هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶

کالین کریویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۲ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۸ سه شنبه ۷ فروردین ۱۳۹۷
از پوست نارنگی مدد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
سلام.
من و گیبن.
هماهنگ شده.
مممنوووووون!

ویر: اگه مقدوره، زمانش به یک هفته محدود باشه.
این نیز هماهنگ است.


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۳۰ ۱۴:۴۱:۲۹


عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶

وینسنت کراب


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۲:۵۴ سه شنبه ۹ مهر ۱۳۹۸
از هر جا ارباب دستور بدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 595
آفلاین
نتیجه دوئل گیبن و دیانا ویلیامسون:


امتیازهای داور اول:
دیانا ویلیامسون: 24 امتیاز – گیبن: 26 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
دیانا ویلیامسون: 23 امتیاز – گیبن: 26 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
دیانا ویلیامسون: 24 امتیاز – گیبن: 25 امتیاز

امتیازهای نهایی:
دیانا ویلیامسون: 23.5 امتیاز – گیبن: 25.5 امتیاز

برنده دوئل: گیبن!


توضیح: ظاهرا دیانا منظور داورا رو اشتباه فهمیده. ما اسم سوژه رو هم "دیبی" گذاشتیم که اشتباهی پیش نیاد. ولی اومد. منظورمون از برعکس حرف زدن، متضاد حرف زدن بود. یعنی نه رو بگین آره. نه اون برعکسی که سرو ته حرف بزنیم. پست دیانا رو قبول کردیم، ولی به هر حال کار خودش سخت شد.


(پست نتیجه توسط لرد ولدمورت نوشته شده)


....................


-من بهتر می زنم...شما یه بار امتحان کنین. اصلا صدای گیتار من با اون فرق می کنه.

گیبن با لباس های پاره، شکم از فرط گرسنگی به پشت چسبیده، و چشم هایی گود افتاده، در حال التماس به صاحب رستوران بود.
صاحب رستوران نگاهی به سر تا پای گیبن انداخت.
-گیریم خوب می زنی...آخه با این شکل و قیافه همه مشتریای منو می پرونی که. دیانا رو دیدی؟ خوشگل...خوش استایل...جذاب...

صدای قار و قور شکم گیبن به هوا بلند شد.

تقریبا سه روز بود که چیزی نخورده بود. خودش هم می دانست که گیتار زن خوبی نیست. ولی به هر حال، احتیاج به کار داشت.
با ناامیدی از رستوران دور شد و همان شب دوباره برگشت... این بار با هدفی متفاوت!
به طرف کیسه زباله های جلوی در رفت.
-مطمئنم این جا چیزی برای خوردن پیدا می شه...این پولدارا فقط می خرن. نمی خورن که. غذا رو سفارش می دن که میزشون تزئین بشه.

در حال جستجو بین کیسه ها، از لای در چشمش به داخل رستوران افتاد.
دیانا ردای آبی رنگی پوشیده بود...گیتارش را به دست گرفته بود و آوازی غمگین سر داده بود. اصلا گرسنه به نظر نمی رسید.
خشم، سر تا پای گیبن را فرا گرفت!

بعد از نیم ساعت، دیانا برای استراحتی کوتاه به اتاقش رفت. گیتار را روی زمین گذاشت و آرایشگرش را برای تجدید آرایش، فرا خواند...


یک ساعت بعد...

دیانا بی وقفه گیتار می زد. مشتری ها شاد و خوشحال غذا می خوردند.


دو ساعت بعد...

رستوران کم کم داشت خلوت می شد...دیر وقت بود. آخرین مشتری ها هم نگاهی به ساعت انداخته، آخرین نوشیدنی ها را سرکشیده و سرگرم ترک رستوران بودند...
دیانا هنوز گیتار می زد...


چهار ساعت بعد...

حتی یک مشتری هم داخل رستوران نبود. جادوگر جوانی داشت زمین را جارو می زد. زیر چشمی به دیانا نگاه کرد...
-این چرا خسته نمی شه؟


پنج ساعت بعد...

-خانم...ما داریم می ریم. هر وقت کارتون تموم شد درو از پشت قفل کنین...


صبح روز بعد...

صاحب رستوران در رستوران را باز کرد.
چشمش به دیانا افتاد که همان جا کنار گیتار خوابش برده بود...


عصر همان روز...

-خب...ببین...نصف حقوقتو الان بهت می دم. می ری یه دست ردای خوب و آبرومندانه برای خودت می خری. با این سرو وضعت نیای تو رستوران ها. مشتریای ما با کلاسن!

گیبن پول را گرفت و با سرش تایید کرد.
-باشه...باشه. قبل از شام بر می گردم.

صاحب رستوران زیر لب زمزمه کرد:
-این دختره نمی دونم چش شد که...از کارش راضی بودم. نمی دونم چه دلیلی داشت اونجوری خودشو برای تمرین هلاک کنه. صبح که دیدمش فکر کردم از خستگی خوابش برده. بچه ها بعدا فهمیدن که مرده. باورت می شه؟ اونقدر گیتار زده بود که مرده بود...حتی یک لحظه هم متوقف نشده بود.

گیبن در حالی که از رستوران خارج می شد با خودش فکر کرد:
-باورم می شه! نمی تونست متوقف بشه...اگه گیتارتو روی زمین بذاری، باید این ریسکم قبول کنی که یکی بیاد طلسمش کنه...


ارباب فقط یکی...همین یکی!تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آرنولد

دعوت شما با شور و اشتیاق و علاقه و هیجان فراوان رد شد!

این سینوس در بستر مرگه...

....................

سوژه دوئل آملیا(باز این اومد با این فامیلیش ) فیللیلیتیتیلووووت و دورا ویلیامز: زوج!


توضیح: وزارت سحر و جادو، تسهیلات و امکانات خاص و ویژه ای برای زوج های جادویی در نظر گرفته. شما هم شدیدا به این امکانات احتیاج دارین. برای همین باید سریعا برای خودتون یه همسر مناسب(هر چند ساختگی و صوری) پیدا و اونو راضی به ازدواج کنین.

در مورد همسر(جادویی یا غیر جادویی)، هیچ محدودیتی وجود نداره.
اون امکانات(یکی یا چند تا) که داده می شه رو حتما تو پستتون بنویسین که چی یا چیا هستن.
لازم نیست حتما موفق به ازدواج بشین!
حتما درباره شخصیت خودتون بنویسین.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل سه هفته(تا دوازده شب سه شنبه 9 آبان) فرصت دارید.


جان سالم به در ببرید.




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
درخواست دوئل، با دورا.

هماهنگ شده. مهلت: سه هفته



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۰۲ دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶

آرنولد پفک پیگمیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۲ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۹:۴۹ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از هررررررررررچی که منفوره، خوشم میاد!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 95
آفلاین
دو به یک.
من در برابر وزارتی‌ها... وینکی و آرسینوس!
دو هفته.


Rock 'n' Roll 'n' Rule 'n' Role!


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۱:۴۸ شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۳
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل گیبن و دیانا ویلیامسون: دیبی!


توضیح:شما یه نفرو عصبانی کردین...و طلسمتون کرده. به مدت 24 ساعت برعکس حرف می زنین. می تونین این وارونگی رو در یک روز عادی توضیح بدین...یا یه موقعیت خاص که براتون دردسر ساز بشه.
(سوژه حتما باید درباره شخصیت خودتون نوشته بشه).


برای ارسال پست در باشگاه دوئل یک روز (تا دوازده شب دوشنبه 17 مهر) فرصت دارید.


معجون در گوشتان!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
کاملا هماهنگ شده!



مهلت یک روزه!


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
اعلام امدگی!:))
حریف:گیبن.
و زمان برای ارسال پست: یک روز.
هماهنگ شدس.


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۲۳ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نتیجه دوئل گیبن و جسیکا ترینگ:


امتیازهای داور اول:
جسیکا ترینگ: 24 امتیاز – گیبن: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
جسیکا ترینگ: 23 امتیاز – گیبن: 26 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
جسیکا ترینگ:25 امتیاز – گیبن:26 امتیاز

امتیازهای نهایی:
جسیکا ترینگ: 24 امتیاز – گیبن: 26 امتیاز


برنده دوئل: گیبن!


......................


-شما فردی بسیار شیاد، کلاش، فریبکار و حیله گر هستین آقای گیبن.

-از تعریفتون ممنونم. سعی می کنم لایق توجه شما باشم جناب وزیر.

وزیر مشنگ، دوستانه دستی به شانه گیبن زد.
-از وقتی این قمارخونه رو راه انداختین، درآمدمون چندین برابر شده. به کمک شما تونستم نسخه های جدیدی از کاخ سفید رو در گوشه و کنار کشور بزنم. هر کدوم هم به یک رنگ! چشم جهانیان خیره شد.

گیبن جرعه ای از نوشیدنی بی رنگی را نوشید.
-البته نگیم قمار...من اسمشو می ذارم بازی سرنوشت.

-سرنوشت کدومه جناب گیبن؟ هر کی ندونه من که می دونم تا حالا نشده کسی، برنده از این جا بره بیرون. هر کی میاد دار و ندارشو می ذاره و می ره. ملت از ترس شایعاتی که درباره شما ساخته شده جرات نمی کنن اعتراض کنن. همین دیروز یکی می گفت تو زیر زمین مارهای غول پیکر دارین...اسب های گوشتخوار نامرئی دارین.

گیبن نوشیدنی بی رنگ را به لب هایش نزدیک کرد.
-چه حرفایی می زنن واقعا...البته اینم آبه.نمی دونم چرا هی سعی می کنن مشکوک جلوه بدنش.

-جناب گیبن... از دستگاه سیزده گزارش خرابی داریم. لطفا یه سری بزنین.

گیبن با وزیر مشنگ دست داد و از او جدا شد.
-باز دیگه چی شده؟ یه ریپارو بزنین درست شه خب.
-نمی شه. پیچ و مهره های ریخته به هم. ریپارو که می زنیم تعمیر نمی شه. فقط مهره ها پیچا رو دعوت به رقص سنتی می کنن.

گیبن به کنار دستگاه رسید. چند ضربه به آن زد...
-ای بابا. این ساده ترین دستگاهمونه. هر کی وارد اینجا می شه از این شروع می کنه. کلی سود داره برامون. جسیکا کو؟ جسیکا رو صدا کنین.


کمی بعد...

-بیشتر...کمی جمع تر بشین...آهان...داره می شه...تو کمی چاق شدی؟

جسیکا را با فشار به داخل دستگاه هل داد...جسیکا فضای کافی برای نفس کشیدن نداشت.
-گیبن...احساس نمی کنی من به چیزی به نام اکسیژن هم نیاز دارم؟

گیبن سعی کرد در دستگاه را ببندد.
-فقط دو سه ساعته. یه سوراخ سمت چپ هست. از اونجا هوا میاد توش. فقط حواست باشه. هر کی دسته رو کشید باید مواظب باشی سه تا عکس شبیه هم نیاد. تا قرون آخرو ازشون بگیر. ببینم چیکار می کنی!

دختری که لباس پیشخدمت پوشیده بود با عجله به گیبن نزدیک شد.
-جناب وزیر دارن می رن.

و گیبن برای بدرقه وزیر به طرف در ورودی رفت...و وقتی وزیر به او پیشنهاد کرد برای تحکیم روابط و جشن گرفتن موفقیتشان، با هم شام بخورند، بدون لحظه ای تردید پذیرفت.

ساعت ها بعد، خسته و خواب آلود به سالن برگشت.
-خب...چه خبر؟

-راستش...دو تا خبر داریم. یکی خوبه...یکی بد! اول کدومو بگم؟
-خوب رو بگو...بده رو بگی همینجا زنده به گورت می کنم، فرصت نمی کنی خوبه رو بگی.

جادوگر کت و شلوار پوش با احتیاط کمی عقب رفت.
-دستگاهی رو که خراب بود تعمیر کردیم!

گیبن با احتیاط پرسید:
-و خبر بد؟

-خبر بد این که ایرادش سوراخی بود که سمت چپش ایجاد شده بود. اونو پر کردیم و دستگاه مثل اولش کار کرد. بعدشم که...هیچی دیگه...جسیکا بی اکسیژن موند و ...

گیبن کتش را روی دسته صندلی انداخت. کراواتش را شل کرد.
-ردای منو بیار بپوشم...این لباسا اصلا راحت نیستن....

ظاهرا خبر زیاد هم بد نبود...یا حداقل مهم نبود!


یک ساعت بعد، در حالی که گیبن سرگرم نوشیدن نوشیدنی بی رنگش بود، جسد جسیکا داخل کیسه زباله ای گذاشته شد و به آب های آرام رودخانه بین شهر سپرده شد...




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۰۷ دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
نتیجه دوئل دافنه مالدون و آملیا فلیتلتلوووت:


امتیازهای داور اول:
دافنه مالدون: 23 امتیاز – آملیا فیتلووت: 24 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
دافنه مالدون:24 امتیاز – آملیا فیتلووت:24.5 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
دافنه مالدون:25 امتیاز – آملیا فیتلووت: 25.5 امتیاز

امتیازهای نهایی:
دافنه مالدون: 24 امتیاز – آملیا فیتلووت: 24.5 امتیاز

برنده دوئل: آملیا فیتلووت!



-خانم فیتلووت...باور کنین شما به من گفته بودین تا ساعت شیش. بیشتر نمی تونم بمونم. من قرار دارم. اگه نرم آبرو و حیثیت سه ماه و سیزده روزه ام به باد می ره. حقوق منو بدین برم دیگه.

خانم فیتلووت انگشتش را روی میز کشید و جلوی دافنه گرفت.
-اینو ببین عزیزم...این چیه؟

-انگشت!
-نه نه...خوب دقت کن.
-انگشت خانم فیتلووت!
-بیشتر دقت کن!
-انگشت اشاره خانم فیتلووت.
-دقتت کافی نیست عزیزم.
-انگشت اشاره دست راست خانم فیتلووت؟

گرد و خاک روی نوک انگشت خانم فیتلووت، از این گفتگو خسته شد. لباسش را پوشید، وسایلش را جمع کرد و انگشت را ترک کرد.
نقشه خانم فیتلووت برای آموزش به دافنه، نقش بر آب شد.

-تا این میز به طور کامل تمیز نشه، خبری از حقوق نیست. تا جایی که می دونم پدر و مادرت برات جارو نخریدن. پول تسترال گرفتن هم که نداری. در نتیجه تا کارتو تموم نکنی نمی تونی به قرارت برسی.

دافنه با عجله دستمال گردگیری اش را برداشت و روی میز کشید...
و این بزرگترین اشتباهی بود که طی آن روز انجام داده بود...


فلش بک...


ساعت ها بود که می شست و جارو می کرد. چوب دستی اش را به طرف کمد گرفت.
-مرتب شو...

صدای افتادن چیزی، باعث شد سراسیمه به طرف کمد بپرد.
-لعنتی. حواسم نبود. اول باید مایعات رو خارج کنم. آخه جای مایعات تو کمده؟

با باز کردن در کمد، شیشه جوهری را دید که واژگون شده بود و جوهر آبی که با ذوق و شوق داشت در سرتاسر کمد پخش می شد و دقت می کرد که همه جا را خوب آغشته کند.


پایان فلش بک...


روی میز بطور کامل از جوهر آبی رنگ پوشیده شده بود.
-پناه بر هلگا. این همون دستمال لعنتیه که کمدو باهاش پاک کردم؟! من که اینو اینجا نذاشته بودم. انداخته بودمش تو...

صدای متاسف خانم فیتلووت به گوشش رسید.
-ظاهرا که همونه...حواست پرت شده. اینم که جوهر جادوییه و باید ذره ذره با طلسم پاکش کنی. طول می کشه. به نظرم باید قرارتو فراموش کنی.

پس از گفتن از جمله، پشت به دافنه کرد و در حالی که دستمال تمیز و سفید گردگیری را در مشتش پنهان کرده بود از اتاق خارج شد.
-که با دختر من قرار دوئل می ذاری...










شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.