هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ شنبه ۲ تیر ۱۳۹۷

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۹:۳۸
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 552
آفلاین
ما نقد تکی می خواستیم؟ برویم در صف؟


نه...صفی در کار نیست. نقدتون ارسال شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۲ ۲۲:۵۴:۱۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
اوس تاتسو!


نقل قول:
کاتانای بنده - نه خودِ حقیر - تصور می کرد خیلی خوب می شد اگه ارباب ایشون رو نقد کنه. نمی شد؟
نظرات کاتانا همواره مورد توجه ما بوده. وقتی فکر می کنه خوب می شه که نقد بشه، حتما می شه!


بررسی پست شماره 137 زمان برگردان مرگخواران، تاتسو موتو:


پست شما خیلی طولانیه. اگه فقط اندازه رو در نظر بگیریم، به نظر من سه برابر یه پست ادامه داره معمولیه. تصمیمی که این جا باید بگیرین اینه که چی برامون مهم تره؟ این که تعداد زیادی پست رو بخونن؟ پست به نقطه خاصی برسه؟
اگه تو موقعیتی هستیم که ترجیح می دیم پستمون خواننده بیشتری داشته باشه، مجبوریم کمی از سروتهش بزنیم. کمی سانسور کنیم که کوتاه تر بشه. مثلا وقتی که قصد معرفی شخصیتمون رو داریم. این جا مهمه که تعداد بیشتری بخونن. ولی وقتی یه پست تکی می زنیم یا پستمون قصد داره سوژه رو به نقطه خاصی برسونه، محتوای پست مهم تر از تعداد خواننده می شه. این جا می تونیم طولانیش کنیم.


نقل قول:
زمان سرگردان چرخید و چرخید و چرخید. چرخ زنان از زمان و مکانی به زمان و مکانی دیگر می رفت و در این حین، لرد با متانت گرد و خاکِ صحنه را از روی لباس هایش می تکاند. اربابی بود بسیار تمیز و درخشان!
شروع پست خیلی خوب بود. من برای فهمیدن ماجرا از چند پست قبل شروع به خوندن کردم(از جایی که نخونده بودم)...ولی وقتی به پست شما رسیدم متوجه شدم اصلا لازم نبوده قبلیا رو بخونم. منِ ناظر مجبورم همه پستا رو بخونم. ولی این حالت پست شما برای خواننده معمولی خیلی بهتره. حتی تا حد زیادی طولانی بودنش رو جبران می کنه.
اون نتیجه گیری های "اربابی بود..." به نظر من خیلی قشنگن. اون جمله آخر رو اگه از بقیه متن جدا کنین قشنگ تر می شه. حالت یه نتیجه گیری به ظاهر منطقی و باطنا مسخره و خنده دار رو پیدا می کنه...که هدف هم همینه. یه حالت "خودم می دونم که خیلی حق با منه"!


نقل قول:
بالاخره از این همه چرخش، سرِ زمان برگردانِ بیچاره به دوران افتاد و محکم با سطحی خشک و خاکی برخورد کرد. لرد ولدمورت هم با وقار پاهایش را روی زمین گذشت و تعادلش را به راحتی حفظ کرد. اربابی بود بسیار متعادل!
تکرار سبک پاراگراف بالا خیلی خوب بود. این جور توضیحات باید بطور غیر مستقیم و از طریق لحن و نتیجه گیری ها، مشخص باشه که از طرف یه سیاه نوشته شدن یا یه سفید. در مورد شما، کاملا مشخصه. این سیاه بودن(که هم مهمه و هم سخت) در قسمت های دیگه نوشته تون هم قابل مشاهده اس:
نقل قول:
در همین حین، چشم لرد ولدمورت به راهرویی کوچک خورد که به زیرزمینی بزرگ منتهی می شد. ردای سیاه و تمیزش را با یک دست جمع کرد و وقاری مثال زدنی از پله هاپایین رفت.

نقل قول:
چوب دستی اش را با "لوموس" ـی مقتدرانه روشن کرد



نقل قول:
لرد سیاه از راهروهای بی پایان و مارپیچی عبور کرد. از زیر سرسرا های با شکوهی عبور کرد و ساعت ها به تفتیشِ کاخِ بزرگش پرداخت.
- چه کاخِ با عظمتی، درست مثل خودمان. اربابی هستیم بسیار بزرگ.
اون کلمه "ساعت ها" حس خیلی خوبی ایجاد نمی کنه. انگار داستان رو زدین رو دور تند. لزومی هم نداشت. "دقایقی" هم کافی بود و تاثیر درست رو می ذاشت. ولی خوب توضیح و دیالوگ خیلی خوب بودن.


نقل قول:
نگاهی به اطرافش انداخت و ادامه داد:
- عجیبه، یعنی رعایای گوش به فرمانمون کجا هستن؟ ما که هرگز گم نمی شیم... ولی اون ها حتما گم شدن.
این حالت غیر منطقی لرد به نظر من خیلی جالبه. شما هم به خوبی توصیفش کردین. توجه به شخصیت ها و گرفتن ریزه کاری های اخلاقی و رفتاریشون خیلی مهمه.


نقل قول:
لرد سیاه به رعایا نزدیک تر شد و متوجه شد آن ها به جای لباس، سر تا پا – بله حتی صورت هایشان – را با پارچه های سفید پوشانده اند و دست هایشان را ضربدری روی سینه شان قرار داده اند.

نقل قول:
البته کمی سخت بود که بگوییم به کجا زل زده بودند، زیرا چشمانشان دو دایره ی خالی و سیاه بود.
نویسنده و افکارش رو تا جایی که ممکنه، مستقیم وارد نوشته نکنین. این جا "کمی سخت بود که بگوییم" و "بله حتی صورت هایشان" مستقیمه. کمی تغییر می تونست این حالت رو از بین ببره. مثلا به جای "کمی سخت بود بگوییم" می شد گفت:"تشخیصش کمی سخت بود"... و در مورد توضیح بین خط تیره، کافی بود "بله" رو حذف کنیم. همینطور این جا:
نقل قول:
لرد با به پایان رسیدن جملاتش نفسی عمیق کشید و به سمت راهرو حرکت کرد. رعایا – که امیدوارم متوجه شده باشید، مومیایی های ساکن هرم بودند – به دنبال لرد تاریکی حرکت کردند. لرد سرعت قدم هایش را بیشتر کرد، مومیایی ها هم همینطور!
توضیح رو از طرف خودتون ندین. کافیه بگین مومیایی های ساکن هرم بودن....یا توضیحاتشون رو واضح تر کنین که مطمئن بشین خواننده خودش فهمیده و احتیاجی به معرفی نیست.


نقل قول:
مسلما لرد در آن راهروی بلند و خاکی نمی دوید، اما مومیایی ها شروع کردند به دویدن!

وارد کردن لرد به هرم و درگیر کردنش با مومیایی ها ایده خیلی خوبی بود. سوژه شما روشن و واضحه...موقعیت هم به اندازه کافی جالب و سوژه سازه. همینا باعث می شن ادامه دادن داستان جالب و راحت باشه.


شخصیت لردتون خیلی خوب بود. مقتدر...مغرور...حق به جانب و غیر منطقی. با همون یک شخصیت پستتون رو خیلی خوب پیش بردین.


امیدوارم برای ناکاتا کافی باشه.
(ویرایش: ما به کاتانا گفتیم ناکاتا! ما الان متوجه شدیم!)


اوس مجدد!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۵ ۲۱:۲۳:۰۸



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۳۹ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷

تاتسویا موتویاما


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۶ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۲۷ سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
اوس!

کاتانای بنده - نه خودِ حقیر - تصور می کرد خیلی خوب می شد اگه ارباب ایشون رو نقد کنه.
نمی شد؟


The true meaning of the
'samurai'
is one who serves and adheres to the power of love.

"Morihei ueshiba"


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۱۷ سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷

مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
بررسی پست شماره 134 زمان برگردان مرگخواران، آستریکس آستریکس:

آستریکس عزیز

خب... سوژه رو به مطلوب ترین شکل ادامه دادین. تا جایی که سوژه خسته کننده نشده و یا مشکل خاصی براش پیش نیومده، بهتره به همین شکلی که شما نوشتین ادامه پیدا کنه. یعنی من بیام یه پست بزنم و یه مکان رو توصیف کنم. میتونم تمومش کنم و یا بقیه اش رو به عهده نفر بعد بگذارم.

اما موقع خوندن پستتون، اولین چیزی که از شروع تا پایان پست توجه من رو جلب کرد، جمله بندی هاتون بود.

نقل قول:
لرد چشماشو باز کرد و خودشو وسط جنگل پر از درخت سر سبز دید.

نقل قول:
لرد بزور تونست به شمشیری که می خواست سرشو از بدن جدا کنه جاخالی بده.

به زور

نقل قول:
نینجا با فرضی به افسون لرد جاخالی داد


فرز درسته.

نقل قول:
نینجا که از کارهای لرد تعجب کرده بود ولی نمیخواست به روی خودش بیاره.


اینا مثلا.

جمله بندی ها مشکل دارن.

لرد چشماش رو باز کرد و خودش رو وسط جنگلی سر سبز دید.

جنگل، جاییه که پر از درخته. پس جنگل پر از درخت اشتباهه. مثل اینکه بگیم دریایی سرشار از آب!

تو نقل قول دومم، "به شمشیری که میخواست سرش رو از بدن جدا کنه جا خالی بده"، یه جوری نیست؟
خواننده یه بار میخونه، بعد دوباره میخونه و سعی می کنه بفهمه چرا جمله رو نمیفهمه!
و همینطور نقل قول سوم و چهارم. اون ها هم همین مشکل رو دارن.

نینجا از کارهای لرد تعجب کرده بود ولی نمیخواست به روی خودش بیاره.

برای این که این مشکل پیش نیاد، وقتی پست رو نوشتین، یک بار از روش بخونین. ببینین جمله ها روان و راحت خونده میشن یا نه.

نقل قول:
تو کیستی؟! سیاه پوشیدی , پس حتما از دنیای سیاه هستی , خوب منم که لرد سیاهم و این خوبه. نقابم که داری , پس حتما از خانواده ارسینوس ملعون ما هستی. ای مردک من ارباب سیاهیم و ارباب نوه نوه های تو زانو بزن و شمشیرتو دراختیار من قرار بده.


تو کیستی؟!.. سیاه پوشیدی , پس حتما از دنیای سیاه هستی. خوب منم که لرد سیاهم و این خوبه. نقابم که داری , پس حتما از خانواده آرسینوس ملعون ما هستی. ای مردک من ارباب سیاهیم و ارباب نوه ی نوه های تو! زانو بزن و شمشیرت رو دراختیار من قرار بده.

وقتی دیالوگ هاتون طولانی میشن، سعی کنین با علائم نگارشی خوندنشون رو راحت تر کنین. یه چیزی که اینجور مواقع جواب میده، سه نقطه است. سه نقطه بهتر از ویرگول باعث نشون دادن وقفه میشه.

نقل قول:
جمله اخرو لرد در حالی گفت که در حال نزدیک شدن به مرد سیاه پوش بود. ولی مرد سیاه پوش در جواب...


وقتی محاوره می نویسین، مراقب باشید لحنتون بیش از حد از چارچوبش خارج نشه. "آخرو" زیادی محاوره است. درستش میشه آخر رو.
مورد دوم اینکه سرکش های "آ" رو فراموش نکنین.
سومیش هم اینکه سعی کنین کلمات رو تکرار نکنین.

جمله آخر رو لرد در حالی که به مرد سیاه پوش نزدیک می شد گفت.

یه مورد دیگه هم که باید بگم. وقتی فقط یه نفر رو تو یه صحنه داریم، لزومی به تکرار اسمش وجود نداره. مثلا:

نقل قول:
لرد چشماشو باز کرد و خودشو وسط جنگل پر از درخت سر سبز دید.
_ خوب اینجا کدوم گوری دیگه ؟

لرد تصمیم گرفت یکم راه بره شاید کسی یا چیزی رو میدید که بشه باهاش حرف زد. لرد همچنان درحال راه رفتن بود که حس کرد چیزی زیر نظرش داره. ایستاد و با جدیت به اطرف نگاه کرد و سعی کرد بتونه پشت درختارو ببینه.


سه بار لرد تکرار شده. نه تنها لزومی به تکرارش نیست بلکه... نکنین! اصلا نکنین این کار رو.

لرد چشماش رو باز کرد و خودشو وسط جنگلی پر از درخت دید.
_ خوب اینجا کدوم گوریه دیگه ؟

تصمیم گرفت یه کم راه بره تا شاید کسی یا چیزی رو ببینه که بشه باهاش حرف زد.
همچنان درحال راه رفتن بود که حس کرد چیزی زیر نظرش داره. ایستاد و با جدیت به اطرف نگاه کرد و سعی کرد پشت درخت هارو ببینه.


بعضی از اصطلاحات، شاید معنی بدی نداشته باشن و حتی زشت هم نباشن، اما وجودشون توی پست میتونه تو ذوق بزنه. بهتره مراقبشون باشیم.

نقل قول:
لرد با خودش فکر که اگه بایسته و باهاشون بجنگه حتما کشته میشه و اسمش تو تاریخ محو میشه و این چیزی نبود که لرد می خواست. پس تصمیم گرفت که با زمان برگردان یجا دیگه بره ولی با خودش عهد بست که حتما بعدا تلافی همه اینارو سر ارسینوس ملعون در میاره. لرد زمان برگردان رو در میان اون همه ملت نینجا دراورد و شروع به چرخوندنش کرد. بعد چند ثانیه دیگه خبری از لرد نبود و همه نینجا ها که از درختان پایین اومده بودن غر غر کنان با زحمت دوباره به بالای درختا رفتن.


اینجا هم باز همین اتفاق افتاده. لرد چهار بار تکرار شده.
"یجا" هم درستش میشه یه جا.


طول پستتون خوب بود. نه کوتاه بود و نه بلند.
یه سوژه رو شروع کردین، نوشتین و تمومش کردین. اینم که گفتم خوبه.
سوژه ای که انتخاب کردین هم خوب بود.

همینا دیگه فعلا...

موفق باشید.








ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۳/۱ ۰:۳۱:۵۲

I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

گریفیندور

آستریکس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۹ شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۹:۱۹ دوشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۳
از شبانگاه توی سایه ها.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
گریفیندور
پیام: 275
آفلاین
سلام .
خسته نباشین.
درخواست
نقد
داشتیم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام سینوس!

خوبیم سینوس!

می شه سینوس!


بررسی پست شماره 131 زمان برگردان مرگخواران، سینوس جیگر:


نقل قول:
لرد نگاه دیگری به اطرافش انداخت. اینطوری دیگر اصلا نمیتوانست. البته کاملا میتوانست، ولی نمیخواست که بتواند، و در عین حال هم نمیخواست که ارباب ناتوانی شود. او ارباب توانایی بود.
شروعت برای این موقعیت خیلی خوب بود.
موقعیت مسخره اس...بی منطقه...شروع شما هم همینطور. ولی نکته ای که باید بهش توجه کنیم اینه که نویسنده نباید متوجه این بی منطق بودن به نظر برسه. باید کاملا حق به جانب و مطمئن بنویسه. ظاهر نوشته تون می تونه این اطمینان رو به خواننده نشون بده:
لرد نگاه دیگری به اطرافش انداخت...
اینطوری دیگر اصلا نمیتوانست! البته کاملا میتوانست، ولی نمیخواست که بتواند، و در عین حال هم نمیخواست که ارباب ناتوانی شود.
او ارباب توانایی بود!


این جمله آخری که جدا کردم، نتیجه گیریه. مسخره و خنده داره ولی وقتی نویسنده با این جدیت جداش می کنه و بهش احترام می ذاره، میزان مسخرگیش بیشتر می شه. همین جالبش می کنه.


نقل قول:
بنابراین، تمام عظمت و قدرتش را در صدایش جمع کرد، و با لحنی که میتوانست شلوار هر مرگخواری را به رنگ زرد در بیاورد، گفت:
برای نشون دادن ترسناک بودن لحن می شه موقعیت جالب تری توصیف کرد. این یکی هم قشنگ نیست، هم قابل باور نیست. اونقدرا هم طنز نیست که بخواییم منطقش رو کنار بذاریم و ازش صرفنظر کنیم.


نقل قول:
در دوران جوانی که آرزوی تدریس در هاگوارتز را داشت، بارها کتاب های دیگر نویسندگان آموزش دفاع در برابر جادوی سیاه را در شومینه سوزانده بود و از کیفیت پایین چاپ و حتی محتویاتشان هم انتقاد کرده بود.
جمله آخر بی دلیل و غیر ضروری به نظر می رسه. به نظر من اگه با جمله قبلیش جابجا بشه، این حالت از بین می ره. دلیلش هم اینه که اتفاق مهم تر رو نوشتی و بعد اتفاق کمتر مهم رو توضیح دادی. تاثیری که مهم می ذاره باعث می شه "کمتر مهم" دیگه زورش نرسه که تاثیری بذاره. مثلا من دارم آتیش گرفتن یه خونه رو توصیف می کنم. اگه اول بنویسم کل خونه آتیش گرفت و بعد درباره سوختن صندلی حرف بزنم تاثیر خاصی نداره. خواننده گیج می شه ...چون کل خونه سوخته...تمرکز خواننده روی اون موضوعه. دیگه صندلی اهمیتی نداره.
ولی اگه بگم صندلی شروع به سوختن کرد و آتیش کم کم به کل خونه سرایت کرد و کل خونه سوخت، قضیه فرق می کنه. الان این جا هم بهتره اینجوری نوشته بشه:
در دوران جوانی که آرزوی تدریس در هاگوارتز را داشت، بارها کتاب های دیگر نویسندگان آموزش دفاع در برابر جادوی سیاه را خوانده بود. برای تحقیرشان از کیفیت پایین چاپ و محتویاتشان انتقاد کرده و سپس آن ها را در شومینه سوزانده بود.


نقل قول:
لرد به سرعت خاطرات دوران جوانی را از سرش خارج کرد و چوبدستی را از جیب ردای سیاهش بیرون کشید.
چوب دستی رو دو خط بالاتر بیرون کشیده بود. اینو خواننده ای که اون خطوط رو دو ثانیه پیش خونده، یه خوبی یادش می مونه.


نقل قول:
- هیچ بادی هم نمیاد ردامون یکم مواج بشه... ردای مواجمون در میان شعله هایی که اطرافمون هستن، فوق العاده به جذبه مون اضافه میکنه. ولی خب مهم نیست... اینسندیو!
صحنه خوبی بود. به نظر من می تونست کند تر و با توضیح بیشتری نوشته بشه. یعنی درباره لرد می نوشتی که بی حرکت وایساده و تکون نمی خوره. منتظره باده! حتی خودشو کمی تکون می ده...و وقتی موفق نمی شه، دیالوگش رو به شکل ساده تری بیان می کنه:
- نمی شه... ردامون مواج نمی شه... ردای مواج در میان شعله هایی که اطرافمون هستن، می تونست به جذبه مون اضافه کنه. ولی خب مهم نیست... اینسندیو!


نقل قول:
- خیلی خب... فقط مونده انجام یک کار دیگه... اکسیو قلم پر و جوهر سیاه! اگر قلم پر و جوهر سیاه بیاد که میشینیم خودمون سیاهت میکنیم، اگر نیومد هم که اصلا ارزش وقت با ارزش ما رو نداشتی یعنی.
پایان پستت خیلی خوب بود. به نفر بعد یه راه حل دادی و یه حق انتخاب. که اگه نتونست با راه حل به نتیجه برسه، حق انتخاب داشته باشه که لرد رو از اونجا ببره. این آزادی خواننده رو تشویق می کنه داستان رو ادامه بده.


تلاش برای خندوندن خواننده به میزان خیلی خیلی کمی وجود داره. این تلاش باید نامحسوس باشه. خواننده نه ببینه و نه احساس کنه. مال شما گهگاهی احساس می شه. بهش احتیاجی هم نداری. خودت هم می دونی که وقتی آزاد و راحت می نویسی طنزت خیلی خوب از آب در میاد.

موقعیت لرد و عکس العمل هاش خوب هستن. زیاد سریع جلو نرو. بعضی از موقعیت ها و دیالوگ ها ارزش توقف و توضیح دادن رو دارن.
لرد می تونست کمی بیشتر با کاغذ سرو کله بزنه. مخصوصا چون برای کاغذ شخصیت قائل شده بودی(که کار خیلی خوبی بود). موقعیت جالب بود و لرد رو می شد کمی بیشتر درگیرش کرد. کاغذ رو به انواع کارهایی که می شه با یه کاغذ انجام داد تهدید می کرد. سعی می کرد...موفق نمی شد.


سوژه رو خیلی خوب پیش بردی.


برو سینوس...خداحافظ سینوس.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

آرسینوس جیگرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷
از وزارت سحر و جادو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1513
آفلاین
سلام ارباب.

خوبید ارباب؟

میشه لطفا نقد کنید ارباب؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
دلفیمون!


نقل قول:
میشه؟
میشه؟
میشه؟
می شه دلفی...می شه! شصت بار پرسیدی! نرو جایی و نمیر!


نقل قول:
روم سیاه...
روی سیاه که بسیار هم خوبه...برای چی خجالت می کشی؟



بررسی پست شماره 352 مرگخواران دریایی، دلفی:


نقل قول:
لینی زنبور را گوشه دیوار خفت کرده بود و با حالت تهدید کننده ای نیشش را برای زنبور تکان میداد.
-حرف میزنی یا یا نیشتو از تو حلقومت بکشم بیرون؟
-ویییییزززز.
-میگم ویز نکن یالا! بگو واسه کی کار میکنی؟ رئیس باندتون کیه؟
این سوژه دو قسمت داره. قسمت رز...و قسمت لینی.
من(که پست قبل از شما رو زدم)، درباره هر دو قسمت نوشتم که نفر بعدی هر کدوم رو که دوست داره ادامه بده. ولی خودم ترجیح می دادم قسمت لینی ادامه پیدا کنه...برای این که قسمت رز، نسبتا جدی تره. مستقیم تر به سوژه مربوطه. برای همین بهتره اول درباره قسمت آزاد تر بنویسیم و وقتی سوژه هاش تموم شد، بریم سراغ رز و سوژه رو ادامه بدیم.


نقل قول:
زنبور بال بال خصمانه ای زد و نگاه خشانت باری به لینی انداخت.
-وییییییززززززززز!
درگیر شدن لینی با یه حشره دیگه، صحنه خیلی بامزه ایه. عصبانیت هر دوشون خنده داره.
جمله "نیشتو از حلقومت بیرون بکشم" جمله ساده و نسبتا بی نکته ای بود...تا جایی که لینی تصمیم گرفت واقعا تهدیدش رو عملی کنه:
نقل قول:
و در همین حین که زنبور مشغول اعتراض و ابراز خشم بود لینی سعی در عملی کردن تهدیدش داشت و تا کمر توی دهن زنبور شیرجه زد تا نیشش را از حلوقمش بیرون بکشد. زنبور هم بیکار ننشست و سخت با لینی نیش در نیش شده بود.
این صحنه، اون جمله رو هم جالب تر کرده. "نیش در نیش شده بود" خیلی خوب بود.


نقل قول:
-نیست! نداریش! رئیست بریدتش که لوش ندی! ها؟
این دیالوگ هم خیلی خوب بود.


موقع لینک دادن یا عکس گذاشتن، تنها چیزی که باید بهش توجه کنین اینه که ارزشش رو داره یا نه؟ کمکی به این قسمت می کنه یا نه.
شما دو تا لینک داشتی که هر دو خیلی خوب بودن.
اولی خیلی ضروری به نظر نمی رسید... هر کسی که الان تو سایت فعالیت داره، با دیدن رنگ های زرد و سیاه یاد رودولف میفته. ولی این مال الانه...شاید سه ماه بعد رودولف آبی بشه و دیگه این رنگ ها کسی رو یاد رودولف نندازه. اون موقع این قسمت پست شما گنگ و مبهم می شه. برای همین لینک(اگه تا اون موقع بمونه) کمک می کنه.


نقل قول:
مکثی کرد و گفت:
-ای رودولف ملعون...پس تو رز طفلیو سر به نیست کردی؟ آخه مگه اون گل نحیف چه پودرپرواز تری بهت فروخته بود؟ باید اربابو هر چه سریع تر مطلع کنم...
این اشاره به نظر من برای سوژه خوب نبود.
البته این قسمتش کمی سلیقه ایه. که تصمیم بگیریم لینی به کدوم سمت بره. من اگه ادامه می دادم به هیچ عنوان لینی رو به سمت لرد هدایت نمی کردم. به نظر من همچنان می تونه بره جاهای مختلف و دنبال رزش بگرده. اطلاع دادن به لرد نمی دونم چه فایده ای می تونه داشته باشه. این سوژه آخرش باید جمع بشه. یعنی هم لینی و هم رز(و کسایی که باهاشن) هدایت بشن به سمت لرد...ولی الان برای جمع شدنش کمی زوده.


نقل قول:
و همانطور که لینی مشغول لعن و نفرین رودولف بود و شتاب زده به سمت خروجی گلفروشی میرفت سوزش عمیقی در جای جای بدنش حس کرد و چیزی نگذشت که لینی رو به حجیم شدن گذاشت!
زنبور نیش پیش را گرفته بود که پس نیافتد!
نیش خوردن لینی خوب بود...جمله آخر خیلی خوب بود.


شما به قسمت درست سوژه پرداختی. بهترین کار همین بود که الان درباره درگیری لینی و زنبور بنویسیم.
طنزت خیلی خوب بود.
شخصیت لینی خیلی خوب بود...شخصیت زنبور هم خیلی خوب بود. این دو تا کنار هم عالی شده بودن.


پسرفتی در کار نیست دلفی. آه و فغان سر نده!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۷

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۱۶:۳۲:۲۱
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
ارباب...
روم سیاه...
ارباب میشه به روم نیارین که از آخرین رولم چقدر گذشته؟
میشه ارباب؟
ارباب اگه نمیشه برم تو خلوت تنهاییم ب..بمی...
همون که خودتون میدونین ارباب.
ارباب میشه لطف کنید اینو نقد کنید؟
ارباب میشه تو روم نزنید که دوری از میادین(!) چقدر باعث شده افت کنم.
میشه؟
میشه؟
میشه؟



تصویر کوچک شده

A group doesn't exist without the leader


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۹ یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
ئلا...کنکور!
کنکور... ئلا!


بررسی پست شماره 786 دژ مرگ، دروئلا روزیه:


نقل قول:
مسئله این بود که نصف وسایل موجود تو کیف لایتینا به دلیل استفاده نادرست ازشون، از کار کردن استعفا داده، خراب شده بودن. اما مرگخوارهای ماگل ستیز نحوه کار کردن با تراکتور رو نمیدونستن. حتی نمیدونستن که میشه روشنش کرد!
شروعتون خیلی خوب بود. شما می خواستین داستان رو به سمت دیگه ای ببرین...می خواستین لرد رو وارد صحنه کنین...ولی قبلش در مورد سوژه لایتینا هم نوشتین. استعفا دادن وسایل توی کیف لایتینا ایده خیلی خوبی بود. اونقدر خوب که می تونستین همینو ادامه بدین. احتیاجی به موضوع دیگه ای نداشتین.


نقل قول:
-از صندلی متحرکمان دور شوید.
خیلی خوب بود. دیالوگ ساده و حق به جانب لرد و شکلکش...همگی متناسب با شخصیت بودن. لحن لرد طوریه که انگار سال ها از این صندلی استفاده کرده؛ ولی خواننده می دونه که لرد همون موقع این صندلی رو دیده و مثل بچه ها خواسته صاحبش بشه. همینه که این دیالوگ کوتاه رو دوست داشتنی کرده. گذشته از این، تصور صحنه لرد سیاه روی تراکتور، که فورا به ذهن خواننده می رسه، خیلی خنده داره...


نقل قول:
مرگخوارا با شنیدن صدای لرد، دست از گشتن تو فرهنگ لغت ها و دایره‌المعارف های جادویی برای پیدا کردن معنی "تراکتور" دست کشیدن و به لرد چشم دوختن.
توضیحاتتون خیلی خوبن. می تونستین خیلی ساده بنویسین "به لرد چشم دوختند"...ولی یه تیکه کوچولوی جالب بهش اضافه کردین. همین ریزه کاریا، نوشته مونو جذاب تر می کنه.


نقل قول:
-جسمی به این بزرگی قطعا باید به ما هدیه بشه. به عنوان پیشکش قبولش میکنیم لا. ارباب قابلی هستیم!
اینجاش هم قشنگ بود. دیالوگ های لردتون شدیدا احمقانه هستن! ولی شکلی که نوشتین، این "احمقانه" بودن رو می پوشونه. اگه قراره برای شخصیتی مثل لرد طنز بنویسیم، باید به همین شکل نوشته بشه.
این که ملاک لرد برای پسندیدن تراکتور، بزرگ بودنش بود، خیلی بامزه بود!


نقل قول:
از بین تحسین هوش و ذکاوت لرد توسط مرگخوارا، کوچکترین مرگخوار، مرگخوار پیکسی، خودش رو به تراکتوری که حالا صندلی متحرک لرد شده بود رسوند. پیکسی چرخی زد اما جایی نزدیک لرد برای فرود پیدا نکرد. پیکسی بازم چرخ زد و چرخ زد تا سرگیجه گرفت و سقوط کرد.
وقتی فاعلتون عوض نشده، لازم نیست اسمشو تکرار کنین:
از بین تحسین هوش و ذکاوت لرد توسط مرگخوارا، کوچکترین مرگخوار، مرگخوار پیکسی، خودش رو به تراکتوری که حالا صندلی متحرک لرد شده بود رسوند.
چرخی زد اما جایی نزدیک لرد برای فرود پیدا نکرد. بازم چرخ زد و چرخ زد تا سرگیجه گرفت و سقوط کرد.


می بینین؟ بدون تکرار اسم پیکسی هم کاملا مشخصه منظورمون کیه.
ولی این قسمت خام مونده! شروع شده...انگار قرار بوده اتفاقی بیفته یا حرفی برای گفتن داشته باشه. ولی بدون هیچ حرف خاصی تموم شده. بهتر بود یا حذف بشه یا توجه بیشتری بهش بشه.


نقل قول:
-ارباب! میخواد مرگخواراتونو بخوره
شکلک، علامت نیست. آخر جمله تون اگه شکلک داشته باشه هم به علامت احتیاج داره.


نقل قول:
-رژ لب جدیدمو خورد هیولای رژ لب خور
همیشه می گم از سوژه ها خیلی ساده و مستقیم استفاده نکنین. اون تیکه کوتاه آخرش به همراه شکلک، این دیالوگ رو از سادگی در آورده و قشنگش کرده.


نقل قول:
اما لرد به جیغ و داد مرگخوارا اهمیتی نمیداد و پدال ورزش مچ پا رو بیشتر فشار میداد.
این قسمتش خیلی خوب بود. اگه می نوشتین پدال گاز، اینقدر جالب نمی شد. این که این قسمت رو از زاویه دید لرد و به شکلی که اون تصور می کرد نوشتین، جالبش کرده.


نقل قول:
ولی لایتینا تهدیدای اربابشو نمیشنید. هدفون شکسته چسب‌کاری شده ش رو روی گوشش گذاشته بود و داد میزد:
-Gimme fuel, gimme fire, gimme that which I desire, ooh!
لایتینای آخر پست کمی روش زیاد بود! جلوی لرد، اونم یه لرد عصبانی هدفونش رو می ذاره رو گوشش و آواز می خونه...این کمی غیر قابل قبوله...ولی چون قسمت مهمی از پست رو تشکیل نمی ده، قابل چشم پوشیه.
سوژه تراکتور سواری لرد عالی بود! اول نقد گفتم که می شد درباره وسایل عصبانی لایتینا هم بنویسین. ولی این سوژه هم به همون قشنگی بود. از یه وسیله ساده، بهترین استفاده رو کردین. خیلی طولش ندادین...ولی خلاصه و کوتاه هم ننوشتین. توضیحاتتون کاملا کافی و جالب بود.
تموم کردن سوخت تراکتور هم حرکت مفیدی بود. چون به نفر بعدی می گه که این یه سوژه فرعیه...قرار نیست خیلی ادامه پیدا کنه.

شخصیت هاتون خیلی خوب بود. لردتون عالی بود. لایتینا خیلی خوب بود. حتی لینی ای که سرگردون دنبال جایی برای فرود می گشت هم خوب بود(شخصیتش...نه اتفاقایی که اونجا میفته).
توجه شما به شخصیت ها و سوژه هاشون هم خوب بود.

در مورد لحن پست...به نظر من الان خیلی روون و خوب شده. اگه خودتون هم اینجوری راحت هستین، به همین شکل بنویسین.


ئلا....کنکور!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۹ ۲۱:۵۳:۴۴
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۲ ۲۲:۰۹:۲۳








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.