هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سوروس


نقل قول:
میشه این پست رو نقد کنین؟ از بابت اینکه چطوری سوژه رو شروع کردم. اینکه اصلا منظوری ازش دریافت میشه یا نه
بسیار به درخواست هایی که بطور خاص به یه قضیه اشاره می کنن یا دربارش می پرسن علاقمندیم. اینجوری خیلی راحت تر می شه نقد کرد.


بررسی پست شماره 344 قصر خانواده مالفوی، سوروس اسنیپ:


نقل قول:
- خب حله، اینم از آخرین قسمتش. فکر نکنم کار دیگه ای مونده باشه. ببینش یه وقت بد نباشه ارباب با همون صمیمیتی که اینجا دارن، یه بلایی سرمون بیارن!
شروع با دیالوگ کار آسونیه. راحت تر از فضاسازی و توضیحه...همیشه درست نیست...ولی وقتی درست باشه، جذاب هم هست. خیلی راحت تر و سریع تر به خواننده سر نخ می ده. سر نخ هم باعث می شه خواننده جذب بشه و به خوندن ادامه بده.
دیالوگ کمی مبهم بود. مخصوصا برای شروع. جمله "ارباب با همون صمیمیتی که اینجا دارن" برای من نامفهومه. می تونم حدس بزنم که منظور راحت بودنه...ولی این که مجبور باشم در همون شروع پست
چیزی رو حدس بزنم، زیاد جالب نیست.


نقل قول:
اسنیپ و آرسینوس و هکتور، گروه سه معجون ساز خفن رو تشکیل داده بودند و زیر لب زمزمه کنان به سمت قصر مالفوی ها حرکت می کردند.
این گروه خیلی بامزه بود.
نگران شباهت نباشین...چون شخصیت هاشون خیلی با هم فرق می کنه. آرسینوس کلا هیچوقت تاکید زیادی رو معجون ساز بودن نداشت...یه شخصیت موذی و مضحکی هم داره که با بقیه فرق می کنه. هکتورم که از معجون ساز بودن، فقط اسمشو داره. این وسط یه آدم نسبتا نرمال و منطقی می مونه که واقعا بشه برای معجون سازی روش حساب کرد. اتفاقا به نظر من این سه تا می تونن برای هم سوژه ساز باشن.


نقل قول:
اربابشان آن ها را به آنجا فراخوانده بود، گویی اتفاق مهمی قرار بود در آنجا رخ بدهد.
- ما گل های خندانیم، مرگخواران اربابیم، دنیای جادوگری را، ارث پدر می دانیم، ما باید دانا باشیم، پلید و بدذات باشیم، از بهر حفظ ارباب...
اتفاق، حرف، رفتار غیر منطقی رو گاهی می شه قبول کرد. تغییر و طنز تا این حد رو...ولی احتیاج به یه زمینه سازی خوب داره.
اینجا صحنه ها تا حدودی جدی بودن... شخصیت سنگینی حضور داشت. این که شخصیتی مثل اسنیپ یهو شروع به آواز خوندن کنه کمی غیر قابل قبوله.
مثلا اگه هکتور می خوند و اسنیپ با عصبانیت سعی می کرد ساکتش کنه منطقی تر می شد.


نقل قول:
- انجمن علمی مرگخواران مقیم مرکز برگزار می کند. گپ و گفت صمیمی با قوی ترین جادوگر اعصار، لرد سیاه. حضور تمام مرگخواران در این جلسه ضروری است. به شرکت کنندگان در این جلسه پس از کسب نمره قبولی در آزمون، گواهی درک محضر پر قدرت لرد سیاه اعطا خواهد شد.
سوژه خوبه. حداقل برای شروع خوبه. ولی بعد از یه جایی احتیاج به کمک پیدا می کنه.
چون اینا قراره حرف بزنن. گفتگو کنن. فضا همون فضاست و ایده همون ایده.
به این شکل خیلی نمی شه پیش رفت، مگه این که بتونیم داستان رو بدون تغییر اصلش به جاهای دیگه هم بکشونیم. مثلا یکی شروع به تعریف خاطره ای بکنه و درباره اون سوالی از لرد داشته باشه. می تونیم اون خاطره رو بنویسیم (و بخونیم)...


نقل قول:
اسنیپ دستش را به سمت موهایش کشید و با چربی قسمت جلویی، قسمت پشتی را نیز حالت داد و گفت:
- حتما ارباب می خوان به درد و دل های ما گوش بدن و بدونن وضعیت معیشت ما چطوره!
توضیح خوبه...دیالوگ خوبه...شکلک اصلا!
اسنیپتونو کمی کنترل کنین.
اسنیپ چه سیاه باشه و چه سفید، شخصیت طنزی نیست. جلف و سبک هم نیست. خیلی جدی و سنگینه. معنیش این نیست که نشه دربارش طنز نوشت. ولی باید کمی مواظبش بود. مثل بلاتریکس. مثل لرد. که چارچوب اصلیشو حفظ کنه. مهم اینه که موقع خوندن خواننده لذت ببره...این سوال به ذهنش نرسه که "مگه اسنیپ هم اینجوری حرف می زنه یا رفتار می کنه؟"
خروج کامل از شخصیت ها رو هیچ وقت نمی شه قبول کرد. چون کاری که داریم انجام می دیم ایفای نقشه، نه داستان نویسی. ایفای نقش هم که یعنی نقش اون شخصیت رو ایفا کنیم. نه این که خودمون شخصیت جدیدی بسازیم.
یه قسمت هایی هست که می تونیم حد و مرز رو بشکنیم. جنبه هایی از شخصیت ها که نشون داده نشده.
مثلا خودمم گاهی حرکات غیر عادی و غیر منطقی برای لرد ولدمورت می نویسم. مثلا با نجینی لی لی بازی می کنه.
ولی هیچ وقت این کار رو آشکارا و جلوی چشم بقیه انجام نمی ده. تو اتاق خوابش و در تنهایی انجام می ده. جایی که ما هیچ وقت نمی دونیم لرد واقعا چه جور رفتاری داشته. ولی حتی اون جا هم یه حد و مرزی هست.
مثلا اونجا هم من نمی تونم بنویسم لرد عکس باباشو بغل می کنه و اشک می ریزه. چون این یعنی لرد یه جادوگر خوب و با وجدان و با احساسه! که قابل قبول نیست. شخصیت رو به کلی زیر سوال می بره.
برای طنز نویسی تا یه حدی و در موقعیت های مناسبی می شه شخصیت رو تغییر داد.


نقل قول:
- بریم نجینی، بریم ببینیم مرگخوارانمون چه درد و دل هایی با ما دارند! به نفعشونه که زیاد گرم و صمیمی نشن!
حالا می رسیم به سوالی که تو درخواستتون پرسیدین.
بله...سوژه کامل و درست منتقل شده. این دیالوگ آخر هم مسیر کلیش رو مشخص کرده. گاهی ادامه دهنده ها به این سرنخ ها توجه نمی کنن. ولی اگه نکردن هم مشکل از پست شروع نیست. چون همه چیز رو به اندازه کافی توضیح دادین.

حالا این پست چی کم داشت؟ اگه چی داشت بهتر می شد؟

به نظر من قسمت سرگرم کننده اش کم بود.

یه نکته مهم در نوشتن پست های شروع اینه که زیاد به چپ و راست منحرف نشیم. پست شروع جاییه که وظیفه اصلی ما، رسوندن مطلب و سوژه به خواننده اس. اینجا خیلی نباید روی موقعیت ها و شخصیت ها توقف کنیم. ولی تا حدی که حوصله خواننده سر نره و حواسش پرت نشه، لازمه.
همون قسمت اومدن مرگخوارا می تونست کمی طولانی تر و مفصل تر باشه. یا قسمت مربوط به لوسیوس و نارسیسا. دستپاچگی و نارضایتیشونو می شد بیشتر به خواننده نشون داد. این کار رو نفرات بعدی هم می تونن انجام بدن. پذیرایی توی جلسه...جایی که لرد می شینه...اتفاقایی که تو قصر مالفوی ها میفته...
مثلا وسط جلسه یهو براشون مهمون برسه...
یا یهو سرو کله یه عده کارگر پیدا بشه و بگن اومدیم فلان جا رو تعمیر کنیم. بعدا هم نمی شه بیاییم و همین الان باید این کار رو انجام بدیم.
و هر اتفاقی که می تونه توی یه خونه بیفته.
همشون می تونن سوژه ها و موقعیت هایی باشن که بشه فضا رو برای مدت محدودی عوض کرد.


یه حرکت دیگه که می شد انجام داد، تاکید بیشتر روی جمله آخر پستتونه. مثلا توی بنر اشاره می شد که گپ و گفتگو خیلی صمیمیه و همه آزادن هر چی می خوان بپرسن. لرد هم قول دادن جواب بدن.
دست مرگخوارا رو کمی بیشتر باز می ذاشتین و دست لرد رو کمی بیشتر می بستین...که تعادل برقرار بشه.
الانم سوژه همینو می رسونه ولی با تاکید بیشتر، توجه خواننده بیشتر جلب می شد.


سوژه و داستان خوب بود. شخصیت اسنیپ از نظر ایفای نقشی کمی خطرناک به نظر می رسه!


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
پنه لوپه

اجازه بدين كه اول چند تا نكته رو بهتون بگم.

اول اينكه وقتي يه درخواستى ميزنيد، حالا هرچى كه هست، تا زماني كه پستتون هنوز مهلت ويرايش داره و از طرف ناظر پاسخي بهتون داده نشده، لازم به زدن پست تازه نيست. همون رو ويرايش كنيد و مطلب مورد نظرتون رو اضافه كنيد.
دومين نكته راجع به لينك كردنه. اگر رو همون شماره اي كه بالاى پستتونه بزنيد، لينك خود پست رو براتون مياره و ديگه لازم به گشتن واسه پيدا كردن پست نيست.
سومين و آخرين نكته در مورد درخواست نقده. لطفا اين رو بخونيد. اين ها قوانين درخواست نقد تو اين انجمن هستن.
الان، يه صحبت كلي راجع به نكاتى كه تو هر سه تا پستتون به نظرم اومده، با هم ميكنيم. اما از دفعه بعد، لطفا فقط براى يك پست درخواست نقد بديد.

بررسى پست شماره ٤٠٤ انجمن تفرقه، پست شماره ١١٥ زمان برگردان مرگخواران و پست شماره ١١٨ گلخانه تاريك، پنه لوپه كليرواتر

بياين اول يه نكته راجع به ادامه دادن سوژه بگم بهتون، بعد به چهارچوب كلى پستتون يه نگاه بندازيم و بعد برسيم سر وقت شخصيت پردازيتون.

ببينين، چيزي كه در مورد ادامه دادن يه سوژه معمولى لازم داريم، اينه كه ببينيم چقدر ميشه اين سوژه رو كش داد. در واقع چجورى ميشه كه پست نفر قبل رو ادامه بديم، بدون اينكه سوژه به جلو حركت كنه. حالا منظورم از سوژه معمولي چيه... منظورم سوژه اييه كه روونه، گره نخورده و مشكل حادى نداره. در اين حالت، ما قصدمون كش دادن سوژه است.
وقتى يه سوژه جديد داده ميشه، به سادگى ميشه تو سه يا چهار پست تمومش كرد. ولي اين كار چه فايده اى داره؟ هيچى... پس جلو بردن و تموم كردن سوژه به درد ما نميخوره. من خودم تا جايي كه ناظر نباشم، سعي ميكنم كه اصلا داستان رو جلو نبرم... وقتي ميشه تو همون صحنه اى كه پتانسيلش رو داره در جا زد و از شخصيت ها استفاده كرد...چه كاريه خب؟!

خب... حالا بريم سراغ پست انجمن تفرقه تون.
تو اين پست، اولين چيزى كه به نظر من اومد، يه پست نا منظم، پر از ديالوگ و شكلك بود.
يه پست نامنظم، خوندنش سخته و تو نگاه اول خواننده رو ميترسونه.

نقل قول:
-ساکت باش هکتور.
مرگخواران و محفلی ها از یکدیگر جدا شدند اب دهانشان را مزه مزه کردند و از نگاه به لرد که کارد می زدی خونش در نمی امد پرهیز کردند.
- اهم ... ارباب .


-ساکت باش هکتور.

مرگخواران و محفلی ها از یکدیگر جدا شدند. آب دهانشان را مزه مزه و از نگاه به لرد که کارد می زدی خونش در نمی آمد، پرهیز کردند.

- اهم... ارباب.


براى منظم كردنش، اين كار هارو كردم:
اول اومدم بين ديالوگ و توصيف، دو تا اينتر زدم. وقتي ديالوگ رو مينويسيم، حتما اول دو تا اينتر ميزنيم و بعد توصيفاتمون رو مينويسيم. ولى وقتى ميخوايم بعد توصيفاتمون ديالوگ بنويسيم، اول بايد ببينيم آيا توضيحاتمون راجع به شخصي بوده كه قراره ديالوگ رو بگه يا نه. مثلا:

لرد، چشم غره اى به هكتور رفت.
-هكتور! بيا جلو.

لرد، چشم غره اى به هكتور رفت.

-ارباب...ميشه من نيام؟!


تو مورد اول، توضيحاتم راجع به لرد بود و ديالوگ هم، ديالوگ لرد بود. پس فقط يه فاصله كافيه.
اما تو مورد دوم، توضيحات راجع به لرد بود، ولي ديالوگ مال شخص ديگه اي بود. اينجا براي اينكه خواننده متوجه بشه كه ديالوگ مال لرد نيست، دو تا اينتر ميزنيم تا يه فاصله بيوفته.
اين مورد تو دو تا پست ديگه هم ديده ميشد. پس براي پست بعدي، حواستون بهش باشه.

دومين كارى كه براى منظم كردن يه پست ميشه انجام داد، استفاده از علائم نگارشيه. موقع نوشتن، هرجا وقفه اى وجود داشت، از ويرگول استفاده ميكنيم. هر جا جمله تموم شد از نقطه. و اگر جمله تموم شد، اما قصد داشتيم باز ادامه اش بديم، نقطه ويرگول ميزنيم.
راستى... سركش "آ" رو فراموش نكنيد.

حالا الان يه نگاه به پست گلخانه تاريكتون بندازيد.
اگه توجه كنيد، نكاتي كه بالا گفتم توش ديده ميشه، به علاوه يه نكته ديگه... ديالوگ هاتون به يه شكل نوشته نشدن. اين باز باعث بي نظمي تو پست ميشه.
نقل قول:
ارسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد ،گفت :اره.

نقل قول:
-خب تقصیر خودش بود نباید از دیالوگ من استفاده می کرد.
ارسینوس درحالی که هنوز تو شوک حرکت ناگهانی لیسا بود،گفت:
حالا چی کار کنیم ؟


نقل قول:
ارسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد ،گفت :اره.

آرسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد، گفت:
-آره.


اينجا اجازه بديد كه يه نكته ديگه هم بگم.
بين كلمه و علامت نگارشيمون، فاصله نميزنيم. بعدش ميزنيم. الان به ايني كه من نوشتم نگاه كنيد. بين "مى كرد" و ويرگول فاصله نيست. بعدش، بين ويرگول و"گفت" فاصله است. باز بين گفت و ويرگولمون فاصله اى نيست.
اينم باز به نظم ظاهري پست كمك ميكنه.
اين نكته، تو پست زمان برگردان هم به چشم ميخوره.

حالا بريم سراغ شكلك ها.
هر سه پست شما، نه تنها از شكلك غني هستن، بلكه زياد هم دارن.
لازم نيست تو هر ديالوگ شكلك بزنيم. فقط كافيه ديالوگ رو بخونيم و ببينيم شكلكى هست كه به درك لحن ديالوگ كمك كنه، و يا باعث خنده دار شدنش بشه يا نه.
مثلا تو همين پست زمان برگردانتون، هفتا ديالوگ از لرده كه شش تاش يه شكلك و يكيش يه شكلك ديگه داره.

نقل قول:
- در جواب به سوالت بايد بگم ، ما لردي هستيم كه به افرادمون اجازه ي حرف زدن مي دهيم، اره ديگر ، ما لرد با انصافي هستيم


اون شكلك متفاوتي كه تو اين ديالوگ زدين، مفيد و خوب بود و به ديالوگ و شخصيت لرد هم ميومد.
اون شش تاى ديگه هم بد نبودن، اما تكراري بودنشون، حوصله سر بر ميشه. میشد کلا یا استفاده نکرد، یا یه چیز دیگه استفاده کرد.
نقل قول:
-نقشه ی قتل خودت رومی کشی هکتور؟عقلت کجا رفته

و همينطور شكلكي كه انتهاي اين ديالوگ، تو پست گلخانه تاريكه هم خوب و به جاس.
باز هم هست. حالا اينارو فقط به عنوان مثال آوردم.

و دو تا نكته ديگه، اول اينكه شكلك، اصلا جاي علائم نگارشي رو نميگيره. حتما انتهاي جملتون از علائم نگارشي استفاده كنيد.
و دوم اينكه شكلك، جاش آخر ديالوگه. آخر ديالوگ، نه وسطش و نه تو توصیفات. مگر در مواقع خاص!

در مورد شخصيت پردازي، بايد بگم كه شخصيت پردازي، يكي از مهمترين بخش هاى يه رول محسوب ميشه. در مورد شكلك ها، بايد توجه كنيد كه اصلا اين شكلك به اين شخصيت ميخوره؟ مثلا شكلكي كه يه كم بالا تر مثال زدم، به جا بود.
در مورد ديالوگ ها و لحنشون هم مراقب باشيد. اين، با يه كم خوندن پست هاي بقيه دستتون مياد كه هر شخص، چه سوژه و شخصيتي داره. كه البته شخصيت پردازي هاتون بد نبود. اما خيلي جاي بهتر شدن داره.
مهم ترين دليلي كه بايد شخصيت ها رو بشناسيم، استفاده ازشون تو نوشتمونه.
يادتونه بالاتر گفتم داستان رو كش بديم و از سوژه شخصيت ها استفاده كنيم؟
وقتي شخصيت هارو بشناسيم، ميتونيم بفهميم الان، اينجا، بهترين گزينه كيه. به گل و گياه احتياج داريم؟... خب از رز و گلدونش استفاده ميكنيم. حشره ميخوايم؟... از ليني و ريتا استفاده ميكنيم. و الى آخر!

براي حرف آخر هم، ميخوام ازتون بپرسم كه پنه لوپه كيه؟ چه سوژه اى داره؟ چه اخلاقي داره؟
من نميدونم! چرا... چون شما بايد اين شخصيت رو به سايت معرفي كنيد. بايد جا بندازينش.
بيايد كم كم راجع بهش بنويسيد. كجا؟... بجز سوژه هايي كه راجع به دو جبهه نوشته ميشه، هر جاي ديگه اي ميشه پنه لوپه رو وارد كرد. اما نه يهويي!
مثلا بهترين جا تو هاگوارتزه. پنه لوپه قطعا يه زمانى دانش آموز بوده ديگه. پس تو هاگوارتز ميشه پيداش كرد. شده در حد يه برخورد... يه ديالوگ... براي شروع همينم خوبه. مثلا گيبن داره تو قلعه راه ميره، به يه دانش آموز برخورد ميكنه. خب چه إشكالي داره كه اين دانش آموز، پنه لوپه باشه؟!
اينجوري كم كم بقيه آشنا ميشن باهاش و تو پست هاشون ازش استفاده ميكنن.
به جز این، سايت پر از تاپيك هاي تك پستيه. اين تاپيك ها هم بهترين گزينه واسه نوشتن راجع به خودتونن. مثلا تاپيك خاطرات هاگوارتز.
حالا من هاگوارتز رو مثال ميزنم، چون قبلا ناظرش بودم و به نسبت بيشتر با تاپيك هاش آشنام. اما تو بقيه انجمن ها هم ميتونين سوژه ها و تاپيك هاي خوبي پيدا كنيد.

پس اگه بخوايم يه جمع بندي كلي كنيم، اينجوري ميشه:
١.سوژه ها رو تا جاي ممكن جلو نبريد. حداقل تا زماني كه يه كم بيشتر تجربه پيدا كنيد.
٢.به ظاهر پستتون بيشتر دقت كنيد. و علائم نگارشي هم فراموش نشن.
٣.استفاده از ديالوگ و شكلك رو كمتر كنيد و بيشتر به توضيحات بپردازين.
٤.مراقب شخصيت ها باشيد و هر جا سوژه پتانسيلش رو داشت، از پنه لوپه استفاده كنيد.

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۸ ۲۲:۴۹:۲۷

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۳ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۷:۲۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
از ما به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
درود

میشه این پست رو نقد کنین؟ از بابت اینکه چطوری سوژه رو شروع کردم. اینکه اصلا منظوری ازش دریافت میشه یا نه


Always


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
قرینه قرینه ی درود:
ارباب اینم نقد کنی از شرم راحت می شی.


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
درود مجدد:
اینده ی نزدیک شد.
اینم(شماره ی #۱۱۵)نقد می کنین؟


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۶ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
با درود:
لطفااینوو..،بله فعلا همینو نقد می کنین؟
پ.ن۱: در اینده ی نزدیک بیشتر مزاحمتون میشم.
پ.ن۲: نچ نچ ،در یک جمع سیاه فقط ارباب اودا می زنه .


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 161 در بحبوحه سیاهی، ادوارد:

پستتونو به طور کلی در نظر بگیریم.
الان تو کل پست شما چه اتفاقی افتاده؟
هیچ اتفاقی!
این اولین چیزیه که موقع نوشتن دنبالشیم. در جا زدن در صورت امکان! مهم نیست سوژه چیه و کجاست. اولین چیزی که باید بهش فکر کنیم موقعیتیه که وجود داره. این که تو همین موقعیت چه کاری می شه انجام داد؟
گاهی با وارد کردن یه شخصیت می شه همون موقعیت رو جالب کرد. گاهی با یه تغییر کوچیک. اینا چیزایی هستن که باید درباره شون فکر کنیم. گرچه به نظر من فکر هم لازم نیست. موقع خوندن باید جرقه بزنه! که مثلا اگه فلانی تو این موقعیت وارد بشه چه جالب می شه.
الان دامبلدور و لرد توی دستشویی هستن(اینجوری که نوشتم جالب نشد! ولی سوژه جالبه )...شما هم سعی کردی حداکثر استفاده رو از این موقعیت داشته باشی. که خوب هم بود. عالی نبود. خیلی خاص و فوق العاده نبود. ولی ایراد هم نداشت. مثلا پست قبل از شما خیلی خوب بود. اون خاص بود. یکی دو تا نکته داشت که خاصش می کرد.


نقل قول:
_ چی شده؟
_چیزی نیست فرزندم, ملت دارن به در می کوبن.
_ بیا ما را ببر بیرون پیری این دفعه سومه که از خواب می پریم.
_ صبر داشته باش فرزند.
پست شما پر از دیالوگ بود...و خالی از توضیح! توضیحی هم لازم نداشت. احتمالا کسی علاقه زیادی نداره فضاسازی دستشویی رو بخونه. به نظر من باید همینجوری پیش می رفت. با دیالوگ.
اون "پیری" لقبیه که به دامبلدور داده شده...
با در نظر گرفتن طنز، موقعیت، و شخصیت های حاضر، به نظر من قابل قبوله. طرز حرف زدن شخصیت ها باید با توجه به موقعیتشون تغییر کنه. مثلا یه مرگخوار نمی ره زل بزنه به دامبلدور و بگه سلام پیری! ولی اگه موقعیت عوض بشه ممکنه این کارو انجام بده. مثلا وقتی که دامبلدور اسیر مرگخوارا بشه...یا جایی که چند تا مرگخوار نشستن و بین خودشون دارن درباره دامبلدور حرف می زنن. تو همچین موقعیتی کاملا منطقیه که از لقب استفاده کنن. مرگخوارا کلا اهل کنایه زدن و مسخره کردن هستن.


نقل قول:
اگه لرد گذشته میتونست کاری بکنه اون کار حتما این کار بود
این به نظر من لازم نبود. اگه قرار بود عصبانیت لرد رو توصیف کنیم، می شد با جمله ها(بدون شکلک) این کار رو انجام داد. ولی کلا به اندازه کافی به عصبانیت لرد اشاره شده بود.


نقل قول:
_ هری فرزندم ، چرا زود تر نگفتی؟ اومدم فرزند روشنایی. بیا تام بیا بریم بهت نحوه انجام کلاس خصوصی رو نشون بدم.
_هر کاری میخوای بکن فقط ما را از اینجا بیرون ببر.
این قسمت می تونه سوژه رو به سمت خطرناکی ببره! به سمتی که از ایفای نقش خارج بشه...
من زیاد موافق اشاره به این موضوع به صورت مستقیم نیستم و الان اگه بخوام پست شما رو ادامه بدم این قسمت رو سریع رد می کنم و درباره اش نمی نویسم. به نظر من اگه قراره به این مورد اشاره بشه، باید به صورت تیکه های خیلی ظریف و کاملا غیر مستقیم باشه.
شخصیت ها یه چارچوب اصلی دارن. نه ما و نه ایفا کننده ها اجازه ندارن از اون چارچوب خارج بشن. وگرنه اسمش دیگه ایفای نقش نمی شه. داستان نویسی می شه.

با توجه به نقدای قبلی می تونم بگم، معمولا آخر پست های شما کمی کار رو سخت می کنه! جایی که سعی می کنین ادامه مسیر رو تعیین کنین. حداقل فعلا لازم نیست حتما این کار رو انجام بدین. شما می تونین داستان رو تو همون دستشویی تموم کنین. نفر بعدی خودش می تونه تصمیم بگیره که بعدش کجا بره یا چیکار کنه.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۶

مرگخواران

ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از باغ خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
با سلام.

میخواستم اگه میشه اینو نقد کنین.

خیلی ممنونم.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده

نهی از معروف و امر به منکر.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سوروس


نقل قول:
+ إ إ إ إ... اون چیه؟ یه دسته تار از زیر رداتون داره کشیده میشه زمین!
یعنی یه ساعته داریم فکر می کنیم که این چه معنایی داره!
ما خود را فراموش کرده ایم!


لطفا اسم نبرین. دو تا نقد کننده داریم. البته حواسم هست که درخواست کننده های خودمو، تا جایی که ممکن باشه، خودم نقد کنم.


بررسی پست شماره 148 جانورنماها، سوروس اسنیپ:


پستی که همین جوری بخوام بزنم، ده دقیقه طول می کشه. ولی پست های نظارتی که برای اصلاح سوژه زده می شن، گاهی دو ساعت طول می کشه. این پست(که قبل از پست شما زدم) هم یکی دو ساعتی طول کشید. برای این که داشتم فکر می کردم که چیکارش کنم که جا برای ادامه دادن داشته باشه. آخرش تصمیم گرفتم مسیر رو برگردونم به سمت لرد. که لرد مجبور بشه وانمود کنه بانز رو می بینه. چون سوژه خود بانز تقریبا تموم شده.

یکی از ایده هایی که به ذهنم رسیده بود، دقیقا همین چیزی بود که شما نوشتین:
نقل قول:
- خب... و اما سوال! چه کسی می تونه بگه بانز به چه موجودی تبدیل شده؟ با رسم شکل توضیح بدین!
دقیقا می خواستم بگم عکسشو بکشین. این سوژه یه ویژگی خوب داره و یه ویژگی بد. خوبش اینه که باید نقاشی بکشن...و این می تونه خیلی جالب و سرگرم کننده باشه. چه برای خواننده و چه برای نویسنده. بدش هم اینه که ممکنه حوصله شو نداشته باشن. حالا باید دید ارزششو داره که اون احتمال بد رو به خاطر اون ویژگی خوب قبول کنیم یا نه...به نظر من داره. کافیه کسی عوضش نکنه. پیچیده اش نکنه.
الان سوژه ای که من دادم هم از بین نرفته. همچنان لرد باید وانمود کنه بانز رو می بینه. هر چند ممکنه نقاشیا لو بدن که در واقع هیچکدومشون بانز رو نمی بینن. ولی این قابل حله.


نقل قول:
لرد دقیقا نمیدانست که چه چیز را باید ناز کند. اصلا چیزی وجود دارد که ناز کند یا نه. در کنار این، ناز کردن تحت هیچ شرایطی با ابهت و شخصیت پردازی لرد ولدمورت جور در نمی آمد. برای همین رو به مرگخوارانش کرد و گفت:
- شما خودتون از طرف ما نازش کنین، ما هم مشاهده می کنیم!
خب این از زیر کار در رفتنیه که به شخصیت لرد میاد.


نقل قول:
- پس چی شد؟ همون یه بار رو حرف ما رو گوش دادین، دیگه تموم شد؟
این خیلی خوب بود. دلیل خوب بودنش هم ربطش به پست قبلی بود. اشاره های ریز و نامحسوس به پست های قبلی حرکت خوبیه. احترام به داستانیه که به صورت گروهی داره نوشته می شه.


نقل قول:
رودولف داوطلبانه دستش را به سمت بانز دراز کرد...

- اونجا نه!
با اینکه کسی نمی توانست صورت بانز را ببیند، ولی اگر می توانستند صورتش را ببینند، مطمئنا حالتی مثل حالت بالا داشت.

- مگه دستتو کجا گذاشتی رودولف که صداش در اومد؟
- نمی دونم واللا!
صحنه خوب بود...به نظر من بدون توضیحات بعدی بهتر می شد. به هر حال همه رودولف رو می شناسن و از میزان پست فطرتی(!) این شخصیت مطلعن! برای همین بدون توضیح هم تاثیرشو می ذاشت.


نقل قول:
- برای اینکه بدونیم مرگخوارانمون چقدر باهوش هستند و و اطلاعاتشون رو بسنجیم، سوالی می خوایم ازتون بپرسیم!
- زییییییییییینگ! من ارباب! من!
- چی رو ارباب تو؟! هنوز سوالمون رو نپرسیدیم. شما سوختی و از این مرحله کنار گذاشته میشی!
خیلی خوب بود...صحنه می تونست ادامه پیدا کنه. ایده خیلی خوب بود. بعدش می تونست یه بلایی سر این مرگخوار بیاد. فرقی هم نمی کنه کیه. می تونه هویت داشته باشه یا نداشته باشه. فرصت جالبی بود.


نقل قول:
- خب... و اما سوال! چه کسی می تونه بگه بانز به چه موجودی تبدیل شده؟ با رسم شکل توضیح بدین!
سوالشو می تونست یه جور دیگه بپرسه. چون به هر حال همه اینا دارن وانمود می کنن که می دونن و می بینن. الان مستقیم پرسیده کی می دونه؟
مثلا می تونست بگه همگی داریم می بینیم به چی تبدیل شده...حالا شکلشو بکشین. جمله آخر پست هم اضافه بود. چون لرد فکر می کنه اینا همشون دارن یه چیز رو می بینن. احتیاجی به تهدید نبود.


سوژه خوب پیش رفته.
شخصیت هاتون کمی عقب نشینی کردن! انگار می ترسیدن بیان جلو...حتی رودولف. می تونن قوی تر و کمی بی پرواتر باشن.

ایده های خوبی دارین. چه در مورد اصل سوژه و چه صحنه های داخل پست. روی اونایی که جای کار دارن کار کنین. سوژه اونقدرا مهم نیست. اگه ایده ای برای یه صحنه خوب داشتین، ارزششو داره که کل پست رو به اون صحنه اختصاص بدین. اصل سوژه معمولا اونقدر جالب نیست که خود شخصیت ها و صحنه ها هستن. شخصیت خودتونم که پر از سوژه اس.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۳ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۷:۲۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
از ما به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
درود بر لرد ولدمورت کبیر!

میشه اینو نقد کنین؟

+ إ إ إ إ... اون چیه؟ یه دسته تار از زیر رداتون داره کشیده میشه زمین!


Always







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.