد کنید برام. که اشکالات اینو برطرف کنم بعدا برسم به اون.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
نقل قول:
سلام ای آراگوگ نا حشره(!) بعد از مدتی مدید رول زدم! نقد آوردم! زحمتشو میکشی؟
سلام دلفی روشنگر!
خوشحالم که هستی.
زحمتی هم نیست. نقد کردن کار منه!


بررسی پست شماره 270 آموزشگاه مرگخواری، دلفی:


نقل قول:
همه مشغول سنجیدن جوانب ماجرا بودند اما هکتور که کلا آدم نسنجیده ای بود، قبل از هر کسی اظهار نظر کرد.
-من وقتی معجونم میچسبه به پاتیلم از حشره کش واسه جدا کردنش استفاده میکنم. امتحانش کنین.
خیلی خوب بود. یه شخصیت تکراری(هکتور) و یه سوژه تکراری(دشمنی هکتور و لینی) و یک استفاده جدید و به جا. همین باعث می شه شخصیت ها و سوژه ها همیشه قابل استفاده باشن. هکتور خیلی ساده و خیلی جدی نقشه قتل لینی رو کشیده. همینه که خوبش می کنه.
منظورم از شخصیت و سوژه تکراری، سوژه و شخصیتی بود که زیاد استفاده شده. نه این که خسته کننده شده باشه. اینا سوژه های خوبی هستن، به این شرط که استفاده تکراری ازشون نشه.


نقل قول:
-هی! اینجوری نگاه نکنید راست میگه! اون حشره نیست این واضحه... این کم سوادی ها آزار دهندست. مایه شرمه! اگر یه کم وقتتونو توی خلوت تنهایی بگذرونین شاهد این موارد تاسف آمیز نخواهیم شد.
دیالوگ دلفی هم خیلی خوب بود. شکلک متاسفش هم همینطور. باز یه سوژه استفاده شده و یه توصیف خوب. این ایده ای که در پیش گرفتی خیلی خوبه. این که دلفی خلوت تنهاییشو به شکل یه شهر یا حتی جهان مستقلی تصور و توصیف کنه. این جوری شما یه دنیای جدید برای خلق کردن داری. می تونی هر چی دوست داری توش داشته باشی. یا هر چیزی که سوژه و دلفی احتیاج داشته باشه.


نقل قول:
این سخنرانی تاثر برانگیز را دلفی به نمایش گذاشته بود. اما انگار فقط خودش چنین فکری راجب این سخنرانی میکرد.
این توضیح اضافه بود. بعضی سوژه ها احتیاج به توضیح ندارن. خلوت تنهایی و دلفی سوژه های مشخصی هستن(البته نباید بذاری فراموش بشن)...برای همین دیالوگ کافیه. خواننده یا دلفی رو می شناسه و خودش می فهمه دیالوگ مال کیه و یا نمی شناسه و فرقی براش نمی کنه. اگه توضیح دادن مفید تر بود، می گفتم چه خواننده بدونه و چه ندونه، توضیح بده. ولی اینجا تاثیر دیالوگ خالی بهتره.


نقل قول:
لیسا گفت:
-باشه بسه دیگه! امتحانش مجانیه... من که میگم عنکبوته میمیره! اگه نمیره قهر میکنم.
این یکی سوژه ایه که شدیدا و قطعا تکراری شده. از این سوژه به دفعات خیلی ساده و مستقیم استفاده شد و پتانسیلش رو به همین دلیل از دست داد. برای همینه که همیشه به اعضا می گم مواظب باشین سوژه هاتونو بی جا و بیخودی خرج نکنین! الان اگه بخواییم از این سوژه قهرکردن استفاده کنیم، مجبوریم خیلی جالب و متفاوتش کنیم. در این حد کافی نیست.


نقل قول:
لینی با ناباوری گفت:
-شماها میخواین منو بکشین؟ به همین سادگی؟ جواب اربابو چی میدین؟ میگین پیکسی آبی ناز باهوشو بی نظیر و فوق العادتونو کشتیم؟

سپس نگاه تحقیر آمیزی به آراگوگ انداخت و ادامه داد:
-اونم به خاطر این!
این صحنه خوب بود. قسمت اولش عادی و معمولی بود...ولی پیوندش با قسمت دوم، نتیجه خوبی داشت.


نقل قول:
من عجله دارم بسته آموزشی خودکشی که سفارش دادم الان میرسه...
این سوژه هم خیلی بامزه اس. البته خود سوژه(خودکشی) عادیه. زیاد هم دیدم ازش استفاده می کنن. ولی خوشبختانه شما متفاوت می نویسی. برای همین برای شما خوب و مناسبه.


نقل قول:
هکتور اسپری کوچکی را از جیب ردایش بیرون آورد که طرح رویش عکسی از ریتا بود و یک ضربدر قرمز بزرگ آن را پوشانده بود.
خیلی خوب بود...اولش یه لحظه گیج شدم...که ریتا؟!
ولی فورا متوجه شدم و همین غافلگیری یک ثانیه ای حس خوبی ایجاد کرد.


شکلک وسط دیالوگ ممنوع نیست. ولی اصولا بهتره شکلک آخر دیالوگ زده بشه. مگه این که اولا وسط دیالوگ، حالت شخصیت عوض بشه و دوما ارزششو داشته باشه. چون اون شکلک وسط دیالوگ یه حالت از هم گسیختگی ایجاد می کنه. الان این جا به نظر من لازم نبود:
نقل قول:
-هی! اینجوری نگاه نکنید راست میگه! اون حشره نیست این واضحه... این کم سوادی ها آزار دهندست. مایه شرمه! اگر یه کم وقتتونو توی خلوت تنهایی بگذرونین شاهد این موارد تاسف آمیز نخواهیم شد.
این شکلک اگه آخر دیالوگ زده می شد هم، مفهوم و حالت جمله عوض نمی شد. برای همین بهتر بود می ذاشتیش برای آخر.


پست شما یه تعادل قشنگی داره. کل پست شاید سه تا نکته طنز آمیز خوب داشته باشه. ولی بین اینا با سوژه های ملایم تر به خوبی پر شده.

ایده های خوبی از شخصیت ها پیدا می کنی. جای خوشحالی داره که شخصیت دلفی هم هنوز برات سوژه داره. بی خیالش نشدی. سوژه هاش هم خیلی خوبن.

ایده خوبی برای داستان پیدا کردی و خودت هم این ایده رو به خوبی هدایت کردی. این کار خیلی مفیدیه. چون گاهی ایده ای می دیم و خیلی ناقص ولش می کنیم. نفر بعدی نمی دونه با ایده ناقص ما چیکار کنه و چطوری پیشش ببره. شما تا جایی که لازم بوده بردی جلو. از شخصیت ها خوب استفاده کردی. لحن ساده و دلنشینت هم به این موضوع کمک کرده.


...........

فیگ!

نقل قول:
چه سری! چه شاخکی! عجب دست و پاهایی! تارت بشم آراگوگم می‌شی؟
شاخک؟!...

فقط می تونم ابراز تاسف کنم از این همه بی دانشی که گریبان نسل بشر را گرفته. با این حساب من هیچی شما نمی شم، شما هم هیچی من نشو. فاصله بگیر!


بررسی پست شماره 112 خانه سالمندان، فیگ!


پست شما همچون روح لرد سیاه، تکه تکه شده...و اگه خلاصه رو هم حساب کنیم، تعداد تکه ها به هفت می رسه!
این تکه تکه بودن، می تونه درصد زیادی از خواننده ها رو فراری بده. چون تکه تکه بودن یعنی از این شاخه به اون شاخه پریدن. یعنی موضوع ها و مکان های جدید. که در این حالت حفظ تمرکز کمی سخت می شه و بیشتر خواننده ها تنبل تر از این حرف ها هستن.
ولی معنیش اینه که اینجوری ننویسیم؟
نه...بنویسیم. ولی بدونیم که خواننده هامون ممکنه کمتر بشه. که گاهی واقعا ارزششو داره که برای عده محدود تری بنویسیم، ولی همون چیزی رو بنویسیم که تو ذهنمونه.


نقل قول:
خلاصه: مرگخواران به دستور لرد نگهداری از سالمندانِ خانه‌ی سالمندان را برعهده گرفته‌اند.
خلاصه، خیلی خلاصه اس! زیادی خلاصه اس. کسی که اینو می خونه صد در صد باید برگرده پست های قبلی رو بخونه. و چیزی که شما گفتی رو خیلی راحت می تونه بفهمه.


نقل قول:
- پسرم؟

کراب دوست داشت به او یادآوری کند که پسرش نیست اما طولانی‌تر شدن مکالمه باعث می‌شد به این تمایل غلبه کرده و از این کار صرف نظر کند.
پسرش نیست؟ یا پسر نیست؟
چون گزینه دوم به نظر من جالب تر می شد. جمله دوم هم با اضافه کردن یک کلمه می تونست واضح تر و رساتر نوشته بشه:
اما احتمال طولانی‌تر شدن مکالمه، باعث می‌شد به این تمایل غلبه کرده و از این کار صرف نظر کند.


نقل قول:
- من اخیرا حافظم ضعیف شده ... هرچی فکر می‌کنم یادم نمیاد؛ اول دسشویی داریم بعد می‌ریم دسشویی یا اول می‌ریم دسشویی بعد دسشویی داریم؟

این جاش خیلی خوب بود. ولی بقیه اش نه به اون اندازه...
نقل قول:
کراب با فکر دستشویی بردن پیرمرد نیز به تهوع می‌افتاد! زیر لب «ایشــــ»ـی گفت و سعی کرد به اعصابش مسلّط باشد.

- کاری نداره که پدر جان! خودتون برین! کارتونو بکنید و بعدم خودتونو بشورین. خوب بشورینا!

کراب بعد از گفتن این جمله به شک افتاد ... چند دقیقه احساس چندش شستن پیرمرد بهتر بود یا چندش دائمی از این بابت که نکند پیرمرد گربه شور کرده و کثیفی را به اتاقی که اکنون با او شریک بود انتقال دهد؟ پیرمرد اما در جریان شک او قرار نداشت و آهسته و پیوسته، هر چند دقیقه یک گام به سمت دستشویی برمی‌داشت.
این قسمت به نظر من لازم نبود. بهتر بود تو همون قسمت خوب تموم بشه که ضربه شو زده باشه. این قسمت کمی اثر ضربه رو کم کرده.


قسمت مربوط به مورفین متوسط مایل به خوب بود. عالی نبود. با توجه به شخصیت اصلیش(مورفین) به نظر من یا باید عالی می شد و یا حذف!
مثلا حرکات پیرمرده می تونست کمی دیوانه وار تر و پررنگ تر باشه. کارای عجیب غریب تری می کرد یا حرفای عجیب تری می زد. کمی ساده شده.


نقل قول:
خانم فیگ این را گفت و دفتر خاطراتش را با صدای «زارت» بست.

- آوچ! یواش تر ببند بابا چه خبرته!

لینی که اگر دیر جنبیده بود لای دفتر له می‌شد با عصبانیت این را گفت و مشغول بررسی بال‌هایش شد.
این قسمت عالی بود. شما نگاه خاص و متفاوتی داری!
این قسمت هم مثل قسمت اول شده. تا این جاش خیلی خوب بود و بقیه اش معمولی. بد نبود. معمولی بود. ولی اون معمولی کمی اثر قسمت خوب رو کمتر می کنه. اگه بشه جابجاشون کرد، این نکته منفی از بین می ره. مثلا اول عکسا رو می دیدن و فیگ حرفش رو می زد و بعد آلبوم رو به اون شکل می بست. بهتره ضربه، آخر زده بشه نه وسط.


قسمت دوم پیرمرد و کراب بازم عالی بود. و باز یه قسمت معمولی اضافه داشت که خوشبختانه کوتاه بود:
نقل قول:
کراب کودن تر از آن بود که در طول زندگیش با سوالات فلسفی از این دست سر و کله زده باشد. این سوال عمیق ترین سوالی بود که تا این لحظه با آن مواجه شده بود و او را شدیدا در فکر فرو برد. به طوری که تا سالیان سال پس از پایان این سوژه نیز مدام زیر لب با خود حرف می‌زد و هیچ واکنشی به محیط اطراف نداشت و تنها در پاسخ به هر حرفی این سوال را تکرار می‌کرد.



نقل قول:
چیزی نگذشت که خوشنودی مورفین به پایان رسید.

- دایی مورفین ... قربونت برم ... این دیکس کمر منو خیلی اذیت می‌کنه! یه لیوان از اون چاییات به ما می‌دی؟

- دایی جان! تصدقت بشم! اتفاقا منم چند ساله خواب راحت ندارم از درد پا.

- دایی ول کن اینارو ... از مش کریم شنیدم طبع چاییات سرده! می‌دونی من چند وقته از اجابت مزاج عاجزم؟

جمع کثیری از پیرمردها دور مورفین حلقه زده بودند و می‌خواستند پرستار آن‌ها نیز بشود. مورفین فکر این‌جایش را نکرده بود! او فقط می‌خواست پیر مرد تحت تکفّلش را سرگرم خاراندن کند تا سر خودش خلوت شود و به کارش برسد. حالا با این همه متقاضی، نه سرش خلوت بود و نه کاری برای خودش باقی می‌ماند!
این قسمت خلاصه و خوب بود.


قسمت آخر(فیگ و لینی) هم خیلی خوب بود. دیالوگ های فیگ به اندازه و مناسب بودن. با وجود این که ویژگی و خاصیت اون قسمت همینه که کش دار و طولانی باشه، باید به اندازه ای نوشته بشه که این تاثیر رو فقط روی لینی داشته باشه، نه خواننده. همینطور هم شده. قبل از این که برای خواننده خسته کننده بشه تموم شده و تاثیر درست رو گذاشته.


میزان خلاقیت شما از ایده هایی که برای شخصیت ها پیدا کردی کاملا مشخصه. فقط اون قسمت های اضافه که فایده خاصی هم ندارن، باید شناسایی و حذف بشن که هم پست بیخودی طولانی نشه و هم کیفیتش بره بالا. قسمت های واقعا خوب، بین اینا گم نشن!

یه ویژگی خوب دیگه پستتون اینه که ایده های شما هنوز هم قابل استفاده هستن. طوری نوشتی که اگه کسی بخواد، می تونه بازم درباره همین شخصیت ها بنویسه. سه تا ایده دادی و آخرش رو باز گذاشتی که اگه خواستن بتونن بنویسن. این خیلی خوب بود.


حالا دور شو!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶

خانوم فیگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۳۱ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۵:۳۰ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹
از این گردش گردون، نصیبم غم و درده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 38
آفلاین
چه سری! چه شاخکی! عجب دست و پاهایی! تارت بشم آراگوگم می‌شی؟

پیرو صحبت‌های پخ ... زحمت این پستو بکشی ممنونت می‌شم روله جان!


هیچ‌وقت یک پیرزن رو از خونه خالی نترسون! هیچ‌وقت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۳۷ چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۶

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۲:۲۰ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
سلام ای آراگوگ نا حشره(!) بعد از مدتی مدید رول زدم! نقد آوردم! زحمتشو میکشی؟


تصویر کوچک شده

A group doesn't exist without the leader







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.