هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ جمعه ۲۲ تیر ۱۳۹۷

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
از سرتم زیادیه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
بلاتریکس عصبانی و بی تاب بود.
_ ارباب منتظرن! یه چیزی بدین بهش کوفت کنه بریم دیگه!

نارسیسا به سمت جمع رو کرد.
_ خب یه علفی ، گلی، چیزی گیر بیارین بدیم بخوره تا بتونیم بریم...
_ علف آخه؟

نارسیسا به تسترال نگاهی انداخت.
_ آره دیگه... نیگا سم داره... سم داران علف میخورن دیگه. پس اینم علف خواره!

و از آنجاییکه کسی ایده دیگری نداشت، مرگخواران برای یافتن علوفه رهسپار دشت های اطراف شدند!

چند دقیقه بعد، هوریس با بوته ای که از ریشه کنده بود بازگشت.
تسترال به بوته ی در دست هوریس نزدیک شد. کمی آن را بو کشید. سپس مشغول خوردن شد.

_ دیدین گفتم علف خواره!

بلاتریکس نفسی از سر آسودگی کشید.
_ خب. بریم دیگه. زود...زود... تسترال راه بیفت.

ولی تسترال بی توجه سر جایش ایستاده بود.

_ سیرشدی دیگه. بیا بریم!
_
_ عجب تسترالِ تسترالیه ها! چرا نمیای؟
_ من تسترال نیستم. من جغدم! هو هو...هو هو... باید نامه امو برسونم...

سپس با خیال اینکه هکتور نامه است او را به دهان گرفت و پر کشید!


?Why so serious


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۹۷

دروئلا روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۶:۰۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲
از کتابخونه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
هیچکس در مورد غذای یه تسترال لوسِ بدعنقِ سخنگو هیچ ایده‌ای نداشت.

- شماها مگه مدرسه نرفتین؟ تو اون هاگوارتز چی بهتون یاد دادن که نمیدونید غذای تسترال چیه؟

تسترال راست میگفت. این نقص بزرگ سیستم آموزشی بود. هیچوقت از چیزای مهم حرف نمیزد و چسپیده بود به چیزای بدردنخوری مثل "دفاع در برابر جادوی سیاه". هیچوقت نیازهای جامعه رو در نظر نمی گرفت. قطعا تسترال های سخنگو قسمتی از جامعه‌ی جادویی رو تشکیل میدادن. غذا یکی از نیازهای اولیه‌ی هر موجودیه ولی مرگخوارا نمیدونستن غذای تسترال چیه. این که مرگخوارا همچین چیز بدیهی رو نمیدونستن، قطعا کم کاری سیستم آموزشی رو میرسوند.

هوریس احساس کرده بود توهین بزرگی از طرف یه تسترال بدقلق بهش شده. باید یه جوری اوضاع رو درست میکرد. ترم جدید هاگوارتز شروع شده بود و روی گالیون گالیون دانش‌آموزا حساب کرده بود. نوشیدنیای کره‌ایش داشت ته میکشید.
- اینجوریام نیس جناب تسترال. ترم جدید هاگوارتز تازگیا شروع شده. مدیریت فخیم مدرسه در نظر داره کمپین حمایت از حقوق تسترالای سخنگو را بندازه.

این حرف هوریس قطعا عواقبی داشت ولی هیچی از نوشیدنی کره‌ای مهمتر نبود. هیچی!

تسترال تحت تاثیر قرار گرفته بود. تا حالا "جناب" خطاب نشده بود. تا حالا هیچ کمپینی مخصوص تسترال ها ندیده بود. تسترال، تسترال کیف شده بود. ولی با وجود قار و قور شکمش و هکتورِ روی پشتش، کیفش زیاد طول نکشید.
-باشه حالا هرچی... من گشنمه.


ویرایش شده توسط دروئلا روزیه در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۵ ۲۲:۱۷:۳۵

One must always be careful of the books and what's inside them, for the words have the power to change us

-Tessa Gray-

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۸:۵۲ دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷

فنریر گری‌بک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ جمعه ۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۰۱ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
از زیر سایه ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 552
آفلاین
هکتور به خودش مفتخر بود. افتخارش در آن لحظه در حد افتخار لحظه ای بود که برای اولین بار معجون جاودانگی را ساخته بود و روی خودش امتحان کرده بود که به موجب آن تکثیر شده بود به ده ها هکتور. البته، او بقیه هکتورها را منجمد کرده بود و نگه داشته بود برای روز مبادا.

افتخار هکتور تنها برای چند دقیقه به طول انجامید، یعنی زمانی که مرگخواران او را بلند کردند و روی کولِ ناهموار تسترال قرار دادند.
هکتور که بوی بد مرگ را از بدن تسترال استشمام میکرد، همچنان به سختی بی حرکت ماند. این بو، حتی از بوی بدترین معجون هایش نیز بدتر بود، هکتور با فکر کردن به این موضوع، یکبار دیگر به خودش افتخار کرد.

بلاتریکس به سرعت گفت:
- خیلی خب دیگه... آماده باشید که حرکت کنیم. نمیتونیم آپارات کنیم، مجبوریم... لایتینا؟

لایتینا جوابی نداد.

- نا؟ سرت رو از توی اون وسیله نجس مشنگی بکش بیرون و بلند شو بریم!

لایتینا که نشسته بود روی زمین مقابل لپ تاپ مشنگی اش و داشت آلو با نمک میخورد، به شدت از جا پرید.
- ناااااح... نمک رفت تو کیبوردم!

بلاتریکس برای یک ثانیه پوکرفیس شد، سپس برای اینکه کنترل اوضاع از دستش خارج نشود، به سرعت لپ تاپ و آلوهای لایتینا را گرفته، در جیب و چشم و چال وی فرو برد.
اکنون تمام مرگخواران آماده بودند.
آنها جاروهای خود را احضار کرده، روی جاروها سوار شدند و تسترال هم به همراهشان شروع به پرواز کرد.
داشتند از بالای لندن عبور میکردند که ناگهان تسترال شروع کرد به کم کردن ارتفاعش.

- هووی... تسترال! چرا داری فرود میای؟
- تسترال عمه‌ته! گرسنمه! نمیتونم با وجود گرسنگی پرواز کنم که. باید بریم یه چیزی بخورم اول.

مرگخواران در تلاش برای اینکه جلوی ناسزا دادن خود را بگیرند، و هکتور در تلاش برای اینکه همچنان بی حرکت بماند، فرود آمدند...
و همان لحظه بود که بزرگترین سوال به ذهن تک تکشان خطور کرد...
غذای تسترال ها چیست؟



پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۳:۰۷ یکشنبه ۳ تیر ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۷:۲۴
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ریونکلاو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
پیام: 375
آفلاین
کراب همینجوری جلو رفت. هی جلوتر میرفت. قدم پشت قدم... با اقتدار، مثل یه کراب با عظمت، همین طور به صورت حماسی جلو میرفت...

- داداش دنده عقب بگیر زیاد رفتی جلو.

اقتدار کراب خرد و خاکشیر شد. اما کراب دست بردار نبود. یه جارو و شیشه مربا برداشت، با جارو اقتدارشو از روی زمین جمع کرد و توی شیشه مربا ریخت.

- کراب اگه به خاطر تاخیر تو ارباب خودمونو به عنوان تسترال بذاره توی طویله قول میدم حتی ازت تسترالم نمونه.

اما تهدید بلا تهدیدی نبود که کراب اونو نادیده بگیره، اقتدار خرد و خاکشیر شده ش هم اینو درک میکرد پس سری به نشانه‌ی این که "برو من درکت میکنم" ـی تکون داد. کراب هم سریع با دستمال اشک هاشو پاک کرد، نه برای این که کسی گریه‌شو نبینه، بلکه به خاطر این که ریمیلش گرون بود و نمیخواست خراب...

- کراب!

کراب با فریاد مرگخواران دوون دوون عقب رفت و رو به روی هکتوری وایستاد که خودشو به مردن زده بود.

هکتور همیشه کراب رو اذیت میکرد، ویبره میرفت و باعث میشد دست کراب موقعی که داشت آرایش میکرد بلرزه و تمام زحمتاش به باد بره، وسایل کراب رو بر میداشت و از اونا برای معجون درس کردن استفاده میکرد یا حتی گاها بعضی شبا معجوناشو روی اون امتحان میکرد و بعضی صبحا کراب وقتی بیدار میشد که شبیه ملاقه س!

کراب با به یاد آوردن تمام این ها و کینه‌هایی که از هکتور داشت با خودش فکر کرد که شاید وقت انتقامه. پس هرکاری رو میتونست انجام داد تا مثلا امتحان کنه و ببینه هکتور مرده یا نه.
برای هکتور لاک ارزون زد، روی صورتش کرم پودر فاسد شده زد، هکتور رو به طرز افتضاحی آرایش کرد و درنهایت میشد گفت که چیز فاجعه آمیزی رو ازش ساخت.
اما هکتور برای اولین بار توی عمرش مفید واقع شد و تکون نخورد!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ شنبه ۲ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۱۴:۰۸
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6952
آفلاین
خلاصه:

تسترال های لرد گذاشتن رفتن. لرد از مرگخوارا می خواد براش تسترال های جدید تهیه کنن. مرگخوارا برای خرید تسترال به بازار می رن و موفق می شن یه تسترال پیدا کنن. ولی تستراله هم حرف می زنه و هم خیلی پرروئه!
تسترال بهشون می گه که قبل از رفتن باید هکتور رو براش بکشن.
بلاتریکس وانمود می کنه که داره این کار رو انجام می ده.

..............................

بعد از چند دقیقه، بلاتریکس به همراه هکتورِ شل و ول و بی حرکت از اتاق خارج شدند. هکتور جوگیر شده بود و زبانش را هم به صورت یک وری از دهانش خارج کرده بود!

بلاتریکس رو به تسترال کرد.
-بیا...کشتمش!

تسترال جلو رفت. با سمش هکتور را تکان داد...توی صورتش فوت کرد...توی چشمش تف کرد...توی گوشش فحش های بدی داد...قلقلکش داد...ولی چیزی نفهمید!
برای همین رو به نارسیسا کرد.
-برو ببین مرده؟

نارسیسا از عصبانیت که چرا همیشه این مسئولیت نفرت انگیز باید به او سپرده شود، به طرف هکتور رفت. یک چشمش را باز کرد و نگاهی به مردمکش انداخت.
-بله...مرده!

تسترال شانه هایش را بالا انداخت.
-تو کله زخمی رو هم گفته بودی مرده. به تشخیصت نمی شه اعتماد کرد. یه نفر دیگه هم چک کنه...اگه مرده بود، اینو بندازین رو کول من که با هم بریم. هی...تو برو!


با اشاره تسترال، کراب جلو رفت.





پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۰:۳۵ سه شنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

كيگانوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۴۱ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۹:۳۱ سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹
از به تو چه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 83
آفلاین
مرگخوار بدبختم كسي نبود جز هكتور. هكتور گفت:
-اخه چرا من تسترال؟ چرا؟

هكتور داشت به تسترال بد و بيراه ميگفت كه بلاتريكس كه ديگر از دست تسترال عصبي شده بود و ميخواست هرچه زودتر از شر او و هكتور خلاص شود يقه هكتور را از پشت گرفت و او را به داخل اتاق كشاند.

درون اتاق
-نه بلا. نه. تو رو جان من نكن.

بلاتريكس كه ديگر صبر سر امده بود گفت:
-كروشيو. بابا هيپوگريف فقط تو الان ناله كن. بعد من تورو از اتاق ميكشم بيرون و تو مثلا مردي. باشه؟

هكتور باور نميكرد بلاتريكسي كه هميشه آرزوي مرگ هكتور را داشت الان براي نجات جانش نقشه ميكشيد.آن هم بلاتريكسي كه هميشه يا اين بود يا اين جوري.يك لحظه فكر عروسي با بلاتريكس به سرش زدولي ياد رودولف افتاد و كاملا منصرف شد.
صداي جيغي از بيرون شنيده شد:
-استفراغ! استفراغ! كراب پاشو برو جارو رو بيار اين كصافت كاري رو جمع كن.

هكتور كه غرق در چهره بلاتريكسي كه به او نگاه نميكرد شد بود گفت:
-باشه بلا. آي بلا نكن. نه. نه. نه!

ولي كسي چه ميدانست تسترال چه قصد شومي دارد.


ویرایش شده توسط كيگانوس بلک در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۲۵ ۱۰:۳۲:۰۷

اتش در پس شعله های سیاهی معنا پیدا میکند.


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۸ دوشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷

بانز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۴ شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۷:۳۸ دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۸
از زیر سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 539
آفلاین
-یکیتون بیایین خودتونو در راه لرد سیاه فدا کنین. مگه مرگخوار نیستین؟ بیایین بمیرین ببینم.

طبیعتا کسی داوطلب نمیشه. همه به فضای خالی زل میزنن.

-چیه؟ چتونه؟ چرا به من زل زدین؟

لایتینا شروع به توضیح داد میکنه:
-به تو زل نزدیم بانز...فقط به فضای خالی خیره...هی...صبر کن ببینم. تو چرا نمیمیری؟ تو که الانت هم فرقی با روح نداره...

بانز معترض میشه:
-عمرا...حرفشم نزنین. من چه لذتی از زندگیم بردم که الان بیام بمیرم؟ شاید فردا یه راهی پیدا شد مرئی شدم...شما پاسخگوی آرزوهای ناتمام و جوانی از دست رفته ی من خواهید بود؟

تسترال هم قاطی بحث میشه:
-من گفتم مرگ میخوام. مرگ رو باید ببینم. مرگ اینو چطوری ببینم؟ این که از منم تسترال تره! اونو بکشین! روح شه همراهمون بیاد.


سم تسترال به طور مشخص به یکی از مرگخوارا اشاره میکرد.


چهره و هویتم مال شما...از زیر سایه ی ارباب تکان نخواهم خورد!


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱:۱۶ جمعه ۳ فروردین ۱۳۹۷

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
-مرگ ميخواى؟... مگه دست خودته كه مرگ ميخواى؟... خريديمت! تو الان مال مائى! هرچى كه ما بگيم بايد بخواى! فهميدى يا تسترال فهمت كنم؟!
-باشه... باشه خواهر! چرا حرص ميخوري؟... من يونجه خوردم اصلا!... بيا!... بيا بشين ببرمت يه دور بچرخونمت از دلت در بياد!
-خواهر؟... اين الان به من گفت تسترال؟!

پريدن پلك و وز خوردن مو در بلاتريكس ها، معمولا عواقب خوشي نداشت. پس نارسيسا در كسرى از ثانيه جلو پريد و او را قبل از انفجار، خنثى كرده و از صحنه بيرون برد.

-به به!... چه تسترال با كمالاتى!... آخه حيف اين كمالات نيست كه مرگ بخواد؟... بيا! بيا بريم خونه ريدل ها... يه رز داريم با غنچه هاش رو پايى ميزنه! بيا بريم نشونت بدم!

به محض بلند شدن پاى تسترال، رودولف خودش را به گوشه اى پرتاب كرد. لاكن تسترال به جاى جفتك زدن، به گوشه اى كه رز ايستاده بود اشاره كرد.
-اوناها! داره روپايى ميزنه!... دارم ميبينمش ديگه! تا اونجا چرا بيام.

مرگخواران كه حسابى گرفتار شده بودند، بايد هرچه سريع تر راهى براى قانع كردن تسترال، براى آمدن به خانه ريدل ها پيدا مى كردند.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶

نارسیسا مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۲
از سرتم زیادیه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 110
آفلاین
مرگخواران یک به یک نظرات خود را مطرح نمودند.

_ من میگم گشنشه!

از ناکجا آباد جفتکی به قوزک پای آرسینوس حواله شد!
اینطور که پیدا بود تسترال گشنه نبود!

_ نکنه تشنشه؟

جفتک بعدی با شدت شدیدتری به استخوان جناغ آرسینوس اصابت کرد.
_ آخ! تسترال! نفهم! اینو که من نگفتم! چرا منو میزنی؟

تسترال دلیل خاصی نداشت. همین که تسترال بود دلیل قابل قبولی برایش محسوب میشد!

_شاید مرلینگاه کار داری؟

آرسینوس ناخودآگاه پشت نارسیسا سنگر گرفت!
ولی این بار تسترال بصورت کاملا منطقی با نظر رودولف مخالفت کرد.
_

_ خبر مرگت بیاد! چته پس تسترال؟
بلاتریکس اعصاب درست درمانی نداشت!

تسترال با آنکه تسترال بود ولی بازهم میفهمید شوخی با این یک مورد عاقبت خوشی نخواهد داشت!
_ این چشه؟ از من قاطی تره که ... خیلی خب میگم... مرگ میخوام! مرگ !



ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ ۲۳:۱۴:۲۱

?Why so serious


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
سوالات مثل هم بود ولی جواب ها متفاوت. گیبن که داشت دندون های تسترال را میشمرد با خودش فکر کرد: خیلی راحت به ارباب نمیگیم این تسترال لوس و بدعنقه. بانز هم به لطف دیده نشدنش وسیله ی مشنگی خودش را دراورد و جواب این سوال را جست و جو کرد. آرسینوس جیگر هم که کلا نمیتوانست تسترال را ببیند اصلا برایش مهم نبود چون فرق تسترال عادی با تسترال لوس و بدعنق را تشخیص نمیداد. بلاتریکس هم که کلا فکر نمیکرد، عمل میکرد پشت تسترال رفت تا اورا کروشیویی مهمان کند که صدای پاتریشیا ابرهای افکار همه رو ترکاند و زمین پر از فکر های خرد شده شد و تسترال سرش را خم کرد و از افکار به زمین ریخته تغذیه کرد.

-اهممم. یه فکری دارم مگه این تسترال سخنگو نیست؟ خب بیاید از خودش بپرسیم چی میخواد. تسترال عزیز مشکلت چیه؟ چرا نمیای؟

تسترال هم سرش را بلند کرد و گردنش را تابی داد و موهایش را افشون کرد و گفت:
-نمیگم بهتون خودتون باید بفهمید چی میخوام وگرنه از جام جم نمیخورم.



هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.