تصویر شماره هفت
(
http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... _snape-confront%5B1%5D.jp)
در ابتدا اسنیپ دست راست هری را گرفته و او را به سمت اتاقی میبرد.هری: داریم کجا میریم پروفسور ؟
اسنیپ: حالا میریم میفهمی
هری: خب نمیشه زودتر بگید. من خیل کنکاوم
اسنیپ: منظورت همون فضوله مگه نه؟
هری: نه پروفسور فقط کجکاوم
- میریم میبینی دیگه
- خب نمیشه راهنمایی کنید تا خودم حدس بزنم
- نه
-
( با حالتی ملتمسانه) جون من
- عه بجه چقدر فک میزنی . دو دقیقه زبون به دهن بگیر میریم میبینی دیگه کدوم قبرستونی
میخوایم بریم.
( هری سرش را به پایین می اندازد و ساکت می شود. چند ثانیه بعد دوباره هری حرف می زدند)
هری: اقا...
اسنیپ: اقا و کوفت اقا و زهر مار .
- ببخشید
( هر دو ساکت می شوند چند دقیقه بعد اسنیپ ناگهان توقف می کند)اسنیپ: خب پسر فضولِ بی ادب دیگه رسیدیم.
هری: چقدر طول کشید.
اسنیپ: نمیدونم چقدر طول کشید. اصلا به تو ربطی نداره چقدر طول کشید.
- وا. پروفسور من که جملم سوالی نبود. گفتم چقدر طول کشید.
- خب همون دیگه به تو چه چقدر طول کشید.
- بابا دهن ما رو اسفالت کردی میگم منظورم این بود که چقدر زیاد طول کشید. نمیگم که چه
مدت زمانی طول کشید. اه
- ببین میگم بی تربیتی.
( سرش را به طرف در میچرخاند و بعد از مکثی دوباره رو به هری میکند و می گوید) ولی به تو ربطی نداره چقدر طول کشید.
- پوف
( اسنیپ کلیدی بزرگ از جیب خود در می اورد)
هری: یا خود خدا این چیه دیگه
اسنیپ: ما بهش میگیم کلید
- ما هم بهش میگیم کلید
- خب دیگه چه مرگته پس
- منظورم این بود که چرا اینقدر بزرگه
- خب حتما جای مهمی هس که همچین کلید بزرگی داره
- نه چه ربطی داره. مثلا ببخشیدا بل نسبت شما نن جونم اینا تو خونشون یه طویله دارن که
کلیدش دوتای اینه. یعنی طویله جای مهمی هس؟
- میخوای با این حرفات بگی باهوشی
- نه. فقط میخواستم بگم...
( در همین حین اسنیپ در را باز میکند)
اسنیپ:
( با خنده) اینم جایی که باید میومدیم توش.
هری :
( با تعجب و حیرت زدگی) واقعا قشنگه
( اسنیپ با عصبانیت دست هری را میگیرید و هری را روی یکی از صندلی هایی که ته اتاق
قرار دارد مینشاند)اسنیپ: قشنگه ها؟ حالا قشنگی نشونت بدم که حال کنی
هاری: پروفسور این کارا چیه که میکنی . دستم رو خورد کردی.
- این کارا چیه اره؟
( صورتش را نزدیک هری می اورد) فقط به من بگو چرا اون کار رو کردی؟
-
( متعجب) چی چرا
- فقط بگو چرا؟
- چرا
- منو مسخره میکنی بی تربیت. به من بگو چرا دیروز ساعت 12 ظهر از روی اون میز...
- اها اون ماله شما بود. ببخشید واقعا دست خودم نبود . یه لحظه احساس کردم باید برش
دارم
- خب احساس تو خیلی بیخود کرده اون ماله من بود
- اسنیپ جون
- اسنیپ جون و درد . یه خورده شعور به خرج بده
- ببخشید. پروفسور اون چیز زیاد مهمی نبود. فکر نمیکردم به این شدت ناراخت بشید.
- مهم نبود؟ وای خدایا داره میگه مهم نبود. بچه تو به تنهایی این توان رو داری دهن یه جماعت
عظیمی رو اسفالت کنی
( هری میخندد) میخندی؟ من میگم بی تربیت هستی قبول نمیکینی
- خب مثه بچه ها رفتاردارید میکنید. سر یه چیز ساده
- خدایا باز گفت ساده . شیطونه میگه همین الان تبدیلش کنم به یه سمور
- حالا چرا سمور
- همینجوری مگه تو فضولی
- نه فقط کنجکاوم
( اسنیپ با شدت عصبانیت بیشتری نگاهش میکند) خب ببینید پروفسور رفتار شما اصلا منطقی نیس شما میتویند همین الان یکی واسه خودتون درست کنید. چون چیز خاص و سختی هم نبود.
- به نظر ت یه استیک ابدار که زیر و روش رو پنیر با درصد چربی سی و نه درصد گذاشتن و با
کاهو و گوجه هایی از بهترین مزارع تزیین شده چیز ساده ای بوده ارهههههه.
- نونش چه خوشمزه بود اونو نگفتی
- واااای نونش که عالی بود. دیدی کنجد های روش واقعا ادم عاشق...
( اسنیپ متوجه میشود که هری دارد او را اذیت میکند یقه او را میگیرد) بچه پر رو نشسته اینجا داری از ساندویج
خورده شده من تعریف هم میکنی. ها؟
- من فقط گرسنم بود.
- گرسنت بود اره؟
- اره. فقط همین.
- الان چی؟ گرسنته؟
- خیلی زیاد. ولی از این اشپزخونه ای که واسه بازجویی منو توش اوردید خیلی خوشحالم
- به نکته ی خوبی اشاره کردی. اشپزخونه خوبی هس. حالا پا میشی واسه من یه استیک اماده
میکنی
- کی؟ من؟ شوخی نکن مرد
- چه پر رو مگه من همسن تو هستم که باهات شوخی کنم.
- خب داری زور میگی. شده من از گشنگی تلف بشم ولی چیزی نمیتونم درست کنم بخورم.
- مشکلی نیس. برو توی کشو اولی کتاب اشپزی رو بردار توش نوشته.
-
( هری کتاب را بر میدارد) واقعا این ماله خودتونه
- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم
( اسنیپ با خودش میگوید) مایه ابرو ریزی بود اه
- حله اقا حله.
( به سمت یخچال می رود تا استیک را بردارد و متوجه میشود که یکی بیشتر
نیس) عه اینکه یه دونه بیشتر نیس
- خب قراره یه نفر بیشتر نخوره.
- پس من چی
- بیو برو تا ...
- باشه اقا الان درست میکنم. فقط یه سوال چرا در اشپز خونه رو قفل کردید
- چون گشنه هایی مثه تو حمله نکنن بهش. حالا فضولیت برطرف شد؟
- اره . ولی فقط کنجکاو بودم
( هری شروع میکند به غذا پختن )
پایان
درود بر تو فرزندم.
طنز جالبی داری... لذت بردم از طنزت شخصا.
اما مشکلات ظاهری زیاد داری.
نقل قول:- ( هری کتاب را بر میدارد) واقعا این ماله خودتونه
- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم ( اسنیپ با خودش میگوید) مایه ابرو ریزی بود اه
چند نکته اینجا بهت میگم.
نکته اول در مورد ظاهر دیالوگ ها و توصیفاته، و نکته دوم هم این هست که علائم نگارشی رو بذار حتما در پایان جملاتت.
این قسمت حالت درستش اینطوری بود:
هری کتاب را بر میدارد.
- واقعا این ماله خودتونه؟
- نه نفهم از کتابخونه قرض گرفتم.
اسنیپ با خودش میگوید:
- مایه ابرو ریزی بود اه!
در این قسمت:
نقل قول:- من فقط گرسنم بود.
- گرسنت بود اره؟
- اره. فقط همین.
- الان چی؟ گرسنته؟
فاصله بین دیالوگ هارو نیاز نبود انقدر زیاد بذاری. این دیالوگ ها پشت سر هم گفته شدن. بنابراین بهتره که پشت سر هم نوشته بشن.
- من فقط گرسنم بود.
- گرسنت بود اره؟
- اره. فقط همین.
- الان چی؟ گرسنته؟
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی