هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۲ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۷

بلوینا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۱ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۵۰ یکشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۷
از دُم سوجی پالتویی خواهم دوخت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 52
آفلاین
درود ارباب، مصدع اوقات شریف شدیم ارباب؟
میشه بیزحمت ارباب؟


اصالت و قدرت برای لحظه اوج!
به یک باره خاموشی ما برای
دگرگونی شما...
بهتر است به یک باره خاموش شد تا ذره ذره محو شد...


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
درخواستی دیگر در شان ما!


بررسی پست شماره 212 فرهنگستان ریدل ها، سلینا ساپورثی:


نقل قول:
مرگخواران که یکی یکی آب دهانشان را با صدای بلند قورت می دادند، زیر چشمی به یکدیگر نگاه میکردند تا بلکه کسی راه حلی پیدا کند تا از این اوضاع خلاص شوند.

-ارباب ارباب میگم نجینی رو چک نکردینا. نجینی هم آیندش خیلی مهمه واسه ی همه ی ما!
اینجور سوژه ها که می شه درباره خیلی از شخصیت ها نوشت، یه مشکلی دارن. بعد از مدتی سخته بدونیم که درباره کدوم شخصیت نوشته شده و کدوم نوشته نشده.
خلاصه ها هم اجبارا طولانی می شن.
ولی سوژه اونقدرا مهم نیست که از ادامه دادن به این دلیل که ممکنه شخصیتمون تکراری باشه بترسیم.
نجینی انتخاب خیلی خوبی برای این قسمت بود.


نقل قول:
مرگخواران که یکی یکی آب دهانشان را با صدای بلند قورت می دادند، زیر چشمی به یکدیگر نگاه میکردند تا بلکه کسی راه حلی پیدا کند تا از این اوضاع خلاص شوند.
شروع درست و مناسبی داشتین. بعد از دیالوگ لرد(تو پست قبلی) یه مکث کوتاه، لازم بود. شما هم با توضیح این صحنه، همون مکث رو ایجاد کردین.


نقل قول:
-ارباب ارباب میگم نجینی رو چک نکردینا. نجینی هم آیندش خیلی مهمه واسه ی همه ی ما!
شکلک خیلی برای این قسمت مناسب نبود.
وقتی موقعیت مناسب باشه یا سوژه ایجاب کنه از شکلک های مختلفی می شه برای نشون دادن حالت شخصیت ها استفاده کرد. ولی باید سعی کنیم تا جایی که ممکنه شخصیت ها رو در نظر بگیریم. اینجا یه مرگخوار داره با لرد صحبت می کنه...اونم تو موقعیتی نسبتا استرس زا...برای همین بهتر بود شکلک شما هم مضطرب می شد.


نقل قول:
بعد با روحش جوری که کسی نبینه کله ی کچلشو خاروند.
اگه قراره به جبهه ای بپیوندین، باید قبل از نوشتن، تصمیم بگیرین که سیاه هستین یا سفید.
اگه سفید باشین می تونین اینو بنویسین. اشکالی نداره. البته تو دیالوگ ها یا بطور مستقیم و جلوی لرد نمی شه گفت. ولی در قسمت توضیحات یا به شکل غیر مستقیم می شه. اینجاست که نویسنده باید مهارتش رو نشون بده. اینجاست که باید نشون بده ایفای نقش بلده. مهارت اینجا مشخص می شه...که بتونه بعضی چیزا رو غیر مستقیم بنویسه. بتونه شخصیت ها رو حفظ کنه و جبهه اش رو هم نشون بده.
ولی اگه سیاه هستین یا در آینده قصد دارین مرگخوار بشین، نباید به این شکل بنویسین. این تمسخر مستقیمه...وقتی از طرف یه سیاه نوشته بشه، طنز کاملا درستی نیست.
فرق بالایی و پایینی اینه که تو بالایی به شخصیت ها و موقعیت توجه می کنیم...ولی تو پایینی به مفهومی که شما می رسونین.


نقل قول:
-ارباب ارباب بیاین از این لحظه ی با عظمت یه سلفی بگیریم بذاریم ملت محفل ببینن که ما چقدر با اربابمون خوبیم و چقدر دوسشون داریم
اینجا هم شکلک و هم دیالوگ، همون مشکل شکلک بالایی رو دارن. مرگخوارا زیادی با لرد راحت هستن. انگار دارن با دوستشون صحبت می کنن. مواظب شخصیت هاتون باشین که از کنترل خارج نشن!


نقل قول:
- از اون انگشتا نشانمان دادی؟ کروشیو ! سلفی؟ اهم بذارین موهایمان را مرتب کنیم بعد
تو این دیالوگ هم به کچل بودن لرد اشاره می شه...حتی بصورت تمسخر آمیز اشاره می شه. چون گفته صبر کنین موهامو مرتب کنم. ولی اینجا اشکالی نداره. خود لرد این حرف رو زده...موقعیت مساعده! یعنی قرار نیست کلا به کچل بودن لرد یا بدون دماغ بودنش یا عیب و ایرادهای ظاهری و باطنی سیاه ها اشاره نکنیم...فقط کافیه زمینه شو ایجاد کنیم. موقعیت و شخصیت ها رو در نظر بگیریم.


جریان سلفی گرفتن برای چی بود؟ وقت کشی؟ یا این که مثلا خود لرد بره و نجینی رو بغل کنه و بیاره؟
هر چی که بود مشکلی برای سوژه ایجاد نکرده. خوب بود. سلفی گرفتن، خودش می تونه تبدیل به یه سوژه فرعی کوتاه بشه.
شما یک شخصیت رو به عنوان سوژه بعدی انتخاب کردین...و در طول پستتون حتی تا کنار گوی هم نیاوردینش. این کار خوب و مفیدیه. سوژه ها رو گذاشتین برای ادامه دهنده ها.


سوژه رو خیلی خوب ادامه دادین.
شخصیت هاتون کمی باید کنترل بشن. باید خودشون و جایگاهشون رو بشناسن.
طنزتون باید کنترل بشه. بعضی قسمت ها باید غیر مستقیم نوشته بشه، که این مورد به تدریج حل می شه. کمی تجربه لازم دارین.
شکلک هاتون هم کمی بیشتر می تونن مطابق با شخصیت و موقعیت باشن.
پستتون کوتاه و سرگرم کننده بود.

این نقد رو با توجه به اصول اولیه رول نویسی انجام دادم. اول باید مشکلات اساسی بر طرف بشه که بعد بتونیم بریم جلو و به قسمت های جزئی تر و حرفه ای تر برسیم.
شما مشکل خیلی بزرگ و پیچیده ای ندارین. اگه همین موارد جزئی برطرف بشن، می تونین راحت تر برین جلو.


موفق باشید.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۴ ۲۲:۱۴:۳۳



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷

سلینا ساپورثیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۳ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۴۷ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
درود بر لرد معظم و والامقام ارباب تمام موجودات دنیای جادو و تاج و سرور ما باشد که افتخار فرمانبرداری از شما نصیبمان شود.

برای اولین بار درخواستی دارم برای نقد تا برسد آن روزی که ما لیاقت حضور در کنار شما به عنوان یه خدمتکار حقیر را داشته باشیم!

فقط ارباااااااااااااااب



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آمی


چه درخواستِ در شان مایی!


بررسی پست شماره 420 انجمن تفرقه، آمی پاین:


نقل قول:
نقل قول:
کراب بسیار ناراحت بود. کراب بسیار غمگین بود. کراب بسیار پریشان حال و آزرده خاطر بود. کراب تمام صفاتی بود که می شد در لغت نامه ی دهخدا ذیل مدخل کلمه ی ناراحت پیدا کرد. چاقو و چنگال کراب شکسته بود. روبان کراب را از او گرفته بودند. آرایشش خراب شده بود. موهایش (؟) به هم ریخته بود. از همه بدتر این که به مهمانی چای عصرانه ی خانم ها در سالن اسلیترین نمی رسید. حتی اگر می رسید هم حاضر نبود با این سر و وضع آنجا ظاهر شود. نه وقتی روبان عزیزش را...
این نقل قول از کجا بود؟
این ادامه داستانه. اگه اشتباه نکرده باشم اینو خودتون نوشتین.
پس چرا به صورت نقل قوله؟!
تو نقد قبلی گفته بودم ارتباط رو حفظ کنین. مقداری درباره ادامه پست قبلی بنویسین. اگه این همونه، کار درستیه. ولی باید عادی نوشته بشه. نه بصورت نقل قول.

گذشته از این موضوع، توضیحات و جمله ها خیلی خوب بودن. "مهمانی چای عصرانه خانم ها" خیلی خوب بود.
جمله بندی های شما قوی هستن. راحت و مسلط می نویسین.


نقل قول:
لرد باز بیکار مانده بود و از معدود مواقعی بود که می فهمید این حجم از قدرت و شکوه جادوییش تنها حاصل توطئه ی دشمنان خانه ی ریدل هاست. چرا که بر اثر این نفرین غم انگیز، او در بیست و چهار ساعت شبانه روز افکار هر تسترالی را که در اطرافش می دید، می توانست بشنود. یا ببیند. یا هرچیزی که نظر استاد محترم ذهن جویی، پروفسور مرحوم مغفور مرگخور محفول، سوروس اسنیپ است.
جمله ها رو بیش از حد طول ندین! خیلی به هم وصل نکنین. چون خواننده مجبور می شه یک نفس و پشت سر هم بخونه. وقتی طولانی می شه، وسطا مفهوم رو گم می کنه...پاراگراف رو جایی که ممکنه به صورت جمله های کوتاه تر و مستقل بنویسین.


نقل قول:
پروفسور مرحوم مغفور مرگخور محفول، سوروس اسنیپ است.
"محفول" بامزه بود.

نقل قول:

و شاید سایرین از روی چهره ی لرد متوجه نشوند، ولی پرنسس که تمام اعضای بدن پاپایش بود متوجه شد در تمام اعضای بدن پاپایش عروسی برپا شد.
اینجاش هم خنده دار بود. هم به شخصیت ها خوب توجه می کنین و هم می تونین طنز خوبی از شخصیت بگیرین.


نقل قول:
- یاران ما. ما ایده ای داریم.
- ارباب من ایده تونو نمی دونما! باز نندازین...
- آواداکداورا. می گفتیم. ما ایده ای اربابانه داریم و برای عملی کردنش به چیزی احتیاج نداریم، چون ما ارباب هستیم. ولی شما بسیار مشتاق و بی صبر به نظر می رسید که این ایده رو اجرا کنید.
وارد کردن شخصیت بی هویت، و کشتنش ایده خوبی بود.
شخصیت های اصلی و فعال رو هم به نظر من می شه تو سوژه ها کشت...ولی وقتی قراره به این سادگی و "بی دلیلی" بمیرن، بهتره شخصیت ناشناخته باشه.


نقل قول:
اشتیاق و بی صبری یاران ارباب از هشت جهت جغرافیایی قابل مشاهده بود!
طنزتون خوبه. خام و تکراری نیست.
در حالت عادی، در قسمت توضیحات، بهتره کمی بی طرف بنویسین. یعنی به جای "ارباب" از لرد یا لرد سیاه یا لرد ولدمورت استفاده کنین. ولی اینجا با توجه به دیالوگ قبلش کمی طعنه وجود داره. برای همین اشکالی نداشت. توضیح رو برای موقعیت های دیگه دادم.


نقل قول:
شاید اصلاً نیازی نبود تابلو را از جایش بکنند. شاید می شد به شیوه ای دیگر مادر دامبلدور را از تابلوی کذایی اش بیرون کرد.
مثلاً با دعوت شدن به یک مهمانی چای عصرانه!
ایده عالی بود.
مخصوصا چون اوایل پست به دلیل این که ذهن خواننده رو درگیر کراب و وضع ظاهریش کردین، خواننده نمی تونه حدس بزنه که این داستان قراره به کجا ختم بشه.


سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. یادتون باشه که همیشه لازم نیست سوژه رو پیش ببریم. همیشه لازم نیست ایده ای بدیم. گاهی موقعیت و شخصیت های سوژه، برای نوشتن کافی هستن. نباید از کنارشون بی تفاوت رد بشیم. ولی اینجا جایی بود که می شد ایده جدیدی برای ادامه داستان داد.


شخصیت هاتون خیلی خوب بودن. قوی و درست.


طنزتون خوب بود. مشخصه که پتانسیل بهتر شدن رو هم داره.


پست کاملا به اندازه بود. نه از نظر طول و عرض...از نظر محتوا.

.......................................

سلام الک!

خوبیم و خوشیم.


بررسی پست شماره 142 گلخانه تاریک، آلکتو کرو:


سوژه خیلی خوبه. این که یک پست رو صرف نوشتن درباره این که لینی نمی خواد بره جلو، بکنی.
ایرادش اینه که کمی ساده تر از چیزی که باید، نوشته شده.
در مورد دیالوگ ها...توصیف ها...
طنزش کمی ساده اس. شخصیت ها کمی ساده هستن.
شما می تونی طنز خوبی بنویسی. می تونی متفاوت بنویسی. ولی دو تا دلیل می تونه باعث بشه که گاهی این کار رو انجام ندیم. یکیش بی حوصلگیه...یکی دیگه کم نوشتنه.
همیشه می گم هر چی بیشتر بنویسی، راحت تر می نویسی.
کسی که ماهی یک پست می زنه، احتمالا وقت زیادی صرف اون یک پستش می کنه. چون دیگه نمی تونه راحت و روون بنویسه. کسی که هر روز پست می زنه شاید طی ده دقیقه خیلی راحت یه پست قابل قبول بزنه.
بیشتر نوشتن، قبل از همه به خودمون کمک می کنه.


توضیحاتت قبلا کافی نبودن. الان واضح تر و بهتر شدن.


نقل قول:
لینی دست به سینه مقابل بلاتریکس بال بال می زد.
این صحنه خوب بود.
بیش از حد به شکلک ها تکیه نکن...سعی کن جایی که می شه و امکانش وجود داره، توصیف کنی.


نقل قول:
- الان چه بهونه ای دارین؟ چرا من باید برم؟ همیشه می گین تو حشره ای تو برو؛ تو بال داری پرواز می کنی تو برو. چرا یه بارم یکی از شما ها، مثلا همین کراب نمیره؟
یکی از جاهایی که می شد پست رو از سادگی در آورد اینجا بود. اینجا می شد بهانه های خیلی مسخره تر و عجیب و غریب تری به دیالوگ اضافه کرد.


نقل قول:
انگار موضوع قطر فراموش شده بود زیرا همه مرگخواران، محو تماشای جدال بین بلاتریکس و لینی بودند که ناگهان لایتینا به سوراخ اشاره کرد.
- عه! اونجارو بچه ها. قطرهه نیست.

همه مرگخواران حتی بلاتریکس و لینی، به سمتی که لایتینا اشاره می کرد نگاه کردند.

- مثل اینکه رفت تو سوراخ!
آخر پستت خوب بود. ایده خوب و جالبی دادی که خیلی راحت می شه ادامه داد.


شخصیت هات ضعیف نیستن...ولی تو این پست، کمی سطحی هستن! انگار حوصله ندارن قوی بشن. اومدن نقششونو بازی کنن و برن. نباید اینجوری باشه. کمی روی شخصیت ها تمرکز کن. تو هر موقعیتی یه شخصیتی پیدا می شه که بیشتر از بقیه قابل استفاده و سوژه ساز باشه.
بلدی...فقط باید حوصله کنی و انجامش بدی.


پستت واضح و روشنه. سوژه رو خوب پیش بردی.


ظاهر و محتوای پستت خوبه. الان به نظر من باید در مورد شخصیت ها دقت کنی. که از کدوم، کجا، چه استفاده ای می شه کرد.
آلکتو رو هم بیار وسط...چرا ازش استفاده نمی کنی؟ کی بهتر از خودت می تونه این شخصیت رو جا بندازه؟



شخصیت خود را جا بیندازید!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷

آلکتو کرو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۴ جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۰:۰۰ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸
از ما هم شنفتن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 204
آفلاین
سلام ارباب!
خوب و خوشین ارباب!


ارباب غرض از مزاحمت، اومده بودیم، ببینیم آیا مایل هستین دوباره قدوم مبارکتون رو، روی تخم چشم ما بذارین؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۳۰ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۷

آمی پاین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۰۰ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از ما هم به جان شنفتن، سرورم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین

سرورم. ای جرثومه ی شکوه و دلفریبی. من پس از دریافت نقد عظیم الشأن شما چنان از خود بیخود شدم که تا یک روز قادر نبودم به جهتی نگاه کنم مبادا تصویر بی ارزشی جایگزین اون زیبایی مطلق... و کمال غایی... و... سرورم... اجازه بدین اشکم رو پاک کنم...
بزرگوارا، مجدد مصدع اوقات بسیار خارج از فهم بشر گرانقدر شما شدم تا برای لحظاتی کوتاه وجودم متبرک به حضور در قاب دیدگان شما بشه.


I will keep quiet
You won't even know I'm here
You won't suspect a thing
You won't see me in the mirror
But I crept into your heart
You can't make me disappear
Til I make you


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
آمی


نقل قول:
افسوس از بازی های روزگار سرورم.
می بینین سرنوشت ما و شما رو به کجا رسونده؟!


بررسی پست شماره 362 اتاق تسترال ها، آمی پاین:


سوژه نسبتا سختی رو انتخاب کردین. چون داستان به جایی رسیده که باید یه قدمی برداشته بشه. برداشتن این قدم معمولا کار سختیه...خیلیا ترجیح می دن همچین مسئولیتی رو قبول نکنن. ولی کسی که قبول می کنه، واقعا کار مفیدی انجام داده.


نقل قول:
بلاتریکس باز میانجی‌گری کرد و آرام بدو گفت: هکتوره! ماده نیست، نگران نباش. حالا هم برو جدول خاموشی رو چک کن. باید تسترال و تستراکتور رو به بهترین قرار زندگیشون ببریم!
این پایان پست قبلیه. و این شروع پست شما:نقل قول:
خانه ی ریدل ها آرام بود. خانه ی ریدل ها صلح آمیز (؟) بود.


شروع پست می تونه دقیقا در ادامه پست قبل باشه یا پرش زمانی یا مکانی داشته باشه.
ولی باید به این که کجا، چه کاری بهتره، توجه کنیم.
مثلا در پایان پست قبل سوالی پرسیده شده باشه، یا عده ای اقدام به انجام کاری کنن، یا ایده ای داده بشه، معمولا بهتره از همونجا ادامه بدیم.
لازم نیست کل پستمون به همون شکل پیش بره. کافیه ارتباط رو حفظ کنیم.
اینجا اینا داشتن دو تا تسترال رو می بردن که شام بخورن. به نظر من ارتباط نباید قطع می شد. حداقل یکی دو خط در مورد اینا نوشته می شد و بعد می تونستین برین سراغ خانه ریدل ها.
الان این شروع شما خیلی بده؟ خیلی نامفهومه؟
اصلا!
ولی اونجوری بهتر می شد.


نقل قول:
خانه ی ریدل ها آرام بود. خانه ی ریدل ها صلح آمیز (؟) بود. خانه ی ریدل ها خالی از خروار مرگخوارهایی که جیغ بکشند، در سر خودشان بزنند، به این سو و آن سو بدوند و در انتها دوربین با لانگ شاتی لرد را در گوشه ی کادر نشان بدهد که اعصاب ندارد و کروشیو به اطراف می پراکند،
شاید دیده باشین که گاهی تو نقد ها یا تایید/رد درخواست عضویت تو جبهه ها به "سیاه نویسی" و "سفید نویسی" اشاره می شه.
مواردی وجود داره که اگه از طرف یه سیاه(مرگخوار) نوشته بشه، قابل قبول نیست. مثلا تمسخر مستقیم لرد سیاه.
یه چیزایی هم وجود داره که از طرف یه سفید نباید نوشته بشه. مثلا سادگی بیش از حد دامبلدور در سوژه هاو اشاره مستقیم بهش.
هر دوی اینا رو بطور غیر مستقیم می شه نوشت.
یه چیزایی هم هست که سیاه و سفید نداره. کلا از طرف هر کسی که نوشته بشه قابل قبول نیست. این صحنه ای که شما از خانه ریدل ها و مرگخوارا ترسیم کردین جزو این دسته اس. غیر منطقیه. اینو اگه یه سفید بنویسه هم همین حالت رو داره. این صحنه زیادی شلوغ و کاریکاتور وار نوشته شده. این جا رو می شد به صورت موردی و اشاره به یکی دو مرگخوار نوشت. با توجه به شخصیتشون. مثلا بنویسین فلانی نبود که فلان کار رو انجام بده...مثلا این جا این کار رو خوب انجام دادین:
نقل قول:
صداهای ریزی در اتاق می پیچید، ولی کسی داخل اتاق به چشم نمی خورد. جز چند میز و صندلی، لوازم آرایش، تعدادی پاتیل، تعدادی نقاب، تعدادی هدست برای روز مبادا، تعدادی دم (بریده شده، متعلق به دشمنان لرد) و تعدادی سر (قاقالی لی های نجینی) و یک بطری با چوب پنبه ای تکان خورنده بر سرش، هیچ چیز در اتاق...



شما به عنوان نویسنده وارد توضیحات شدین. مثلا جایی که گفتین:
نقل قول:
بابا مرگخوارها هیچکدوم خونه نیستن! تو دیگه...

این کار معمولا خوب نیست. شما باید کمی از صحنه فاصله بگیرین و از دور صحنه رو توصیف کنین!
ولی استثنا هم داره. گاهی اشکالی نداره نویسنده وارد داستان بشه. الان اینجا کار شما بد نبود. ولی مواظب باشین. همیشه این کار، خوب نیست.

نوشتن با(از طرف) اسمایلی ها ایده جالبی بود.


نقل قول:
آنها دقیق تر به بطری و چوب پنبه نگریستند و در همین حال، دوربین روی دور تند به عقب بازگشت تا به بینندگان یادآوری کند که...
تا جایی که ممکنه از کلمات دوربین، بیننده، نویسنده، خواننده، صدابردار و امثالشون استفاده نکنین...مگه این که تاپیک یا سبک پست ایجاب کنه. این کلمات حس و حال تخیلی و جادویی پست رو از بین می برن.

لینک دادن وسط پست، یه جور ریسکه. چه لینک عکس باشه، چه پست و چه هر چیزی.
می شه لینک داد...ولی در این مورد کمی سختگیر باشین.
لینک یعنی خواننده رو مجبور کنیم، برای چند ثانیه پست رو ول کنه و بره دنبال لینک. لینکی که می دیم باید ارزش این به هم زدن تمرکز رو داشته باشه.
خواننده ها رو بی حوصله در نظر بگیرین...کمتر کسی حاضر می شه موقع خوندن یه پست، وقتی لینکی داده می شه بره و یه پست دیگه رو بخونه. مخصوصا وقتی بعدش توضیح دادین که جریان چیه:
نقل قول:
هكتور توسط لرد سياه تبديل به چوب پنبه شد و بر سر بطرى آب فرو رفت، تا با هر بار استفاده مرگخواران از بطرى، زجر بكشد و له شود!

همین کافی بود. لینک لازم نبود.


توجهتون به شخصیت ها، ویژگی هاشون و سوژه هایی که در پست های قبل نوشته شده خیلی خوبه.


نقل قول:
اسمایلی ها چند لحظه در سکوت به هکتور چوب پنبه ای که داشت خودش را به زور بالا می کشید و انواع آواهای متشکل از ق و ج نظیر قیج، قوج، قاج، قج و غیره را می ساخت نگریستند و بیشتر فکر کردند.
اگر هکتور چوب پنبه ای اینجا بود، پس کسی که تسترال شده بود (باز هم، واقعاً. به معنی دقیق کلمه. به پست های قبل مراجعه کند) چه کسی بود؟!
قضیه کمی پیچیده شده.
شما معمایی مطرح کردین که حلش سخته. چون هکتور جزء اصلی سوژه اس(اون طرف). این که اینجا چوب پنبه شده باشه زیاد مهم نیست. اونقدر مهم نیست که سوژه اون طرف رو فدا کنیم.

از سوژه ها نترسین. بنویسین تا تجربه کسب کنین. سوژه خراب نمی شه.
الان اینجا به نظر من وضعیت پیچیده ای ایجاد شده. ولی حل کردنش واقعا آسونه. تو دنیای جادویی و فضای ایفای نقش، خیلی راحت می شه گره های سوژه ها رو باز کرد. برای همین با خیال راحت ایده هاتون رو پیاده کنین و همینجوری یاد بگیرین که کدوم سوژه بهتره...کدوم مسیر مناسب تره.

خیلی وقتا تو سوژه ها مجبور می شیم انتخاب کنیم! مثلا در مورد همون لینک دادن...یا وقتی که اشتباهی تو سوژه می بینیم...
اینجا فقط یه سوال رو باید از خودمون بپرسیم...ارزشش رو داره؟
اوایل ممکنه اشتباه تشخیص بدیم...ولی با کمی کسب تجربه می تونیم یاد بگیریم که انتخاب درست کدومه.


ایراد اصلی پست شما تمرکز غیر ضروری روی اشتباهی که داخل سوژه پیدا کرده بودین بود. سوژه اون طرف مهم تر و جالب تره. در نتیجه این اشکال اهمیتش رو از دست می ده.

در مورد شخصیت ها به اندازه کافی اطلاعات دارین.

اون صداهای نامفهوم تقریبا تا آخر پست، خسته کننده و بی معنی به نظر می رسیدن...ولی وقتی منبعشون مشخص شد، خیلی راحت می تونستن خواننده رو غافلگیر کنن. این ویژگی خیلی خوبیه که بتونیم خواننده رو غافلگیر کنیم.

طنزتون خوب بود. با توجه به این که هیچ شخصیتی در اختیار نداشتین، واقعا خوب بود.


یه پایان متفاوت و شجاعانه، می تونست این پست رو خیلی بهتر کنه. به این شکل که آخرش، داستان رو به مسیر قبلی بر می گردوندین. به جای طرح کردن معما، خودتون تکلیف چوب پنبه رو مشخص می کردین. حتی یه دلیل مسخره و غیر منطقی هم کاملا قابل قبول بود. چون سوژه طنزه. مثلا یه تیکه از روح هکتور تو چوب پنبه جا مونده! اینو نفر بعد هم می تونه بنویسه...ولی بهتر بود خودتون حلش می کردین.
یا این که چوب پنبه بیاد بیرون و بگه اشتباه می کنین. من اصلا هکتور نیستم و یه چوب پنبه معمولیم که می خوام مرگخوار بشم.و داستان دوباره برگرده به قسمت تسترال ها.


سبکتون جالب بود. تازه وارد معمولا جرات نمی کنه متفاوت بنویسه. خیلی با احتیاط و همرنگ جماعت می نویسه. تا جایی که اعتماد به نفسش رو پیدا کنه که ایده های خودش رو اجرا کنه و با بقیه فرق داشته باشه. سبک شما متفاوت بود. این شجاعانه اس. جلوی این شجاعت رو نگیرین. این از هر سوژه و داستانی مهم تره.


تموم شد!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷

آمی پاین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۴:۰۰ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از ما هم به جان شنفتن، سرورم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین

سرورم. ای شکوه پا بر جا. ای تاریکی مطلق دوران ها. بسیار شرمسار و پریشان خاطر و اندوهگینم از این که دست سرنوشت من رو به این نقطه رسونده که ناچارم ازتون درخواست کنم وقت بسیار گهربارتون رو برای نقد چنین چیزی هدر بدید. افسوس از بازی های روزگار سرورم.


I will keep quiet
You won't even know I'm here
You won't suspect a thing
You won't see me in the mirror
But I crept into your heart
You can't make me disappear
Til I make you


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۷

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسی پست شماره 487 باشگاه دوئل، آقای زاموژسلی:


نقل قول:
چشمانش را باز کرد.
در مقابلش آسمان گرگ و میشی قرار داشت که صحنه نبرد تاریکی شب و روز بود. ماه ذره ذره درخشش را از دست می داد و پرتو های سرخ رنگی که از دور دست سر بر آورده و بر دل تاریکی می زدند، قاصدان خورشید بودند که روز جدیدی را نوید داده و آهسته آهسته جنگل را از خواب بیدار می کردند.
اما این ها هیچ اهمیتی برای مرد نداشت.
توضیحات اول پست شما خیلی قشنگن...ولی یه ایرادی دارن.
شروع پست جاییه که چند نکته رو باید به خواننده منتقل کنیم.
یکیش مهارت نویسنده اس. تلاش زیادی برای این کار لازم نیست. یه اصطلاح، یه جمله، یه دیالوگ، می تونن سر نخ های خوبی در مورد نویسنده به خواننده بدن.
یه مورد دیگه، سبک پسته! که خواننده از همون اول بفهمه با چی طرفه. طنز؟ جدی؟ چه جور طنزی؟ جدی در چه سطحی؟
این پاراگراف قشنگه...ولی سبک پست شما این نیست. می تونست با یکی دو نکته طنز وسطش، سبکش رو بیشتر نشون بده.
این کار رو می تونستین غافلگیرانه هم انجام بدین. توضیح بدین و بدین و یهو یه چیزی به سبک خودتون بنویسین. توضیحات کمی طولانی شدن.


نقل قول:
پق!

پوف.

- من خوبــ !

قرچ!

ویـــــش تَک!

- ببخشید لینی.

حشره که لینی وارنر نام داشت، به شیشه پنجره خورده و سپس بر روی زمین افتاده بود و در زمانی که قصد داشت اعلام کند که اتفاقی برایش نیافتاده است که ناگاه زیر کفش پاشنه دار لیسا له شده و وی نیز پایش را بلند کرده و لینی را علی رغم پاشنه فرو رفته در بینی اش از کفشش جدا نموده و سپس از وی عذر خواست.
این قسمت هم جالب بود...ولی بازم کمی طولانی شده. اینجا این طولانی شدن، خواننده رو گیج می کنه. می تونست کمی کوتاه تر و ساده تر نوشته بشه. برای ساده تر نوشتن لازم نیست سطح نوشته مونو پایین بیاریم و ابتدایی بنویسیم. گاهی کمی توضیح...گاهی جدا کردن جمله ها...گاهی قابل فهم نوشتن به این کار کمک می کنه.


نقل قول:
بینی لینی شبیه به بینی لرد ولدمورت شده بود.
لینی ذوق کرده بود.

تیشک!

لینی شیشه پنجره را شکسته و با عجله رفت تا با بینی جدیدش به هکتور فخر بفروشد.
اینجاش خیلی خوب بود. هم تشبیه به لرد ولدمورت و هم شکستن شیشه از شدت ذوق زدگی!


نقل قول:
- از چه روی بر ما خیره گشته ای آدریان آ؟
-سردمه.
- هاهاهاهاهاهاها!

آقای زاموژسلی نمی خندید.
او تند و تند "ها" می کرد.
اینجاش هم خیلی خوب بود.


نقل قول:
این بانوی خاکستری بود که فریاد می زد. زیرا یک دانش آموز از وسطش رد شده بود.
او دوست نداشت کسی از وسطش رد شود.
سبک شما اینه. طنزی که با اعتماد به نفس و در کمال جدیت نوشته شده.


نقل قول:
فیلچ هول شده و به اطراف نگاه کرد. سپس به سرعت به سمت آقای زاموژسلی آمده و دهان او را باز کرده و تا کمر در آن فرو رفت.
- دارم می بینمش! دارم می بینمـ... عااااااااااا!

فیلچ در دهان مرد سقوط کرد.
او می بایست توصیه های ایمنی را جدی می گرفت.

بووووم!

بمب در دستان موش منفجر گشته بود.
صحنه ها عالین...طنزشون خیلی خوبه. خلاقیتشون خیلی خوبه. ولی توضیحاتشون به اندازه ای که لازمه کافی و واضح نیست. صحنه ها رو می شه فهمید...می شه تصور کرد...ولی کمی به سختی. توضیحاتتون اگه کمی بیشتر و ساده تر بشه کار خواننده راحت تر می شه. توضیحاتی با جمله های کوتاه و جداگانه.


نقل قول:
- سلام هری آ!
- سلام لاو.

شترق!
آقای زاموژسلی به هری سیلی محکمی زد... او زیادی صمیمی شده بود!
اما هری اهمیتی نداد، او پر رو تر از این حرف ها بود.
این جا هم غافلگیر کنندگی خاص شما رو داشت. به نظر من اگه قسمت " اما هری اهمیتی نداد، او پر رو تر از این حرف ها بود." حذف می شد بهتر بود. چون ضربه رو تو جمله قبلش می زنه. این قسمت، تاثیر ضربه رو کم می کنه. اینجا هم همون حالت وجود داره:
نقل قول:
شترق!
آقای زاموژسلی سیلی دیگری به سمت دیگر صورت هری زد.
هری انتظار این یکی را نداشت پس پرسید:

- چرا زدی؟!
- چون نامتقارن بودید هری آ.

هری از جیبش آینه ای درآورد و سرخی یکسانه هر دو گونه اش را دیده و لبخند رضایتی زد.
قسمت "نامتقارن بودید" عالیه...ضربه مال اون قسمته و همونجا باید متوقف بشیم. ولی این جا یه فرق دیگه داره...چون ضربه جدیدی در راهه:
نقل قول:
شترق!
- دِ! عه!
- خوبیت مدارد که پسر در جیبش آینه داشته باشد.

این جا این ضربه بعدی، اشکال قبلی رو جبران کرده.


نقل قول:
هری سر و صورت، چشمان بهت زده و دندان ها را بررسی کرد.
- این فیلچه که، سیریوس نیست.
- ما فقط همین را داریم، می خواهید؟

هری کمی چانه اش را خاراند.
- باشه...

هری پسر قانعی بود. بی دلیل نبود که برگزیده شده بود!

- اما فقط سرش رو می خوام.
-چـ.. چی؟!

فیلچ کپ کرد.
اما آقای زاموژسلی بی تفاوت به دست و پا زدن های او دوباره تا گردن وی را قورت داده و سپس سر را جدا کرده و داد به هری تا با آن بازی یا هر کار دیگری بکند.
این قسمت عالی بود. صحنه خوب، جالب، خنده دار و توضیحاتش کافی و ساده و واضح بودن.


طنز پستتون عالی بود. به سبک خاص خودتون و منحصر به فرد.


شما مبهم نمی نویسین. بر خلاف ظاهر نوشته هاتون، فهمیدن صحنه ها و نوشته های شما سخت نیست. ولی تو این پست کمی سخت بود. کمی مبهم بود. احتیاج به کمی دقت داشت. دقتی که انرژی خواننده رو می گرفت و مصرف می کرد.

شخصیت هاتون خیلی خوب بودن. شما جنبه های واضح و ساده شخصیت ها رو تبدیل به طنز می کنین...ولی طنزی که تکراری و بی مزه و خسته کننده نیست. خلاقانه و جالبه.
سوژه تون هم خوب بود.

مدتی از سبک قدیمیتون کمی دور شده بودین...الان برگشتین به همون مسیر. اینم خیلی خوبه. چون سبک شما خیلی خاصه.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۴ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۱۹:۳۷
از یترومایسین
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 552
آفلاین
ما گمان کردیم که طلب نقدینگیمان را ارسال نموده و چشم بر انتظار بودیم. لکن دریافتیم که این سان مبوده است.

رول مدوئلیت اخیرمان را متناقد می فرمایید؟

پ.ن: کنون در شرایط نهادن لینک نمی باشیم. لکن در صباح بر آن ویری روا خواهیم داشت و مولیّنک اش می نماییم‌


با تشکر،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زلموژسلی.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.