هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
اما این غول، غولی نبود که کوتاه بیاد و شکست رو بپذیره. نقشه‌ی جایگزین با به گوش رسیدن صدای آهنگی پیش روش ظاهر می‌شه. غول با جهشی روی کله‌ی نزدیک‌ترین مرگخوار که کسی نبود جز لایتینای هدفون به گوش، فرود میاد.
- این مهمونی رو از پیکنیک به پارتی و رقص تغییر می‌دم. آهنگتو بلند کن ببینم.

مسلما لایتینا هیچ قصدی برای بلند کردن آهنگ نداشت، چون در این صورت گوشش شدیدا مورد خطر کر شدن قرار می‌گرفت. اما گوش لایتینا برای غول اهمیتی نداشت و بنابراین بی‌معطلی به سمت گوشی می‌ره و دکمه‌ی ولوم بالارو پشت سر هم فشار می‌ده.

- حالا برو که درو برای مهمانان من باز کنیم.

البته که گوش‌های لایتینا براثر صدای بلند هدفون، توانایی خودشون برای شنیدن صدای اطراف رو از دست داده بودن. غول که دو گالیونیش دیر میفتاد، کمی دیر متوجه این موضوع می‌شه. بنابراین تصمیم می‌گیره با چک و لگد و ایما و اشاره به لایتینا مسیر حرکتو بفهمونه.

لایتینا که فکر می‌کنه چون خودش صدایی رو نمی‌فهمه، دیگران هم نمی‌فهمن، با صدای بلند و باورنکردنی‌ای فریاد کمک می‌خواد و کل خانه‌ی ریدل بر اثر فریادش به لرزه در میاد.
- یکی کمکم کنه! این غول... وای... بی‌شاخ و دمو از من جدا کنین... ووی!

اما مرگخوارا که کوچک‌ترین علاقه‌ای نداشتن تا خودشون جایگزین لایتینا شن، حتی یک قدم هم به جلو برنمی‌دارن. بلکه شواهد حاکی از اینه که هرکدوم نه تنها چند قدم به عقب برمی‌دارن، بلکه سوت‌زنان هرکدوم سویی متواری می‌شن!
- نامردا، درسته که صدای اطرافو ندارما، ولی هنوز می‌بینمتونا.

دیدن یا ندیدن لایتینا هم چیزی نبود که مرگخوارا اهمیتی براش قائل بشن. اما درست کردن چراغ غول چیزی بود که در اون لحظه مرگخوارا بیشتر از هرچیز دیگه‌ای براش ارزش قائل بودن.

بالاخره لایتینا در حالی که نقاط مختلف بدنش بر اثر ضربه‌های بی‌امان غول کبود شده بود به در می‌رسه و اونو به روی مهمونای بازنشسته‌ی غول باز می‌کنه...


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
تصویر کوچک شده


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۹:۵۰:۵۳ پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
از مسلسلستان!
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 548
آفلاین
چنگال به خطا رفته ی آستوریا، سقوط مرگباری به سمت سر لرد میکنه و بطرز خشونت باری اونو به دو نیمه تقسیم میکنه! خون از محل شکاف با فشار به بیرون می پاشه و دو نیمه سر لرد کاملا جدا و از گردنش آویزون میشن. به محض اینکه آستوریا نتیجه کار چنگال های خونینش رو میبینه، جیغ بنفشی میکشه که رگه هایی از رنگ قرمز و زرد و قهوه ای توش دیده میشه. مولکول های معجون هکتور هم که تا این لحظه همچنان در حال حرکت به سمت هدف فرضیشون هستن، با شنیدن جیغ آستوریا دچار اختلال میشن. اختلالی که باعث میشه یکراست به سمت سر شکافته شده ی لرد برن و به توده خون، تکه های گوشت و پوست پاره شده برخورد کنن. به محض برخورد، جرقه ای زده میشه و سر لرد دوباره به حالت طبیعی و زنده خودش برمیگرده.
-چی شد یهو؟ یه لحظه احساس کردیم دوباره به هورکراکس هامون برگشتیم.

هکتور به شدیدترین حالت ممکن ویبره میزنه.
-ارباااااااااب! ما بودیم! ما زندتون کردیم! اربااااااااااااااب!

لرد نگاهی به آستوریا میندازه که دچار چندین error مغزی و قلبی شده و هیپوفیزش به هیپوتالاموسش گره خورده. بعد هم نگاهش رو به سمت غول چراغ میچرخونه که موقتا توی هوا شناوره.
-ما همچنان نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده. یه لحظه احساس کردیم که سرمون نصف شده. یه لحظه بعد ولی دوباره سرمون جای خودش بود. تو، هکتور! چیکار کردی با ما؟
-زندتون کردیم ارباب!
-صد سال سفید هم نمیخوایم به دستت زنده شیم. تسترال درنده پتی گرو صفت!

غول چراغ با ناراحتی به لوازم مهمونیش اشاره میکنه که همه غرق توی خون و گوشت و چشم و دندون شدن.
-حاصل زحماتم... مهمونیم...

درست تو این لحظه ست که صدای آیفون خونه ریدل بلند میشه!



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۹:۳۴ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۸:۲۷ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
از سوسک سیاه به عنکبوت!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
لرد سیاه که از گزینه های پیش روش ناامید شده، فریاد میزنه:
-آیا کسی نیست که به یاری اربابش بشتابه؟

غول که از روی شونه های لرد نظاره گر همه چیز بود، پوزخندی میزنه و میگه:
-پس تو چه جور اربابی هستی؟

که باعث میشه لرد، صفر تا صد رو در عرض کمتر از نیم ثانیه طی کنه و رنگش از سفید مهتابی، به بنفش بادمجونی برسه.
قطعا تعداد مرگخوارا کم نبود، اما خب... کی گفته یک مرگخوار موجود از خود گذشته و جان بر کفیه؟

لرد در حالی که دستاش رو جلوش گرفته بود تا به چیزی برخورد نکنه، همینطور تلو تلو خوران به اطراف حرکت می کرد تا بالاخره کسی رو پیدا کنه که نجاتش بده. اما خونه ای که شونصدتا مرگخوار درش حضور داشتن، در سکوت مرگباری فرو رفته بود.

لرد بالاخره خسته میشه و سر جای خودش می ایسته.
-از تو یکی انتظار نداشتیم آستوریا.

اتفاقا، انتظار نداشتن لرد کاملا هم به جا بود!
برای اینکه آستوریا با پنجول های آماده، داشت از پشت سر به غول نزدیک می شد تا گوشت و پوست نداشتشو از هم بدره، اما در همین لحظه هکتور تصمیم میگیره معجونشو به طرف غول بپاشه، که منجر میشه غول جا خالی بده و چنگال آستوریا به خطا بره.


تصویر کوچک شده

Only Raven


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
لرد نگاهی به انتخابای پیش روش می‌ندازه. آغشته شدن سر مبارکش با معجون هکتور که معلوم نبود چه نتیجه‌ای به دنبال خواهد داشت و به دنبال اون رها شدن احتمالی از دست غول، یا دست رد زدن به سینه‌ی معجون و ادامه‌ی زندگی با غولی بر دوش؟

- کی جرات کرده رو کول شما سوار شه ارباب؟ بگین تا با یه آوادا دنیاشو ازش بگیرم، وگرنه قهر می‌کنم.

حضور ناگهانی لیسا در صحنه، به نظر میومد وقت بیشتری برای تصمیم‌گیری به لرد داده بود، شاید هم اصلا نیازی به انتخاب براش نمی‌موند!
لرد در حالی که یک نگاهش به هکتور بود که مبادا پیش از انتخابش، دست به حرکت ناجوری بزنه، اشاره‌ای به غول روی سرش می‌کنه.

لیسا چوبدستیشو در میاره و به سمت غول نشونه می‌ره.
- آواداکـ... عه کجا رفتی تو!

غول که علاقه‌ای به این مرگ زودهنگام نداشت، شروع به دویدن در اقصی نقاط بدن لرد می‌کنه تا نشونه‌گیری برای لیسا سخت و حتی غیر ممکن بشه. لیسا که از چوبدستی به جایی نمی‌رسه، خم می‌شه و کفششو از پاش در میاره. در حالی که زبونش از شدت دقت در نشونه‌گیری بیرون زده بود، آماده برای پرتاب کفش می‌شه.
- می‌دونستی تخصص من در پرتاب کفش پاشنه‌داره؟

غول که دیگه هم از دویدن خسته شده بود و هم از این تهدید ترسیده بود، چاره‌ی دیگه‌ای می‌اندیشه!

- چشمامون. ما جایی رو نمی‌بینیم. مارو ول کن ای غول ابله!

غول دو دستی جلوی چشمای لردو گرفته بود و لرد هم تلوتلوخوران از این سو به اون سو می‌رفت! هکتور که دید لیسا کاری از پیش نبرده، دوباره جلو میاد.
- ارباب معجونمو بدم؟


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۸:۰۳ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
تصویر کوچک شده


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۶ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۲ دوشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۱
از تو تالار
گروه:
کاربران عضو
پیام: 265
آفلاین
لرد با نگاهی پر از خشم و تاسف به اتاقِ خالی از هر گونه مرگخوار نگاه کرد. ظاهرا خودش باید با این غولِ بی شاخ و دم کنار می‌آمد.

- ببین غول. یا میای پایین، یا...
- یا چی؟ یا چی؟ بگو دیگه؟ هیچکاری نمی‌تونی بکنی.
- ما خواهانِ مذاکره‌ایم.

غول همانطور که رومیزیِ گلگلی‌ای از جیبش درآورده بود و داشت آن را روی سرِ لرد می‌انداخت، پاسخ داد:
- فعلا یه جا بشین. زیاد هم تکون نخور. اینجا رو که آماده کردم، بعد به پیشنهادت فکر می‌کنم.

طیِ دقایقی که در سکوت گذشت، غول صندلی‌ها را روی شانه‌های لرد گذاشته بود، قهوه دم کرده بود، غذا سفارش داده بود و حالا در حالِ چیدنِ میز بود.

- ما خسته شدیم.

لرد خواست دستش را بالا ببرد تا سرش را بخاراند که غول، چنگال را در دستش فرو کرد.

- چطور جرئت کردی به ما صدمه بزنی؟

لرد دید در شأنِ یک ارباب نیست که یک موجودِ کریه المنظر اختیارِ امور را در دستانش بگیرد. سعی کرد نقشه‌ای بکشد که ناگهان همه چیز شروع به لرزیدن کرد و در پیِ آن، هیبتی واردِ اتاق شد.

- معجونِ غول‌کُش بدم ارباب؟


ویرایش شده توسط سوزان بونز در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۱ ۱۷:۵۹:۲۱

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۲۲:۲۰ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
-ارباب... چیزه، میگم من خلوت تنهاییم رو گازه با اجازه فعلا...

لینی که حشره بسیار وفادار و شجاعی بود، بال بال زنان و با سینه ای سپر شده جلو رفت. البته کسی متوجه سینه سپر کردن لینی نشده بود، ولی این چیزی از ارزش های او کم نمیکرد! غول سریع و پشت سر هم ابزار جدیدی را ظاهر میکرد و به جز لینی که بر عکس همه در حال جلو رفتن بود همه در حال عقب نشینی کردن بودند... لینی نه از قمه میترسید، نه از چاقو و شمشیر و گرُز!
-ارباب من مرگخوار وفادارتونم! الان میام و نجاتتون میدم!
-همیشه میدونستیم تو وفادار ترین یارمونی! بیا و مارو خلاص کن تا پاداش چشمگیری بهت بدیم و چشم هکتورو کور کنیم!

لینی که فقط کمی تا رسیدن به غول فاصله داشت ناگهان با ظاهر شدن حشره کشی که حالا به جای قمه در دست غول قرار داشت، رنگش پرید! بر پیشانی اش عرق سرد نشست و بال های مصممش سست و ناتوان شدند...
-ارباب... میگم... من... آم... آخ بالم، آخ شاخکم، وای سرم آی قلبم...

لینی چرخ صد و هشتاد درجه ای زد و آه و شیون کنان دور شد!

-از اولم از اون شکل و ریخت آبیش معلوم بود به هیچ دردی نمیخوره! یکی دیگتون بیاد... داریم صبرمونو از دست میدیم کم کم.

آستوریا به ناخن هایش کش و قوسی داد و گفت:
-ارباب... الان برای انجام وظیفه خدمت میرسم!

غول سعی کرد آستوریا را با حشره کش ها فراری بدهد، قبلا که جواب داده بود، اما صلابت رفتار آستوریا نشان میداد که این بار این چیز ها جوابگو نیست پس یکی یکی شروع به امتحان کردن ابزار های دیگر کرد؛ ریش تراش، تیغ، اره، میخ، تیر، نیزه، قیچی، ناخن گیر... ناخن گیر!

آستوریا در نیمه راه متوقف شد! و در حالی که نگاهش بین صورت خشمگین لرد سیاه و ناخن گیر و لبخند کریه روی صورت غول در چرخش بود گفت:
-ارباب؟ میشنوید؟ نجینی داره گریه میکنه. من برم ببینم مشکلی پیش نیومده باشه.
-خیر نمیشنویم! بسیار خب! یکی دیگه بیــ... صبر کنید ببینیم! بقیتون کجا رفتید پس؟


تصویر کوچک شده

A group doesn't exist without the leader


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
- بله! هرچی ما بگیم انجام می‌دن. ولی هرچی جنابعالی بگی برعکس، انجام نمی‌دن.

لرد اینو می‌گه و با امیدواری به مرگخوارانش که بهت‌زده و نگران به اربابِ غول به دوششون زل زده بودن نگاه می‌کنه.
- الانم دستور می‌دیم از رو کول ما بیای پایین تا به اینا دستور ندادیم خودشون پایین بیارنت.
- نمیام.
- زودباشین اینو از رو ما کیشش کنین بره یه ور دیگه بشینه.

مرگخوارا ابتدا با تردید به هم نگاه می‌کنن. اما وقتی چهره‌ی عصبانی لردو می‌بینن به سرعت رو به جلو حرکت می‌کنن.
- دور شو هکولی، الان خودم نجاتتون می‌دم ارباب.
- برو کنار حشره، من ناجی ارباب خواهم بود.
- ارباب یه ناخون بکشم کافیه تا این غول دیگه فکر بودن رو کول شمارو نکنه.

نزدیک شدن مرگخواران به لرد همانا و ظاهر شدن انواع و اقسام وسیله‌های شکنجه و کشتار در دستان غول نیز همانا. غول تهدیدکنان چاقوی دست راستش رو بالای گوش لرد، و قمه‌ی دست چپش رو به سمت فرق سر لرد می‌گیره.

- بیاین اربابتونو نجات بدین ببینم.

مرگخوارا با دیدن این صحنه‌های خشن که به وضوح جون اربابشون رو تهدید می‌کرد، در نیمه‌ی راه متوقف می‌شن.

- چتونه پس شماها؟ چرا نمیاین این غولو از ما دور کنین؟

مرگخوارا آب دهنشونو قورت می‌دن و به قمه و چاقویی که تهدیدکنان جای خودشون رو به ساطور و شمشیر می‌دادن می‌نگرن!


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده




پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
تصویر کوچک شده


🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.