هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷

روبيوس هاگريد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۲۵:۳۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۴۰۲
از شهری که کودک نداشت.
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 459
آفلاین
سوژه‌های مسابقه کوییدیچ هافلپاف گریفیندور:
۱-کم‌بینا
۲-سرقت دروازه‌ها

همچنین به‌دلیل تاخیری که از سوی داورها در ارسال سوژه رخ داد، مهلت شرکت در مسابقه یک روز تمدید می‌شود. یعنی تا ششم تیر مهلت دارید.
قبل بازی گرم کنید که مصدوم ندیم.


ویرایش شده توسط روبيوس هاگريد در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۳۰ ۲۲:۴۱:۵۱

تصویر کوچک شده



«میشه قسمت کرد، جای اینکه جنگید، میشه عشقو فهمید، باهاش خندید
میشه سیاه نبود، سفید نکرد. میشه دنیا رو باهمدیگه ببینیم
رنگی
منو حس میکنی؟ نه؟ نه! تو سینه‌ت دیگه شده سنگی.
و سنگین. و سنگین‌تر بیا روی سطح برای روز بهتر...»



پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷

ویزنگاموت، مرگخواران

بلاتریکس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱:۴۴:۵۴ یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲
از زير سايه لرد سياه
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 828
آفلاین
گروه اسليترين اين ترم تيم كوييديچ معرفى نمى كنه.

داور: بلاتريكس لسترنج


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ دوشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۷:۲۴ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ریونکلاو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
پیام: 375
آفلاین
تیم کوییدیچ ریونکلاو


جستجوگر: آندرومدا بلک (c)

مهاجم: لادیسلاو زاموژسلی، ثور(مجازی)، شما ایچیکاوا

مدافع: پنه‌لوپه کلیرواتر، زئوس(مجازی)

دروازه‌بان: لاتیشا رندل

ذخیره: دروئلا روزیه، پوسایدون (مجازی)


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ یکشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۷

تاتسویا موتویاما


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۶ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۲۷ سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
اوس!

تیم کوییدیچ گریفیندور

مهاجمین:
تاتسویا موتویاما (کاپیتان)، ادوارد دست قیچی، هرمیون گرنجر

مدافعین:
برتی باتز (مجازی) ، سوجی (ذخیره)

جستجوگر:
روبیوس هاگرید

دروازه بان:
رون ویزلی


ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۲۵ ۰:۴۶:۱۳

The true meaning of the
'samurai'
is one who serves and adheres to the power of love.

"Morihei ueshiba"


پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۵۸ شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
تيم هافلپاف


جست و جو گر: ماتيلدا استونز
مدافعين: آمليا فيلتوورت و نيمفادورا تانكس
مهاجمين: رز زلر(كاپيتان) و ارني پرنگ (ذخيره)
و گياه آدم خوار(مجازي)
دروازه بان: ليندا چادسلي

داور: دورا ويليامز




پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
نتایج دور آخـر مسابقات کوییدیچ ترم 21 هاگوارتز


ریونکلا- گریفندور


داور اسلیترین - هکتور دگورث گرنجر


گریفندور: 19.75
کتی بل: 21
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 7
نسبت به ابعاد پستتون بخش کمیش در مورد کوییدیچ بود. اون بخشی هم که بود انگار بیشتر در مورد داوری بود. کوییدیچ نبود.
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 7
پستتون با سوژه ای که انتخاب کردید مرتبط بود ولی ایده خلاقانه ای که اون رو از سطح متوسط بالاتر ببره توش وجود نداشت. طنز پستتون هم در حد متوسط بود.
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2
بخش های زیادی از پستتون اشکالات تایپی و نگارشی دیده می شد. البته این در نوشته شدن پست به این طولانی طبیعیه ولی چون اینجا مسابقه است باید رعایتش می کردید.
فضاسازی و توصیف: 5
توصیف هاتون کمیت زیاد داشت ولی کیفیت پایینی داشتن. وقتی پست طولانی مینویسید باید با کیفیت بالای توصیف خواننده رو به خوندن بقیه پستتون ترغیب کنید. وجود و حضور چند باره کارگردان و نویسنده و دخالتشون کیفیت پست رو به شدت پایین میاره.

آنجلینا جانسون: 22
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 7
به نسبت پستتون و سوژه ای که انتخاب کردید بخش اعظمش که باید مربوط به کوییدیچ باشه نبود. بیشتر به وقایع قبل از مسابقه پرداخته بودید.
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 7
پستتون با سوژه ای که انتخاب کردید ارتباط کمی داشت. فقط اشاره ی کوچیکی شده بود که لینی و رز تصمیم گرفتن کتی مدیر بشه. در واقع سوژه ی شما که باید محور پستتون باشه مدیر شدن کتی نبود. خوابی که اعضا داشتن میدیدن و خواب خوره ها سوژه ی شما بود.
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2
غلط املایی و نگارشی و نادرست بودن علائم نگارشی رو چندین جا در پستتون دیدم.
فضاسازی و توصیف: 6
خیلی از بخش های پستتون ابهام داشت. گوینده دیالوگ ها در بخش هایی مشخص نبودن. توصیف ها درست نبودن. شما دارید یه موجود جدید معرفی میکنید که چیزی در موردش گفته نشده. پس لازمه اول معرفی بشه بعد تو سوژه ازش استفاده بشه.

الستور مودی به نیابت از جیمز پاتر: 18
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 4
پستتون تقریبا اصلا ربطی به کوییدیچ نداشت. جز یک پاراگرافی که گزارشگر مسابقه از مسابقه گفت.
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 6
سوژه مدیر شدن کتی بودن ولی ربطش به کاخ سفید و بمب اتم چی بود؟! ایده خاصی هم برای پستتون وجود نداشت. بیشتر چند موضوع بودن که توی یک پست اومده بودن. خیلی پراکنده و بخش بخش بودن.
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3
اشکالاتی در بخش هایی از پستتون دیدم. ایراد های نگارشی یا مثلا گذاشتن شکلک وسط دیالوگ در موقعی که ضرورتی نداشت. یا استفاده نادرست از شکلک ها.
فضاسازی و توصیف: 5
همون طور که گفتم پستتون خیلی پراکنده بود ویکی از عواملش درست توصیف نشدن ها بود. پاراگرافی که درباره ی حمله ی اتمی و نابود شدن کل کره زمین بود خوب نبود. پرش های متعدد زمانیتون هم یکی دیگه از ایراد های پستتون بود.

مون:18
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 3
کلا سه چهار خط از پستتون در زمین کوییدیچ اتفاق افتاده بود.
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 7
پستتون با سوژه ی انتخاب شده مرتبط بود. ولی ایده های پستتون خلاقانه و مناسب نبودن.
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3
چند جا ایراد های نگارشی در پستتون دیدم.
فضاسازی و توصیف: 5
توصیف هاتون برای این پست خیلی کم بود. شکلک های پستتون هم در بعضی موارد مناسب دیالوگ نبودن.

ریونکلا: 28.25
ريتا اسكيتر: ٢٩.٥

١٠ نمره ارتباط با كوييديچ و شرح آن: ١٠
كاملا به اندازه بود توضيحاتتون و همينطور ربطش به كوييديچ.
٩ نمره ايده پردازى و ارتباط با سوژه انتخاب شده: ٩
اين بخش هم ايرادى نبود. سوژتون جالب بود.
٤ نمره نگارش، علائم نگارشى، املا و قواعد رول نويسى: ٤
خوب بود. من ايراد نگارشى نديدم.
٧ نمره فضا سازى و توصيف: ٦.٥
تو اين بخش يه نيم نمره كم شده. اونم بخاطر پايان پست. خوب تموم شدا. اما ميتونست به اون جلسه، بيشتر مربوط شه.
مثلا اون داعشى اينو بگه و بعد، خودش رو منفجر كنه.

جيسون ساموئلز: ٢٦.٥

١٠ نمره ارتباط با كوييديچ و شرح آن: ٦.٥
جيسون، بخش كوييديچيتون كم بود. انگار فقط اشاره شده بود كه اون حوادث تو زمين بازى اتفاق افتادن.
٩ نمره ايده پردازى و ارتباط با سوژه انتخاب شده: ٩
خوب بود.
٤ نمره نگارش، علائم نگارشى، املا و قواعد رول نويسى: ٣

‏نقل قول:
جيسون روزنامه پيام امروز رو از روي ميزي کنار شومينه برداشت و شروع به خوندن کرد:

جيسون، بعد از اين توضيح، نقل قول زدين. پس لزومى به دونقطه نيست.
‏نقل قول:
رز منتظر هکتور ماند. اما هکتور جوابي نداد چون رو زمين نشسته بود و داشت معجون سبز رنگي رو هم ميزد.

‏نقل قول:
ولي اگه چيز بعدي که تيکه تيکه ميشه کوله پشتيم يا بليط هام باشه چي؟

علايم نگارشى مثل نقطه،ويرگول و ويرگول جا افتادن.
٧ نمره فضا سازى و توصيف: ٧
خوب بود. مخصوصا استفادتون از شكلك هاى همر!


گرنت پيج: ٢٧

١٠ نمره ارتباط با كوييديچ و شرح آن: ٩
گرنت قسمت كوييديچتون كم نبود. اما تو اون حوادث كمرنگ شده بود.
٩ نمره ايده پردازى و ارتباط با سوژه انتخاب شده: ٩
خوب بود.
٤ نمره نگارش، علائم نگارشى، املا و قواعد رول نويسى: ٣
‏نقل قول:
اعضای تیم ریونکلاو در عجیبی نظیر نداشتن.

در عجيبى نظير نداشتن...يه كم عجيب غريب نيست به نظرتون؟ بهتر بود بنويسيد: "در انتخاب اعضاى عجيب و غريب، نظير نداشتن."
يا يه چيزى شبيه اينا. ولى حتى ميتونستين با يه ويرگول، خوندن جمله رو راحت تر كنيد.
٧ نمره فضا سازى و توصيف: ٦
بعضى جاها، پستتون مبهم ميشد. مثلا اون اكبر هم تو اول و آخر داستان غش كرده بود. اما وسطاش حرف ميزد. يعنى يه كم تناقض داشت.

لينى وارنر: ٣٠

١٠ نمره ارتباط با كوييديچ و شرح آن: ١٠
٩ نمره ايده پردازى و ارتباط با سوژه انتخاب شده: ٩
٤ نمره نگارش، علائم نگارشى، املا و قواعد رول نويسى: ٤
٧ نمره فضا سازى و توصيف: ٧

لذت بردم پيكسى.


داور هافلپاف - رز ویزلی


ریونکلاو: 27.6

لینی وارنر: 27.5
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 8 از 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3 از 4
فضاسازی و توصیف: 6.5 از 7
دو مورد قاطی شدن زمان داشتی اون وسط... و خب... حجم زیادی از وسط کار خودی نشون دادن راویت... یه کمی هم من سر شباهت غیر طنز آمیزش به کتاب مشکل داشتم... و
جدای از اینا... نایس وان! کوامل :)))))
گرنت پیج:28
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 8.5 از 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2.5 از 4
فضاسازی و توصیف: 7
میدونی، یه مقدار بیش از حد در زمینه ی بلا تصمیم های متفاوت داشتی فک کنم... این باعث یه جور پراکندگی خاص توی سوژه پردازیت شده بود از دید من... مشکل جا به جایی زمان گذشته و حال هم توی توصیفاتت داشتی یکی دو جا... :)
جیسون ساموئلز:25
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 6 از 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 8 از 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 4
فضاسازی و توصیف: 7
خب دیگه ارتباط با کوییدیچ که مشخصه... دو جمله بود کلا کل بخش توصیف کوییدیچت... و اما در مورد ایده پردازی. بلا که خون آشام ها بودن... روایتت از پردازش ماجرا به نظرم یه مقداری بی حوصله بود و حتی آخرش همین طوری جمع شد...
ریتا اسکیتر:30
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 4
فضاسازی و توصیف: 7
ریتا =))))
منفجر اول! =))))


گریفندور: 27.2

کتی بل: 27.5
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2.5 از 4
فضاسازی و توصیف: 6 از 7
یه مورد دو تا اینتر واقعا بدجا زده بودی. حالم گرفته شد وسط پست :))
نمیومد/ نمی اومد.
بیندیشه. حتی رسمی و نگارش معیارش هم "بیندیشد" ه.
و اما فضا سازی هات... خوب بودن. میدونی من معتقدم فضا سازی خوبه. ولی اگر وقتی نیازی بهش نیست یه حجم زیادیش حضور داشته باشه که اتفاق خیلی خاصی هم توش نیفته به رول آسیب میزنه... سرعت خواننده رو میگیره... حوصله شو. البته شایدم این سلیقه ی من باشه. به خاطر همین کم کردم. :)
آنجلینا جانسون: 28
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3 از 4
فضاسازی و توصیف: 6
دو سری اشکال نگارشی بود که یه سریشو توی کلاس گفته بودم بت اگر اشتباه نکنم. شایدم همین جا. بی حوصلگی. حوصله‌گی غلطه. این کلمه های اینطوری حوصله + ی هستن. نیم‌فاصله اینجا کاربرد نداره. مورد بعد هم وقتی بود که میخواستی اسمای بچه ها کشیده و بلند صدا زده شه. شیفت+ت رو استفاده کن. ظاهر بهتر، خوندن راحت تر. کلا شیک تر. و در مورد توصیف، همونطور که به کتی گفتم. :)
جیمز پاتر: 27
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 10
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3.5
فضاسازی و توصیف:4.5
جدای از یکی دو مورد مشکل نگارشی که خوندن و ظاهر رو آسیب زده بود، مشکل داشتم با فهم توصیفاتت جیمز. چند بار برگشتم و خوندم و باز هم بعضی جاهاش رو نفهمیدم حقیقتا. من با رماتیسم گریفیا آشنا بودم و خوندم پستای اون شکلی رو، متاسفانه این اصن حجم عظیمی بود... تو مایه های پارکینسون 😐
مون: 26
ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 6
ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: 9
نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 4
فضاسازی و توصیف: 7
تنها مشکلم با بی ربط بودن بخش سوژه ت به کوییدیچ و خیلی کم اثر گذاشتن کوییدیچ بر ماجرا بود.



امتیازات نهایی:
ریونکلا: 28 + 6 + 3 = 37
گریفندور: 23.5+ 6 = 29.5

برنده ی نهایی: ریونکلا!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۶

رز ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۴ پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۱۰:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1473
آفلاین
نتایج دور آخـر مسابقات کوییدیچ ترم 21 هاگوارتز


اسلیترین - هافلپاف


داور گریفندور - پروتی پاتیل

هافلپاف:25.3

آمیلیا فیتلورت:26.75
سلام آملیا خسته نباشی؛
پستت اولین ایرادی که داشت و به محض شروع پست به چشم می اومد این بود که ننوشته بودی موضوعت چیه و این میتونه دوتا ذهنیت ایجاد کنه:
1. یادت رفته.
2. هول هولکی نوشتی.
در هر صورت این خوب نیست آمیلیا چون من برای فهمیدن موضوع پست تو رفتم پست بقیه ی هم گروهی هاتو نگاه کردم. خواهش میکنم به این چیزا دقت کن، مهمن!
راستی اینم یادت نره بنویسی با کدوم گروه داری مسابقه میدی!


نقل قول:
بله... زمینی ها متوجه زبان آدم فضایی نمیشدند!
- من وغ وغ میکنم؟!


آمیلیا فاعل جمله ی بالات زمینی هان، اونان که متوجه نمیشن ولی دیالوگ تو مربوط به آدم فضاییه پس نیاز به دو تا اینتر داشتی. 0.25


نقل قول:
آستوریا، به محض گرفتن دست رز، گرفتار ویبره عجیبی شده بود که تا سوت شروع مسابقه زده نشد، ولش نکرد!

تو اینجا میگی آستوریا دست رز رو گرفت و ویبره زد در حالی که تو جمله ی بعدت میگی از اول بازی اصلا رز جای جسیکا بوده
...

نقل قول:
گزارشگر درست میگفت؛ رز، با ماسک صورت و بدون ویبره زدن جلو میرفت، در عوض جسیکا ویبره زنان و کوافل بدست حرکت میکرد. تقریبا مشخص بود جای این دو نفر عوض شده ولی آملیا...

ببین پس اگر بخوایم بگیم آستوریا لرزید آستوریا باید با جسیکا دست داده باشه!


نقل قول:
تا گیاه داره سعی میکنه با ویبره هاش، آب رو خارج کنه، میریم سراغ بازیکنای دیگه...

ببین من این بخش از دیالوگتو نمی فهمم آمیلیا! اینجا منظورت از گیاه رز ویزلیه؟ اگر رز ویزلیه چرا میلرزه؟ویبره رفتن مگه مال رز زلر نبود که الان با جسیکا جاش عوض شده؟

ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: بعضی جاها خیلی گنگ بود. 9

ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: سوژه ای که انتخاب کردید خیلی گیج کننده بود خیلی! ولی خب ایده اتون بود و در همون مورد نوشتی... 9

نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 3.75

فضاسازی و توصیف: خیلی جای کار داشت خیلی! موضوعی که انتخاب کرده بودی برای جابه جایی شخصیت ها خیلی خوب بود؛یه آدم فضایی با قدرت عجیب!
خیلی بهتر خیلی خیلی بهتر میتونستی توصیفش کنی؛ما هیچ ایده ای از آدم فضایی نداریم از تفنگش نداریم از فضا پیماش نداریم... 5

دورا ویلیامز:21.5

دورا جان توام سعی کن از این به بعد سوژه رو بنویسی؛ به مرلین نوشتن سوژه چیز بدی نیست.

نقل قول:
- منـــو! فهميدم چيكار كنم. میتونم جاتونو عوض کنم.مثلا یه آدم فضایی بیاد تو وجودتون و بجای شما بره کوییدیچ بازی کنه!


چرا توام مثل آمیلیا از ادم فضایی استفاده کردی؟مگه موضوعتون جابه جایی نیست؟خب چرا راه دیگه ای رو امتحان نکردی؟مثلا دچار یه نفرین شدن یا چمیدونم معجون اشتباهی خوردن یا تی تو خواب دیدن که از خواب پاشدن جابه جا شدن...


نقل قول:
_ جسیکا را میبینیم که ماسک خیار خود را تمدید کرده و آملیایی که دل از برج و ستاره هایش كنده! ولي دورا از هميشه ساده تره. از اون لباس پر زرق و برق قبلي خبري نيس. زمان معرفي تموم شده و بازي به دست رز زلر شروع مي شه. سرخون رو به سمت آمليا مي فرسته تا با تلسكوپ وارد دروازه ي اسلي شه! اولين امتياز براي هافلپاف. چه ساحره هاي با كمالاتي!

دورا جان یا لحنت محاوره است یا جدی؛ اگر محاوره است مخصوصا تا دیالوگات چرا اولش نوشتی "را" بعد چند خط پایین تر نوشتی "رو"؟
سعی کن متنت یکپارچه باشه و دوگانگی لحن نداشته باشی.0.5


نقل قول:
هافلپافي ها با استفاده از ضعف اسليترين، نبود مهاجم ها، استفاده كردند


اینجا رو باید می نوشتی:
هافلپافی ها از ضعف اسلیترین، نبود مهاجم ها، استفاده کردند و... 0.5

نقل قول:
صد و بيست امتياز. همين طور هم بالاتر ني ره.

همینطور هم بالاتر میره! 0.25

نقل قول:
_هافلپاف ۱۶۰_اسلیترین ۱۲

اسلی چی جوری میتونه 12 باشه؟

نقل قول:
_هافلپاف ۱۶۰_اسلیترین ۱۲!
رز ویزلی از ابتدای بازی هیچ عکس العملی برای گرفتن اسنیچ نداشته و خبری از آب نیست! آملیا با توپ به سمت دروازه پرواز میکنه. جسیکا هم سر غورباقرو با ماسک نارنگی سرگرم میکنه چه ترکیب‌ زیبایی از رنگ نارنجی و سبز به دست میاد!


بین دیالوگت و توصیفت یه اینتر لازم بود.0.25

نقل قول:
آملیا با توپ به سمت دروازه پرواز میکنه. جسیکا هم سر غورباقرو با ماسک نارنگی سرگرم میکنه چه ترکیب‌ زیبایی از رنگ نارنجی و سبز به دست میاد!

قورباغه! راستی فاصله هم بذار لطفا قوباغهرو ظاهر پستتو نامنظم میکنه و به خواننده این حسو میده که تو نه تنها خیلی تند تند نوشتی بلکه زمان نداشتی یک بار از روی نوشتت بخونی! 0.5

ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 9.5

ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده:
خب من واقعا گیج شدم تو اولش میخواستی روح یه آدم فضایی تو اعضا حلول کنه اما بعدش دورا با رز ویزلی عوض شد! بعد چرا از این عوض شدن استفاده نمی کردی؟چرا انقدر رز ویزلی هیچ کاری نمیکرد؟اصلا نفهمیدن واقعا! تو مسابقه بود بعد تو جلسه مرگخوارانم بود؟چی جوری؟ 6

نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2

فضاسازی و توصیف: تو این قسمت واقعا ضعیف کار کرده بودی! مدام فضا رو با دیالوگ های گزارشگر شلوغ کرده بودی. سعی کن تو نوشتت حتی اگر کم یه تصوری از محیط به خوانندت بدی تو بتونه داستانو ببینه جلوی چشماش... 4

رز زلر:27.5

مرسی که سوژه رو نوشتی خیلی ازت ممنونم.


نقل قول:
بقیه‌ی اعضا کله‌ هایشان را می‌خارندند.

با فعلت دو دقیقه ای منو سرکار گذاشتی!
هی میخوندم میگفتم نمیشه که میخارندند؟می خاراندند منظورت بوده؟

نقل قول:
وقتی آدم نتواند خودش را تشخصی دهد چه انتظاری از بقیه می‌توان داشت؟


نقل قول:
وقتی آدم نتواند خودش را تشخصی دهد چه انتظاری از بقیه می‌توان داشت؟

تشخیص؟ تند تند نوشتی اینجوری شده... 0.25

نقل قول:
ای کاش که او دست به منو نمی‌برد. رز در زر شدن آنها دقیقا از همینجا شروع شد.

رز در زر شدن؟هان؟
رز در رز شدن منظورته؟ 0.25

نقل قول:
ای کاش که او دست به منو نمی‌برد. رز در زر شدن آنها دقیقا از همینجا شروع شد. وقتی که ویزلی خواست دکمه‌ای را فشار دهد که منجر به تشکیل دوباره‌ی تیم 001 شود، اشتباهی دکمه‌ی کناری را زد و رز ها با یکدیگر عوض شدند، به طوری که حتی خودشان هم نمی‌دانستند کی کدام رزه!

این ته تهش چرا فعل نداره؟ اخه کلشو کتابی نوشتی بعد چرا یهو تهش محاوره شد؟ 0.5


نقل قول:
رز سمت راست راست نکته‌ای را یادآوری کرد:

الان چرا دوتا راست هست؟نفهمیدم مرلینی!

نقل قول:
هوشنمد

هوشمند منظورته؟ یا از قصد اینجوری نوشتی؟ 0.25

نقل قول:
سوهان دنبال ناخن گگیر گذاشته بود.

ناخن گیر!

نقل قول:
چیزی که فامیل دور آمبریج به واسته‌ی آن اسلیترین را برنده اعلام کرد.

واسطه!0.25

ارتباط با کوییدیچ و شرح آن: 9.5

ایده پردازی و ارتباط با سوژه ی انتخاب شده: ایده ی استفاده از منوی رز خوب بود. توی کل پستتم به خاطر حسرتایی که رز میخورد برای نداشتن تیغش و... میشد قشنگ حسش کرد ایده اتو. 9

نگارش و علائم نگارشی و املا و قواعد رول نویسی: 2.5

فضاسازی و توصیف: توصیفاتتو من دوست داشتم ولی فضا سازی جدی ای ندیدم من اما به هر حال خوب بود. 6.5



داور ریونکلاو - لادیسلاو زاموژسلی

درود فراوان بر جنابتان؛ نمرات را آوردیم

هافلپاف: 23.4

رز زلر: 26

املاء و قواعد: 2.5
کوییدیچ و ارتباط با آن: 10
سوژه و ایده پردازی: 8.5
توصیف و فضا سازی: 5

تنها صحبتی که با شما دارم راجع به ایفای شماست و این بخشی که گمان می کنم به تازگی به آن اضافه شده، این طرز جا به جا نوشتن و شکستن قواعد نگارشی. توصیه می کنم که این بخش رو از ایفاتون حذف کنید.
ایفای نقش و کاراکتری که شما ساختید بد نیست، این نکته حتی می تونه خیلی وقت ها خیلی خنده دار و سوژه آفرین باشه اما مسئله این جاست که ایفای نقش ما روی ما هم تاثیر می ذاره. به سایر نویسنده های سایت نگاه کنید، ایفای نقش اون ها و رول هاشون رو ببینید. می تونید احساس کنید که توصیف ها تا حد زیادی از دهن اون کاراکتری که ایفاش می کنن بیرون می آد. توصیفات هکتور هیجان زده هستن! هر چه قدر که صحنه ساده باشه این هیجان رو احساس می کنید! توصیفات آرسینوس با آرامش ادا می شن؛ حتی اگر جنگ جهانی شده باشه. حالا شخصی رو تصور کنید که جملاتش کاملا نامفهوم هستن و می خواد چیزی رو برای شما تعریف کنه... این ویژگی متاسفانه داره وارد توصیفات شما می شه و این بده!
این ها که گفتم نظر من بود، این که این ویژگی رز رو از شخصیتش حذف کنید، اگر می خواهید نگه اش دارید یک همراه دائمی برای کاراکترتون بسازید و این ویژگی رو به اون بدید. یک ساعت سخنگو، یک دستگاه پیش بینی زلزله، یه طوطی که همیشه رو شونتونه!

آملیا فیتلورت: 23.5

املاء و قواعد:2
کوییدیچ و ارتباط با آن: 10
سوژه و ایده پردازی: 7.5
توصیف و فضاسازی: 4

پیش از این هم با شما صحبتی داشتم و به چند نکته اشاره کردم که همچنان وجود داشتن. نویسنده شما همچنان زیاد و بی جا وارد رول می شه و نظر شخصی اش رو بیان می کنه! این که نویسنده به یکی از اجزای رول تبدیل بشه و گاهی چیزی بگه می تونه خوب باشه... اما در شرایط خاص و در زمان های خاص! تصورش رو بکنید که دارید فیلمی تماشا می کنید و یک نفر مدام راجع به همه چیز فیلم اظهار نظر بکنه. عصبی می شید، اگر نظراتش شبیه به نظرات شما نباشه، عصبی تر هم می شید و اون موقع شاید حتی قید دیدن فیلم رو هم بزنید.
از این موضوع که بگذریم باید بگم در رول شما جرقه های خوبی دیده می شه، ایده هایی که می تونستن خیلی خوب باشن، اما در حد یک جرقه باقی موندن، ادامه پیدا نکردن، در عوض قسمت هایی که شاید زیاد جالب نبودن در رول دیده می شدن. که البته خوشبختانه روی اون ها هم زیاد مانور ندادید... سریع جلو رفتید، شاید زیادی سریع!

دورا ویلیامز: 20.5

املاء و قواعد: 0.5
کوییدیچ و ارتباط با آن: 10
سوژه و ایده پردازی: 7
توصیف: 3

شکل و ظاهر رولتون عجیب بود! آره... خیلی عجیب بود. ببینید، تیکه تیکه کردن جمله و زدن اینتر های متوالی در هرجایی درست نیست. این ها به معنی سکوت هستند. به معنی وقفه... وقتی شخصی زیاد از اینتر استفاده می کنه یعنی این رول یک رول آرومه... قرار نیست بمبی ترکیده بشه و خبری از سرعت و شلوغی نیست.
رول شما رول سریعی بود پر از اتفاق! این اینتر های زیاد، هویتش رو زیر سوال می برد. خرابش می کرد. مثل پوشیدن پیرهن و کت با شلوارک و اسنکرز بود.

راجع به نظراتی که اون وسط ها از زبون راوی داده می شد به توضیحاتی که بالاتر به همگروهی شما داده شد مراجعه کنید. چون این مورد هم در رول شما مشاهده شد و می شه گفت که حتی بیشتر از ایشون.
اما مسائل دیگه ای هم وجود داره، خیلی جاها شکلک های شما به دیالوگ هاتون نمی خورد. توصیفاتتون سریع و در هم گوریده بود. حقیقت رو بگم که خیلی جاها اصلا متوجه نمی شدم داره چه اتفاقی می افته. راجع به دیالوگ ها باید بگم که چرا تکه تکه اشون کردید. به بالاتر مراجعه کنید و این که توضیحات بعد از دیالوگ به دو اینتر نیازمندند و این تنها در یک حالت نقض می شه! اون هم در زمانی که توضیحی مستقیم و مختصر راجع به اون دیالوگ بوده باشه که البته بیشتر در رول های جدی کاربرد داره. مثلا:

- نــه!
دوریا جیغ زده بود.


و در آخر نکته ای که خودم زیاد رعایتش نمی کنم، ولی هر کس رعایت بکنه خیلی خوبه و این رو نه برای شما، که برای همه، از یکی از بزرگان تاریخ ایفا، جیمز سیریوس پاتر، نقل می کنم:

نقل قول:
قبل از ارسال کردن رول یه دور با صدای بلند از روش بخونید!


این 367958472 بار!






نتیجه ی نهایی:
هافلپاف: 24.4 + 3 = 27.4
اسلیترین: 0

برنده ی نهایی : هافلپاف



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۵۵ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶

آملیا فیتلوورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۵ چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۹:۲۱ شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
از پشت بوم محفل!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 503
آفلاین
شب قبل از مسابقه - وقتی همه درخواب نازند - برج ستاره شناسی

رز و جسیکا، با عصبانیتی که در چهره خواب آلودشان معلوم نبود، به آملیا نگاه میکردند که با هیجان، با تلسکوپش، آسمان را رصد میکرد.

- آملیا... چرا این وقت شب بیدارمون کردی؟!:how
- ها؟ آها! گفتم که یه خواب عجیب دیدم!
- - چرا كشيدي مارو اينجا اين وقت شب براي يه خواب عجيب؟
- میدونی آملیا... دلم میخواد چیزت کنم...

چشم های آملیا از کاسه درآمده بود.
- خطر!
- نه، منظورم...
- میگم خطر! از برج برین پایین!

اما دیر شده بود؛ جسم بزرگ و سنگینی، با سرعت از پنجره برج وارد شد. در فاصله هضم شدن اتفاق توسط رز و جسیکا، آملیا موجود درون جسم بزرگ را شناخته بود.
- بچه ها! این تو یه آدم فضاییه!

رز و جسیکا

چند دقیقه بعد - تالار هافلپاف

- میدونین این چه کشف بزرگیه؟! ما فهمیدیم که آدم فضایی وجود داره!
- نه فقط تو میدونی!

درست در همین لحظه، در سفینه آدم فضایی باز شد و آدم فضایی، با گام های بلند، از آن خارج شد.
- آه... اینجا کجاست؟ من کجام؟
- وغ وغ ميكني چرا اينقدر تو؟

بله... زمینی ها متوجه زبان آدم فضایی نمیشدند!
- من وغ وغ میکنم؟!

اما قبل از اینکه چیز دیگری بگوید، متوجه سفینه درب و داغانش شد.
- اهم... چیزه... شما خوشگلا نمیاین کمک؟
- کشف آدم فضایی چیز خیلی مهمیه...
- بانو های زمینی...
-وغ وغ ميكنه چرا اين قدر اين؟
- من وغ وغ میکنم؟!

آدم فضایی رول ما، تفنگش را بیرون آورد که ناگهان...
- بچه برو! داره تفنگ اين!

تا آدم فضایی دستش را روی تفنگ فشار داد، رز با ویبره ای از سر هیجان به آدم فضایی زد. نتیجه این شد که کل اتاق در نور فرو رفت و...

روز مسابقه



گزارشگر، پس از تنظیم میکروفونش، با خنده نه چندان دلنشینی، شروع به گزارش بازی کرد:
- سلام به همگی! از اونجا که یه کم دیر رسیدم و همتون رو تابلو همه چیزو میبینین، میریم سر اصل مطلب، گزارش بازی! اهم... مدیر اشاره میکنن که بازیکنای بیچاره تو رختکنا پوسیدن! خب، جناب! کرکره ها رو بدین بالا تا بیان بیرون دیگه!

درحالیکه بازیکنان از رختکنهایشان خارج میشدند، گزارشگر مذکور لیوانی نوشیدنی کدوحلوایی سر کشید و درحالیکه به "کوفتت بشه" هایی که از اطرافش دریافت میکرد، لبخند ژکوند تحویل میداد، صدایش را بالا برد و گفت:
- از اونجایی که قیافه بازیکنا رو نمیبینیم... بیخیال اسمشون! اسلی ها و هافلیا از رختکناشون بیرون آمدن و... قراره با دست دادن کاپیتانها، بازی شروع بشه...

آستوریا، به محض گرفتن دست رز، گرفتار ویبره عجیبی شده بود که تا سوت شروع مسابقه زده نشد، ولش نکرد!

- حالا که آستوریا تونست بر ویبره ای که برش مسلط شده بود غالب بشه، بازیکنا سوار جارو میشن و بازی هم... شروع میشه!

جرعه ای دیگر از نوشیدنی اش را سر کشید و پایش را روی پایش گذاشت و با لبخند ملیحی (!) ادامه داد:
- خب خب... همه سر پستاشون قرار گرفتن و با پرتاب کوافل... وا خاک هاگوارتز! بلاجر بجا کوافل پرت کردن!

این را وقتی فهمیدند که بلاجر با پاق بلندی، به صورت یکی از تماشاچیان غول غارنشین زده خورد و به پشت روی تماشاچیان دیگر افتاد.

- خب، حالا که واقعا کوافل به هوا پرتاب شد، بازی هم شروع شد. چمن ناخوناش رو طوری تو کوافل فرو میبره که حساب کار دستش بیاد و حتما گل بشه! از اون طرف هم سوزی به عنوان دروازه بان میاد... وای که چقد خوابش میاد!

خود گزارشگر از قافیه که ساخته بود خنده اش گرفت، اما زود خودش را جمع و جور کرد.

- خوب معلومه گل میشه! گل برای اسلایترین! حالا زلزله و جس و فیتیله کوافل به دست جلو میرن... وایسین ببینم، این سه تا رفتارشون عجیب نشده؟

گزارشگر درست میگفت؛ رز، با ماسک صورت و بدون ویبره زدن جلو میرفت، در عوض جسیکا ویبره زنان و کوافل بدست حرکت میکرد. تقریبا مشخص بود جای این دو نفر عوض شده ولی آملیا...

- جس کوافل رو به هوا پرتاب میکنه تا فیتیله با تلسکوپش بزنه بهش و... اما از اونجایی که یادش رفته تلسکوپشو بیاره، با مشت میزنه به کوافل... زورش یه کم زیاد نشده؟!

آملیا به قدری محکم به توپ زده بود که هکتور ویبره زنان را با شدت وارد دروازه نکرد، بلکه یکی از حلقه ها را نقش زمین کرد.

- ده امتیاز برای اسلایترین! نه ببخشید... هافل... حالا اسنیچ بدو، آب و گیاه پشت سرش! آب همچنان که آب میشه و دوباره یخ میزنه تا سرعت جاروش رو تنظیم کنه، جلو میره و... اوه! جاروش میشکنه و اون وارد یکی از غنچه های گیاه میشه. تا گیاه داره سعی میکنه با ویبره هاش، آب رو خارج کنه، میریم سراغ بازیکنای دیگه...

از طرفی، ناخون گیر مزاحم آملیا شده بود.
- از سر راهم برو کنار، اختراع عجیب غریب!
- چیک، چیک! (افکت صوتی ناخون گیر)
- خودت خواستی!

از دوطرف آملیا، جودی جک نایف و دوریا نزدیک میشدند. جودی که فرصت را مناسب دید، دستش را پنهانی در جیب ردای آملیا برد، جایی که دقیقا آملیا میخواست چیزی بیرون بیاورد؛ اما طولی نکشید که جودی جیغ بنفشی کشید و دور شد.

- جودی، کجا... بیخیال! کوافلو بچسب!

اما متوجه شد که همزمان جیمز بجای درس خواندن، درحال کوییدیچ بازی کردن است، پس رفت تا تذکری بدهد و زود برگردد.

- جودی که معلوم نیست از چی ترسیده ولی... به حق تنبون مرلین! اون چیه از جیب فیتیله اومد بیرون؟!

بله! آملیا یک تفنگ عجیب و غریب بیرون آورده بود که جودی که هیچ! همه تماشاچیان را فراری داد. درست در همین لحظه، دوریا برگشت.
- من نبودم چیشد؟
- فیتیله! همه تماشاچیامونو فراری دادی! الان باید ناخونیت کنم!

و درست در لحظه ای که آستوریا به آملیا حمله کرد، ماشه کشیده شد و...

بـــــــــــــــــــوم!

همه جارا نور فرا گرفت و...

- من کجام؟ من چرا... نـــــــــــاخونام کـــــــــــــــــو؟!
- ناخونای من چرا اینقد گنده شدن؟!
- به ناخونای من میگی گنده؟ هی مواظب باش!

ناخون گیر درحال نزدیک شدن به دوریای درون جسم آستوریا بود.

- واو عجب صحنه ای شده! مثل اینکه دوریا و آستوریا جاشون عوض شده! اونوقت میگن نباید از نژاد مشنگ شاگرد بیارن تو مدرسه! نمیگن این صحنه هارو از دست میدیم؟!

آملیا، فوت باکلاسی به تفنگش زد و به آرامی دور شد. دوریا هم تسلیم ناخون گیر شد و هیچکس متوجه وزغ بالدار که با زبانش چماق را نگه داشته بود نشد.

- چمن با دوری درگیر میشه و ویلی و لاکی هم که از اول بازی کاری نکردن! کلا این مسابقه یجورایی به فنا رفت... آخ!

بلاجر با شدت هرچه تمامتر به سر گزارشگر برخورد کرد و از آنجا که گزارشگر جایگزین نداشتند، دیگر بازی را از زبان گزارشگر نمیشنوید...

- سلام من گزارشگر جدیدم خوب، داشتیم میگفتیم، بازی تقریبا نابود شد! آملیا که رفت، رز هم که یه گوشه خودشو مشغول ماسک خیارش کرده، جسیکا هم که دیگه نمیتونه ویبره هاشو کنترل کنه، سوزان هم که خوابه، لاکرتیا هم داره ناز ملوسکشو میکشه، رز ویزلی هم... نه صبر کنید! رز ویزلی اسنیچو گرفته! ولی اسلایترین برنده ست!

همه هافلی ها با عصبانیت به سمت گزارشگر برگشتند.
- چـــــــــــرا؟!
- چون آب توی اون برگ رز ویزلیه که باهاش اسنیچو نگه داشته!
=====

دقایقی بعد، برج ستاره شناسی
- خوشحالم خیلی به خودم که برگشتم!
- منم همینطور! ماسک صورتم صورتتو خیلی خوشگل کرده ها! خوب، آملیا، میخوای چیکار کنی؟
- میخوام کشف آدم فضایی رو صد سالی عقب بندازم!
- بدجنسی نیست یه کم کارت؟
- در مقابل باختی که اونا الکی بهمون دادن، حقشون بود تلسکوپمو تو سرشون بشکونم!

آدم فضایی دست تکان داد و با سفینه اش به فضا برگشت.

- دوریا و آستوریا هستن هنوز جای هم!
- بیخیالشون!

پـــــــــــــایان!


ویرایش شده توسط آملیا فیتلوورت در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۳ ۲۲:۵۹:۰۸


پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶

مونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۳ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۱۹ دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶
از آزکابان
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 36
آفلاین
گریف vs ریون

کتی مدیر می شود!

در فیلم ها همیشه جلسات سری در مکان های تاریک و خفن برگزار می شود. جمعی مرد صاف و اتو کشیده با کت شلوار و پیراهن سفید دور هم می نشینند و شروع می کنند به کشیدن نقشه های شیطانی.

لینی با خود فکر کرد جلسه های سری تیم مدیریت باید در مکان سری تری برگزار شود.
-اممم...رز؟ چرا اومدیم اینجا؟

رز برگ هایش را تکان داد.
-چی؟ چرا اومدیم؟! برای برگزاری جلسات سری چه جایی بهتر از مرلینگاه؟!
-آخه...این بو بدجوری اذیت می کنه!

از برخی جهات حق با لینی بود. مرلینگاه در حالت عادی مکانی برای ایستادن نیست حتی. چه برسد به آنکه دو نفری در یک مرلینگاه باشید! آن هم درست کنار...

-بسیار خب! ببین لینی...اوضاع خرابه به شدت. وسط این همه بوق بازی ملت آیلین پرنس هم برگشته! در نتیجه این بهترین کاره!

لینی با بی قراری سر تکان داد.
-مطمئنی فرد درستی رو انتخاب کردیم؟
-شک نکن.

لینی نمی توانست شک نکند...جامعه جادوگری ده ها عضو داشت! چرا کسی انتخاب شد که تحت تعقیب دارالمجانین بود؟!

زمین بازی کوییدیچ

آخرین بازی کوییدیچ آن ترم در حال برگزاری بود. مون چماق به دست توپ بازدارنده را دفع و آن را به سمت جیسون فرستاد. ترامپ گوشی به دست به سمت جیسون حمله ور شد اما نتوانست سرخگون را بقاپد. در همین لحظه توپ بازدارنده محکم به جیسون برخورد کرد و جیسون و جارو و سرخگون، هرسه سقوط کردند.

بتمن ناگهان ظاهر شد و سرخگون را به چنگ آورد. سپس بت رنگی به سمت دروازه بان پرتاب کرد.

لینی که آن سوی زمین منتظر چنین فرصتی بود. با کمک طلسم و منوی مقدس مدیریت، جهت حرکت بت رنگ را عوض کرد. بت رنگ چرخی زد و به سر کتی برخورد کرد.

آخرین چیزی که کتی حس کرد سقوط بود...

رویاهای کتی

کتی چشمانش را باز کرد. بدنش زمین سخت را به خوبی حس می کرد. از جای برخاست. در مکان روشنی بود و که ناگهان شخصی گفت:
-کتی فرزند عزیز و استثنایی! بیا با هم قدم بزنیم.

کتی برگشت و مردی نورانی را دید.

-من عله کبیر هستم!

کتی گفت:
-من مردم؟
-بستگی به خودت داره.

کتی گیج شده بود. عله شانه های کتی را گرفت.
-تو باید برگردی کتی. منو بدون هیچ هدایتگری مونده.

عله کبیر از جیبش یک عدد منوی مبارک و نورانی بیرون آورد و به دست کتی داد.
-کتی تو باید برگردی دخترم. شاید با برگشتنت کاری کنی تیم های کمتری از هم بپاشن و بازیکن های کمتری علیل و ناقص شن. پس اگه این به نظرت هدف ارزشمندیه فعلا با هم خداخافظی می کنیم. راستی به نظرت اینجا کجاست؟

کتی کمی فکر کرد.
-یه نقطه بزرگ؟ که خیلی هم تمیزه؟ و خلوت؟
-نقطه بزرگ؟ پناه بر خدا! تازه اینا همه توی ذهنت بود ولی دلیل نمیشه که واقعی نباشه! حالا هم برو دخترم.

کتی که به کلی گیج شده بود، منو را به دست گرفت و دور شد.

عله رفتنش را تماشا کرد...تق! لینی از پشت سر ضربه محکمی به عله زد!
-باو گفتم مثل اون صحنه آخر کتاب دیالوگ بگو! گند زدی!

عله به رز ویزلی تبدیل شد.
-چته وحشی؟! ناراحتی خودت میومدی عله میشدی!
-د آخه هنوز اون هیچی نگفته بعد تو یهو میگی اینا تو ذهنت اتفاق افتاده!؟
-حالا که چی؟! نفهمید که!

لینی و رز به نقطه ای که چند لحظه قبل کتی غیب شد بود.
-رز؟
-هوم؟
-به نظرت جواب میده؟
-صد در صد!

سرسرای بزرگ



کتی درست وسط سرسرای بزرگ ظاهر شد.
-اه! اینجا چقدر مزخرفه!

کتی چند دکمه منو را فشرد. میزهای طویل چهار گروه غیب شدند و تمام فضای سرسرا خال خالی شد!
-نقطه!

چند لحظه بعد، کتی روی صندلی پر از نقطه در صدر سرسرا نشسته بود و به ملت معترض خیره شده بود.
اولین معترض، دختری کوچک از گروه نقطافلپاف بود. به آرامی جلو آمد.
-نقطه اعظم! من بدون جارو کوییدیچ بازی کردم. سرهمین از تیم ما امتیاز کم شد! حالا مثلا چه فرقی می کرد اگه جارو سوار میشدم!

کتی پرسید:
-تو نقطه من رو ندیدی؟
-خیر نقطه اعظم.
-پس این طوری...

کتی دکمه ای را فشرد و دختر را به جزایر نقاط تبعید کرد.
معترض بعدی از گروه نقطلترین بود.
-نقطه اعظم! این داور نقطهفندور تازه وارد بود! بلد نبود نمره بده! چه میفهمه آخه؟! من میفهمم ولی! آیم وری خفن! تازه اعتراض کردیم بهشون توهین کردن نامردا! ما هم گفتیم ردا و چارقد برامون جواب نمیشه که! در کل فقط من و شما میفهمیم نقطه اعظم!
-تو نقطه من رو ندیدی؟
-خیر نقطه اعظم! اصلا شما چه احتیاجی دارین به نقطه؟! نقطه اس که به شما نیاز داره!

کتی این معترض را هم به جزایر نقطه تبعید کرد.
-کس دیگه ایی اعتراض نداره؟

قطعا کسی جرئت نداشت!

بیرون سرسرا

-آماده ایی رز؟

رز کیک در دستش را محکم تر گرفت و لبخند زد.
-آماده ام!

لینی به سمت در عظیم سرسرا رفت و آن را باز کرد. هردو به سرعت داخل شدند.
-سورپرا...

اما صحنه ای که دیدند باعث شد نتوانند حرف بزنند.
-چرا اینجا همش نقطه اس؟!

کتی، لینی و رز را دید.
-رز! لینی!

رز و لینی به کتی نگاه کردند.

-اینجا نقطهوارتزه! عالی نیست؟

رز و لینی نگاهی به یکدیگر انداختند.
-نقطهوارتز؟
-آره! عالی نیست؟!

در هنگام این گفت و گو، فردی سراسیمه وارد سرسرا شد.
-هری پاتر! هری پاتر حمله کرده!

جمعیت شروع به داد و هوار کردند و هریک می کوشیدند خود را نجات دهند. شخصی فریاد زد:
-یکی پروفسور ریدل رو خبر کنه!

لینی و رز زبانشان بند آمد.
-پروفسور ریدل؟!
-همش تقصیر توئه رز! تو گفتی اینکار رو بکنیم ایفا فعال تر میشه!
-نه ایده خوب بود صرفا درست مدیریت نشد!
-خودم می کشمت رز! منو رو دادیم دست یه دیوونه زد اینجا رو با یه دنیای دیگه یکی کرد! می کشمت!

رز به سرعت از چنگ لینی فرار کرد و لینی نیز به دنبال چوبدستی خود می گشت...


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده

#اتحاد_گریف


پاسخ به: زمين كويیديچ هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ جمعه ۳ شهریور ۱۳۹۶

الستور مودی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷
از دور مراقبتم!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 337
آفلاین
گریفیندور
VS
ریونکلاو



وقتی کتی مدیر میشود!


شب، تاریک تر از همیشه پرده های خشونتش رو روی سر گاتهام کشیده. تنها منبع روشنایی ناپایدار، رعد و برق هایین که گاه و بیگاه با شدت به دل سیاهی سقوط میکنن. قطرات بارون به آرومی روی زمین میریزن. برای چند لحظه، اوضاع به کندی پیش میره. جز سیاهی شب، رعد و برق و قطرات بارون دیگه چیزی نیست که توجهی رو به خودش جلب کنه.

اسکواااااارچ!

پیکر نارنجی رنگی به شدت با زمین برخورد میکنه. بیننده دقیقا مطمئن نیست که چه اتفاقی افتاده. پیکر نارنجی رنگ درحالیکه از درد به خودش می پیچه، میخنده و به دل تاریکی هویج پرت میکنه. یهو، پشت سر پیکر نارنجی رنگ، دوچشم کشیده و سفید دیده میشن که با خصم به پیکر نارنجی خیره شدن. دو دست از سمت چشم ها دراز میشه و پیکر نارنجی رو بلند میکنه. پیکر نارنجی با هویجاش به سر و صورت حریفش میزنه.
-بتی جون، نیازی نیست به این کارا. من یه هویج بدبختم فقط. لامصب خب تو هم هویجی! هممون هویجیم! منتها من هویج ترم!

با یه صاعقه دیگه، بیننده متوجه میشه که هویج درحقیقت ترامپه و حریفش هم بتمنه! بتمن، هویج ترامپ رو ازش میگیره و به دل تاریکی پرت میکنه. بعد هم ترامپ رو روی پشتش میذاره و توی دل تاریکی گاتهام ناپدید میشه.

یک هفته بعد

-در خدمتتون هستیم با مسابقه تیم ریونکلاو و گریفیندور. داور دقایقی قبل سوت آغاز مسابقه رو بی توجه به اینکه من توی مرلینگاه بودم، به صدا درآورد. بخاطر همین از تاخیر پیش اومده عذرخواهی نمیکنم و بهتون توصیه میکنم از داور شکایت کنین. ئه... چرا ترامپ رو توی ورزشگاه نمیبینم؟

بازیکنای دوتیم سخت مشغول بازی ان. دستمال توالت که قبل از بازی مدتی توی مرلینگاه به سر برده تا برای بازی آماده شه، محکم به کوافل میچسبه و یک تنه به سمت دروازه گریفندور حرکت میکنه. کلاه گروهبندی شاکی میشه که دستمال توالت اصلا وظیفش این نیست، ولی تنها صدایی که ازش خارج میشه، اسامی گروه هاست.

به هر ترتیب، ساعات و دقایق سپری میشن. بازیکنا به همدیگه پاس میدن، دستمال توالت از دروازه های دوتیم رد میشه و همینطور اوضاع تکرار میشه. کتی که خیلی خسته شده و به تازگی فهمیده که توی ورزشگاه شانسی برای پیدا کردن نقطه ش نیست، ناراحت میشه. روی زمین فرود میاد و درحالیکه صحنه آهسته شده بین هجوم بی امان کوافل قدم میزنه.
همینطور که کتی قدم برمیداره، یهو جسمی نارتجی رنگ از بالا روی سرش میفته.
-نقطه م!

اما کتی اشتباه میکنه. کتی همیشه اشتباه میکنه. از همون اول هم کتی یه اشتباه پزشکی بود. بخاطر همین، وقتی کتی میفهمه که جسم نارنجی نه نقطه ش، بلکه ترامپه، موهاش فر میخوره و میریزه تو موهای ترامپ. موهای کتی و ترامپ که میفهمن بالاخره به هم رسیدن و دوران لانگ دیستنس تموم شده، سریعا با هم ترکیب و تبدیل به مدل موی جاستین بربری میشن.
کتی در جستجوی نقطه ش، دستشو توی جیب ترامپ میکنه و اینور و اونورو میجوره ولی هیچ چیز گردی دستش نمیاد. زیر دستش یه جسم مربعی شکل رو حس میکنه و با خوشحالی داد میزنه:
- باب اسفنجی!

ترامپ هنوز بیهوشه و نمیدونه چه خبره. در نتیجه کتی به سادگی هرچه تمامتر باب اسفنجی رو از جیب ترامپ میکشه بیرون.
چیزی که از جیب ترامپ اومده بیرون به تنها چیزی که شباهت نداره باب اسفنجیه بلکه بیشتر به یه صفحه فلزی پر از دکمه شبیه. ولی کتی که رسما بالاخونه رو داده اجاره این چیزا حالیش نیست. با تمام قدرت باب اسفنجیشو بغل میکنه. یهو نوری میدرخشه و ثانیه ای بعد دیگه اثری از آثار کتی نیست.

حاضران در ورزشگاه:

ترامپ:

دقایقی بعد- کاخ سفید

کتی به جایی منتقل شده که تا حالا تو عمرش ندیده. درحالیکه با یه دست باب اسفنجیشو بغل زده، مات و متحیر به در و دیوار به شدت ناآشنا زل میزنه. دیوارا پوشیده از عکسای مختلفیه که کتی تا حالا ندیده. سعی میکنه با خوندن اسمای زیر تابلوها متوجه بشه اینا کیان.
- جرج واشنگتون... آبراهام لینکن...نیکسون؟ چقدر زشته این! آیزن هاور؟ کله ش شبیه ولدمورته! هری ترومن؟ هوم اصلا آشنا نیست...

کتی یکمی میره جلوتر:
- بیل کلینتون...یا خدا دماغ اینو! جرج بوش...باراک اوباما...دونالد ترامپ...چقدر شبیه ترامپ خودمونه. همونقدرم زشته...

یه مرتبه صدایی توجه کتی رو به خودش جلب میکنه.
- قربان برگشتین؟

کتی برمیگرده و یه آدم شیک پوش و کت شلواری رو جلوش میبینه.
- تو مشنگی؟

یارو سرش رو برای کتی خم میکنه.
- خیر قربان بنده مایک پنس هستم. معاون اولتون.
- ها تو همونی که معاون اول ترامپ مایی؟ خیلی زشت تر از اون چیزی هستی که میگفتا!

پنس دوباره جلوی کتی کرنش میکنه.
- نظر لطفتونه قربان. دیگه من از حالا به بعد معاون شمام. در واقع هرکسی منوی مدیریت کاخ سفید رو دستش داشته باشه رییس جمهور محسوب میشه و من وظیفه مه به اون خدمت کنم.

کتی بل:

دقایقی بعد- دفتر کار رییس جمهور

کتی پشت میز شیک و گرون قیمتی نشسته که ترامپ یه زمانی پشتش مینشست و زرت و پرت احکام مزخرف صادر میکرد. درحالیکه عینک کاری ترامپو هم زده به چشمش به لیوان قهوه ای که گذاشتن جلوش نگاه میکنه.
- پنس!اینو بیا ببرش. واسم نوشیدنی کره ای بیار.

پنس بدو بدو میاد جلو و قهوه رو از رو میز برمیداره.
- قربان همچین چیزی نداریم. ولی شامپاین داریم بیارم واستون؟

کتی تا حالا اسم همچین چیزی رو نشنیده ولی چون اسمش نقطه زیاد داره خوشش میاد. در نتیجه پنس بدو بدو برمیگرده تا بره براش شامپاین بیاره. تو این فاصله کتی از طریق سیستم کاخ سفید به سایت جادوگران وصل میشه و با شناسه ترامپ که روی ورود خودکاره وارد سایت میشه. چیزی که بالا میاد باور نکردنیه.
- اوه مای گاد! یعنی اینهمه وقت ترامپ فنگ بوده؟

کتی درحالیکه موهاش به هم فرخورده، روی اولین دکمه ای که میبینه میزنه. از قضا، دکمه اول کتی رو یه راست میبره به منوی مدیریت. و اینجاست که کتی دچار رعشه ی حاصل از وسوسه ی حاصل از منوی مدیریت میشه. کتی دیگه جزو زوپسی هاست. کتی خیلی خفن شده. کتی میتونه هرکاری بخواد بکنه. کتی خیلی خفنه و همه رو بلاک میکنه و با بقایای حاصل از باقیمونده های سایت، کلاهک هسته ای میسازه و کلاهک رو یه راست به استادیوم کوییدیچ دیپلوی میکنه. کلاهک درنهایت به استادیوم برخورد میکنه و تموم محیط اطرافش رو نابود.
جهان در وحشت فرو میره. روسیه به خودش اعلام جنگ سرد میکنه و آمریکا که ناراحت شده، رگ خودشو توی وان حموم میزنه.
ژاپن از فرصت استفاده میکنه و با صادرات کلی سامورایی، جهان رو تحت سلطه خودش درمیاره. کتی که خیلی خفن شده و میتونه با بمباش همه رو بزنه، به خورشید اعلام جنگ میکنه و جنگ رو سریعا با پرتاب چند بمب هسته ای به پایان میرسونه. خورشید از بین میره و جهان برای سالهای سال توی تاریکی فرو میره. هوش مصنوعی شورش میکنه و بعد از تسخیر اروپا، ترمیناتوری رو به گذشته میفرسته تا کتی رو در کودکی بکشه اما ترمیناتور به دست سارا کانر به شهادت میرسه. کتی در سوگ ترمیناتور به گروه ماسک قرمزها می‌پیونده و مامور میشه تا بتمن رو از بین ببره. در شب حادثه، کتی به اشتباه توسط بتمن به درون دیگی از مواد شیمیایی میفته. حادثه باعث میشه پوست کتی به رنگ سفید تغییر رنگ بده و موهاش سبز بشن. کتی که دیوونه بود، دیوونه تر میشه و با چاقو روی صورتش لبخند حکاکی میکنه...

فلش فوروارد

شب، تاریک تر از همیشه پرده های خشونتش رو روی سر گاتهام کشیده. تنها منبع روشنایی ناپایدار، رعد و برق هایین که گاه و بیگاه با شدت به دل سیاهی سقوط میکنن. قطرات بارون به آرومی روی زمین میریزن. برای چند لحظه، اوضاع به کندی پیش میره. جز سیاهی شب، رعد و برق و قطرات بارون دیگه چیزی نیست که توجهی رو به خودش جلب کنه.

اسکواااااارچ!

پیکر سفید رنگی به شدت با زمین برخورد میکنه. بیننده دقیقا مطمئن نیست که چه اتفاقی افتاده. پیکر درحالیکه از درد به خودش می پیچه، میخنده و به دل تاریکی نقطه پرت میکنه. یهو، پشت سر پیکر، دوچشم کشیده و سفید دیده میشن که با خصم به پیکر سفید خیره شدن. دو دست از سمت چشم ها دراز میشه و پیکر رو بلند میکنه. پیکر سفید با نقطه هاش به سر و صورت حریفش میزنه.
-بتی جون، نیازی نیست به این کارا. من یه دیوونه بدبختم فقط. لامصب خب تو هم دیوونه‌ای! هممون یه مشت دیوونه تو این دنیای دیوونه‌ی دیوونه ایم! هاهاهاهاهاههههههههههه هوهوهوهوهوهوهو.!

با یه صاعقه دیگه، بیننده متوجه میشه که دیوونه درحقیقت کتی بله که تبدیل به جوکر شده و حریفش هم بتمنه! بتمن، نقطه کتی رو ازش میگیره و به دل تاریکی پرت میکنه. بعد هم اون رو روی پشتش میذاره و توی دل تاریکی گاتهام ناپدید میشه. صدای خنده های کتی در دل گاتهام ناپدید نشد. صدای خنده های کتی هیچوقت ناپدید نمی‌شد. همونطور که سایه خفاش هیچوقت از سر گاتهام کم نمی‌شد. سرنوشت، کتی و بتمن را برای همیشه به هم تنیده بود. هیچکدام بدون دیگری معنی نمی‌داشت...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پست نوشته شده توسط جیمز پاتر هست، من فقط به نیابت ازش ارسال کردم. به لینی هم پیام ارسال کردم در موردش.


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۳ ۲۲:۵۴:۲۰
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۳ ۲۲:۵۶:۱۸

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.