- نفر بعد!
- ما بیایم؟
لودو که چند لحظه پیش وارد خانه شده بود، بی خبر از همه جا داوطلب شده و جلو آمد.
- لودو! کدوم گوری بودی؟!
- چیزه ... هیچی بهتر از صداقت نیست ارباب! گفتین آشغالارو بذاریم دم در ... هیچی دیگه! مام رفتیم گذاشتیم و برگشتیم.
- یک ساله که پیدات نیست! تمام مدت آشغال میذاشتی دم در پدرسوخته؟!
- نه ارباب کل مدت که نه ... یه مدتشو داشتیم آشغال میذاشتیم ... بقیشو گفتیم حالا که اومدیم تا دم در ... هیچی بهتر از صداقت نیست ارباب! گفتیم بریم سر کوچه یه نوشیدنی کرهای لیمویی هم بخوریم بعد برگردیم!
- یک سال طول کشید بخوریش؟
- نه ارباب یک سال که نه ... سر کوچه نوشیدنی کرهای نداشت. هیچی بهتر از صداقت نیست ارباب؛ داشت! ولی لیموییشو تموم کرده بود. مام گفتیم حالا که اومدیم سر کوچه ... بریم تا یه مغازه دیگه که لیموییشو تموم نکرده باشه.
نه که تا مغازه بعدی یک سال راه بوده باشه ها ... نه! هیچی بهتر از صداقت نیست! مغازه بعدی بسته بود و اونم هیچی به هیچی! این شد که ...
- بسه لودو بسه ... این یک سال هم مثل باقی سالهای گذشتهات چیزی جز تباهی نداشته. بیا دستت رو بذار روی این گوی بلکه آیندت چیزی داشته باشه.
لودو آب دهانش را قورت داد و با گامهایی لرزان مقابل لرد قرار گرفت. لرد که میدانست اگر او را بفرستد برای شستن دستهایش، چند سالی گم و گور خواهد شد، از این کار صرف نظر کرد و با اشاره از او خواست دستش را روی گوی بگذارد. لودو اطاعت کرد و گوی برای چند لحظه مه آلود شد ... و در باقی لحظات نیز مه آلود باقی ماند.
- میدونی این چیه لودو؟!
- یعنی هوای آینده مرطوب همراه با رگبار پراکنده و مه غلیظه؟
- خیر!
- فاز، فاز این فیلمای شائولین و پاندای کونگ فو کاره که کلی دنبال یه رمز خفنی میگردن بعد وقتی پیداش میکنن میبینن هیچی به هیچی؟!
پیام اخلاقی آینده ما خودباوریه؟ آینده در خود ماست؟ بروم طواف کعبه دل کنم؟
- خیر!
- آنتن نمیده؟ میخواین برم دستامو بشورم شاید تصویر صاف شد؟
- خیر لودو! این نشون میده تو نه تنها هیچ گذشته ای نداشتی ... هیچ آینده ای هم نداری! کلا هیچی به هیچی!
- هیچکس مثل شما مارو نفهمید ارباب! این بهترین تفسیری بود که از زندگی ما ارائه شد! اجازه بدین پای مبارکتونو ...
- گم شو لودو.
- چشم سرورم!
و لودو که بسیار حرف گوش کن بود رفت و باز هم گم شد!