هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
قلب می زنه!
ریختشو!

بررسی پست شماره 366 گورستان ریدل ها، هرمیون گرنجر:


نقل قول:
همچنان که مرگخوارا به دیوار اتاق نگاه میکردن ، اتاق هم کم کم شروع کرد به مرگخوارا نگاه کردن.
عالی بود.
جذب کردن خواننده به همین سادگیه. مشکل این جاست که ساده فکر کردن، برای خیلیا سخت شده! فکر می کنن خوب نوشتن یعنی فکر کردن به سوژه های جدی و بزرگ. در حالی که نکته های قابل استفاده، تو همچین جزئیات بی اهمیت و جمله های ساده ای پنهان شده.
وقتی شروعمون به این خوبی باشه، خواننده هم بهمون اعتماد می کنه. و در ادامه هم می بینه که در اعتمادش اشتباه نکرده:
نقل قول:
-هر کی زودتر چشمک بزنه یه آیس پک مهمون باید بکنه کل مرگخوارارو.
-
-آهااا ، همتون با هم چشمک زدین ، برین بخرید آیس پک ، من با طمع توت فرنگی میخورم.
به همون خوبی شروع، بود. طمع هم خودتی...طعم!...خیلی طنز قشنگی بود.


نقل قول:
مرگخوارا یه ذره بهم نگاه کردن دوباره یه ذره به دیوار نگاه کردن و چون هنوز از اتفاقاتی که افتاده بود گیج بودن یه بار دیگه به هم نگاه کردن.بالاخره وینکی از نگاه کردن به مرگخوارا و دیوار خسته شد و کمی جلوتر از بقیه مرگخوارا رفت و دستی به دیوار کشید.

-هی هی ، خودت مگه ناموس نداری به من دست میکشی ؟ برو به اون دست بکش
این کاریه که همیشه می گم و معمولا انجام نمی دن!
خیلی می گم بیشتر از چیزی که لازمه به سوژه اهمیت ندین. سوژه فقط برای اینه که تعیین کنه مکان کجاست و زمان کیه. یه چارچوب اصلی تعیین می کنه. بقیه اش دیگه به عهده ماست که تو اون چارچوب هر چی می خواییم بنویسیم. از ترک دیوار گرفته تا بند کفش وینکی!
یه مورد دیگه هم که خیلی روش تاکید می کنم اینه که برای نوشتن طنز شجاع باشین. منظورم همینه. داریم درباره یه دنیای جادویی می نویسیم. اتفاقای غیر طبیعی این جا مجازه. هیچ اشکالی نداره که دیوار نگاه کنه و حرف بزنه. کمی از اون حالت عادی باید خارج شد. این جا آراگوگ بود که حرف می زد. ولی به هر حال صحنه خیلی خوب بود.


نقل قول:
-تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی؟ تو چجوری ...

کراب جلو میاد و ضربه محکمی به کمر هکتور میزنه و سریعا به جای خودش برمیگرده.

-بله مرسی کراب نیاز به ریستارت داشتم ، خب تو چجوری حرف میزنی ؟
صحنه خیلی خوب بود...به نظر من احتیاجی به توضیح "نیاز به ریستارت داشتم" نداشت. گاهی طنز، بدون توضیح، جدی تر و جالب تر می شه. گاهی باید جدی نوشته بشه. طوری که انگار این کار همیشگیشونه.


نقل قول:
تا دیوار اومد جواب بده ، بانز به هکتور نزدیک شد و در حالی که پشتش قایم شده بود گفت :
-سوال مهمتر اینه که آیس پک رو چجوری میخوری آخه ؟ کجات میره ؟ کجات هضم میشه ؟ از کجات میاد بیرون ؟
شما که دیگه احتمالا می دونی من کلا ضد چکش هستم! نظر خودم اینه که طنز رو اگه از بین نبره هم، اثرش رو کم می کنه. الان این دیالوگ(که خیلی هم خوب بود) به نظر من بدون شکلک قشنگ تر می شد.


نقل قول:
آراگوگ که دل سیر حشره خورده بود ، به آرومی به طرف پنجره رفت و خیلی عمیق به فکر فرو رفت. هوای بیرون خانه ریدل روشن شده بود و آفتاب از پشت ابر ها در اومده بود که در حالت عادی هوای خوبی به نظر میرسید ولی نه برای خانه ریدل و مرگخواران. مشخص بود که لرد ولدمورت هنوز به طور کاملی به خودش برنگشته و کنترل آب و هوا رو در دست نگرفته.

اشاره به قضیه آب و هوا، اشاره خوبی بود. به کمی فاصله می تونست بهتر بشه. اون تاکید ها و مکث ها رو می شد بیشتر نشون داد:
آراگوگ که دل سیر حشره خورده بود ، به آرومی به طرف پنجره رفت و خیلی عمیق به فکر فرو رفت.
هوای بیرون خانه ریدل روشن شده بود و آفتاب از پشت ابر ها در اومده بود، که در حالت عادی هوای خوبی به نظر میرسید...
ولی نه برای خانه ریدل و مرگخواران!
مشخص بود که لرد ولدمورت هنوز به طور کاملی به خودش برنگشته و کنترل آب و هوا رو در دست نگرفته.



نقل قول:
بقیه مرگخواران همچنان در حال تحقیر شدن برای حرف زدن با دیوار و کمی نگران وضعیت اربابشون بودن و منتظر آراگوگ بودن که راه و چاره درست کردن اربابشون رو بهشون بگه.
مرگخوارا چرا اینقدر روی آراگوگ حساب می کنن؟
به نظرم یه دلیل یا یه توضیح کوتاه لازم بود. چون در حالت عادی اینجوری نیست. مرگخوارا زیاد از این شخصیت و حضور بی دلیلش تو خانه ریدل ها خوششون نمیاد. نه به حرفش گوش می کنن نه بهش اهمیت می دن.


نقل قول:
-شما ها خیلی هاتون مرگخوار جوون هستین ، من در طول 14 سال عمرم تو این دنیا بیشتر از ده لرد ولدمورت دیدم که مردن و برگشتن. میدونم چیکار کنم که بتونیم به حالت ترسناک و خشن خودش برش گردونیم ولی برای این کار نیاز به تمام مرگخواران ، تمام محفلی ها و یه 10 تا حشره دیگه داریم که من یه ذره فکر کردم باز گرسنم شد.
یه جور بی حوصلگی و عجله، تو نوشته شما موج می زنه!
جمله ها رو خیلی پشت سر هم می نویسی. انگار گفتن تا جایی که ممکنه جمله ها رو به هم وصل کن و نقطه نذار. یه نفس بنویس. این کار باعث می شه بعضی چیزای از چشم خواننده پنهان بمونه. در بره! اینا رو می شد کمی جدا کرد. پاراگراف مثل یه لقمه بزرگ شده که تو گلو گیر می کنه. اگه تبدیل به لقمه های کوچیکتر بشه، جویدن و قورت دادنش(درک و فهمش) راحت تر می شه.


نقل قول:
مرگخواران به سرعت پراکنده شدن تا حشرات اطراف را برای آراگوگ بیارن.

-حتما زنده باشنا... اگر بکشینشون اون خوشمزگی زنده خوردنشون رو نداره تو دهن آدم... عنکبوت یعنی.

آراگوگ به طرف اتاق برگشت و به مرگخواران خیره شد که دنبال به دام انداختن حشرات زنده بودن و به این فکر فرو رفت که آیا واقعا لرد ولدمورت نیاز هست ؟ چرا خود آراگوگ ارباب مرگخواران نشه؟ این فکر آراگوگ رو بسیار گرسنه تر کرد.
سوژه خیلی عوض شده. می شه گفت کاملا عوض شده. ولی چیزی که نجاتش می ده اینه که این دو تا سوژه طوری هستن که می تونن موازی با هم حرکت کنن.
لرد عوض شده...زیر و رو شده. و یه عنکبوت پیدا شده که فکر رهبری تو سرشه. شرایط برای عوض شدن سوژه مساعد بود. سوژه جدید، قبلی رو خراب نمی کنه. بر عکس، می تونه بهش کمک کنه. این آراگوگ می تونه قبل از مرگخوارا، لرد عوض شده و غیر عادی رو تحت سلطه خودش در بیاره. این جوری ارباب شدن خودش هم راحت تر می شه. تشخیص این که سوژه رو کجا و چقدر می تونیم عوض کنیم احتیاج به تجربه داره. هر چقدر این تغییر اساسی تر باشه، تجربه ای که لازم داره بیشتره. که طرف بتونه تشخیص بده بعدا چی می شه و ممکنه چطوری پیش بره.

طنز خوب...شخصیت ها خوب...اتفاق ها خوب...

سوژه هم خوب پیش رفته.


پست کمی با سبکی که از شما می شناسم، متفاوت بود. ملایم و منظم بود. این بد نیست. برعکس! یه جورایی بدون خراب کردن سبک قبلی، به سبک فعلی سایت نزدیک شده. خیلی خوبه. مثل این می مونه که یه لباس قدیمی رو با کمی تغییر، به سبک امروزی و قابل استفاده در بیاریم.


نقد نکردم. نظر دادم! نظری بسیار مثبت. خوش اومدی.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
ها اگر وقتش هست ، آراگوگ عزیز لطف میکنی که این پست رو نقد کنی ؟

اگر خودت وقت نداشتی ، نیازی به نقد نیست.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
لطفا موقع درخواست نقد، اسم نبرین! دو تا نقد کننده داریم.(البته گویل یه مدتی پیداش نبود. فکر می کنم نمی دونست دو تاییم.)


بررسی پست شماره 592 خانه ریدل ها، گرگوری گویل:


نقل قول:
گویل برای برداشتن تار عنکبوت از چشمش ، سریعا به معجون ساز محبوبش مراجعه کرد:
جایی که ممکنه، شخصیتتونو وارد کنین. حتی با ورود های ناگهانی و مسخره هم مشکلی ندارم. ولی گویل مرگخوار نیست. بین مرگخوارا چیکار می کنه؟ با این مشکل دارم! این جا به نظر من جاییه که شخصیت غیر مرگخوار نمی تونه وارد بشه.
گذشته از این موضوع، اشاره به "معجون ساز محبوبش" خیلی بامزه بود. این سوژه کلا بامزه اس. علاقه بی دلیل و بیش از حد گویل به هکتور، خیلی جالبه. این سوژه ایه که ارزششو داره روش کار کنی. منظورم از روش کار کنی، این نیست که بیشتر بنویسی. اتفاقا خیلی کم و خوب بهش اشاره می کنی. همینقدر کافیه. فقط گفتم خوبه که بی خیالش نشی.


نقل قول:
-استاد ، معجون تار عنکبوت از چشم دور کن میدین لطفا؟
دیالوگ و شکلک خیلی خوب بود. گاهی ساده ترین روش بیان، جالب ترینشه. این جا هم همون سادگی قشنگش کرده.این که گویل رفته و دقیقا به همون کلمات، معجونی رو که لازم داره خواسته.



نقل قول:
آراگوگ ترسید.
باز هم ترسید!
خیلی ترسید!
کسی که برای مشکل چشمانش از معجون های هکتور استفاده میکند!
با مرورش باز هم ترسید!
تاکید و تکرار روی ترسیدن آراگوگ خوب بود...خوب و درست نوشتی. طنزت خیلی داره بهتر می شه.


نقل قول:
سریعا غر زد:
-تو چرا خودتو پرت کردی تو سوژه؟برو بیرون!بیرون!
این جاش خیلی خوب بود. مخصوصا با توجه به این که آراگوگ از اول اعتراضی به حضور گویل نداشت. فقط وقتی احساس خطر کرد، معترض شد.


نقل قول:
در همین حین ، تاری دور مچ پای گویل تنید و محکم کشید.
گویل افتاد روی دافنه.
دافنه افتاد روی خانوم فیگ.
خانوم فیگ افتاد روی آستوریا.
و مرگخواران دومینو وار روی زمین پخش شدند!
خانوم فیگ از کی تا حالا مرگخوار شده؟!
به این نکته ها دقت کنین. این که کی سیاهه و کی سفید. فقط محفلی و مرگخوار بودن هم نیست. کلا به ویژگی ها و علاقمندی های شخصیت ها توجه کنین که درست از کار در بیان.
بجز قسمت خانوم فیگ، این صحنه هم جالب بود.
به این نکته هم اشاره کنم که همیشه لازم نیست منطقی باشیم. گاهی می تونیم حتی دامبلدور رو یهو بیاریم وسط سوژه های خانه ریدل ها. ولی یا باید توضیح قابل قبولی در کار باشه و یا یه جور طنز دیوانه وار که اصلا منطق قبول نکنه. وقتی به حالت عادی می نویسیم، شخصیت ها باید سر جای خودشون بمونن.


نقل قول:
و اما بشنوید از شیشه معجون تار عنکبوت از چشم دور کن!
شیشه ای که طراحی های ساحره وار گل های صورتی داشت!
وقتی لینک می دین، خواننده مجبوره خوندن داستان رو برای چند لحظه متوقف کنه و بره لینک رو باز کنه. این توقف چند ثانیه ای تمرکزش رو به هم می زنه. برای همین، لینک داده شده، باید واقعا ارزش این وقفه رو داشته باشه. این جا ارزششو نداشت. یه شیشه معمولی بود. اگه نمی دیدیم هم اتفاق خاصی نمیفتاد. همون توضیح براش کافی بود.


نقل قول:
شیشه به علت حالت دایره ای مثل دیسک های پرتابی روی هوا رفت و رفت تا به تکه تار روی هوا برخورد کرد و به علت خاصیت چسبندگی تار عنکبوت به تار چسبید!
شیشه آرام سر و ته شد و دربش افتاد صاف روی سر آراگوگ.
عنکبوت مزاحم تا خواست وضعیت را درک کند یک شیشه کامل از معجون های هکتور رویش ریخته شده بود.

مرگخواران به چشم های گرد شده و مشتاق به آراگوگ زل زدند تا تاثیر معجون رو ببینن
صحنه خوب بود. خیلی هم خوب توضیحش داده بودین. ساده و واضح و درست.
پایان پست خیلی خوب بود. معجون هکتور هر تاثیری می تونه روی عنکبوت داشته باشه و این یعنی دست نفر بعدی کاملا بازه.


پستت کمی متعجبم کرد. خیلی بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم. حتی حضور اشتباه دو تا شخصیت گویل و فیگ بین مرگخوارا هم اونقدرا آزاردهنده به نظر نمی رسه.
سوژه رو خوب پیش بردی. طنزت خوب بود. صحنه ها رو خوب توصیف کردی.


همینطور ادامه بده. خیلی امیدوار کننده بود.





!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۵ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶

گرگوری گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
عنکبوت جان اینو نقد میکنی؟



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
دافنه بی علاقه به لرد سیاه!


چقدر خوبه که خلاصه می کنین. خلاصه کردن به فعال شدن تاپیک ها کمک می کنه. فقط، موقع خلاصه کردن به چند نکته باید دقت کنین.
اولا خلاصه های خیلی نزدیک به هم خوب نیستن. بین هر خلاصه حداقل باید پنج پست زده بشه. خلاصه باعث می شه پست های قبلی خونده نشن. و این خوب نیست.
این جا یه استثنایی وجود داره. جایی که تاپیک دیگه فعال نیست(مثلا برای ماه ها)...و قصد داریم تغییر خاصی در سوژه بدیم و لازمه توی خلاصه توضیحی داده بشه.
دوما وقتی پستی رو ادامه می دین که به تازگی زده شده(چند روز)، نباید خلاصه کنین. این کار هم باعث می شه اون پست خونده نشه.
بازم استثنا وجود داره...اونم جاییه که سوژه منحرف شده باشه یا ماموریتی در کار باشه و نشه صبر کرد تا چند روز بگذره.
خلاصه باید واقعا خلاصه باشه. ماجراهایی که به داستان فعلی ربط ندارن باید حذف بشن، هر چند که جالب باشن. اگه بینشون اتفاقی باشه که بشه ازش به عنوان سوژه استفاده کرد، می شه در پایان خلاصه به صورت نکته بهش اشاره بشه.

.....................

بررسی پست شماره 363 گورستان ریدل ها، دافنه مالدون:


نقل قول:
تا چند دقیقه بعد علاوه بر باز شدن چشمان لرد سیاه، دست و پایشان هم حرکت میکند و از جایشان بلند میشوند.
این احترامه تو "خلاصه" هم بود. این لحن مال دیالوگه. اونم فقط از طرف مرگخوارا. لزومی نداره فعل ها رو جمع ببندین. لرد یه نفره.
آستوریا خلاصه شو ایفای نقشی نوشته. برای همین ابراز علاقه کرده.


نقل قول:
-چه اتفاقی برایمان افتاده بود؟
-ارباب شما...زبونم لال، مرده بودین.
-خوب با ما چیکار کردین که زنده شدیم؟
-ارباب چرا صداتون این شکلیه؟
-مگه صدای ما چشه، ارسینوس؟
-هیچی، فقط یکم صداتون نازک شده،مثل صدای دخترا.
یه جایی هست که اتفاق رو می شه به صورت دیالوگ توضیح داد. شخصیت ها با هم حرف بزنن و خواننده بفهمه که چی شده. ولی جایی هم هست که باید توضیح بدیم.
این جا جایی بود که باید توضیح داده می شد. چون چیزی وجود داشت که مهم تر از اصل اتفاق بود. اونم عکس العمل و احساسات شخصیت ها بود.
فرض کنیم صدای لرد یهو نازک شده...مرگخوارا در این حالت باید یه عکس العملی نشون بدن. خنده شون بگیره و در عین حال بترسن...یکی متاسف بشه. یکی متعجب بشه. اینا باید نوشته بشه. وقتی به صورت دیالوگ بنویسیم، شانس توضیح دادن این صحنه ها از دست می ره.
در مورد این دیالوگ ها...کمی ساده و سریع به نتیجه رسیده. می تونست بیشتر طول بکشه. مثلا مرگخوارا بترسن که مستقیم اعتراف کنن. کمی آروم تر...کمی غیر مستقیم تر قضیه رو به لرد می گفتن.
نازک شدن صدا ایده خوبی بود...تنها مشکلش اینه که چون موقع نوشتن نمی شه خوب نشونش داد تاثیر کافی نمی ذاره. اگه یه ایراد ظاهری یا رفتاری روی لرد می ذاشتی بهتر می شد.


نقل قول:
ملت مرگخوار بعد از توجه و دقت، دیدن که ارسینوس راست میگه پس دست به اقدام برای بهبود صدای لرد شدن.
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟
-نه.
-باید لرد رو ببریمو معاجلش کنیم.
ایجاد مانع توی سوژه کار خیلی خوبیه. ولی این کار هم شرایطی داره. مانع نباید سوژه رو از مسیر اصلی منحرف کنه و نباید پررنگ تر از سوژه اصلی بشه.
الان سوژه اصلی چی بود؟
اینا هر ویژگی ای که دوست داشتن به قدح اضافه کردن و ریختن تو مغز لرد و لرد بیدار شد.
این هیجان انگیزترین قسمت ماجرا بود. الان وقت دادن سوژه فرعی نبود. چون سوژه اصلی کنار رفت...هیجانش کم شد. همه طوری روی معالجه لرد تمرکز کردن که قضیه قدح کلا فراموش شد. حتی اگه کمی طول بکشه ممکنه کلا فراموش بشه که همچین چیزی بوده و سوژه تبدیل بشه به اصلاح ایرادهای احتمالی لرد.
بازم تاکید می کنم که سوژه فرعی خوبی بود...ولی جاش مناسب نبود.
الان باید لرد بیدار می شد و کمی حرف می زد که با شخصیت جدیدش آشنا می شدیم. هر چی باشه الان مغزش پر از مرگخواراییه که شخصیتشونو هر جوری دوست داشتن جلوه دادن. این مهم ترین نکته سوژه بود که تو خلاصه هم بهش اشاره نکردی. مرگخوارا خاطرات درست نریختن. خاطراتی رو که دوست داشتن تو ذهنشون شکل دادن و مغز لرد رو پر از خاطرات ساختگی کردن.


نقل قول:
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟

اشاره مستقیم به سوژه ها باعث تکراری شدن سوژه می شه. از سوژه های شخصیت ها باید به شکل های متفاوتی استفاده کرد. یا جایی استفاده کرد که خواننده انتظارشو نداره.
مثلا وینکی یه سوژه اصلی داره. دائم تکرار می کنه که :"وینکی جن خوب؟"...ولی این کار رو به شکلی و در جایی انجام می ده که اصلا تکراری نمی شه. همیشه تازگی داره و همیشه جالبه.
این جا هم خیلی بد نبود. "لرد صدا خوب کن" یه حالت به هم ریخته و مضحکی داره که بامزه اش کرده.


نقل قول:
-چاقو نداریم اصلا، میخوای از ناخونای من به عنوان چاقو استفاده کنی؟
این جا خوب بود. از ناخونای آستوریا به موقع استفاده کردی.


نقل قول:
هکتور به سمت ازمایشگاهش اپارات کرد و رفت تا معجون بیهوشی درست کنه.
اینم یه سوژه فرعی دیگه اس. شما خوب سوژه فرعی درست می کنی. این برای سوژه ها خیلی می تونه مفید باشه. فقط باید جا و موقعیتشو یاد بگیری که درست استفاده بشه.
همگی می دونیم که آزمایشگاه هکتور جایی نیست که معجون درستی ازش در بیاد. در نتیجه حتما مشکلی ایجاد می شه و این می تونه برای ادامه داستان مفید باشه(بدون در نظر گرفتن اون موضوع که گفتم الان نباید سوژه فرعی داده می شد).


می رسیم به قسمت های اصلاح شده.
علامتگذاری ها کاملا کافی هستن. خوندن پست های شما خیلی راحت تر شده. لحنتون درست تر منتقل می شه.

لحن ها یکدست و هماهنگ شدن. و این عالیه.

طنز اجباری و کم کیفیتی وجود نداره...همین باعث می شه فرصت داشته باشی روی طنزی که توش استعداد بیشتری داری کار کنی. البته اول باید کشفش کنی.

هیچ اتفاق غیر منطقی و ناهماهنگ با شخصیت ها نیفتاده. اینم پیشرفت خوبیه.


هر پست شما که نقد می شه، با پست قبلی فرق می کنه. این خیلی مهمه. ممنونم که توجه می کنی.
می دونی الان وقت چیه؟ وقت توجه بیشتر به شخصیت ها. چون زمینه آماده شده. اشکالات اساسی بر طرف شده. وقتشه که به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنی. به این فکر کن که تو این موقعیت از کدوم شخصیت می شه استفاده کرد. مثلا این جا برای جراحی، ناخون آستوریا رو پیشنهاد کردی. این خوب بود. همینو باید گسترش بدی. کار سختی هم نیست. چون فعالیتت خوبه. همین باعث می شه کم کم سوژه های مختلف و شخصیت های به درد بخور برای اون سوژه رو کشف کنی.


خوب بود.



!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

دافنه مالدونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
از این دنیا اخرین چیزی که برایم باقی می ماند،خودم هستم.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 229
آفلاین
سلام!
میشه لطفا اینونقدکنید.
ممنون.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
يه مورد رو باز ميگيم كه همه بخونن.
يكى از اصول ساده ى درخواست نقد، اينه كه بين هر درخواست تا درخواست بعدى، حداقل سه يا چهار پست بزنيد.
در مورد پست گيبن، از درخواست قبلى تا اين درخواست، هيچ پستى وجود نداشت كه من بخونم و ببينم پيشرفتى بوده يا نه.(البته يه پست بود كه ترجيح دادم ناديده بگيرمش. وگرنه بايد دوباره اصول اوليه ى رول نويسى رو شرح ميدادم.)
به صورت عادى و نرمال، من در اين شرايط، پست رو نقد نميكنم. اما اين بار، چون آخرين پستيه كه براى گيبن نقد ميكنم، استثنا قائل شدم.

بررسى پست شماره ١٤٥، جانورنماها، گيبن:

نقل قول:
دلفی داشت جلوی مرگخوارانی که سعی میکردند بیشتر سر از خلوت تنهایی دلفی دربیاورند لب هایش را میگزید و مانع این کار میشد.


مشكل داره اين جمله.

دلفی داشت لب هايش را ميگزيد و مانع مرگخوارانی ميشد که سعی میکردند بیشتر سر از خلوت تنهایی اش دربیاورند.

نقل قول:
و با یکی از دست هایش جایی اندازه ی نخود روی بدن گرد و قلمبه اش که باد کرده بود را نشان داد.


و همينطور اين:

و با یکی از دست هایش، جایی روی بدن گرد و قلمبه اش که به اندازه ى نخود باد کرده بود را، نشان داد.

نقل قول:
تار های اراگوگ خاصیتش را از دست داد و اراگوگ از صورت ارسینوس کنده شد و روی زمین افتاد. عنکبوت سریع تاری از دستش خارج کرد و به سمت سقف پرواز کرد تا برود و سریع تر رفع حاجت کند.


تار های اراگوگ خاصیتشان را از دست دادند و اراگوگ از صورت ارسینوس کنده شد و روی زمین افتاد.

و البته اون مرد عنكبوتى بود كه تار عنكبوت از دستش پرتاب ميكرد.

علائم نگارشيتون مشكل دارن. بهتره به جاى دنبال حاشيه بودن، كمى در مورد علائم نگارشى مطالعه كنيد.
آخر پستتون خوب بود. از ايده اى كه آراگوگ، تو نقد پست دلفى دادن، استفاده كردين.
در كل، يه پست عادى و متوسط بود.

در مورد نوشته هاتون، نگران نباشيد. فقط بنويسيد و لذت ببريد.
خيلى ها مينويسن و چون استعداد دارن، پيشرفت ميكنن. خيلى ها هم مينويسن و چون استعداد ندارن، هيچ تغييرى ديده نميشه. اين افراد، بهتره فقط بنويسن و لذت ببرن.

براى پست بعديتون، ميتونين به جادوكار ها در خواست نقد بدين. البته همينجا هم ميشه. اگر آراگوگ مايل بودن، نقد ميكنن.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
نقد میشه بشه لطفا؟
به نظرم خودم یه سری اشکالات رو که تو اون پست بود رو برطرف کردم مثل شروع و پایان خوب.
زیاد هم از روش خوندم که غلط نداشته باشه. دیگه بقیش با شما.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
دلفی!

چقدر نبودی! خوب شد اومدی!


بررسی پست شماره 144 جانورنماها، دلفی:


نقل قول:
راستش احساس میکنم دلفی رو یکم به سوژه تحمیل کردم.نمیدونم درست فکر میکنم یا نه...
من اینطوری نیستم که هر پست و توی هر شرایطی دلفی رو به زور وارد کنم اما چون اخیرا سرم شلوغه و کمتر رول میزنم خواستم شخصیت دلفی فراموش نشه. چون طبیعتا چت باکس کافی نیست واسه این کار.
به زور وارد کردن شخصیت، به نظر من اشکالی نداره، مگه این که واقعا شخصیت به موقعیت نخوره! اضافی باشه. تو سوژه های خانه ریدل ها همه مرگخوارا حضور دارن. چه اسمی ازشون برده بشه و چه نشه. خونه شونه. در نتیجه حضورشون هیچوقت تحمیلی نمی شه.


نقل قول:
آرسینوس از سویی در شرایط بسیار اسفناکی قرار داشت و از سویی باید در دفاع از نقابش بر می آمد.
وقتی داشتم پست قبل رو می نوشتم با خودم فکر کردم کاش یکی پیدا بشه این تصویر رو درست کنه یا بکشه. و شما دقیقا همین کارو کردی. خیلی کار مفید و خوبی بود.
جمله شروع، خلاصه خوب و کاملی از موقعیت برای خواننده بود.


نقل قول:
بله! آرسینوس برای حفظ جان نقابش دست به هرکاری میزد! حتی ترور شخصیتی خودش...!
این توضیح به نظر من لازم نبود. چیزی که نوشته بودی واضح بود. توضیح دوباره، می تونه خسته کننده و تکراری باشه.


نقل قول:
مرگخواران به فکر فرو رفتند... هر چند آرسینوس منافع شخصی خودش را مد نظر قرار داده بود! اما خب... پر بیراه هم نمیگفت!
مسئله این بود! جوشاندن یا نجوشاندن!

آراگوگ عنکبوت صبوری نبود. آرسینوس هم آرسینوس معطری نبود.بلاتریکس هم به طبع بلاتریکس دلرحمی نبود.
این جاش خوب بود. گرچه مشخص نیست آرسینوس بیچاره چرا غیر معطر شده! ولی به هر حال سه جمله شبیه هم خوب بودن. یه تاکید بامزه ای دارن.


نقل قول:
-نه نجوشونین پسر بابا رو. چجوری میخواین هر روز صبح تو صورت من نگاه کنید؟ ها؟ چجوری؟
این جاش خیلی خوب بود. پسر بابا! احساس اغراق آمیز آرسینوس نسبت به نقابش...سه تا شکلک تکراری...خوب بودن.
جواب بعدی "می جوشونیم و نگاه هم نمی کنیم" عالی بود. خنده دار و کوتاه و محکم!


نقل قول:
-آراگوگ بیا پایین... هکتور پاتیلتو آماده کن... دلفی خلوت تنهاییت آمادست؟

دلفی به هیچ عنوان راضی به نظر نمیرسید.
-نه نیست!
-آمادش کن.
-بیخیال! اصلا واسه چی؟
-خب... به نظر جای بدی برای حبس کردن یه سینوس بی نقاب نمیاد. اینجوری جلوی چشممونم نیست.

ایده خیلی خوبی بود. حبس کردن آرسینوس در خلوت تنهایی! دلفی هم اصلا ناگهانی و بی دلیل وارد نشده. طوری وارد شده که انگار همیشه اونجا بوده و فقط در لحظه ای که بهش احتیاج داشتن جلو اومده. نه غیر عادی بود نه غیر منطقی و نه تحمیلی.


نقل قول:
دلفی مشغول شد. در چوبدستی را باز کرد و خلوت تنهایی اش را پهن کرد. وارد آن شد و از پله های زیر زمینش پایین رفت. قفل خاک گرفته سیاهچال اختصاصی خلوت تنهایی اش را باز کرد. و بعد بیرون آمد.
خیلی خوب بود. خلوت تنهایی دلفی داره گسترش پیدا می کنه. هر بار به شکل جدیدی ظاهر می شه و توی سوژه ها به درد می خوره. این یعنی دلفی یه شخصیت مفیده، با یه سوژه مفید!


نقل قول:
حالا باید نقاب را میجوشاندند و بعد آرسینوس را به سیاهچال خلوت تنهایی دلفی منتقل میکردند.
"به نظر" ساده می آمد!
پایانت خوب بود. اون "به نظر" نشون می ده که قراره مشکلی ایجاد بشه. نفر بعدی می تونه فکر کنه و هر مشکلی که دوست داره ایجاد کنه. مشکل می تونه درباره آرسینوس باشه یا نقاب یا بانز.
سوژه خیلی خوب پیش رفته. شخصیت ها خیلی خوب بودن. حضور دلفی خوب و به موقع بود و از سوژه اش خیلی خوب و به موقع استفاده شده.
کار خوبی کردی نوشتی. قدیمی ترها فراموش نمی کنن. ولی بنویس که تازه واردا هم دلفی رو بشناسن. با سوژه هاش آشنا بشن.


خوب بود. بازم بیا دلفی.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۲:۲۰ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
یه فنجون نقد داغ و قند پهلو لطفا.
راستش احساس میکنم دلفی رو یکم به سوژه تحمیل کردم.نمیدونم درست فکر میکنم یا نه...
من اینطوری نیستم که هر پست و توی هر شرایطی دلفی رو به زور وارد کنم اما چون اخیرا سرم شلوغه و کمتر رول میزنم خواستم شخصیت دلفی فراموش نشه. چون طبیعتا چت باکس کافی نیست واسه این کار.


تصویر کوچک شده

A group doesn't exist without the leader







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.