بررسى
پست شماره ٤٥٧، باشگاه دوئل، شما ايچيكاوا:
نقل قول:
_نجینی! قراره ما میگو و ماهی و نهایتا کوسه بود. اونقدر نزدیک نشو. اون نهنگه. معده تو اون همه گنجایش نداره. نمیتونی بخوریش!
خوب بود اين ديالوگ.
اصولا فلش بك جايى قابل قبوله كه ارزش جدا شدن خواننده از داستان رو داشته باشه. و به نظر من، اينجا به جا بود. مشخص شد كه لرد اونجا چيكار ميكنه.
به نظرم فلش بك توضيح بيشتر نميخواست. كوتاه بود و روشن.
نقل قول:
لرد یک نگاه "چغندر تو مخ لکلکی که تو رو بجای فرزند برامون فرستاد"حواله نجینی کرد.
_اهم! خب...ما برای اهداف سیاه و پلیدمون اینجا هستیم. الان یادمون اومد. ولی شما، تو چرا اینجایی؟
_من که...پدر ژپتو هم محلهایمون بود ازم خواست بیام دنبال پینوکیو. چون من خیلی جادوگر توانمندیم و دنبال استعدادم هستم و شاید استعدادم پیدا کردن باشه اومدم.
_خب؟ پینوکیو هم اینجاست؟
_نه! نهنگو اشتباه اومدم.
نهنگ رو اشتباه اومدم!

خيلى خوب بود.
شما طنز ديالوگ ها خوب بود. كم نبود، زياده روي هم نبود. به اندازه و كافي بود.
نقل قول:
مرگخوران/حین انجام خفن ترین شیوه ممکن برای نجات ارباب
_اممممم...رودولف! مطمئنی این راه درسته؟ طبق نقشه، ما الان تو پیچ لوزالمعده باید باشیم نه سر کبد! ۳۵ بار قبلی هم دقیقا از همین جا رد شدیم.
مرگخوران/حین انجام خفن ترین شیوه ممکن برای نجات ارباب
_اممممم...رودولف! مطمئنی این راه درسته؟ طبق نقشه، ما الان تو پیچ لوزالمعده باید باشیم نه سر کبد! ۳۵ بار قبلی هم دقیقا از همین جا رد شدیم.
بين تيتر و ادامه پست يه فاصله بزنيد كه جدا شن.
اما طول پستتون زياد نبود. ميتونستين به جاي تيتر زدن، توصيف كنيد.
شما، "ارباب" لقبيه كه مرگخوارا لرد رو باهاش خطاب ميكنن. نويسنده پست بايد بي طرف بنويسه. استفاده از لقب هايي كه نشون دهنده جبهه ما، يا علاقمون به شخص خاصيه بسيار توجه خواننده رو جلب ميكنه و اين خوب نيست.
نقل قول:
توضیح: شما توسط جانوری(هر چی که مایل باشین) بلعیده می شین. توضیح بدین که چرا و چطوری بلعیده شدین...تو شکم جانور چیکار کردین...و بعدش چی شد.
خب... معلومه چرا و چطوري بلعيده شدين. البته شما نه، لرد معلومه. معلومه تو شكم نهنگ چيكار كردين... ولى بعدش معلوم نيست چى شد.
مرگخوارا اومدن تو شكم نهنگ و گم شدن. پست رو جوري تموم كردين كه انگار پست يكى مونده به آخر يه سوژه ادامه داره. كمى با عجله تموم شد.
البته اين مشكليه كه اغلب تو پست هاي طولاني باهاش رو به رو ميشيم. به آخرش كه ميرسيم، خسته شديم و كمي بي حوصله مينويسيم.
بهتر اينجور مواقع اگه حس كردين كه داريد با عجله مينويسيد، كمي به خودتون زمان بديد و استراحت كنيد و دوباره شروع كنيد.
موفق باشيد.
.....................................
بررسى
پست شماره ١٤٨، افسانه جان جانان، پنه لوپه كليرواتر:
خب پنه لوپه. بياين يه نگاه به نقد قبلي بندازيم ببينيم چي به چي بوده.
نقل قول:
١-شكل ظاهري پستتون به خوبي كنترل شده بود.
٢-سوژه هارو تا جاي ممكن جلو نبريد و بهشون مسير نديد...حداقل فعلا.
٣-لحن پستتون رو ثابت و يكنواخت نگه داريد.
خب... شكل ظاهرى پست كه خوبه.
راجع به مورد دوم بايد صحبت كنيم.
و لحن پست هم كنترل شده بود و اين هم خوبه.
نقل قول:
رودولف نفس عمیقی کشید .
- پرنسس ، خواهشا یکم به من وقت بدین . دو روزه می دمش!
- فیس ، مگه پاپا بازیچه ی دست توئه مردک ؟ پول پاپا رو بده! 
توجهتون به شخصيت ها خوب بود. نجينى پستتون هم خوب و مطابق ايفاى ايشون بود.
يه نكته اي وجود داره و اون اينكه طنزنوشتن به هر شکل و به هر قیمتی خوب نیست. خیلی چیزا هست که نوشتنش ممکنه عده محدودی رو بخندونه...ولی کیفیت نوشته رو پایین میارن. باید مواظب اینا بود.
نقل قول:
رودولف نگاهی به دور و بر انداخت . سپس خم شد و در گوش بانو نجینی به آرامی گفت:
بانو نجينى، يه لقب مشخص و مستقيم از طرف مرگخواراس. لقب هایی که جبهه ها یا میزان علاقه به شخصیت ها رو تعیین می کنن، موقع خوندن خیلی جلب توجه می کنن. گاهى و در بعضي از سبك ها قابل قبوله. مثلا موقع خاطرات نوشتن كه داريد اول شخص مينويسيد. ولی این سبک، سبکیه که نویسنده باید خنثی باشه. بی طرف به نظر برسه. حداقل مستقیم نظرشو نگه. مثلا منِ مرگخوار تو توصيفاتم نمينويسم ارباب يا دامبل. موقع نوشتن بايد بي طرف باشيد. يعني جبهه شما، تأثير روي خواننده نذاره.
خب، رسيديم باز به صحبت اصليمون.
ببينيد ما يه سوژه اصلي داريم. كه الان سوژه اصلى اينه كه مرگخوارا شغل های جدیدی دارن. براى اينكه تند تند نگيم و تموم نشه، يه سوژه فرعى هم گاهي اضافه ميكنيم. و اينجا سوژه فرعى اینه که نجینی داره نصف درآمدشونو برای لرد جمع می کنه. سوژه فرعي نبايد پيچيده و سخت بشه.
این که برای این سوژه فرعی قانون جدیدی بذاریم، نویسنده رو بیش از حد درگیر این سوژه می کنه. این اتفاقیه که نباید بیفته.
الان شما اشاره كرديد كه مرگخواراي متأهل نياز ندارن كه نصف درآمد رو بدن به لرد. خب... اين الان چه نفعي براي سوژه داره؟
الان كلا مرگخوارا ميرن واسه ازدواج كردن و كلا و داستان عوض ميشه و از مسير سوژه خارج. اين ايده، ايده ى خوبيه. اما نه به عنوان يه سوژه فرعى يه سوژه فرعى ديگه.
نقل قول:
به سرعت به کوچه ناکترن آپارات کرد و تازه وقتی حرف رودولف را باور کرد که آرسینوس را در حال بوسیدن دست آماندا دید! باید این خبر را هر چه سریع تر به پدرش می رساند!
الان نفر بعدی باید نجینی رو ببره سراغ لرد...
سوژه رو ساده پیش ببرین یعنی همین. یعنی وقتی نجینی داره یکی یکی به مرگخوارا سر می زنه و نصف درآمدشونو می گیره، به همین کار ادامه بده! یهو ول نکنه و برگرده پیش لرد. این تغییره. تغییر همیشه بد نیست. ولی شناختن و تشخیص تغییرای خوب احتیاج به کمی تجربه داره.
خب... بازم بياين يه جمع بندى كنيم.
١.شخصیت ها وشكلك ها خوب بودن.
٢.اون جمله هاي مبهم و پيچيده، ساده و روشن تعریف شدن. و اين خوبه.
٣.هنوز هم بايد در مورد پيش بردن سوژه ها صحبت كنيم. تو اين پست، برای پیش بردن داستان و خرج کردن سوژه ها عجله نداشتين. فقط درباره رودولف و نجینی نوشته. که اینم نکته خوبیه. پرداختن به شخصیت های کمتر باعث می شه بیشتر و بهتر روشون تمرکز کنیم.
ولي بازم يه قانون مشخص شده واسه سوژه.
بيينين ازتون ميخوام كه يه پست بزنيد. يه تاپيك انتخاب كنيد و سوژه رو ادامه بدين.
به اين شكل كه هيچ تغييري تو روند سوژه ايجاد نشه. هيچ تكوني نخوره. بدون عجله، فقط كشش بديد.
مثلا فك كنيد كه يه صحنه داريم كه مرگخوارا (حالا يا محفلي ها) نشستن دور هم و ميخوان راجع به يه موضوعي تصميم بگيرن. ميشه تو يه پست اينا شروع كنن به بحث و تصميم بگيرن و در انتهاي پست، برن كه تصميمشون رو با لرد در ميون بذارن. اما اين چيزي نيست كه ميخوايم.
چيزي كه من ميخوام اينه كه مثلا آرسينوس جلسه رو شروع كنه. ولي كراب حواسش پرت آرايشش باشه. هكتور وسط جمع شروع به درست كردن معجون كنه. وينكي زمين رو تميز كنه و كلا هيچكس حواسش به صحبت هاي آرسينوس نباشه. بعد آخر پست آرسينوس بياد حواس اينارو جمع كنه و جلسه تازه شروع بشه.
موفق باشيد.