هری و هرمیون و رون به سمت کلبه ی هاگرید رفتند ،هاگرید را درون کلبه پیدا نکردند.رون گفت:
-پس هاگرید کجاست؟
هرمیون گفت:
-اگر هاگرید تو کلبه اش نباشه پس حتما باید اها فهمیدم،بچه ها به دنبال من بیایید.
هرمیون به سمت جنگل ممنوعه رفت،جایی که اروگاگ زندگی میکرد و با کمال تعجب هری و رون دیدند که هاگرید همانما بود و هرمیون درست حدس میزد.هری گفت:
-حالا با داد وناله به سمت هاگرید میریم و تظاهر میکنیم که واقعا یکی درون اتاق ضروریات گیر افتاده،باشه،پس شروع کنیم.
هری و رون و هرمیون گفتند:
-کمممممممممککککک،یککککی کمکمون کند.
هاگرید گفت:
-چه اتفاقی بازم افتاده؟
هرمیون گفت:
-هاگردید.....یکی از بچه ها در اتاق ضروریات گیر افتاده.بابد کمکمون کنی تا نماتش بدیم تو برو به پروفیور دامبلدور بگو که یکی از بچه ها در اتاق گیر کرده و باخودت چند تا کمک بیار.
هاگرید گفت:
-کی گیر کرده؟
هری ،رون و هرمیون ماندند که چه چیزی بگویند ،فکر اینجا ی ماجرا را نکرده بودند.رون گفت:
-سوزان بونز گیر کرده.
هاگرید گفت:
-سوزان انجا چیکار میکرده؟
هرمیون گفت:
-بهتر نیست اول نجاتش بدیم بعد این سوالات را از هم دیگر بپرسیم.
هری،رون و هرمیون نقششون داشت خوب پیش میرفت ،در همتم زمان نویل داشت با سیموس حرف میزد و پروفیور مک گوناگال از کنار اندو رد شد و نویل با صدایی بلند گفت:
-سیموس،میدانستی یکی از بچه ها در اتاق ضروریات گیر کرده؟
پروفسور گفت:
-چی داری میگی نویل،یکی تو اتاق ضروریات گیر کرده!
باید بریم کمکش کنیم شما ها هم به همراه من بیایید.
نویل و سیموس:
-چشم.
نویل به سیموس گفت:
-کار ما که انجام شد،امیدوارم که هرمیون ،هری و رون خم کاشون را انجتم داده باشند.
در همین زمان هاگرید به پروفسور دامبلدور هم مامرا را گفت و دامبلدور به سمت اتاق ضروریات رفت و.......