هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۴۷ یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۷

آندریا کگورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۱۳ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۱ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
از کوچه دیاگون پلاک شیش
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 144
آفلاین
سلام بر پرفسور وارنر عزیز
به خاطر جلساتی که غیبت داشتم خیلی متاسفم و امیدوارم این بنده ی حقیر رو به دانش اموزی بپذیرید.

___________________________________

خیلی خوشحال و خندون در حالی که پفیلام رو میخوردم دانش اموز های بدبخت و فلک زده رو تماشا میکردم که با پدر یا مادر تخماشون یکی بدو میکردن.
بخواطر مسموم شدن تقریبا یکی دو هفته تو درمانگاه بستری بودم و به جلسات اول و دوم نرسیده بودم پس نیازی هم نبود که با یه غول یا یه اژدها زد و خورد کنم. به ریش تراش برقی مرلین هیچکی خوش شانس تر از من نیست

همینجوری داشتم به پودر شدن یکی از بچه های کلاس میخندیدم که یدفعه استاد وارنر گفت:

-شاگرد جدید آندریا کگورت. نوبت توئه

-من؟ ...ولی من که تخمی برنداشتم...اصلا جلسات پیش نبودم که ...

لینی با لحنی که از ان عصبانیت چکه می کرد گفت:

-که چی؟ فکر کردی چون جلسات پیش نبودی نباید این جلسه هم شرکتی تو کلاس داشته باشی؟

-نه...من...یعنی...

-بیا جلو نترس

با بدنی لرزان و با ذکر زیرلبی «چی فکر می کردیمو چی شد» رو به روی یه قفس هشت متری که از توش فقط صدای سنگین نفس کشیدن یه موجود اعصبانی و گنده میومد وایسادم و پیکسی با خنده شیطانی معروفش پرده ی گرد و خاک گرفته رو از روی قفس برداشت و من در اون لحظه فهمیدم نه تنها فرد خوش شانسی نیستم بلکه کلا بخت من درحال خواب دیدن تاج گذاری ملکه الیزابته

1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)
خلاصه چشمتون روز بد نبینه این پردرو که پرفسور کشید من دیگه به صورت اتوماتیک اشهدمو خوندم، یه موجود 10 متری پشمالوی سفید و در مناطقی از بدنش مثل دست و پا و صورتش که موی سفید نداشت پوستش به رنگ ابی تیره بود(شاید با خودتون بگید خب یه غول 10 متری چطوری توی یه قفس هشت متری جا میشه ، این برادر ما طول پاهاش 2 متره و از اونجایی که شانس استادمون عین خودمونه توی این قلعه به این بزرگی قفس دیگه ای پیدا نمی شد پس یتی عزیز ما هم به صورت چهارزانو تو قفس کز کرده بود و به محض باز شدن در قفس با اون هیکلش پرید بیرون ) خدا وکیلی اون لحظه وضعیتم از سفید به زرد و از زرد به قهوه ای تغییر پیدا کرد...

2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)

از اونجایی که یتی ها یه کوچولو فراموشکار تشریف دارن اصلا یادش نمیومد واسه چی اینجاست. حالا هی من اونو نگاه میکنم اون منو نگاه میکنه گیری افتادیم این وقت روزا دیگه ازین ارتباط چشمی که سرانجامی هم نداشت خسته شدم و داد زدم:
-پپپپپپپپخخخخخخخخخخ
یتی بدبخت که تازه به خودش اومده بود عصبانی تر از قبل گذاشت دنبالم. ما هم که عشق فرار دراکو مالفوی رو گذاشتیم تو جیبمون
تقریبا بعد از تموم کردن دو میدانی دور قلعه هاگوارتز و از نفس افتادن هردومون به این نتیجه رسیدیم که به جای حل مشکلات به روش غارنشینان از روش های متعادل تر و امروزی تری از جمله مذاکره های مصلحت امیز استفاده کنیم.
آخر سر به این نتیجه رسیدیم که یتی ها اصلا تخم نمیذارن که این مدعی دزدیده شدن (غیر مستقیم )تخمش توسط من شده
(فقط یه سوال از پرفسور عزیزمون اینو از کجا برداشتی اوردی اخه؟!به خدا ما انقد راضی به زحمت نیستیم که شما میری از هیمالیا برا تمرین ما حیوون جمع میکنی میاری )

3.عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)

اینم از مذاکره هاگوارتز بعلاوه یک
(اگه تو تاریخ به عنوان شخصی که هنر رو به نابودی کشوند ازم یاد شد هیچ مشکلی نخواهم داشت )

پ.ن:ببخشید که اوایلش مثل رول شد، ولی نمیتونستم همینجوری به سوالا جواب بدم چون خوب در نمیومد. خلاصه عفو کنید






پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷

آلکتو کرو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۴ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۰:۰۰ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸
از ما هم شنفتن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)

شاهگوش بالغ فرق چندانی با شاهگوش نوزاد نداره. فقط شاهگوش بالغ جثه خیلی بزرگی داره و نارنجی رنگه و خال خال های سبزی رو بدنش داره. ته دمش دارای تیغ های کوچیکه و همینطور قادره به طرف افراد آتیش پرتاب کنه و فرق بزرگی که با نوزاد خوش داره این که، غذاش خودِ ساحره جذابِ نه خونِش!

2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)

خب وقتی که ما با ننه شاهگوش در گیر شدیم، فهمیدیم که چوب بیسبالمونو تو خوابگاه گریف جا گذاشتیم، هیچی دیگ ملتفت شدیم که ع کتک زدن خبری نیس چون ننه شاهگوش، ده برابر ما بود.(ما اشتباهی به جا معجون بزرگ کن معجون کوچیک کن خورده بودیم) ننه شاهگوش به خاطر بچه ش خیلی عصبانی بود و همش آتیش ع دهنش بیرون می داد که چن جای بدنمون به خاطرش سوخت، بعد شروع کرد به کتک زدن ما، با تیغش چن جای بدنمونو هدف قرار داد؛ هیچی دیگه دیدیم خیلی ضایع س ما که سر آمد همه دعوا هاییم اینجوری کِنِف شیم.
خلاصه خواسیم یه خودی به خودمون نشون بدیم، با چوب دستیمون چن تا طلسم اجرا کردیم، چن جای بدنش کبود و زخمی شد. واسه مون جای تعجب بود که این چرا ما رو نمی خوره که بعدا فهمیدیم مارو ساحره جذاب تشخیص نداده. هیچی دیگه درگیری رو اون قدر ادامه دادیم که هردمون خسته شدیم. از اونجایی که ما زبون شاهگوشی بلدیم؛ با هم به این نتیجه رسیدیم آتش بس کنیم. همونقدر که ما کتک خوردیم اونم خورد.
نتیجه درگیری: 50-50

3. عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)

ما(50)- ننه شاهگوش(50)


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۵۰ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷

نیمفادورا تانکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۶ شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۵۲ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 114
آفلاین
سلام پرفسور وارنر، خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟

سوال اول:
وقتی من، مادر گلکسی برفی را دیدم، فهمیدم فرق زیادی با گلکسی برفی کوچولو ندارد. فقط کمی خشن تر است.
او دندان های تیزی دارد که می تواند هر چیزی را تیکه پاره کند.

دستانش که حالا تبدیل به شمشیر هایی برنده شده اند می توانند هرچیزی را قطعه قطعه و پاهای آتشینش هرچیزی را ذوب کنند.

و حلقه ی دور سرش که گلکسی برفی ها با آن بیرون می آیند هم، تبدیل حلقه ای که اگر یک بار حماقت کنی و به آن دست بزنی جریان الکتریسیته تمام استخوان بندی بدنت را فرا می گیرد، شده است.

خلاصه سرتان را درد نیاورم، موجودی وحشی شده است دیگر.

سوال دوم:

شترققق...
در فولادیه قفسی که پرفسور لینی مرا با گلکسی برفی مادر تنها گذاشته بود تا به مسابقه بپردازیم، قل و زنجیر شد.
حالا من ماندم با گلکسی برفیه پا آتیشیه دندون خنجریه دست شمشیریه حلقه برقی...

سعی کردم گارد مسابقه بگیرم تا به بچه هایی که داشتند از پشت قفس مرا نگاه می کردند بگم: من می توانم از خودم دفاع کنم، اما...
ثانیه ای بعد چیزی به سرم خورد و من بیهوش شدم.
یک هفته بعد توی درمانگاه به هوش آمدم که البته هنوز بدنم درد می کرد.

سوال سوم:
نقاشی


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۵ پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۷

بلو مون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۴۹ شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۲
از من به شما!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 101
آفلاین
همم...خب...چون بنده هیچ تخمی رو نشکوندم و هیچ تاثیری توی عصبانیت اون حیوانات خوب و مهربون نداشتم ترجیح میدم بشینم و فقط بخورم و لذت ببرم.
اما چون استاد عزیز به ترجیحات من توجهی نمیکنند، من باز ترجیح میدم مبارزه رو آغاز کنم...
1_والا این جانوری که من دیدم فقط جمله فلفل نبین چه ریزه روش صدق میکرد، اسمش هم نمیدونم. تو گوگل سرچ کردم، حتی کتاب جانوران شگفت انگیزم خوندم، از استاد گرینجر هم پرسیدم شاید در جنگل دیده باشد همه این کارا رو هم در همان چند ثانیه که دیدمش انجام دادم، ولی اسمش رو نیافتم. (مدیونید اگه فکر کنید این کارا رو نکردم. )اینم خودش! تاکید میکنم شما گول زیبایی، خانمی، آرامی و کوچولوعیش را نخورید.
2_همم...خب خواستم از در دوستی وارد بشم، چون من مقصر شکوندن هیچ تخمی نبودم. 
من فقط قربانی شدم!  
اول بهش پیشنهاد دادم باهم بریم بگردیم کسی که تخمش رو شکسته پیدا کنیم، قبول نکرد.  بعد شکلاتی که تو جیبم بود رو دادم بهش، باز هم قبول نکرد. منم خسته شدم مبارزه رو شروع کردم، اما...
خاندانی آمده بودند_ عمه، عمو، دایی، پدربزرگ، مادربزرگ، خاله و..._ و به دلیل کوچک بودن دسترسی کامل به همه جا داشتند. ما رو فقط خوردند، همه جارو هم خوردند. همه ی ماجرا ها هم از اون نوک تیز پاهاش و شاخک هاش نشئت میگیره. حواسم به اوناش نبود وگرنه من اونارو میخوردم.
واقعا کی تخم این هیولا رو شکوند؟   
من هم میشکونمش...
نتیجه هم که معلومه من نمردم.
من فقط خورده شدم!
3_اینم عکسمون!
(این دقیقه آخرهم استاد گفت عکستونو بفرستید ماهم ژست گرفتیم)



ویرایش شده توسط سلینا مور در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۱ ۲۳:۵۷:۵۷


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷

پنه‌ لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۷:۰۴:۱۴ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
از گریمولد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 198
آفلاین
سلام استاد! خوبین؟

۱_ راستش این حیوون من همونیه که مواظبش بودم از تخم درش آوردم. فقط یخورده عوض شده. دراز و چاق شده. تنه مکعبیش حالا گرد و قلمبه و آبی شده. شاخکم در آورده ولی چون دوست داره فقط خودش شاخک داشته باشه، اون جلسه شاخکای شمارو خورد. همیشه چشمک می زنه و دائم النیشه( ینی نیشش همیشه بازه:))
پاهاش دراز و لاغره و پنجه هاش غورباقه ایه ولی سبز نیست کلا آبیه. ولی مثل پوسته تخمش یکم خال خالای رنگی رنگیم داره.
۲_ آقا من کلا آدم گنده ای نیستم در نتیجه جونورم از شماکه اونقد بزرگتر بود تو دوران طفولیتش الان شده ۷و نیم برابر من. اولش همچینی پوزخند زدم و با خودم گفتم راحت میکشمت ولی بعدش که توی چشمام زل زد گفت:
_ مامانی!
فهمیدم من نمیتونم بچه ای از پوست و گوش... ینی منظورم اینه که موجودی که خودم بزرگش کردمو بکشم. گفتم جهنم و ضرر نمره م کم میشه و رفتم بپرم بغلش که یهو نامرد نالوتی با ناخونای خنجریش زد پهلومو خراش انداخت.
دیدم اینجوری نمیشه منم که توی جنگل ممنوعه بودم گفتم میکشونمش زیر درخت سیب خودمم میرم اون بالا سیب میندازم گیجش می کنم. با این فکر دوییدم سمت درختا که لعنتی فهمید زد زیرپام شتکم کرد و افتادم. اونم که نه احترام مادر فرزندی نه هیچی،" حرمت مادری از یاد ببرد" با پا کوبید تو چشمم. هیچ شانسی برای برد نداشتم عین خ... آهو توی گل گیر کرده بودم که یهو یادم اومد این موجودم خیلی قلقلکیه. همینطوی که هی داشت منو ضربه فنی می کرد باقیمونده های دستمو از اون زیر درآوردم و بردم سمت پهلوش. اونم ولم کرد هارهار زد زیر خنده منو ول کرد. از فرصت استفاده کردم چوبدستیمو برداشتم خشکش کردم تا بیارم خدمت شما😁

۳_ اینماز عکس اون حیوون نامرد...


💙
خوشی ها حتی در بدترین لحظات هم می تونن پیدا بشن ، فقط در صورتی که یادتون بمونه چراغ ها رو روشن کنید. (پروفسور جانِ جانان😍)💙

🎈ریونکلاوو عشقه!🎈


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱:۲۰ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۲ جمعه ۱۵ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۳:۲۰ جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
از خانه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 633
آفلاین
1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)

جانورم همون ممد نامی بود که در جلسه قبل، از تخم منفجر شده بیرون اومد و روزگارم، به اضافه صورتمو سیاه کرد. البته از اونجایی که این پدر همون ممد نام است با نام گل ممد، جسه و هیکلش بزرگتر از اون چیزیه که تصورش رو می کنید. استاد حالا میشه مبارزه نکنیم باهاش؟

2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)

من با ممد ها رابطه دوستانه ای دارم. منتها پروفسور، این گل ممد رو پروفسور انداختی به جون ما. با این جسه و هیکلی که این داره، من چجوری بزنم لهش کنم؟ اصا دلتون میاد این جانور رو بزنید لهش کنید؟ دلتون هم بیاد جرئتشو ندارید. این اصا نقطه ضعف نداره. نتیجه مبارزه هم اینه که یکی از ویزلی ها از دنیای جادوگری محو میشه.

2. عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)

گل ممد VS آرتور


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷

لیزا چارکس old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۰۲ یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۵۶ سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۷
از دشت مگس‌ها!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 54
آفلاین
1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)

جانور من یک نیمه تک شاخ نیمه عنکبوت هست که در اوج ابهت عنکبوتی خود یک تک شاخ ناز و گوگولی هستش. البته خیلی خشن و خونریز و شاخ زن هم هست.


2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)

با درودی دیگر خدمت تماشاچیان محترم پاپ‌کورن خور. میبینیم که در میانه‌ی میدان دخترکی نحیف و لاغر، چوبدستی به دست منتظر حریف خود یعنی جناب شاخ‌عنکبوتی ایستاده است.
در قفس توسط استاد این درس باز میشود و شاخ‌عنکبوتی وارد میشود. او همانطور که پاهای عنکبوتی خود را به اطراف میکشاند، سر تک‌شاخ مانند خود را به دخترک نزدیکتر میکند.
شاخ‌عنکبوتی پرسون پرسون، لرزون لرزون دور طعمه‌ی خود میچرخید.
دخترک ترسان و لرزان، چوبدستی خود را برمیدارد و کروشیو گویان با چشمانی بسته به همه جا طلسم پرتاب میکند.
البته بماند که پس از جای‌ خالی دادن‌های مداوم شاخ‌عنکبوتی و خوردن طلسم به همه جا و فرار کردن پاپ‌کورن خوران بلاخره طلسم به شاخ‌عنکبوتی میخورد و به زبان فارسی سخت از هم گسسته میشود.


2. عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)

نقاشی


Courage doesn’t mean
.you don’t get afraid
Courage means you don’t
.let fear stop you



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
سلام پیکسی عزیز. مشقی که خواسته بودی رو آوردم.

۱- جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (۱ امتیاز)

خب دیگه ایندفعه خبری از اون بچه ی دیوونشون نیست. بجاش یه تمساح خل و چل تر از اون بچه شون وجود داره.( واقعا نمی دونم که یه تمساح، چجوری بچه اش یه اژدهاست!) از ابرو های زشت و پرپشتش، معلومه که نره! خب شما منو بدبخت کردین. اون... بدنش زرد و قهوه ایه.( چه چندش! اینا رو از کجا گیر آوردی؟) چشماش مثل پسرش ورقلمبیده ست و دندون نداره. (خیلی عجیبه) پولکاشو انگار از رو یه لباس چسبوندن بهش. هی برق میزنه.دمش هم حدودا بیست سانتی متر و خودش سه متره.

۲- با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتونو جانورتون بدین. نتیجه ی مبارزه فراموش نشه. (۵ امتیاز)

گزارش؟ وای!...
وقتی که می اومدم بیرون از تالار هافل، دیدم که همه ی کسایی که تو راهرو هاگوارتزن، دارن به من مثل چی نگاه می کنن! منم که بی خبر بودم که اون پدر دیوونه فلان فلان اژدهای بوق، دنبالمه! بعدش رفتم سمت دستشویی( ببخشید دیگه، من هر روز شیش بار به اونجا مسافرت می کنم) درو که رفتم باز کنم، اون خنگول اومد جلوم! بعدش به زبون تمساحی فحشم داد! اولش ترسیدمو در دستشویی رو محکم بستم.

اما نمی دونم چجوری بدون دندون، تونست درو داغون کنه و بیاد تو. بخاطر توالت، جای دعوامون کوچیک بود. ولی از اونجایی که تمساح جلوی در وایساده بود، نتونستم برم بیرون. تنها کاری که کردم، این بود که چوبدستیمو در آوردم و یه چیزی مثل" پتر توتاشیما" گفتم. که ترکیبی از طلسم های" پتریفیکوس توتالوس و کروشیما" بود.

فکر کنم که خندید. چون ویبره رفت، اما یهو دیدم که منفجر شد. جالب بود. چون من با ترکیب دو تا طلسم، پوکوندمش! بعدش آشغالاشو جمع کردم( هر چند که به مدت سه روز، بعد این اتفاق ،دو دقیقه یکبار دستامو صابون می زنم) و ریختم تو کاسه توالت و بهترین کاری که کردم، سیفونو کشیدم و اونو فرستادم فاضلاب هاگوارتز.( حالا جدا از این، من یه طلسم من در آوردی درست کردم . این یه افتخاره استاد!)

۳- عکسی که در انتهای مبارزه از خودتونو جانورتون گرفته شده رو، بکشین.(۴ امتیاز)

فقط حال کنا! ببین چقدر خورد شده بدبخت


ویرایش شده توسط ماتیلدا استیونز در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۷ ۱۹:۰۳:۰۲

Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ پنجشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۷

آرتمیسیا لافکین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ پنجشنبه ۷ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۳:۱۳ سه شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
از زیرزمین هافلپاف و خانهٔ شمارهٔ ۱۲ گریمولد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
1. مادره جونوره همونطور که در تکالیف جلسه دوم نوشته بودم...یه مار غولپیکر با دندونای چن ردیفی تییییییز...خعلی بزرگ و قدرتمند و قطور با چشمای درشت و مخوف.دارای قابلیت جرقه زدن و له کردن هس(کارای دیگه هم از پسش برمیاد اما در اینایی که گفتم ماهر تره!).(درسته که بزرگ شده اما هنوزم همون حساسیت ها و وسواس های قبلی رو داره)هرچن که عصبانی کردنش ریسک بسی بزرگیه اما کاریه که شده و نمیشه کاریش کرد...!
************************************************************************************************
2. با حرف پروفسور وارنر ترس به جونم افتاد(آخه این چه بچه جونوری بود که بم افتاد؟!) خیلی سریع کتاب طلسم های جادویی و باز کردم و مشغول خوندنش شدم...انقدر تو کارم فرو رفته بودم که متوجه پروفسور وارنر که داشت صدام میکرد نشدم تا اینکه با پس گردنی محکمی که خوردم سرم و از رو کتاب برداشتم و حواسمو جمع کلاس کردم...تا نگام به پروفسور افتاد شر شر عرق کردم...آخه از همینجایی که بودم میشد چشمای عصبانی شو ببینم تا اینکه پروفسور وارنر که سعی میکرد عصبانیت شو کنترل کنه رو به من گفت:

پروفسور وارنر:خانم لافکین بار آخرتون باشه وقتی که دارم صداتون میکنم حواستون به من نباشه!!!

از ترس فقط تونستم سرمو تند تند تکون بدم...

پروفسور وارنر:نوبت شما ست که مبارزه کنی!

از روی لیست شماره امو پیدا کردم و بسمت قفسی که اون شماره روش بود حرکت کردم.
از ترس رنگم پریده بود و با پاهایی که میلرزید تقریبا به نزدیکی های قفس رسیده بودم...همین که به نزدیکیش رسیدم درش باز شد و دو چشم مخوف پیدا!همینجور که ویبره میرفتم ماره با او جثه غولپیکر اش خزید و خزید تا بهم رسید.خواست سرش و بهم نزدیک کنه که کمی طول کشید(آخه من جلوش فقط اندازه یه پیکسی و یا شاید کمی بزرگتر بودم!)تا سرش جولو ی صورتم قرار گرفت سریع چوبدستیمو درآوردم و جولو صورت اون گرفتم و گردنم و به پشت خم کردم و چشامو بستم.تند تند طلسم میگفتم(حالا از شانس من تو اون گیری ویری هیچی یادم نمیومد!)یهو چشام از تعجب باز موند!چرا ماره تا الان منو نخورده بود؟؟؟برگشتم و به جلوم نگا کردم...

ای وااااای خاک بر سر شدم...!
...
چوبدستیم درست رفته بود تو یه چشمه اون بنده خدا...!!!

خیلی سریع چوبدستیمو از چشمش در آوردم و پشتم قایم کردم و یه لبخند زیبا زدم...!

آوخ آوخ

ماره چشاشو صورتش قرمز شده بود و از دماغ و گوشش دود میزد بیرون و با نگاه غضبناکش داشت به من نگا میکرد...

از گرماش داشتم ذوب میشدم که...
...
در یک حرکت ناگهانی دم اشو آورد جلو منو گرفت و محکم فشار داد...داشتم له میشدم...سر دم اشو آورد جلو صورتم...هینطور که با تعجب به دمش خیره شده بودم...ناگهان جرقه ای زد و بعد همه جا رو دود گرفت...
...
وقتی چشامو باز کردم خودمو رو زمین با موهای سیخ سیخی که ازش دود میزد بیرون در حالی که تمام بدنم سیاه و کثیف شده بود یافتم هنگامی که یه نگاه به بالا کردم یه جیغ بنفش کشیدم...

ماره چن متر پریده بو هوا و داشت رو من سقوط میکر تا خواستم خودمو از اون مخمصه نجات بدم ماره روم فرود اومد و بقیشو خودتون فرز کنین که چیشد....

و اینگونه بود که من تبدیل به پودر خاکستر شدم...

و در آخرم دیگه شما خودتون باید فهمیده باشین نتیجه مبارزه چی شد!؟
*******************************************************************************************************
پروفسور وارنر این ماره اصن هیچ نقطه ضعفی نداره!اگه حتی از وسط به دو نیمش هم کنیم دوباره ترمیم میشه...
واسه همین نتوستم هینجوری که شما خواستین بنویسم و کمی شبیه رول شد که بازم ببخشید...
اینم بگم که این نوع مارا وقتی به سن خاصی برسن(که خعلی هم طولانی هس...!)میمیرن!!!

************************************************************************************************
3. خب همانگونه که میتونین تو نقاشیم ببینین ماره یه چشمش آسیب دیده و سرش هنگام فرود روی من نمیدونم چی شده ور قلمبیده شده منم که تبدیل به پودر خاکستر شدم که دود ازش بلند میشه و تنها دو چشم ور قلمبیده ازم مونده...!
...
مجروحان پس از پایان مبارزه


ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۱۰:۳۴
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۲۸:۴۲
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۲۹:۲۵
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۳۵:۵۷
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۴۲:۴۷
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۴۵:۱۲
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۴۹:۰۰
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۵:۵۴:۳۵
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۵ ۹:۴۸:۳۱
ویرایش شده توسط آرتمیسیا لافکین در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۵ ۱۰:۰۱:۰۰

در کشاکش شجاعت و اصالت، در هیاهوی هوش و ذکاوت، اتحاد و پشتکار سوسو می‌زنند... فرزندان هلگا می‌درخشند!
***

شادی رو می‌شه در تاریک‌ترین لحظات هم پیدا کرد، فقط اگه یه نفر یادش باشه که چراغ رو روشن کنه!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ پنجشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۷

ریونکلاو، مرگخواران

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۵۳:۱۷
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 5464
آفلاین
تدریس جلسه سوم


به محض ورود دانش‌آموزان به محوطه‌ی کلاس، مو بر تنشون سیخ می‌شه! برخلاف جلسه دوم، خبری از سبدهای کوچیک و ناز و گوگولی نبود، بلکه قفس‌هایی در انواع و اقسام سایزها که با پارچه پوشیده شده بودن و صداهای خشنی ازشون بلند می‌شد جای‌جای کلاس به چشم می‌خورد.

- از رو لیستی که رو میز گذاشتم اسم خودتونو پیدا کنین و برین کنار قفسی که شماره‌ش جلوی اسمتون نوشته شده بایستین. منم اینو اینقد نیش زدم و چند تا گاز زدم تا مرد. اون آبیا جا نیشامه‌ها.

دانش‌آموزا که هنوز به این شروع‌های ناگهانی کلاس عادت نکرده بودن، نگاهی به استادشون که پیروزمندانه جانوری رو مغلوب کرده بود می‌ندازن و بعد به سمت لیست حرکت می‌کنن. بعد از چند دقیقه همه کنار قفساشون می‌ایستن.

- تو این قفسایی که می‌بینین مادر یا پدر تخمی که جلسه‌ی پیش باهاش سر و کار داشتین قرار داره. اونا از اینکه بچه‌شون رو دزدیدین خیلی عصبانی هستن و می‌خوان ازتون انتقام بگیرن!

دانش‌آموزا به سختی آب دهنشونو قورت می‌دن و وقتی دست و پاشونو پیدا می‌کنن صدای اعتراضشون بلند می‌شه.

- ولی ما ندزدیدیمش که!
- پروفسور خودتون اون تخما رو بهمون دادین!

- حرف نباشه! من برای آموزش شما اون تخما رو کش رفتم. اگه شما نبودین من هرگز مجبور به این کار نمی‌شدم. پس در واقع شما اونا رو از پدر و مادرشون جدا کردین نه من.

منطق لینی دهن همه دانش‌آموزا رو به هم می‌دوزه!

- حالا قراره جانورتون آزاد بشه و مبارزه‌ای با شما داشته باشه! به ترتیبِ شماره‌های قفستون جلو میاین. بقیه مجازن که حین مبارزه‌ی سایرین از پاپ‌کورنای تهیه شده جهت لذت بیشتر میل کنن و به تماشای این صحنه‌های خشن بپردازن.

دانش‌آموزا با نگرانی ابتدا نگاهی به پاپ‌کورن‌ها و بعد نگاهی به همدیگه می‌ندازن. شک داشتن که تو این شرایط بتونن با آسودگی چیزی بخورن!


تکالیف:
1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)
2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)
2. عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)



توضیح سوال 1: توصیف شکل جانورو امتیاز کمی براش گذاشتم چون تو سوال چهار قراره نقاشیشو بکشین و تاکید می‌کنم لزومی نداره این جانور همونی باشه که تو تکلیف جلسه پیشتون از تخم در اومد! آزادین که همونو در نظر بگیرین یا جانور جدیدی خلق کنین. حتی اگه همونم در نظر گرفتین چون اینجا با نمونه‌ی بالغش مبارزه می‌کنین می‌تونه تغییراتی با حالت نوزادیش کرده باشه یا نکرده باشه. میل خودتونه!

توضیح سوال 2: اینکه خودتون شکست می‌خورین یا جانور فرقی نداره. ممکنه اونو بکشین یا فقط به دام بندازین یا زمین‌گیرش کنین یا هرچی. شایدم خودتون کشته بشین یا به دام بیفتین. هر اتفاقی که بخواین می‌تونه بیفته. مهم اینه که توضیح بدین چطور این اتفاق میفته! از ویژگی‌های منحصر به فرد خودتون و جانورتون هم در مبارزه استفاده کنین.
نکته: حواستون باشه که رول ننویسین! فقط توضیح بدین. مثلا بگین من حشره‌م پس سعی می‌کنم نیش بزنم و چون نقاط آسیب‌پذیر جانورم فلان جاشه منم همونجا رو نیش می‌زنم و...

توضیح سوال 3: نتیجه‌ی مبارزه‌تون هرچی که هست، نقاشی‌ای از نتیجه بکشین که هم خودتون توش باشین و هم جانورتون. با تمام آسیب‌هایی که دیدین(شایدم اصلا ندیدین!) یا آسیب‌هایی که وارد کردین(شایدم اصلا وارد نکردین!). مثلا من جانورمو کشتم و پیروزمندانه بالا جسدش وایسادم!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۴ ۱۶:۴۸:۵۲

🙋‍♀️ فقط اربـاااااااب! 🙋‍♀️

فقط بلده بشینه یه جا، بدون این‌که بدونه چرا!
تصویر کوچک شده









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.