هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۹ دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۸ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۵:۴۴:۵۲ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 264
آفلاین
پاپا!

میشه لطفا این پست و این پست رو که در تاپیک نیروگاه اتمی سیاهان ارسال کردم رو نقد کنید؟




"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۸ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسى پست شماره ٤٥١، خاطرات مرگخواران، دارين ماردن:

خب دارين/دارلين...
بياين اول از همه يه كارى كنيد. بريد با مديرا صحبت كنيد و سر اسمتون به يه توافق برسيد. يعنى اگه مطمئنيد كه دارلين درسته، اينو نشون بديد و اگر نه، شما كوتاه بياين و دارين رو قبول كنيد. اين گيج كننده است كه اين دارلين همون دارينه، برادرشه، پسر عموشه يا چى!

يه توضيح هم راجع به اين جور پست ها بدم.
الان پست دوم شما ادامه پست قبليه. و خواننده اي كه داره رد ميشه اينو نميدونه. خصوصا كه ممكنه بين دو پستتون، شخص ديگه اي هم پست بزنه. پس بهتره روي پستي كه ميزنين، لينك پست هاي قبلي رو بزنين تا اگه خواستن، برن و بخونن.
اما به طور كلي اين پست ها خونده نميشن. چرا؟ چون خواننده اينو ميبينه، پست قبل رو ميبينه و از طولشون ميترسه! بيخيال ميشه و ميره. البته يه استثنايي وجود داره كه پايين تر توضيح ميدم.
در ضمن، شما داريد الان ادامه اين پست رو مينويسيد. اين يعني ممكنه يهو دو روز بعد پست سوم رو بفرستيد و تو اين مدت خواننده فراموش ميكنه دو پست قبل رو

بريم سراغ پست.

هر دو پست رو خوندم. هم اونى كه لينك كردين و هم بعدى.
و بايد بگم كه به نسبت آخرين پستتون كه تو تالار اسليترين راجع بهش صحبت كرديم، پيشرفت خوبى داشتين.
جمله بندى ها، اشكالات ظاهري پست( كه بيشتر راجع به ديالوگ ها بود.)، دايره لغتتون... همه تغيير كردن.
فقط چرا اينقدر تلخ نويسى؟... قبلا هم بهتون گفتم كه سايت پتانسيل اين نوع نوشته هارو نداره... خونده نميشن. مگر اينكه... چي؟! مگر اينكه شما وارد ايفاي نقش شده باشيد. يعني بشناسنتون.
الان من مثلا آرنولد رو ميشناسم و جزو كسايي كه پست هاش رو ميخونم. نميگم كه همه پست هاش رو خوندم. نه! اما پست هاي دوئلش رو گاهي ميخونم. پست هاي خاطرات مرگخوارانش رو ميخونم.
شما خوب مينويسين. اما مشكل اينجاس كه شناخته نشدين. براي اينكه سايرين هم بخونن و ببينن كه خوب مينويسيد، بايد شناخته شده باشيد و براي شناخته شدن بايد حضور داشته باشيد. تو سايت، تو سوژه ها، تو چت باكس حتي! بايد شخصيت دارين رو معرفى كنيد و بشناسونيدش. الان طول اين پست خيلي زياد ميشه. اما اگه خواستين ميتونيم بعدا بيشتر راجع به اين موضوع صحبت كنيم.

خب... رفتم تو حاشيه. برگرديم سراغ پست.

ببينيد پست خوبي بود.
كوچكترين نكات هم به خوبي توصيف كرده بوديد.

نقل قول:
دارلین لبخند تلخی زد. هنوز هم عقربه هایش درست کار می کردند. بدون حتی یک ثانیه اشتباه. و وقتی عقربه های این ساعت به عقب بر می گشت او می دید. زشتی دنیا را. مرگ و سیاهی را. می دانست چرا تصمیم گرفت اینطور باشد. او می دانست که چرا از همه متنفر است...
او مثل روز روشن ، آن روز های سیاه و تلخ را به یاد می آورد و با اینکه سال های زیادی از آن موقع ها می گذشت ولی انگار همین دیروز بود...

من استنباطم از اين دو پاراگراف اين بود كه اين پست و پست هاي ادامه اش قراره علت تنفر دارين از دامبلدور و لرد سياه رو مطرح كنن. يعني توضيح اون چيزي كه تو امضاتون به چشم ميخوره. و اگه حدسم درسته، بايد بگم كه اين خوبه. چون ميتونم يه قدم در جهت معرفي شخصيت دارين تلقيش كنم.
اما دقت كردين كه يه كم زيادي به جزئيات پرداختين؟ يعني اگه جاهاي اضافه اين دو پستتون حذف ميشد، اينا تبديل به يه پست ميشدن و اين خيلي بهتر بود.
حالا از كجا بفهميم كجاها رو ميشه حذف كرد؟

نقل قول:
نور شومینه تنها منبع نور و گرمای تالار بود. هیچ کس در آن حوالی نبود و به جز صدای ترق تروق سوختن هیزم ها در شومینه ، تالار در سکوتی کامل قرار داشت.


اين قشنگ بود. اما وجودش إلزامي بود؟ اگه حذف شه نكته اي از پست رو از دست ميديم؟ به نظر من كه نه.
اولش گفتم كه قشنگ بود كه اينو بگم كه گاهي مجبوريم يه بخش هايي رو فدا كنيم.

او کنار شومینه ی تالار خصوصی اسلیترین ، بر صندلی راحتی نشسته بود و به ساعت طلای قدیمی نگاه می کرد. هنوز هم عقربه هایش درست کار می کردند. بدون حتی یک ثانیه اشتباه. و وقتی عقربه های این ساعت به عقب بر می گشت او می دید. زشتی دنیا را. مرگ و سیاهی را. می دانست چرا تصمیم گرفت اینطور باشد. او می دانست که چرا از همه متنفر است...

نقل قول:
هنوز دو سال مانده بود.
تق تق تق.
کسی در زد.


هنوز دو سال مانده بود.

تق تق تق

کسی در زد.


اين آواها رو بهتره به اين شكل جدا و بولد كنيد. هرچند كه در مورد پست هاي جدي، بهتر كلا حذف شن.
نقل قول:


‎- « تولدم؟ آخجون ، جشن می گیریم؟ »


آخ جون!

دارين يادتونه قبلا بهتون گفتم شما بايد خواننده رو ترغيب كنيد به خوندن پستتون؟
بايد بگم كه موفق شدين. يعني از اونجا كه دارين رفت به خاطراتش، يه حس كنجكاوي به خواننده دادين. اما بازم ميگم كه پرداختن اينقدر ريز به جزئيات، مثل توصيف آب و هوا و حاضر شدن و از اين قبيل توصيفات، حوصله خواننده رو سر ميبره.

موفق باشيد.




ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۴ ۲۲:۱۱:۳۸

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۶

دارین ماردنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۹ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 97
آفلاین
درخواست نقد تولد سیاه دارلین ماردن
ممنون.


عشق نیروی وحشتناکی است. نیرویی که مثل یک تیر در قلبتان فرو می رود و زهرش آرام آرام همه ی وجودتان را می گیرد.

یک روز چشم هایتان را باز می کنید و می بینید عاشق شده اید. عاشقی که همه ی وجود و هستی اش ، همه ی ذهن و نیرویش همه ی آرمان ها و همه ی زندگی و دنیایش در چنگال معشوقی گرفتار شده.
وقتی به خود می آیید که می بینید تبدیل عروسک خیمه شب بازی ای شده اید که معشوق نخ هایش را در دست دارد.

خوشحالم که هیچ وقت در این مرداب فرو نرفتم.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 287 نیروگاه اتمی، دیانا ویلیامسون:


خب این ظاهرا همون پستیه که من به شما گفتم هر جا خواستی بزن که جمله هاتو ببینم.


نقل قول:
چندی بعد لرد سیاه رو باز میکنن.
چرا باز کنن؟ بدون باز کردن هم می تونست حرفشو بزنه...این که در شروع پستمون، آخرین جمله پست قبل رو رد کنیم احتیاج به دلیل داره. شما خیلی بی دلیل این کار رو انجام دادی. اگه می خواستی توضیحی بدی، می تونستی درباره وضعیت لرد(در حالت بسته) بنویسی. درباره احساسش..عصبانیتش.
این قسمت از داستان، دقیقا به همین احتیاج داشت.
یه عده مشنگ لرد رو گرفتن و بستن...اینجا حتما باید احساسات لرد توضیح داده بشه. دیالوگ نمی تونه این کارو انجام بده.


نقل قول:
-حقی به نام حق لینی بلدان چر.
-لینی بلدان چر دیگه چه چیزی است؟نکنه لینی خودمان این دستور هارو داده؟اگه لینی رو گیر نیاوردیم.
این چی بود؟
چون یه جوری نوشتی که انگار همه باید بدونن. ولی من که نتونستم بخونم. سه نفری که ازشون پرسیدم هم موفق نشدن منظور شما رو بفهمن. این نشون می ده که حتی اگه منظور خاصی داشتی هم، اون منظور کاملا نامفهومه. خواننده ممکنه همین جا متوقف بشه و بره سراغ معنی حرف شما! نباید این اتفاق بیفته. نمیه اول پست شما فقط به دلیل همین کلمه نامفهوم شده.


پستتون خیلی خیلی دیالوگ محوره!
اشکالی نداره پست پر از دیالوگ باشه...ولی فقط وقتی که دیالوگ ها برای رسوندن منظور و خوب محسوب شدن پست کافی باشن. شما یه جورایی پشت دیالوگ ها قایم شدی. مگه قرار نبود جمله بندی ها رو درست کنی؟ تو کل پست چند تا جمله غیر دیالوگ وجود داره که من بتونم تشخیص بدم جمله بندیا اصلاح شدن یا نه؟
باید توضیح می دادی. توصیف می کردی.
برای تکیه کردن به دیالوگ ها، دیالوگ هاتون باید خیلی قوی باشن. شخصیت شناسیتون باید خوب باشه. باید نکته سنج باشین. مال شما هم نسبتا خوبه. ولی از توضیح فرار نکن.


نقل قول:
بلاتریکس خونه ی ریدل رو میخواد، چراغ کاری کنه و بالای نردبون رفته.
از همین جمله کوتاه می شه فهمید که جمله های شما هنوز ایراد دارن! ما اینجوری حرف می زنیم، ولی اینجوری نمی نویسیم. فعل های شما هر جا دلشون می خواد می شینن...چرا؟ چرا جمله هاتون اینقدر پس و پیشن؟ این حتما باید اصلاح بشه. تاثیر خیلی بدی روی نوشته هاتون می ذاره:
بلاتریکس بالای نردبون رفته و می خواد خونه ی ریدل رو چراغ کاری کنه.


نقل قول:
-نهه.استاد آستوریام رفته.ایشون این چراغارو خیلی دوست داشتن.من نمیتونم به این چراغا حتی نگاه کنم.
این خیلی خوب بود. از گویل خوب استفاده می کنین. تو یکی از پست هاتون هم نوشته بودین که لرد ازشون خواسته بود عکس بانز رو بکشن، ولی گویل حرفای هکتور رو توش می نویسه. اونم عالی بود. طنزتون خوبه.


نقل قول:
-گویل اون چراغ رو به من میدی؟
-نهه.استاد آستوریام رفته.ایشون این چراغارو خیلی دوست داشتن.من نمیتونم به این چراغا حتی نگاه کنم.
-لیسا تو بده.
-چراغ با من قهر کرده و روشن نمیشه.منم باهاش قهر کردم نمیخوام حتی بهش نزدیک شم.
-خوب تا به برق وصل نشه که روشن نمیشه.
-به هر حال من دیگه قهرم.معذرت خواهی هم فایده ای نداره پس تلاش نکن.
-دلفی...
-حرفشم نزن...این چراغ خلوت تنهاییم رو روشن میکنه پس دشمن منه.
این جا در دیالوگ های پشت سر هم، از سوژه های سه شخصیت استفاده کردین. خوب هم نوشتین. ولی نکته اصلی اینه که ما باید این کار رو به صورت نامحسوس انجام بدیم! وقتی سه تاشونو پشت سر هم و بی فاصله(فاصله به معنی جای خالی نیست. به معنی بدون توضیح دیگه ای هست) بنویسیم، اون حالت طبیعی و غیر مستقیمش از بین می ره. مصنوعی و ساختگی می شه! سعی کنین یکی دو تا رو انتخاب کنین و همونا رو بنویسین.


در مورد سوژه کار شما خیلی خوب بود. بلاتریکس تو یکی از نقدای قبلی درباره پیش نبردن سوژه حرف زده...شما هم سوژه رو پیش نبردین. از موقعیت های موجود استفاده کردین. وقتی این موقعیت ها تموم بشن، می شه سوژه رو جلو برد.


متاسفانه باید بگم هنوزم مهم ترین کاری که باید انجام بدین، اصلاح جمله بندی هاست! اصولا خوندن پست های بقیه باید بهتون کمک کنه. به شکل جمله ها باید عادت کنین. جمله ها باید مرتب نوشته بشن. چون نوشته لحن نداره. صدا و آهنگ نداره. باید درست و رسا نوشته بشه که منظورشو برسونه.

طنز شما خوبه. شخصیت هاتون خوبن. سوژه خوبه. اول جمله بندی ها رو درست کنین...و بعد کمی بیشتر توضیح بدین. درباره احساس شخصیت ها...حالتشون...افکارشون. که فکر می کنم این دومی به اولی(اصلاح جمله ها) بستگی داشته باشه. وقتی اون اصلاح بشه، توضیح دادن هم براتون راحت تر می شه. الان من یه کاری می گم. اگه دوست داشتین انجام بدین. مثل تمرینه. یه پاراگراف(در حد ده خط) درباره اتاق دیانا بنویسین و با پیام شخصی برام بفرستین. داستان نمی خوام. طنز نمی خوام. دیالوگ نمی خوام. شما فقط یه اتاق فرضی(اتاق دیانا) رو برای من توضیح بدین. توصیف کنین. که توش چیا هست. از شکل و رنگ و جاشون گرفته تا میزان علاقه دیانا بهشون یا این که مثلا فلان وسیله چه اهمیتی براش داره یا چطوری به دستش آورده.


موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسى پست شماره ١٤٥، افسانه ارباب جانم، شما ايچيكاوا

خب...شما !

به نظرم وقتش بود كه سوژه يه تكونى بخوره. و شما اين تكون رو بهش دادين!
بالاخره مردم رفتن سراغ آرسينوس.

نقل قول:
در همین حین مردم با تعجب به هکتور، که مرکز ثقل بلایای جهان بود، خیره شدند. سپس به مغازه خلوت آرسینوس نگاه کردند. خب مغازه آرسینوس صف نداشت، از طرفی قرعه کشی یک دستگاه نیمبوس آبی رنگ و هزاران جوایز نقدی و غیر نقدی دیگر داشت.

آغاز پست، يكى از مهمترين بخش هاى پسته. جايي كه خواننده تصميم ميگيره بخونتش يا رد بشه.
الان من كه شروع كردم به خوندن، مجبور شدم برم آخر پست قبل رو هم بخونم. يه كم با عجله شروع كرده بودين. يعنى خواننده رو يهو انداختين وسط سوژه.

نقل قول:
مردم بدون توجه به اسنیپ و هکتور، که اکنون در اثر نیش زنبور شبیه پفیلا شده بود، به سمت مغازه آرسینوس رفتند.

بياين يه كم ريزبينى كنيم!

مردم بدون توجه به اسنیپ و هکتورى که اکنون در اثر نیش زنبور شبیه پفیلا شده بود، به سمت مغازه آرسینوس رفتند.

بهتر نشد؟

نقل قول:
_آقا معجون پروتز لب بدون تزریق چند؟
_معجون چی؟
_آقا معجون یادگیری ۶ زبان خارجی در ۲ دقیقه چند؟
_آقا معجون "دو ساعت قبل از کنکور با انگیزه شروع کنیم و رتبه تک بشیم" دارید؟
_داداش معجون پولمان در عرض دو ساعت از پارو بالا بره کجاس؟!
_آقا معجون شاخ اینستا شدن دارید؟

من از ديالوگ اول خوشم اومد. خنده دار بود. ولى يه موقعى بايد خودمون رو متوقف كنيم.
يعنى يه جايي بايد طنزمون رو كنترل كنيم كه لوس نشه.
اينجا ديالوگ اول خوب بود. دومى هم باز خوبه. ولى بهتر بود بين سه تاى آخر يكى رو انتخاب ميكردين و ديگه ادامه نميدادين.

نقل قول:
البته به این هم فکر می‌کرد که اسنیپ صددرصد این معجون های افسانه‌ای را نداشته و احتمالا آب مقطر جای معجون در بطری به مردم داده است.

اينم خيلى خوب بود!

پست رو جاى خوبى تموم كردين. يعنى يه سوژه دادين به نفر بعد.

خوب بود شما، همينجوري ادامه بدين.

موفق باشيد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶

شما ایچیکاوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۰:۳۲ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
سلام.
اگه لطف کنیننقد کنید ممنون میشم.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

دیانا ویلیامسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۵ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۸:۰۹ پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
لطفا میشه ایشون نقد شن؟


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
پنه لوپه عزيز

در مورد پيش بردن سوژه، هر سوژه ای که داده می شه یه هدفی داره. می ره که به یه جایی برسه. ولی لازم نیست روی اون هدف تمرکز کنیم و داستانو ببریم طرفش. هدف ما تموم دن داستان نیست. دنبال موقعیت هایی هستیم که توی داستان پیش میاد.
مثلا سوژه اینه که هری قراره بیاد لرد رو پیدا کنه و نابودش کنه!
مهم اول و آخر سوژه نیست. مسیرشه. این که تو راه چه اتفاقی میفته. از چه راهی میاد. چه مشکلاتی براش پیش میاد؟ چطوری حلشون می کنه.
این که هری رو قدم به قدم به لرد نزدیک کنیم یعنی سوژه رو پیش بردیم. به آخر نزدیکش کردیم.

کاری که باید انجام بدیم اینه که توجه کنیم که هری الان کجاست. تو چه موقعیتیه؟ تو این موقعیت چیکار می تونه بکنه که داستان جالب بشه؟ نه این که فکر کنیم که هری چطوری می تونه سریع تر برسه به لرد و داستان بره جلو و تموم بشه.

در مورد همه سوژه ها همینطوره. رو هدف تمرکز نکنین که داستان سریع نره جلو...تموم نشه.

خب در مورد نقد پستى كه لينك دادين، حرف زيادي ندارم.
ولى كلا بهتره بين هر نقد تا نقد بعدى حداقل سه پست زده باشيد. چون اينجوري فرصت داريد از نكات گفته شده استفاده كنيد.

فقط اينكه:
نقل قول:
در همین حین که گیبن ، بلی گیبن بود.

وقتي مينويسيد، يه دور خودتون رو بذاريد جاي خواننده و ببينيد كه نوشتتون ابهام نداشته باشه.
من الان نفهميدم اين جمله يعني چى.

يه چيز ديگه هم اضافه كنم...
نقل قول:
- من یه اتاق با کلی مسلسل داشتم. - منم یه اتاق پر از کراوات داشتم از همه رنگ. . . - خفه شو. - تو خفه شو . - من یه اتاق داشتم. . . - اتاق من . . . - برین کنار نوبت منه. . .


الان اينجا از هر شخصيت يه نكته گفتين... وينكى، آرسينوس، رودولف.
اينا ميتونن به صورت تكى، يه پست جداگانه بشن.
هر شخصی می تونه تو یه پست جداگانه خواسته هاشو بگه. وقتی سوژه اینقدر جای کار داره، درست نیست که همه سوژه ها رو در یک پست و پشت سر هم خرج کنیم که تموم بشن. اگه جدا جدا نوشته بشن بیشتر و بهتر بهشون پرداخته می شه.
اینجور وقتا شما یکی رو که به نظرتون جالبه انتخاب کنین و درباره اون بنویسین.

موفق باشيد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
با درود ؛
از نقدتون متشکرم اگه وقت شد اینم
نقد کنین ممنون می شم ، هر چند مرگخوارا تشکر کردن رو دوست ندارند!
راستی دوشیزه لسترنج من منظورتون رو از جلو نبردن سوژه نفهمیدم ! هر کاری هم کردم باز می گین جلو رفته ! یعنی چی جلو رفته؟ روندش تند شده؟


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۰۸ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسى پست شماره ٢٨٦، نيروگاه اتمى سياهان، پنه لوپه كليرواتر

خب... سلام پنه لوپه.
باز هم اول يه توضيح بدم و بعد بريم سراغ بررسى پست.
اولا كه خوشحال شدم با خوندن پستتون.
شكلك ها و ديالوگ ها و كلا شكل ظاهرى پستتون تقريبا كنترل شده بود و اين يعنى نقد قبلى، يه نتيجه اى داشته و خب... اين حس خوبى داره. چون بعضى وقتا، واسه يه نقد، ميرى پست هاى قبل رو ميخونى. اگه درخواست نقد قبلي وجود داشته باشه، اونا رو هم ميخونى. تازه كل پست هاى سوژه رو بايد برى يه دور بخونى و خلاصه وقت ميذارى و ميخونى و مينويسى و بعد... اون شخص يه پست ديگه ميزنه، بدون توجه به حرفايي كه تو زدى و اينجا، اونجاس كه ميخوره تو ذوقت.
اما در مورد شما، اينطور نبود. و اين خوشحال كننده است. لااقل الان با انگيزه رفتم پستتون رو خوندم.
خب...بگذريم!
پنه لوپه، يه سوژه هيچوقت خراب نميشه. فقط گاهى گره ميخوره و به راه اشتباه ميره... كه اينم بدون علاج نيست. كار ناظرا همينه... خوندن و اصلاح سوژه. كه به نظر من، كار لذت بخشي هم هست! پس نگران نباشيد و با خيال راحت و با لذت بنويسيد.
اما يادتونه تو نقد قبل چي گفتم؟
نقل قول:
١.سوژه ها رو تا جاي ممكن جلو نبريد. حداقل تا زماني كه يه كم بيشتر تجربه پيدا كنيد.

اما تو اين پست هم باز به سوژه يه مسير دادين. ميشد به بحث و جدل لرد و رفتگر تو پارك خلاصه اش كرد. الان اصلا با خوب و بد بودن مسيري كه بهش دادين كار ندارم. كلا، ميخوام بگم كه فعلا نكنين اين كار رو. و اينكه چرا ميگم اين كار رو نكنين رو مفصلا تو نقد قبلى توضيح دادم.
نقل قول:
ولدمورت سعی نمود در ردایش دنبال چوب دستی اش بگردد ولی چوب دستیش سر جایش نبود. لابد هنگام پرتاب شدنش آنرا گم کرده بود. پس با مشت بر سر نارنجی پوش امانت دار کوبید .


سه خط اول، سه خط آخر پست قبله. يه خواننده وقتي مياد تو تاپيك، معمولا ميره از آخرين خلاصه شروع به خوندن پست ها ميكنه. و اينكه پاراگراف آخر يه پست رو تو شروع پست بعد هم بخونه، براش تكرارى و كلافه كننده ميشه. بهتره كه اين كار رو نكنيد.
فقط من متوجه منظورتون از نارنجى پوش امانت دار نشدم! نارنجى پوش كه رفتگره. امانت دار چرا؟
نقل قول:
- این بابا توهم زده ، آوردمش برا ترک.

نقل قول:
- ایشان کی شما هستند؟

نقل قول:
- کروشیو دیگر چیه؟


لحنتون تغيير ميكنه. يكنواخت نيست. يا بايد همه رو كتابى بنويسيد... كه اين خيلي حوصله سر بر ميشه. يا توصيفات رو كتابى و ديالوگ هارو محاوره و يا كلا محاوره. يه پيشنهاد ميدم... يه بار امتحان كنيد و كلا محاوره بنويسيد. يعني همونجوري كه حرف ميزنيد بنويسيد. هم ديالوگ هارو وهم توصيفات رو. من اين مدل نوشتن رو دوست دارم. هم سريع تر و روون تره و هم يه حالت صميمى و راحت داره. نگاه كنيد الان:

در حینی که مرگخوارا خانه ریدل را چراغانی می کردند ، اربابشان در دردسر افتاده بود !

درست همون موقعى كه مرگخوارا داشتن خونه ريدل رو چراغونى ميكردن، اربابشون تو كمپ ترك اعتياد، تو دردسر افتاده بود!


نقل قول:
بلی و در حینی که مرگخوارا خانه ریدل را چراغانی می کردند ، اربابشان در دردسر افتاده بود !


اين، اون بخشى بود كه من دوس داشتم! يه پايان خوب.
با اشاره به مرگخوار پارتى، دست نويسنده بعد رو باز گذاشتين كه باز بره راجع به اتفاقات خونه ريدل تكونى بنويسه و يا راجع به كمپ.

نسبت به پست هاي قبليتون بهتر بود. فقط يه مشكل وجود داشت.. سياه نويسي! شما ميخواستين مرگخوار شيد... توى درخواست مرگخواريتون هم بهتون گفتم كه مرگخوارا بايد سياه بنويسن. يعني مثلا ما نميگيم " ولدمورت جيغ زد!" اين كاملا سفيده. ما ميگيم لرد يا لردسياه... هميشه تو نوشته ها، در نهايت طنز و لودگى، باز ابهت لرد رو حفظ ميكنيم. همينشم خنده دارش ميكنه. پس باز اگه بخوايم جمع بندى كنيم:
١-شكل ظاهري پستتون به خوبي كنترل شده بود.
٢-سوژه هارو تا جاي ممكن جلو نبريد و بهشون مسير نديد...حداقل فعلا.
٣-لحن پستتون رو ثابت و يكنواخت نگه داريد.

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۲ ۱۲:۱۱:۲۱

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.