هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۶

پاتریشیا وینتربورن old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۰ سه شنبه ۱ آبان ۱۳۹۷
از همون اول هم ازت خوشم نمی اومد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 146
آفلاین
می شه اینو نقد کنین؟


I'm learning that who I'm is'nt so bad.The things that make me different are the things that make me





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۷ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 194 فرهنگستان ریدل، فرزندمان!


نقل قول:
باتوجه به اینکه تاکید شما روی کوتاه‌نویسی زیاد بوده، ولی خب حس میکنم بعضی مواقع بیش از حد کوتاه می‌نویسم دیگه.. مخصوصن که تقریبن اکثر افرادی که رول میزنن طولانی‌تر از من می‌نویسن و حس میکنم شبیه وصله‌ی ناجور شدم و حساس شدم به این موضوع.. چند پست اخیر رو که می‌نوشتم خودم رو کنترل میکردم طولانی نشه درصورتی که تا چندروز پیش اینجوری نبودم.
دیگران کوتاه نمی نویسن، برای این که خیلیا نمی تونن کوتاه بنویسین!
خیلی پیش اومده اول درخواست نقدشون بنویسن که سعی کردم کوتاه بشه، ولی نشد!
کوتاه نوشتن برخلاف تصورتون کار آسونی نیست. من الان مدتهاست تشویق می کنم به کوتاه نویسی. از چند سال قبل که پست های سایت به سمت طومار نویسی رفت. خیلی خیلی طولانی شد! طوری شده بود که بعد از دو پست، اگه خلاصه نمی کردم کسی ادامه نمی داد. کسی پست ها رو نمی خوند. الان خیلی بهتر شدن. خیلی راحت می تونم حتی بعد از شش پست هم خلاصه نکنم. چون خوندنشون سخت نیست. به نظر خودم، از نظر روانی هم خوندن چهار پست کوتاه، راحت تر از یه پست خیلی طولانیه. با این که سبک ها و سطح ها عوض می شه، ولی همون عوض شدن پست و نویسنده یه استراحتی به خواننده می ده. یه تنوعی ایجاد می کنه و باعث می شه خوندنش راحت تر باشه. تاثیرش روی فعال تر شدن سایت هم که واضحه.
همون سال هایی که پست های طوماری زده می شد، گاهی بلاک ایفای نقش هفته ها تغییری نمی کرد. اغراق نمی کنم. پست هاش مال دو هفته...سه هفته قبل بودن! الان سایت اونقدر فعاله که این غیر ممکنه. من فکر می کنم همین به تدریج کوتاه تر شدن پست ها هم روی این فعال شدن تاثیر داره.
پست کوتاه هیچ ضرری برای کسی نداره.
پست دو سه خطی قشنگ نیست! عملا هیچ حرفی هم نمی شه توش زد. اینطور به نظر می رسه که نویسنده پست زده که پست زده باشه!
ولی پست مثلا ده خطی برای تاپیک ادامه دار و سوژه های عادی کاملا کافیه!


نقل قول:
حس می‌کنم بیش از حد از آیکن‌ها استفاده کردم.. یه کم از وقتی نقدتون رو برای آیکن گذاشتن خوندم با خودم فکر میکنم آیا کلا در استفاده ازشون خوب عمل کردم تا حالا یا چی..
خواستم برم تاریخ عضویتتو بیارم بزنم تو نیشت فرزندم!...که دیدم نوشته عضو شده از هشت آبان نود و شش!

گاهی لازم می شه... و یکی با سابقه ی شما(از نظر تاریخ عضویت و کیفیت فعالیت) مطمئنا تشخیص می ده کی لازمه. برای همین شک نکن...اگه لازم شد بیست تا بزن!


در مورد سوژه

سوژه اینه که لرد یه گوی پیدا کرده که آینده مرگخوارا رو نشون می ده. این سوژه کاملا کافیه. تا مدت زیادی...به تعداد همه مرگخوارا کافیه. این یعنی حالا حالا ها احتیاج به تغییر نداره. احتیاج به سوژه فرعی نداره. مخصوصا وقتی پای سوژه خوبی مثل هکتور میاد وسط. خواننده ترجیح می ده آینده هکتور رو بخونه...یا جریان تعمیر شدن گوی رو؟
به نظر من اولی رو.
سوژه خراب نشده...ولی ممکنه نفر بعدی یا نفرات بعدی این جریان تعمیر گوی رو کش بدن. ممکنه گوی درست تعمیر نشه و در نتیجه سوژه قبل از این که ازش استفاده کافی شده باشه عوض بشه.
روی هم رفته به نظر من سوژه خراب نشده...ولی این جا بهتر بود تغییر نمی کرد.


نقل قول:
-
این جاش که خیلی خوب بود. همین که اینا رو کنار هم آوردی، همین صحنه رو تو ذهن آدم تداعی می کنه که کنار هم وایسادن...با همین حالتا! شکلک لرد هم خیلی مناسب بود.


نقل قول:
سکوتی مرگبار بر فضا حکفرما شد. ناگهان هکتور که از شوک بیرون آمده بود از جای خود بلند شد و خطاب به لرد گفت:

- گوی پیشگویی‌تون منفجر شد ارباب!
این جاشم خوب بود. این عکس العمل و جمله، متناسب با شخصیت نامتعادل هکتور بود!


نقل قول:
اسنیپ و آرسینوس:
این جاش هم عالی بود. اتفاقا خیلی خوب از شکلک ها استفاده کردی. هم خوب و به جا...و هم هوشمندانه و فکر شده!


نقل قول:
- چند بار گفتیم بعد از کار با معجونها دستهات رو تمیز کن؟! این معجون روی اجسام بلورین اثر انفجاری داره! زدی گوی ما رو به فنا دادی الان چطور بقیه پیشگویی‌ها رو ببینیم ملعون؟!
گذشته از اصل سوژه، اتفاقی که افتاد خوب و منطقی بود. این که هکتور دستاشو تمیز نکرده باشه و همین باعث انفجار گوی شده باشه.


این پست هم کوتاه بود. اصلا طولانی نبود. کوتاه و خوب بود.
به نظر من جالب ترین قسمت های پستت همون شکلک ها بودن که بهشون شک داشتی!


شال نجینی...شال! حتی موقع خواب!

.......................

لایتینا


نقل قول:
من نمیدونم چرا وقتی درمورد خودم رول میزنم انقدر برام سخته. هی حس میکنم دارم بد مینویسم یا دارم زیاده روی میکنم و کلی "یا" های دیگه. :|
راه حلش چیه؟ اصلا آدم چجوری باید درمورد شخصیتش بنویسه؟
کی بهتر از خود آدم می تونه درباره شخصیتش بنویسه؟
اگه شما نتونین، مطمئن باش بقیه هم نمی تونن.
مشکل احتمالا اینه که می خوای خودتو(لایتینا رو) به زور تو قالبی فرو ببری که نمی خواد! شخصیت رو باید آزاد بذاری. شکل نده بهش. بذار خودش شکل پیدا کنه. عادی بنویس. لازم نیست برای چیزی تلاش کنی. الا به شخصیتت فکر نکن. درباره سوژه بنویس. چه لایتینایی توش باشه و چه نباشه. اگه وسطا احساس کردی به درد می خوره درباره اونم بنویس. اگه نه که ولش کن! بذار استراحت کنه.


بررسی پست شماره 350 قصر خانواده مالفوی، لایتینا فاست:


الان این سوژه جاییه که باید درباره لایتینا بنویسی. نباید استراحت کنه! یقه شو بگیر و بیارش.
بعد بذار یه گوشه...و درباره سوژه فکر کن. من الان پست شما رو هنوز نخوندم. سوژه اینه که این کاجا یقه مرگخوارا رو می گیرن تا هویتشون مشخص بشه.
اولش می شه از هدفونت استفاده کرد طبیعتا...
لایتینا بخواد رد بشه...درختا هی صداش کنن...حرف بزنن. و این نشنوه. درختا عصبانی بشن...و لایتینا کاری کنه که عصبانیتشون بیشتر بشه. مثلا یهو هدفونش ایراد پیدا کنه...یه شاخه کوچولو از درخته بکنه و شروع به تعمیر هدفون کنه. و تازه تو همین قسمت صدای درختا رو بشنوه. چون هدفونو در آورده.
همینا سوژه های برای نوشتن یک پست کافی هستن. دنبال چیز بیشتری نباشین.
سخت نیست...کافیه قبل از شروع به نوشتن یه ذره(در حد یکی دو دقیقه) فکر کنیم که چیکار می شه کرد.


نقل قول:
- نمیخوام! ارباب به من اعتماد دارن نمیتونید با مرگخوارشون این طوری رفتار کنید. این یه توهینه! من این توهینو به چوبدستی پادشاه قبول نمیکنم. حتی این توهینو به رییس کاراگاهان هم قبول نمیکنم. من هیج توهینیو قبول نمیکنم!
گذشته از این که لایتینا دیگه چوب دستی پادشاه نیست و کاراگاه هم کاش نبود(!)، دیالوگ خوب نبود. اینجور دیالوگای تعریف از خود، به شخصیت لطمه می زنن! اینا رو یا نباید بنویسی، یا اونقدر طنز باشه که به درجه "مسخرگی" برسه. مثلا یه خاطره مضحک و بی معنی از لرد تعریف کنه و از اونجا به این نتیجه برسه که لرد بهش اعتماد داره. این که می گم خاطره، معنیش فلش بک یا تعریف طولانی نیست. حتی می تونست تو یه خط بگه که مثلا لرد دیروز جوراباشو تو اتاق من جا گذاشت. دیدین چقدر به من اعتماد داره؟ جوراباشو به من سپرده!


نقل قول:
میتونست برجستگی نشان شوم رو روی ساعد چپش حس میکرد
چشم ما روشن. این چه جمله بندییه؟!


نقل قول:
یکی از کاج ها با نگاه به همنوع دیگه‌ش به هم نزدیکر شدن و در قصر از دید لایتینا خارج شد.
این توضیح رو کلا نفهمیدم! بذارین رو این حساب که تعداد زیادی هم نخواهند فهمید.


نقل قول:
کاج فرصت سوال پرسیدن رو پیدا نکرد چون در همون لحظه آهنگی تو هدفون پخش شد. درخت حس میکرد آهنگ توی تنه‌ش بالا پایین میپره. صداها باعث میشن شاخه‌هاش تکون میخوره. کاج هرچی تلاش کرد نتونست خودشو ثابت نگه داره پس به طرز دیوونه واری شروع کرد به ویبره_هد زدن.
خیلی خوب بود این صحنه...آخرش عالی بود.
پریدن لایتینا روی درخت و حرکات و حرفاش خوب بودن...ولی هد زدن درخت عالی بود.


نقل قول:
لایتینا به در بسته که از لولاش تکون نمیخورد نگاه تاسف برانگیزی انداخت تا شاید در ادب شه و بره تو اتاق به کاری که انجام داده فکر کنه اما این اتفاق نیافتاد.
یه جایی باید متوقف بشی...که چیزی که نوشتی تاثیر خودشو بذاره. الان اینجا "نگاهی به در انداخت تا در ادب بشه" خوب بود..."در بره تو اتاق و به کاری که انجام داده فکر کنه" هم خوب بود...ولی کنار هم اصلا خوب نشدن. هر دو تاثیر همو از بین بردن. باید یکیشو انتخاب می کردی!


نقل قول:
انواع و اقسام وسایل رو از توی کوله‌اش بیرون آورد. ساعت رو بیرون انداخت، پیچ گوشتی رو بیرون انداخت، تستر رو بیرون انداخت، شاه کلید رو بیرون انداخت!
اگه می خواستی این وسایل، بی ربط باشن، باید عجیب و غریب ترشون می کردی. جاش هم بود.
تستر خوب بود. پیچ گوشتی و ساعت و کلید عادی بودن. به ابعادشون هم فکر نکن. کیف جادوییه! حتی می تونی از توش یه کامیون در بیاری.


نقل قول:
لایتینا با ذوق به همزن برقی تو دستش نگاه کرد. آستین‌هاشو بالا زد، بعد سر همزن رو توی قفل کرد و شروع کرد به ور رفتن با اون.
هم زن خیلی خوب بود. هم وسیله مناسب بود و هم جایی که ازش استفاده کردی. به نظر من نباید با قفل ور می رفت. باید همزنو می کرد تو قفل و خیلی ساده روشنش می کرد! اینجوری خنده دارتر می شد.


نقل قول:
. درخت بعد از یه نگاه به اون یکی کاج، شاخه‌اش رو توی قفل کرد و با یه حرکت در رو باز کرد.

- خودم بلد بودم.
این جاش هم خوب بود. هم درختی که شاخه شو مثل کلید می کنه تو در و هم دیالوگ لایتینا.


لایتینات خوب بود. سوژه هایی که استفاده کردی خوب بودن. نیمه اول پستت قوی نبود. توضیحات کمی اضافه و ساده بودن. از قسمتی که می پره رو درخت جالب می شه. اولش رو یا می شد جالب تر کرد و یا کوتاه تر و خلاصه تر. جای خلاصه شدن هم داشت. سوژه های نیمه دومت کاملا خوب و کافی بودن.


همینجوری بنویس. جایی که لازم نیست شخصیتتو وارد نکن. ولی جایی مثل این جا که می شه ازش استفاده کرد براش سوژه پیدا کن. با توجه به موقعیتی که توشه. اگه احساس کردی نمی شه هیچ اشکالی نداره. بذارش کنار. درباره دیگران بنویس. سوژه هات دیگه اونقدرا خام نیستن که شخصیتت سردرگم محسوب بشه. به نظر من راهشو پیدا کرده و پیش می ره. حالا چه آروم و قدم قدم و چه سریع و دوان دوان!


برو دیگه!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۸:۲۳:۵۴ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
سلام؛
اینو میشه نقد کنین؟

من نمیدونم چرا وقتی درمورد خودم رول میزنم انقدر برام سخته. هی حس میکنم دارم بد مینویسم یا دارم زیاده روی میکنم و کلی "یا" های دیگه. :|
راه حلش چیه؟ اصلا آدم چجوری باید درمورد شخصیتش بنویسه؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۵۳ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۸ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۵:۴۴:۵۲ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 264
آفلاین
پاپا ... میشه لطفا این پست من رو که در تاپیک فرهنگستان ریدل ارسال کردم نقد کنید؟

حس می‌کنم بیش از حد از آیکن‌ها استفاده کردم.. یه کم از وقتی نقدتون رو برای آیکن گذاشتن خوندم با خودم فکر میکنم آیا کلا در استفاده ازشون خوب عمل کردم تا حالا یا چی.. ضمن اینکه باتوجه به اینکه تاکید شما روی کوتاه‌نویسی زیاد بوده، ولی خب حس میکنم بعضی مواقع بیش از حد کوتاه می‌نویسم دیگه.. مخصوصن که تقریبن اکثر افرادی که رول میزنن طولانی‌تر از من می‌نویسن و حس میکنم شبیه وصله‌ی ناجور شدم و حساس شدم به این موضوع.. چند پست اخیر رو که می‌نوشتم خودم رو کنترل میکردم طولانی نشه درصورتی که تا چندروز پیش اینجوری نبودم.



"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 349 قصر خانواده مالفوی، ادوارد:


نقل قول:
دو درخت کاج بعد از رفتن رودولف خودشون رو تکون دادن و برای پیدا کردن نفر بعدی به اینور و اونور نگاه کردن. یکم دیگه نگاه کردن, یخورده دیگه هم نگاه کردن و بعدش به‌خاطر سرگیجه گرفتن دیگه به اینور و اونور نگاه نکردن.
برای نوشتن هر نوع طنزی باید منتظر بشین تا موقعیت پیش بیاد. باید کمین کنین!
یه موقعیتی هست که یه شخصیت مناسب می تونه به درد بخوره. یه موقعیتی هست که یه دیالوگ می تونه جالب باشه و یه موقعیتی هست که یه صحنه خنده دار می شه.
وقتی موقعیتش پیش نیاد و شما به زور سعی کنین طنز رو خلق کنین، نتیجه اصلا خوب از آب در نمیاد. بی مزه می شه.
این جا به نظر من از درختا خوب استفاده نکردین. دو تا درخت دارین که حرف می زنن...غر می زنن...دارن هویت مرگخوارا رو کنترل می کنن...سوژه های خوبی وجود داره. ولی صحنه ای که نوشته شده به اندازه کافی جالب یا خنده دار نیست.



نقل قول:
- آآآآیییی...
- چی شد؟
- نمی دونم, ببین پشتم چیه.
- هی...تو بیا اینجا ببینم.
- سلام درخت های عزیز.
- تو اون پشت چیکار می کردی؟
- پشت اون یکی درخت یکم نامیزون بود, گفتم یکم مرتبش کنم.
- تو پشت من داشتی چیکار می کردی؟ به موهام دست می‌زدی؟
-
بعد از اون شروع ناامید کننده، ورود ادوارد عالی بود. شکل ورودش خیلی خوب بود. ولی متاسفانه کمی مبهم نوشتینش. اینجاش نباید کلا با دیالوگ نوشته می شد. وسطش توضیح صحنه لازم داشت:
نقل قول:
- آآآآیییی...
- چی شد؟
- نمی دونم, ببین پشتم چیه.
- هی...تو بیا اینجا ببینم.
- سلام درخت های عزیز.
همین جا باید صحنه و آدمی رو که درختا دیدن توصیف می کردین. صحنه ناقص و خلاصه مونده.


نقل قول:
- شاید بتونی, دستات که میگه این کاره ای. بیا ببینم چیکار می کنی. فقط اگه خراب کنی موهامو میفتم روت.
میفتم روت تهدید بامزه ای از طرف یه درخت بود.


ورود و خروج ادوارد هر دو خیلی قشنگ بودن. حالت و اخلاقش به خودتون بستگی داره. هر جوری دلتون بخواد می تونین شکلش بدین. ولی به نظر من اینجا بهتر بود کمی بی حالت تر و معصومانه تر رفتار می کرد. شکلک ها، شخصیتشو کمی خراب کردن:
نقل قول:
- می‌تونم درستش کنم.
- چجوری؟ اون مدل روز بود.
- می‌تونم بهترش کنم.
- شاید بتونی, دستات که میگه این کاره ای. بیا ببینم چیکار می کنی. فقط اگه خراب کنی موهامو میفتم روت.
-
شکلک های بی احساس تر...مثلا غمگین ساده...خجالت زده...خیلی هم عوض نمی شدن. حالتش ثابت می موند. به نظر من اینجوری بهتر می شد. مثلا:
- می‌تونم درستش کنم.
- چجوری؟ اون مدل روز بود.
- می‌تونم بهترش کنم.
- شاید بتونی, دستات که میگه این کاره ای. بیا ببینم چیکار می کنی. فقط اگه خراب کنی موهامو میفتم روت.
-


نقل قول:
ادوارد هنوز هم با افکت متفکر پش درخت ایستاده بود و در حال فکر کردن بود. بعد از چند لحظه به صورت شیطان تاسمانی توی لونی تونز شروع کرد به بریدن شاخ و برگ های درخت کاج. بعد از چند دقیقه بعد با گرفتن قیافه "آره من اینکاره ام" کارش رو تموم کرد.
اینجور مثالا و حالت ها معمولا خوب توضیح داده نمی شن. ولی صحنه ای که شما توضیح دادین خیلی خوب و واضح بود. احتیاج به شکلک یا توضیح بیشتری هم نداشت. خوب و کافی توضیحش دادین.


نقل قول:
- چون این لباس پاره وجودمه, اصن با همین به دنی...چیزه... ساخته شدم. بابای مرلین‌بیامرزم اینو گرفت پاق چسبوند بهم. مرلین‌بیامرز اعصاب نداشت پوست بسازه.
از سوژه خیلی خوب استفاده کردین و درباره ادوارد هم توضیح دادین. کارتون خوب بود. شما کلا مشکل سوژه ندارین. از شخصیت خودتون به خوبی استفاده می کنین. اینا خیلی خوبن.


موفق باشید.

.......................

لیسا


سلام لیسا! ما و بلاتریکس بهت سلام می کنیم!


نقل قول:
+ لینک پست یادم رفت. اینه!
لیسای فراموشکاری شدی تازگیا!


بررسی پست شماره 385 گورستان ریدل ها، لیسا تورپین:


نقل قول:
- وفاداری رو باید از این مرگخوار یاد گرفت. آفرین لاتینا. بیا جلو. هدفونتم بنداز اون طرف که یه دفعه توی گلوی بانو نجینی گیر نکنه.
فکر می کنم این جزو معدود مواردی بود که دیدم از این هدفون استفاده درستی شد! وقتی تشخیص بدیم کدوم موقعیت برای کدوم سوژه مناسب تره، همه چیز درست سر جای خودش قرار می گیره. حالا این سوژه می تونه یه شخصیت باشه یا یه رفتار یا یه هدفون. کافیه به زور نیاریمش تو داستان.


نقل قول:
در انتهای جمعیت مرگخواران، شخصی با اشتیاق به بالا و پایین میپرید.

- وفاداری رو باید از این مرگخوار یاد گرفت. آفرین لاتینا. بیا جلو. هدفونتم بنداز اون طرف که یه دفعه توی گلوی بانو نجینی گیر نکنه.

بالا و پایین پریدن لایتینا متوقف شد ولی هنوز اشتیاق در چشمانش دیده میشد.
- نه من نمیخوام خورده بشم که. ولی یه پیشنهاد دارم. لیسا رو بدین بخورن؛ یا لینی. لیسا بهتره. قهر دون هاش از بین نمیرن.
چرا از هدفونش برای توجیه بالا و پایین پریدنش استفاده نکردی؟ می شه حدس زد...ولی یه اشاره کوچیک هم بد نبود.


نقل قول:
بالا و پایین پریدن لایتینا متوقف شد ولی هنوز اشتیاق در چشمانش دیده میشد.
- نه من نمیخوام خورده بشم که. ولی یه پیشنهاد دارم. لیسا رو بدین بخورن؛ یا لینی. لیسا بهتره. قهر دون هاش از بین نمیرن.

با قیافه ای "مثلا" کنجکاو به همه نگاه کرد و انتظار پرسیدن چرا را داشت اما با بی توجهی افراد تصمیم گرفت خودش چرا را طرح کند.
- میدونین چرا؟
شکلکات اینجا می تونست موثر تر باشه.
قسمت اول...به نظر من احتیاج به شکلک موذی و شیطانی داشت. به هر حال لایتینا داره برای لیسا نقشه می کشه.
و دومی...جالب بودنش به همون ضایع شدنش بود! این شکلک موذی، ضایع شدگی لایتینا رو نرسونده. این که منتظر بود بپرسن چرا و نپرسیدن!


نقل قول:
- بله چی شده؟ چرا اینجا جمع شدین؟
- اون وسیله ماگی رو در بیار و بیا اینجا.
- چی؟ هدفون؟ اگر ازش جدا بشم میمیرم!
- باید درش بیاری. گیر میکنی تو گلوش!
- نه امکان نداره.
این دیالوگا برای پایان، انتخاب خوبی بودن. نفر بعدی اگه بخواد می تونه این جرو بحث رو ادامه بده. اگه نخواد هم می تونه لایتینا رو پرت کنه تو حلقوم نجینی. در هر دو صورت کارش سخت نیست. سخت نبودن هم تشویقش می کنه که ادامه بدهو


خوب بود. از سوژه لایتینا خوب استفاده کردی. غیب نشو. پست بزن. هر چی بیشتر بنویسی، بهتر و راحت تر می نویسی.
بلاتریکست هم خوب بود. اشکال خاصی نداشت حداقل.


موفق باشیم!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۰۷ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۳:۰۶:۴۷
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
سلام ارباب و بلاتریکس.
خوبین ارباب و بلاتریکس؟
ارباب و بلاتریکس بالاخره بعد از ۱ ماه رول زدم.
احساس خجالت میکنم ارباب و بلاتریکس.
ارباب و بلاتریکس احساس میکنم بلاتریکسم زیاد خوب نشد.
آخه شناختی ندارم ازش.
خلاصه اینکه ممنون میشم اگر نقد کنید ارباب و بلاتریکس.

+ لینک پست یادم رفت. اینه!


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۶ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶

مرگخواران

ادوارد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از باغ خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سلام. اومدم درخواست نقد بدم تا بیزحمت این پست من رو نقد کنین.


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده

نهی از معروف و امر به منکر.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 459 باشگاه دوئل، رودولف لسترنج:


اول بریم سراغ آخر پستت...جایی که مشخص می شه از سوژه چه استفاده ای شده.
سوژه بذر بود...و وقتی به آخر پست مراجعه می کنیم می بینیم که از بذر رودولف ساحره در اومده.
این اولین چیزیه که به ذهن هر کسی که رودولف رو می شناسه می رسه. ولی آیا این یه ایراده؟
اینو بعد از خوندن پست می شه گفت.
در پست های دوئل بهتره دنبال سوژه های خاص و منحصر به فرد باشیم...یا می تونیم سوژه ساده انتخاب کنیم و محتوای پستمونو متفاوت بنویسیم. هر کدوم از این دو روش می تونن باعث بشن پستمون خیلی خوب بشه و اگه موفق بشیم هر دوی اینا رو با هم انجام بدیم پستمون فوق العاده می شه.
سوژه اصلی شما ساده بود...ولی محتوای پست اصلا ساده نبود. سادگی سوژه رو به خوبی جبران کرده.


نقل قول:
_هعی!

تنها در پیاده رو ای باریک، روبروی یک عمارت مجلل ایستاده بود که یک دکه دربانی کوچک هم داشت...این بار با صدای بلندتری آهی از سر حسرت کشید!
_هعععععععی!

هیچکس نه در اطراف دیده میشد و نه کسی از آن عمارت نگاهی به او انداخت!
این بار با تمام توانش، آه کشید!
_هعععععععععععععععععععععععععععععععععی!

باز هم بی نتیجه بود...به نظر میرسید همهمه داخلِ آن خانه مانع رسیدن صدای او به داخل میشد...حتما بدون او در آن خانه بسیار خوش میگذشت!
شروعتون عالی بود. کل پاراگراف رو نقل قول کردم، برای این که باید کلش رو دید.
آه کشیدنای رودولف، که برای جلب توجه دیگران بود خیلی خوب بود. توضیحات و دیالوگ ها متعادل و به اندازه کافی. نه کشش دادین که حوصله خواننده سر بره و نه بر خلاف عادت معمولتون به دیالوگ خالی پناه بردین. البته دیالوگ های شما هم همیشه به اندازه کافی قوی هستن. ولی با توضیح، نوشته هاتون کامل تر می شه. جمله آخر خیلی قشنگ بود. غم و اندوه و دلشکستی رودولف رو خیلی خوب نشون داده.


فلش بک فلش فوروارداتون اولش خیلی گیج کننده به نظر می رسن. تا حدودی هم گیج کننده هستن. مهم نیست که دو تا زمان مشخص داریم...همین تغییر زمان استرس زاست. ولی همونطور که همیشه می گم، باید فکر کنیم که آیا ارزششو داره که این کار رو انجام بدیم؟...اینجا کاملا ارزششو داشت.
به نظر من به جای فلش فوروارد بهتره از "پایان فلش بک" یا "زمان حال" استفاده بشه. از نظر مفهومی ایرادزیادی نداره. منظورتون مشخصه. ولی این کلمه آدمو بر می گردونه سر جاش. فلش فوروارد یه استرس مضاعف اضافه می کنه. ضمن این که زمانی که داریم زمان حاله. فلش فوروارد باید ما رو ببره به آینده. برای اومدن از گذشته به حال، بهتره استفاده نشه.



نقل قول:
_با کمالاتم...از امروز همه هزینه هام برای تو میشه!
_جون!
_از به بعد تو ساحره منی!
_جون جون!

رودولف لسترنج که از خانواده متمولی بود، در حالی که ساحره ای را در بغل داشت، در خانه اشرافی لسترنج ها که به او ارث رسیده بود با ساحره ی جارو پرست و پول دوستی نشسته و در حال دل دادن و قلوه گرفتن بود!

مهم نبود که او زشت و کریه المنظر، هیز و چشم چران بود، مهم این بود که او پول داشت و میتوانست مهریه سنگینی را متقبل شود...مثل همان خانه اشرافی!

طولی نکشید که این ساحره با این بهانه که رودولف ازدواجش با بلاتریکس لسترنج را از او مخفی کرده بود، از رودولف جدا شد و مهریه اش که همان خانه اشرافی بود را هم گرفت!
این پاراگراف خیلی سریع پیش رفته...ولی اهمیتی نداره. چون قسمت جزئی ماجرا بود. حتی به نظر من می تونست خلاصه تر هم نوشته بشه. سریع تر نه...خلاصه تر. مثلا دیالوگا خیلی ضروری نبودن.


نقل قول:
_میدونی...مهم اینه که آدم تو زندگی صداقت داشته باشه!
_اوهوم!
_چیه این مال دنیا؟پول چرک کف دسته...این دکه دربونی رو من خودم به صدتا خونه اشرافی و اینا نمیدم...مهم این نیست که کوچیکه، مهم اینه که باصفاس!
_درسته!
_واقعا اینایی که پول براشون مهمه رو نمیفهمم... یارو پولدار باشه، لاکن بهت علاقه خاص نداشته باشه و آدم رو فقط برای کمالاتش بخواد خیلی بده!
_آره!
اینا برخلاف دیالوگای قسمت اول(که گفتم ضروری نبودن) خیلی خوب بودن. مخصوصا دیالوگای یک کلمه ای و شکلک ساحره هه!


نقل قول:
رودولف با ساحره ای با کمالات متوسط، که او دور از چشم لرد به دکه دربانیش کشانده بود، در حال صحبت بودند...
"او" اون وسط اضافه اس. "با کمالات متوسط" عالی بود. این قسمت هم همینطور:
نقل قول:
رودولف در حالی که با ساحره ی پیری با کمترین کمالات صحبت میکرد،
از این کلمه ظاهرا تکراری "کمالات" عالی استفاده کردین.


نقل قول:
لرد بعد از اینکه ساحره ای که از او طلاق داده بود را به ارتش سیاهی وارد کرد،
جمله بندی رو بریم ...ساحره ای که از او طلاق داده بود آخه؟


نقل قول:
رودولف تنها با یک لباس زیر به تپه رسید...نگاهی به ساعد دستش کرد...پوست دستش کنده شده بود و لرد بعد از اینکه ساحره ای که از او طلاق داده بود را به ارتش سیاهی وارد کرد، رودولف را به دلیل محافظت نکردن و نداشتن نشان مرگخواری، از جمع مرگخواران، خانه ریدل و دکه اش بیرون کرده بود!
اینجاش خیلی خوب بود. اوج بدبختی رودولف رو با عضویت بی دلیل و غیر منطقی ساحره در ارتش سیاه نشون دادین.


نقل قول:
جرقه ای در ذهن رودولف زده شد...او هنوز شلوارش را داشت!
_چیزه...پسر جون...نمیشناسی جایی رو که شلوار بخرن؟
خیلی خوب بود. ساده و منطقی...ولی جالب و غافلگیر کننده. این رفتار از رودولف انتظار می ره. ولی بازم خواننده غافلگیر می شه. این خیلی خوبه.


نقل قول:
رودولف لسترنج در حالی که بر مبل خانه اشرافی لسترنج ها تکیه زده بود، در حال تیز کردن قمه هایش بود...به نظر میرسید که دختر پادشاه توانسته بود هرچند به زحمت، رودولف را به پس گرفتن خانه اشرافی لسترنج ها، علامت مرگخواری، قمه، چوب جادو و شلوارش راضی کند و دیگر آرزوهای اخلاقی و غیر اخلاقی را بیخیال شود!
اشاره مستقیم به تمام چیزایی که رودولف از دست داده بود خیلی هوشمندانه بود. کل قشنگی پایان شما به همین بود که به چوب جادو و شلوار و بقیه از دست داده های رودولف اشاره کردین.


پست شما پر از دیالوگ، پر از شکلک و شدیدا سرگرم کننده بود.
حتی قسمت های افسرده و جدی هم به شکل قشنگی خنده دار بودن.
توضیحات به اندازه کافی بودن و خبری از سریع پیش رفتن و پشت دیالوگ ها پنهان شدن نبود.
رودولف شما اصلا تکراری نبود. مهم نیست که تمرکزش روی ساحره ها بود و تو بیشتر جمله هاش کلمه "کمالات" بکار برده شده...حرکات و رفتار و کاراش نه تکراری بود و نه خسته کننده. خیلی خوب بود.


دور شو!


..........................


بررسی پست شماره 379 گورستان ریدل ها، دنیس:


دنیس عزیز...خوش اومدین.


اولین چیزی که باید بهش دقت کنین سوژه اس. داستانی که در جریانه. تاپیک های ادامه دار برای نوشتن داستان گروهی هستن و باید داستانی رو که در جریانه ادامه بدیم. نمی تونیم داستان رو طبق سلیقه خودمون و به هر شکلی که دوست داریم پیش ببریم و عوض کنیم. فقط ناظر انجمنه که چنین اجازه ای داره.
شما هم هر داستانی که در جریانه، بدون تغییر و به همون شکل پیش ببرین. فعلا بدون تغییر! چون به تدریج تجربه کسب می کنین. یاد می گیرین که چه داستانی چطوری بهتر می شه. کدومو می شه به چه شکلی تغییر داد. فعلا تازه کار هستین. براتون زوده.
بد شانسی ای که شما آورده بودین این بود که سوژه داستان در پست قبل از شما تقریبا خراب شده بود. البته هر سوژه ای رو می شه اصلاح کرد... ولی احتیاج به کمی تجربه داره.


آراگوگ تو پست قبلی مرده...نباید می مرد...ولی مهم نیست. اونو می ذاریم کنار فعلا.
الان داستان اینه که لرد مرده و زنده شده و اخلاقش عوض شده! دیگه مثل لرد ولدمورتی که می شناسیم رفتار نمی کنه. تو پست شما لرد با همون ابهت و جدیت حرف می زد.


نقل قول:
-مار ما هنوز گرسنه است.سوروس!!معجون راستی را بیاور و به تک تک مرگخوارانمان بده تا ببینیم دیگر چه کسی در خیانت این عنکبوت دست داشته؟!!
معجون راستی فکر خوبی بود...استفاده از سوروس فکر خوبی بود. ولی جاش خوب نبود. اینجا سوژه منحرف می شه. تمرکز داستان باید روی لرد و آراگوگ بمونه.


فاصله بذارین. بعد از دیالوگ ها، وقتی که قراره شروع به توضیح دادن بکنین فاصله بذارین که خوندن نوشته هاتون راحت تر بشه.


نقل قول:
لردسیاه به سمت تخته سنگی در آن نزدیکی رفت و روی آن نشست و شروع به پرسیدن اولین سوالش کرد.....
الان لرد قراره چه بازجویی ای از مرگخوارا بکنه؟
لرد حالت عادی نداره که بگیم می خواد بفهمه قضیه آراگوگ چی بود. برای همین کل منطق این قسمت اشکال داره.


شما تازه واردین. طبیعیه که شخصیت ها رو نشناسین. برای همین شخصیت هایی که استفاده کردین، بیشتر شبیه شخصیت های کتاب بودن.
شخصیت های سایت رو هم بشناسین. از چت باکس...از نوشته هاشون. بعضی از شخصیت ها ویژگی های خاصی دارن که می تونین موقع نوشتن ازشون استفاده کنین.
شخصیت های سایت مهم تر از کتاب هستن. مثلا اگه بلاتریکس سایت کمی با بلاتریکس کتاب فرق می کنه، شما باید بلاتریکس سایت رو در نظر بگیرین. چون اینه که طبق جو ایفای نقش و طنز سایت شکل گرفته. اینه که به دردتون می خوره.
لرد تو این سوژه تقریبا زده به سرش. ولی لرد شما جدی بود. با این حال یه همچین دیالوگی داشت:
نقل قول:
-اول خودت امتحان کن یار وفادار من!
این دیالوگ برای لرد کمی زیادی با محبته. نه لرد دیوونه و نه لرد عادی احتمالا همچین چیزی نمی گن. حداقل نه تو موقعیت ساده ای مثل این.


بلاتریکس در مورد آواتار بهتون گفته بود...گذشته از سیاهی و سفیدی، به نظر منم حتما باید عوضش کنین. عوضش کنین که دنیس برای خودش هویتی داشته باشه. این هری پاتره. دنیس نیست. این آواتار جلوی شخصیت پیدا کردن دنیس رو می گیره. یه دنیس پیدا کنین.


مهم ترین کاری که برای شروع باید انجام بدین اولا توجه به سوژه ها و ادامه دادنشونه...و دوما شناخت شخصیت های سایت و استفاده از اوناس.


کوتاه نوشتین. این اشکالی نداره. اندازه پست زیاد مهم نیست.


از شکلک استفاده نکردین. چون پستتون ساده بود. طنز نبود. ولی جدی هم محسوب نمی شد. ساده بود. به دلیل جو ایفای نقش کم کم متمایل به طنز می شین. اون موقع باید از شکلک ها هم درست و سر جاشون استفاده کنین. در کنارش می تونین جدی نویسی رو هم تمرین کنین. هر دو سبک به درد می خورن.


بازم بنویسین و تجربه کسب کنین.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۴ دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
سلام میشه این پست منو بگین خوب بوده یا نه؟بهم گفتن پست بزنم بعد درخواست نقد کنم



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹ دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
این نقد بشه لطفا. فکر میکردم ده بیست تایی درخواست نقد داده باشم ولی دیدم ده بیست تایی پست زدم، بدون درخواست نقد!



انگار نقد بنزینشه ...یا شارژ...

نقد ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۶ ۲۳:۰۸:۵۵







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.