دافنه بی علاقه به لرد سیاه! چقدر خوبه که خلاصه می کنین. خلاصه کردن به فعال شدن تاپیک ها کمک می کنه. فقط، موقع خلاصه کردن به چند نکته باید دقت کنین.
اولا خلاصه های خیلی نزدیک به هم خوب نیستن. بین هر خلاصه حداقل باید پنج پست زده بشه. خلاصه باعث می شه پست های قبلی خونده نشن. و این خوب نیست.
این جا یه استثنایی وجود داره. جایی که تاپیک دیگه فعال نیست(مثلا برای ماه ها)...و قصد داریم تغییر خاصی در سوژه بدیم و لازمه توی خلاصه توضیحی داده بشه.
دوما وقتی پستی رو ادامه می دین که به تازگی زده شده(چند روز)، نباید خلاصه کنین. این کار هم باعث می شه اون پست خونده نشه.
بازم استثنا وجود داره...اونم جاییه که سوژه منحرف شده باشه یا ماموریتی در کار باشه و نشه صبر کرد تا چند روز بگذره.
خلاصه باید واقعا خلاصه باشه. ماجراهایی که به داستان فعلی ربط ندارن باید حذف بشن، هر چند که جالب باشن. اگه بینشون اتفاقی باشه که بشه ازش به عنوان سوژه استفاده کرد، می شه در پایان خلاصه به صورت نکته بهش اشاره بشه.
.....................
بررسی
پست شماره 363 گورستان ریدل ها، دافنه مالدون:
نقل قول:
تا چند دقیقه بعد علاوه بر باز شدن چشمان لرد سیاه، دست و پایشان هم حرکت میکند و از جایشان بلند میشوند.
این احترامه تو "خلاصه" هم بود. این لحن مال دیالوگه. اونم فقط از طرف مرگخوارا. لزومی نداره فعل ها رو جمع ببندین. لرد یه نفره.
آستوریا خلاصه شو ایفای نقشی نوشته. برای همین ابراز علاقه کرده.
نقل قول:
-چه اتفاقی برایمان افتاده بود؟
-ارباب شما...زبونم لال، مرده بودین.
-خوب با ما چیکار کردین که زنده شدیم؟
-ارباب چرا صداتون این شکلیه؟
-مگه صدای ما چشه، ارسینوس؟
-هیچی، فقط یکم صداتون نازک شده،مثل صدای دخترا.
یه جایی هست که اتفاق رو می شه به صورت دیالوگ توضیح داد. شخصیت ها با هم حرف بزنن و خواننده بفهمه که چی شده. ولی جایی هم هست که باید توضیح بدیم.
این جا جایی بود که باید توضیح داده می شد. چون چیزی وجود داشت که مهم تر از اصل اتفاق بود. اونم عکس العمل و احساسات شخصیت ها بود.
فرض کنیم صدای لرد یهو نازک شده...مرگخوارا در این حالت باید یه عکس العملی نشون بدن. خنده شون بگیره و در عین حال بترسن...یکی متاسف بشه. یکی متعجب بشه. اینا باید نوشته بشه. وقتی به صورت دیالوگ بنویسیم، شانس توضیح دادن این صحنه ها از دست می ره.
در مورد این دیالوگ ها...کمی ساده و سریع به نتیجه رسیده. می تونست بیشتر طول بکشه. مثلا مرگخوارا بترسن که مستقیم اعتراف کنن. کمی آروم تر...کمی غیر مستقیم تر قضیه رو به لرد می گفتن.
نازک شدن صدا ایده خوبی بود...تنها مشکلش اینه که چون موقع نوشتن نمی شه خوب نشونش داد تاثیر کافی نمی ذاره. اگه یه ایراد ظاهری یا رفتاری روی لرد می ذاشتی بهتر می شد.
نقل قول:
ملت مرگخوار بعد از توجه و دقت، دیدن که ارسینوس راست میگه پس دست به اقدام برای بهبود صدای لرد شدن.
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟
-نه.
-باید لرد رو ببریمو معاجلش کنیم.
ایجاد مانع توی سوژه کار خیلی خوبیه. ولی این کار هم شرایطی داره. مانع نباید سوژه رو از مسیر اصلی منحرف کنه و نباید پررنگ تر از سوژه اصلی بشه.
الان سوژه اصلی چی بود؟
اینا هر ویژگی ای که دوست داشتن به قدح اضافه کردن و ریختن تو مغز لرد و لرد بیدار شد.
این هیجان انگیزترین قسمت ماجرا بود. الان وقت دادن سوژه فرعی نبود. چون سوژه اصلی کنار رفت...هیجانش کم شد. همه طوری روی معالجه لرد تمرکز کردن که قضیه قدح کلا فراموش شد. حتی اگه کمی طول بکشه ممکنه کلا فراموش بشه که همچین چیزی بوده و سوژه تبدیل بشه به اصلاح ایرادهای احتمالی لرد.
بازم تاکید می کنم که سوژه فرعی خوبی بود...ولی جاش مناسب نبود.
الان باید لرد بیدار می شد و کمی حرف می زد که با شخصیت جدیدش آشنا می شدیم. هر چی باشه الان مغزش پر از مرگخواراییه که شخصیتشونو هر جوری دوست داشتن جلوه دادن. این مهم ترین نکته سوژه بود که تو خلاصه هم بهش اشاره نکردی. مرگخوارا خاطرات درست نریختن. خاطراتی رو که دوست داشتن تو ذهنشون شکل دادن و مغز لرد رو پر از خاطرات ساختگی کردن.
نقل قول:
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟
اشاره مستقیم به سوژه ها باعث تکراری شدن سوژه می شه. از سوژه های شخصیت ها باید به شکل های متفاوتی استفاده کرد. یا جایی استفاده کرد که خواننده انتظارشو نداره.
مثلا وینکی یه سوژه اصلی داره. دائم تکرار می کنه که :"وینکی جن خوب؟"...ولی این کار رو به شکلی و در جایی انجام می ده که اصلا تکراری نمی شه. همیشه تازگی داره و همیشه جالبه.
این جا هم خیلی بد نبود. "لرد صدا خوب کن" یه حالت به هم ریخته و مضحکی داره که بامزه اش کرده.
نقل قول:
-چاقو نداریم اصلا، میخوای از ناخونای من به عنوان چاقو استفاده کنی؟
این جا خوب بود. از ناخونای آستوریا به موقع استفاده کردی.
نقل قول:
هکتور به سمت ازمایشگاهش اپارات کرد و رفت تا معجون بیهوشی درست کنه.
اینم یه سوژه فرعی دیگه اس. شما خوب سوژه فرعی درست می کنی. این برای سوژه ها خیلی می تونه مفید باشه. فقط باید جا و موقعیتشو یاد بگیری که درست استفاده بشه.
همگی می دونیم که آزمایشگاه هکتور جایی نیست که معجون درستی ازش در بیاد. در نتیجه حتما مشکلی ایجاد می شه و این می تونه برای ادامه داستان مفید باشه(بدون در نظر گرفتن اون موضوع که گفتم الان نباید سوژه فرعی داده می شد).
می رسیم به قسمت های اصلاح شده.
علامتگذاری ها کاملا کافی هستن. خوندن پست های شما خیلی راحت تر شده. لحنتون درست تر منتقل می شه.
لحن ها یکدست و هماهنگ شدن. و این عالیه.
طنز اجباری و کم کیفیتی وجود نداره...همین باعث می شه فرصت داشته باشی روی طنزی که توش استعداد بیشتری داری کار کنی. البته اول باید کشفش کنی.
هیچ اتفاق غیر منطقی و ناهماهنگ با شخصیت ها نیفتاده. اینم پیشرفت خوبیه.
هر پست شما که نقد می شه، با پست قبلی فرق می کنه. این خیلی مهمه. ممنونم که توجه می کنی.
می دونی الان وقت چیه؟ وقت توجه بیشتر به شخصیت ها. چون زمینه آماده شده. اشکالات اساسی بر طرف شده. وقتشه که به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنی. به این فکر کن که تو این موقعیت از کدوم شخصیت می شه استفاده کرد. مثلا این جا برای جراحی، ناخون آستوریا رو پیشنهاد کردی. این خوب بود. همینو باید گسترش بدی. کار سختی هم نیست. چون فعالیتت خوبه. همین باعث می شه کم کم سوژه های مختلف و شخصیت های به درد بخور برای اون سوژه رو کشف کنی.
خوب بود.