هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 373 گورستان ریدل ها، آستریکس:


نقل قول:
آرسينوس که متوجه ميشه لرد زندس از خوش حالي نقابش شاخ در مياره و جلوي لرد بندري ميرقصه
خلق و توصیف صحنه طنز، یکی از سخت ترین انواع طنزه. از این نوع شروع نکنین به نظر من. اول برین سراغ شخصیت ها...دیالوگ ها...این یکی احتیاج به مقداری تجربه داره. شاید تجربه هم داشته باشین ولی کافی نیست. چون این صحنه خنده دار نشده. و وقتی پستمون با این شروع بشه، باعث می شه خواننده یه قضاوت کلی درباره ما داشته باشه که شاید هم درست نباشه.
وقتی کلمات برای توصیف کافی هستن، از شکلک استفاده نکنین. مخصوصا در قسمت های توضیحی. رقصیدن کار مشخصیه. شکلک کامل ترش نکرده. برای همین لازم نیست.


نقل قول:
_ اهاي ديونه از جلو تلوزيون بزن به چاک.
_ بله؟ چشم ارباب.
_ ديدي چيکار کردي! قسمت مهم سريال از دست دادم , همون قسمتي که چند روزه منتظرشم , همون قسمتي که پسره به عشقش ميرسه و روبوسي مي کنن بعدشم پسره خودش و دختر رو ميکشه.
ملت مرگخوار:
لرد داشت تو گوشی فیلم می دید...نه؟
ولی اهمیت زیادی نداره. دیالوگ ها و شکلک ها خوب بودن...ولی می تونستن کمی محکم تر باشن! دیالوگ لرد کمی احساسی تر و صورتی تر باشه که بیشتر بهش نیاد! و عکس العمل مرگخوارا متعجب تر و متاسف تر. اینجوری کمی ساده شده.


نقل قول:
مرگخوارا بازم نگاه معني داري به ارسينوس مي کنن و بهش ميفهمونن که يالا باس بکشيش , ارسينوس يه لحضه مات شد. تو دلش ميگفت بکشه , نکشه , بکشه و لرد خوب شه , نکشه بشينه با لرد سريالو تماشا کنه. بلاخره ارسينوس تصميمش رو گرفت. ارام ارام به پشت سر لرد ميره , روي سر کچل لرد خيره ميشه , اشک توي چشم هاي پشت نقابش جمع ميشن , چوبدستيش رو بيرون مياره , اروم اروم بالا ميبره , نفس ها در سينه هپس , چوب دستي پشت سر لرد قرار ميگيره و لحضه موعود...
لحظه!
معمولا موافق بیش از حد محاوره ای نوشتن نیستم. در حد "باس بکشیش"...ولی این جا آزار دهنده نبود.
اینجا هم به نظرم باید پررنگ تر نوشته می شد. شما خوب شروع می کنین. ولی ضربه رو اونقدر محکم نمی زنین که تاثیر بذاره. مسیرتون درسته ولی ساده می نویسین. همین ساده نوشتن ممکنه حوصله خواننده رو سر ببره. این صحنه جالب بود. آرسینوس می ره پشت سر لرد...تردید می کنه. اشک تو چشاش جمع می شه. یاد خاطراتش میفته...اینا کمی باید مستقیم تر نوشته می شدن. قوی تر.
تا وقتی فاعلتون عوض نشده، لازم نیست اسمشو ببرین. اینجا "آرسینوس" اضافیه. موقع خوندن خیلی راحت متوجه اضافی بودنش می شین:
نقل قول:
بلاخره ارسينوس تصميمش رو گرفت.



نقل قول:
لرد: ده يکي بره اون درو باز کنه ديگه مرسي اه.
این "مرسی اه" رو در اسرع وقت ترک کنین!


نقل قول:
_ به نام مرلين. به لرد ولدمورت بگوييد کسي که زنگ درتون رو زده و اين نامه رو جلوي در گذاشت , کسي نيست جز يه مردم ازار.
بازم ایده بد نیست...از این نظر که سوژه رو پیش نبرین و جلوی آرسینوس رو بگیرین. ولی محتوای نامه باید کمی مسخره تر می شد.
مثلا...چرا نامه ای از طرف یه شخصیت آشنا(ترجیحا سفید)نباشه؟ اینجوری سوژه های بیشتری دارین.
هیچ جمله و دیالوگ و حرکتی رو، تا وقتی که امکان و فرصتی برای متفاوت کردنش دارین، ساده ننویسین.


نقل قول:
ليني که بدجور تحقير شده بود در عرض هزارم ثانيه همه سيم هاي مغزيش اتصال پيدا کرد و با عصبانيت نامه رو تيکه پاره کرد. از در رد شد و وارد اتاق لرد و مرگخوارا شد.
عکس العمل لینی و عصبانیتش با محتوای نامه خیلی جور در نمیاد. یا نامه باید تحقیر آمیز تر می شد و یا لینی آروم تر.
اون شکلک آخر مال لینی بود...ولی به لینی بر نمی گرده. عصبانیت نویسنده رو نشون می ده! شکلک ها فقط تو دیالوگ ها هستن که حالت شخصیت رو نشون می دن. یا جایی که مستقیما بنویسین فلانی به حالت ( ) رفت تو اتاق. که این جا هم تا جایی که امکان استفاده از کلمات رو داریم، بهتره از شکلک استفاده نکنیم.


پست شما از نظر پیش نبردن سوژه خوب بود. کمی ساده می نویسین. این باید تقویت بشه. راهش هم استفاده از شخصیت هاست. از شخصیت ها باید قوی تر و پررنگ تر استفاده کنین. اگه آرسینوس نقاب داره، اشاره به نقابش کافی نیست. باید فکر کنین تو این موقعیت چه استفاده ای می شه از نقابش کرد؟ یا از حشره بودن لینی...یا از هر ویژگی هر عضو دیگه ای.
لردتون در حالت عادی نبود. برای همین در مورد شخصیت اون نمی تونم چیزی بگم.

مواظب غلط های املایی هم باشین...هپس آخه؟


موفق باشید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶

گریفیندور

آستریکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۹:۱۹ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از شبانگاه توی سایه ها.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گریفیندور
پیام: 275
آفلاین
سلام درخواست نقد این رول رو دارم. مرسی اه.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۱۲ یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
لطفا اسم نقد کننده نبرین.

نقدا رو شانسی انتخاب نمی کنیم. درخواست نقد، درخواست کننده هایی که فقط از من نقد می خوان رو خودم انجام می دم. چون می شناسمشون. بقیه رو بلاتریکس لطف می کنه.


..........................


ادوارد


نقل قول:
سلام, بعد مدت ها دوباره پس زدم. اگه میشه نقد کنید.
پس زدی ادوارد؟ چی رو پس زدی؟!


بررسی پست شماره 275 آموزشگاه مرگخواری، ادوارد قیچی:


شما یه اشکالی دارین که از همون اول پستتون مشخصه...شروع می کنین...ولی ادامه نمی دین!
وقتی دارین طنز می نویسین شجاع باشین. چیزی رو که شروع کردین جلو ببرین. تا جایی که جا داره:
نقل قول:
آرسینوس از درون شکست, نا امید شد, خورد شد, دوباره سر هم شد و شکست عشقی خورد.
این جور توصیف ها برای این که خنده دارتر بشن، باید خیلی برن جلوتر. باید خیلی اغراق آمیز تر و پررنگ تر و غیر قابل باورتر باشن. یه نمونه دیگش هم اینجاست:
نقل قول:
درحالی که تاج نیمه جونش رو بغل کرده بود همش با خودش حرف میزد.
- چرا؟ چرا اون؟ چرا من نه؟
این حرف زدن هم باید بیشتر می شد که حالت هذیون گفتن به خودش می گرفت. آرسینوس می تونست بیشتر با تاج نیمه جونش درد دل کنه.
این اصطلاح "تاج نیمه جون" خوب بود. ارزش و اهمیت مضحکی رو که آرسینوس به تاجش می داد رو نشون می ده. مخصوصا دیالوگ های بعدی این حالت رو تقویت کرده و خیلی خوب بودن:
نقل قول:
- اون زندس, می بینین؟ داره نفس میکشه!
-مرگخوار ها:
- بلا... بلا تو باید کمکش کنی.
خیلی خوب از موقعیت استفاده کردین. طنز خیلی خوبی ایجاد شده. یه موقعیت و یه شخصیت...و اغراق قسمت های مناسب.


نقل قول:
- نه الان سرم شلوغه, دارم دندون های رودولف رو تاکسیدرمی می کنم یادگاری بمونه.
تاکسیدرمی کلمه مناسبی برای این قسمت و این کار نیست...ولی اصلا توی ذوق نمی زنه. بلاتریکس می تونه همینو گفته باشه...بامزه هم شده اتفاقا.


نقل قول:
مرگخوار ها همچنان پوکر فیس وارانه به آرسینوس که تاج حکومتش رو بغل کرده بود نگاه می کردن که یکهو صدای فیس عجیبی اومد و پرنسس نجینی وارد صحنه شد.

- فیسس. پاپا گفت زود تر کارو تموم کنی سینوس وگرنه شام من میشی.فیسس.
فاصله لازم نبود. دیالوگ مال نجینیه.
از نجینی خوب استفاده کردین.


نقل قول:
نجینی بعد از گفتن این جمله ی تهدید آمیز, خیلی شیک فیس فیس کنان از صحنه خارج شد. بعد از خارج شدن پرنسس نجینی آرسینوس بلند شد, خرده های تاج حکومتش رو داخل جیبش ریخت, کرواتش رو مرتب کرد و روی صندلیش نشست.
- کی داوطلب شده بود که سیاهیش رو بسنجم؟
قضیه شکستن تاج رو از نفر قبلی گرفتین. کل پستتون بهش پرداختین و در پایان سوژه رو برگردوندین به مسیر اصلیش. این کارتون خیلی خوب بود. هم از نظر احترام گذاشتن به سوژه های فرعی و کوچیکی که ایجاد شدن و هم از نظر فراموش نکردن سوژه اصلی. شما کلا در "خرج نکردن سوژه" خیلی خوب عمل می کنین. قبلا در تموم کردن پست ها ایراد داشتین ولی پایان این پست عالی بود.


ادوارد رو هم فراموش نکنین. ادوارد مرگخواره. می تونه تو این موقعیت حضور داشته باشه. حتی به اندازه یک دیالوگ یا یک توصیف. مثلا یه گوشه ای سرگرم هرس کردن رز باشه...یا تاج آرسینوس که شکست، با عجله میومد طرفش که بده من درستش کنم و با قیچیاش تاج رو تیکه تیکه می کرد.


پست شما خوب بود. شخصیت ها خوب بودن...سوژه خوب پیش رفته. طنز می تونه قوی تر بشه. با کمی اغراق بیشتر. ولی به همین حالت هم خیلی خوبه. نکته های خوبی رو می بینین و می گیرین.


....................

لینی

پیکس...نقد آخه؟...واقعا؟


بررسی پست شماره 602 خانه ریدل ها، پیکس!


نقل قول:
+ تو این پست فاز دخالت نویسنده منو گرفته بود، ولی هی زدم تو گوشش. مثلا تهش می‌خواستم بنویسم و بوق بر هر آنکه تصور می‌کنه لینی موفق نخواهد شد.
دقیقا با همون شکلک.
اولین خط بعد از دیالوگ اول هم که به نظر میاد وضعیت مشابهی داره.
تو که نه دیگه حشره. این توصیه ها برای کسیه که تازه شروع کرده. یا هنوز تشخیص نمی ده کجا دخالت اشتباهه. جنابعالی فکر می کنیم تشخیص بدی!


نقل قول:
+ همیشه وقتی چند نفر پشت سر هم دیالوگ می‌گن، دوبار اینتر می‌زنم بعد از پاراگراف، و بعد شروع می‌کنم به نوشتن دیالوگا. اصن دستم نمی‌ره یه اینتر بزنم. عیبی داره؟ حتی با وجود اینکه توصیفات قبل از پاراگراف مختص به همون افراده؟
نه...چرا عیبی داشته باشه؟ اون دیالوگای پشت سر هم بهتره از پاراگراف جدا بشن. حالا کمی جدا بشن یا خیلی جدا بشن، اهمیت زیادی نداره.


نقل قول:
مرگخوارا اطاعت می‌کنن و می‌رن که دور شن.
برای لرد عجیب بود که صدای وزوزهای حاصل از بال‌بال‌زدن لینی به گوشش نمی‌رسید. شاید کوچیک بودن لینی اونقدرا هم بد نبود!

- از در برین. از درم بیاین تو. درو برای همین ساختن.

شاید هم بد بود! مرگخوارانی که بی صدا وارد خلوت ماریِ لرد بشن؟ نمی‌خوایم نمی‌خوایم!
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظه‌ای سرجاشون متوقف می‌شن و نگاهی به دستگیره‌ی در می‌ندازن.
این جاش بود دیگه؟
اظهار نظره اشکالی نداره...ولی به نظرم ترتیب نوشته ها و دیالوگ، این قسمت رو کمی نامفهوم کرده:
مرگخوارا اطاعت می‌کنن و می‌رن که دور شن.
برای لرد عجیب بود که صدای وزوزهای حاصل از بال‌بال‌زدن لینی به گوشش نمی‌رسید. شاید کوچیک بودن لینی اونقدرا هم بد نبود!
شاید هم بد بود!
مرگخوارانی که بی صدا وارد خلوت ماریِ لرد بشن؟ نمی‌خوایم نمی‌خوایم!

- از در برین. از درم بیاین تو. درو برای همین ساختن.
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظه‌ای سرجاشون متوقف می‌شن و نگاهی به دستگیره‌ی در می‌ندازن.


قسمت بالا و پایین بهتر بود اینجوری جدا می شدن. "خلوت ماری" هم اصطلاح خوبی بود.


نقل قول:
مرگخوارا که باز هم قصد داشتن از زیر در و سوراخ کلید خارج شن، با فریاد لرد لحظه‌ای سرجاشون متوقف می‌شن و نگاهی به دستگیره‌ی در می‌ندازن. دستگیره، در نقطه‌ای بسیار دور دور دورتر از دسترس قرار داشت. طوری که یکی از مرگخوارا از شدت این که سرشو بالا برد تا دستگیره رو ببینه، از پشت کف زمین پخش شد.
صحنه بامزه بود. از اون بامزه های ساده ای که نباید زیاد هلش داد! فعل آخرت کمی به نظر من زیاد بود. کمی "هل دادن" و تلاش برای خنده دارتر شدن بود. بهتر بود ساده نوشته می شد.


نقل قول:
- نکنه انتظار دارین ما درو براتون باز کنیم؟

- نه ارباب، ولی من می‌تونم. دستگیره جلومه ارباب. من حشره‌ی توانمندی‌ هستم. کوچولوام ولی می‌دونم که می‌تونم.
پستت کمی حالت حواس پرت داره! جمله هاش کمی پس و پیشن...کلمه های اضافه توش هست. و این اتفاقیه که معمولا تو پستای تو نمیفته. الان اینجا "ولی من می تونم" درست نیست. باید "من می تونم" خالی می شد. یا می گفت اینا نمی تونن، ولی من می تونم.


نقل قول:
لینی که روونا داده بود به اون دو بال پرواز، دستگیره رو درست پیش روی چشماش می‌دید.
جمله نامرتب! که به نظر عمدی می رسه ولی جالب نیست. "لینی که روونا به او دو بال پرواز داده بود" بهتر می شد.


نقل قول:
مرگخوارا به محض شنیدن این حرف بدو بدو از زیر در عبور می‌کنن. اما لینی همچنان در تلاشی وصف‌ناپذیر سعی داشت تا دستگیره‌ی درو بچرخونه!
به نظر من نباید اینجا تموم می شد. این یه قضیه کوچولوی جالبه که خودت خلق کردی. خودت هم باید تمومش می کردی. الان طوری به نظر رسیده که انگار قضیه مهمیه و باید ادامه پیدا کنه.
تو بهترین "تموم کننده" ای هستی که تو سایت سراغ دارم. یکی از بهترینا نیستی. بهترینی. برای همینه که هر پستی می زنی، فورا ادامه داده می شه. البته یه بدی داره...فعالیتت زیاده ولی دیده نمی شی. ولی عوضش برای سایت مفیدی! شاد باش!
این پستت به خوبی قبلیا تموم نشده. باز در مقایسه با کل سایت خیلی خوبه ها...ولی در مقایسه با پست های خودت، یه پله پایین تره.
طنزت هم همین حالت رو داره. طنزای تو خیلی وقتا عالی می شن. طنز این پست فقط خوب بود. خوب و سرگرم کننده.


دور شو پیکس. از زیر در یا از هر جای دیگه.

.................

نارسیسا


سلام

نقل قول:
نمیدونم شاید چون من تازه وارد جو سوژه ها شدم اینجوری هستم ولی چرا بعضی اوقات بعضی سوژه هارو هرکاری میکنم نمی تونم ادامه بدم؟!
آیا ایراد از منه ؟
آیا ایراد از سوژه است؟
نه بابا چرا ایراد از شما باشه. ایراد از سوژه اس. منم وقتی بخوام پست بزنم ده تا سوژه می خونم تا یکیشو انتخاب کنم. بجز خانه ریدل ها که باید بخونم و باید ادامه بدم.
گاهی به یه دلیلی تصمیم می گیرم تو یه انجمنی پست بزنم...ولی تو کل انجمن حتی یک سوژه قابل ادامه دادن نمی یابم! از ترغیب کننده گذشتم...خیلی از سوژه ها قابل ادامه دادن هم نیستن.
خودتونو مجبور نکنین. پستاتون خوب در نمیاد. سوژه یا حداقل موقعیت باید براتون جالب باشه که بتونین ادامه بدین.


بررسی پست شماره 479 زندگی به سبک سیاه، نارسیسا مالفوی:


نقل قول:
_ سنگ... شنل... چوب دستی!
سنگ شنل چوب دستی، ایده خوبی بود که تو پست قبلی داده شده بود و شما هم روش تاکید کردین. این که اینجوری بدون مقدمه و شکلک و توضیح نوشتین، باعث ایجاد اون تاکید شده که خیلی خوبه.


نقل قول:
لینی با جدیت تمام، شروع به توضیح دادن کرد.
_ معلومه دیگه... سنگو داغش کن بذارش رو شنل. سوراخ میشه دیگه!
خیلی خوب بود. مرگخوارا بچه نیستن...بازی هم نمی کنن. ولی جنبه های مختلف دارن. تو موقعیت های مختلف می تونن بچه بازی در بیارن...لجبازی کنن...جرزنی کنن! اینم موقعیت مناسبی بود که ازش خوب استفاده کردین. یه جسد دارن و کسی مایل نیست ازش نگهداری کنه. برای همین دست به هر کاری می زنه که از زیر کار در بره.
یه نتیجه غیر منطقی رو با یه مقدمه چینی منطقی می شه قبول کرد. موقعیتی ایجاد کنیم که توش کارای عجیب و غیر منطقی قابل باور به نظر برسن. خواننده قبولشون کنه.


لینی به چهره هم گروهانش نگاه کرد. بنظر نمی رسید حرفهایش کسی را قانع کرده باشد.
_ اگه گوشه ی سنگش تیز باشه چی؟ نمیشه ؟! سنگ جادو؟! بازم نه؟
این جاش هم خوب بود. سه شکلک تکراری و پشت سر هم هم خوب و به جا بودن. اگه یه شکلک در پایان دیالوگ می ذاشتین این تاثیر رو نمی ذاشت. دلیلش اینه که این جا لینی این جمله ها رو پشت سر هم نمی گه. یکی رو می گه...با اضطراب صبر می کنه...دومی رو می گه و بازم با اضطراب صبر می کنه. همین باعث می شه که برای هر جمله به شکلک جداگانه ای احتیاج داشته باشیم.

نقل قول:
مرگخواران با قیافه هایی به این شکل به لینی نکاه می کردند.
این کار رو تا جایی که ممکنه انجام ندین. شکلک رو جای کلمات نذارین. این جا شکلک اونقدر مهم نبود که نتونیم با هیچ صفتی جایگزینش کنیم، حتی اگه دقیقا همون معنی رو نمی رسوند. چون خیلی هم به اون معنی احتیاج نداشتیم.


نقل قول:
رز با یکی از برگهایش به رودولف اشاره کرد.
_ اصن مگه زن اون نیست؟ خب خودش جورشو بکشه دیگه!

با حرف رز همگی به سمت رودولف برگشتند.
پیشنهاد خوبی بود...و پیشنهاد خوب، یعنی ترغیب شدن خواننده به ادامه دادن. انتخاب مناسبی بود. پایان پست مهمه.


اگه اشتباه نکنم قبلا هیچ پستی از شما نقد نکرده بودم. چیزی برای مقایسه ندارم...ولی از شخصیت لینی خوب استفاده کردین. سوژه رو خوب پیش بردین. طنز خیلی پررنگی نداشت ولی استفاده درست و خوب از شخصیت لینی، خودش طنز مناسبی ایجاد کرده...و خیلی خوب تمومش کردین.


خوب بود.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۱ ۱۵:۱۴:۳۶



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
از سرتم زیادیه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
سلام و درود.

میشه منم درخواست نقد داشته باشم ازتون ارباب؟

در کنارش یک سوال هم داشتم...
نمیدونم شاید چون من تازه وارد جو سوژه ها شدم اینجوری هستم ولی چرا بعضی اوقات بعضی سوژه هارو هرکاری میکنم نمی تونم ادامه بدم؟!
آیا ایراد از منه ؟
آیا ایراد از سوژه است؟
آیا من زیادی عجول هستم؟
چرا ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا من نتونم بعضی جاها پست بزنم؟




?Why so serious


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۹:۱۵:۰۶ جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5472
آفلاین
سلام.

منم نقد می‌خوام.
می‌شه لطفا این پست منم نقد بفرمایید؟


+ تو این پست فاز دخالت نویسنده منو گرفته بود، ولی هی زدم تو گوشش. مثلا تهش می‌خواستم بنویسم و بوق بر هر آنکه تصور می‌کنه لینی موفق نخواهد شد.
دقیقا با همون شکلک.
اولین خط بعد از دیالوگ اول هم که به نظر میاد وضعیت مشابهی داره.

++ همیشه وقتی چند نفر پشت سر هم دیالوگ می‌گن، دوبار اینتر می‌زنم بعد از پاراگراف، و بعد شروع می‌کنم به نوشتن دیالوگا. اصن دستم نمی‌ره یه اینتر بزنم. عیبی داره؟ حتی با وجود اینکه توصیفات قبل از پاراگراف مختص به همون افراده؟


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۹ ۲۰:۵۱:۰۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۹ ۲۰:۵۴:۲۶



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۲۴ جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۶

مرگخواران

ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از باغ خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سلام, بعد مدت ها دوباره پس زدم. اگه میشه نقد کنید.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده

نهی از معروف و امر به منکر.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسى پست شماره ٤٥٧، باشگاه دوئل، شما ايچيكاوا:

نقل قول:
_نجینی! قراره ما میگو و ماهی و نهایتا کوسه بود. اونقدر نزدیک نشو. اون نهنگه. معده تو اون همه گنجایش نداره. نمیتونی بخوریش!


خوب بود اين ديالوگ.

اصولا فلش بك جايى قابل قبوله كه ارزش جدا شدن خواننده از داستان رو داشته باشه. و به نظر من، اينجا به جا بود. مشخص شد كه لرد اونجا چيكار ميكنه.
به نظرم فلش بك توضيح بيشتر نميخواست. كوتاه بود و روشن.

نقل قول:
لرد یک نگاه "چغندر تو مخ لک‌لکی که تو رو بجای فرزند برامون فرستاد"حواله نجینی کرد.
_اهم! خب...ما برای اهداف سیاه و پلیدمون اینجا هستیم. الان یادمون اومد. ولی شما، تو چرا اینجایی؟
_من که...پدر ژپتو هم محله‌ایمون بود ازم خواست بیام دنبال پینوکیو. چون من خیلی جادوگر توانمندیم و دنبال استعدادم هستم و شاید استعدادم پیدا کردن باشه اومدم.
_خب؟ پینوکیو هم اینجاست؟
_نه! نهنگو اشتباه اومدم.


نهنگ رو اشتباه اومدم! خيلى خوب بود.
شما طنز ديالوگ ها خوب بود. كم نبود، زياده روي هم نبود. به اندازه و كافي بود.

نقل قول:
مرگخوران/حین انجام خفن ترین شیوه ممکن برای نجات ارباب
_اممممم...رودولف! مطمئنی این راه درسته؟ طبق نقشه، ما الان تو پیچ لوزالمعده باید باشیم نه سر کبد! ۳۵ بار قبلی هم دقیقا از همین جا رد شدیم.


مرگخوران/حین انجام خفن ترین شیوه ممکن برای نجات ارباب

_اممممم...رودولف! مطمئنی این راه درسته؟ طبق نقشه، ما الان تو پیچ لوزالمعده باید باشیم نه سر کبد! ۳۵ بار قبلی هم دقیقا از همین جا رد شدیم.


بين تيتر و ادامه پست يه فاصله بزنيد كه جدا شن.
اما طول پستتون زياد نبود. ميتونستين به جاي تيتر زدن، توصيف كنيد.

شما، "ارباب" لقبيه كه مرگخوارا لرد رو باهاش خطاب ميكنن. نويسنده پست بايد بي طرف بنويسه. استفاده از لقب هايي كه نشون دهنده جبهه ما، يا علاقمون به شخص خاصيه بسيار توجه خواننده رو جلب ميكنه و اين خوب نيست.

نقل قول:
توضیح: شما توسط جانوری(هر چی که مایل باشین) بلعیده می شین. توضیح بدین که چرا و چطوری بلعیده شدین...تو شکم جانور چیکار کردین...و بعدش چی شد.

خب... معلومه چرا و چطوري بلعيده شدين. البته شما نه، لرد معلومه. معلومه تو شكم نهنگ چيكار كردين... ولى بعدش معلوم نيست چى شد.

مرگخوارا اومدن تو شكم نهنگ و گم شدن. پست رو جوري تموم كردين كه انگار پست يكى مونده به آخر يه سوژه ادامه داره. كمى با عجله تموم شد.
البته اين مشكليه كه اغلب تو پست هاي طولاني باهاش رو به رو ميشيم. به آخرش كه ميرسيم، خسته شديم و كمي بي حوصله مينويسيم.
بهتر اينجور مواقع اگه حس كردين كه داريد با عجله مينويسيد، كمي به خودتون زمان بديد و استراحت كنيد و دوباره شروع كنيد.

موفق باشيد.
.....................................

بررسى پست شماره ١٤٨، افسانه جان جانان، پنه لوپه كليرواتر:

خب پنه لوپه. بياين يه نگاه به نقد قبلي بندازيم ببينيم چي به چي بوده.

نقل قول:
١-شكل ظاهري پستتون به خوبي كنترل شده بود.
٢-سوژه هارو تا جاي ممكن جلو نبريد و بهشون مسير نديد...حداقل فعلا.
٣-لحن پستتون رو ثابت و يكنواخت نگه داريد.

خب... شكل ظاهرى پست كه خوبه.
راجع به مورد دوم بايد صحبت كنيم.
و لحن پست هم كنترل شده بود و اين هم خوبه.

نقل قول:
رودولف نفس عمیقی کشید .
- پرنسس ، خواهشا یکم به من وقت بدین . دو روزه می دمش!
- فیس ، مگه پاپا بازیچه ی دست توئه مردک ؟ پول پاپا رو بده!

توجهتون به شخصيت ها خوب بود. نجينى پستتون هم خوب و مطابق ايفاى ايشون بود.

يه نكته اي وجود داره و اون اينكه طنزنوشتن به هر شکل و به هر قیمتی خوب نیست. خیلی چیزا هست که نوشتنش ممکنه عده محدودی رو بخندونه...ولی کیفیت نوشته رو پایین میارن. باید مواظب اینا بود.

نقل قول:
رودولف نگاهی به دور و بر انداخت . سپس خم شد و در گوش بانو نجینی به آرامی گفت:

بانو نجينى، يه لقب مشخص و مستقيم از طرف مرگخواراس. لقب هایی که جبهه ها یا میزان علاقه به شخصیت ها رو تعیین می کنن، موقع خوندن خیلی جلب توجه می کنن. گاهى و در بعضي از سبك ها قابل قبوله. مثلا موقع خاطرات نوشتن كه داريد اول شخص مينويسيد. ولی این سبک، سبکیه که نویسنده باید خنثی باشه. بی طرف به نظر برسه. حداقل مستقیم نظرشو نگه. مثلا منِ مرگخوار تو توصيفاتم نمينويسم ارباب يا دامبل. موقع نوشتن بايد بي طرف باشيد. يعني جبهه شما، تأثير روي خواننده نذاره.

خب، رسيديم باز به صحبت اصليمون.
ببينيد ما يه سوژه اصلي داريم. كه الان سوژه اصلى اينه كه مرگخوارا شغل های جدیدی دارن. براى اينكه تند تند نگيم و تموم نشه، يه سوژه فرعى هم گاهي اضافه ميكنيم. و اينجا سوژه فرعى اینه که نجینی داره نصف درآمدشونو برای لرد جمع می کنه. سوژه فرعي نبايد پيچيده و سخت بشه.
این که برای این سوژه فرعی قانون جدیدی بذاریم، نویسنده رو بیش از حد درگیر این سوژه می کنه. این اتفاقیه که نباید بیفته.
الان شما اشاره كرديد كه مرگخواراي متأهل نياز ندارن كه نصف درآمد رو بدن به لرد. خب... اين الان چه نفعي براي سوژه داره؟
الان كلا مرگخوارا ميرن واسه ازدواج كردن و كلا و داستان عوض ميشه و از مسير سوژه خارج. اين ايده، ايده ى خوبيه. اما نه به عنوان يه سوژه فرعى يه سوژه فرعى ديگه.

نقل قول:
به سرعت به کوچه ناکترن آپارات کرد و تازه وقتی حرف رودولف را باور کرد که آرسینوس را در حال بوسیدن دست آماندا دید! باید این خبر را هر چه سریع تر به پدرش می رساند!


الان نفر بعدی باید نجینی رو ببره سراغ لرد...
سوژه رو ساده پیش ببرین یعنی همین. یعنی وقتی نجینی داره یکی یکی به مرگخوارا سر می زنه و نصف درآمدشونو می گیره، به همین کار ادامه بده! یهو ول نکنه و برگرده پیش لرد. این تغییره. تغییر همیشه بد نیست. ولی شناختن و تشخیص تغییرای خوب احتیاج به کمی تجربه داره.

خب... بازم بياين يه جمع بندى كنيم.

١.شخصیت ها وشكلك ها خوب بودن.
٢.اون جمله هاي مبهم و پيچيده، ساده و روشن تعریف شدن. و اين خوبه.
٣.هنوز هم بايد در مورد پيش بردن سوژه ها صحبت كنيم. تو اين پست، برای پیش بردن داستان و خرج کردن سوژه ها عجله نداشتين. فقط درباره رودولف و نجینی نوشته. که اینم نکته خوبیه. پرداختن به شخصیت های کمتر باعث می شه بیشتر و بهتر روشون تمرکز کنیم.
ولي بازم يه قانون مشخص شده واسه سوژه.

بيينين ازتون ميخوام كه يه پست بزنيد. يه تاپيك انتخاب كنيد و سوژه رو ادامه بدين.
به اين شكل كه هيچ تغييري تو روند سوژه ايجاد نشه. هيچ تكوني نخوره. بدون عجله، فقط كشش بديد.

مثلا فك كنيد كه يه صحنه داريم كه مرگخوارا (حالا يا محفلي ها) نشستن دور هم و ميخوان راجع به يه موضوعي تصميم بگيرن. ميشه تو يه پست اينا شروع كنن به بحث و تصميم بگيرن و در انتهاي پست، برن كه تصميمشون رو با لرد در ميون بذارن. اما اين چيزي نيست كه ميخوايم.
چيزي كه من ميخوام اينه كه مثلا آرسينوس جلسه رو شروع كنه. ولي كراب حواسش پرت آرايشش باشه. هكتور وسط جمع شروع به درست كردن معجون كنه. وينكي زمين رو تميز كنه و كلا هيچكس حواسش به صحبت هاي آرسينوس نباشه. بعد آخر پست آرسينوس بياد حواس اينارو جمع كنه و جلسه تازه شروع بشه.

موفق باشيد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۶

پنه‌لوپه کلیرواترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۳ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
از مرگ خوشم نمی آد، ولی ازش نمی ترسم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 104
آفلاین
با درود :
می شه اینو
نقد کنین؟


نگاه کن ، خون زیادی ازت می رود!
درد داری!
داری می میری!
آیا این آخر کار است؟
از مرگ می ترسی؟
یک ریونکلاوی نباید از مرگ بترسد !
مرگ چیزی جز افق نیست!
و افق فقط محدوده ی دید ما است!
و مرگ نیز چیزی جز پیمان با تاریکی نیست!
پس؛
«روحش هنوز زنده س»


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۶

شما ایچیکاوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۷ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۰:۳۲ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 38
آفلاین
سلام.

این رو اگه نقدش کنید ممنون میشم.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۰ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
فرزندم...تو هر درخواست، فقط نقد یک عدد پست رو می خواییم. که طرف مجبور نشه همون حرفا رو تکرار کنه.


بررسی پست شماره 290 نیروگاه اتمی، فرزندمان نجینی:


نقل قول:
خلاصه:

در نیروگاه انفجاری رخ داده و هر کدوم از مرگخوارا به جایی پرتاب شدن. همشون یکی یکی به خونه بر می گردن. اما متوجه شدند که لرد نیست. لرد به جایی پرت شده بود و مرگخوارها به این نتیجه رسیدند که منتظر برگشتن لرد بشن و مشغول چراغونی کردن خانه ریدل شدن. از طرف دیگه لرد که اشتباهی بعنوان یک فرد معتاد دستگیر میشه، به کمپ ترک اعتیاد برده میشه!
خلاصه خیلی خوب و درست و کامل بود. به این اشاره می کنم که بقیه هم ببینن. خلاصه خوب، نقش مهمی در ادامه پیدا کردن سوژه داره.
تاپیک تازه پست خورده رو خلاصه نمی کنیم. چون وقتی خلاصه رو بذاریم، پست های قبلی دیگه خونده نمی شن. بهتره یک هفته از تاریخ آخرین پست گذشته باشه. مگه این که بخواییم چیزی رو اصلاح کنیم یا قصد و هدف خاصی داشته باشیم. اینجا هم قرار بود سوژه رو به طرف نجینی هدایت کنیم. برای همین خلاصه اشکالی نداشت.


پست کمی طولانیه. وقتی هدف خاصی داریم، این طولانی بودن اشکالی نداره. ولی قسمت هایی وجود داشت که به نظرم می تونست کوتاه تر باشه. مثلا:

نقل قول:
مامورینِ کمپ که متوجه شدند با این سوال و جواب‌ها به جایی نمی‌رسند، لرد را به یکی از اتاق‌های کمپ بردند. همانطور که او را با خود می‌کشیدند، فریاد میزد و کروشیو و آواداهای زیادی گفت که بدون چوبدستی هیچ ثمری نداشتند.

بالاخره او را داخل اتاقی انداختند و درِ اتاق با صدای غژ غژی بسته شد. لرد با دو دست میله‌های روی دریچه‌ی در را گرفته بود تصویر کوچک شده
و قصد داشت به اعتراض خود ادامه دهد، ولی آنها دیگر رفته بودند.

لرد همانجا پشتِ در نشست و بالاخره تصمیم گرفت با رویایی ساختگی به ذهن کله زخمی نفوذ کند!
این قسمت به نظرم لازم نبود اینقدر طول بکشه. تو دو سه خط می تونستیم برسیم به اینجا.


نقل قول:
همان لحظه، محفل ققنوس
سوژه ها رو تا جایی که ممکنه از موضوع تاپیک خارج نمی کنیم. اگه به هر دلیلی مجبور شدیم این کار رو انجام بدیم(مثل شما) باید سعی کنیم تا جایی که ممکنه سریع تر جمع و جورش کنیم و برگردیم به تاپیک.


نقل قول:
محفلی‌ها دور میز آشپزخانه نشسته بودند و داشتند کاهو میخوردند.
این قسمت جا داشت بیشتر توضیح داده بشه. برای یه سیاه، فرصت خوبی بود که درباره محفل بنویسه. ولی پست شما قرار بود به جایی برسه و همینجوری هم به اندازه کافی طولانی شده. شاید اجبارا صرفنظر کردین ولی در حالت عادی از این فرصتا نگذرین. حتی جمله بعدش هم می تونست اغراق آمیزتر بشه:
نقل قول:
هری درحالیکه چنگال خود را در کاهوها فرو میکرد زخم‌ش تیر کشید



نقل قول:
لرد را دید که هدویگ را طناب‌پیچ کرده و چوبدستی‌اش را زیر هدویگ گرفته و به هدویگ کروشیو میزند:

- کروشیو!
-

هری بعد از دیدنِ این تصاویر نگاهی به هدویگ که درون قفس‌ش تلویزیون تماشا میکرد انداخت و با خنده‌ی کج مسخره‌ای با صدایی در ذهن‌ش گفت:

- متاسفم ولدمورت. این کلک‌ها دیگه کهنه شده. الانم ما داریم ناهار میخوریم. یه وقت دیگه مزاحم شو!
ایده خوب بود...شکل اجراش نه زیاد. به نظر من نباید اینقدر خونسرد و حتی تمسخر آمیز برخورد می کرد. مخصوصا دیالوگش...
می تونست هدویگ رو نگاه کنه و یه نفس راحت بکشه که هدویگ جلوی چشمشه و اتفاقی براش نیفتاده. همین.


نقل قول:
- پرنسس لطفا در رو باز کنید، اگه ارباب برگردن و ببینن که شما غذا نخوردین خیلی ناراحت میشن. این یکی رو امروز خودم شخصن درست کردم.

در مطابق معمول باز شد و دم نجینی از چارچوب در خارج شد و سینی غذا را داخل بُرد. چند ثانیه بعد در به شدت باز شد و سینیِ محتویِ دستِ راستِ رودولف که کباب شده بود جلوی پای بلاتریکس، روی سینی شام دیشب که سالادی از انگشتان پای هکتور بود افتاد و در بسته شد.

بلاتریکس آهی از ناامیدی کشید و به سمت طبقه‌ی پایین رفت.
خیلی خوب بود این قسمت! نجینیش خوب بود. قهرش خوب بود. طنزش خوب بود.


نقل قول:
نجینی به عکس دو نفره‌ی خودش و لرد که روی دیوار بود نگاه کرد و گازی به پیتزایی که با پیک جغدی برایش آمده بود زد و مشغول جویدن شد!
شکلک مورد علاقم!
متاسفانه جاش درست بود. کمتر پیش میاد این شکلک در جای درست استفاده بشه.
فرزند خائن پیتزا خور!


نقل قول:
نجینی با ذوق از اینکه فهمیده بود لرد کجاست گاز دیگری به پیتزا زد و بقیه‌ی پیتزا و قاب عکس پاپا و خودش را توی کوله‌اش انداخت، کوله را با دُم‌ش گرفته و از پنجره به سمت بیرون از خانه‌ی ریدل خزید.
خیلی خوب به نجینی شخصیت می دین...لوسه...مغروره...ولی دوست داشتنیه.


شخصیت ها خوب بودن. سوژه خوب پیش رفته. البته که نجینی تنها احتمالا کاری از پیش نمی بره...ولی رفتنش می تونه جالب باشه. علاوه بر جالب بودن می تونه پای بقیه مرگخوارا رو هم به ماجرا باز کنه.

.....................

پست شماره 292 نیروگاه اتمی، نجینی:


نقل قول:
نجینی که به چندین زبان زنده و مرده‌ی دنیا تسلط داشت و علاقه‌ای نداشت در فراق پاپای عزیزش با فرد دیگری صحبت کند، دستگاه مترجم را هم خاموش کرده بود و زیر لب آهنگ آلبانیاییِ غمگینی را زمزمه میکرد. گارسون هم همانطور که پیش نجینی نشسته بود با احتیاط دُم‌ش را در دست گرفته بود و ناخن‌های‌ش را سوهان می‌کشید!
خیلی خوب بود. هم به عنوان شروع و هم به عنوان پاراگرافی درباره نجینی. ایده مترجم همراه به نظرم ایده خوبی بود. نجینی می تونه گاهی خاموشش کنه...حتی معمولا خاموشش کنه. ولی تو پست قبلی به درد خورد.


نقل قول:
نجینی ابتدا شال‌گردن‌ش را محکم کرد، سپس گوشی‌ش را درآورد و پیامکی برای هکتور فرستاد:

نقل قول:
بدون اینکه کسی متوجه بشه به پاتیل درزدار آپارات کن.
من تا چند دقیقه دیگه میرسم اونجا.
میخوام معجونی درست کنی که مقداری غذا رو بهش آغشته کنم،
و به خورد یک عده مشنگ بدم،
و بعد از اینکه مسموم شدند،
لردسیاه رو از جایی که هستند بیرون بیارم.
ایده پیامک هم ایده خوبیه.
من ترجیح می دادم نجینی فعلا کاری نمی کرد. همینجوری راهشو می کشید و می رفت. احساس می کنم کمی جدی گرفته... تو راه می تونست کلی اتفاق براش بیفته. البته هنوزم می تونه. ولی اگه سوژه رو آزاد می ذاشتیم بهتر می شد.
یه مورد دیگه هم هکتوره...همه می دونیم که معجونای هکتور درست کار نمی کنن. در نتیجه احتمالا نقشه نجینی به همین سادگی و درستی پیش نمی ره. برای همین انتخاب هکتور انتخاب خوبی بود.

سوژه وقتی ایرادی داره، باید سعی کنیم ایرادش رو بر طرف کنیم...بعدش دیگه روی سوژه تمرکز نمی کنیم. روی موقعیت تمرکز می کنیم. موقعیت اینجا اینه که نجینی بار و بندیلشو بسته که بره لردو نجات بده. ما هم همراه نجینی جلو می ریم. هیچ عجله ای نداریم به لرد برسه. می تونه روزها تو راه باشه.


هر دوپست خوب بودن. بهترین قسمتشون نجینیشون بود. شخصیت خوب و جالبی داره.


بخز و برو! شال هم فراموش نشه.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.