🔮 تدریس جلسه چهارم 🔮
جادوآموزان این جلسه میدونستن که باید برن تو حیاط چون استادشون اصولا آدم نرمالی از نظر فکری محسوب نمیشد. اونا همین طور منتظر شدن مثل جلسه قبل. میدونستن که باید صبر ایوب و ده بیست نفر دیگه رو هم داشته باشن که بتونن تحمل کنن.
اما این دفعه دقیقه ها گذشت، ساعتها، کم کم خورشیدم یه سر به نشونه تاسف برای جادوآموزای اسکل شده تکون داد و غروب کرد. بعدش ماه درحالی که داشت خمیازه میکشید تو آسمون پدیدار شد. اما لایتینا نیومد.
جادوآموزان که داشتند چرت میزدند کم کم میخواستند بند و بساطشونو جمع کنند که لایتینا سوت زنان وارد حیاط هاگوارتز شد.
- خب چه جادوآموزای باهوشی که خودشون اومدن تو حیاط و برای درس آمادن.
جادوآموزا میخواستن هرچی که دم دستشونه رو به سمت لایتینا پرت کنند. نه حالا بر اساس عرف این کار که گوجه پرتاب میشه، بلکه کتاب ودفتر و موبایل هایی که توی کیفشون قایم کرده بودن. ولی وقتی فکر کردند متوجه شدن جلسه آخره و به نفعشونه امتیاز گروهشونو به قهقرا نبرن.
- خب درس امروز درباره ستارههاس. میدونین که من از بس استاد خفنیم بر چندتا درس تسلط دارم.
لایتینا یه عینک آفتابی از جیبش در آورد و رو چشمش زد که خفنیتش چندبرابر شه.
- آفتاب بدم خدمتتون استاد؟
این بار لایتینا لنز عینک رو پرت نکرد بلکه یه تراکتور از تو کیفش بیرون آورد و روی جادوآموز انداخت!
جادوآموزان:
- خب داشتم میگفتم. هرچندتا ستاره یه صورت فلکی رو تشکیل میدن، حالا ما از روی صورت فلکیا میتونیم اتفاقات آینده رو پیش بینی کنیم!
بعد از این لایتینا میخواست یه صورت فلکی رو روی آسمون نشون بده و تحیلیلش کنه که متوجه شد همه چی زیاد تاریکه. در همین لحظه صدای جادوآموز کتلت شده تو ذهنش اکو شد... اصلا آفتاب نبود که.
لایتینا سوت زنان عینک شو در آورد و بعد به جادوآموزانی که چهارچشمی بهش خیره شده بودن، نگاه کرد. به نظر میومد اصلا متوجه نشده بودن که لایتینا عینک زده بود. لایتینا هم خوشحال شد و توضیحاتشو ادامه داد و به سمت آسمون پر ستاره اشاره کرد.
- اون
سه تا ستاره رو میبینین؟ اون صورت فلکی بوقه! و من از اونجایی که ستاره هاش خیلی کم نور شدن میتونم بفهمم بوق گرون شده!
جادوآموزان که بازم پوکر شده بودن. نه به خاطر تحلیل لایتینا بلکه به خاطر این که اصلا متوجه نمیشدن لایتینا کدوم ستاره ها رو میگه!
اما به نظر نمیومد لایتینا براش مهم باشه چون شروع کرد به گفتن تکالیف این جلسه.
~ تکالیف ~
1. یه صورت فلکی رو در نظر بگیرین و توضیح بدین که شکل چیه.
2. نقاشی همون صورت فلکی رو بکشین.
3. حالا بر اساس همون صورت فلکی تحلیل کنین که چه اتفاقی قراره بیفته.
سوال یک: به هیچ عنوان از صورت فلکی های واقعی استفاده نکنین. از ذهن خودتون کمک بگیرین و خلاقیت فراموش نشه. مثلا میتونین بگین که دوتا ستارهس و میشه بینش خط مواج کشید و حالا این یه دریاس. این یه مثال خیلی سادهس. انتظار خلاقیت بیشتری دارم.
سوال دوم: مثل همونی که توی خود متن درسم گذاشتم.
سوال سوم: بازم نمونهش توی درسنامهم هست. محدودیتی ندارین. هرچی خلاقانه تر و بامزه تر خیلی بهتر.