هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۸ پنجشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 451 باشگاه دوئل، دیانا ویلیامسون:


اشکال اصلی پست های شما لحن نویسنده اس...
لحنش طوریه که می تونه قشنگ ترین و خنده دار ترین صحنه ها رو هم خراب کنه. طوریه که انگار یه بچه داره داستان رو تعریف می کنه. از این حالت باید در بیاد. جمله ها باید کمی اصلاح بشن. نویسنده باید چند قدم عقب بره...چون شدیدا و به شکل اعصاب خرد کنی وسط ماجراست!
فرق بین پست متوسط و پست خوب خیلی ساده اس. اولی اولین چیزی رو که به ذهنش می رسه می نویسه. یعنی همون چیزی که به ذهن دیگران هم می رسه. و چیزی که به ذهن همه می رسه، برای همه جالب نیست...و دومی کمی بیشتر فکر می کنه. فکر می کنه که چی بنویسم که حداقل به ذهن همه نرسیده باشه. چطور می تونم کمی تفاوت ایجاد کنم!


نقل قول:
روز بارونی و سردی بود، در اون هنگام که همه داشتن از سرما، مثل هکتور میلرزیدن دیانا داشت با مکعب روبیک کار میکرد.
که ناگهان، اینقدر تو حل کردن اون مکعب غرق شده بود که متوجه نشد افرادی دور اورو محاصره کردن و قصد داد زدن تو سرش دارن.
-اهای، مکعب منو پس بده، ای دزد!
-راست میگه پسش بده.
-منکه ندزدیدمش، قرضش گرفتم، تازه میخواستم پسش بدم...البته وقتی کارم باهاش تموم شد.
این قضیه مکعب اونقدر ساده و خسته کننده اس که خواننده شدیدا منتظره که یه اتفاق غافلگیر کننده بیفته و بفهمه که یه چیزی پشت قضیه بوده! ولی هر چی بیشتر صبر می کنه، ناامید تر می شه.


نقل قول:
که ناگهان، اینقدر تو حل کردن اون مکعب غرق شده بود که متوجه نشد افرادی دور اورو محاصره کردن و قصد داد زدن تو سرش دارن.
این جمله جزو اون جمله هاییه که گفتم انگار توسط بچه نوشته شده. منظورم نوع جمله بندیشه:
دیانا اینقدر تو حل کردن مکعب غرق شده بود که حتی متوجه نشد افرادی با چهره های خشمگین دورش جمع شدن و حتی به نظر می رسه که قصد دادن زدن داشته باشن!

این همون جمله شماست. ولی اصلاح شده.

"ناگهان" کلا اضافه اس. برای این که هیچکدوم از فعل های شما ناگهانی نیست. نه غرق شدن(تو حل کردن)و نه متوجه نشدن. ناگهان برای فعلی به کار برده می شه که تو یه لحظه اتفاق بیفته و تموم بشه.
بعضی جمله ها رو ساده تر بنویسی بهتر می شه. به جای "قصد دادن زدن تو سرش دارن"، می تونی بگی" قصد دارن سرش داد بزنن".


نقل قول:
همه ی افرادی که اونجا بودن اینقدر عصبانی بودن که مثل یه گوجه، قرمز شدن و دودی قرمز هم از کله ی اونا، بیرون اومد؛ یکی از اونا که از صبر کردن خسته شده بود، چوب دستیش رو دراورد و ناگهان به سمت دیانا یه طلسمی رو پرتاب کرد و او طلسم شد.
طرز نگاهت به صحنه ها زیادی ساده و معمولیه. اونقدر که اصلا نمی تونه خواننده رو جذب کنه. این که یکی از شدت عصبانیت سرخ بشه و دود از کلش بلند بشه واقعا جالب نیست. خیلی عادیه. از چیزای عادی فاصله بگیر!


نقل قول:
اصلا یه روز گذشت و بالاخره
این "اصلا" چیه؟...این حرف نویسنده اس. نویسنده اعصابش خرد شده! حوصلش سر رفته و نوشته اصلا یه روز گذشت. این اتفاق نباید بیفته. نویسنده باید کمی بره عقب تر! اظهار نظر نکنه. فقط صحنه ها رو توصیف کنه.


نقل قول:
تا بالاخره مغز او تونست، اتفاقاتی که افتاده رو تجزیه و تحلیل کنه و دیانا تونست راه بره و فکر کنه.
وقتی داری محاوره ای می نویسی، دیگه نباید بنویسی" مغز او"...باید بنویسی "مغزش"! این جا هم احتیاجی به "او" نداریم:
چند دقیقه بعد از اینکه او تونست، مغزش تجزیه و تحلیل کنه.


نقل قول:
چند دقیقه بعد از اینکه تونست، مغزش تجزیه و تحلیل کنه.
گذشته از اضافه بودن "او"، جمله ناقص و بی مفهومه. چند دقیقه بعد از این که تونست مغزش(؟
) تجزیه تحلیل کنه چه اتفاقی افتاد؟
نقطه گذاشتی ولی جمله هم ناقصه هم بی معنی.


نقل قول:
دیانا با مخ رفت تو در و بعد به ارومی، در زد.
صحنه هایی که اصولا قراره خنده دار باشن، موفق نشدن وظیفه شونو انجام بدن. برای همینه که توصیه می کنم از شخصیت ها برای طنز نوشتن استفاده کنی. طنزت الان خیلی اجباریه. به زور می خوای خواننده رو بخندونی...ولی نمی شه. اگه بخوای این جور صحنه ای بنویسی، باید خیلی بیشتر و دقیق تر و متفاوت تر فکر کنی. صحنه ای بسازی که خواننده از قبل نتونه حدس بزنه. یه چیز غیر عادی!


نقل قول:
-کیه؟
-من دیگه.
-همه میگن "من"، حالا من از کجا بفهمم، که منی که میگن، کدوم منه؟
-تو کی ای؟
-من منم،‌استوریا.
-منم دیانام...انقدر من من، نکن به جاش درو باز کن.
-نمیتونم.
-چرا؟
این جا رو تا وسط خوب رفتی...از وسط خراب شد. مخصوصا شکلک آستوریا کارو خراب کرد. می تونستی همونجوری ادامه بدی. گاهی تکرار می تونه جالب باشه:

-کیه؟
-من دیگه.
-همه میگن "من"، حالا من از کجا بفهمم، که منی که میگن، کدوم منه؟
-خودت کی ای؟
-من منم دیگه!
-همه میگن "من"، حالا من از کجا بفهمم، که منی که میگن، کدوم منه؟


این جوری بهتر می شد.


نقل قول:
-چون ناخونام تو این قفل در گیر کردن و در ضمن لیسا هم با در قهر کرده.
-خوب با اون یکی دستت باز کن.
-نمیتونم، چون اون یکی دستام لاک خوردن و تا خشک نشن باهاشون هیچ کاری نمیکنم.
اگه یه کلمه دیگه حرف بزنی، وقتی درو باز کردن و باتو مواجه شدم، این ناخونارو میکنم تو حلقت.
قهر کردن لیسا با در خیلی خوب بود...ولی می تونست کامل تر باشه. قهر کردن لیسا با در، چرا باعث باز نشدن در بشه؟ اینو باید توضیح می دادی. مثلا می گفتی در هم لج کرده و می گه باز نمی شم. این جوری لازم نبود ناخونای آستوریا هم بی دلیل تو قفل گیر کنه.


نقل قول:
نیم ساعت بعد کسل کننده ی دیگه.
نیم ساعت کسل کننده دیگه...بعد اضافه اس.


نقل قول:
"از اینجا طلسمی که به دیانا پرتاب کردن، کم کم اثراش رو میذاره."
این یکی از ضعیف ترین قسمت های پستت بود. اصلا و به هیچ عنوان نباید چیزی رو اینقدر مستقیم برای خواننده توضیح بدی. تو همون قسمت اول هم فرستادن طلسم خوب توضیح داده نشده. وقتی طلسم فرستاده شد، باید یه مکثی می کردی. دیگه بعدش وضعیت دیانا رو توضیح نمی دادی...خواننده خودش همین جا می فهمید که طلسم داره اثر می کنه.


برعکس حرف زدن، به این شکلی که شما برداشت کردی واقعا کار سختیه. یعنی سوژه برات سخت شده. این قسمتشو درک می کنم. نمیشه براش ایده های زیادی پیدا کرد.


نقل قول:
دیانا بالاخره وارد خونه ی ریدل شد.
چرا خونه ریدل ها؟
اگه قصد دیانا مصاحبه بود، هر جای دیگه ای هم می تونست با ریتا قرار بذاره. خونه ریدل ها پارک نیست، هر کی از راه رسید بپره توش که.


نقل قول:
-فکر میکنم برعکس حرف زده، حالا چیکار کنیم؟ من میخواستم با این مصاحبه یه رکورد برای شایعه سازی هایم بزنم، حیف شد.
سوژه پستت رو خیلی زیاد و بی دلیل تکرار کردی. این کار بی مزه اش می کنه! گاهی نباید توضیح داد. باید نوشت و رد شد. خواننده خودش می فهمه چی به چیه.


نقل قول:
-معجون "درست حرف زدن" بدم؟
این که تو هر موقعیتی، هکتور بپره وسطو بگه معجون فلان چیز بدم، اصلا جالب نیست. خیلی تکراریه. این سوژه رو نگه دارین برای موقعیت های جالب تر. جایی که خواننده انتظار نداشته باشه و هکتورم یه معجون عجیب و غریب پیشنهاد کنه. این جا هم همون حالت رو داره:
نقل قول:
ارسینوس کرواتش رو محکم میکنه.
کراوات یه چیز عادیه! محکم کردنش هم همینطور. پس این یه سوژه نیست. همونطور که گیتار شما عادیه! اونم یه سوژه نیست. تا وقتی که یه استفاده غیر عادی ازش بکنی!
مثلا یکی داره فرار می کنه. آرسینوس کراواتشو در بیاره و مثل کمند دور سرش بچرخونه و طرف رو شکار کنه!
این می شه کمی غیر عادی.


نقل قول:
- قلم، من یه سوژه ی خوب واسه "پیام امروز" پیدا کردم،بنویس، دختری که به طرز خیلی مشکوکی برعکس حرف میزنه، اسم او دیانا ویلیامسون از هافله.
اینجا ریتا سعی کرده یه تیتر جنجالی بده...ولی حتی اینم زیادی معمولیه. اتفاقات، دیالوگ هات و رفتار شخصیت هات کمی باید خاص تر باشن. کمی جلب توجه کننده تر.


نقل قول:
-حدس میزنم که چی گفتید، گفتید چون میخواید لج گویل رو در بیارید؟
- متفگن یزیچ نیچمه الصا نم.
این جا دو تا نکته کوچولوی جالب هست. اولا شخصیت ریتات نسبتا خوبه. بهتر از بقیه اس. دوما زحمت کشیدی و جمله ها رو واقعا بر عکس نوشتی. خواننده اگه حوصله داشته باشه می تونه بفهمه دیانا چی گفته که این خوبه. گرچه به نظر من اگه نخونه هم با توجه به شکلک ها، جالب می شه.


نقل قول:
-قلم هر چی رو که میگه، بنویس، خوب خانم دیانا حالا هر چی که جوابتون بود، لطفا میشه یه ساز برامون بزنید.

ریتا اصلا دلیل اینکه میخواست دیانا ساز بزنع، این نبود که لذت ببره، میخواست ببینه ایا حرکاتش هم برعکس شدن یا نه.
نگو!
نگو...اجرا کن!
صحنه های شما رو قبل از اجرا شدن نویسنده میاد لو می ده. این کار باعث می شه صحنه واقعا بی مزه و خسته کننده بشه. اون فکر دیانا رو اصلا نباید می نوشتی. این که میومد و سعی می کرد گیتار بزنه و اون اتفاق میفتاد خیلی جالب تر می شد. کار شما مثل اینه که بگی بچه ها، یه فیلم دارم که توش یه پلیسی دنبال یه دزدیه. دزده وسطا از کاراش پشیمون می شه و خودکشی می کنه. حالا بشینین فیلمو ببینیم!


نقل قول:
ولی تا میاد بزنه، سیم پاره میشه چون برعکس کشید اسن سیم ساز گیتار بیچاره رو.

جمله رو خودت می تونی بخونی؟
بله...می شه حدس زد که سیم گیتارو برعکس کشیده و پاره شده...ولی جمله خیلی خیلی بد نوشته شده.


نقل قول:
-همه ی حرکاتش رو یادداشت کن قلم خوبم.
این دیالوگ که مطمئنم اصلا توجه شما رو به خودش جلب نکرده خیلی خوب بود.
ریتای پستتون خوبه...نمی دونم. شاید دلیلش همون کاری باشه که با این شخصیت انجام دادیم. همون پستی که بهت گفتم بزنی. شاید همون باعث شده شخصیت ریتا رو بهتر بشناسی و درست تر پیاده کنی.


نقل قول:
-وقت چرا تموم شد؟من اصلا با وقت قهرم.
اینم خوب بود.


نقل قول:
دختری به نام دیانا ویلیامسون، به خاطر دلایلی برای کارهای شوم، برعکس حرف میزنه.
به خاطر دلایلی برای کارهای شوم؟!
من مفهومشو نفهمیدم...خواننده هم نمی فهمه.


نقل قول:
ولی دورا اینقدر خندش گرفته بود که صورتش بنفش شده بود بعد از خوندن این روزنامه.":|"
خب...دورا چیکاره بود این وسط؟
هیچ کاره!
فقط شما می خواستی هر طور شده یه جوری وارد داستان بکنیش. این کار کاملا اشتباهه. هم به شخصیت دورا لطمه می زنه و هم به پست شما. یکی دو روز پیش تو نقد پست یکی از مرگخوارا اینا رو گفته بودم:

نقل قول:
با استفاده مستقیم از سوژه ها شدیدا مخالفم. سوژه مثل غذا می مونه...که وظیفه داریم به خورد خواننده بدیم. گاهی غذا رو با علاقه می خوره...گاهی فقط می خوره که سیر بشه...و گاهی می خوره و حالش به هم می خوره!
سوژه تکراری، مثل یه غذای تکراریه...هر چقدر هم که خوب باشه، بعد از دو سه بار منزجر کننده می شه. خواننده نمی خوره! یکی دوبار به زور می خوره و بعد پس می زنه.
تازه واردا هم که تازگیا یاد گرفتن غذا رو با پاتیلش می چپونن تو حلق اعضا...نمی گم خواننده. چون خواننده ای هم در کار نیست! برای این که تو چت باکس این کارو انجام می دن!


نقل قول:
مثلا به یکی می گیم تو می تونی دکتر باشی(که الان دیگه نمی گیم)...می گه خب چطوری؟ من چقدر معاینه کنم و چقدر نسخه بپیچم؟
اصل کار همین جاست که بدونی از سوژه چطوری استفاده کنی...وگرنه تعیین کردن سوژه به تنهایی نه کار سختیه و نه کار خاصی! دیگه بعدشو من نمی تونم بهت بگم...سوژه من که نیست. سوژه شماست!
برای همینه که این اواخر فهمیدم به تازه واردا نباید برای شخصیتشون سوژه داد...چون پرورش و جا انداختنشو بلد نیستن...حتما باید کمی مهارت پیدا کنن و به یه سطحی برسن که بتونن سوژه رو به شکل های مختلف بنویسن. اگه از همون اول انرژیشونو برای شخصیت ها و سوژه ها بذارن، تو قسمت های اساسی تر نمی تونن پیشرفت کنن.


شما الان تمرکزت روی شخصیت خودت و دوستانت، کمتر شده. ولی ناخودآگاه این کارو انجام می دی. چند روز پیش یادته تو چت باکس گفتم"دیانا این کارو انجام ندین"؟ و فکر کنم متوجه منظورم نشدی...
ببین:

نقل قول:
دیانا ویلیامسون: دورا، چند روزی ازت خبر نبود. از دستت راحت بودم چون کسی نبود که هی ذهنمو بخونه.

این دقیقا همون کاره.
حرفت فرقی با این جمله نداره: سلام دورا...سوژه تو اینه که ذهن می خونی.

این کار سوژه ها رو فرسوده می کنه. برای همین می گم نکنین. یا ننویسین، یا کمی متفاوت بنویسین. چت باکس جای جا انداختن سوژه نیست. فقط یه قسمت کمک کننده اس. شما شخصیت رو باید تو رول ها و سوژه های ایفای نقش جا بندازین...اونم خیلی کم کم...آروم آروم...قدم به قدم...باید طول بکشه. خیلیا این طول کشیدن رو یکی دو هفته در نظر می گیرن. خیلی بیشتر از این حرفاس. یک سال...دو سال. شخصیتی که تو یه هفته جا بیفته، جا نیفتاده، تحمیل شده. این خوب نیست.


سوژه ای که برای پست دوئلت انتخاب کردی عالی بود. این که برعکس حرف زدن دیانا، درست بیفته روزی که مصاحبه داره. مصاحبه رو می تونستی خیلی بزرگتر و مهم تر جلوه بدی. مثلا دیانا به پدر و مادر و دوست و آشناش خبر می داد که حتما بخوننش...یا می گفتی به فلان دلیل براش خیلی مهمه. اینجوری تاثیرش بیشتر می شد.

دیدن پیشرفت بعضیا خوشحال کننده اس. شما هم جزو اونا هستی که اگه ببینم داری پیشرفت می کنی خیلی خوشحال می شم. چون هم شدیدا جای پیشرفت داری و هم داری تلاش می کنی. حقته که به نتیجه برسی. ناامید نشو. خسته نشو.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
میشه لطفا ایننقد شه؟
ممنون.


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام دیانا


بررسی پست شماره 596 خانه ریدل، دیانا ویلیامسون:


نقل قول:
گویل ناگهان معجون به دست، چشماشو باز میکنه و خیالش راحت میشه که فقط داشته خواب میدیده و نه پاتیلی شکسته و نه گندی زده.
پس از ان طرف که گویل داشته خواب میدیده، بسته شدن شناسه ی اراگوگ هم فقط قسمت کوچولویی از خوابش بوده که به واقعیت نپیوست.
اصولا نباید این کارو بکنین. این که یهو بیایین بگین هر اتفاقی که افتاده خواب بوده و اینا...
مهم نیست نفر قبلی چی نوشته...داستان ادامه دار یعنی کار گروهی. کار گروهی هم یعنی هر چی نوشته احترام بذارین. اگه می تونین ادامه بدین...اگه نمی تونین اجازه بدین یکی که می تونه ادامه بده.
ولی اینم استثنا داره. جایی که نفر قبلی یه کاری در حد همین "خواب دیدن" انجام داده باشه. سوژه رو کاملا عوض کرده باشه. این جا هم همین اتفاق افتاده بود... برای همین این کار شما اشکالی نداشت. ولی حتی در این حالت هم بهتره این کارو بذارین به عهده ناظرا. ممکنه نظر ناظر این باشه که سوژه باید همونجوی پیش بره.


مرگخواران رو چرا با اصرار مرگخوران نوشتین؟ این اسم خاصه. اسم گروهه...نمی شه محاوره ایش کرد.


نقل قول:
گویل و بقیه ی مرگخوران، تا اومدن از ازمایشگاه خارج شن با مخ خوردن تو شیشه.
-این شیشه این وسط چیکار میکنه؟

"ببخشید اینجا اشتباهاً تایپ شده، نویسنده متوجه ی اشتباهش شد."
دو تا ایراد هست این جا.
صحنه اصلا خنده دار نیست.
به نویسنده اشاره کردی.
اول درباره طنز بگم...طنزای مختلف رو می تونی امتحان کنی تا بفهمی کدوم برات مناسب تره. ولی کلا طنز نوشتن درباره شخصیت ها و با استفاده از شخصیت ها، آسون تره. گفته بودی شخصیت ها رو می شناسی. ازشون استفاده کن. سعی کن با موقعیتی که وجود داره هماهنگشون کنی. حالا تو این صحنه لزومی نداشت اتفاقی براشون بیفته...ولی اگه قرار باشه بیفته هم باید فکر کرد که چی می تونه باشه!
مثلا لیسا با در قهر کرده و نه ازش رد می شه و نه به کسی اجازه رد شدن می ده.
مثلا ریتا جلوی در داره با ساعت دیواری مصاحبه می کنه و به کسی اجازه نمی ده از وسط مصاحبش رد بشن.
مثلا گویل جلوی همه رو می گیره و می گه اول باید اساتیدش(آستوریا و هکتور) رد بشن...

اون قسمت نویسنده، حواس خواننده رو پرت می کنه. از جو داستان دورش می کنه. این کارو گاهی می تونیم انجام بدیم. اشاره به نویسنده و کارگردان و بقیه. ولی باید صحنه ای باشه که ارزششو داشته باشه.


نقل قول:
اراگوگ و هکتور صبر کردن...
بازم صبر کردن...
دوباره نیز صبر کردن...
و هی دوباره، دوباره، صبر کردن...
تا بالاخره، کاسه ی صبرشون به صبر رسید!
کاسه صبرشون لبریز شد!

یه ایراد پستت اینه که اتفاق خاصی توش نیفتاده. منظورم اتفاق سوژه ای نیست. اتفاق خاص می تونه یه طنز کوچولو باشه..یه شخصیت جالب. مثلا اینا چرا نمی رسیدن؟
اگه تو اون قسمت بالا یکی از مثالایی که گفتم رو می نوشتی، نرسیدنشون هم معنی دار می شد.


نکته های مثبتی هم تو پستت بود. از اون لحن زیادی ساده و تقریبا بچگانه خبری نیست. این خوب بود.
از کلماتی که می شه اظهار نظر نویسنده در نظر گرفتشون هم خبری نیست.
لحن پستت خیلی بهتر شده. همینجوری بنویس. ساده و بدون دخالت.

اگه بتونی از شخصیت ها در نقاط مناسب استفاده کنی، خیلی بهتر می شی. این پستت خوب بود. از منفی تقریبا(نه کاملا!) به متوسط رسیدی. حالا کم کم باید از متوسط بری بالا تر.



موفق باشی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
سلامی دوباره.
میشه لطفااینونقد کنید؟
ممنون.


ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۴ ۱۳:۴۵:۵۴

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 595 خانه ریدل، گویل!


نقل قول:
دقایقی بود که ملت مرگخوار درگیر تلاش برای برداشتن معجون بودند
تا الان ، سه از روی دوش هم بالا رفتن ، سه هرمی شدن ، پنج نردبان شدن و یک بار هم فرستادن لینی برای آوردن معجون انجام شده بود.
و البته که همه بی فایده بودند!

صحنه و ایده خیلی خوبه. ولی یه ایراد خیلی کوچیکی داره.
ایرادش نوع توضیحته. زاویه تو عوض کن. کمی از صحنه فاصله بگیر. شما نویسنده هستی. همیشه باید طوری بنویسی که خواننده احساس کنه یکی وایساده و از دور داره صحنه رو تماشا می کنه. لحن شما طوریه که انگار همون وسط. ببین مثلا. اینجوری بهتر می شد:
دقایقی بود که ملت مرگخوار درگیر تلاش برای برداشتن معجون بودند.
تا به آن( یا تا اون) لحظه ، سه از روی دوش هم بالا رفتن ، سه هرمی شدن ، پنج نردبان شدن و یک بار هم فرستادن لینی برای آوردن معجون انجام شده بود.
و البته که همه بی فایده بودند!


همیشه می گم و یه بار دیگه تاکید می کنم که سوژه ها رو رد نکنین..مثل تیتر ننویسین و رد بشین. عجله ای نداشته باشین که به جایی برسین. هر کدوم از اون سوژه های تیتر وار می تونه یه پست کامل باشه. ولی این تاکیدم برای شما نبود. کلی بود. چون این تیتر هایی که نوشتی(روش ها) خیلی جالب بودن. نوع نوشتنشون بامزه ترشون کرده بود. البته فرستادن لینی می تونست یه ایده کامل و جداگانه باشه. ولی به هر حال بامزه بود.


نقل قول:
گویل مرگخواران را کنار زد و گفت:
-اگر چیزی از وسایل استاد هکتور میخوای ،از روش استاد هکتور بیارش!

گویل دقیقا زیر طبقه معجون ایستاد.
و...
لرزید!
دقیقا مثل هکتور میلرزید!
کمتر از چند ثانیه بعد ایستاد و دستش رو زیر طبقه گرفت.
معجون صاف افتاد توی دستش!
خیلی خوب بود. هم نوع نوشتنت...هم استفاده از شخصیت گویل و هکتور و هم صحنه.
این جا یه تاکید دیگه دارم! اینا رو مجبورم بگم. چون اگه فقط بیام بگم این قسمت خوب بود، ممکنه اشتباه کنین.
تو سوژه ها هیچوقت دنبال حل کردن مشکلات و باز کرده گره ها نباشین. دنبال استفاده از موقعیت باشین. الان اینجا گویل معجون رو فوری به دست آورده. اشکالی نداره. دلیلش اینه که این سوژه اصلی نیست. حتی سوژه فرعی هم نیست. خیلی فرعیه. برای همین اشکالی نداشت.


نقل قول:
گویل خواست با حالت "ما اینیم دیگه" از صحنه خارج بشه اما پاش به سطلی که وینکی برای تمیز کردن آورده بود گیر کرد و معجون صاف پرت شد توی یکی از پاتیل ها.
این قسمت اگه فقط برای خنده دار بودن نوشته شده بود لزومی نداشت. یعنی اضافه محسوب می شد. ولی ظاهرا قراره بلایی سر گویل بیاد. صحنه هدف داره.
به نظر من کمی بی دلیل گویل رو در مرکز توجه قرار دادی. تا همون قسمت به دست آوردن معجون نقششو خیلی خوب بازی کرده بود. همون جا باید عقب می کشید...ولی خواسته کمی پررنگ تر بشه. باید جلوشو بگیری.


نقل قول:
همین که هکتور خواست جواب بده عنکبوت غیب شد و بجاش عبارت "شناسه های بسته شده " روی هوا ظاهر شد!
سوژه های رو خیلی خیلی و شدیدا عوض می کنی! در اسرع وقت این عادتو ترک کن. این خیلی بده. سوژه رو ول کن اصلا. فقط درباره موقعیت بنویس. مثل همون قسمتی که داشتن دنبال معجون کوچک کننده می گشتن.
الان اصل سوژه این بود که مرگخوارا می خوان از شر آراگوگ خلاص بشن. شما کلا زدی آراگوگ رو حذف کردی. سوژه چی شد پس؟ سوژه تبدیل می شه به اتفاقی که برای گویل افتاد؟ این خیلی اشتباهه. داستان های ادامه دار به صورت گروهی نوشته می شن. شما باید دقیقا سوژه ای رو که قبلیا نوشتن ادامه بدی. اصلا نمی تونی عوضش کنی. مخصوصا الان که تجربه کافی نداری. این که شناسه آراگوگ بسته شده اهمیتی نداشت. قرار نیست سوژه ها فقط با شخصیت های حاضر در سایت نوشته بشن که. اگه اینجوری بود درباره خیلی از شخصیت ها نمی شد نوشت.


طنزت خوبه. به شرط این که همین جوری روون نگهش داری! یعنی هلش ندی جلو. سعی نکنی بامزه تر و غلیظ ترش کنی.
شخصیت هات خوبن.
پیش بردن سوژه هات افتضاحه! اینو باید درستش کنیم. چون در مورد سوژه قبلی هم همین اتفاق افتاده بود.

باورم نمی شه که غلط املایی نداشتی! آفرین.
داستانا رو عوض نکن...همین. مشکلی نداری. خوب می نویسی. شخصیت خودت هم هم جالبه هم مفید. به شکل خوبی داره پیش می ره و جا میفته. چون از سوژه های درست در زمان درست استفاده کردی. بازم بنویس.


موفق باشی.


......................

گیبن

وقتی از انجمن دیگه ای درخواست نقد می کنین، بهتره یه خلاصه ای از سوژه هم بدین. چون اونجا انجمن من نیست. روی سوژه های تسلط ندارم! مجبور می شم برای نقد یک پست برم ده تا پست قبلیشم بخونم.


استثنائا نقد پست شماره 192 ماجراهای مرموز، گیبن:

نقل قول:
تق تق تق

هرمیون با شنیدن صدای در از پسر مضنون به خون اشام بودن فاصله گرفت و به سمت در برگشت.
-گرفتنمون.
-حتما خون اشامان! فهمیدن دوستشونو گرفتیم. الان تیکه پارمون میکنن. همش تقصیر توعه هرمیون.
مظنون!

چیزی که این سوژه رو نجات می ده همینه که از جدیت دور بشه. منظورم از جدیت، جدی نویسی نیست. جدی گرفتنه! این سوژه اگه جدی گرفته بشه، مسخره می شه. الان این دیالوگ ها و عکس العمل های اغراق آمیز همون حالت "مسخرگی" رو به سوژه دادن. به نظر من حالت درست همینه. کار درستی کردی.


نقل قول:
-معلومه دیگه چون خون اشاما نمیتونن بدون اجازه وارد بشن. هیشکی هیچی نگه.
این یه سوژه اس. یه سوژه خوب که در طول سوژه اصلی می شه ازش استفاده کرد. اینه که باید درباره اش نوشته بشه. همین که خون آشاما نمی تونن بی اجازه وارد بشن، چیزیه که می تونه این سوژه رو جالب کنه. حتی می تونن برای هر کاری اجازه بگیرن. برای نشستن. بلند شدن....هر کاری! یا اینا به هر کسی که اجازه می گیره شک کنن که نکنه خون آشام باشه.


نقل قول:
-کی هستی؟ بیا تو.

بقیه رنگ صورتشان بنفش شد و به سمت صدا برگشتند. آملیا به سمت شخص گوینده رفت و او را زیر باد کتک گرفت.
عکس العمل گیبن خیلی خوب بود. کتکی که خورد هم نوش جونش!


نقل قول:
و گردن گیبن را محکم گرفت و تکان داد. گیبن خودش را از دست املیا خلاص کرد و به سمت دیگر اتاق رفت.
-خب در میزدن.
-
-چیه؟ چرا اینجوری نگاه میکنید؟
کشش نده! صحنه بالا جالب بود. ولی تا همون جا. وقتی زیادی روش تاکید کنی، مزه شو از دست می ده. همون توضیح بالا کافی بود.


نقل قول:
هری سریع در بغل هرمیون پرید و رون هم پشت هرمیون قایم شد. بقیه هم پشت هاگرید قایم شدند. دست و پای هاگرید هم میلرزید. ولی مطمئنا به دلیل ترس از خون اشام ها نبود.
-گوشنمه! نمیدونم اخرین باری که یه چیزی خوردم چی بود؟
قسمت قایم شدن خوب بود. البته می تونست عجیب و غریب تر باشه...ولی صحنه دوم(هاگرید) نه لزومی داشت نوشته بشه، نه خاص بود، نه مفید بود، نه برای این قسمت مناسب بود! یه جورایی انگار به زور جا داده شده بود اونجا. بهتر بود نباشه.


نقل قول:
-به به فرزند روشنایی! چرا به میز بسته شدی؟ چه قدرم سیفید میفیدی. از دراکو هم سفید تری.
نظر شخصی من اینه که اینجوری ننویسین. می شه درباره این موضوع طنز نوشت. می شه اشاره غیر مستقیم کرد. ولی دیالوگ به این مستقیمی و به این منحرفی، زیاد برای دامبلدور مناسب نیست. زیادی از قالبش خارجش می کنه.


نقل قول:
-مگه نمیبینی میگه نکن. ما نمیتونیم.
این خیلی خوب بود. ولی اونقدر کوتاه بود که قبل از این که خواننده متوجه خوب بودنش بشه، تموم می شه. می تونستی جمله رو طولانی تر کنی. دامبلدور کمی بیشتر توضیح بده. توضیح غیرمنطقی و "من به اسنیپ اعتماد کامل دارم" وارانه!


پستت خیلی طولانی تر از چیزیه که باید باشه. نکته های طنز نسبتا خوبی داره. ولی اونقدر طولانی شده که اون قسمت ها بین توضیحا و دیالوگ های ساده گم شدن. کاری که گیبن کرد، و قسمتی که دامبلدور صرفا به دلیل این که طرف گفته بود :"نکن"، عقب کشید، بهترین قسمت های پستت بودن. روی همین طنز باید کار کنی. صحنه ها رو بیخودی کش نده. مثلا دامبلدور همون اول می تونست از بریدن دست پسره منصرف بشه...


برو...دور شو...




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶

گرگوری گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
با سلام!
گفتم فعالیت کنم!
البته عجله ای نوشتمش!
میشه نقد کنین؟
میخوام ببینم ارزش داره پستای اینطوری بزنم یا کلا نزنم؟



"تنها ارباب است که میماند"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۳۷ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
درود بر اعظم کبیر
اینتوی انجمن قلعس.
ولی من همیشه از شما درخواست نقد میکنم.
میشه لطفا نقدش کنید.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 594 خانه ریدل ها، دیانا ویلیامسون:


نقل قول:
درسته که هکتور گیر کرده بود ولی گویل، ازمایشگاه هکتور رو مثل کف دست میشناختش پس به همراه انها به سمت ازمایشگاه روانه شد.
فکر خوبی بود.
وقتی سوژه به قسمت هیجان انگیزی رسیده، نباید اون تحرک و هیجان رو قطع کنیم. شما هم به همون شکل ادامه دادی. گویل انتخاب خیلی خوبی بود. با توجه به علاقه غیر قابل کنترلش به هکتور، کاملا قابل قبوله که آزمایشگاه رو مثل کف دستش بشناسه.


لحن توضیحاتت کمی اشکال داره:
نقل قول:
درسته که هکتور گیر کرده بود ولی گویل، ازمایشگاه هکتور رو مثل کف دست میشناختش پس به همراه انها به سمت ازمایشگاه روانه شد.

الان منظور شما رو خواننده می فهمه...ولی می شه اینو بهتر و درست تر نوشت:
درسته که هکتور گیر کرده بود، ولی گویل که ازمایشگاه هکتور رو مثل کف دستش میشناخت، به همراه بقیه به سمت ازمایشگاه روانه شد.
اینجوری خیلی بهتر می شه.


نقل قول:
بومب!

ملت مرگخوار شروع کردند به سرفه کردن، انگاری یکی از معجونای هکتور ترکیده بود.
-نگران نباشید، عادیه.
بله...عادیه...خیلی عادی. و مشکلش هم دقیقا همینه. ترکیدن یه معجون تو آزمایشگاه هکتور، نه عجیبه، نه خنده دار و نه جالب. و چیزی رو که یکی از این ویژگی ها رو نداره بهتره ننویسیم.
جای شکلک چکش درست بود. کمتر پیش میاد که موقعیت مناسب و درستی برای این شکلک پیدا بشه.


نقل قول:
بعد از گفتن این جمله انتظار میرفت همه با گویل مخالفت کنند ولی همچین اتفاقی نیفتاد.
چرا همچین انتظاری می رفت؟...و وقتی اتفاق نیفتاده، چه جذابیتی در این اتفاق وجود داره؟
چیزی که باید روش کار کنی همینه. این اتفاقا زیادی ساده هستن. نمی تونن خواننده رو جذب کنن. باید فکر کنی که با ورود به آزمایشگاه هکتور، اینا چی ممکنه ببینن که برای خواننده جالب یا غافلگیر کننده باشه؟ اون صحنه اس که باید توضیحش بدی. اینجاس که باید دربارش فکر کنی.


نقل قول:
معجون کوچک کننده،توی یه جعبه ای بالای قفسه های شلوغ ازمایشگاه بود و هیچ نرده بانی هم اونجا وجود نداشت جز اینکه انها میتوانستند از جعبه های رو هم به عنوان پله استفاده کنند.
بد نبود...ولی می تونست بهتر باشه. این مانع، خیلی هم غیر عادی یا سوژه ساز نبود. مثلا به جای این که بذاریش یه جای بلند، می تونستی یه طلسم یا موجود جادویی رو برای محافظت از معجون می ذاشتی. سعی کن جالب ترین و ترغیب کننده ترین ایده رو پیدا کنی.


نقل قول:
پس ملت مرگخوار شروع کردن به امتحان کردن شانسشون برای بالا رفتن از جعبه ها و برداشتن معجون کوچک کننده.
آخرش خوب بود. خوبه که یه ایده بدی و ادامه شو بذاری برای نفر بعدی.


پست های شما، بدون حضور شخصیت خودت، خیلی بهتر شده. خودتم هر وقت خواستی و موقعیت مناسب بود، وارد کن. ولی اصلا و به هیچ عنوان روی سوژه های دیکته شده تاکید نکن. مخصوصا زیاد و پشت سر هم اصلا این کارو نکن. برای سوژه عجله نکنین. سوژه ها پیدا می شن. صبر کنین تا پیدا بشن. سوژه هایی که خودمون از قبل تعیین کنیم و به زور و به سرعت، سعی کنیم جا بندازیم، خوب جا نمیفتن.


به خوندن و نوشتن ادامه بده. روی صحنه ها و موقعیت ها فکر کن. به این فکر کن که این جا چیکار می شه کرد که موقعیت جالب تر بشه. که سوژه های بیشتری برای نوشتن پیدا بشه.


می خوای سیاه باشی...درباره سیاه نوشتن، اگه جایی ایرادی ببینم بهت می گم.


شروعت خوب بود. موفق باشی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
درنگ درنگ درنگ درنگ درنگ درنگ دررررررررررنگ دررنگ دنگ!
اهم اهم.خوب من اومدم دوباره.
خیلی وقت بود نیومده بودم.
خوب حالا بیخیال این حرفا.
میشه لطفا ایشوننقد شن؟


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶

گرگوری گویلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۴ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۲۲ دوشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۷
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
میشه نقد کنین؟
لطفا؟


نقد با پیام شخصی ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۸ ۱:۳۸:۱۴


"تنها ارباب است که میماند"







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.