لرد سکوت کرد...و این گیاه "چشم لرد" بود که به لایتینا خیره شده بود!
لایتینا فهمید که دانشش از ابزارهای مشنگی زیاد هم کامل نیست...ولی نباید این را به روی خود می اورد...
_ارباب...خب سنگ رو سوراخ میکنم!
_بعدش؟
_بعد سنگ سوراخ شده به دلیلی که قسمتی از سطحش سوراخ شده و این سوراخ تا یه عمقی ادامه داره، سطح مفید سنگ کم شده و اینجوری سنگ قسمتی از وزن خودش رو از دست میده...اونجوری میشه راحت تر سنگ رو برداشت!
لایتینا بدون شک یک ریونکلاوی سفسطه گر بود...اما لرد با این بازی با کلمات گول نمیخورد!
_قبل از اینکه دستور بدیم با اون دریل سطح مقطع صورتت رو کم کنن تا سبکتر بشه، بگو دیگه چی تهیه کردی!
_آب؟
_
_کرم پودر مخملی؟
مرگخواران ابتدا با تاسف به حال لایتینا و کراب که به خرید رفته بودند، سپس به حال خودشان که آنها را به خرید فرستاده بودند، و در انتها به حال لرد که آنها را مرگخوار خویش کرده بود، سری تکان دادند.
اما بلاتریکس که نگاه سنگینِ "چشم لرد" را بر خود احساس میکرد دوباره پا پیش گذاشت و گفت:
_اینجوری نمیشه...یکی بره وسایل تهیه کنه...بقیه هم تا وسایل داره تهیه میشه سر ارباب رو گرم کنن!
_من میرم بلاتریکس!
آرسینوس این را گفت و با سرعت از آنجا دور شد!
یک دقیقه بعد،مغازه وسایل اوار برداری فروشی!آرسینوس از پشت ویترین مغازه وسایل آواربردار فروشی نگاهی به ابزار آلات آن کرد...کلنگ، بیل، بُلدوزر، چنگک، کانکس، پتو، لباس گرم، کلاه ایمنی و هر چیزی که نیاز بود در ویترین مغازه بود..اما همین که قصد وارد شدن به مغازه را کرد، چشمش به آن سوی خیابان و مغازه کروات و پاپیوت فروشی افتاد...
_شاید بهتره قبل از اینکه برم وسایل رو بخرم و ببرم، یه سر به کروات فروشی بزنم ببینم جنس جدید چی اورده...چیزی نمیخرم، فقط نگاه میکنم!
همان لحظه، خانه ریدل اوار شده!_ارباب...یه جک بگم بخندین؟
_بگو!
_یه روز یکی رفت محفل تونست، یکی رفت نتونست!
_چی محفل داره عضو گیری میکنه؟
_نه اراباب...فقط...
_چرا یکی نتونست؟ آیا دارن برای عضو گیری سختگیری میکنن؟ فهمیدن ما جاسوس داریم؟
_ارباب فقط یه جک بود!
_سریع یه گزارش از وضیعت محفل تهیه کنید...ببینید هری پاتر کی میخواد از خونه خاله اش بزنه بیرون!
به نظر میرسید اوضاع سرگرم کردن لرد خوب پیش نمیرفت...لرد هیچ ایده ای در مورد جُک نداشت...مرگخواران زیاد راضی به نظر نمیرسیدند و مطمئنا از اینکه چند دقیقه بعد ارسینوس را با یک خروار کروات برای خود و نقابش ببینیند، به میزان نارضایتیشان افزوده میشد!