نمرات جلسه ی دوم کلاس فلسفه و حکمت
هافلپاف:ماتیلدا استیونز: 16
ماتیلدا - سان، رولت رو به سبک خاطره نوشتی اما مثل اینکه فراموش کردی هنوزم قوانین رول نوشتن به پستت حاکمه. مثلاً دیالوگ هات رو همین طوری و بدون اینتر، : و - نوشتی.
خیلی خیلی سریع از روی سوژه پریدی و فضاسازی ای نداشتن. من موقع خوندن پستت هیچ ایده ای نداشتم که ماتیلدا، سدریک، لایتینا و بقیه چه حسی داشتن، چه حالتی رو چهره شون بود و حتی چی پوشیده بودن!
ولی خوشحالم که به نقد قبلی توجه کردی و لحنت رو یکدست کردی. به هرحال من توقع خیلی بیشتری از ماتیلدا شوجوی خودم دارم.
کاتانا امیدواره که بازم ببینتت.
نیمفادورا تانکس: 18
اوس بر تو نیمفا - سان. احوالاتت خوبه؟
خب ببین شوجو، من چند تا علامت نگارشی برای تموم کردن جملات جدا از هم (.) متصل کردن جملات پایان یافته ی مرتبط (؛) و مکث وسط جمله (،) داریم که باید بدونیم کجا ازشون استفاده کنیم.
به نظر کاتانا تو یه مقدار با عجله این کار رو می کنی و تمرکز کافی نمی ذاری برای تفکیکشون.
توصیفاتت ساده و روشنن شوجو. این خوبه که مخاطب راحت و بدون دستانداز متنت رو بخونه اما سادگی بیش از حد، اونم وقتی که موضوعت یه روزمرگی ساده اس، یه حالت بی روح به نوشته ات می ده.
یه نکته ی مهم دیگه اینه که "بیشتر توصیف کن!" مثلا نشستی رو صندلی راحتی؟
چطوری نشستی؟
پاهاتو دراز کردی یا جمع کردی تو بغلت؟
ولو شدی یا شق و رق نشستی؟
بذار داستان جوری برای خواننده ملموس و عمیق بشه که تورو فراموش کنه.
و اینکه... بین دیالوگا یه اینتر کافی اما بین دیالوگ و توصیف بعدی دوتا اینتر برن.
موفق باشی نیمفا - سان.
سدریک دیگوری: 18
اوس سدریک شونن، خوشحالم که این دفعه به موقع رسیدی!
خب... بریم سر رولت! درمورد علائم نگارشی نکته ی خاصی ندارم فعلا اما درمورد ظاهر کلی پستت باید بگن سعی کن پاراگراف بندی هات منظم تر و زیباتر باشن.
می دونم که می دونی بین دیالوگ و توصیف بعدش باید دوتا اینتر بزنی اما یه جاهایی فراموش می کنی، نه شونن؟
خب حالا مسائل محتوایی...
می دونی، به عقیده ی من این رول، تم طنز داشت. بهتره وقتی که یه پستی به یه سمتی متمایله، خودمونم به اون سمت هلش بریم!
حالا چطوری؟
مثلا با اضافه کردن شکلک و کش دادنِ خنده دار توصیفات. پیدا کردن شوخیای رایج سایت و حتی شوخیای بیرون سایت.
پستت جمله ی پایانی خوبی داشت. به شخصه برای جمله ی پایانی خوب، خیلی ارزش قائلم.
کاتانا امیدواره که این نقد به دردت خورده باشه، سدریک - سان
ریونکلا:دارین ماردن: 18
اوس، دارین شونن.
با خوندن پستت می تونم بفهمم که تقریبا خوب از علائم نگارشی استفاده می کنی.
یه سری ایراد تایپی داری که مربوط به بی دقتیه. مثلا "نخره" که با توجه به ادامه ی رولت حدس زدم "رخنه" بوده. دی:
از این که بگذریم، تو رولت به جز دارین و تاتسویا هیچ شخصیت آشنایی به چشم نمی خورد. به جاش درمورد کسایی مثل لویی استیون و فرانسیک نوشتی که ما نمی شناسیمشون.
خب... این یه ایراده، دارین سان. این که خودت رو از فضای ایفای نقش و بقیه جدا کنی و از کسایی بنویسی که فقط خودت می شناسیشون.
دیگه اینکه... ما دارین رو زیاد نمی شناسیم. این اصلا بد نیس، مخصوصا اگه خودت بخوای که شخصیت مرموز و ناشناسی باشه اما شونن، منِ خواننده باید بتونم شخصیتی که دارم درموردش می خونم رو "باور" کنم.
عقیده ی کاتانا آینه که رو متعادل تر کردن و باورپذیرتر بودن شخصیتت بیشتر کار کنی.
فضای رولت تاریک بود. این سبک هم مثل سبکای دیگه، طرفدارای خاص خودشو داره، به شرط اینکه منطقی باشه.
من تو پستت دلیل قانع کننده ای برای کشته شدن لویی ندیدم.
خب شونن... امیدوارم موفق باشی و بازم ببینمت.
پنه لوپه کلیرواتر: 18
اوس، پنلوپه شوجو. من و کاتانا خوشحالیم که دوباره می بینیمت.
خب پنی چان، این بار می گم ازت می خوام که با یه مقدار دقت بیشتر به خرج دادن، یه رول خوب رو بهتر کنی.
چجور دقتی؟
مثلا تو متنت، دو بار از "تموم" استفاده کردی و یه بار از "تمام" . شاید تو نگاه اول خواننده حتی متوجه هم نشه اما به هرحال تو ذهنش تاثیر بدی می ذاره.
شوجو، متنت خیلی مبهم پیش رفته یه جاهایی و دلیلش اینه که بدون هیچ توضیح یا تیتری، پریدی به یه قسمت جدید. مثلا یه لحظه تو میدان مسابقه بودی و لحظه ی بعدش تو اتاقت تو خوابگاه و کنار تختت.
اینطور وقتا خواننده اول فکر می کنه خودش اشتباه کرده. برمی گرده از بالا می خونه و متوجه این ایراد می شه.
از رو قسمتای پستت نپر و دقیق بگو کجا چه اتفاقی افتاد؛ چون خواننده تو ذهن تو نیست و باید در جریان همه چی باشه.
برای این جلسه دیگه حرفی نمونده.
گریفندور:هرماینی گرینجر:19
هرمی چان، پستت طنز جذاب و سرگرم کننده ای داشت. حقیقتا نکته ی زیادی برای گفتن ندارم و از نمره ات مشخصه.
با این حال کاتانا می خواد بگه که تو قسمت اول رولت، بهتر بود دلیل عصبانیتش رو هم می گفتی. یه حالت کمرنگی داره که راضی نمی کنه خواننده رو.
بهتر بود با یه دلیل خلاقانه هم طنز این قسمت رو بیشتر می کردی و هم یه دلیلی برای عصبانیت شخصیت معقولی مثل هرماینی می آوردی.
همین شوجو. از سایه برو.
سلینا ساپورثی:18
اوس سلینا شوجو، کاتانا بهت خوشآمد می گه.
اول از همه باید یادآور بشم که "می استمراری" رو از فعل جدا کن. مثلا به جای "میتوانست" بنویس "می توانست" .
سلینا سان، تو لحنت یه آشفتگی ای به چشم می خوره. مثلا یه جا دیالوگ نوشتی "من شما را به خاطر نمی آورم." و دیالوگ بعدی رو نوشتی "من نمی دونم شما کی هستین." . خب باید تمرین بکنی که از این به بعد، یک دست بنویسی.
تیتر هات رو بولد و مشخص کن. بذار خواننده هم با تو به "زمان خیلی قدیم" بیاد.
پایان پستت یکم مبهمه. لازم بود بدونیم که آقای نویسنده با سلینا چکار می کنه و چه اتفاقی در نهایت می افته.
امیدوارم که این نقد برات مفید بوده باشه، سلینا - سان.
پی نوشت: نمرات نهایی گروه ها توسط مدیریت محترم محاسبه خواهد شد.
پی نوشت 2: برای نقد کامل تر به پیام شخصی مراجعه کنید