نقد
پست شماره 152 روان خانه ی سیاه - سفید ِ آستریکس:
خب خوش اومدی آستریکس عزیز، در کمال خوشحالی باید به اطلاعت برسونم که بالاخره پروفسور موفق شدن که یه نقد توی این تاپیک رو گردن من بندازن و قهقهه های دامبلدوری بزنن از این اتفاق.. و خب با نقد پستت در خدمتتم فعلا، امیدوارم به کارت بیاد و بازم این ورا بیای پیشمون..
خب حقیقتش من برای نوشتن این نقدت هم پستهای این تاپیک رو خوندم، هم پستهای قبلی خودت رو خوندم و هم نقد قبلی رو که پروفسور انجام داده بودن رو پیدا کردم و خوندم.. خلاصه الان دارم خیلی منت می ذارم!
اما اینطوری نیست فقط می خوام بهت اطمینان بدم که دقیق و منصفانه همه چیز رو زیر نظر گرفتم و از تو هم همین انتظار رو توی اجرایی کردنش دارم! :یه منتقد سختگیر:
اول یه سری مشکلات ریز رو باید برطرف کنیم تا بعد بریم سر اصل مطلب که تخصص ویژه ی خودمه! :دی آستر جان حتما حتما پستت رو بعد از این که نوشتی یه دور بخون تا غلط های تایپی و املایی و "آ" هایی که "ا" نوشتی و اینجور سوتی ها رو از توش حذف کنی.
غلط املایی زیاد داری تو مجموع پست هات و این اتفاق فقط برای هگرید مجازه چون عمدیه و جزوی از شخصیتشه _چون هممون می دونیم هگرید سواد درست و حسابی نداشته!
_ من یه تقلبی می خوام بهت یاد بدم که ازش استفاده کنی. ببین اگه املای درست کلمه ای رو نمی دونی توی گوگل سرچش کن، املای درست کلمه حتما به دستت خواهد رسید.
یه چیز عجیب غریبی که توی دوتا پستت توی همین تاپیک دیدم راجع به دامبلدور بود. یه بار به اسم پرسیوال اسمشو آوردی یه بار گفتی برایان بعد توی توضیح سوژه ی اول هم باز گفتی پرسیوال و بعد همه ی داستان به خود پروفسور دامبلدور اشاره داره! :/
این مساله فوق العاده برای من حداقل گنگه و ابهام ایجاد کرده. ببین احتمالا خودت می دونی که پرسیوال اسم پدر آلبوس دامبلدوره و برایان هم اولین جد جادوگرش بوده که این فامیلی رو داشته. در واقع پای دوتا آدم دیگه رو به این داستان باز کردی و حتی ممکن بود من بیام پست رو ادامه بدم یهو بابای دامبلدور رو به جای خودش به تخت ببندم تو داستانم و کلا مسیر داستانت عوض بشه، پس وقتی می خوای بنویسی همیشه به این دقت کن که هیچ چیزی بهتر از ساده و شفاف بودن داستانت نیست. یه جوری نباشه که فقط خودت متوجه بشی.
بحث عوض شدن مسیر داستان پیش اومد چه خوبه که به این هم اشاره کنم. ببین تو پست قبل آدر یه مبحث جدیدی تو داستان باز کرد و مسیر رو تغییر داد که همون طور که کاملا واضحه این تغییر به مذاق شما به عنوان سوژه دهنده خوش نیومد. اومدی از کلیشه ی سریال های ایرانی استفاده کردی و گفتی اینا همه ش خواب بود و داستان رو برگردوندی سر جای قبلی که خودت می خواستی.
خب همه جا این فرمول جواب نمیده آستریکس عزیز. ما الان تو داستانمون با یه گره کور رو به رو شدیم. این امکان وجود نداره که مرگخوارا حمله کنن روانخانه که دامبلدور رو بکشن و محفلی ها هم بیان دم در و همه با هم دوئل کنن و خب این موضوع هم تکراریه دیگه، صد بار از اینا نوشتیم و خوندیم.
دوتا سوژه ی بالقوه داشتیم که یکیش همون مسیر دیوونگی مطلق دامبلدور بود که قرار بود به کمک آدر بره و دیوونگی های خودش رو دنبال کنه و بقیه هم بیوفتن دنبالش.. که البته اینو به طور کلی بستی ومختومه ش کردی.
سوژه ی بالقوه ی بعدی همون ماجرای آزمایشات عجیب غریبیه که خودت گفتی و فقط خودت ازش اطلاع داری و خب بقیه نمی تونن چیزی راجع بهش بنویسن، پس لازم بود که خودت این سوژه رو یه کم پرورش می دادی و در واقع برای بقیه توضیحش می دادی که ندادی!
حالا می فهمیم که چرا گفتم سوژه گره خورده و خب غیر از راه حلی که بهت گفتم راه حل های زیاد دیگه ای هم می تونه وجود داشته باشه که به خلاقیت و نوآوری های هر کسی که ادامه ش میده بستگی داره ولی به شرط این که سرش دیکتاتور بازی در نیاری که این سوژه مال منه و اونجوری که من می خوام باید پیش بره و بعد بگی طرف خواب دیده داستانو برگردونی عقب! من این کارو تو این موقعیت تایید نمی کنم.
و اما موضوع اصلی نقد ما... ×طنز بودن×
پست طنز همونجوری که بارها گفتم دو وجه داره، یکی داستان بودن (که مفصلا توضیح دادم چه ایرادایی داشت) و یکی دیگه ش خنده دار بودن. کسایی که پست ها رو می خونن وقتی می بینن سوژه طنزه انتظار خندیدن دارن، ما جدا و حقیقتا موظفیم که طوری بنویسیم که پستمون خنده دار باشه. و خب این کار رو چطوری باید انجام بدیم؟
این یه بخشی از نقدهای قدیممه که در همین رابطه هم هست:
نقل قول:
حالا ما چیکار کنیم که بتونیم خنده دارتر باشیم تو نوشته و بار طنزش رو ببریم بالا. اول اینکه باید به شوخی های روزمزه اشراف داشته باشیم. شوخی های روزمره چیه؟ ببین طنز هم مثل لباس پوشیدن و موسیقی و رنگ و غیره و غیره تابع یه سری مد ها هست. اینکه مثلا توی دهه هشتاد همه ی جوک ها قومیتی بود در واقع مد اون زمان بود. یا اینکه مثلا اول مهر هر سال گیر میدن به داف و شاخای اینستاگرام که حالا دیگه باید برن مدرسه!
اینها شوخی های روزمره ست. دونستن و استفاده کردنشون هم باعث میشه به طور عادی حس طنز قوی تری پیدا کنی و هم این که استفاده کردنشون چون مد روزه جذابیت بیشتری اضافه می کنه. حالا نه که مثلا شوخی خاصی مد نظرم باشه که بگم باید استفاده ش می کردی توی این پست.. نه... به طور کلی دارم این آپشن رو برات توضیح میدم.
و خب در کنار شوخی های روزمره در سطح جامعه یه شوخی های رایجی هم تو خود سطح سایت داریم که دونستن و استفاده کردن اونها هم توصیه میشه.
به غیر از این ها یه سری شوخی های پیش فرض یا دیفالت داریم. این ها به طور کلی همه جا قابل استفاده ن و اگه درست استفاده بشن همیشه خنده دارن. مثلا چی؟ مثلا تناقض.. بلاهت..اغراق و... هممم...خیلی زیادن. برای هر کدومشون باید جلسات نقد جداگانه داشته باشیم و منم اگه فرصت کنم می تونم چند نمونه براتون بنویسم ازشون.
الان می خوام اغراق رو بگم که به نظرم واضح هم هست. وقتی می خوای اغراق رو به صورت طنز استفاده کنی باید موضوعات رو به صورتی که چند برابر حد طبیعی باشه نشون بدی. ببین مثلا لرد همیشه کچله و یقینا کچل تر از این نمی تونه بشه ولی بزرگنماییش می کنی چند برابر به نظر می رسه و تکیه طنز نوشته میشه. یا تعداد زیاد مرگخوارا و ویزلی ها..ریش های دامبلدور وقتی تبدیل به سیاهچاله ی فضایی میشه و همه چیز توش گم میشه.
اینا یه نمونه هایی از اغراق گذشتگان جادوگرانه که بعدا تبدیل به مد شد و خب البته که نوآوری هم بد نیست.. اتفاقا من امتیاز مثبت براش در نظر می گیرم.
اتفاقا امشب به لطف لیست تازه به روز شده قلم پر تندنویس مصاحبه ی مورفین گانت که از بهترین طنز نویسهای جادوگران بوده رو دوباره خوندم و دقیقا راجع به همین موضوع صحبت شده بود توش و واقعا اگه بخونیدش خوبه..
طنز بودن یه جاهایی غریزه ی ذاتیه و یه جاهایی طراحی و حرکات آگاهانه ست. تازه اون غریزه هم این طوری عمل میکنه که ناخودآگاه این فاکتورهایی که توی نقل قول گفتم رو استفاده می کنی ولی الان ازت می خوام که توی پست های بعدیت حتی الامکان یکی از روش های طنز اضافه کردن به پست رو استفاده کنی و روش تمرین داشته باشی.
ضمن اینکه اون اشکالات ریز رو هم حتما برطرف کن که از هر نظر پستت بی نقص باشه.
موفق باشی!