هکتور نگاهی به اسنیپ و اسنیپ نگاهی به هکتور میندازه.
- ما شوخی کردیم مگه؟
- نه، کاملا جدی بودیم. الانم همونقد جدیم که میگم...
هکتور که حرکت اسلوموشنوار محفلیون برای حمله بهشو از تو آینهی ماشین دیده بود تکمیل میکنه:
- اگه به من دست بزنین تصادف میکنما.
اما محفلیون بدون توجه به فریاد هکتور، حملهی خودشونو آغاز میکنن. آملیا تلسکوپشو میکوبه تو فرق سر هکتور و پنجههای تیز آرنولد لا به لای موهای چرب اسنیپ فرو میره.
اسنیپ در حالی که سعی داشت چنگالای آرنولدو دور کنه رو به هکتور فریاد میزنه:
- اینا چرا اینقد خنگن؟ نمیفهمن اینطوری تصادف میکنیم؟
این وسط سرکادوگان که فقط از توی تابلو با شمشیرش شاخ و شونه میکشید و جز حرف کاری ازش برنمیومد، توجهش به حرف اسنیپ و البته صحنهی رو به رو جلب میشه. دیواری جلوشون قد علم کرده بود و اونا مستقیما به همون سمت در حال حرکت بودن!
در حالی که کادوگان تصور میکرد شاید تصادف بد هم نباشه و فقط سرنشینان جلو آسیب ببینن، دستهای پشت پردهی آدر دست به کار میشن و هرکدوم به یکی از افراد داخل ماشین دست میزنن.
پاق!این صدا، صدای تصادف و برخورد ماشین با دیوار نبود. بلکه صدای آپاراتی بود که آدر و دستهای پشت پردهش موجبش شده بودن.
- جای من دیگه تو این ماشین نیست. من میرم!
آدر در ماشینو باز میکنه و میره پاشو بذاره بیرون که ناگهان به سرعت سرجاش برمیگرده و نفسنفسزنان درو میبنده.
- هرکار میکنین فقط تکون نخورین. ما روی درخت ظاهر شدیم.
همه در همون حالت گیس و گیسکشیای که بودن متوقف میشن.