هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
نقد پست 403 کلبه سپید نوشته شده توسط آبرفورث دامبلدور

خوش برگشتی دوست من،

معمولا بعد یک سال برگشتن چند تا پست میزنن که گرم کنن و بعد درخواست نقد میکنن

تو پستت یه سری از نکاتی که قبلا در موردش حرف زده بودیم رو رعایت کرده بودی. توصیف صحنه و شخصیت بیشتر انجام داده بودی و تونسته بودی یه تصویر کلی از اتفاقاتی که داره میفته به نمایش بذاری. از این نظر خیلی راضیم ازت که حتی بعد یک سال هم یادت نرفته که این نکات رو رعایت کنی.

اما چند تا مشکل هم داشت، در نوشتن یه پست یکی از مهمترین مسائل ساختار کلی داستان هست. اتفاقاتی که میفته تو داستان هر کدوم باید لحظاتی روش مکث بشه و روشون کار بشه تا اینکه پشت سر هم اتفاقات مختلف بیفته و داستان رو خیلی سریع جلو ببره. اینکه آبرفورث رسید به کلبه هاگرید برای مثال خیلی جای کار داشت هنوز و نمیدونم چرا اینقد سریع ازش گذشتی. اتفاقات اینقد سریع نباید پشت سر هم اتفاق بیفته، باعث میشه که خواننده نتونه از صحنه های مختلف لذت ببره. شما الان چندین صحنه خیلی قشنگ رو پشت سر هم آوردی و باعث شدی که خواننده وقت نکنه تک تکشون رو متوجه بشه. این سرعت زیاد جلو بردن داستان رو باید خیلی بیاری پایین. دلیلی نداره که یه سری اتفاقات رو حتما خودت بنویسی و یا حتی پستت طولانی بشه. هیچکدوم از این دو مورد به کیفیت پستت کمک نمیکنه حتی ضرر بسیاری هم میزنه. من دوست داشتم که رسیدن آبرفورث به کلبه هاگرید رو خیلی بیشتر روش کار کنی. الان ما خیلی چیزها رو هنوز نمیدونیم در مورد این صحنه، اولا که آبر چجوری فهمید؟ این همه مدت کجا بود؟ از کجا اومده؟ چرا سوار هیپوگریف بوده؟ چرا محفلی ها سریع به حرفش گوش کردن و رفتن یه جا دیگه باهاش؟
تازه این سوالاتی هست که همین الان من به ذهنم رسید و به نظرم خودت خیلی سوالات بهتری رو میتونستی جواب بدی در جریان پستت.
این نکته برای بقیه صحنه هات هم صدق میکنه. برای مثال پرواز کردن محفلی ها به سمت خونه گریمولد خیلی میتونست جالب باشه و یه پست تکی براش بشه نوشت.

این عجله در جلو بردن داستانت نه تنها تو کلیت پست بلکه تو دیالوگ هات هم مشخص هستن.

نقل قول:
آبرفورث حرف پنه را قطع کرد.
-هیس،باید یه فکر اساسی بکنم،اینجوری نمیشه.
-ولی اون در که
و باز هم حرف پنه را قطع کرد.
-نمیزاری فکر کنیم دیگه
-خب ولی اون در که بازه
-خب چرا از اول نمیگی؟
-خب خودت نذاشتی بگم


این دیالوگ ها خیلی سریع دارن انجام میشن، هر کی سه یا چهار تا کلمه میگه و حرفش رو تموم میکنه. چرا اینقد عجله داشتی که حتما همه اینها رو تو پستت جا بدی و به خودت بیشتر وقت ندادی تو بتونی پرورش بدی نمیدونم. بازم میگم که در تاپیک های ادامه دار، هیچ اصراری نیست که شما حتما داستان رو به میزان زیادی جلو ببری. اصلا داستان رو جلو نبری هم اوکیه. به نفرات بعدی هم باید فکر کنی که یه چیزایی هم واسه اونا بذاری.

نکته بعدی اینکه جزئیاتی مثل اینکه دامبلدور کجا بوده رو اشتباه متوجه شدی از پست های قبلی که به نظرم برای اینه که با دقت نخوندیشون. خواستی سریع بخونی و یه پست بزنی که حتی پست خودتم به نظرم دقت کافی نداشت. غلط املایی من معمولا ایراد نمیگیرم ولی ایرادات املایی پست شما خیلی زیاد بود. یعنی دیگه کاملا حتی یه بار دیگه هم از رو پستت نخوندی که این ایرادات رو بتونی برطرف کنی. نوشتن بخش بزرگیش خوندن پست های قبلی و بررسی پست خودت هست. اینکه بنویسی فقط صرفا برای اینکه یه چیزی نوشته باشی روش کاملا اشتباهیه. دقتت رو بیشتر کن تو این زمینه.


نکات دیگه ای هم بود ولی دوست ندارم که تو یه وعده چند تا پیشنهاد بهت بدم که نتونی با همشون درگیری فکری درست کنی و پیشرفت کنی. فعلا این دو تا رو انجام بده تا نقد های بعدی قدم های بیشتری با هم برداریم.

در پناه عشق باشی برادر عزیزم




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۷

آبرفورث دامبلدور old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۰ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ سه شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱
از اتاق مدیریت هاگزهد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 78
آفلاین
قدم قدم به طرف اتاق رول های رول های محفل روانه شده ام در را باز نموده و با حرکتی بسی آکروباتیک مانند وارد شده و درخواست نقد این رول را داشته ام تا ببینم از یک سال پیش که یک پست زده ام چیزی یادم مانده است،کاغذ را در دست آلبوس داده و با حرکتی آکرباتیکی دیگر می رود و در را پشتش میبندد.



قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
نقد پست 57 اتاق خون نوشته شده توسط ماتیلدا استیونز


همیشه برای محفلی های عزیزم وقت هست ماتیلدا

ماتیلدای عزیزم، پستت رو که خوندم خیلی خوشحال شدم. همیشه یکی از نگرانی هام این هست که اعضای تازه وارد رو به جلو حرکت نکنن و بعد از یه مدتی پیشرفتشون کند بشه ولی شما از روز های اول خیلی پیشرفت خوبی کردی و مشخصه که بازم میخوای بهتر و بهتر بشی.

یه چیزی که خیلی مهم هست تو ادامه دادن داستان، با دقت خوندن پست های قبلی هست. تو پست پنه لوپه ، ایده مگس کش رو رون میده و پنه لوپه هم زیاد راضی نیست، اما شما این ایده رو از پنه لوپه گرفتی و باهاش جلو رفتی. در واقع به آخر پست نفر قبلی دقتی نکردی.
اما ایده مگس کش یه ایده طنزی بود که گرفتیش، باهاش جلو رفتی و اتفاقا تونستی پست طنز خوبی هم ازش در بیاری. با این حال سعی کن که با دقت بیشتری پست نفری قبلیت رو بخونی.

مساله بعدی شخصیت پردازی خود شخصیت ماتیلدا بود که تو نقد قبلی در موردش حرف زدیم. بسیار بهتر تونسته بودی این بار روش کار کنی و یه ذره با ماتیلدا بیشتر آشنا شدیم. فردی مهربون ساختی که از باهوش ترین افراد نیست ولی قلب پاک و شجاعی داره. این خیلی خوبه که تونستی به چنین خصوصیاتی برسی و کافیه یه ذره بیشتر روش کار کنی که برای کل سایت جا بیفته.
در مرحله بعدی باید شروع کنی چند تا خصوصیت بزرگتر خودت رو به سایت نشون بدی. دیدم تو پست هات که چند تا از این خصوصیات برای خودت درست کردی ولی باید مدام تکرار بشن که جا بیفته. مثلا اگر من یه بار در مورد اهمیت عشق یا پیری شخصیتم بنویسم خوب نا نمیفته که چنین شخصیتی رو دارم پرورش میدم. باید مدام بنویسی در موردش تا بقیه هم متوجه بشن.


نقل قول:
ماتیلدا اول نمیفهمید که پنه چه میگوید. اما بعد پلک بعدیش، ناگهان همه چی را بخاطر آورد. پس سوت زنان، سرش را در داخل آشپزخانه برد که چهره ی پنه را که مثل روغن روی ماهیتابه داغ کرده بود، نبیند و البته برای امنیت بیشتر که پنی همان مگس کش را به سمت او پرت نکند، رفت!


این تیکه پستت، ایده اش خیلی خوبه، طنز بسیار خوبی هست و توصیف چهره و اوضاع جالبی توش گذاشتی اما یه ذره از نظر ساختاری خوب نوشته نشده و این باعث میشه که خواننده مجبور باشه چند بار بخونه تا بتونه با داستان جلو بیاد. از این خیلی راضیم که یه تصویر از اتفاقات افتاده تو ذهنت درست کردی و همونا رو سعی کردی به بهترین نحو بنویسی و بعد از چند بار خوندن به فوق العاده بودن این توصیفاتت پی بردم و خیلی لذت بردم. با این حال ولی همچنان یه مقدار گنگ به نظر میرسه در دید اول که باید کار بیشتری روش بکنی.

همین قضیه در ادامه پستت هم در جریان بود که یه مقدار مراحل درست کردن هورکراکس پیچیده به نظر میرسه. تقسیم کاری که کردی خوب بود ولی من دقیقا متوجه نشدم چجوری قراره جان پیچ درست بشه. احساس میکنم یه مقدار عجله کردی تو تموم کردن پستت و شایدم به این دلیل بود که نمیخواستی پستت خیلی طولانی بشه (طولانی بودن پست تو تاپیک های ادامه دار درست نیست به نظر منم). در هر صورت همه چیز رو سریع انجام دادی و یه مقدار من خواننده رو گیج کردی که دقیقا چه اتفاقاتی داره میفته. شاید حتی اگر نمینوشتی این بخش رو و به عهده نفر بعدی میذاشتی بهتر بود و یا اگر میخواستی خودت بنویسی باید بیشتر روش کار میکردی.


در کل، پست خوبی بود و از خوندنش خیلی لذت بردم. آینده نویسندگی خوبی میبینم و فکر کنم اگر همینجوری جلو بری یه روزی جزء بهترین های محفل و سایت میشی.

در پناه عشق باشی ماتیلدای عزیزم




پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ پنجشنبه ۳ آبان ۱۳۹۷

ماتیلدا استیونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۱ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۱ چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۹
از کالیفرنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 359
آفلاین
سلام. درخواست نقد این رول رو داشتم.

پ.ن: اگه وقت کردین. البته!


Cause i don't wanna lose you now
I'm looking right at the other half of me



پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۰:۱۷ چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷

یوآن بمپتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۵:۵۴:۳۲ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از اکسیژن به دی‌اُکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین


اشلی، سلام. به نقدستونِ محفل ققنوس خوش اومدی!

اشلی، یه چیزی رو همین اول بهت بگم. خیلیم ربطی به محتوای رولت نداره. همینجوری کلّی میگم. در واقع این نکته رو باید به همه‌ی تازه‌واردای سایت جادوگران گفت.
و اون نکته اینه که سلیقه‌ی عمومیِ اعضای هرکدوم از سایت‌ها، سلیقه‌ی بیننده‌های برنامه‌های تلویزیونی، سلیقه‌ی مردمِ هر کشوری با بقیه فرق می‌کنه.

بیا در مورد هرکدوم یه مثال بزنیم...

مثلاً تو برو یه رمان عاشقونه بنویس، شخصیت اصلیش هم یه دختر دورگه‌ی ایرانی/کُره‌ایه، دوس‌پسرشم اهل چینه. ینی رمانت کافیه همینا رو داشته باشه! حالا برو توی سایتا و انجمنایی که ملّت رمان‌هاشونو به اشتراک می‌ذارن و توئم رمانت رو به اشتراک بذار... شک نکن کولاک می‌کنی با این رمانت! با این شخصیت اصلی که یه دختر ایرانی/کُره‌ایه! صدها تعریف و کامنت مثبت و هزاران لایک گیرت میاد! شک نکن!

حالا تو برو همین رمان موفق و پُرمخاطب رو توی سایت جادوگران بفرست... کسی نمی‌خونه.
چرا؟
چون سلیقه‌ی عمومیِ اعضای جادوگران، ۱۸۰ درجه فرق داره با سلیقه‌ی عمومیِ اعضای سایتای رمان عاشقونه! اعضای جادوگران چیز دیگه‌ای دوس دارن، از چیز دیگه‌ای لذت می‌برن، فازشون فرق می‌کنه!

در مورد برنامه‌های تلویزیونی هم همینطوره. برنامه‌ی خندوانه رو مثال می‌زنم، چون تقریباً همه دیدن.
همه می‌دونن که جناب‌خان، تنها چیز خنده‌داریه که توی این برنامه می‌بینیم. من خودم خیلی وقتا سعی کرده‌م ازش تقلید کنم و سوژهاشو بیارم توی رولای مختلف.
ولی باور کن، اونقد که سوژه‌هاش و حرفاش و شوخیاش توی تلویزیون و در قالب صوتی و تصویری خنده‌داره، توی سایت و در قالب متن، همونقد بی‌مزه از آب در میاد! باور کن همینطوره! ینی خودمم تعجب کردم از اینکه چجوری همچین چیز بامزه‌ای اگه دچار تغییر قالب بشه، چقد می‌تونه لوس و بی‌مزه بشه...
حتی برعکسش هم صدق می‌کنه. همین رولای جادوگران رو اگه به حالت صوتی و تصویری در بیاری، ممکنه خیلیاشون کیفیت‌شونو از دس بدن. حتی بعضیاشون هم ممکنه نامفهوم بشن!

در مورد فرهنگ شهرها و کشورهای مختلف هم بازم داستان همینه. مثلاً اگه یه جوک سانسورشده و غیرمستقیم در مورد مشروبات الکلی برا یه شخص ایرانی تعریف کنی، ممکنه براش جالب باشه. همین اصطلاح "نوشابه‌ی زرد" ممکنه براش جالب باشه. ولی همین جوک رو اگه برا یه شخص آمریکایی تعریف کنی، میگه: خب؟

چیزی که برامون جالبه، ممکنه براشون بی‌مزه باشه. محدودیتی که داریم، باعث میشه سوژه‌ی مشروبات الکلی متفاوت و جالب به نظر بیاد... ولی اونجا، نه.

اینا رو گفتم تا تو یا هرکسی که این نقد رو می‌خونه، بدونه که خیلی سوژه‌ها حتی اگه فوق‌العاده جذاب هم باشن... اگه تغییر حالت بدن، اگه تغییر قالب بدن، اگه تغییر مکان بدن، ممکنه جذابیت‌شون حتی به صفر هم برسه!

خب، حالا که این نکته رو گفتم، بریم سراغ نقد رولت. (عجب مقدمه‌ی طولانی‌ای شد! )

نقل قول:
ﺩﺭﺑﻰ ،ﺩﺍﻏﺎﻥ ﺟﻠﻮﻳﻢ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ.


این اولین جمله‌ی رولته. همین اول یه غلط نگارشی به چشم میاد. اون ویرگول دقیقاً چیه اون وسط؟ ویرگول کارش ایجاد مکث و فاصله بین دو کلمه یا دو جمله‌س.
دو کلمه‌ی «دربی» و «داغان» باید با همدیگه نوشته و خونده بشن. ینی یه دربی که داغان هستش.
اصلاً معنی نداره که دربی رو بگیم... بعد مکث کنیم... بعد داغان رو بگیم.

کلاً پُستت غلط نگارشی زیاد داره. مثلاً اینو ببین:
نقل قول:
ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.

«دستم را به سمت در بردم» و «در خود به خود باز شد» دوتا جمله‌ی جدا هستن که تو اونا رو چسبیده نوشتی. این اشتباهه. باید از همدیگه جدا بشن. یا با استفاده از نقطه، یا با استفاده از «و».

در کل غلط نگارشی زیاد داری متأسفانه. مثلاً وسط فعل «می‌کردم» نقطه گذاشتی. ینی چی خب؟ نقطه وسط فعل واسه چی؟
یا مثلاً یکی دیگه از اشتباهاتت اینه که بعضاً بین علامت و کلمات فاصله می‌ذاری. درستش اینه که کلمه رو بنویسی، بعدش یه علامت نگارشی بذاری، بعدش فاصله بذاری و کلمه‌ی بعدی رو بنویسی. یه نگاهی به همین پُستم بندازی، کاملاً متوجه میشی که علامت‌گذاری صحیح چجوریه.

نقل قول:
ﺩﺭﺑﻰ ،ﺩﺍﻏﺎﻥ ﺟﻠﻮﻳﻢ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ. ﺧﺎﻧﻪ ﻯ 12 ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﺮﻳﻤﻮﻟﺪ.
ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﻗﻘﻨﻮﺱ.
ﻗﻘﻨﻮﺱ ﻫﺎﻳﻰ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺷﮏ ﺯﺧﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻰ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﻗﻘﻨﻮﺱ، ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺑﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺣﺎﻻ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺯﺩﻡ.
ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.


اون قسمتی که پُررنگ کردم رو می‌بینی؟ اون بخش اضافه‌ی این قسمت بود.
می‌دونی، توصیف خوبی بود. ولی جاش اینجا نبود. توی این موقعیت که یه در جلوت ظاهر شده، خواننده‌ی پُست انتظار داره که فوراً در رو باز کنی و بری تو! حال و حوصله نداره که اون وسط وایسی و فک کنی که ققنوس عجب چیز خفنیه.
بعد جالب اینجاس که خودتم گفتی «افکار حالا اضافه بود» ... ینی خودتم می‌دونستی که اون افکار اضافه بودن و بهتر بود اونا رو نمی‌نوشتی.

نقل قول:
ﭼﻮﺏ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩﻡ. ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﺭﺍ ﺗﻰ ﮐﺮﺩﻡ.

من بار اولی که این جمله رو خوندم، فک کردم راهرو رو با چوب‌دستیت تی زدی!
دیگه خودت ببین غلط املایی چه بلایی می‌تونه سر متن بیاره!
به هر حال اگه بخوام جمله‌ت رو اصلاح کنم، درستش میشه این: «چوب‌دستی‌ام را در آوردم و به سرعت، راهرو را طی کردم.»

حالا اینجا رو داشته باش:
نقل قول:
- ﺑﺮﺍﻯ ﭼﻰ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻯ ﮐﻤﮏ ﺑﻴﺎﺭﻯ ؟ ﮔﻠﺪﻭﻥ؟

- ﭼﻰ ﻣﮕﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﺸﺪﻩ؟

- ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺗﺎ! ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺗﮑﻮﻧﻰ ﻣﻰ ﮐﻨﻴﻢ.


نقل قول:
- ﻃﻠﺴﻤﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭﻯ ﺷﺪﻯ؟

- ﻧﻪ ﻧﻪ .

- ﭘﺲ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﻭ ﺑﺎﻻ!

- ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻓﺘﻢ!


بهتره که بین چند دیالوگ فاصله نذاری. دوتا اینتر نزن! یه اینتر بزن. فقط یه اینتر بزن! اینجوری تمیزتر و جمع و جورتر میشه. ینی این‌شکلی:
نقل قول:
- ﻃﻠﺴﻤﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭﻯ ﺷﺪﻯ؟
- ﻧﻪ ﻧﻪ .
- ﭘﺲ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺮﻭ ﺑﺎﻻ!
- ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﻓﺘﻢ!


حالا این گفتگوی بین اشلی و خانم گرنجر رو ببین:
نقل قول:
- ﺷﻤﺎ ﻣﺮﮒ ﮐﻴﻮ ﺩﻳﺪﻥ؟
- ﺧﺐ ﺗﻮﻯ ﻧﺒﺮﺩ ﻫﺎﮔﻮﺍﺭﺗﺰ ﺧﻴﻠﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻣﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻦ.
ﺣﺎﻻ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺗﻮ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ.
- ﭼﺮﺍ ﺗﺴﺘﺮﺍﻝ ﺭﻭ ﺧﺎﮎ ﻧﻤﻰ ﮐﻨﻴﺪ؟
- ﺧﺐ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﮔﻞ ﻫﺎ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﺘﺶ.
- ﺑﺎﺷﻪ.


دیالوگ اول غلط املایی داره... «شما مرگ کیو دیدن؟» ... باید بگی «شما مرگ کیو دیدین؟» ، پس حتماً به تناسب فاعل و فعل دقت کن.

بعد، توی دیالوگ دوم، واسه چی اینتر زدی و رفتی خط بعدی؟ توی دیالوگا همچین کاری نمی‌کنیم.
نکته‌ی دیگه هم اینه که به نظر میاد خانم گرنجر می‌خواد درباره‌ی نبرد هاگوارتز توضیح بده، ولی با گفتن جمله‌ی «حالا پنجره‌تو پاک کن» یهو بی‌حوصله میشه و انگار حوصله‌ی حرف زدن نداره.
دیالوگِ آخرِ این گفتگو هم که اشلی میگه، «باشه» هستش که اصلاً جواب مناسبی برا دیالوگ قبلی نیس. یه جورایی انگار خودِ اشلی هم یهویی دیگه حال و حوصله‌ی بحث با خانم گرنجر رو نداره.

وقتی رولت رو می‌نویسی، با صدای بلند، توصیفات ‌و دیالوگا رو بخون. اینجوری راحت متوجه میشی که لحن و آهنگ جملاتت ایراد داره و چقد غلط املایی/تایپی داری.

راستش چیز دیگه‌ای ندارم که در مورد رولت بگم. خیلی از مشکلاتت با «بیشتر نوشتن» حل میشن، با خوندن رولای اعضای سایت حل میشن. توصیه می‌کنم که نقدای بقیه رو هم بخونی. خیلی از مشکلاتی رو که تو داری، بقیه هم دارن. بنابراین هرچی نقد گیرت میاد، بخون. اینجوری زودتر پیشرفت می‌کنی.
موفق باشی!


How do i smell?


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۰:۳۸ دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۷

اشلی ساندرز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۲۴ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۹:۳۱ شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸
از لندن گرينويچ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 205
آفلاین
ميشه اين پست رو برام نقد کنيد پست 62

http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=333056


تا حالا کسی با گیتار زده تو سرت!؟


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷

لودو بگمن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از Wizardry pardic
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
دیگه امشب شوری در دل ندارم
قبل هرچیزی خیلی ممنون ، نقد کار توئه بقیه اداتو در میارن یوآن.
یه چندتا نکته بگم منم...
۱. متاسفانه من غلط املایی زیاد دارم درسته ، شاید مهم ترین دلیلش اینه که من سال اول و دوم ابتداییم رو غیر حضوری خوندم.
۲. مواردی مثل "ک" یا "ب" خب میدونم منظورت دقیقا چیه این مشکل از خلاصه نویسی که نه ولی یه سبک جدیده بعضا ماها داریم برای کوتاه کردن متن پیام هامون استفاده میکنیم که قطعا حق با توئه تو رل نویسی کار اشتباهیه از نظر نگارش و املا ، خوب شد بهم فهموندیش .
۳. اینکه باید بگم نقدت یکم بیشتر از یکم اضافه وزن داشت ولی در کل دوسداشتم بیشتر تلاش کن تو میتونی نقدای بهتری بکنی .

۴.لودو هیییچ پستی و هیچ مکالمه ایه رو بدون #طنز و شوخی نمیزاره ، حتی این پست رو دوست من .

بازم ممنون از نقدت ، حتما تلاش میکنم درستشون کنم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷

یوآن بمپتون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱۵:۵۴:۳۲ جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
از اکسیژن به دی‌اُکسید کربن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین


سلام لودو، زخمِ خنجرِ ویولت چطوره؟

لودو، می‌دونم که تازه‌واردی و این اصلاً درست نیس که با تازه‌واردا سخت‌گیرانه رفتار بشه. ولی راستشو بخوای، رولت اونقد پُر از اشکال بود که به نظرم بهتره همین اولِ کار یه تکون درست و حسابی به رولات بدی.

نکته‌ی اولی که می‌خوام بهت بگم، اینه که لودو... رولت اضافه‌وزن داره.
و همین الآن بهت نشون میدم «اضافه‌وزن توی رول» ینی چی.

نقل قول:
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺷﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎﺯ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭ ﺍﻭﻭﻭﻭﺝ ﺁﺳﻤﺎﻧﻢ
ﺑﺎﺷﺪ ﺭﺍﺯﯼ ﺑﺎﺍﺍﺍﺍ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻧﻢ
ﺍﻣﺸﺐ ﯾﮑﺴﺮ ﺷﻮﻕ ﻭ ﺷﻮﺭﻡ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻮﯾﯽ ﺩﻭﻭﻭﺭﻡ


همین اول، این شعر به چشم میاد. چیزی که استفاده کردنش توی رولا، ریسکه. این شعر، نمونه‌ای از «اضافه‌وزن توی رول» هستش. ینی اضافه‌س. ینی حجم و وزن رولت رو بیخودی زیاد می‌کنه.

لودو، یه چیزی رو همیشه مد نظر داشته باش. اینکه «شنونده با خواننده فرق داره!»

انرژی‌ای که خواننده‌ی متن برای خوندن و درک متن صرف می‌کنه، خیلی بیشتر از انرژی‌ایه که شنونده برای شنیدن صداها صرف می‌کنه.
گنجایش تحمل خواننده خیلی کمتر از شنونده‌س.
کافیه خواننده یه پاراگراف اضافه و بی‌اهمیت بخونه، حوصله‌ش سر میره. در حالی که شنونده تحمل اینو داره که کلّی چرت و پرت بشنوه و اصلاً ککش هم نگزه.

برای همینه که همه به موسیقی گوش میدن. به انواع سبک‌ها هم گوش میدن. زیادم گوش میدن. یه آهنگ رو بارها و بارها گوش میدن. خیلیم دیر ازش خسته میشن.
و در مقابل، تعداد کتاب‌خون‌ها خیلی کمه. خیلیا به‌جز کتابای درسی، تا حالا کتاب دیگه‌ای نخوندن.

چرا؟
چون کتاب خوندن، چون خوندنِ متن، خیلی انرژی‌مصرف‌کننده‌تر از گوش دادن به موسیقیه.

نقل قول:
- ﻫﯽ ﺳﻼﻡ ﻟﻮﺩﻭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺏ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺯﺩﯼ، ﯾﻤﺪﺕ ﺍﺯﺕ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺒﻮﺩ، ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﻣﺮﺩ؟
- ﺳﻼﻡ ﺭﻓﯿﻖ ﺍﺯ ﺣﺪﺳﯽ ﺩﺭﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﺩﯼ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﭘﯿﺮ ﻧﺸﺪﯼ، ﺍﮔﺮﻡ ﺷﺪﯼ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ!!
- ﺣﺪﺱ ﺯﺩﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﻟﻮﺩﻭ ﮐﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﺯ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﻫﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻧﺖ ﺭﻭ ﺟﺎﺭﻭ ﻣﯿﻮﻣﺪ.
- ﻫﻮﺍﯼ ﻋﺎﻟﯿﯿﻪ ﺁﺭﺗﻮﺭ ﺩﺭﺳﺘﻪ؟
- ﺁﺭﻩ ﺣﻖ ﺑﺎ ﺗﻮﺋﻪ، ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻟﻮﺩﻭ ﺁﻟﺒﻮﺱ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭ ﻓﺮﻣﻪ، ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮐﻞ ﮐﻞ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ.
- ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﭘﯿﺮﻣﺮد.


این گفتگو در قالب متن و به عنوان بخشی از یه رول طنز، خیلی خسته‌کننده و اضافه‌س. کمتر خواننده‌ای حال و حوصله داره که همچین دیالوگایی رو بخونه. شنیدن‌شون و گفتن‌شون شاید خسته‌کننده نباشه... ولی خوندن‌شون چرا.

نمی‌تونم چارچوب‌های مختلف رو برات توضیح بدم، ولی رول‌زنی در چارچوب سایت جادوگران اینجوریاس که تا می‌تونی، از کِش دادنِ داستان بپرهیزی. البته این «کِش دادن» رو با چیزایی مثل «سوژه‌های فرعی» اشتباه نگیر. سوژه‌ی فرعی چیزیه که به مسیرِ سوژه شاخ و برگ میده و سوژه رو جذاب‌تر می‌کنه. ولی کِش دادنِ بیخودی و بیش‌ازحدِ یه موقعیت یا گفتگو، چیزیه که فقط باعث میشه مخاطب رولت رو ول کنه و نخونه.

خب، تا اینجا فهمیدیم که رولت حسابی اضافه‌وزن داره و باید چربی‌های رولتو بسوزونی. ینی هر پاراگراف، دیالوگ یا توصیف اضافه‌ای رو که باعث سنگینی و کُندیِ بیش‌از‌حدِ رول میشه، حذف کنی.

حالا نکته‌ی بعدی:

نقل قول:
ب=به ... ک=که ... بروی=بر روی
اینبار=این بار ... وردی=ورودی ... بزاره=بذاره
سبزی جات=سبزیجات ... خاکییه=خاکی‌ایه ... یمدت=یه مدت
حدسی درستی=حدس درستی ... عالییه=عالی‌ایه ... هممون=همه‌مون
خالیه=خالیِ ... ورودیه=ورودیِ ... شیشرو=شیشه رو
بقل=بغل ... دلهوره=دلهره ... کچلیه=کچلیِ


اینا غلطای املایی/تایپیِ رولته که جلوی علامت مساوی، شکل صحیح‌شونو می‌بینی. تعدادشونم متأسفانه خیلی زیاده و این به رولت لطمه می‌زنه.
«ب=به» و «ک=که» رو بارها تکرار کردی. کسره و «ه» رو هم چند بار اشتباه کردی و به‌جای کسره از «ه» استفاده کردی.

در مورد استفاده از پیشوند «می» هم یه چیزی بگم.
برای فعل‌های دو حرفی، «می» رو ترجیحاً به فعل بچسبون. مثلاً: «میزد» یا «میگم».
اگه فعل سه حرفی و بیشتر بود، «می» رو از فعل جدا کن. مثلا: «می‌درخشید» یا «می‌خوردند».

یه مشکل دیگه‌ای هم که داری، زمانِ فعلات هستش.

نقل قول:
ﺁﺭﺗﻮﺭ ﮎ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﻮﺩﻭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮎ ﮐﺮﺩ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﻭﺭﺩ ﺷﯿﺸﺮﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩ ، ﺭﻭﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﻟﯿﺒﻞ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﯾﺰ ﺑﻮﺩ ، ﺁﺭﺗﻮﺭ ﻋﯿﻨﮑﺸﻮ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺑﻘﻞ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺏ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ


«چک کرد» مال زمان گذشته‌س. «در میاره» و «میزنه» و «میخونه» مال زمان حاله. خواننده اینجوری گیج میشه. یکی از این دوتا حالت رو باید استفاده کنی. یا گذشته، یا حال. نمیشه از جفتشون استفاده کنی.

ولی جدا از قضیه‌ی پیشوند و غلط املایی و زمانِ فعل، یه سری جاها هم یه جملات نامفهوم و مبهمی بودن که از بس خوندن‌شون و فهمیدن‌شون سخت بود که دقیقاً نمی‌فهمیدم منظورت چیه.
مثلاً:

نقل قول:
اگه ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮐﻞ ﮐﻞ ﻧﮑﻨﯽ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ.

یا:
نقل قول:
آﺍﺍﻩ ﻟﻮﺩﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﻪ ﻣﻬﺮ ﺭﺩﯾﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺱ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺰﻧﯽ


راستشو بخوای، رولت تا حد نسبتاً زیادی مبهمه. مثلاً همین جملات بالایی که برات نقل قول کردم. یا کلاً روند و اتفاقات رولت مبهم بودن. نه فقط این رولت. بلکه حتی رولای قبلیت. اونقد درهم و برهمن که بعضی جاها رو مجبور بودم چند بار بخونم تا بفهمم چی به چیه. بعضی وقتا هم هرچی می‌خوندم، چیزی نمی‌فهمیدم. به‌نظرم این بزرگ‌ترین ضعف رولاته. حتی بزرگ‌تر از غلط املایی و نگارشیِ متعدد!

مثلاً من متوجه نمیشم که چرا لودو اونجوری رفت سراغ دامبلدور و با هیجان مشغول صحبت کردن باهاش شد و اون وسط، اون جمله‌ی مبهمی که لودو توی ذهنش میگه، مفهومش چیه. بعد چرا یهویی رون می‌پره وسط صحنه و از بقیه کمک می‌خواد که از شر عنکبوتا خلاصش کنن.
صحنه‌هایی که توصیف می‌کنی، یه جورین. خواننده حس می‌کنه داره خواب می‌بینه و همه‌چی درهم و برهمه. طرز روایتت جوریه که انگار داری تخمه می‌شکنی و تُندتُند یه جوکی رو برای یکی تعریف می‌کنی.

غلطای املایی و علامت‌گذاری‌های نامناسب هم باعث میشن رولت خوندنش سخت‌تر بشه. ناخوانا بشه.
نذار اینجوری بشه! نذار بخاطر چندتا غلط املایی و نگارشی و جمله‌بندیِ غلط، مخاطبات رو از دس بدی!
می‌تونم نقد رولت رو طولانی‌تر کنم و اشکالات بیشتری رو بهت نشون بدم، ولی تا همینجا کافیه. اگه نکات زیادی رو بگم، فشاری که بهت وارد میشه، خیلی زیاد میشه و برداشتنِ قدمِ بعدی برات سخت میشه.
در نتیجه:

۱- شدیداً روی املات کار کن.

۲- به خوبی از ویرگول و نقطه استفاده نمی‌کنی. روی این‌یکی هم کار کن. به عنوان نمونه، پُستای لینی وارنر یا ویولت بودلر رو بخون تا شکل صحیح علامت‌گذاری دستت بیاد.

۳- جملات، دیالوگا و توصیفات رو واضح و خوانا و شمرده‌شمرده تایپ کن. درهم و برهم توضیح نده!

۴- به زمانِ فعلات دقت کن. گذشته و حال رو با همدیگه قاطی نکن. همه رو یا با گذشته بنویس، یا حال. با همدیگه قاطی نکن.

۵- رولت رو بعد از اینکه تموم کردی، یه دور "با دقت" بخون!

همین دیگه. برو ببینم چیکار می‌کنی!


How do i smell?


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ جمعه ۱۶ شهریور ۱۳۹۷

لودو بگمن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۱:۴۲ یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
از Wizardry pardic
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
سلام دوستای گلم...
پناهگاه رو بهم ریختم خفن طوری ...
لطفا نقد کنید ، ب گفته ی آلبوس دوست عزیزم ، دیگران نقد کنن تا الآن فقط آلبوس نقد کرده اینطوری بجا اصلاح دارم شبیه آلبوس میشم .

آلبوس جان بابا شما نقدتو بهم پیام کن لطفا ، بقیه ناظرا اینجا بفرستن ایرادی نداره.

دمتون گرم ، تائین تکلیف نمیکنما ، همش خواهشه.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۷

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۷ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۵:۰۶ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲
از محفل ققنوس
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 615 | خلاصه ها: 1
آفلاین
نقد پست 73 زندگي و نيرنگهاي آلبوس دامبلدور نوشته شده توسط گادفری میدهرست


سلام گادفری عزیزم،

فعالیتت تو محفل حتی موقع هاگوارتز خوب بود و از زمان عضویتت کاملا ازت راضی هستم. نه تنها فعالیت با کمیت مناسب داری بلکه پست هات با کیفیت خیلی خوبی نوشته میشن. مشخصه که رو پست هات کار میکنی، در مورد سوژه هات فکر میکنی و با یه نقشه خوب داستان رو جلو میبری.
راستش رو بخوای وقت پست هات رو میخونم بعضی اوقات شک میکنم که تازه وارد باشی، چون علاوه بر سوژه و توصیفاتت، ساختار پستت هم خیلی زیبا هست. یه ساختار خاصی من انتظار دارم از نویسنده های محفل که شما اون رو رعایت میکنی. خط هات منظم و به اندازه هستن، دیالوگات جای مناسبی قرار میدی.
مهمترین مساله برام ولی استفاده نکردن زیاد از دیالوگ هست. نقد پست های دیگه محفلی ها رو که بخونی به اکثرا پیشنهاد میکنم که دیالوگ زیاد به معنی خوب بودن پست نیست. شما دیالوگ هات رو خیلی به اندازه استفاده میکنی، نه بیشتر و نه کمتر ازچیزی که نیازه. من شخصا دوست دارم که توصیفات خوبی بخونم و سوژه اونجوری جلو بره تا با دیالوگ.

نکته مثبت دیگه اون خصوصیت شعبده بازی شخصیتت بود که وارد این داستان کردی، خوبم تونستی پرورش بدی. یه شعبده باز حرفه ای به نظر میرسی که اهمیتی به موش های آزمایشگاهیت نمیدی. بازم جای کار داره ولی برای یه پست کافی بود، در ادامه تو پست های بعدیت منتظر توضیحات بیشتر در مورد شخصیتت هستم.

پست هات نکات مثبت خیلی زیادی داره. جزء برترین نویسنده های محفل هستی و تقریبا همیشه از خوندن پست هات لذت میبرم. یه چند تا نکته ولی میگم در ادامه که بتونی از اینم که هستی عالی تر بشی.

در مورد انواع سوژه ها یه صحبتی باید بکنم باهات. معمولا تو تاپیک ها یه سوژه اصلی برقرار هست و این سوژه چندین شاخه میشه چون همه شخصیت ها یه جا نیستن. نبرد هاگوارتز رو در نظر بگیر که مثلا اسنیپ یه گوشه داشت میمرد، هری یه جا داشت کشته میشد، رون و هرمیون یه طرف دیگه بودن و نویل و اینا هم یه جا دیگه. سوژه های جادوگران هم به این صورت هست و تو تاپیک فعلی، یه گوشه هری،یوآن و ریتا هستن، یه گوشه دامبلدور و چندین گوشه نامشخص محفلی ها.
وقتی توی داستان نویسی یه تاپیک ادامه دار شرکت میکنی، بهتره که همه این طرف ها رو خودت پوشش ندی، بلکه یه طرف رو بگیری و با همون طرف جلو بری تو یه پست. تو پست های بعدیت میتونی بری یه گوشه دیگه. وقتی تو پستت به همه جهات یه انگشتی میزنی باعث میشه که دست و بال بقیه یه ذره بسته بشه و یا مجبور بشن با فلش بک و این صحبت ها ادامه بدن. برای مثال تو همین پستت، تیکه آخرش دامبلدور رو آماده قرارش با گریندل والد کردی که طبق سوژه اوکی هست ولی این مهلت و اجازه رو از نفرات بعدی گرفتی که در مورد نحوه شکل گیری این قرار بنویسن. آیا هری و یوآن باعث شدن این قرار اتفاق بیفته؟ آیا گریندل والد و دامبلدور خودشون تصمیم گرفتن قرار بذارن؟ چطور شد که میخوان همدیگه رو ببینن؟

اگر یه طرف داستان رو بگیری و جلو بری، بقیه طرف ها رو میذاری که بقیه بتونن پرورش بدن. اینجوری سوژه تاپیک های ادامه دار با سرعت بالا جلو نمیره و وقت برای یه عالمه سوژه طنز باحال این وسط میذاره.


نکته بعدی محتویات نامه هست. معمولا و شخصا خودم ترجیح میدم که نامه ها تو قالب نقل قول باشن که برای خواننده کاملا جدا شده باشه و کسی رو گمراه نکنه. به این صورت :

نقل قول:
نمایش احساسی "پشمک و گِلی"

گِلی پس از قرن ها آب خنک خوردن، از زندان آزاد شده و حال می خواهد به دیدار عشق قدیمی اش پشمک برود. آن هم پشمکی که با دستان خودش او را به زندان انداخته بود ... راستی، ملاقات آن ها چگونه خواهد بود؟

این نمایش را از دست ندهید.

امشب، ساعت یازده، کوچه ی ناکترن

اجرای رایگان برای محفلی ها + شیرکاکائو و تی تاپ مجانی


به نظرم اینجوری هم بیشتر میرسونه که این اعلامیه یا نامه ای خارج از روند داستان اصلی هست و ازطرف یکی دیگه اومده. اینجوری که الان نوشتی البته اصلا بد نیست ولی به صورت شخصی من به اون صورت ترجیحش میدم.


پست خیلی خوبی بود گادفری عزیزم، منتظر پست های بعدیت هستم.









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.