در بارگاه همایونی، آرسینوس و باقی مانده ی وینکی جلوی بزرگترین تلویزیون مشنگی موجود دعوا می کردند. نقاب اعظم با یک حرکت نقابک را از رینگ بیرون انداخت.
نقابک در انتقام با فشردن کلید اف چهار ضربه ای به سر آدمک نقاب زد و امتیاز پنجی کسب کرد و با اختلاف امتیاز صدمی برنده ی گیم شد. آرسینوس بهت زده به علامت قرمز متحرک روی صفحه ی نمایش که داد می کشید باخته، نگاه کرد. این منصفانه نبود، واقعا نبود. دسته را به گوشه ای پرت و کروشیویی نثار کنسول کرد.
نقابک با نیشی باز به او چشمک می زد.
- نقطه ی من زیر درخت آلبالو گم شده. نقاب داری؟ نچ نچ. بی نقابی؟ نچ نچ. پس تو آرسینوس میـــــشی!
هر دوی آنها با شنیدن آواز وحشت کردند. تازه از دست کتی از خانه ی ریدل به وزارتخانه پناه آورده بودند. نقاب از سوراخ در بیرون را نگاه کرد و نقابک گوشش را به در چسباند.
- ده بیست سه نقطه...هزار و شصتا نقطه...آرسینوس خونه نیس. رفته وزرات به دنبال تخت و تاجش.
آرسینوس و ولیعهدش بی سر و صدا آب دهانشان را پایین دادند. خودش بود. هنوز هیچی نشده پیدایشان کرده بود. صدای پای کتی نزدیک تر شد. حالا پشت در ایستاده بود و به دستگیره ور می رفت با بازش کند.
- پیس پیس. چه کار کنیم؟
- صدبار بت گفتم بذار اتاق مخفی طراحی کنیم گفتی نه هزینه ش زیاد میشه. خوب از صندوق محفل برمی داشتیم.
- آخه برای خریدن تلویزیون خالیش کرده بودیم.
آن دو لبخند رضایتمندانه ای باهم رد و بدل کردند.
- پیشته! برو. کسی خونه نیس.
نقاب دار محکم کوباند وسط نقابش.
از آن طرف در کتی پرسید:
- پس تو کی هستی؟
نقاب کوچک به آرسینوس نگاه کرد و او نگاه " به من چه خودت کردی" تحویلش داد.
- من جن خونگی خووبم. اینجا رو خووب تمیز می کنم. ماسکی رفته تالار گریفندور.
- وقتی که اونجا رو تمیز میکردی، نقطه ی منو ندیدی؟
جن خانگی خووب لحظه ای فکر کرد و بعد جواب داد:
- ماسکی با خودش بردش تالار.