در پشت سر ریتا رو به بسته شدن میره، اما هنوز بسته نشده بود که بلافاصله با صدای گرومپی به دیوار برخورد میکنه. فردی که با اشتیاق خودش رو تا اونجا رسونده بود، با دیدن اتاق خالی از ذوق و شوق میفته.
- ای بابا... دیر... رسیدیم!
سپس نفسنفسزنان به سمت بطری آبی که روی میز قرار داشت میره و محتوای اونو داخل لیوانی که تا چند ثانیه پیش قلمپر بود میریزه.
- مارو بذار زمین. نکن. دیگه نمینویسیم. شایعهپراکنای ملعون. یکی دو تا هم نیستن که!
لرد به سرعت از روی میز برداشته میشه و کلهی لرد با حفرهای که دهن نام داشت، چشم تو چشم میشه!
- نـــه! دهنی شدیم! لبشو به ما زد. ما رو تفی کرد!
بله، لرد در اشتباه بود. این یکی به نظر خبرنگار نمیومد و تنها فردی تشنه بود. بسیار هم تشنه! چرا که برای بار دوم و سوم هم از آب پر و خالی میشه و به لبهای تشنهش برخورد میکنه. اما اوج فاجعه اونجا بود که...
- پاتر؟ از میون این همه جادوگر و ساحره تو باید به این اتاق میومدی و تشنه میبودی؟ کلهزخمیای شدیم! یکی ما رو از دست این نجات بده!
بلافاصله لیوان از دست هری پاتر به دست نفر دومی که همراه او وارد اتاق شده بود داده میشه. آرزوی لرد برآورده شده بود! اما کمی کجکی... اینبار کلهای مو قرمز به نوشیدن آب از طریق لرد-لیوان اقدام میکنه.
- نخواستیم، پشیمون شدیم. نجات ندین. اینقد مارو دست به دست نکنین... ولی... درسته که ما ویزلی و پاتری شدیم، ولی شما هم مایی شدین!
هری بعد از رفع تشنگی ضربهای به کمر رون میزنه.
- بیا بریم. شاید اتاقو اشتباهی اومدیم و مصاحبهی پروفسور یه اتاق دیگه بوده.
بر اثر ضربهی وارده، آب به گلوی رون میدوه و مقداری از آب دهنش همراه سرفههاش به سمت لیوان پاشیده میشه.
- درسته، بریـ... اوپس. این چرا شکست؟
- بیعرضهی دست و پا چلفتی! شکستیم. مارو شکوندی! دست و پامون از بدنمون جدا شد، حتی شاید سرمون! اعضای بدنمونو بهمون برگردون.
لیوان با محاسبهی اشتباه رون رو لبهی میز قرار گرفته بود و با صدای پاقی افتاده بود و شکسته بود. البته که رون موجود خوشقلبی بود و میخواست با "ریپارو" لیوانو دوباره به حالت عادیش برگردونه.
- آفرین، درستمون کن. وای به حالت اگه وقتی به هیکل خودمون برگشتیم درست جوش نخورده باشیم!
- رون کجایی پس؟ بیا دیگه!
اما عجلهی هری باعث میشه رون چوبدستیشو پایین بیاره و لیوانو در همون حالت رها کنه و دوان دوان به دنبال دوستش از اتاق خارج شه.
قیافهی لردِ متلاشی شده، اگه انسان بود، در اون لحظه بسیار دیدنی میبود... !