هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ سه شنبه ۴ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
از اونجایی که این جا دوباره تحت حاکمیت ما در اومده، به سیستم قبلی باز خواهیم گشت.


قوانین نقد این انجمن.

با این تفاوت که الان همکار دارم. آستوریا هم هست. من هیچ وقت نقد پست کسی رو که حتی یک درخواست نقد(برای هر پستی) از نقد کننده های دیگه داشته باشه قبول نمی کنم. نه این جا و نه تو پیام شخصی. دلیلش رو تو همون قوانین نوشتم. این جور نقدا رو به آستوریا می سپرم.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۴ شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
سلام ما و آراگوگ بر تو آرسينوس!
ما خوبيم. از آراگوگ هم پرسيديم، خوب بودن!

بررسى پست شماره ٤٧٢، زندگى به سبك سياه، آرسينوس جيگر:

‏نقل قول:
شخصی که "تو" خطاب شده بود، در کمال ریلکسی کراواتش را صاف کرد، نفس عمیقی کشید و یک قدم کنار رفت، سپس رو به جایی که ثانیه ای قبل ایستاده بود و اکنون خالی بود، گفت:


شروع خوبى بود. مخصوصا استفاده از شخصيت بانز!
احتمالا اين جمله رو تو نقد ها خوندين و حتى به كار بردين كه گاهى توصيفات، اثر طنز رو كم ميكنن. به نظرم بهتر ميشد اگه از "و اكنون خالى بود" صرف نظر ميكردين. خواننده خودش ميفهميد و اون شوك لحظه اى "فهميدن"، اثر طنز رو بيشتر ميكرد.

‏نقل قول:
صدای بانز، از فاصله دو سانتی متری بلاتریکس بلند شد.
- من که اینجام!
- دهنت چرا انقدر بو میده؟! نکنه معجون توی شکم خودته؟


خيلى خوب بود. موقعى كه داشتم پستم رو مينوشتم، سر دو راهى بودم كه به قضيه ى معجون فرارى اشاره كنم يا نه. ولى بعدش همش اميدوار بودم كه تو پست بعد، يه اشاره بهش بشه كه سوژه ى اصلى فراموش نشه. و شما به خوبى اين كار رو انجام دادين.

‏نقل قول:
- آرسینوس؟ ما تا شب نمیتونیم منتظر تو باشیم؟ سریع برو ببین اتاق ارباب رو، اگر وضعیت امن بود یدونه بزن به در، اگرم نا امن بود و ارباب افتادن دنبالت هم که اصلا زنده برنمیگردی.


فكر ميكنم كه اون علامت سوال دوم، اشتباه تايپى بوده.
- آرسينوس؟ ما تا شب نميتونيم منتظر تو باشيم.

‏نقل قول:
بانز با دیدن دست بلاتریکس که در حال هجوم به سوی دهانش است، به سرعت با فرو کردن دست و پایش در حلق بقیه مرگخواران، خود را به بالای تپه مرگخواران ایجاد شده در مرلینگاه رساند و از دسترس بلاتریکس دور شد.


بود!
بانز با دیدن دست بلاتریکس که در حال هجوم به سوی دهانش بود، به سرعت با فرو کردن دست و پایش در حلق بقیه مرگخواران، خود را به بالای تپه مرگخواران ایجاد شده در مرلینگاه رساند و از دسترس بلاتریکس دور شد.
و يا:
بانز كه دید دست بلاتریکس در حال هجوم به سوی دهانش است، به سرعت با فرو کردن دست و پایش در حلق بقیه مرگخواران، خود را به بالای تپه مرگخواران ایجاد شده در مرلینگاه رساند و از دسترس بلاتریکس دور شد.

تپه ى مرگخواران، خنده دار بود.

‏نقل قول:
اما در نهایت آرسینوس دستش را بالا آورد، چندین ضربه ملایم به در چوبی نواخت، سپس با حالتی نیم خیز ایستاد.
آماده فرار بود، اما هیچ صدایی از داخل اتاق نیامد!


اينجا هم جالب بود. تصور آرسينوس، با نقاب و كروات كه نيم خيز، آماده ى فرار ايستاده، خنده دار بود.

پايان پست هم خوب بود. كلا پايان هايى به اين شكل، يه زمان و مكان مشخص به خواننده ميده، ولى دستش رو براى ادامه دادن باز ميذاره.

خوب بود آرسينوس.
.............................

نوشته شده توسط آراگوگ

بررسی پست شماره 446 باشگاه دوئل، لایتینا فاست:



پست شما و آملیا از یه لحاظ با هم فرق می کرد. پست آملیا قسمت های خوب و ضعیف داشت. یه جاش خوب بود..یه جاش ضعیف. تو این جور پست ها کاری که باید انجام داده بشه اینه که قسمت های
ضعيف رو تشخیص بدیم و کم کم اونا رو حذف کنیم که قسمت های خوب بمونه. ولی پست شما کلش در یه سطح بود. تو این جور پست ها کاری که باید انجام بدیم اینه که فکر کنیم که قدم بعدی چیه...که ما رو یه مرحله بالاتر ببره. یک قدم جلوتر!
یه توصیه دیگه هست که به آملیا هم گفتم...یه اشتباهی که تازگیا زیاد تو پست ها می بینم.
تمرکز بیش از حد روی سوژه های شخصیت ها. بعضیا اونقدر روی شخصیت ها و سوژه هاشون تمرکز می کنن که اصل ماجرا کمرنگ می شه. به اصل داستان اونقدرا که لازمه توجه نمی شه. اینو سریعا باید ترک کنین. جا افتادن سوژه ها یه روند کند و طولانیه. البته اگه می خوایین موندگار بشه. باید ولش کنین. بی خیالش بشین. شما روی سوژه ها و داستان تمرکز کنین. شخصیت خودش همراهتون میاد. کافیه اصلش رو به خاطر داشته باشین که چطوریه.


نقل قول:
روزی روزگاری، در اون روزها که پرنده ها آواز میخونند و نسیم ملایم میوزید؛ لایتینا هم با قدم های سرخوشی درحال پیاده‌روی تو خیابون‌های لندن بود. نشان طلایی رنگی تو دستانش خودنمایی میکرد و دختر هم با دقت درحال بررسی اون بود.
- چقدر برق میزنه. چقدر طلاییه. اسم منم روشه.
اولش کمی از سر باز کنی بود! برای همین به نظر من دیالوگ رو باید می بردی اول. دیالوگ هم نکته خاصی نداره. ولی سادگی و صمیمیتش می تونه جذب کننده باشه.


نقل قول:
درست میگفت. اسم "لایتینا فاست" به صورت مرتب بالای ستاره روی نشان حکاکی شده بود. دختر بار دیگه دستشو روی ستاره و اسمش کشید، هربار با این کار لبخندش بزرگتر میشد.
- یعنی من الان میتونم به تمام کاراگاهان دستور بدم.
ذوق زدگی لایتینا از این که می تونه دستور بده، قشنگ بود.


نقل قول:
مکثی کرد و با این فکر نگاه دیگه‌ای به نشان طلایی رنگ انداخت.
- حتی میتونم بگم برام چرخ گوشت بخرن تا نشانمو باهاش برق بندازم.
با چرخ گوشت چطوری می شه نشان برق انداخت؟
این فکریه که احتمالا از ذهن هر خواننده ای می گذره. و متوقفش کنه. این توقف، خوب نیست.
من اینو پرسیدم(از لرد پرسیدم) و بهم گفتن که لایتینا از وسایل مشنگی استفاده اشتباه می کنه.
خب این سوژه جا نیفتاده... پست دوئل جای جا انداختن سوژه نیست. جای استفاده اس. و از سوژه ای که جا نیفتاده نمی شه استفاده کرد.
اگه پست عادی بود توصیه می کردم قبلش درباره این که لایتینا داره یه استفاده اشتباه واضح از چیزی می کنه ، توضیح بدی. طوری که خواننده بفهمه جریان چیه.


نقل قول:
با این حرفش هزاران فکر از ذهنش رد شد.
- میتونم بگم برن برام وسایل جدید بخرن. میتونن اونا رو برام امتحان کنن. حتی...
این قسمت الان ایرادی نداره. ولی این کافی نیست. خیلی ساده اس. باید از سادگی در بیاد. ساده خواننده رو خسته می کنه. لایتینا باید کمی متفاوت فکر کنه. اگه لازم بود می تونستی بیشتر توضیح بدی. ولی باید از این حالت "عادی" در میومد. برای دور شدن از عادی بودن فرصت های زیادی پیش میاد که باید شکارشون کنیم. مثلا:
نقل قول:
کاغذی از آسمون جلوی پای لایتینا افتاده بود.
این کاغذ می تونست به هزار روش غیر عادی به لایتینا برسه! همین جاست که باید تفاوتت رو نشون بدی.


نقل قول:
اما فندک با لایتینا زندگی کرده بود، شیطنت رو یاد گرفته بود؛ پس تصمیم گرفت آتیشش رو نگه داره و به سمت کاغذی که روی زمین بود شتافت.
این جاش خوب بود. اینم می تونستی ساده توصیف کنی. ولی صحنه، دیگه جالب نمی شد. الان این شکل توصیفت از سادگی درش آورده. در مورد صحنه های دیگه هم همینطور فکر کن. که چیکار می شه کرد؟ اگه راهی باشه، سعی کن اجرا کنی.


نقل قول:
لایتینا چندبار دیگه هم متنی که نوشته شده بود رو خوند. تنها دوکلمه؟ باز هم خوند، از پایین به بالا خوند، ضربدری خوند، بندری هم خوند حتی اما باز هم فقط دوتا کلمه نوشته شده بود.
خوب بود. به نظر من"بندری" اضافه بود...ولی بازم خرابش نکرده.


نقل قول:
سیل کارهای بدی که لایتینا از بچگی تا به حال انجام داده بود به ذهنش هجوم آورد. حتی صحنه‌ای که وقتی یک سالش بود شیشه شیر دخترعموش رو برداشته بود. در این فکرها بود که آروم آروم به سمت وزارتخونه به راه افتاد.
تمام کارهای بدی که لایتینا از بچگی تا الان انجام داده.
تو این قسمت یه مثال می شد زد. ظرفیتش همون یه مثال بود. و مثال شما چی بود؟ برداشتن شیشه شیر.
حیف بود.
این جا می تونستی هزاران کار عجیب و غریب به لایتینا نسبت بدی. فرصت خیلی خوبی بود. همیشه سعی کن بهترین گزینه رو انتخاب کنی.
نقل قول:
در همین حین بود که پاش به جسمی گیر کرد و با مغز به سوی زمین شتافت. اما لایتینا مغزشو دوست داشت و نمیخواست مغزشو با کاردک از روی زمین جمع کنند و بریزن توی سرش. پس تعادلشو حفظ کرد و ایستاد. اطرافشو نگاه کرد و تنها چیزی که توجه‌شو جلب کرد، پله هایی بود که داشتن منجر به متلاشی شدن مغزش می‌شدن بود.
جمله آخر یه "بود" اضافی داره که خیلی هم مهم نیست. جلب توجه نمی کنه.
این که یهو خودشو جلو یا بهتر از اون، توی وزارتخونه ببینه، ایده خوبی بود. دو تا نکته داشت که می تونست این قسمت رو بهتر کنه. برای غافلگیرکننده تر بودن این قسمت، لازم بود حواس خواننده رو کمی بیشتر پرت کنی. برای این کار، قسمت کارهای بد لایتینا می تونست مفصل تر و طولانی تر نوشته بشه. لزومی هم نداشت که خیلی جالب باشه. چون هدفش این بود که حواس خواننده رو از مسیر پرت کنه!
دوم این که توجه خواننده رو بی دلیل به مغز و زمین خوردن و اینا جلب کردی. این کار تاثیر اصل صحنه رو کم کرده. می تونست زمین بخوره یا نخوره. باید ساده و مستقیم نوشته می شد که تاثیرشو بذاره.


نقل قول:
- ساحره به وزارتخونه خوش اومد. جن خوش آمد گوی خوب؟
این که کارکنا، مثل وینکی حرف می زنن فکر خوبی بود. به نظر من جن باید یه اسمی می داشت! الان اینطور به نظر رسیده که گوینده، وینکیه و جمله رو اشتباه گفته و وینکی رو جا انداخته. تا یه مدت بعد از این قسمت هم این تصور باقی می مونه. به این حالت که جن خودش رو جن خطاب می کنه هم خوبه. ولی باید کمی بیشتر درباره ظاهرش توضیح داده می شد که خواننده مطمئن بشه وینکی نیست.


نقل قول:
- ساحره یا کارشو گفت یا آبکش شد.
این خوب بود.


نقل قول:
- باور کنین من فقط بال‌هاشو نقاشی کردم، بعدشم کی گفته که من میخواستم ماموریت بدم برام چرخ گوشت بخرن؟ اصلا هم این طور نیست.
نقاشی بال لینی کار خوبی بود...ولی قسمت چرخ گوشت هنوز ذهن داور و خواننده رو درگیر می کنه!


نقل قول:
- توضیحشو سوزوندی و گرنه توضیح داشت. دولت ما هیچ وقت چیزی رو بدون توضیح نمیذاره. همیشه گفتم چیز خطرناکو دست بچه ندید.
- معاون دروغ گفت، معاون جن بد. وینکی و ماسکی احضاریه رو محض شادی و مسرور شدن برای دختر فرستادن، توضیحی هم ندادن. وینکی جن توضیح نداده خوب؟
- ولی این منکر این نمیشه که چیز خطرناکو نباید دست بچه داد، وزیر بانو.
این قسمت که لایتینا رو بی دلیل احضار کردن خیلی خوبه. به شخصیت نامتعادل وینکی هم میاد.
اشکالش چیه؟
اشکالش اینه که با دیالوگ قبل و بعدش، بازم حواس خواننده رو معطوف به چیزی کردی که اهمیت زیادی نداره. آرسینوس می تونست حرفاشو بزنه. ولی بهتر بود دیالوگ وینکی جداگانه و به تنهایی(با توضیح جدا) نوشته می شد. مهم بود. خواننده قبل از هضم اون، مجبوری دیالوگ آرسینوس رو بخونه...اثر قبلی کم می شه. قسمت های مهم رو باید طوری نوشته که همونقدر که لازمه جلب توجه کنن.


ایده کلی خوب بود. قسمت وزارتخونه هم خوب بود. اگه قسمت های اضافی پست حذف می شد، و بعضی قسمتها که اشاره کردم، به شکل درست تری نوشته می شد، تاثیر بهتری می ذاشت. به سوژه های ریز و به درد بخوری که تو گوشه و کنار داستان پنهان شدن دقت کن. پیداشون کن. ازشون استفاده کن.
روی موقعیت ها بیشتر فکر کن و روی شخصیت خودت، کمتر.


موفق باشی.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱ ۱:۰۸:۳۰


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام بر ارباب و آراگوگ.

خوبید آراگوگ و ارباب؟

میشه لطفا نقد بشه؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۱ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
سلام.
میدونم باید دو سه رول بین نقدها فاصله باشه ها. منتها این یکی سبکش با قبلی فرق داشت. اصلا برای یه چیز دیگه بود. خلاصه که میشه نقد شه؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
قلب می زنه!
ریختشو!

بررسی پست شماره 366 گورستان ریدل ها، هرمیون گرنجر:


نقل قول:
همچنان که مرگخوارا به دیوار اتاق نگاه میکردن ، اتاق هم کم کم شروع کرد به مرگخوارا نگاه کردن.
عالی بود.
جذب کردن خواننده به همین سادگیه. مشکل این جاست که ساده فکر کردن، برای خیلیا سخت شده! فکر می کنن خوب نوشتن یعنی فکر کردن به سوژه های جدی و بزرگ. در حالی که نکته های قابل استفاده، تو همچین جزئیات بی اهمیت و جمله های ساده ای پنهان شده.
وقتی شروعمون به این خوبی باشه، خواننده هم بهمون اعتماد می کنه. و در ادامه هم می بینه که در اعتمادش اشتباه نکرده:
نقل قول:
-هر کی زودتر چشمک بزنه یه آیس پک مهمون باید بکنه کل مرگخوارارو.
-
-آهااا ، همتون با هم چشمک زدین ، برین بخرید آیس پک ، من با طمع توت فرنگی میخورم.
به همون خوبی شروع، بود. طمع هم خودتی...طعم!...خیلی طنز قشنگی بود.


نقل قول:
مرگخوارا یه ذره بهم نگاه کردن دوباره یه ذره به دیوار نگاه کردن و چون هنوز از اتفاقاتی که افتاده بود گیج بودن یه بار دیگه به هم نگاه کردن.بالاخره وینکی از نگاه کردن به مرگخوارا و دیوار خسته شد و کمی جلوتر از بقیه مرگخوارا رفت و دستی به دیوار کشید.

-هی هی ، خودت مگه ناموس نداری به من دست میکشی ؟ برو به اون دست بکش
این کاریه که همیشه می گم و معمولا انجام نمی دن!
خیلی می گم بیشتر از چیزی که لازمه به سوژه اهمیت ندین. سوژه فقط برای اینه که تعیین کنه مکان کجاست و زمان کیه. یه چارچوب اصلی تعیین می کنه. بقیه اش دیگه به عهده ماست که تو اون چارچوب هر چی می خواییم بنویسیم. از ترک دیوار گرفته تا بند کفش وینکی!
یه مورد دیگه هم که خیلی روش تاکید می کنم اینه که برای نوشتن طنز شجاع باشین. منظورم همینه. داریم درباره یه دنیای جادویی می نویسیم. اتفاقای غیر طبیعی این جا مجازه. هیچ اشکالی نداره که دیوار نگاه کنه و حرف بزنه. کمی از اون حالت عادی باید خارج شد. این جا آراگوگ بود که حرف می زد. ولی به هر حال صحنه خیلی خوب بود.


نقل قول:
-تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی ؟ تو چجوری داری حرف میزنی؟ تو چجوری ...

کراب جلو میاد و ضربه محکمی به کمر هکتور میزنه و سریعا به جای خودش برمیگرده.

-بله مرسی کراب نیاز به ریستارت داشتم ، خب تو چجوری حرف میزنی ؟
صحنه خیلی خوب بود...به نظر من احتیاجی به توضیح "نیاز به ریستارت داشتم" نداشت. گاهی طنز، بدون توضیح، جدی تر و جالب تر می شه. گاهی باید جدی نوشته بشه. طوری که انگار این کار همیشگیشونه.


نقل قول:
تا دیوار اومد جواب بده ، بانز به هکتور نزدیک شد و در حالی که پشتش قایم شده بود گفت :
-سوال مهمتر اینه که آیس پک رو چجوری میخوری آخه ؟ کجات میره ؟ کجات هضم میشه ؟ از کجات میاد بیرون ؟
شما که دیگه احتمالا می دونی من کلا ضد چکش هستم! نظر خودم اینه که طنز رو اگه از بین نبره هم، اثرش رو کم می کنه. الان این دیالوگ(که خیلی هم خوب بود) به نظر من بدون شکلک قشنگ تر می شد.


نقل قول:
آراگوگ که دل سیر حشره خورده بود ، به آرومی به طرف پنجره رفت و خیلی عمیق به فکر فرو رفت. هوای بیرون خانه ریدل روشن شده بود و آفتاب از پشت ابر ها در اومده بود که در حالت عادی هوای خوبی به نظر میرسید ولی نه برای خانه ریدل و مرگخواران. مشخص بود که لرد ولدمورت هنوز به طور کاملی به خودش برنگشته و کنترل آب و هوا رو در دست نگرفته.

اشاره به قضیه آب و هوا، اشاره خوبی بود. به کمی فاصله می تونست بهتر بشه. اون تاکید ها و مکث ها رو می شد بیشتر نشون داد:
آراگوگ که دل سیر حشره خورده بود ، به آرومی به طرف پنجره رفت و خیلی عمیق به فکر فرو رفت.
هوای بیرون خانه ریدل روشن شده بود و آفتاب از پشت ابر ها در اومده بود، که در حالت عادی هوای خوبی به نظر میرسید...
ولی نه برای خانه ریدل و مرگخواران!
مشخص بود که لرد ولدمورت هنوز به طور کاملی به خودش برنگشته و کنترل آب و هوا رو در دست نگرفته.



نقل قول:
بقیه مرگخواران همچنان در حال تحقیر شدن برای حرف زدن با دیوار و کمی نگران وضعیت اربابشون بودن و منتظر آراگوگ بودن که راه و چاره درست کردن اربابشون رو بهشون بگه.
مرگخوارا چرا اینقدر روی آراگوگ حساب می کنن؟
به نظرم یه دلیل یا یه توضیح کوتاه لازم بود. چون در حالت عادی اینجوری نیست. مرگخوارا زیاد از این شخصیت و حضور بی دلیلش تو خانه ریدل ها خوششون نمیاد. نه به حرفش گوش می کنن نه بهش اهمیت می دن.


نقل قول:
-شما ها خیلی هاتون مرگخوار جوون هستین ، من در طول 14 سال عمرم تو این دنیا بیشتر از ده لرد ولدمورت دیدم که مردن و برگشتن. میدونم چیکار کنم که بتونیم به حالت ترسناک و خشن خودش برش گردونیم ولی برای این کار نیاز به تمام مرگخواران ، تمام محفلی ها و یه 10 تا حشره دیگه داریم که من یه ذره فکر کردم باز گرسنم شد.
یه جور بی حوصلگی و عجله، تو نوشته شما موج می زنه!
جمله ها رو خیلی پشت سر هم می نویسی. انگار گفتن تا جایی که ممکنه جمله ها رو به هم وصل کن و نقطه نذار. یه نفس بنویس. این کار باعث می شه بعضی چیزای از چشم خواننده پنهان بمونه. در بره! اینا رو می شد کمی جدا کرد. پاراگراف مثل یه لقمه بزرگ شده که تو گلو گیر می کنه. اگه تبدیل به لقمه های کوچیکتر بشه، جویدن و قورت دادنش(درک و فهمش) راحت تر می شه.


نقل قول:
مرگخواران به سرعت پراکنده شدن تا حشرات اطراف را برای آراگوگ بیارن.

-حتما زنده باشنا... اگر بکشینشون اون خوشمزگی زنده خوردنشون رو نداره تو دهن آدم... عنکبوت یعنی.

آراگوگ به طرف اتاق برگشت و به مرگخواران خیره شد که دنبال به دام انداختن حشرات زنده بودن و به این فکر فرو رفت که آیا واقعا لرد ولدمورت نیاز هست ؟ چرا خود آراگوگ ارباب مرگخواران نشه؟ این فکر آراگوگ رو بسیار گرسنه تر کرد.
سوژه خیلی عوض شده. می شه گفت کاملا عوض شده. ولی چیزی که نجاتش می ده اینه که این دو تا سوژه طوری هستن که می تونن موازی با هم حرکت کنن.
لرد عوض شده...زیر و رو شده. و یه عنکبوت پیدا شده که فکر رهبری تو سرشه. شرایط برای عوض شدن سوژه مساعد بود. سوژه جدید، قبلی رو خراب نمی کنه. بر عکس، می تونه بهش کمک کنه. این آراگوگ می تونه قبل از مرگخوارا، لرد عوض شده و غیر عادی رو تحت سلطه خودش در بیاره. این جوری ارباب شدن خودش هم راحت تر می شه. تشخیص این که سوژه رو کجا و چقدر می تونیم عوض کنیم احتیاج به تجربه داره. هر چقدر این تغییر اساسی تر باشه، تجربه ای که لازم داره بیشتره. که طرف بتونه تشخیص بده بعدا چی می شه و ممکنه چطوری پیش بره.

طنز خوب...شخصیت ها خوب...اتفاق ها خوب...

سوژه هم خوب پیش رفته.


پست کمی با سبکی که از شما می شناسم، متفاوت بود. ملایم و منظم بود. این بد نیست. برعکس! یه جورایی بدون خراب کردن سبک قبلی، به سبک فعلی سایت نزدیک شده. خیلی خوبه. مثل این می مونه که یه لباس قدیمی رو با کمی تغییر، به سبک امروزی و قابل استفاده در بیاریم.


نقد نکردم. نظر دادم! نظری بسیار مثبت. خوش اومدی.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۲ پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۶

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۱۱ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 239
آفلاین
ها اگر وقتش هست ، آراگوگ عزیز لطف میکنی که این پست رو نقد کنی ؟

اگر خودت وقت نداشتی ، نیازی به نقد نیست.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
لطفا موقع درخواست نقد، اسم نبرین! دو تا نقد کننده داریم.(البته گویل یه مدتی پیداش نبود. فکر می کنم نمی دونست دو تاییم.)


بررسی پست شماره 592 خانه ریدل ها، گرگوری گویل:


نقل قول:
گویل برای برداشتن تار عنکبوت از چشمش ، سریعا به معجون ساز محبوبش مراجعه کرد:
جایی که ممکنه، شخصیتتونو وارد کنین. حتی با ورود های ناگهانی و مسخره هم مشکلی ندارم. ولی گویل مرگخوار نیست. بین مرگخوارا چیکار می کنه؟ با این مشکل دارم! این جا به نظر من جاییه که شخصیت غیر مرگخوار نمی تونه وارد بشه.
گذشته از این موضوع، اشاره به "معجون ساز محبوبش" خیلی بامزه بود. این سوژه کلا بامزه اس. علاقه بی دلیل و بیش از حد گویل به هکتور، خیلی جالبه. این سوژه ایه که ارزششو داره روش کار کنی. منظورم از روش کار کنی، این نیست که بیشتر بنویسی. اتفاقا خیلی کم و خوب بهش اشاره می کنی. همینقدر کافیه. فقط گفتم خوبه که بی خیالش نشی.


نقل قول:
-استاد ، معجون تار عنکبوت از چشم دور کن میدین لطفا؟
دیالوگ و شکلک خیلی خوب بود. گاهی ساده ترین روش بیان، جالب ترینشه. این جا هم همون سادگی قشنگش کرده.این که گویل رفته و دقیقا به همون کلمات، معجونی رو که لازم داره خواسته.



نقل قول:
آراگوگ ترسید.
باز هم ترسید!
خیلی ترسید!
کسی که برای مشکل چشمانش از معجون های هکتور استفاده میکند!
با مرورش باز هم ترسید!
تاکید و تکرار روی ترسیدن آراگوگ خوب بود...خوب و درست نوشتی. طنزت خیلی داره بهتر می شه.


نقل قول:
سریعا غر زد:
-تو چرا خودتو پرت کردی تو سوژه؟برو بیرون!بیرون!
این جاش خیلی خوب بود. مخصوصا با توجه به این که آراگوگ از اول اعتراضی به حضور گویل نداشت. فقط وقتی احساس خطر کرد، معترض شد.


نقل قول:
در همین حین ، تاری دور مچ پای گویل تنید و محکم کشید.
گویل افتاد روی دافنه.
دافنه افتاد روی خانوم فیگ.
خانوم فیگ افتاد روی آستوریا.
و مرگخواران دومینو وار روی زمین پخش شدند!
خانوم فیگ از کی تا حالا مرگخوار شده؟!
به این نکته ها دقت کنین. این که کی سیاهه و کی سفید. فقط محفلی و مرگخوار بودن هم نیست. کلا به ویژگی ها و علاقمندی های شخصیت ها توجه کنین که درست از کار در بیان.
بجز قسمت خانوم فیگ، این صحنه هم جالب بود.
به این نکته هم اشاره کنم که همیشه لازم نیست منطقی باشیم. گاهی می تونیم حتی دامبلدور رو یهو بیاریم وسط سوژه های خانه ریدل ها. ولی یا باید توضیح قابل قبولی در کار باشه و یا یه جور طنز دیوانه وار که اصلا منطق قبول نکنه. وقتی به حالت عادی می نویسیم، شخصیت ها باید سر جای خودشون بمونن.


نقل قول:
و اما بشنوید از شیشه معجون تار عنکبوت از چشم دور کن!
شیشه ای که طراحی های ساحره وار گل های صورتی داشت!
وقتی لینک می دین، خواننده مجبوره خوندن داستان رو برای چند لحظه متوقف کنه و بره لینک رو باز کنه. این توقف چند ثانیه ای تمرکزش رو به هم می زنه. برای همین، لینک داده شده، باید واقعا ارزش این وقفه رو داشته باشه. این جا ارزششو نداشت. یه شیشه معمولی بود. اگه نمی دیدیم هم اتفاق خاصی نمیفتاد. همون توضیح براش کافی بود.


نقل قول:
شیشه به علت حالت دایره ای مثل دیسک های پرتابی روی هوا رفت و رفت تا به تکه تار روی هوا برخورد کرد و به علت خاصیت چسبندگی تار عنکبوت به تار چسبید!
شیشه آرام سر و ته شد و دربش افتاد صاف روی سر آراگوگ.
عنکبوت مزاحم تا خواست وضعیت را درک کند یک شیشه کامل از معجون های هکتور رویش ریخته شده بود.

مرگخواران به چشم های گرد شده و مشتاق به آراگوگ زل زدند تا تاثیر معجون رو ببینن
صحنه خوب بود. خیلی هم خوب توضیحش داده بودین. ساده و واضح و درست.
پایان پست خیلی خوب بود. معجون هکتور هر تاثیری می تونه روی عنکبوت داشته باشه و این یعنی دست نفر بعدی کاملا بازه.


پستت کمی متعجبم کرد. خیلی بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم. حتی حضور اشتباه دو تا شخصیت گویل و فیگ بین مرگخوارا هم اونقدرا آزاردهنده به نظر نمی رسه.
سوژه رو خوب پیش بردی. طنزت خوب بود. صحنه ها رو خوب توصیف کردی.


همینطور ادامه بده. خیلی امیدوار کننده بود.





!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۵ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶

گرگوری گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
عنکبوت جان اینو نقد میکنی؟



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
دافنه بی علاقه به لرد سیاه!


چقدر خوبه که خلاصه می کنین. خلاصه کردن به فعال شدن تاپیک ها کمک می کنه. فقط، موقع خلاصه کردن به چند نکته باید دقت کنین.
اولا خلاصه های خیلی نزدیک به هم خوب نیستن. بین هر خلاصه حداقل باید پنج پست زده بشه. خلاصه باعث می شه پست های قبلی خونده نشن. و این خوب نیست.
این جا یه استثنایی وجود داره. جایی که تاپیک دیگه فعال نیست(مثلا برای ماه ها)...و قصد داریم تغییر خاصی در سوژه بدیم و لازمه توی خلاصه توضیحی داده بشه.
دوما وقتی پستی رو ادامه می دین که به تازگی زده شده(چند روز)، نباید خلاصه کنین. این کار هم باعث می شه اون پست خونده نشه.
بازم استثنا وجود داره...اونم جاییه که سوژه منحرف شده باشه یا ماموریتی در کار باشه و نشه صبر کرد تا چند روز بگذره.
خلاصه باید واقعا خلاصه باشه. ماجراهایی که به داستان فعلی ربط ندارن باید حذف بشن، هر چند که جالب باشن. اگه بینشون اتفاقی باشه که بشه ازش به عنوان سوژه استفاده کرد، می شه در پایان خلاصه به صورت نکته بهش اشاره بشه.

.....................

بررسی پست شماره 363 گورستان ریدل ها، دافنه مالدون:


نقل قول:
تا چند دقیقه بعد علاوه بر باز شدن چشمان لرد سیاه، دست و پایشان هم حرکت میکند و از جایشان بلند میشوند.
این احترامه تو "خلاصه" هم بود. این لحن مال دیالوگه. اونم فقط از طرف مرگخوارا. لزومی نداره فعل ها رو جمع ببندین. لرد یه نفره.
آستوریا خلاصه شو ایفای نقشی نوشته. برای همین ابراز علاقه کرده.


نقل قول:
-چه اتفاقی برایمان افتاده بود؟
-ارباب شما...زبونم لال، مرده بودین.
-خوب با ما چیکار کردین که زنده شدیم؟
-ارباب چرا صداتون این شکلیه؟
-مگه صدای ما چشه، ارسینوس؟
-هیچی، فقط یکم صداتون نازک شده،مثل صدای دخترا.
یه جایی هست که اتفاق رو می شه به صورت دیالوگ توضیح داد. شخصیت ها با هم حرف بزنن و خواننده بفهمه که چی شده. ولی جایی هم هست که باید توضیح بدیم.
این جا جایی بود که باید توضیح داده می شد. چون چیزی وجود داشت که مهم تر از اصل اتفاق بود. اونم عکس العمل و احساسات شخصیت ها بود.
فرض کنیم صدای لرد یهو نازک شده...مرگخوارا در این حالت باید یه عکس العملی نشون بدن. خنده شون بگیره و در عین حال بترسن...یکی متاسف بشه. یکی متعجب بشه. اینا باید نوشته بشه. وقتی به صورت دیالوگ بنویسیم، شانس توضیح دادن این صحنه ها از دست می ره.
در مورد این دیالوگ ها...کمی ساده و سریع به نتیجه رسیده. می تونست بیشتر طول بکشه. مثلا مرگخوارا بترسن که مستقیم اعتراف کنن. کمی آروم تر...کمی غیر مستقیم تر قضیه رو به لرد می گفتن.
نازک شدن صدا ایده خوبی بود...تنها مشکلش اینه که چون موقع نوشتن نمی شه خوب نشونش داد تاثیر کافی نمی ذاره. اگه یه ایراد ظاهری یا رفتاری روی لرد می ذاشتی بهتر می شد.


نقل قول:
ملت مرگخوار بعد از توجه و دقت، دیدن که ارسینوس راست میگه پس دست به اقدام برای بهبود صدای لرد شدن.
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟
-نه.
-باید لرد رو ببریمو معاجلش کنیم.
ایجاد مانع توی سوژه کار خیلی خوبیه. ولی این کار هم شرایطی داره. مانع نباید سوژه رو از مسیر اصلی منحرف کنه و نباید پررنگ تر از سوژه اصلی بشه.
الان سوژه اصلی چی بود؟
اینا هر ویژگی ای که دوست داشتن به قدح اضافه کردن و ریختن تو مغز لرد و لرد بیدار شد.
این هیجان انگیزترین قسمت ماجرا بود. الان وقت دادن سوژه فرعی نبود. چون سوژه اصلی کنار رفت...هیجانش کم شد. همه طوری روی معالجه لرد تمرکز کردن که قضیه قدح کلا فراموش شد. حتی اگه کمی طول بکشه ممکنه کلا فراموش بشه که همچین چیزی بوده و سوژه تبدیل بشه به اصلاح ایرادهای احتمالی لرد.
بازم تاکید می کنم که سوژه فرعی خوبی بود...ولی جاش مناسب نبود.
الان باید لرد بیدار می شد و کمی حرف می زد که با شخصیت جدیدش آشنا می شدیم. هر چی باشه الان مغزش پر از مرگخواراییه که شخصیتشونو هر جوری دوست داشتن جلوه دادن. این مهم ترین نکته سوژه بود که تو خلاصه هم بهش اشاره نکردی. مرگخوارا خاطرات درست نریختن. خاطراتی رو که دوست داشتن تو ذهنشون شکل دادن و مغز لرد رو پر از خاطرات ساختگی کردن.


نقل قول:
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟

اشاره مستقیم به سوژه ها باعث تکراری شدن سوژه می شه. از سوژه های شخصیت ها باید به شکل های متفاوتی استفاده کرد. یا جایی استفاده کرد که خواننده انتظارشو نداره.
مثلا وینکی یه سوژه اصلی داره. دائم تکرار می کنه که :"وینکی جن خوب؟"...ولی این کار رو به شکلی و در جایی انجام می ده که اصلا تکراری نمی شه. همیشه تازگی داره و همیشه جالبه.
این جا هم خیلی بد نبود. "لرد صدا خوب کن" یه حالت به هم ریخته و مضحکی داره که بامزه اش کرده.


نقل قول:
-چاقو نداریم اصلا، میخوای از ناخونای من به عنوان چاقو استفاده کنی؟
این جا خوب بود. از ناخونای آستوریا به موقع استفاده کردی.


نقل قول:
هکتور به سمت ازمایشگاهش اپارات کرد و رفت تا معجون بیهوشی درست کنه.
اینم یه سوژه فرعی دیگه اس. شما خوب سوژه فرعی درست می کنی. این برای سوژه ها خیلی می تونه مفید باشه. فقط باید جا و موقعیتشو یاد بگیری که درست استفاده بشه.
همگی می دونیم که آزمایشگاه هکتور جایی نیست که معجون درستی ازش در بیاد. در نتیجه حتما مشکلی ایجاد می شه و این می تونه برای ادامه داستان مفید باشه(بدون در نظر گرفتن اون موضوع که گفتم الان نباید سوژه فرعی داده می شد).


می رسیم به قسمت های اصلاح شده.
علامتگذاری ها کاملا کافی هستن. خوندن پست های شما خیلی راحت تر شده. لحنتون درست تر منتقل می شه.

لحن ها یکدست و هماهنگ شدن. و این عالیه.

طنز اجباری و کم کیفیتی وجود نداره...همین باعث می شه فرصت داشته باشی روی طنزی که توش استعداد بیشتری داری کار کنی. البته اول باید کشفش کنی.

هیچ اتفاق غیر منطقی و ناهماهنگ با شخصیت ها نیفتاده. اینم پیشرفت خوبیه.


هر پست شما که نقد می شه، با پست قبلی فرق می کنه. این خیلی مهمه. ممنونم که توجه می کنی.
می دونی الان وقت چیه؟ وقت توجه بیشتر به شخصیت ها. چون زمینه آماده شده. اشکالات اساسی بر طرف شده. وقتشه که به شخصیت ها و ویژگی هاشون دقت کنی. به این فکر کن که تو این موقعیت از کدوم شخصیت می شه استفاده کرد. مثلا این جا برای جراحی، ناخون آستوریا رو پیشنهاد کردی. این خوب بود. همینو باید گسترش بدی. کار سختی هم نیست. چون فعالیتت خوبه. همین باعث می شه کم کم سوژه های مختلف و شخصیت های به درد بخور برای اون سوژه رو کشف کنی.


خوب بود.



!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

دافنه مالدونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
از این دنیا اخرین چیزی که برایم باقی می ماند،خودم هستم.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 229
آفلاین
سلام!
میشه لطفا اینونقدکنید.
ممنون.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.