هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
آخریشه!

درخواست دوئل گروهی

من & رون

Vs

دورا & لایت


دو هفته



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۳۹ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
نتیجه دوئل لایتینا فاست و رودولف لسترنج:

امتیازهای داور اول:
رودولف لسترنج: 26 امتیاز – لایتینا فاست: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز – لایتینا فاست: 26.5 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
رودولف لسترنج: 26 امتیاز – لایتینا فاست: 26.5 امتیاز

امتیاز های نهایی:
رودولف لسترنج: 26.33 امتیاز – لایتینا فاست: 26.5 امتیاز


برنده دوئل: لایتینا فاست!


................

-كروشيو!

طلسم به ديوار برخورد كرد. خطا نرفته بود... تنها او مشغول بازى با دختر كم سن پيش رويش بود.
با چابكى از مسير طلسم خود را به كنارى پرت كرد.
اما دخترك ضعيف بود. حوصله اش را سر مى برد.
-آواداكداورا!

دخترك پيش پايش روى زمين افتاد...جيغ شادمانه اش به هوا رفت.
به سمت بقيه برگشت.
وزارتخانه را تصاحب كرده بودند!
اربابش از شنيدن خبر اين پيروزى خشنود مى شد.

-بلا... بيا.

به سمت نارسيسا رفت. نگاهش را دنبال كرد و... لايتينا!
اما مسير نگاهش تغيير كرد و روى چهره اى در فاصله نه چندان دورتر ثابت ماند... رودولف!
خود رودولف بود... روى زمين.

نارسيسا او را كنار زد. خم شد و همگام با آرسينوس شروع به زمزمه طلسمى كرد.
جسم غرق خون دو مرگخوار از روى زمين بلند شدند.
گويا دستى نامرئى، خون را از چهره شان ميزدود و زخم هايشان را كوك ميزد.

بدن دو مرگخوار بار ديگر روى زمين آرام گرفت.
ثانيه اى بعد، لايتينا چشم هايش را گشود و فرياد دردآلودش به هوا رفت. بار ديگر چوبدستى نارسيسا تكان خورد و با بسته شدن چشم هاى لايتينا، صدايش فرو نشست.

-خوب ميشه. يه كم بايد استراحت كنه. بقيه هم خوبن... فقط...

نگاه نارسيسا گرديد و روى جسم بى جان رودولف ثابت شد.

بلاتريكس قدمى نزديك شد.
-چطور؟... چطور جرئت كرد بميره؟

باورش نميشد... رودولف... رودولفى كه با او مرگخوار شد، با او محكوم و زندانى شد، با او فرار كرده و به اربابش پيوسته بود... رودولف لسترنج... مرده بود!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل رودولف لسترنج و لایتینا فاست: زنده به گور!


توضیح:

اتفاقی برای شما افتاده...بیهوش شدین...خوابیدین...طلسم شدین، یا هر چی.
همه فکر کردن شما مردین و دفنتون کردن!
ولی شما زنده هستین و توی قبر(یا تابوت) بیدار می شین.
توضیح بدین که چیکار می کنین...
لازم نیست کل پست شما به همون مدت زیر خاک بودنتون اختصاص داشته باشه. کافیه یه قسمتی از پست همین باشه. شما می تونین درباره قبل یا بعدش هم بنویسین.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل یک روز(تا 12 شب سه شنبه 24 بهمن) فرصت دارید.

پاتیلم در گوش چپتان!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۷:۲۴ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ریونکلاو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
پیام: 375
آفلاین
سلام.

درخواست یه دوئل هماهنگ شده و یه روزه دارم با جناب قمه کش، رودولف!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۲۹ سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نتیجه دوئل رز زلر و رودولف لسترنج:


امتیازهای داور اول:
رز زلر:26 امتیاز – رودولف لسترنج: 26.5 امتیاز

امتیاز های داور دوم:
رز زلر: 27 امتیاز – رودولف لسترنج:26.5 امتیاز

امتیاز های داور سوم:
رز زلر: 27.5 امتیاز – رودولف لسترنج: 27 امتیاز

امتیاز های نهایی:
رز زلر:27 امتیاز – رودولف لسترنج:26.5 امتیاز


برنده دوئل: رز زلر!

.................

-دوازده ساعت...همش دوازده ساعت! خب لعنتیا...من تو دوازده ساعت چه شغلی دست و پا کنم؟حتی به ظرف شستنم راضی شده بودم...

-خب چی شد بعد؟

رز زلر نگاهش را به کرم خاکی جلوی پایش دوخت.
-چی می خواستی بشه؟ من راضی بودم...ولی اونا نبودن. قبول دارم که نود در صد ظرفا در اثر لرزش من، لب پر شدن...ولی چرا کسی به اون ده در صد سالم توجه نمی کنه؟ این انصافه؟ این عدالته؟

کرم سرش را داخل خاک فرو کرد و بعد از مقداری تقلا، بطور کامل در خاک گم شد.
کرم رفته بود...ولی مشکل رز هنوز سر جایش بود...نیمی از دوازده ساعتش را صرف شستن ظرف ها کرده بود.


دفتر دوئل


-این دو تا رو هم که فرستادیم دنبال کار. هنوز وقتشون تموم نشده؟

کراب نگاهی به ساعت انداخت.
-کم مونده ارباب. سه دقیقه دیگه تمومه.

لرد سیاه پوزخندی زد.
-تو سه دقیقه کی می تونه کاری پیدا کنه؟ نتایجو بنویسین رد کنیم بره.

سه برگ بطور همزمان به سمتش گرفته شد.

-بفرمایین ارباب...
-بفرمایین ارباب...
-بگیر اسمشو نبر...

لرد سیاه برگه ها را گرفت. برگه حاوی نتیجه خودش را هم روی آن ها گذاشت.
-چی شد؟...اینا چرا چهار تا شدن؟

تازه توجهش به جمله نامانوس" بگیر اسمشو نبر" جلب شد.
-بگیریم اسمشو نبر؟ کدوم یکی از شما ملعونین ما رو چنین خطاب کرد؟

هکتور و کراب فورا صندلی هایشان را به عقب هل دادند...و یک نفر آن وسط باقی ماند.

-زلر؟...رز زلر؟...کی بهت اجازه داده در محضر ما حضور به هم رسانی؟

رز با احتیاط دسته ای از درخواست های دوئل روی میز را برداشت.
-امممم....در مهلت داده شده شغلم رو پیدا کردم...داورم من...داور شدم!

-و کی تو رو پذیرفت؟

رز به هکتور اشاره کرد.
-این...بهش گفتم من می لرزم...تو هم می لرزی. بذار بیام تو با هم بلرزیم.

لرد با نگاهی پرسش آمیز به طرف هکتور برگشت.
-به همین سادگی؟

هکتور جوابی جز لرزش های خفیف نداشت.

-ارباب اسم منم به عنوان برنده رد کنین ها...منم شغل پیدا کردم.

لرد اخم هایش را در هم کشید و به دور و برش نگاه کرد. صدای رودولف می آمد...ولی اثری از خودش مشاهده نمی شد.

-ارباب...این پایینم.

میز جلوی رز، یکی از پایه هایش را بلند کرد و برای لرد سیاه، پایه تکان داد.
لرد تازه متوجه شد که رودولف به صورت چهار دست و پا در آمده و با جدیت در حال بازی کردن نقش میز است.
-ارباب به جون شما هر چی سعی کردم، کار بهتری گیرم نیومد. ترسیدم مشنگ بشم زبون آرسینوس لال! به این کراب گفتم برای این کار بهم حقوق می ده؟ که گفت بله. عقده ایه این ارباب! اخراجش کنین!

رز از جا بلند شد و ردایش را تکاند.
-خب...منم که امتیازمو رد کردم. فعلا کاری اینجا ندارم. میتونم برم. من برنده شدم. برنده دوئل.

و از دفتر خارج شد.

رودولف دست هایش را از روی زمین برداشت و کش و قوسی به بدنش داد.
-منم دیگه خسته شده بودم. منم کارم تموم شد. می تونم برم. از اون جایی که شغل پیدا کردم، منم برنده هستم.

صدای سرد لرد سیاه در دفتر دوئل پیچید.
-نه رودولف...نیستی...تو برنده نیستی. تو میزی. میز!

و هر دو پایش را دراز کرد و روی کمر رودولف گذاشت.
رودولف مجبور شد دوباره به شکل میزی اش در بیاید....و اصلا مشخص نبود این حالت تا کی ادامه خواهد داشت...




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل رز زلر و رودولف لسترنج: کاریابی!

توضیح: شما همین الان از هاگوارتز فارغ التحصیل شدین...تجربه و تخصص خاصی ندارین. ولی قانون جدیدی وجود داره. شما فقط 12 ساعت فرصت دارین که برای خودتون کار پیدا کنین...وگرنه تبدیل به یک مشنگ می شین...

برای ارسال پست در باشگاه دوئل، 48 ساعت( تا دوازده شب شنبه 14 بهمن(چون نمی دونستین سوژه رو دقیقا چه ساعتی می دیم مجبورم از ساعت 12 شب حسابش کنم))، فرصت دارید.


معجون سوز شوید.


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ چهارشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
هماهنگ شده و به مدت ٤٨ ساعت، يه دوئل[دعوا] ي خفن با رودولف لسترنج
مرسي




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
نتیجه دوئل کالین کریوی و ریگولوس بلک:

امتیاز های داور اول:
کالین کریوی: 27.5 امتیاز – ریگولوس بلک: صفر امتیاز

امتیازهای داور دوم:
کالین کریوی: 25 امتیاز – ریگولوس بلک: صفر امتیاز

امتیازهای داور سوم:
کالین کریوی:26امتیاز – ریگولوس بلک: صفر امتیاز

امتیازهای نهایی:
کالین کریوی: 26 امتیاز – ریگولوس بلک: صفر امتیاز


برنده دوئل: کالین کریوی!

توجه: پست نتیجه توسط لردولدمورت نوشته شده است.
...................

-نیومده؟

کالین با عجله پرسید، و قبل از این که منتظر جوابی بشود، دوان دوان از باشگاه دوئل خارج شد.

باشگاه خالی بود...
بجز تابلوهایی که بطور نامنظم روی دیوار نصب شده بودند و تصاویر داخلشان گهگاهی با تاسف برای حال و روز کالین سری تکان می دادند، حرکتی دیده نمی شد.
خبری از ریگولوس نبود...و طی یک ساعت گذشته، کالین بطور مرتب هر ده دقیقه یک بار سرش را داخل باشگاه می کرد و همان سوال تکراری را می پرسید و قبل از گرفتن جواب دوان دوان خارج می شد.

-می دوئه...دور باشگاه...

جادوگر زره پوش از داخل یکی از تابلو ها خطاب به ساحره ای که در حال محاسبه مدت زمان ورود و خروج کالین بود گفته بود. با دیدن نگاه متعجب ساحره ادامه داد:
-دور باشگاه می دوئه. با سرعت ثابت. برای همین هر ده دقیقه یه بار می رسه اینجا.

-و کی قراره این چرخه متوقف بشه؟
ساحره با ناامیدی پرسید...زره پوش جوابی برای این سوال نداشت.

بحث درباره کالین و دویدنش باعث شد همهمه ای کوتاه مدت در باشگاه دوئل سر بگیرد. تصاویر با هم بحث می کردند...مخالفت می کردند...و حتی بعضی پا فراتر گذاشته و قابشان را به حالت قهر رو به دیوار بر می گرداندند.
تنها تابلوی خالی باشگاه، بزرگترین تابلو بود که ساکت و آرام روی دیوار اصلی نصب شده بود.
تابلویی از جنگلی انبوه و تخته سنگ هایی بزرگ!

تصویر کمی بی معنی بود...ناشیانه و بی توجه کشیده شده بود.

ظاهرا ده دقیقه گذشته بود. برای این که کالین مجددا سرش را داخل باشگاه کرد...
-نیومده؟

و با عجله برگشت... که با بسته شدن در، ضربه ای سهمگین به دماغش وارد شد.

-اوخ! اوهوی! درو چرا می بندی؟

جادوگر تابلوی نصب شده کنار در، دستش را عقب کشید.
-تشریف داشته باشین، در خدمتتون باشیم!

کالین قادر به متوقف شدن نبود. در حالی که در جا می زد پرسید:
-من شما رو می شناسم؟...من لرد سیاه رو می شناسم...ریگولوسم می شناسم...هکتورم می شناسم. ولی شما رو چی؟ آیا می شناسم؟

-گرفتی ما رو...

-نه...جدی می گم. من عکاسم. اونا رو می شناسم. عکساشونو گرفتم!

تابلو با بی حوصلگی جواب داد:
-می دونم...منم جدی می گم. گرفتی ما رو! عکسمونو...عکس همه ما رو تو گرفتی.

کالین بسیار مفتخر شد!
-اوه...چقدر خوش شانسین...من عکس هر کسی رو نمی گیرم!

-کاش ما رو هم نمی گرفتی!

کالین تازه به چهره های ناراضی درون تابلو ها توجه کرد.
-چرا؟ خوبه که. جاودانه شدین. من عکس لرد سیاه و ریگولوس و هکتورم گرفتم...اونا هم جاودانه شدن. به دست من. آخه عکساشونو گرفتم...گفته بودم؟

-ما مرده بودیم!

کالین اول نفهمید...ولی بعد فهمید! در جا زدن باعث می شد خون کافی به مغزش نرسد. برای همین کمی دیر می فهمید.
تصاویر متعلق به دوئل کننده ها بود... شکست خورده ها...

هکتور که کالین شدیدا معتقد بود دچار مشکلات روانی است، از او درخواست کرده بود که عکس بازنده ها را بگیرد که برای عبرت آیندگان به دیوارهای باشگاه دوئل نصب کنند.
کالین هم همین کار را کرده بود.
و حالا با همین تصاویر داخل باشگاه حبس شده بود...

-منو یادت میاد؟ بلاتریکس تو ثانیه سوم دوئل منو کشت! صدای قهقهه هاش هنوز تو گوشمه...و بعد صدای چیلیک چیلیک دوربین نحس تو!
-من داشتم می رفتم به سمت نور! رسیده بودم به ته تونل...
-که یهو یه دستی یقه مونو گرفت و برگردوند!
-و چپوند توی تابلو!
-من دم در بهشت بودم...پدربزرگم برام آغوش گشوده بود!
-من جهنمی بودم...ولی به تو چه؟...می خواستم تاوان گناهانمو بدم. تازه اونجا گرم تر بود.
-تو با ما چیکار کردی؟


روز بعد...


بلاتریکس در باشگاه را باز کرد.
او کلید داشت!
لرد سیاه به تازگی به او کلید داده بود!

به داخل باشگاه سرکی کشید.
-ارباب؟...نیومدین هنوز؟

-اومدیم بلا!

بلاتریکس با دقت بیشتری به داخل باشگاه خیره شد.
-کجایین ارباب؟ نمی بینمتون...ارباب؟...ارباااااااااااااااااب!

-چرا داد می زنی؟ پشت سرتیم! تازه رسیدیم. و اگه بکشی کنار قصد داریم وارد بشیم.

بلا با شنیدن صدای لرد، از پس گردنش، جا خورد. کمی کنار کشید تا لرد وارد شود.
-دوئل کننده های دیروز نیومدن...ما رو کشوندن اینجا و نیومدن...سر ساعت رسیدیم و کسی نبود.

-عجب بی لیاقتایی هستن ارباب.
بلاتریکس جلوی تابلوی بزرگ ایستاده بود.
-ارباب این تابلو کمی خالی و بی معنی نیست؟ بندازمش بیرون؟ به جاش عکس سه نفره مون با نجینی رو نصب می کنیم.
لرد و بلاتریکس پس از جمع آوری درخواست ها، در حالی که درباره تابلوی بزرگ صحبت می کردند از باشگاه خارج شدند.
برای چند دقیقه سکوت ادامه داشت...
تا این که تصویر جادوگر زره پوش، آن را شکست.
-ندیدنش؟

جن کوتوله ای که داخل تابلویی تنگ و تاریک محبوس شده بود به تابلوی بزرگ و جنگل انبوهش نگاه کرد.
-نه...بستمش به درخت پشتی...تخته سنگ بزرگه رو هم گذاشتم جلوش. دهنشم که بسته اس. کسی متوجه نبودنش نمی شه. گرچه فکر نمی کنم کسی اهمیتی بده. تا آخر عمرش همونجا حبس می شه. بعدش هم نمی تونه خارج بشه...تا ابد!

-درست مثل ما...عالیه...


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
نتیجه دوئل رودولف لسترنج و ریتا اسکیتر:

امتیازهای داور اول:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز - ریتا اسکیتر: 26 امتیاز

امتیازهای داور دوم:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز – ریتا اسکیتر: 26.5 امتیاز

امتیازهای داور سوم:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز – ریتا اسکیتر: 26 امتیاز

امتیاز های نهایی:
رودولف لسترنج: 27 امتیاز – ریتا اسکیتر: 26 امتیاز

برنده دوئل: رودولف لسترنج!

................


-هى دوئل... هى دوئل. بسه مرد! خجالت بكش. برو كار كن. دوئل كه نُون و آب نميشه واسه زن و بچه ات...
-ولى ما كه...
-ولى ما چى؟... ها؟... يه كم به فكر خونوادت باش... فردا جواب بچه رو چى ميدى؟... گفت بابام چيكاره است، بگم دوئليسته؟... خجالت بكش مــــرد... غيرت كن... خسته شدم... دارم نونم رو ميزنم تو خون تسترال ميخورم... يخ حوض ميشكنم... صورت بچه رو با سيلى سرخ نگه داشتم. برو كار كن مرد! كــــــار!

رودولف گوش هايش را ماليد تا از سوزششان كم شود.
-بابا وايســـــا!... بچه كجا بود؟!... ما كه بچه نداريم!... حوضمون كجا بود؟... خونه ريدل يه استخر داره فقط... كه اونم الان وسط چله تابستون يخش كجا بود؟... ولى چشم! بخاطر تو... چشم! بذار امشب رو برم... قول ميدم ديگه دوئل نكنم. قول ميدم.

رودولف كمى مژه هايش را به هم زد و كمى عشوه مانتيكورى آمد.
-آخه بلاتريكس... همسر عزيز و دلسوزم... اگه نرم ميگن كم آورده... ترسيده... تو دوست دارى همسر ترسو داشته باشى؟

بلاتريكس به فكر فرو رفته بود.

ساعتى بعد، رودولف مشغول حاضر شدن براى دوئل بود كه با جيغ بلاتريكس از اتاق بيرون پريد.

-سووووووووسك!

شپلق!

-چى شده؟!

بلاتريكس جسد سوسك را نشان داد.

-اون... اون...ريتا... نگو... نگو كه كشتيش!
-چرا نكشم عزيزم؟...بچه ديد، ترسيد! منم كشتمش!






ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۱۱ ۲۱:۴۹:۱۸

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۶

اسلیترین، مرگخواران

هکتور دگورث گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۲ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۶:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲
از روی شونه های آریانا!
گروه:
مرگخوار
اسلیترین
کاربران عضو
ناظر انجمن
ایفای نقش
پیام: 956
آفلاین
سوژه دوئل رودولف لسترنج و ریتا اسکیتر: شیء سخن گو!


توضیح: یکی از اشیای خونه به سخن در اومده و به هیچ وجه ساکت بشو نیست. با اصرار تمام دنبال شما راه میفته. در مورد اینکه اون شیء چیه بنویسید. چی میگه و چی کار میکنه؟
سوژه رو در مورد شخصیت خودتون بنویسید.


برای ارسال پست در باشگاه دوئل پنج روز(تا دوازده شب جمعه ده آذر)فرصت دارید.


در پاتیلی بی آبرو شوید!

—----------

سوژه ی دوئل آملیا فیتلوورت و دورا ویلیامز: قفس مرموز!

توضیح: شما به دلایلی(که آزادید توضیح بدید یا ندید) توی باغ وحش کار پیدا میکنید. به شما مسئولیت تمیز کردن قفس، غذا دادن، و نگهداری و رسیدگی به حیوون یا جونوری رو میدن که نمیدونید چیه.
در مورد اون جونور توضیح بدید و اینکه چطور ازش نگهداری میکنید و چه اتفاقی میفته. جونور می تونه جادویی یا غیر جادویی باشه.

برای ارسال پست در باشگاه دوئل سه هفته(تا دوازده شب دوشنبه بیست و هفتم آذر)فرصت دارید.

پاتیل تمیز کن قفسی شوید!


ارباب یه دونه باشن... واسه ی نمونه باشن!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.