هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶

شما ایچیکاوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۰:۳۲ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
سلام.
کاملا میدونم هر یه پستی که میزنم نباید بیام پق درخواست نقدبدم. ولی این در راستا همون فهمیدن چند چند بودن با خودمه
ممنون



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
بررسی پست شماره 271 آموزشگاه مرگخواری، سوروس اسنیپ:


نقل قول:
سعی کردم یکمی سوژه رو جمع و جور کنم. دیدم حدود 50 تایی پست خورده و خیلی وقته که هست، گفتم شاید بهتر باشه که یواش یواش به یه سرانجامی برسه. کاری خوبی بود ارباب؟
وقتش مهم نیست. تعداد پست ها هم مهم نیست. تنها چیزی که مهمه خود سوژه اس. وقتی تموم شد قراره چیکار کنیم؟ بگردیم دنبال یه سوژه جدید! در نتیجه سوژه ها رو تا جایی که قابل استفاده باشن نگه می داریم. خیلیاشونو حتی بعد از تموم شدن سوژه، با کمی تغییر می شه ادامه داد. سوژه هایی رو تموم می کنیم که به دلیل وضعیت خاص سوژه واقعا دیگه قابل ادامه دادن نباشن.
در مورد این سوژه، داستان تو پست لرد ولدمورت(سابق) عوض شده. وقتش هم بوده عوض بشه. همه ایده هاشو خرج کرده بود. ولی این داستان جدید می تونه ادامه پیدا کنه. بستگی داره که چه اتفاقی میفته.


نقل قول:
لینی که از این همه هیجان و ذوق هکتور تعجب کرده بود و مرگ خودش را نزدیک می دید، سعی کرد کمی او را به حرف بگیرد.
- هکتور... آخه چرا اینقده ذوق داری؟ مگه چه هیزم تری بهت فروختم؟
- تو چیزی نفروختی لینی، ولی خب خودت که می دونی، همونطوری که مخترع ها موقع آزمایش اختراعشون هیجان دارن، ما معجون ساز ها هم موقع آزمایش دسترنجمون ذوق داریم.
این گفتگو برای این دو شخصیت کمی عادیه!
اینجاست که شناخت شخصیت ها و استفاده ازشون اهمیت پیدا می کنه. لینی و هکتور از هم متنفرن و دائم در حال کندن گور همدیگه هستن! برای همین، اصولا لینی از ذوق و هیجان هکتور تعجب نمی کنه. اون سوال رو نمی پرسه...و هکتور هم یه پاسخ منطقی نمی ده.
خواننده ای که ایفای نقش رو بشناسه اینجوری دلسرد می شه. چون شخصیت ها از خودشون دور شدن.


نقل قول:
لینی آهی از سر آسودگی کشید. اگر این حشره کش را هکتور برای کشتن حشرات درست کرده بود، مطمئنا هر کاری انجام می داد بجز کشتن حشرات.
این توضیح لازم نبود...اینو دیگه همه می دونن. و گفتن چیزی که همه می دونن فایده ای نداره. می تونه ضرر داشته باشه. اینجور صحنه ها رو باید اجرا کرد. نباید توضیح داد. حتی با دیالوگ هم می تونست جالب تر بشه. مثلا لینی با آرامش بشینه یه گوشه. ازش بپرسن چرا نمی ترسی؟ بگه اگه اینو هکتور برای کشتن حشرات درست کرده، تنها کاری که انجام نمی ده کشتن حشراته!


نقل قول:
- البته اینم بگما، ما معجون ساز های بزرگی دیگه بعد از این همه معجون موفقیت آمیز، کمی برامون عادی شده، ولی خب، بالاخره همیشه یه مقدار هیجان خوبه.
دیالوگ اضافه اس. دیالوگای اضافه که نه طنز خاصی داشته باشن و نه نکته جالب دیگه ای، انرژی پست رو می گیرن. اگه هکتور بدون حرف، اسپری می کرد هم فرق خاصی نمی کرد. البته این حالت عادی و رایج در پست های شما نیست. دیالوگای خوب زیاد دارین:
نقل قول:
- زبونتو در آر، کمکت می کنه تمرکز کنی!
این دیالوگ ساده، خیلی خوب بود. این بی هدف نیست. به درد خورده.اینا هم خوب بودن:
نقل قول:
- ای بابا! چرا همه جا سیاه شد؟ مُردم من؟ اصولا نباید حشره کش هکتور کار می کرد! نهههههههههه!
- نه... واسه منم همه جا سیاه شده! آخه بی انصاف منِ گیاه کجای دنیاتو گرفته بودم که منم کشتی؟
- قمه هام... قمه هام رو بدین دستم. الان که قراره تو تاریکی بمیرم، می خوام سلاحم دستم باشه!
- ما هم داریم همه جا رو سیاه می بینیم. ولی قرار نیست ما بمیریم. پس ایراد از هکتوره!
از شخصیت ها خوب استفاده کردین. ساده، ولی نه مستقیم و خسته کننده.


نقل قول:
- ارباب. من تو این فکر بودم که... در حقیقت شما تو این فکر بودین که الان محیط خانه ریدل ها به اندازه کافی سیاهه. مطمئن بازرس های وزارت خونه از این حجم از سیاهی راضی خواهند بود. باید راضی باشن البته!
- هوووومم... حرف بدی نزدی. از فکرمون خوشمون اومد! رودولف! به وزارتخونه خبر بده که بیان و سیاهی ما رو نظاره باشن!
اینجاست که تجربه به درد می خوره.
اصل سوژه این بود که بازرسا قراره بیان و اینا رو بسنجن...ولی این سوژه خیلی تکراریه. مخصوصا این اواخر اونقدر دربارش نوشته شده که فکر نمی کنم دیگه جذابیت داشته باشه. برای همینه که همیشه تاکید می کنم زیاد به سوژه اصلی اهمیت ندین. از موقعیت ها استفاده کنین. این جا هم موقعیت پیش اومده خیلی جالب تر از سوژه اصلی بود.
این یه ایرادش بود. یه ایراد دیگه هم داشت. اونم این بود که سوژه فرعی ای که در جریان بود، بدون این که به نتیجه برسه عوض شده. این اتفاق نباید بیفته. لرد تصمیم گرفته بود آراگوگ رو شکنجه کنه. برای همین می خواست لینی رو ازش جدا کنه. الان یهو اسنیپ سوژه اصلی رو به لرد یاد آوری می کنه...
سوژه قبلی نیمه تموم مونده. داستان بی دلیل جدی شده و به مسیر سوژه برگشته.
خراب نشده...ولی به نظر من بهتر بود به همون شکل پیش می رفت. این باعث نشه امتحان نکنین. تجربه همینجوری کسب می شه. بنویسین...سوژه تموم کنین. خلاصه کنین. اصلاح کنین. همینجوری کم کم بیشتر با سوژه ها آشنا می شین.


پستتون کمی طولانیه. با حذف قسمت های اضافی می شه کوتاه تر و با کیفیت تر کردش. برای این که دیالوگ ها و صحنه های خوبی تو پستتون هست.
شخصیت هاتون خیلی خوبن. اسنیپتون هم مشکلی نداره.
توضیحات و دیالوگ هاتون متعادل و به اندازه کافی هستن. کمبود هیچکدوم احساس نمی شه.


از ما فاصله بگیرین!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۳ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۷:۲۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
از ما به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
درود ارباب.

درخواست نقد این پست رو داشتم. میدونین... سعی کردم یکمی سوژه رو جمع و جور کنم. دیدم حدود 50 تایی پست خورده و خیلی وقته که هست، گفتم شاید بهتر باشه که یواش یواش به یه سرانجامی برسه. کاری خوبی بود ارباب؟


Always


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
عکاس


بررسی پست شماره 334 اتاق تسترال ها، کالین کریوی:


نقل قول:
مرگخوارا پلک زدن و خودشون رو در بازار دیدن. ایندفعه همه توی بازار کلاه بوقی سرشون بود و این نشان از جادوگر بودن ملت می‌داد.
شروع خوبی بود. سوژه های فرعی رو تا یه جایی می شه کش داد. الان مسیر رسیدن به بازار(و آپارات های اشتباهی) سوژه فرعیه و تو پست قبلی به اندازه کافی دربارش نوشته شده. دیگه باید تموم می شد و به مقصد می رسیدن. که شما هم تمومش کردین.


نقل قول:
برای یافتن جواب این سوال، دست کردن یه تیکه کاغذ از ناکجا در آوردن و دورش حلقه زدن و یک‌صدا گفتن:”قول می‌دهم کل حقوق این ماهم رو توی بازار خرج کنم”
و تیکه‌کاغذ، وانگهی تبدیل به نقشه شد و مغازه‌ها رو تک‌تک بهشون نمایوند. اصلا جایی به اسم تسترال‌فروشی وجود نداشت.
ایده خیلی خوب بود. اون "ناکجا آباد" رو ترجیح می دادم با هویت تر می کردین. یعنی از جای مشخصی یا از دست افراد مشخصی گرفته می شد. ولی می دونم که در صورت توضیح بیشتر پست از اینی که هست هم طولانی تر می شد. آدم باید انتخاب کنه! پست طولانی...یا پست کامل تر.

شما مقدمه چینی و حاشیه ندارین...حرفتونو یکراست می زنین. خوبیش اینه که این کار تاثیر قسمت های جالب رو بیشتر می کنه...مثل غذایی که فقط قسمت خوشمزه شو بخوریم. ولی از یه طرف هم باعث می شه خواننده سریع از اون قسمت رد بشه. یعنی قبل از سیر شدن، غذا تموم بشه...
اگه نوشته تون مبهم یا ناقص بود می گفتم بیشتر توضیح بدین. ولی نیست. برای همین به نظر من اشکالی نداره که به روش فعلی ادامه بدین.


نقل قول:
-صبر کنید! من خسته‌م.

گویل جواب داد:
-خسته نباشید استاد!
-ممنون.
خیلی خوب بود. به همی سادگی...به همین کوتاهی و به همین خوبی.
دیالوگ دو سه کلمه ای هم اگه سر جای مناسبش استفاده بشه می تونه خیلی خوب باشه.
محدود نشدنتون به شخصیت های خاص هم خیلی خوبه. هر جا هر شخصیتی مناسب باشه واردش می کنین.


نقل قول:
عکاسی کریوی
تو بازار آخه؟
از ورود نابهنگام شخصیت ها به سوژه ها، در صورت وجود موقعیت مناسب استقبال می کنیم. اینجا هم کاملا قابل قبول بود. اهمیتی هم نداره که عکاسی تو بازار چیکار می کنه. پول نداشته...اونجا مغازه باز کرده.


نقل قول:
چیک!

بدون انتظار برای جواب مرگخوارا، عکس رو گرفت. نصف مرگخوارا اصلا رو به دوربین نبودند و نصف دیگه هم با تعجب زل زده بودن به لنز و خودشم از شدت شوق، لپاش گل انداخته بود. عکس رو پستش کرد توی صفحه‌ش و زیرش نوشت:” یه روز خوب، من و بچه‌محلامون! شاخ نشین که می‌شکنیمتون.هه.”
خیلی خوب بود.
چیزی که بهترش کرده اینه که عجله ای برای جلو رفتن نداشتین. به اندازه کافی نوشتین و توضیح دادین. مثلا حالت های مرگخوارا...خیلی خوب بود.


نقل قول:
-نمیشه. ما خیلی بدیم. سیاهی ما رو فرا گرفته. چتباکس رو ندیدی؟ ما حتی مثل لرد صحبت می‌کنیم.
این به نظرم کمی از طنز ایفای نقشی خارج شده...رفته با شخصیت ایفای نقش کننده برخورد کرده. البته خیلی بد نبود. ولی می تونست باشه. مواظب این مرز و این نوع طنز باشین. این جا هم همونطوره:
نقل قول:
در نتیجه اسنیپ خودش یه سرفه‌ی سیاه و دارک و شخصیت‌پردازانه کرد

کمی بالاتر در مورد گویل اشکالی نداشت. چون اون چیزیه که خود گویل جا انداخت. مثبته...


نقل قول:
دویید رفت طبقه‌ی بالا و این فرصت خوبی بود تا بلاتریکس بزنه تو سر رودولف و بهش بگه:
-خاک تو سرت. نصف توعه، در عرض پونزده دقیقه یه تسترال رو دو طبقه جابجا می‌کنه.
این قسمت هم خیلی خوب بود.


نقل قول:
بعد با نیش باز رو کرد به مرگخوارا و گفت:
-چیز! امرتون؟

مرگخوارا بی‌توجه به پسرک، به پچ‌پچ ادامه دادن.
-نداره آقا. پر واضحه که نداره.

کالین هم که دیگه سلفیشو گرفته بود، شروع کرد به هــا کردن و تمیز کردن قاب‌عکسای روی دیوار.

بعد از یه‌کم، مرگخوارا تصمیم گرفتن دیگه به پچ‌پچ ادامه ندن و جوری که دیوانه به نظر نیان، سوالشونو بپرسن.
-خب. بپرس هکتور.
-چرا من بپرسم؟ خودت بپرس.
-نمیشه. ما خیلی بدیم. سیاهی ما رو فرا گرفته. چتباکس رو ندیدی؟ ما حتی مثل لرد صحبت می‌کنیم.
-خبالا... اصن یه کاری! من در میزنم، تو حرف بزن.
-

اسنیپ یادش اومد که باید طوری سوال پرسیده بشه که طرف فک نکنه اینا دیوانه‌ن. و خب هکتور... به هر حال اگه یه دیوانه یه سوالی رو بپرسه، طرف حق داره با خودش فک کنه این دیوانه‌عه، دیوانه‌س. در نتیجه اسنیپ خودش یه سرفه‌ی سیاه و دارک و شخصیت‌پردازانه کرد و گفت:
- عموجان! اوه نه زیادی سفید شد. دوباره میریم...
این جا رو به نظر من بیخودی اینقدر طولانی کردین. می تونست خیلی کوتاه تر و خلاصه تر نوشته بشه. نیازی به اون همه تردید و دیالوگ اضافه نداشت.


نقل قول:
چیز عجیبی نبود. یه عکس بود با پس‌زمینه‌ی جنگل که توش پر از تسترال بود.
ایده خیلی خوبی بود. دیالوگ بعدی کالین عالی بود:
نقل قول:
-چی‌شد؟ پسند نبود؟ اگه تسترال دوس ندارین، حرم رو هم میتونم بندازم پشتشا!


کالین یهو پریده وسط سوژه...چیزی رو خراب نکرده. موقعیتی هم وجود نداشت که استفاده کنه. خودش موقعیت خودش رو خلق کرد، ازش استفاده کرد و خیلی خوب نوشت.


اول نقد می خواستم بگم پست طولانیه. پست طولانی خواننده رو فراری می ده. ولی گفتم اول بخونم تموم بشه بعد در اون مورد نظر بدم. به نظرم می تونست کوتاه تر باشه. دیالوگ های اضافی داشت. ولی روی هم رفته اصلا خسته کننده نبود. کالینش خیلی خوب بود. هیجان بیش از حد و کنترل نشده اش هم به شخصیتش میاد و هم انرژی خوبی به پست تزریق می کنه.


نقل قول:
اگه راجع به تغییری که بخاطر کالین توی لحن راوی داده‌م و عامیانه‌ش کردم هم نظرتون رو بگید، ممنون میشم!
نظرتون اینه که همینو ادامه‌ش بدم یا برگردم به همون روش قبلی یا...؟
با توجه به سبکتون به نظر من شما باید به عامیانه ترین شکل ممکن بنویسین! چون سبکتون شلوغه...با لحن رسمی و نیمه رسمی نمی شه جمع و جورش کرد.
لحن شما الان خیلی خوبه. برای نوشته هاتون مناسبه. گنگ و مبهم نیست...جدی و رسمی و خشک هم نیست. البته من معمولا می گم حتی در نوشته های محاوره ای هم کلمات رو درست بنویسین. مثلا به جای "فک کنه" بنویسین "فکر کنه"...تغییرش اونقدا زیاد نیست که لحنتونو کتابی جلوه بده.


خوب بود. دور شو!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۹ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶

کالین کریویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۲ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۸ سه شنبه ۷ فروردین ۱۳۹۷
از پوست نارنگی مدد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 22
آفلاین
این.

اگه راجع به تغییری که بخاطر کالین توی لحن راوی داده‌م و عامیانه‌ش کردم هم نظرتون رو بگید، ممنون میشم!
نظرتون اینه که همینو ادامه‌ش بدم یا برگردم به همون روش قبلی یا...؟



عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۸ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
دارین عزیز


بعضی از انجمن ها تاپیک نقد دارن. مثل همین جا. که توشون پست های همون انجمن نقد می شه. این جا هم فقط پست های انجمن خانه ریدل ها نقد می شه. از اسمش هم مشخصه.
ولی همه انجمن ها تاپیک نقد ندارن. لازم هم نیست داشته باشن. چون همه ناظر ها نقد کننده نیستن. لازم هم نیست باشن!

ولی یه تالار نقد هست. تو ویزنگاموت. اونجا نقد هر پستی از هر انجمنی رو می تونین درخواست کنین. الان این پستی که نقدشو خواستین مال انجمن هاگوارتزه. می تونین ببرینش تالار نقد.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
سوروس


نقل قول:
میشه این پست رو نقد کنین؟ از بابت اینکه چطوری سوژه رو شروع کردم. اینکه اصلا منظوری ازش دریافت میشه یا نه
بسیار به درخواست هایی که بطور خاص به یه قضیه اشاره می کنن یا دربارش می پرسن علاقمندیم. اینجوری خیلی راحت تر می شه نقد کرد.


بررسی پست شماره 344 قصر خانواده مالفوی، سوروس اسنیپ:


نقل قول:
- خب حله، اینم از آخرین قسمتش. فکر نکنم کار دیگه ای مونده باشه. ببینش یه وقت بد نباشه ارباب با همون صمیمیتی که اینجا دارن، یه بلایی سرمون بیارن!
شروع با دیالوگ کار آسونیه. راحت تر از فضاسازی و توضیحه...همیشه درست نیست...ولی وقتی درست باشه، جذاب هم هست. خیلی راحت تر و سریع تر به خواننده سر نخ می ده. سر نخ هم باعث می شه خواننده جذب بشه و به خوندن ادامه بده.
دیالوگ کمی مبهم بود. مخصوصا برای شروع. جمله "ارباب با همون صمیمیتی که اینجا دارن" برای من نامفهومه. می تونم حدس بزنم که منظور راحت بودنه...ولی این که مجبور باشم در همون شروع پست
چیزی رو حدس بزنم، زیاد جالب نیست.


نقل قول:
اسنیپ و آرسینوس و هکتور، گروه سه معجون ساز خفن رو تشکیل داده بودند و زیر لب زمزمه کنان به سمت قصر مالفوی ها حرکت می کردند.
این گروه خیلی بامزه بود.
نگران شباهت نباشین...چون شخصیت هاشون خیلی با هم فرق می کنه. آرسینوس کلا هیچوقت تاکید زیادی رو معجون ساز بودن نداشت...یه شخصیت موذی و مضحکی هم داره که با بقیه فرق می کنه. هکتورم که از معجون ساز بودن، فقط اسمشو داره. این وسط یه آدم نسبتا نرمال و منطقی می مونه که واقعا بشه برای معجون سازی روش حساب کرد. اتفاقا به نظر من این سه تا می تونن برای هم سوژه ساز باشن.


نقل قول:
اربابشان آن ها را به آنجا فراخوانده بود، گویی اتفاق مهمی قرار بود در آنجا رخ بدهد.
- ما گل های خندانیم، مرگخواران اربابیم، دنیای جادوگری را، ارث پدر می دانیم، ما باید دانا باشیم، پلید و بدذات باشیم، از بهر حفظ ارباب...
اتفاق، حرف، رفتار غیر منطقی رو گاهی می شه قبول کرد. تغییر و طنز تا این حد رو...ولی احتیاج به یه زمینه سازی خوب داره.
اینجا صحنه ها تا حدودی جدی بودن... شخصیت سنگینی حضور داشت. این که شخصیتی مثل اسنیپ یهو شروع به آواز خوندن کنه کمی غیر قابل قبوله.
مثلا اگه هکتور می خوند و اسنیپ با عصبانیت سعی می کرد ساکتش کنه منطقی تر می شد.


نقل قول:
- انجمن علمی مرگخواران مقیم مرکز برگزار می کند. گپ و گفت صمیمی با قوی ترین جادوگر اعصار، لرد سیاه. حضور تمام مرگخواران در این جلسه ضروری است. به شرکت کنندگان در این جلسه پس از کسب نمره قبولی در آزمون، گواهی درک محضر پر قدرت لرد سیاه اعطا خواهد شد.
سوژه خوبه. حداقل برای شروع خوبه. ولی بعد از یه جایی احتیاج به کمک پیدا می کنه.
چون اینا قراره حرف بزنن. گفتگو کنن. فضا همون فضاست و ایده همون ایده.
به این شکل خیلی نمی شه پیش رفت، مگه این که بتونیم داستان رو بدون تغییر اصلش به جاهای دیگه هم بکشونیم. مثلا یکی شروع به تعریف خاطره ای بکنه و درباره اون سوالی از لرد داشته باشه. می تونیم اون خاطره رو بنویسیم (و بخونیم)...


نقل قول:
اسنیپ دستش را به سمت موهایش کشید و با چربی قسمت جلویی، قسمت پشتی را نیز حالت داد و گفت:
- حتما ارباب می خوان به درد و دل های ما گوش بدن و بدونن وضعیت معیشت ما چطوره!
توضیح خوبه...دیالوگ خوبه...شکلک اصلا!
اسنیپتونو کمی کنترل کنین.
اسنیپ چه سیاه باشه و چه سفید، شخصیت طنزی نیست. جلف و سبک هم نیست. خیلی جدی و سنگینه. معنیش این نیست که نشه دربارش طنز نوشت. ولی باید کمی مواظبش بود. مثل بلاتریکس. مثل لرد. که چارچوب اصلیشو حفظ کنه. مهم اینه که موقع خوندن خواننده لذت ببره...این سوال به ذهنش نرسه که "مگه اسنیپ هم اینجوری حرف می زنه یا رفتار می کنه؟"
خروج کامل از شخصیت ها رو هیچ وقت نمی شه قبول کرد. چون کاری که داریم انجام می دیم ایفای نقشه، نه داستان نویسی. ایفای نقش هم که یعنی نقش اون شخصیت رو ایفا کنیم. نه این که خودمون شخصیت جدیدی بسازیم.
یه قسمت هایی هست که می تونیم حد و مرز رو بشکنیم. جنبه هایی از شخصیت ها که نشون داده نشده.
مثلا خودمم گاهی حرکات غیر عادی و غیر منطقی برای لرد ولدمورت می نویسم. مثلا با نجینی لی لی بازی می کنه.
ولی هیچ وقت این کار رو آشکارا و جلوی چشم بقیه انجام نمی ده. تو اتاق خوابش و در تنهایی انجام می ده. جایی که ما هیچ وقت نمی دونیم لرد واقعا چه جور رفتاری داشته. ولی حتی اون جا هم یه حد و مرزی هست.
مثلا اونجا هم من نمی تونم بنویسم لرد عکس باباشو بغل می کنه و اشک می ریزه. چون این یعنی لرد یه جادوگر خوب و با وجدان و با احساسه! که قابل قبول نیست. شخصیت رو به کلی زیر سوال می بره.
برای طنز نویسی تا یه حدی و در موقعیت های مناسبی می شه شخصیت رو تغییر داد.


نقل قول:
- بریم نجینی، بریم ببینیم مرگخوارانمون چه درد و دل هایی با ما دارند! به نفعشونه که زیاد گرم و صمیمی نشن!
حالا می رسیم به سوالی که تو درخواستتون پرسیدین.
بله...سوژه کامل و درست منتقل شده. این دیالوگ آخر هم مسیر کلیش رو مشخص کرده. گاهی ادامه دهنده ها به این سرنخ ها توجه نمی کنن. ولی اگه نکردن هم مشکل از پست شروع نیست. چون همه چیز رو به اندازه کافی توضیح دادین.

حالا این پست چی کم داشت؟ اگه چی داشت بهتر می شد؟

به نظر من قسمت سرگرم کننده اش کم بود.

یه نکته مهم در نوشتن پست های شروع اینه که زیاد به چپ و راست منحرف نشیم. پست شروع جاییه که وظیفه اصلی ما، رسوندن مطلب و سوژه به خواننده اس. اینجا خیلی نباید روی موقعیت ها و شخصیت ها توقف کنیم. ولی تا حدی که حوصله خواننده سر نره و حواسش پرت نشه، لازمه.
همون قسمت اومدن مرگخوارا می تونست کمی طولانی تر و مفصل تر باشه. یا قسمت مربوط به لوسیوس و نارسیسا. دستپاچگی و نارضایتیشونو می شد بیشتر به خواننده نشون داد. این کار رو نفرات بعدی هم می تونن انجام بدن. پذیرایی توی جلسه...جایی که لرد می شینه...اتفاقایی که تو قصر مالفوی ها میفته...
مثلا وسط جلسه یهو براشون مهمون برسه...
یا یهو سرو کله یه عده کارگر پیدا بشه و بگن اومدیم فلان جا رو تعمیر کنیم. بعدا هم نمی شه بیاییم و همین الان باید این کار رو انجام بدیم.
و هر اتفاقی که می تونه توی یه خونه بیفته.
همشون می تونن سوژه ها و موقعیت هایی باشن که بشه فضا رو برای مدت محدودی عوض کرد.


یه حرکت دیگه که می شد انجام داد، تاکید بیشتر روی جمله آخر پستتونه. مثلا توی بنر اشاره می شد که گپ و گفتگو خیلی صمیمیه و همه آزادن هر چی می خوان بپرسن. لرد هم قول دادن جواب بدن.
دست مرگخوارا رو کمی بیشتر باز می ذاشتین و دست لرد رو کمی بیشتر می بستین...که تعادل برقرار بشه.
الانم سوژه همینو می رسونه ولی با تاکید بیشتر، توجه خواننده بیشتر جلب می شد.


سوژه و داستان خوب بود. شخصیت اسنیپ از نظر ایفای نقشی کمی خطرناک به نظر می رسه!


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
پنه لوپه

اجازه بدين كه اول چند تا نكته رو بهتون بگم.

اول اينكه وقتي يه درخواستى ميزنيد، حالا هرچى كه هست، تا زماني كه پستتون هنوز مهلت ويرايش داره و از طرف ناظر پاسخي بهتون داده نشده، لازم به زدن پست تازه نيست. همون رو ويرايش كنيد و مطلب مورد نظرتون رو اضافه كنيد.
دومين نكته راجع به لينك كردنه. اگر رو همون شماره اي كه بالاى پستتونه بزنيد، لينك خود پست رو براتون مياره و ديگه لازم به گشتن واسه پيدا كردن پست نيست.
سومين و آخرين نكته در مورد درخواست نقده. لطفا اين رو بخونيد. اين ها قوانين درخواست نقد تو اين انجمن هستن.
الان، يه صحبت كلي راجع به نكاتى كه تو هر سه تا پستتون به نظرم اومده، با هم ميكنيم. اما از دفعه بعد، لطفا فقط براى يك پست درخواست نقد بديد.

بررسى پست شماره ٤٠٤ انجمن تفرقه، پست شماره ١١٥ زمان برگردان مرگخواران و پست شماره ١١٨ گلخانه تاريك، پنه لوپه كليرواتر

بياين اول يه نكته راجع به ادامه دادن سوژه بگم بهتون، بعد به چهارچوب كلى پستتون يه نگاه بندازيم و بعد برسيم سر وقت شخصيت پردازيتون.

ببينين، چيزي كه در مورد ادامه دادن يه سوژه معمولى لازم داريم، اينه كه ببينيم چقدر ميشه اين سوژه رو كش داد. در واقع چجورى ميشه كه پست نفر قبل رو ادامه بديم، بدون اينكه سوژه به جلو حركت كنه. حالا منظورم از سوژه معمولي چيه... منظورم سوژه اييه كه روونه، گره نخورده و مشكل حادى نداره. در اين حالت، ما قصدمون كش دادن سوژه است.
وقتى يه سوژه جديد داده ميشه، به سادگى ميشه تو سه يا چهار پست تمومش كرد. ولي اين كار چه فايده اى داره؟ هيچى... پس جلو بردن و تموم كردن سوژه به درد ما نميخوره. من خودم تا جايي كه ناظر نباشم، سعي ميكنم كه اصلا داستان رو جلو نبرم... وقتي ميشه تو همون صحنه اى كه پتانسيلش رو داره در جا زد و از شخصيت ها استفاده كرد...چه كاريه خب؟!

خب... حالا بريم سراغ پست انجمن تفرقه تون.
تو اين پست، اولين چيزى كه به نظر من اومد، يه پست نا منظم، پر از ديالوگ و شكلك بود.
يه پست نامنظم، خوندنش سخته و تو نگاه اول خواننده رو ميترسونه.

نقل قول:
-ساکت باش هکتور.
مرگخواران و محفلی ها از یکدیگر جدا شدند اب دهانشان را مزه مزه کردند و از نگاه به لرد که کارد می زدی خونش در نمی امد پرهیز کردند.
- اهم ... ارباب .


-ساکت باش هکتور.

مرگخواران و محفلی ها از یکدیگر جدا شدند. آب دهانشان را مزه مزه و از نگاه به لرد که کارد می زدی خونش در نمی آمد، پرهیز کردند.

- اهم... ارباب.


براى منظم كردنش، اين كار هارو كردم:
اول اومدم بين ديالوگ و توصيف، دو تا اينتر زدم. وقتي ديالوگ رو مينويسيم، حتما اول دو تا اينتر ميزنيم و بعد توصيفاتمون رو مينويسيم. ولى وقتى ميخوايم بعد توصيفاتمون ديالوگ بنويسيم، اول بايد ببينيم آيا توضيحاتمون راجع به شخصي بوده كه قراره ديالوگ رو بگه يا نه. مثلا:

لرد، چشم غره اى به هكتور رفت.
-هكتور! بيا جلو.

لرد، چشم غره اى به هكتور رفت.

-ارباب...ميشه من نيام؟!


تو مورد اول، توضيحاتم راجع به لرد بود و ديالوگ هم، ديالوگ لرد بود. پس فقط يه فاصله كافيه.
اما تو مورد دوم، توضيحات راجع به لرد بود، ولي ديالوگ مال شخص ديگه اي بود. اينجا براي اينكه خواننده متوجه بشه كه ديالوگ مال لرد نيست، دو تا اينتر ميزنيم تا يه فاصله بيوفته.
اين مورد تو دو تا پست ديگه هم ديده ميشد. پس براي پست بعدي، حواستون بهش باشه.

دومين كارى كه براى منظم كردن يه پست ميشه انجام داد، استفاده از علائم نگارشيه. موقع نوشتن، هرجا وقفه اى وجود داشت، از ويرگول استفاده ميكنيم. هر جا جمله تموم شد از نقطه. و اگر جمله تموم شد، اما قصد داشتيم باز ادامه اش بديم، نقطه ويرگول ميزنيم.
راستى... سركش "آ" رو فراموش نكنيد.

حالا الان يه نگاه به پست گلخانه تاريكتون بندازيد.
اگه توجه كنيد، نكاتي كه بالا گفتم توش ديده ميشه، به علاوه يه نكته ديگه... ديالوگ هاتون به يه شكل نوشته نشدن. اين باز باعث بي نظمي تو پست ميشه.
نقل قول:
ارسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد ،گفت :اره.

نقل قول:
-خب تقصیر خودش بود نباید از دیالوگ من استفاده می کرد.
ارسینوس درحالی که هنوز تو شوک حرکت ناگهانی لیسا بود،گفت:
حالا چی کار کنیم ؟


نقل قول:
ارسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد ،گفت :اره.

آرسینوس در حالی که کراوتش را صاف می کرد، گفت:
-آره.


اينجا اجازه بديد كه يه نكته ديگه هم بگم.
بين كلمه و علامت نگارشيمون، فاصله نميزنيم. بعدش ميزنيم. الان به ايني كه من نوشتم نگاه كنيد. بين "مى كرد" و ويرگول فاصله نيست. بعدش، بين ويرگول و"گفت" فاصله است. باز بين گفت و ويرگولمون فاصله اى نيست.
اينم باز به نظم ظاهري پست كمك ميكنه.
اين نكته، تو پست زمان برگردان هم به چشم ميخوره.

حالا بريم سراغ شكلك ها.
هر سه پست شما، نه تنها از شكلك غني هستن، بلكه زياد هم دارن.
لازم نيست تو هر ديالوگ شكلك بزنيم. فقط كافيه ديالوگ رو بخونيم و ببينيم شكلكى هست كه به درك لحن ديالوگ كمك كنه، و يا باعث خنده دار شدنش بشه يا نه.
مثلا تو همين پست زمان برگردانتون، هفتا ديالوگ از لرده كه شش تاش يه شكلك و يكيش يه شكلك ديگه داره.

نقل قول:
- در جواب به سوالت بايد بگم ، ما لردي هستيم كه به افرادمون اجازه ي حرف زدن مي دهيم، اره ديگر ، ما لرد با انصافي هستيم


اون شكلك متفاوتي كه تو اين ديالوگ زدين، مفيد و خوب بود و به ديالوگ و شخصيت لرد هم ميومد.
اون شش تاى ديگه هم بد نبودن، اما تكراري بودنشون، حوصله سر بر ميشه. میشد کلا یا استفاده نکرد، یا یه چیز دیگه استفاده کرد.
نقل قول:
-نقشه ی قتل خودت رومی کشی هکتور؟عقلت کجا رفته

و همينطور شكلكي كه انتهاي اين ديالوگ، تو پست گلخانه تاريكه هم خوب و به جاس.
باز هم هست. حالا اينارو فقط به عنوان مثال آوردم.

و دو تا نكته ديگه، اول اينكه شكلك، اصلا جاي علائم نگارشي رو نميگيره. حتما انتهاي جملتون از علائم نگارشي استفاده كنيد.
و دوم اينكه شكلك، جاش آخر ديالوگه. آخر ديالوگ، نه وسطش و نه تو توصیفات. مگر در مواقع خاص!

در مورد شخصيت پردازي، بايد بگم كه شخصيت پردازي، يكي از مهمترين بخش هاى يه رول محسوب ميشه. در مورد شكلك ها، بايد توجه كنيد كه اصلا اين شكلك به اين شخصيت ميخوره؟ مثلا شكلكي كه يه كم بالا تر مثال زدم، به جا بود.
در مورد ديالوگ ها و لحنشون هم مراقب باشيد. اين، با يه كم خوندن پست هاي بقيه دستتون مياد كه هر شخص، چه سوژه و شخصيتي داره. كه البته شخصيت پردازي هاتون بد نبود. اما خيلي جاي بهتر شدن داره.
مهم ترين دليلي كه بايد شخصيت ها رو بشناسيم، استفاده ازشون تو نوشتمونه.
يادتونه بالاتر گفتم داستان رو كش بديم و از سوژه شخصيت ها استفاده كنيم؟
وقتي شخصيت هارو بشناسيم، ميتونيم بفهميم الان، اينجا، بهترين گزينه كيه. به گل و گياه احتياج داريم؟... خب از رز و گلدونش استفاده ميكنيم. حشره ميخوايم؟... از ليني و ريتا استفاده ميكنيم. و الى آخر!

براي حرف آخر هم، ميخوام ازتون بپرسم كه پنه لوپه كيه؟ چه سوژه اى داره؟ چه اخلاقي داره؟
من نميدونم! چرا... چون شما بايد اين شخصيت رو به سايت معرفي كنيد. بايد جا بندازينش.
بيايد كم كم راجع بهش بنويسيد. كجا؟... بجز سوژه هايي كه راجع به دو جبهه نوشته ميشه، هر جاي ديگه اي ميشه پنه لوپه رو وارد كرد. اما نه يهويي!
مثلا بهترين جا تو هاگوارتزه. پنه لوپه قطعا يه زمانى دانش آموز بوده ديگه. پس تو هاگوارتز ميشه پيداش كرد. شده در حد يه برخورد... يه ديالوگ... براي شروع همينم خوبه. مثلا گيبن داره تو قلعه راه ميره، به يه دانش آموز برخورد ميكنه. خب چه إشكالي داره كه اين دانش آموز، پنه لوپه باشه؟!
اينجوري كم كم بقيه آشنا ميشن باهاش و تو پست هاشون ازش استفاده ميكنن.
به جز این، سايت پر از تاپيك هاي تك پستيه. اين تاپيك ها هم بهترين گزينه واسه نوشتن راجع به خودتونن. مثلا تاپيك خاطرات هاگوارتز.
حالا من هاگوارتز رو مثال ميزنم، چون قبلا ناظرش بودم و به نسبت بيشتر با تاپيك هاش آشنام. اما تو بقيه انجمن ها هم ميتونين سوژه ها و تاپيك هاي خوبي پيدا كنيد.

پس اگه بخوايم يه جمع بندي كلي كنيم، اينجوري ميشه:
١.سوژه ها رو تا جاي ممكن جلو نبريد. حداقل تا زماني كه يه كم بيشتر تجربه پيدا كنيد.
٢.به ظاهر پستتون بيشتر دقت كنيد. و علائم نگارشي هم فراموش نشن.
٣.استفاده از ديالوگ و شكلك رو كمتر كنيد و بيشتر به توضيحات بپردازين.
٤.مراقب شخصيت ها باشيد و هر جا سوژه پتانسيلش رو داشت، از پنه لوپه استفاده كنيد.

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۸ ۲۲:۴۹:۲۷

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

سوروس اسنیپold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۳ شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۷:۲۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
از ما به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 67
آفلاین
درود

میشه این پست رو نقد کنین؟ از بابت اینکه چطوری سوژه رو شروع کردم. اینکه اصلا منظوری ازش دریافت میشه یا نه


Always


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
قرینه قرینه ی درود:
ارباب اینم نقد کنی از شرم راحت می شی.


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.