بررسی
پست شماره 122 زمان برگردان مرگخواران، لایتینیا فاست:
بهترین نقد، نقد پستیه که بعد از پست خودمون زده شده باشه و همه چی رو بدونیم!
نقل قول:
مرگخواران همگی با هم تو فکر فرو رفتن. اونا زمان برگردون نداشتن و باید هرطور شده یکی برای اربابشون پیدا میکردن. اونا همچنان درحال فرو رفتن تو فکر بودن و فکر کم کم داشت شروع به هضمشون میکرد که ناگهان فهمیدن چیکار کنن.
این که زمان برگردان نداشته باشن فکر خوبیه.
در مسیر سوژه اصلی می تونیم مانع های کوچیکی ایجاد کنیم. مخصوصا مانع هایی که نمی تونن باعث منحرف شدن سوژه بشن، مانع های خوبی هستن. الان اینا باید از یه راهی زمان برگردان رو به دست بیارن. بعد از به دست آوردنش به هر حال بر می گردن این جا و تحویل لرد می دنش. برای همین احتمال منحرف شدن یا خراب شدن سوژه اصلی خیلی خیلی کمه.
این قسمت برای این که تاثیرش رو بذاره احتیاج به مکث و فاصله داشت. احتیاج به نشون دادن اون فاصله ای که بین این اتفاقا وجود داره. همراه کمی "کش دادن" بیشتر:
مرگخواران همگی با هم به فکر فرو رفتن.
اونا زمان برگردون نداشتن و باید هرطور شده یکی برای اربابشون پیدا میکردن!
همچنان درحال فرو رفتن تو فکر بودن...فرو رفتگیشون هی داشت بیشتر و بیشتر می شد. تا جایی که داشتن کنترلشونو از دست می دادن و فکر کم کم داشت شروع به هضمشون میکرد...
که ناگهان فهمیدن چیکار کنن!اینجوری بهتر شد. گرچه به نظر من جمله آخر بهتره کلا حذف بشه. سوژه شما همین فکر کردن مرگخواراس. که سوژه ریز خیلی خوبی هم در آوردین...ولی اون جمله آخر حواس خواننده رو به مشکل اصلی منعطف می کنه. قضیه رو جدی می کنه. در حالی که اصلا لازم نیست. اینا راه حلی پیدا نکردن.
نقل قول:
خیلی خوب بود. در حالت عادی لزومی نداره برای چند نفر چند تا شکلک بزنیم...ولی اینجا لازم بود. خیلی هم خوب بود. سری دوم شکلک ها هم خیلی خوب بود. این که تعداد و ترتیبشون عوض نشده هم انتخاب درستی بود.
نقل قول:
مرگخواران اومدن دوباره نگاه غضبناکی به آرسینوس بندازن که دیدن وقت گالیونه پس نباید اون رو با نگاه خشمناک به آرسینوس هدر بدن.
وقت، گالیونه.
به دلیل نبودن همین ویرگول من دو بار این جا رو وقتِ گالیونه خوندم.
کل پست شما درباره فکر کردن مرگخواراس. این اتفاق خوبیه. سوژه های فرعی و ایده هایی که از یه شخصیت یا یه جمله تو سوژه در میاریم می تونن خیلی جالب تر از سوژه اصلی باشن. الان شما برای نوشتن این پست احتیاجی به دونستن کل سوژه هم نداشتین. همونطور که تو پست "پست های سریع" توضیح داده بودم در این حالت احتیاجی به خوندن چند پست برای فهمیدن خلاصه نیست. چون شما به یه نکته پرداختین. کاری با اصل سوژه نداشتین. نه خرابش کردین، نه عوضش کردین.
ایده خوبی داشتین. جای کار هم داشت. همین قضیه رو می شد مفصل تر و طولانی تر نوشت. ولی لازم بود؟...نه! برای یه سوژه ادامه دار و بخش فرعی سوژه فرعی، همینقدر کافیه.
کار اصلی ای که انجام دادین همون چیزی بود که دربارش سوال کردین. استفاده از شکلک ها...که خیلی خوب ازشون استفاده کردین.
................
بررسی
پست شماره 397 گورستان ریدل ها، لیسا تورپین:
هنوز پست رو نخوندم. چون برای نوشتن این قسمت لازمه که پست رو نخونده باشم. ممکنه چرت و پرت باشه. ولی اهمیتی نداره. به خودتون حق چرت و پرت نوشتن رو بدین. کافیه در حدی نباشه که داستانی رو که داره به صورت گروهی نوشته می شه خراب کنه. وقتی نقد می خوایین مجبوریم بررسی کنیم به هر حال. اگه چرت باشه باید بگیم چرته(به زبون بهتر!)...ولی معنیش این نیست که ننویسین و یا همیشه خوب بنویسین.
نقل قول:
لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
شروع خوب بود...شکلک خوب نبود. شکلک لحن رو می رسونه و شکلک اشتباه کلا می تونه لحن رو عوض کنه. این شکلک اون حالت ذوق زده و خوشحالی رو که می خوای برسونی نداره.
نقل قول:
لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
- اینا خیلی جیگرن میدیشون به من؟
- اگه گذاشتن یه خواب راحت داشته باشیم. چته مری؟ چرا صدام کردی؟
صدای عجیب و عصبانی از اعماق وجود نجینی آمد.
دو نفر الان تو این صحنه هستن. لایتینا و مری... در نتیجه وقتی این دیالوگ ها رو به این شکل می خونیم مطمئن هستیم که دیالوگ سوم مال لایتیناست! قبل از این که توضیح رو بخونیم و یا متوجه بی ربط بودن دیالوگ بشیم نمی شه فهمید. در نتیجه این قسمت رو درست نمی خونیم. یا باید برگردیم و دوباره بخونیم و یا به همون چیزی که بار اول خوندیم اکتفا کنیم. برای حل این مشکل، دیالوگی رو که مال این دو نفر نیست می تونیم از بقیه متن جدا کنیم:
لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
- اینا خیلی جیگرن میدیشون به من؟
- اگه گذاشتن یه خواب راحت داشته باشیم. چته مری؟ چرا صدام کردی؟
صدای عجیب و عصبانی از اعماق وجود نجینی آمد.اینجوری...یا فونتش رو عوض کنیم که مشخص بشه این دیالوگ حالت خاصی داره.
نقل قول:
- هیچی کبده. همیشه سالاز عصبانیه. هیچی آقا با تو نبودم بخواب.
خیلی خوب بود. وقتی مری حرف می زنه، دلیلی نداریم که بقیه اعضای بدن حرف نزنن. می تونن سوژه های خوبی ایجاد کنن.
نقل قول:
سپس دوباره با اشتیاق به دست لایتینا نگاه کرد؛ که خالی بود!
- کجا رفتن؟
دیالوگ خیلی ساده ای بود...ولی همین سادگی به همراه اون شکلک، معصومیت خیلی قشنگی بهش داده.
نقل قول:
- وای! حبابارو میدی من؟
ببین...اینجا شکلک درسته. حالت رو درست می رسونه.
نقل قول:
مری اجازه رد شدن به لایتینا داد. لایتینا در حالی رد میشد که صدای داد مری را میشنید که میگفت:
- نفس کشیدن به شش ربط داره نه من!
این قسمت سوژه(قسمت مانع مری) به اندازه کافی نوشته شده بود. شما هم تمومش کردی. کاملا کافی و قانع کننده نوشتی. حتی دیالوگ آخر که نشون می داد مری هنوز کاملا راضی نشده،قشنگ ترش کرده.
پست شما از نظر پیش بردن سوژه خیلی خوب بود. طنزش کافی بود. شخصیت ها خیلی خوب بودن. لزومی نداره شخصیت شناخته شده و مهم باشه که لازم باشه بهش توجه کنیم. شخصیت های ناشناخته هم همونقدر توجه لازم دارن. الان این مری شما(که این جا یه شخصیته) خیلی خوب پیاده و اجرا شده.
در نتیجه پست اصلا سریع و هول هولکی به نظر نمی رسه. چرت و پرت که به هیچ عنوان نیست. کاملا کافی و خوبه. برای همین، از سریع و بی برنامه نوشتن نترسین.
.................
سلام سینوس...خوبیم سینوس!
بررسی
پست شماره 124 زمان برگردان مرگخواران، سینوس:
نقل قول:
بخش اول دیالوگ هکتور، چنان مرگخواران را دچار خوف کرد که هیچ کس به بخش دوم توجهی نکرد.
اون قسمت(هکتور آخر پست قبل) واقعا خنده دار بود. خودمم به محض خوندنش به بلاتریکس گفتم. وقتی شروع پست شما رو خوندم داشتم فکر می کردم که چه کاری درسته.
این قسمت جالب بود...ولی یه حالتی داشت که باید گفته می شد و ازش رد می شدیم. مقداری از خنده دار بودنش به همین سریع رد شدن بستگی داشت. ولی شما برگشتین و دوباره روش تاکید کردین. از طرفی، ممکنه خواننده زیاد به این قسمت توجه نکرده باشه و ضمنا بشه از این قسمت سوژه در آورد. که اگه اینجوری فکر کنیم، ارزش برگشتن و تاکید دوباره رو داره.در حالت کلی به نظر من اشتباه نکردین. انتخاب کردین. وقتی سوژه ای که در میاریم جالب باشه ارزششو داره که انتخاب کنیم.
تنها شرطش هم اینه که نذاریم مسیری که بهش اشاره شده بود(کوچه ناکترن) فراموش بشه.
نقل قول:
- قورت داد مبل رو؟
- غیر ممکنه!
- من یکی که اینطوری اصلا نمیتونم. زیرِ مبلِ اتاقم درد گرفت حتی.
- توی اتاقت مبل داری؟
- ارباب یهو نگن سر راه بریم مبل بخریم که اصلا در توان من یکی نیست...
این دیالوگ ها خیلی بی معنی و به همین دلیل، خیلی خوب بودن. نکته ای که وجود داره اینه که تو همچین دیالوگایی معمولا یکیشون خیلی عجیب و غریب تر و غیر واقعی تر از بقیه می شه که نویسنده اونو بین بقیه دیالوگ ها پنهان می کنه. شما هم همین کار رو با دیالوگ "- من یکی که اینطوری اصلا نمیتونم. زیرِ مبلِ اتاقم درد گرفت حتی." انجام دادین.
نقل قول:
مرگخواران، زیر چشمی به لرد سیاه نگاه کردند. اما لرد به آنها نگاه نمیکرد. او در حال شال پیچ کردن نجینی، جهت جلوگیری از سرما خوردن وی بود.
شال پیچ کردن حرکت خوبی بود. حتی می تونه سوژه خوبی برای پست ها و تاپیک های دیگه باشه.
نقل قول:
- آپارات دیگه... کوچه ناکترن.
این همون چیزیه که اول گفتم. می تونیم از سوژه خارج بشیم یا منحرفش کنیم، در صورتی که خودمون هم اصلاحش کنیم و برگردونیم به جایی که بود.
نقل قول:
- میتونیم برای خودمون وسایل آرایشی هم بخریم.
- امیدوارم قمه مدل جدید داشته باشن.
- نقاب و کراوات جدید... ست بشن با هم حتی...
این دیالوگا کمی معمولی و ساده بودن. دیالوگ های بالایی باعث می شه این قسمت خیلی "ایراد" محسوب نشه. اگه تنها دیالوگ های پشت سر هم پستتون اینا بودن، ایراد می شد. چون نشون می داد نویسنده در این حد می تونه بنویسه که کافی نبود. ولی بالاییا خوب بودن.
سوژه رو خوب ادامه دادین. به سوژه جالب پست قبل اشاره کردین و بعد برگشتین سراغ آپارات به دیاگون.
طنز پست کافی بود. شخصیت ها خوب بودن. چه جایی که این شخصیت ها به صورت گروه و "مرگخواران" نشون داده شدن، و چه جایی که انفرادی(مثل هکتور) حضور دارن.
صحنه های فرعی خوبی تو پست شما وجود داره. شال پیچ کردن نجینی...عقب عقب رفتن مرگخوارا...
این جزئیات همون چیزایی هستن که باعث می شن صحنه دقیق تر و شفاف تر برای خوانند مجسم بشه.
برو سینوس!