هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
از زیرزمین هافلپاف و خانهٔ شمارهٔ ۱۲ گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
1. خب اول بهتره راجبه کلاس بگم...بنظرم کلاسی حوصله سر بره واینکه پروفسور زلر شما پروفسوری هستین که یه تختتون کمه و بسی حرص درآر و بیخیالین و هینطور انرژی و فعالیتتون بییییییییش از حده...! همین بر عکس آدمو کلافه میکنه البته اگه راجب به بقیه صدق نکنه رو من که اینجوریه!(با عرض پوزش).
...
اینم بگم که عاشق بنهانی آزمایش کردنم و اگه سر این کار خرابکاری پیش بیاد سر یه بنده خدای دیگه ای میندازم(این عادت از بچگی با من بوده!)
...
شخصی مرموذ به نظر میرسم چرا که دوست دارم چیز میزایی که کشف میکنم رو فقط خودم بدونم و کس دیگه ای راز شو نفهمه(حالا فک نکنین من خود خواهمو اگه اینجور باشه...میکوشمتون!)
...
این موضوع بین خودمون باشه حسودم هستم و اگه به کسی حسودی کنم اون فرده سالم نمونده وگرنه اگه سالم بود که تا حالا از حسادت ترکیده بودم!
...
فعلا همین...
**********
2. ای کیو سان یا ایکیوسان...حلا به جز کچلیش پسر باهوش و خوبیه و همیشه و قتی در حالتی که میشنه و فکر میکنه خیلی باحاله و سر این موضوع خنده ام میگیره!
**********
3. هرچن که این کارا از شما که بعید نیس پروفسور زلر و با نظر گرفتن این موضوع بنظرم لابد بنده خدا اسهال استفراغی چیزی گرفته(گلاب به روتون) و مخش هنگ کرده و با اون وضع الان رو تخت تیمارستانه...!


در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
۱- الان شما معجون راستی خوردین و به هر سوالی جواب میدین.من ازتون می پرسم چه حرفی دارین بم بزنین و شما چی میگین؟ (۶ نمره) [ دستتون خیلی بازه... می تونین راز های زندگیتون یا لحظات خجالت آور رو تعریف کنین یا نظر راجع به تک تک ترک های کلاس بدین.]

شما همین الان پرسیدین چه حرفی دارم بزنم؟ خیلی چیزا، من هروقت که میام کلاست، میرم به بقیه میگم که کلاس خیلی بدیه و بخاطر همینم، حتی مورچه نمیاد سر کلاست. این از دوست هافلیت. من خیلی وقت بود که این رازو نگه داشته بودم و نمی دونم که چرا ولی الان میگم... من همیشه بخاطر اینکه بابام پله ی خونمون رو درست نمی کرد، دنبال بابام با کنترل می دویدم، مامانم با کفش پاشنه بلند دنبال من می کرد( بخاطر همین یه فرورفتگی تو فرق سرم دارم) و در آخر خواهرم... ازمون فیلم می گرفت و می گذاشت تو اینستا.

من به همه می گم که شیش بار می رم دستشویی اما در حقیقت، هفتاد و دو بار میرم و شصتاش هم بخاطر خسته شدن سر کلاسه( من هر وقت سر کلاس می شینم، دستشوییم میگیره، بخاطر همین شما همش سر کلاستون میگین" ماتیلدا کو؟ نیم ثانیه پیش جلو روم بود")

و در آخر... ترک ها. من خیلی وقت بود که می خواستم درباره ی این موضوع حرف بزنم اما روم نمی شد. وقتی به ترک... از اونجایی که خیلی رو دیوارا ترک هست، پس بهتره آدرس بدم:
شرق کلاس ، نیمکت سوم، بالای سقفو اگه از این نیمکت نگاه کنی، میشه... شمال غربیه دیوار به سمت نیمکت سوم. خلاصه... اون ترک، وقتی که می بینمش، یاد مامانمو کفشش می افتم. که ترکه یه جورایی، از طرح زیگراگیش، داره به من میگه که قراره برای تو دوباره این اتفاق بیفته، فقط نه با مامانت، بلکه با رز! از اونموقع به بعد، دیگه نود و نه بار از دست شما، دستشوییم می گیره!!

۲-ارشمیدوس یا ای کیوسان؟ چرا؟

راستش... ارشمیدوس. چون می دونی، اگه قراره که کسی مورد پسندت باشه، نباید خیلی عجیب الخلقه باشه. آخه ای کیوسان؟ اون دیگه واقعا یه جوریه. آخه یه بچه اونقدر عاقل؟ به طوری که یه سوال بود ازش پرسیدن؟ همونی که یارو گفت این نونو به چند قسمت مساوی تقسیم کن بدون اینکه ببریش ؟

و اون گفت یه آینه بیارینش و اینا... من اگه بودم می گفتم که نونو بده من، بعدش می خوردم، وقتی که دندونام، تیکه تیکش کردن، بهشون پس میدم و میگم که به من ربطی نداره که مساویه یا نه! به نظرم به قیافه ی ارشمیدوس بیشتر میاد دانشمند باشه تا اون کچل کوتوله!!

۳-چه بلایی سر اون بیچاره ای که از رز سوال کرد، اومد؟(۲ نمره)
خب این که معلومه! رز با لبخند ویبره ای به اون گفت که بعد کلاس یه لحظه وایسا، کارت دارم. بعد کلاس، رز اون شخصو به دستشویی میبره و تو راهم خیلی از اون دانش آموز، تعریف می کنه

( از رز قبل از مردنش، خاطره ی خوبی داشته باشه). بعد اون گفت برای این به اینجا آوردمت که اینجا معجون ویبره، بهتر کار میکنه. بعدش یه معجون بهش میده. اون بدبخت، می خورتش. انقدر دوزش بالا بود که رفت تو کاسه توالت و همون موقع، رز... سیفونو کشید!!


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
هلگا رو شکر همتون یه پا نقاش بودین و من نمی‌دونستم!
جدا بیاین به منم بگین چه جوری می‌کشین...من سه دور خودم رو عین عنکبوت کشیدم.

ریونکلاو

گادفری:6+3+1
فکر کنم بین اون بنده و مرلین‌هات یه دونه «ی» می‌ذاشتی بهتر می‌شد. گرچه غلط املایی یا تایپی نیس، خیلی کتاب ها رو دیدم که این طوری می‌نویسن ولی بذاری راحت تر خونده می‌شه.
نقاشیتم...یه لحظه‌ هس آنی شرلی بودن بم دست داد و موندم با هشت تا بچه چه کنم!

یوآن:6+3+1
جدا حقت بود که سوال اول رو صفر می‌دادم. گالیونر شده تازه معجون شانسم می‌خواد!
ولی کسی که انگشت کوچیکه پاش بخوره به مبل، حتی اگه گالیونر هم باشه ته بدبختیه.

لات: 6+3+1
ببینم تو از کجا راجع به رشوه می‌دونستی؟ نکنه خودت رشوه رو دادی؟ راستش رو بگو معجون شانس واسه چی می‌خواستی؟

لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی:6+3+1
نمره کامل رو دادم دیگه اون چاقو رو دور کن!

پنه لوپه:6+3+1
شکلک گوشی نه! شکلک با گوشی...
ببین ما مبنا رو بر این می‌ذاریم که از پی سی استفاده می‌شه چون خیلی سخته با گوشی و امکانات پی سی رو مثل همین یا کد رنگ‌ها رو نداره.

اگه وقتی شکلات ها رو پیدا کردی برای منم بیاری، می‌دم معجون رو!

میانگین: 10

اسلیترین

مالفوی: 0
دوست عزیز شما تکلیف جلسه‌ی قبل رو نوشتی نه جلسه‌ی دوم و برای همین متاسفانه نمی‌تونم نمره‌ای بدم. دفعه‌ی دیگه به جلسه و تاریخش دقت کن که این طوری نشه.

دوریا:6+3+1
با موی صاف چه خوب شدم!

نجینی: 6+3+1
می‌دونی نقاشیت منو یاد یه کارتون‌ها انداخت. جالب کشیی خیلی.


هافلپاف

سد: 6+3+1
لینی رو چه قدر می‌خری ازم؟

آرتیمیسا:5/5+3+1
جواب سوالت خیلی توهم رفته. نیاز شدید به اینتر داره. در حالت کلی بهتره بعد از هر سه یا چهار خط از اینتر استفاده کنی. به خصوص وقتی پاراگرافت تموم می‌شه دو تا اینتر بزن و پاراگراف بعدی رو شروع کن.

لیندا: 5+3+1
با گوشی نوشتی نه؟
چندجا غلط تایپی داشتی. یکی دو حرف اضافه یا کم خورده بودن که طبیعیه وقتی از گوشی استفاده می‌کنی. سعی کن با موبایل رول نزنی.
ولی نقاشیت خوب شده.

تانکس:5/5+3+1
هیپوگریف البته...ولی تهش سر کلاس حاضر شدم!

ماتیلدا:6+3+1
فرضیه آخرت به من می‌خوره.

میانگین:9.6
با گرد رو به بالا 10


گریفندور

لیزا:6+3+1
تورپین؟ کی هست اصلا؟

تاتسویا:6+3+1
بلاخره من اسم تو رو یاد گرفتم!
و تو تنها کسی هستی که متوجه زحمتی که من برای پرورش شما نوگل‌ها می‌کشم، شدی.

آرتور:6+3+1
به عنوان بزرگ ویزلی‌ها، برای جون سالم به در بردن باید هم شانس داشته باشی!

پالی... آلکتو:6+3+1
بیشتر از حد کافی هم قانع شدم. ولی هنوزم دوتا دیگه داری که ببری...یادت نره قبلش معجون رو سر بکشی.

هرمیون:6+3+1
کی گفته کلاس به چادر نیاز داره؟ مگه همین آوارها چشونه؟

میانگین: 10




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱:۱۷ شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷

هافلپاف، محفل ققنوس

رز زلر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱:۳۱ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۲
از رنجی خسته ام که از آن من نیست!
گروه:
ایفای نقش
محفل ققنوس
هافلپاف
مترجم
کاربران عضو
پیام: 1125
آفلاین
جلسه ى سوم!

- كتاب هام هستن كجا؟ شده ديرم! يكى بده بم لنگه جورابم رو.

رز عين فرفره ى لرزان دور خودش مى چرخيد و مى لرزيد. با دورا صحبت مى كرد و از آمليا كمك مى خواست در حالى كه هردو، سر كلاسش منتظرش نشسته بودند.

- كجا بود اصلا كلاسم؟

يك ساعت بعد

بلاخره بعد از دوبار دور زدن قلعه و پيدا كردن راه جديدى به هاگزميد و خريدن نوشيدني كره اى از تريا، رز كلاسش را پر از دانش آموزان بيچاره اى از سر اجبار آمده بودند، پيدا كرد.

از روى يوآن خوابيده و بى خبر از دنيا پريد و مرحله ي سه امتيازى دستشويى طبقه ى پايين را هم با موفقيت گذراند تا به ويرانه ي موردعلاقه اش رسيد. 

نفس عميقى از سر آسودگى كشيد. البته هنوز آسوده ى كامل نشده بود. كلاسى داشت كه بايد معجون سازى يادشان مى داد در حالى كه ذهنش از هرگونه معجونى خالى بود.

عين اي كيوسان مرحوم چهار زانو نشست. براى اولين بار در عمرش حسرت مو داشتن را خورد. انگشت اشاره اش را نزديك سرش چرخاند تا شايد معجزه اى شود.

- اينم خل و چل شد!
-هيــــش! صداتو مى شنوه ازمون امتياز كم مى كنه.

مدتى به همين ترتيب گذشت. حتي چند تن از دانش آموزان به تقليد از استادشان چهارزانو نشسته و تفكر كردند. عده اى هم اين بين خوابشان برد.

- يافتم! يافتم!

حالا بيشتر به ارشميدوس شبيه بود تا اي كيوسان. كه البته با حجم مويش هم خوانى بيشترى داشت.
رز، لرزان دور كلاس ويبره مى زد و همين يك كلمه را تكرار مى كرد.

- يافتم يافتم!
-پروفسور...
-يافتم!
- چي رو يافتين؟

رز واقعا خوشش نمى آمد كسي وسط كشف مهمش سوال كند. و كسي كه سوال مى كرد، خوب به سرانجام خوبى نمى رسيد.
- كي مى خواد يه نوشيدني خنك و خوش مزه ؟

نكته ى خيلى مهم، هيچ وقتِ هيچ وقت از دست يك استاد درس معجون ها شربت نگيريد.

نيم ساعت بعد

- خوب، هست نوبت تو. چه دارى كه بگى بم تانكس؟
- خيلى استاد مزخرفى هستى.
-

تكليف جلسه بعد:
١- الان شما معجون راستگويي خوردين و به هر سوالى جواب مى دين. من ازتون مى پرسم چه حرفى دارين بم بزنين و شما چى مى گين؟ (٦نمره)
[دستتون خيلي بازه...مي تونين رازهاي زندگي تون يا لحظات خجالت آور رو تعريف كنين يا نظر راجع به تك تك ترك هاى كلاس بدين. ]
٢- ارشميدوس يا اي كيو سان؟ چرا؟(٢نمره)
٣-چه بلايى سر اون بيچاره اى كه از رز سوال كرد، اومد؟ (٢نمره)




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۷:۲۴
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
کاربران عضو
مرگخوار
ریونکلاو
ایفای نقش
گردانندگان سایت
پیام: 375
آفلاین
١- منو قانع كنين كه به شانس نياز دارين. و جواب به شانس نياز نداريم پذيرفته نيس!(٦نمره)

ببین استاد زلر. بد شانسی من از این که دست بزنم به طلا خاک میشه نیست... بدتره! یعنی از روزی شروع شد که اصن یه درخت داشتیم، این سر هرماه میوه طلا میداد، ولی در صورتی که همون موقع نور لامپ بهش میخورد. بعد خلاصه ما این درختو بردیم تو اتاق، اومدیم برقو روشن کنیم، یهو دیدیم زارت! برق رفت. خلاصه درخت ماهم لوس بود قهر کرد حالا سر هر ماه میوه خاکستر میده.
بعد یه دور دیگه ما طرفدار تیم کوییدیچ لاکچری سیتی بودم، هی باخت هی باخت هی باخت، دیدم عه ممد آباد چقدر خوب داره همه بازیا رو میبره، رفتم طرفدار تیم ممد آباد شدم، و بعله... تیم کوییدیچ لاکچری سیتی قهرمان شد.
تازه یه دور دیگه یه حشره‌ای رو تو هوا زدم، کف دستم پخش شد، رفتم دستمو بشورم، یهو پشهه پرید!
بگم بیشتر؟

٢- يه عكس از خودتون در كلاس خفن معجون سازى برام بيارين. منو خوب بكشين نمره ى اضافه داره! (٣نمره)

اینجاس پروفسور! میبینین چقد خوب کشیدم؟ تک تک عضوهای بدنتون داره ویبره میره.

3- رز چرا دير اومد؟ (١نمره)

رز رفته بود تا توی لیگ جهانی ویبره شرکت کنه. بعد اونجا که به خاطر ناداوری و رشوه واین چیزای بد بد حذف شد، ذهنش رفت طرف معجون شانس! بعد اومد به دانش آموزای عزیز تر از جانش یاد بده این معجونو تا لااقل اونا توی زندگیشون موفق و پاینده باشن.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷

یوآن بمپتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۵:۵۴:۳۲ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از اکسیژن به دی‌اُکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
ﻣﻨﻮ ﻗﺎﻧﻊ ﻛﻨﻴﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﻳﻦ. ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﻴﺎﺯ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﻴﺲ! ‏(6 نمره)

انگشت کوچیکه‌ی پام بطور خیلی شانسی و تصادفی، به مبل می‌خوره و از درد جیغ می‌زنم و همونطور که انگشتمو گرفتم و عین کانگورو می‌پرم، یهو می‌پرم روی شکم یکی از بچه‌های کلاس که لادیسلاو باشه و محتویات شکمش از دهنش بیرون می‌زنه. اینجاس که لادیسلاو رو می‌برم بیمارستان و منم این وسط توی سالن، عکس متحرک یه بچه‌ای رو می‌بینم که داره هیس‌کنان و با اشاره، بهم میگه که بپرم توی قاب عکس بغلی. منم می‌پرم توی قاب عکس بغلی و از یه خیابون شلوغ سر در میارم. ماشینا همین‌که منو می‌بینن، دیوونه‌وار دور و برم می‌چرخن و بهم حمله می‌کنن. منم جاخالی میدم و می‌پرم توی جوب. جوب خیلی عمیقه. عمقش چندین کیلومتره. عین قورباغه شنا می‌کنم و جوب رو طی می‌کنم و میام پایین تا برسم به تهش. اونجا از دست یه کوسه فرار می‌کنم و می‌رسم به یه تونل. ازش می‌گذرم و خودمو داخل یه کمد پیدا می‌کنم. از کمد می‌پرم بیرون و از اتاقی سر در میارم که پُر از صندوق‌های گالیونه!

حالا قانع شدی که اگه انگشت کوچیکه‌ی پام شانسی به مبل نمی‌خورد، الآن گالیونِر نبودم؟

ﻳﻪ ﻋﻜﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺩﺭ ﻛﻼﺱ ﺧﻔﻦ ﻣﻌﺠﻮﻥ ﺳﺎﺯﻯ ﺑﺮﺍﻡ ﺑﻴﺎﺭﻳﻦ. ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﻜﺸﻴﻦ ﻧﻤﺮﻩ ﻯ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺩﺍﺭﻩ! (3 نمره)

تصویر کوچک شده

بله، این نقاشیِ منه که کلاس رز زلزله رو نشون میده. در این نقاشی، رز زلزله همونطور که از اسمش معلومه، به‌شکل زلزله در اومده و همچین بلای وحشتناکی سر کلاسش آورده. اون خطوطی که در بخش فوقانی نقاشی می‌بینین، نمودار ضربان قلب نیس. بلکه خودِ رز زلزله‌س. اون بالا دوتا عکس داریم. یکیش پروفسور دامبلدوره، اون یکی هم پرسیوال دامبلدوره. اون وسط هم تخته نصفش کَنده شده و افتاده روی اون یارو. اون یاروی سمت چپی هم چیز خاصی نداره که در موردش بگم. جهت پُر کردن حواشی نقاشیه.
در مورد نصف پایینی نقاشی، کف کلاس نصفش از بین رفته و نصف ملّت هم افتادن توی اون قسمت قهوه‌ای رنگ که فک کنم دستشوییِ طبقه‌ی پایینی باشه.
اون یاروی سمت راستی هم که روی نیمکت خوابیده و از هیچی خبر نداره، منم.

رز چرا دیر اومد؟ (1 نمره)

تا یه بهونه‌ای داشته باشه که تکلیف این جلسه رو سه سؤالی کنه.



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

نجینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۸ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۰:۲۳:۱۰ دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 264
آفلاین
١- منو قانع كنين كه به شانس نياز دارين. و جواب به شانس نياز نداريم پذيرفته نيس!(٦نمره)

ما بخاطر خطراتی که همواره جامعه‌ی جادوگری رو تهدید میکنه و هرلحظه ممکنه مورد هجوم قرار بگیریم و معجون عشق به خورد ما داده و ما رو با تهدید محکوم به سفید شدن کنن، همواره به شانس نیاز داریم. ما نیاز داریم که شانس دشمنانمون رو بگیریم و به انبار شانس خودمون منتقل کنیم. و گاهی که شانس بیشتری لازم داریم میتونیم معجون فلیکس رو بسازیم تا همیشه بیشترین شانس برای ما باشه.

٢- يه عكس از خودتون در كلاس خفن معجون سازى برام بيارين. منو خوب بكشين نمره ى اضافه داره! (٣نمره)

تصویر کوچک شده



٣- رز چرا دير اومد؟ (١نمره)

تا غول کوچکی که ساخته بود را در اتاق ضروریات پنهان کند. او با یک ترکیب پیچیده غولی ساخته بود که به کمک‌ش کلاس را به آوار تبدیل کند تا بتواند کلکسیون سنگهایش را هر چه زودتر تکمیل کند.


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۳ دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷

لیندا چادسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۴ جمعه ۳ آذر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۰ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
از گودریکز هالو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 46
آفلاین
سلام

١- منو قانع كنين كه به شانس نياز دارين. و جواب به شانس نياز نداريم پذيرفته نيس!(٦نمره)
خب فکر کنم خودتونم بهتر بدونین که من بد شانسم. شاید هم سر جلسه اول حواستون نبود و ندیدین یکی اشتباهی رو دستم نشست و دستم شکست. استخون دستم به کلی خورد شد. تازه جلسه اول کلاس هام رو هم در گیر جواب دادن به معلم هایی بودم که ازم سر کلاس سوالایی میپرسیدن که جز هرمیون هیچ کسی بلد نبود اونم جلسه اول آخه؟ اونم از من؟.روز تولدم هم به جز دو یا سه نفر هیچکی یادش نبود حتی فامیل ها و پدر مادرم. تازگی ها هم همش دارم می افتم. پام به همه جا گیر میکنه و می افتم. قبلا روزی دو یا سه بار بود الان شده روزی پنج یا شش بار.

٢- يه عكس از خودتون در كلاس خفن معجون سازى برام بيارين. منو خوب بكشين نمره ى اضافه داره! (٣نمره)
نقاشیه من گنده
پرفسور اگه شما جلوم بودینا راحت طراحیتون میکردم
ولی نیستین که تازه راحت هم میتونستم رو شیشه براتونیه طرح خوشل از خودتون بکشم یه ویترای خوشگل
تازه نقاشی کشیدن تو مبایل یا لپتاپ سخت ترین کار ممکنه
به هرحال بفرمایین:)

٣- رز چرا دير اومد؟ (١نمره)

تو هاگوارتز گم شده بود واضحه دیگه. شاید هم مدیر باهاش کار داشتکه انقدر با ویبره رفتناش هاگوارتز رو نلرزونه. خب نمیدونم سوال سختی بود اصلا به من چه چرا استاد دیر کرده؟


اینجا جهان آرام است


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۲۷:۳۵
از جنگل بایر افکار
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
گردانندگان سایت
ناظر انجمن
مترجم
پیام: 305
آفلاین
تكليف جلسه ى بعد:
١- منو قانع كنين كه به شانس نياز دارين. و جواب به شانس نياز نداريم پذيرفته نيس!(٦نمره)
مسلما وقتی که وارد کلاس معجون سازی میشی باید با خودت شانس داشته باشی تا بتونی زیر آوار های زیبا و دوست داشتنی پروفسور زلر زنده بمونی یا حتی داشتن استاد ویبره دار! آسمون که دهن باز نمیکنه یه استاد ویبره دار بفرسته پایین! یک سری مواردی هم هست که واقعا دیگه شانسکیه مثلا بری داخل جنگل تاریک و به سلامت بیای بیرون! نه آراگوگ بخورت نه سانتور با تیر بزنت نه گراوپ عاشقت بشه! به طور کلی باید بگم در دنیای جادوگری نیاز به شانس داری تا زنده بمونی!
٢- يه عكس از خودتون در كلاس خفن معجون سازى برام بيارين. منو خوب بكشين نمره ى اضافه داره! (٣نمره) من با لباس سبز در حال زیرچشمی نگاه کردن به موهای صاف پروفسور زلر و معجون جدیدشون و البته نگاه پروفسور!
٣- رز چرا دير اومد؟ (١نمره)
داشتن برای روز "یک تغییر کوچیک" موهاشون رو صاف می کردن؟ یا شاید معجون ویژه ی تبدیل به هر آنچه می خواهید باشید رو درست می کردن؟



Tranquil Departure
,Out beyond ideas of wrongdoing and rightdoing
.there is a field. I’ll meet you there
*
.I believe in poems as I do in haunted houses
.We say, someone must have died here
*
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ یکشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۷

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
از زیرزمین هافلپاف و خانهٔ شمارهٔ ۱۲ گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
پروفسور زلر برای غیبت در جلسه اول متاسفم...
**********************************************************************************************************
1. خب من عاشق بچه گورکن های جادویی هستم تا روشون آزمایش انجام بدم(البته شاید بشه گفت این تنها آرزومه)!اما با وجود مادرش اینکار غیر ممکنه...!هرچند که خودش و مادرش تنها فقط اندازه یه پیکسی ان!(برای اطلاعات:این نوع موجودات از لحاظ ظاهری رشد نمیکنن اما در باطنی از هرلحاظ با مرور زمان رشد میکنن...!)خلاصه مادر این موجود بدن سفت و سختی چون فولاد داره و اگه از حرکات مخصوص خودش روت انجام بده پدرت از هفت جد و آبادت در میاد!من این بچه موجوداتو برای اثبات حرفم که اینا با جادوگری از لحاظ ظاهری رشد میکنن و یا شاید اینا بتونن از قد و قواره ی پیکسی در بیان و تبدیل به یه گورکن جادویی غولپیکر بشن میخوام(این موضوع شاید برا شما هیچ باشه ولی همونطور که گفتم برا من تنها آرزومه و برا رسیدن بش هر کاری میکنم!)واس همین تصمیم گرفتم با داروی خواب آور این مادر و بخوابونم و بچه شو بدزدم...!اما ترسم از اینه که دارو درست نباشه یا رو مادره اثر نکنه یا اصلا مادره دارو رو نخوره برا همین به این معجون شانسیه نیاز دارم...خواهش...!روزی که این آرزو به ثمر برسه من مطمئنا بال در خواهم آورد و پرواز خواهم کرد!

2.کلاس خفن معجون سازی
پروفسور زلر دیگه ببخشید اگه بد شد...

3. خب پروفسور زلر شاید مشغول جمع کردن بهترین سنگ برا کلکسیون آوارش بوده و یا شاید از شدت هیجان خدایی ناکرده تو راه براش مشکلی بوجود اومده...چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه فعلا...


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱ ۱۲:۰۰:۵۸

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.