هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
آملیا


نقد رو برای خودتون فرستادم...سوالا رو اینجا جواب می دم.


نقل قول:
من از نوشتن درباره نحوه داوری اصلا منظوری نداشتم. اگه نباید این طنز رو به کار میبردم بگین بهم.
اینجا جاییه که باید یه مرزی داشته باشیم.
داوری دوئلا جزو سایته، ولی جزو ایفای نقش نیست. یه حرکت واقعیه.
برای همین اگه قرار باشه دربارش بنویسیم، کمی با دقت باید این کار رو انجام بدیم.
من خودمم بارها پست های نتیجه رو به همین موضوع داوری اختصاص دادم. تقریبا همین چیزایی رو نوشتم که شما نوشتی. که داورا می زنن تو سرو کله هم...به روشای غیر عادی امتیاز می دن. یا لرد مجبورشون می کنه طبق سلیقه و میل خودش امتیاز بدن.
پست شما اصلا توهین آمیز یا آزاردهنده نبود. از لحن طرف می شه تشخیص داد منظوری داره یا نداره. چیزی که شما نوشتی خنده دار و جالب بود. خوب کردی نوشتی!


نقل قول:
احساس میکنم نسبت به قبل کمتر از علائم نگارشی استفاده میکنم. خیلی هم توی رول طنز فکر نمیکنم مهم باشن اما در هر صورت، اگه میشه اشتباهات این زمینه رو هم بهم بگین.
نه...خیلی مهم نیست. حتی تو جدی هم خیلی مهم نیست. خودم تا وقتی که رو لحن و مفهوم جمله تاثیری نذاره ایراد نمی گیرم. تو پست جدی، کمبود علائم نگارشی بیشتر جلب توجه می کنه...دلیلش اینه که پست جدی بیشتر احتیاج به لحن داره. توصیفاش بیشتره.
کلا تا حدی که لحن و مفهوم درست برسه و لازم نباشه برگردیم و جمله و پاراگراف رو دوباره بخونیم کافیه...کم بودنش اشکالی نداره، ولی اشتباه بودنش کمی اشکال داره. علامتا کم باشه بهتر از اینه که اشتباه باشه. چون علامت اشتباه یعنی آهنگ و لحن اشتباه.


در مورد علامتای شما هم تو نقدتون اشاره کردم.


بروید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
این رول رو بی زحمت نقد کنید.
من از نوشتن درباره نحوه داوری اصلا منظوری نداشتم. اگه نباید این طنز رو به کار میبردم بگین بهم. احساس میکنم نسبت به قبل کمتر از علائم نگارشی استفاده میکنم. خیلی هم توی رول طنز فکر نمیکنم مهم باشن اما در هر صورت، اگه میشه اشتباهات این زمینه رو هم بهم بگین.
مرسی.


نقد پست ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۲۸ ۱۹:۰۷:۲۴


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۳ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶

گریفیندور

آستریکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۹:۱۹ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از شبانگاه توی سایه ها.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گریفیندور
پیام: 275
آفلاین
سلام . درخواست نقد این رول تو پخ داده میشه.
تاپیک تک پستیه
مرسینگ.


نقد پست ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۲۸ ۱۸:۵۸:۲۳

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۲ جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 459 خاطرات مرگخواران دلفی:


نقل قول:
واسه نوشتن این یکی هم برنامه ای نداشتم اما ناخودآگاه دستم به نوشتنش رفت امیدوارم خوب شده باشه.
برای جدی نویسی مهم همینه. که یهو دستمون به نوشتنش بره. جدی نویسی حس و حال خاصی می خواد. صبر و حوصله خاصی می خواد که همیشه نداریم.


نقل قول:
احساس کوفتگی میکردم، چمدانم را روی زمین گذاشتم و روی آن نشستم. زانوانم بیشتر از این یارای پیاده رفتن نداشت...
شروعت خیلی خوب بود. یه صحنه ساده، ولی جذب کننده.
برای جذب کننده بودن لازم نیست کار خارق العاده ای انجام بدیم. چندین راه وجود داره. یکیش همینه که بی مقدمه بپریم وسط داستان. یا با یه دیالوگ یا صحنه مرموز و هیجان انگیز و یا با صحنه ای که ساده اس...ولی کلیشه ای و تکراری و خسته کننده نیست.


نقل قول:
سعی کردم انتهای خیابان را ببینم،تصاویر تار و کدر بودند، مدتی بود که چشم هایم کم سو شده بود.
علامتگذاری تا وقتی که روی لحن و مفهوم نوشته تاثیری نذاره، خیلی برای من مهم نیست. الان این جا اون ویرگولا اشتباه هستن. ولی خیلی مخرب نیستن. برای همین هم ایراد خاصی محسوب نمی شن. ولی چیزی که وجود داره اینه که یه "افسوس" تو جمله آخر هست که به دلیل درست نوشته نشدن، درست منتقل نمی شه:

سعی کردم انتهای خیابان را ببینم. تصاویر تار و کدر بودند.
مدتی بود که چشم هایم کم سو شده بود...


اینجوری به نظرم بهتر اون حالت رو می رسونه.


نقل قول:
روی انتهایی ترین صندلی خود را ولو کردم.
در پست های جدی روی کلماتی که انتخاب می کنین دقت کنین. اگه جایگزینی نداشته باشه که چاره ای نیست. مثلا "اتوبوس شوالیه" یه حالت طنزآمیزی داره...ولی نمی شه کاریش کرد. اسمش اینه. ولی به جای "ولو کردم" می شه از "رها کردم" استفاده کرد که جدی تره.


نقل قول:
مسافت زیادی را سفر کرده بودم. چشمانم را بستم و ناخودآگاه یاد آخرین حرف هایی که با لردسیاه رد و بدل کرده بودم افتادم.
مقدمه دقیقا تا همینجا کافی بود. به اندازه کافی درباره موقعیت و حالت دلفی خوندیم. اگه بیشتر توضیح داده می شد خواننده ممکن بود از داستان جدا بشه. جای خوبی رو برای توضیح دادن ماجرا انتخاب کردی.


نقل قول:
فلش بک
-بگو دلفی میشنویم.
مکث کردم، انگار هنوز هم باورم نشده بود که باید انجامش دهم، هنوز در ظن و شک بودم.
این جمله های وسط هر کدوم تموم شدن. ویرگول نمی خوان. نقطه می خوان. ولی این جا هم چیزی که توجهمو جلب کرد "مکث کردم" بود. این لحظه ها و وقفه ها باید نشون داده بشن. وگرنه تاثیری رو که لازمه نمی ذارن:

-بگو دلفی میشنویم.

مکث کردم...
انگار هنوز هم باورم نشده بود که باید انجامش دهم. هنوز در ظن و شک بودم!



نقل قول:
-نه ارباب! نه! خواهش میکنم نپرسید چرا...

شوکه شده بودم! چطور میان حرف لرد سیاه پریدم؟
این قسمت عالی بود. برای این که فکر می کنم هر خواننده ای دقیقا به همین جمله ای که دلفی با خودش فکر کرد فکر می کنه. حدس زدن احساس خواننده و نوشتنش خیلی حرکت خوبی بود.


نقل قول:
بالاخره سکوت طاقت فرسایشان را شکستند.
این شکل نوشتن سخته. این که فعل های مربوط به لرد رو حتی در قسمت توصیف ها و افکار دلفی جمع بستی. ولی ارزش اون سختی رو داشت. برای این که قشنگ بود. برای این که احترام عمیق دلفی رو نشون می داد.


نقل قول:
هنوز هم این صدا مثل ناقوس مرگ توی گوشم بود حتی هنوز هم سوزش علامت شومم را حس نکرده بودم. هنوز مرگخوار نبودم!
این قسمت هم خیلی قشنگ بود. تاکید و تکرار کلمه "هنوز" تموم شدن صبر دلفی و دلتنگیشو نشون می داد. قسمت بعدی هم همینطور:
نقل قول:
اما دیگر صبر کردن برایم ناممکن شده بود، حساب تک تک ثانیه های این "مرگخوار نبودن" را داشتم. حالا باید بر میگشتم! بر میگشتم و به این "مرگخوار نبودن" لعنتی پایان میدادم.



نقل قول:
سی سال منتظر این لحظه بودم!
این سی سال خیلی مهم بود. ضربه سنگینی بود. خیلی تلخ بود. به نظر من لیاقت داشت چیزی در حد یه تیتر بشه. پررنگ و واضح! وسط یه پاراگراف کمی کمرنگ شده.


نقل قول:
هنوز توی آب پاش روی میز مقداری آب باقی مانده بود..
امممم...بعد از سی سال؟


نقل قول:
اتاق بعدی اتاق خودم بود، یا حداقل زمانی اینطور بود... اتاق خالی بود! مطمئن نبودم که اتاق بعد از جنگ خالی شده یا بعد از رفتن من کسی در آن ساکن نشده... اما احتمال دوم را بیشتر دوست داشتم.
احساس دلفی قشنگ بود. شکل نوشتنش هم همینطور.


نقل قول:
جایی گوشه راهرو کپه ای از وسایل شکسته شده و خاک گرفته دیده میشد. میتوانستم بین آن ها یکی دو رژ لب له شده و چند کراوات پاره ببینم.
این که از صاحب این سوژه ها نام نبردی انتخاب خوبی بود. لازم نبود لیست درست کنیم و یکی یکی به شخصیت ها و سوژه هاشون اشاره کنیم. خیلیا رو می شه بدون اسم هم حدس زد.


نقل قول:
اتاق اربابم! هنوز هم همه چیز درست مثل سی سال قبل بود. احساس میکردم در زمان سفر کرده ام، اتاق خاک گرفته بود اما همه چیز مرتب و دست نخورده مینمود، بر خلاف باقی خانه اینجا اثری از تخریب نبود. انگار حتی محفلی ها هم جرئت تعارض به این محدوده را نداشته اند،
این صحنه یکی از قشنگ ترین قسمت های پست بود. فقط احساس می کنم اگه جمله ها کمی پس و پیش می شدن بهتر می شد. مثلا:

اتاق اربابم!
هنوز هم همه چیز درست مثل سی سال قبل بود. اتاق خاک گرفته بود اما همه چیز مرتب و دست نخورده مینمود. بر خلاف باقی خانه اینجا اثری از تخریب نبود. انگار حتی محفلی ها هم جرئت تعارض به این محدوده را نداشته اند! احساس میکردم در زمان سفر کرده ام...


جمله آخر یه جور نتیجه گیریه. بهتره آخر باشه.


نقل قول:
پس از سال ها توی این اتاق بودم و همان احساس دستپاچگی سی سال قبل را داشتم، دوباره همان صدای همیشگی در ذهنم جان گرفت "دیگه مرگخوار نیستی!"
"همیشگی" برای این جا زیاد مناسب نیست... "صدای سابق" بهتره. یا مثلا "صدایی که طی سی سال گذشته هر روز در ذهنم می شنیدم..."


نقل قول:
به سرعت از خانه بیرون دویدم، اهمیتی نمیدادم که چمدانم را برنداشته ام، دیگر به آن نیاز پیدا نمیکردم.
حتی درست متوجه نشدم که چگونه خودم را به به میدان گریمولد رساندم.نمیخواستم حتی یک ثانیه از وقت را تلف کنم. به سرعت شروع به اجرای طلسم های پیش نیاز کردم. طوری به این نقشه ی ناگهانی مسلط بودم که انگار تمام این سال ها را مشغول تمرین برای آن بوده ام.
توضیح دادی...ولی بازم به نظر من منطقش ایراد داره. این که به این سرعت بره و شروع به کار کنه. اینجا می شد یه وقفه ایجاد کرد. که دلفی بره...فکر کنه...نقشه بکشه...


نقل قول:
حالا نوبت حرکت پایانی بود...
-اینسندیو!

خانه های یازده و سیزده را در یک چشم بر هم زدن به آتش کشیده بودم،آتش در حال پیشروی بود، کم کم صدای فریاد ها را از داخل خانه ها میشنیدم. اما فقط من میشنیدم... طلسم های اجرا شده مانع از خروج صدا و رسیدن آن به گوش سایرین میشد. شعله ها دقایقی طولانی به رقص خود ادامه دادند و در نهایت در حد فاصل خانه های یازده و سیزده تلی عظیم از خاکستر پدیدارشد... خانه شماره دوازده گریمولد!
در اثر تخریب کامل خانه طلسم رازداری از کار افتاده بود. محفل از بین رفته بود...مطمئن بودم که تمام ساکنین خانه مرده اند! همه چیز تمام شده بود.
نقشه خوب بود...اجراش قشنگ بود. ولی خیلی عجولانه بود. بدون فکر...بدون تحقیق!
سی سال گذشته...خیلی بعیده همه چی مثل قبل مونده باشه. با نابودی مرگخوارا محفلیا هنوز همینجوری و همینجا و مخفیانه به فعالیتشون ادامه بدن.
من موافق اینم که محفلیا همینجا بوده باشن و نقشه همینجوری اجرا بشه. ولی به نظرم قبلش بهتر بود کمی در این مورد توضیح داده می شد که دلفی تحقیق می کنه. می فهمه به فلان دلایل اینا هنوز اینجان. صبر می کنه. کمین می کنه تا وقتی که همشون اون تو باشن. اجرای این نقشه کمی باید وقت می گرفت.
بر خلاف چیزی که گفتی سوپرمن بازی نبود...فقط کمی سریع پیش رفته بود. بعد از سی سال که همه مرگخوارا از بین رفتن، خیلی طبیعیه که دیگه کسی انتظار حمله نداره و احتیاط نمی کنه.


نقل قول:
نوک چوبدستی ام را به سمت خودم گرفتم، برای آخرین بار به مخروبه های محفل نگاه کردم و زیر لب زمزمه کردم:
-آوداکداورا!

همه چیز تمام شده بود!
چیزی نگذشت که سوزش علامت شومم را بعد از سال ها احساس کردم. مرگخوار بودنم را پس گرفته بودم... و حالا دوباره همانجا بودم...
آخرش قشنگ بود.
"چیزی نگذشت" یعنی کی؟...بعد از مرگش؟
بهتر نبود به محض زدن آواداکداورا این سوزش رو احساس می کرد؟ به عنوان یه جایزه. اثبات وفاداریش.


نقل قول:
نمیدونم فاصله ها رو درست گذاشتم یا نه
فاصله هات بعضی جاها ایراد داشت. بعد از نوشتن دیالوگ یه شخصیت اصولا باید فاصله بذاری. مگه این که دیالوگی در جوابش گفته بشه. مثلا این پاراگراف:

نقل قول:
-بگو دلفی میشنویم.
مکث کردم، انگار هنوز هم باورم نشده بود که باید انجامش دهم، هنوز در ظن و شک بودم.
-ارباب من؛ من...
دودلی مثل خورده به جانم افتاده بود، احساس میکردم زبانم قفل شده، وافعا باید میرفتم؟ این تنها راه بود؟...
همین بود! راه دیگری نداشتم... دلم را یک دله کردم.
-من... من باید مدتی از اینجا برم، نمیدونم چقدر ارباب...یه مدت نامعلوم.
لردسیاه سکوت کرده بود، سعی میکردم از چشم هایشان چیزی متوجه شوم اما... هیچ وقت نتوانسته بودم این کار را بکنم این بار هم استثنا نبود.همان سکوت کوتاه، به اندازه چند روز برایم گذشت.
لردسیاه از من روی برگرداند و به شومینه خیره شد.
-مایلیم علتش رو...
-نه ارباب! نه! خواهش میکنم نپرسید چرا...


بهتر بود اینجوری باشه:

-بگو دلفی میشنویم.

مکث کردم، انگار هنوز هم باورم نشده بود که باید انجامش دهم، هنوز در ظن و شک بودم.
-ارباب من؛ من...

دودلی مثل خورده به جانم افتاده بود، احساس میکردم زبانم قفل شده، وافعا باید میرفتم؟ این تنها راه بود؟...
همین بود! راه دیگری نداشتم... دلم را یک دله کردم.
-من... من باید مدتی از اینجا برم، نمیدونم چقدر ارباب...یه مدت نامعلوم.

لردسیاه سکوت کرده بود، سعی میکردم از چشم هایشان چیزی متوجه شوم اما... هیچ وقت نتوانسته بودم این کار را بکنم این بار هم استثنا نبود.همان سکوت کوتاه، به اندازه چند روز برایم گذشت.
لردسیاه از من روی برگرداند و به شومینه خیره شد.
-مایلیم علتش رو...
-نه ارباب! نه! خواهش میکنم نپرسید چرا...



یه جای دیگه که بعد از دیالوگ فاصله نمی ذاریم، جاییه که اول دیالوگ رو می نویسیم و بعد توضیح مربوط به اون شخصیت رو. مثلا:

-تو اینجا چیکار می کنی؟
دلفی بعد از گفتن این جمله، دست لیسا را گرفت و به طرف خانه کشید.



نقل قول:
این که نمیدونم پست بیخودی طولانی شده یا نه؟
نه اتفاقا کمی خلاصه شده. همونطور که بالا گفتم، قسمت های انتقامش جا داشت طولانی تر بشه.


نقل قول:
لحن نوشته واسه چنین پستی درسته؟
بله. عالیه. این یه خاطره اس و به خوبی از زبون دلفی نوشته شده.


نقل قول:
من خیلی جدی نمینویسم ، جدی نویس خوبی نیستم. واسه نوشتن این یکی هم برنامه ای نداشتم اما ناخودآگاه دستم به نوشتنش رفت امیدوارم خوب شده باشه.
خوب بود. سوژه خوب بود. روند داستان خوب بود. احساسات دلفی خوب بود. صحنه ها خوب بودن. بنابراین نمی تونی بگی جدی نویس خوبی نیستم. تمام مواد لازم رو برای درست کردن یه پست جدی داری. اگه بازم یهو دستت به نوشتن رفت، جلوشو نگیر...بنویس. جدی نوشتن، وقتی حس و حالش باشه خیلی لذتبخشه.


موفق باشی.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۶

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۵۰:۰۶
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
ارباب میشه لطفا این پست رو نقد کنید؟
نمیدونم فاصله ها رو درست گذاشتم یا نه و این که نمیدونم پست بیخودی طولانی شده یا نه؟ جاییش اضافست؟ کمه؟ لحن نوشته واسه چنین پستی درسته؟
میدونم یکمی سوپرمن بازی شد یه قسمتش خواستم پاکش کنم و با چیز دیگه ای جایگزین کنم ولی واقعا واسه جایگزینی هیچی به ذهنم نرسید.
من خیلی جدی نمینویسم ، جدی نویس خوبی نیستم. واسه نوشتن این یکی هم برنامه ای نداشتم اما ناخودآگاه دستم به نوشتنش رفت امیدوارم خوب شده باشه.


ویرایش شده توسط دلفی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۲۰ ۲۱:۲۱:۰۳

تصویر کوچک شده

A group doesn't exist without the leader


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ سه شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۰۳:۴۴ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6959
آفلاین
بررسی پست شماره 122 زمان برگردان مرگخواران، لایتینیا فاست:


بهترین نقد، نقد پستیه که بعد از پست خودمون زده شده باشه و همه چی رو بدونیم!


نقل قول:
مرگخواران همگی با هم تو فکر فرو رفتن. اونا زمان برگردون نداشتن و باید هرطور شده یکی برای اربابشون پیدا میکردن. اونا همچنان درحال فرو رفتن تو فکر بودن و فکر کم کم داشت شروع به هضمشون می‌کرد که ناگهان فهمیدن چیکار کنن.
این که زمان برگردان نداشته باشن فکر خوبیه.
در مسیر سوژه اصلی می تونیم مانع های کوچیکی ایجاد کنیم. مخصوصا مانع هایی که نمی تونن باعث منحرف شدن سوژه بشن، مانع های خوبی هستن. الان اینا باید از یه راهی زمان برگردان رو به دست بیارن. بعد از به دست آوردنش به هر حال بر می گردن این جا و تحویل لرد می دنش. برای همین احتمال منحرف شدن یا خراب شدن سوژه اصلی خیلی خیلی کمه.
این قسمت برای این که تاثیرش رو بذاره احتیاج به مکث و فاصله داشت. احتیاج به نشون دادن اون فاصله ای که بین این اتفاقا وجود داره. همراه کمی "کش دادن" بیشتر:

مرگخواران همگی با هم به فکر فرو رفتن.
اونا زمان برگردون نداشتن و باید هرطور شده یکی برای اربابشون پیدا میکردن!
همچنان درحال فرو رفتن تو فکر بودن...فرو رفتگیشون هی داشت بیشتر و بیشتر می شد. تا جایی که داشتن کنترلشونو از دست می دادن و فکر کم کم داشت شروع به هضمشون می‌کرد...
که ناگهان فهمیدن چیکار کنن!

اینجوری بهتر شد. گرچه به نظر من جمله آخر بهتره کلا حذف بشه. سوژه شما همین فکر کردن مرگخواراس. که سوژه ریز خیلی خوبی هم در آوردین...ولی اون جمله آخر حواس خواننده رو به مشکل اصلی منعطف می کنه. قضیه رو جدی می کنه. در حالی که اصلا لازم نیست. اینا راه حلی پیدا نکردن.


نقل قول:
مرگخواران:
خیلی خوب بود. در حالت عادی لزومی نداره برای چند نفر چند تا شکلک بزنیم...ولی اینجا لازم بود. خیلی هم خوب بود. سری دوم شکلک ها هم خیلی خوب بود. این که تعداد و ترتیبشون عوض نشده هم انتخاب درستی بود.


نقل قول:
مرگخواران اومدن دوباره نگاه غضبناکی به آرسینوس بندازن که دیدن وقت گالیونه پس نباید اون رو با نگاه خشمناک به آرسینوس هدر بدن.
وقت، گالیونه.
به دلیل نبودن همین ویرگول من دو بار این جا رو وقتِ گالیونه خوندم.


کل پست شما درباره فکر کردن مرگخواراس. این اتفاق خوبیه. سوژه های فرعی و ایده هایی که از یه شخصیت یا یه جمله تو سوژه در میاریم می تونن خیلی جالب تر از سوژه اصلی باشن. الان شما برای نوشتن این پست احتیاجی به دونستن کل سوژه هم نداشتین. همونطور که تو پست "پست های سریع" توضیح داده بودم در این حالت احتیاجی به خوندن چند پست برای فهمیدن خلاصه نیست. چون شما به یه نکته پرداختین. کاری با اصل سوژه نداشتین. نه خرابش کردین، نه عوضش کردین.


ایده خوبی داشتین. جای کار هم داشت. همین قضیه رو می شد مفصل تر و طولانی تر نوشت. ولی لازم بود؟...نه! برای یه سوژه ادامه دار و بخش فرعی سوژه فرعی، همینقدر کافیه.
کار اصلی ای که انجام دادین همون چیزی بود که دربارش سوال کردین. استفاده از شکلک ها...که خیلی خوب ازشون استفاده کردین.


................


بررسی پست شماره 397 گورستان ریدل ها، لیسا تورپین:


هنوز پست رو نخوندم. چون برای نوشتن این قسمت لازمه که پست رو نخونده باشم. ممکنه چرت و پرت باشه. ولی اهمیتی نداره. به خودتون حق چرت و پرت نوشتن رو بدین. کافیه در حدی نباشه که داستانی رو که داره به صورت گروهی نوشته می شه خراب کنه. وقتی نقد می خوایین مجبوریم بررسی کنیم به هر حال. اگه چرت باشه باید بگیم چرته(به زبون بهتر!)...ولی معنیش این نیست که ننویسین و یا همیشه خوب بنویسین.


نقل قول:
لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
شروع خوب بود...شکلک خوب نبود. شکلک لحن رو می رسونه و شکلک اشتباه کلا می تونه لحن رو عوض کنه. این شکلک اون حالت ذوق زده و خوشحالی رو که می خوای برسونی نداره.


نقل قول:
لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
-‌ اینا خیلی جیگرن میدیشون به من؟
- اگه گذاشتن یه خواب راحت داشته باشیم. چته مری؟ چرا صدام کردی؟

صدای عجیب و عصبانی از اعماق وجود نجینی آمد.
دو نفر الان تو این صحنه هستن. لایتینا و مری... در نتیجه وقتی این دیالوگ ها رو به این شکل می خونیم مطمئن هستیم که دیالوگ سوم مال لایتیناست! قبل از این که توضیح رو بخونیم و یا متوجه بی ربط بودن دیالوگ بشیم نمی شه فهمید. در نتیجه این قسمت رو درست نمی خونیم. یا باید برگردیم و دوباره بخونیم و یا به همون چیزی که بار اول خوندیم اکتفا کنیم. برای حل این مشکل، دیالوگی رو که مال این دو نفر نیست می تونیم از بقیه متن جدا کنیم:

لایتینا همانند کسی که جواب معمای بسیار سختی را یافته صورتش شاد شد.
- اینا؟ اینا اسمشون حبابه.
-‌ اینا خیلی جیگرن میدیشون به من؟

- اگه گذاشتن یه خواب راحت داشته باشیم. چته مری؟ چرا صدام کردی؟
صدای عجیب و عصبانی از اعماق وجود نجینی آمد.

اینجوری...یا فونتش رو عوض کنیم که مشخص بشه این دیالوگ حالت خاصی داره.


نقل قول:
- هیچی کبده. همیشه سالاز عصبانیه. هیچی آقا با تو نبودم بخواب.
خیلی خوب بود. وقتی مری حرف می زنه، دلیلی نداریم که بقیه اعضای بدن حرف نزنن. می تونن سوژه های خوبی ایجاد کنن.


نقل قول:
سپس دوباره با اشتیاق به دست لایتینا نگاه کرد؛ که خالی بود!
- کجا رفتن؟
دیالوگ خیلی ساده ای بود...ولی همین سادگی به همراه اون شکلک، معصومیت خیلی قشنگی بهش داده.


نقل قول:
- وای! حبابارو میدی من؟
ببین...اینجا شکلک درسته. حالت رو درست می رسونه.


نقل قول:
مری اجازه رد شدن به لایتینا داد. لایتینا در حالی رد میشد که صدای داد مری را میشنید که میگفت:
- نفس کشیدن به شش ربط داره نه من!
این قسمت سوژه(قسمت مانع مری) به اندازه کافی نوشته شده بود. شما هم تمومش کردی. کاملا کافی و قانع کننده نوشتی. حتی دیالوگ آخر که نشون می داد مری هنوز کاملا راضی نشده،قشنگ ترش کرده.


پست شما از نظر پیش بردن سوژه خیلی خوب بود. طنزش کافی بود. شخصیت ها خیلی خوب بودن. لزومی نداره شخصیت شناخته شده و مهم باشه که لازم باشه بهش توجه کنیم. شخصیت های ناشناخته هم همونقدر توجه لازم دارن. الان این مری شما(که این جا یه شخصیته) خیلی خوب پیاده و اجرا شده.
در نتیجه پست اصلا سریع و هول هولکی به نظر نمی رسه. چرت و پرت که به هیچ عنوان نیست. کاملا کافی و خوبه. برای همین، از سریع و بی برنامه نوشتن نترسین.


.................

سلام سینوس...خوبیم سینوس!


بررسی پست شماره 124 زمان برگردان مرگخواران، سینوس:


نقل قول:
بخش اول دیالوگ هکتور، چنان مرگخواران را دچار خوف کرد که هیچ کس به بخش دوم توجهی نکرد.
اون قسمت(هکتور آخر پست قبل) واقعا خنده دار بود. خودمم به محض خوندنش به بلاتریکس گفتم. وقتی شروع پست شما رو خوندم داشتم فکر می کردم که چه کاری درسته.
این قسمت جالب بود...ولی یه حالتی داشت که باید گفته می شد و ازش رد می شدیم. مقداری از خنده دار بودنش به همین سریع رد شدن بستگی داشت. ولی شما برگشتین و دوباره روش تاکید کردین. از طرفی، ممکنه خواننده زیاد به این قسمت توجه نکرده باشه و ضمنا بشه از این قسمت سوژه در آورد. که اگه اینجوری فکر کنیم، ارزش برگشتن و تاکید دوباره رو داره.در حالت کلی به نظر من اشتباه نکردین. انتخاب کردین. وقتی سوژه ای که در میاریم جالب باشه ارزششو داره که انتخاب کنیم.
تنها شرطش هم اینه که نذاریم مسیری که بهش اشاره شده بود(کوچه ناکترن) فراموش بشه.


نقل قول:
- قورت داد مبل رو؟
- غیر ممکنه!
- من یکی که اینطوری اصلا نمیتونم. زیرِ مبلِ اتاقم درد گرفت حتی.
- توی اتاقت مبل داری؟
- ارباب یهو نگن سر راه بریم مبل بخریم که اصلا در توان من یکی نیست...
این دیالوگ ها خیلی بی معنی و به همین دلیل، خیلی خوب بودن. نکته ای که وجود داره اینه که تو همچین دیالوگایی معمولا یکیشون خیلی عجیب و غریب تر و غیر واقعی تر از بقیه می شه که نویسنده اونو بین بقیه دیالوگ ها پنهان می کنه. شما هم همین کار رو با دیالوگ "- من یکی که اینطوری اصلا نمیتونم. زیرِ مبلِ اتاقم درد گرفت حتی." انجام دادین.


نقل قول:
مرگخواران، زیر چشمی به لرد سیاه نگاه کردند. اما لرد به آنها نگاه نمیکرد. او در حال شال پیچ کردن نجینی، جهت جلوگیری از سرما خوردن وی بود.
شال پیچ کردن حرکت خوبی بود. حتی می تونه سوژه خوبی برای پست ها و تاپیک های دیگه باشه.


نقل قول:
- آپارات دیگه... کوچه ناکترن.
این همون چیزیه که اول گفتم. می تونیم از سوژه خارج بشیم یا منحرفش کنیم، در صورتی که خودمون هم اصلاحش کنیم و برگردونیم به جایی که بود.


نقل قول:
- میتونیم برای خودمون وسایل آرایشی هم بخریم.
- امیدوارم قمه مدل جدید داشته باشن.
- نقاب و کراوات جدید... ست بشن با هم حتی...
این دیالوگا کمی معمولی و ساده بودن. دیالوگ های بالایی باعث می شه این قسمت خیلی "ایراد" محسوب نشه. اگه تنها دیالوگ های پشت سر هم پستتون اینا بودن، ایراد می شد. چون نشون می داد نویسنده در این حد می تونه بنویسه که کافی نبود. ولی بالاییا خوب بودن.


سوژه رو خوب ادامه دادین. به سوژه جالب پست قبل اشاره کردین و بعد برگشتین سراغ آپارات به دیاگون.
طنز پست کافی بود. شخصیت ها خوب بودن. چه جایی که این شخصیت ها به صورت گروه و "مرگخواران" نشون داده شدن، و چه جایی که انفرادی(مثل هکتور) حضور دارن.
صحنه های فرعی خوبی تو پست شما وجود داره. شال پیچ کردن نجینی...عقب عقب رفتن مرگخوارا...
این جزئیات همون چیزایی هستن که باعث می شن صحنه دقیق تر و شفاف تر برای خوانند مجسم بشه.


برو سینوس!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۰۷ دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
منم نقد!

یه مدتی هست نه نقد میخوام نه دوئل میزنم! البته دوئل کننده نیست وگرنه مشکلی برای اون نداشتم.

این پسته الان چجوری شده؟ با این لحن گفتاری؟ بهتر نیست؟
زیاد سریع پیش رفتم ولی میخواستم ببینم مشکلی درست کرد برای پست یا نه؟ شکلکاش به جا بود؟ زیاد نبودن؟

یه آملیای وراج داشتیم، دومیش نمیشم. نقد پلیز.


مشکلی با وراجی نداریم. وراجی کنین!

نقد ارسال شد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۱۹ ۲۲:۰۱:۵۹


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام ارباب.

خوبید ارباب؟

میشه لطفا نقد کنید ارباب؟

مرسی که هستید ارباب.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۳:۱۰:۱۲
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
سلام خوبین؟

یه نقد میکنین اینو؟
به نظر خودم از این رولای چرت و پرت و سریع بود! نظر شما چیه؟

پ.ن: دیدین چی شد؟ لینک ندادم!


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۴:۲۱:۲۴
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
سلام.

من نمیدونم چی شد دیروز یادم رفت بیام نقد اینو بخوام. فکر کنم روح اورلا زیادی توم حلول کرده.

یه چیز دیگه‌ رو نمیدونم.
تو این رول استفاده از شکلک هام درست بود؟

مرسی پیشاپیش.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.